بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۱۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
فروردين

هزار سال منتظر ایستادیم و نیامد.

و هرچه بیشتر ایستادیم، دورتر شد!

ندانستیم که باید منتظر بدویم!

ندویدیم و توقع داشتیم برسیم؟!

اما کسی که ایستاده چطور توقع دارد برسد؟؟؟

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

بیایید چند سال به عقب باز گردیم تا ببینیم کجای کاریم!

آن موقع رهبری اجازه ی نرمش قهرمانانه دادند. دولت اینطور برداشت کرد که: برویم دم کدخدا را ببینیم و او را راضی کنیم!

آخر هم دیدید که نتیجه نگرفتیم!

اما ادعا این است که هنوز به آخر بازی نرسیده ایم و رهبری کار خودش را می کند.

قبل از توضیح ادعا بیایید کمی در مورد نرمش قهمرمانانه فکر کنیم. رهبری توضیح دادند: مثل نرمشی که یک کشتی گیر انجام می دهد تا فرصتی پیدا کند و از رقیب مچ گیری کند.

با کمی فکر به خصوصیات نرمیش قهرمانانه  پی می بریم.

 

1. نرمش قهرمانانه وسط مسابقه و پیکار است و نباید مسابقه را فراموش کرد! هدف برد برد نیست، بلکه هدف برد باخت است!

2. نرمش قهرمانانه یک تاکتیک است و نه یک استراتژی! این نرمش هدف نیست و بلکه ابزاری برای پیروزی است!

3. نرمش قهرمانانه بستر سازی برای حمله است و وقفه ای است که بعد از آن حمله اتفاق می افتد!

4. دشمن نباید احساس فریب از شما بکند، نباید فکر شما را بخواند، بلکه باید فیلم را خیلی طبیعی بازی کرد!

 

با این معیار وقتی همه چیز را به دشمن بدهیم تا برود، آیا اسم آن نرمش قهرمانانه است؟

 

به نظر می رسد شاید نرمش قهرمانانه ی دیگری در حال تحقّق باشد که ما باید به آن توجه کامل داشته باشیم.

رهبری هدف از مذاکرات را- اگر تحریم ها رفع نشود- کسب تجربه ذکر کردند.

بعد از این کسب تجربه و بعد از این که فهمیدیم آمریکا سرمان کلاه گذاشته و قابل اعتماد نیست، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

خشم مقدّس!

شناخت چهره ی استکبار و خشم عمومی مردم، که نتیجه ی آن آمادگی برای حمله است!

به مرجله ی حمله نزدیک می شویم...

خودتان را برای حمله آماده کنید...

برخی سخنان رهبری:

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

ایشان در بخشی از نامه خود ضمن تقدیر و تشکر از تیم مذاکره کننده و منتقدان نوشتند: «این مجموعه‌ی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسأله‌ئی که گمان می‌رود از جمله‌ی مسائل به یاد ماندنی و عبرت‌آموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایه‌ی خرسندی است.»

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

 

رهبر انقلاب:

وقتی که از آبرو ترسیدیم ، از پول ترسیدیم، بخاطر خانواده و دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی ، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، معلوم است 10 نفر مثل حسین هم که بیایند، همه شهید خواهند شد.

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
فروردين

عجیب است که ما فکر می کنیم امنیت و آزادی امروز را به اسم ما سند زده اند و تا آخر قرار است همینگونه در خوبی و خوشی بمانیم! در حالی که خداوند به هیچ قومی قول نداده که ماندگار باشند و ابدی بمانند، بلکه به عنوان یک قانون کلی استثنا ناپذیر فرموده:

وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف 34)

لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (یونس 49)

هر جریانی با هر تفکری که روی کار آید، با هر حرارت و شوری که باشد، روزی به سردی می گراید و محوریت خود را از دست می دهد. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. حتی الهی ترین حکومتها و جریانها، ماندگار نبوده اند و بالآخرة فیض حاکمیت خدا از سرشان برداشته شده و مدال افتخار مزیّن بودن به آداب دینی از آنها گرفته شده و به گروهی دیگر واگذار شده است.

ملک سلیمان با تمام شکوهی که داشت به انقضا رسید و امروز از آن اثری نیست!

مدینه ی فاضله ی نبوی هم پس از ایشان به دست نااهلان افتاد و تغییر ماهیت داد.

قرآن کریم این تهدید را به امت پیامبر ابلاغ کرده بود که نسبت به آینده ی خود بیمناک باشید:

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ (آل عمران 144)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِکَ قَدِیرًا (نساء 133)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکُم مَّا یَشَاء (انعام 133)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (ابراهیم 19- فاطر 16)

این آیات به اصحاب پیامبر خاتم هم هشدار می دهد که: حتی شما با خدا قرابتی ندارید و استثنا نیستید! اگر شما هم از مسیر خارج شوید، شما را می بریم و در آینده کسانی را سر کار می آوریم که در مسیر باشند.

تا چه رسد به دیگر امتها!

البته این بی ارتباط به اعمال و رفتار امتها نیست و قطعاً آنها خواهند توانست این سستی و رخوت را به عقب بیندازند و تا زمانی که همان مردمان خسته شوند و دیگر نخواهند راه را ادامه بدهند از فیض حاکمیت خدا بهره مند شوند.

مهم برای ما کشف رمز ماندگاری امت ها است.

رهبر انقلاب در مورد عوامل ماندگاری انقلاب ها سؤالی مطرح کردند و جواب آن را به خود ما واگذار کردند. (19 دی 94)

عوامل ماندگاری انقلابها چیست؟؟؟.

چه می شود که انقلابهای فراوانی در آغاز با شور فراوان شروع می شوند اما هیچ کدام از آنها ماندگار نیستند و بالآخره عرصه را واگذار می کنند؟؟ مانند انقلابهای متعددی که در تاریخ معاصر و مقارن با انقلاب اسلامی رخ داده و امروز از هیچ کدام از آنها خبری  نیست.

به قرآن رجوع می کنیم تا پاسخ را از خود خدا درخواست کنیم.

در آیه ای از قرآن کریم، خداوند خطاب به اصحاب پیامبر هشدار می دهد که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم. این آیه بیانگر خصوصیات قوم جایگذین است، خصوصیاتی که [احتمالاً] نبود آنها برای قوم پیامبر خدا تهدید و وجود آنها برای قوم جایگذین ضامن بقاء است.

آیه این است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ (مائده 54)

آنچنان که در این آیه آمده، این قوم جایگذین که محبّ خدا و محبوب اویند، چند خصوصیت ویژه دارند:

1. در مقابل مؤمنین ذلیل و خاضع هستند (یعنی به فکر مستضعفین بوده، از در دوستی بر آنها وارد می شوند).

2. در مقابل کافرین و دشمنان سرسخت هستند و برخورد عزّتمندانه دارند.

3. در راه خدا مجاهدت و تلاش می کنند بدون اینکه ترس و واهمه ای به خود راه دهند (یعنی انقلابی و پویا و به فکر اصلاح جامعه هستند).

در حقیقت خصوصیت اوّل و دوّم مکمل همدیگر هستند و در یک جمله می توان آن را «مرز صحیح داشتن» نسبت به جبهه ی خودی و غیر خودی، دانست.

یعنی- در کنار دو خصوصیت دیگر- این سرسختی و ستیز در مقابل دشمنان است که باعث می شود خداوند یک قوم را برگزیند و منتخب خویش در زمین قرار دهد.

شاهد این برداشت اینکه خداوند همین اصحاب پیامبر را در مقطعی از زمان به واجد بودن این خصوصیات ستوده است:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ... (فتح 29).

اما اینجا به خاطر نداشتن آنها، تهدید می کند که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم!

شاهد دیگر مسأله تطبیقاتی است که برای آیه ی شریفه در روایات بیان شده است. از جمله: اصحاب امیرالمؤمنین، اصحاب سلمان فارسی (که ما ایرانیان هستیم)، و اصحاب حضرت قائم (عج).

این یعنی سنت جاریه ی خدا بر این است که هر قومی را تا زمانی که انقلابی و اهل دشمن ستیزی هستند، سرپا نگه می دارد و به محض اینکه این رویه را کنار می گذارند، خدا هم آن قوم را کنار می گذارد و دست تأییدات خود را از سر آنها رفع کند.

در جانب سلبی مسأله هم صراحت ادله روشن تر و انکار ناپذیر است: اگر دشمن ستیز نباشید کارتان تمام است!

وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ (بقره 113)

تکیه به دشمن باعث ضربه دیدن و ندامت و پشیمانی است و اگر گروهی به دشمن توکل کنند، حمایت خدا را از دست می دهند.

کمتر از این هم کافی است تا تکیه گاه مسلمین، از نصرت خدا خالی شود:

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (بقره 120)

یعنی حتی عمل طبق میل دشمن مایه ی برداشته شدن نصرت الهی و تنها ماندن امت مسلمان است.

مسأله هیچ نیاز به توجیه هم ندارد! روشن است که وقتی گروهی استکبار ستیز نباشند دشمن به راحتی نفوذ می کند و کار را یکسره می کند. به هر حال دشمن دشمن است و چشم دیدن پیشرفت و اقتدار هیچ گروهی غیر از خودش را ندارد!

اولین کسی هم که به خاطر این خطا ضربه دید خود حضرت آدم بود. حضرت آدم وقتی به شیطان اعتماد کرد و او را به عنوان یک خیر خواه تلقی کرد، راه نفوذ شیطان را باز کرد و اینجا بود که وسوسه های او مؤثر واقع شد و بهشت برین از چنگ او در آمد. طبق خواسته ی دشمن فقط چند دانه ای گندم خورد، و آنچه نباید، بر سرش آمد.

سامری هم یک نفوذی در قوم بنی اسرائیل بود که به راحتی مسیر آنها را منحرف کرد.

در بین اصحاب پیامبر هم- که تهدید به انقراض آنها را در آیات قرآن مشاهده کردیم- چنین ضعفی مشاهده می شده است. و لذا آیات متعددی به اصحاب پیامبر هشدار داده است که: خط خودتان را از خط دشمنان جدا کنید:

لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ (آل عمران 28)

...الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا (نساء 139)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا (نساء 144)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (ماءده 51)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (مائده 57)

وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاء وَلَکِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ (مائده 81)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ

نمونه ی این تمایل به دشمن هم در تاریخ عصر پیامبر ثبت شده است:

نهایة: أَتَی عُمَرُ رَسُولَ‏ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: إِنَّا نَسْمَعُ أَحَادِیثَ مِنْ یَهُودَ تُعْجِبُنَا، فَتَرَی أَنْ نَکْتُبَ بَعْضَهَا؟. فَقَالَ: أَ مُتَهَوِّکُونَ أَنْتُمْ [أی متحیّرون] کَمَا تَهَوَّکَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی؟! لَقَدْ جِئْتُکُمْ بِهَا بَیْضَاءَ نَقِیَّةً، وَ لَوْ کَانَ مُوسَی حَیّاً مَا وَسِعَهُ إِلَّا اتِّبَاعِی..

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: إِنَّ عُمَرَ أَتَاهُ بِصَحِیفَةٍ أَخَذَهَا مِنْ بَعْضِ أَهْلِ الْکِتَابِ، فَغَضِبَ، فَقَالَ: أَ مُتَهَوِّکُونَ فِیهَا یَا ابْنَ الْخَطَّابِ؟!

گویا امروز هم پیامبر خدا رو به مردم ما کرده، می گوید: در این ماهواره ها چه هست که در کلام رهبرتان نیست!

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
فروردين

چیز جدیدی نیست که برای انحراف در دین از خود دین استفاده می شود! از گوساله ی سامری گرفته تا قرآنی که معاویه بر سر نیزه کرد تا خرافه گرایی های دینی و پیامبر تراشی هایی که هزاران سال است ادامه دارد.

وادی دین بر خلاف تصور بسیاری از مردم ظرافتهایی دارد که برای عوام درک آنها سخت و مشکل است و پیرایش و تخلیص آن فقیهی کارکشته می طلبد که در منابع دینی غور کرده باشد و با مذاق شریعت آشنا باشد.
انحرافات غیر منتظره ای که شیاطین در مسیر دین ایجاد می کنند بسیاری را که از راههای دیگر انحراف ناپذیر بوده اند، به انحراف کشانده اند و بنا به گفته ی معصومین این انحرافات و بدعتها در آخر الزمان بیشتر هم می شود و به اوج خود می رسد. در طلیعه ی ظهور و دوران منتهی به ظهور مدعیان دروغین سر بلند می کنند و چندی از عوام ـ و گاهی خواص ـ را دور خود جمع می کنند و تشکیلاتی منحرف به راه می اندازند. اینجاست که صیانت دین و تشخیص راه صحیح یک هنر است:

ٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ «2» ثُمَّ قَالَ لِی مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الَّذِی عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.

ائمه معصومین علیهم السلام با روشنگری های خود دوران گذار از حضور به غیبت را به خوبی مدیریت کردند و با یک شیب ملایم کار را به علمای ربانی سپردند و کم کم مردم را به دوری از امام ظاهر عادت دادند. اما دوران بازگشت مردم به دامان اهل بیت دورانی بس مشکل است و بسیاری از مردم به خاطر عجله و تصمیم گیری های عجولانه در دام کسانی می افتند که به نام اهل بیت مردم را به گرد خود جمع می آورند و از گرد علمایی که محور وحدت بوده اند پراکنده می کنند و به ریز گروه های پراکنده تقسیم کنند.
مردم هم که عاشقانه منتظر ورود به دوران جدید و آویخته شدن به ذیل دامان پاک امام زمان هستند، به مقام علم و دانش پشت پا زده، عامیانه در دامان مدعیان دروغین مهدویت آرام گرفته اند!
امروز آن روزی است که بازار مدعیان مهدویت و ارتباط با امام زمان داغ است و اگر ما عالمانه با این فتنه ها برخورد نکنیم به زودی در دام یکی از اینها می افتیم. چنان که شاهدیم هر روز مدعی جدیدی با ترفندی جدید ظاهر می شود و می خواهد به ما بقبولاند که آن مهدی موعود خودش است یا اینکه با او درارتباط است.

 

- وظیفه ی ما در دوران فتنه:
در این میان اولیه ترین وظیفه ما دعا و توسل به دامان امام زمانی است که منتظر واقعی او هستیم. او باید مدد کند که خطای مدعیان دروغین از دیدگانمان به دور نماند.
وظیفه ی بعدی احتیاط و دست به عصا حرکت کردن است. هرگونه عجله و شتاب بی مورد می تواند نتیجه ی عکس بدهد.

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «یَا مِهْزَمُ، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ و هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ و نَجَا الْمُسَلِّمُونَ.

یک اصل مسلم دیگر دراین بین چشم بسته راه نرفتن است. تا زمانی که شما یقین نکرده اید فلان کس امام زمان است هیچ تکلیفی ندارید جز تحقیق، تا اینکه مرور زمان همه چیز را واضح و مسلم کند. همه ی ما امام زمانی را که ندیده ایم اجمالا قبول داریم اما اینکه آن امام زمانی که اطاعت او بر ما واجب است همین شخص باشد، تا زمانی که ثابت نشود تکلیفی ثابت نیست.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة

به ما سفارش کرده اند که ظهور امام زمان بر هیچ کس مخفی نمی ماند و مثل روز روشن خواهد بود و نشانه های الهی در تأیید آن می آید، با این حساب هیچ عجله ای به خود راه ندهید:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَیْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَکُمْ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آیَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَتْ مِنَ النَّاسِ أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا یَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهُ کَالصُّبْحِ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ.

واضح تر از این، خود امام زمان در ابتدای غیبت کبری، خطاب به نائب چهارم نامه ای دادند که:

بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ «1» فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ-

یعنی تا قبل از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی که دو نشانه ی واضح و قطعی بر نزدیک بودن ظهور است، ادعای هیچ کس را در خصوص امام زمان بودن یا رابطه با امام زمان قبول نکنید.

بعد از این سؤال مهمی که باید جواب بدهیم این است که ملاک تشخیص مسیر صحیح از غیر صحیح چیست؟ روزی امام زمان خواهد آمد و خود را به ما معرفی خواهد کرد و همه این را خواهند پذیرفت. اما به چه ملاکی؟ امام زمان علیه السلام چه امتیازی دارد که دیگران ندارند؟ آیا هرکس که گفت من امام زمانم باید بپذیریم؟ یا هر کس که گفت امام زمانم باید نپذیریم؟
در مقام تحقیق اما فقط یک قانون رمزگشای مشکل است و آن توجه به راه مستقیم و پیروی از کسی که جاده ی مستقیم را نشان می دهد. امیر مومنان در وصف اوضاع فتنه و مسیر برون رفت از آن فرمودند:

ِ الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا یَأْتِی الْکِتَابُ وَ آثَارُ النُّبُوَّة

هر کس مسیر مستقیم و مطابق فطرت را می خواهد کج کند و حرفهای عجیب و غریب بزند قابل اعتماد نیست و حتما ریگی در کفش دارد.
مدعیان دروغین به جهاتی سعی می کنند مسیر مستقیم را کج کنند و از جاده ی عمومی کناره بکشند.
مثلا برای اینکه به چشم بیایند و خود نمایی کنند: خالف تعرف (ضرب المثل: مخالفت کن  تا مشهور شوی!)
یا برای اینکه برخی مزاحمتها را دور بزنند و دور از چشم دیگران اغراض خودشان را به پیش ببرند.
یا برای اینکه از بند برخی قیود دینی رها شوند و به خودشان مشروعیت بدهند.
هدف اصلی هم فقط یک چیز است: خلوت کردن جاده ی اصلی!
این راههای کج و غیر مستقیم غالبا در جهاتی مشترک هستند و به انحرافاتی چنگ می زنند و غالبا تکراری هستند و برای انسان آگاه نقشه ی لو رفته حساب می شوند.
برخی از مظاهر ”جاده خاکی زدن”های این عرفانها نوظهور را با هم مرور می کنیم:


۱. نفی زحمت، پیشرفت ساندویچی
یک وعده دهان پر کن و جذاب برای عامه مردم این است که به آنها بگویند فلان کار کوچک را بکنی فلان خیر بزرگ را می بری یا به فلان مقامات معنوی می رسی. می گویند: همین یک کار را بکنی امام زمان را درخواب می بینی! من فلان کار را کردم نتیجه گرفتم و...
درحالی که طراحی خداوند به گونه ای است که بدون زحمت قرار نیست به هیچ چیزی رسید: لیس للانسان الا ما سعی. ان مع العسر یسرا.
نمی شود خدا را دور زد و ساندویچی به چیزی دست یافت! و اصلا ارزشی ندارد که انسان چیزی را بدون رنج و زحمت به دست بیاور. و اصلا اگر ما انسان هستیم و ملائک نیستیم به خاطر این است که بدون زحمت بهشت را به دست نیاوریم!
الحدیث
این چیزی است که بسیاری از آن غافل اند و همچنان دنبال راهی ساده برای پیشرفت، برای نزدیک شدن به خدا، یرای رسیدن به کمال و پشت سر گذاشتن سختیها هستند.
این خصلت تنبلی برای مدعیان مهدویت و تمام کسانی که می خواهند گروهی را دور خود گرد آورند بسیار مفید، کارآمد و به درد بخور است و کمال سوءاستفاده را از آن می برند.
در حالی که دین اسلام راه رسیدن به آسایش و کمال و هر مقصد دیگری را بیان کرده است و گفته است راه پیشرفت معنوی اهمیت به واجبات و محرمات و اخلاص عمل است.
ما چرا اصرار داریم راهی را آزمایش کنیم که هیچ کس امتحان نکرده است؟ راهی را برویم که دیگران نمی دانند و نمی پیمایند و اصلا نمی پذیرند!
 

۲. دور زدن علما و مقام علم
علما به عنوان پیشگامان بصیرت همیشه مزاحم کسانی بوده اند که خواسته اند در دین مردم انحرافی ایجاد بکنند و برای خود دار و دسته ای تشکیل بدهند. به همین جهت پشت پا زدن به مقام علم و عالم برای این مدعیان دروغین یک ضرورت است.
البته گاهی این فرقه های نوظهور چندی از اهل علم را هم با خود همراه کرده اند، لکن پیکره ی علمای تراز اول استوانه ای است که نفوذ در آن به این سادگی نیست و قاعدتا به جهت سلاح علمی که به همراه دارند منحرف کردن آن هم از صراط مستقیم امکان پذیر نیست.
برخی فکر می کنند این اعتبار علما مخصوص دوران غیبت بوده است، در حالی که علما و فقها در زمان حضور معصومین نیز جایگاهی تعریف شده داشته اند و حضرات معصومین با تفویض اختیاراتی به آنها آنها را رابط بین خود و مردم قرار داده بودند.
روشن است که حضرات معصومین با رویه ی فردگرایانه نمی توانسته اند حیطه ی فعالیتهای خود را گسترش دهند و این نیاز بوده است که مطمئن ترین افراد را به شهرهای مختلف بفرستند و پیروان و موالیان خود را به جانب آنها گسیل دهند.

این حدیث را امام معصوم در زمان حضورشان فرموده اند:

العلماء حصون الإسلام (علما قلعه های محافظ اسلام هستند)


۳. گزینشی برخورد کردن با مقوله ی علم
-   شامل دلیل تراشی برای مدعای خود بدون توجه به ادله ی مخالف. واقع گرایی در نظر فتنه انگیزان مهم نیست، بلکه مهم فقط این است که برای مدعای خود بتوانند به اندازه ی لازم مؤید و شاهد و دلیل جمع آوری کنند. در حالی که روش فنی و برهانی مسأله این است که باید به ادله ی مخالف و ادله ی طرف مقابل هم توجه کرد و نتیجه گیری را از جمع بندی تمام ادله به دست آورد.
-   شامل برداشتهای شخصی و غیر متعارف و تصرف در ظواهر  متون و منابع دینی، که در منابع دینی از آن به تفسیر به رأی یاد می شود و به اصطلاح امروزی از آن تعبیر به هرمنوتیک تعبیر می شود (قرآن در این خصوص می فرماید: گروهی از مردم که دلشان تیرگی دارد، از متشابهات و مبهمان قرآن پیروی می کنند تا فتنه بر پا کنند و برای آیه ی مورد نظر تأویل تراشی کنند! [آل عمران 7] کاملاً آیه گویا است که دست و پا زدن برای یافتن تأویل قرآن، بدون توجه به مسلمات موجود در ظواهر دین، از سر بی تقوایی و موجب برپایی فتنه است!).
-   و شامل جولان بین شاخ و برگهای اعتقادات بدون توجه به پایه ها و مبانی معرفتی آن

 

بحث مفصلی است که مجالی متفاوت می طلبد.


۴. احساس محوری در توجه به مسأله اعجاز، به جای عقلانیت محوری

چیزهای دهان پرکنی به عنوان معجزه از خود بروز می دهند که کار آن هرگز جهت دادن به عقل نیست، بلکه دور زدن عقل است.

در حالی که رویه ی پیامبران دقیقاً بر خلاف این بوده است و ابتدا با برهان و دلیل عقلی مخاطب را به سمت حقیقت فرا می خواندند و سپس برای محکم کاری گاهی معجزه نشان می دادند.

در این آیه مشخصاً به این رویکرد الهی در مسأله ی اعجاز اشاره شده است:

وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِینَا آیَةٌ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (بقره 118)

آیات و نشانه های الهی از جنس بیان، از جنس علم و یقین هستند و مخاطب آن عقل انسانی است و نه احساسات و عواطف او!

 

۵. پیشینه نداشتن و ابتر بودن

دین اسلام خود را آخرین دین معرفی می کند، لذا هر مدعی جدیدی حق ندارد خود را به عنوان دین جدید عرضه کند.

دین اسلام هم طبق روایات مسلمی که از پیامبر خدا به ما رسیده اساس آن بر پیروی از قرآن و اهل بیت بنا نهاده شده است (رجوع به حدیث ثقلین) و این مسیر روشن و واضحی است که پایه های آن استوار و محکم و خدشه ناپذیر است. همین مسیر مستقیم امروز به مسیر علمای ما ختم شده است.

این سیستم اجازه ی نفوذ را به هیچ غیر خودی نمی دهد و با اخذ به پایه های مستحکم آن می توان ادعاهای واهی را از ادعای حقیقی تشخیص داد.

هر مدعی جدیدی باید نسبت خود را با دین اسلام و پایه های آن (یعنی قرآن و اهل بیت) مشخص کند و توضیح بدهد که چرا «نوظهور» است و تا به حال کجا بوده است؟

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

دانلود حسن عباسی- الگوی نفوذ در مراکز تصمیم گیری

استکبار و نفوذ: تغییر اولویتها - واگذار کردن مسؤولیتها به دست نااهل

 

دانلود حسن عباسی- گفتگوی ویژه خبری

استکبار و نفوذ: الگوی نفوذ در نهادهای تصمیم گیری-طرح غرب برای نفوذ در ایران

 

دانلود حسن عباسی- نامه رهبری

نقشه استکبار: جنگهای مذهبی و رونسانس جدید-مشارکت شیطان در اموال و اولاد

 

دانلود حسن عباسی-استکبار ستیزی13آبان

استکبار ستیزی: حرکت انبیا در مقابله استکبار-تاریخ مقابله غرب و شرق-فقط اسلام بود که توان مقابله با غرب را داشت-شروع دوباره جنگهای مذهبی-خطرهای پیش رو-خطر نفوذی های داخلی-خطر جنگ نیمه سخت-احتمال حمله غرب به ایران

 

دانلود حسن عباسی-آیا رابطه با آمریکا وضع اقتصادی را بهبود می بخشد؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی-چرا بر سر سوریه هزینه می کنیم؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی- فیلم عمار

بصیرتی: فتنه بصیرت هنر- تعریف دینی هر یک-ارکان بصیرت-فرقان-شناخت حق از باطل-امر به معروف و نهی از منکر

 

دانلود حسن عباسی-هدف غرب تجزیه ی کشورهاست به صورتی که دائم در جنگ بمانند

نقشه استکبار

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

گوش دادن به سخنان رهبری در حرم رهبری را بر خودتان واجب کنید. این سخنان نقشه راه سال هستند.

به جز آنچه در پست قبل آوردیم، برخی بخشهای مهم که همه ی ما باید آویزه ی گوشمان کنیم اینها هستند:

در همین توافق اخیر هسته‌ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همین‌جور بود؛ وزیر خارجه‌ی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم... این یک دوراهی است که طبق سیاستهای آمریکا که میخواهند در ذهن ملّت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه‌ی اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمّل کنیم.

 

یک دوراهی‌ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به‌وسیله‌ی اقتصاد مقاومتی. برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الی‌غیرذلک بایستی به‌وجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند.

...شما وقتی در مقابل دشمن، درحالی‌که میتوانید ایستادگی کنید -که بعداً عرض خواهم کرد- عقب‌نشینی کردید، دشمن جلو می‌آید -دشمن متوقّف نمیشود- و کم‌کم کار را به اینجا میرسانند که اینکه شما میگویید دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و قوّه‌ی قضائیه باید برطبقِ احکام اسلام و شریعت اسلامی باشد، اینها برخلاف آزادی است و لیبرالیسم اینها را قبول ندارد؛

...آنچه در این تحلیل مفقود است و نادیده گرفته شده است، چند مطلب است که من به یکی از آنها اشاره میکنم و آن این است که در همین توافقی هم که ما با آمریکایی‌ها در قضیه‌ی پنج بعلاوه‌ی یک و مسئله‌ی هسته‌ای کردیم، آمریکایی‌ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. بله، به تعبیر وزیر خارجه‌ی محترم ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا از راه‌های انحرافی متعدّد، جلوی تحقّق مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند.

 

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر -هفت هشت ماه دیگر- شروع خواهد شد و تا نُه ماه دیگر این دولت فعلی آمریکا عوض خواهد شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که این دولتی که بعداً به‌وجود خواهد آمد، همین تعهّدات اندکی را هم که این دولت [فعلی] کرده است عمل بکند. الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی‌های انتخاباتی‌شان مسابقه گذاشته‌اند در بدگویی به ایران؛

 

یکی از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحریم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحریم ضربه میبیند؛ متأسّفانه خود ما هم این برداشت را در او تقویت کردیم. یک جاهایی و در یک برهه‌ای دائم تحریم را بزرگ کردیم که آقا تحریم است، تحریم است، باید تحریم را برداریم، اگر تحریم باشد این‌جور به ما ضربه میخورد و مانند اینها؛ از آن‌طرف هم برداشتن تحریمها را باز تقویت کردیم، بزرگ کردیم، بزرگنمایی کردیم که اگر تحریمها برداشته بشود این اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتی که نیفتاد و اگر همین‌جور هم پیش برویم نخواهد افتاد.

 

دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّه‌مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند.

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

ای کاش این آقا شعار می داد و عمل نمی کرد.

اسمش را می‌گذاشتیم پوپولیسم!
اما وقتی شعار می دهد و خلاف حرف و وعده ی خودش عمل می کند اسمش چه می شود؟؟؟

 

حالا رهبر هم با همه ی سعه ی صدر صدایش درآمده! نوبت همدلی و همزبانی رد شده! وقت مطالبه کردن رسیده! «اینقدر با شعار دادن برای خودتان اعتبار خریدید و رأی جمع کردید؛ دیگر بس است! حالا وقت اقدام و عمل است... خودی نشان دهید قبل از اینکه برچسب خیانت به رویکردتان بچسبد!»
گندش در آمد از بس گفتید: «اقتصاد مقاومتی»، و عمل کردید: «اقتصاد واداده و متکی». دیگر این کلمه را بر زبان نیاورید که دارد گندش در می آید. هر وقت گفتید اقتصاد مقاومتی ما را هول برداشت که اینبار چه بر سر دارید!

دیگر نمی شود سرپوش زد و مخفی کرد کارهایی که به ضرر اقتصاد کردید و اسم اقتصاد مقاومتی روی آن گذاشتید.
در این چند مدت صراحتاً رهبری انتقاد خود را از این رویه اظهار کردند و انتقاد بزرگترشان این بود که: چرا اسم اقتصاد مقاومتی روی اینها می گذارید؟ چرا مردم را از این شعار مقدس دلسرد میکنید؟ چرا ناکارآمدی خودتان را به پای اقتصاد مقاومتی می نویسید...
فرمودند:

کارهایی هم دارد انجام میگیرد؛ منتها باید این کارها محسوس بشود، باید اینها دیده بشود. فعّالیّتهای دولتی -فرض کنید فلان معامله‌ای که در فلان‌جا انجام میگیرد- باید مشخّص بشود که این کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد؛ این را ما به مسئولین عزیزمان تذکّر دادیم که فلان‌جا شما دارید فلان‌چیز را میخرید یا فلان‌چیز را معامله میکنید، خیلی خب، در صحنه‌ی عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معامله در کجای این جدول عظیم قرار میگیرد؛ باید مشخّص بشود.

فرمودند: 

ما گفتیم اقدام و عمل. گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم.

و فرمودند:

توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود -خود مسئولین دولتی میگویند- که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه‌گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه‌چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی می‌آورد خطا است؛

وقتی‌که این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجه‌ی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بی‌مورد، صَرف کارهای بی‌جا، صرف اسرافها نشود؛

ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؛ از آنها بهره‌برداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینه‌ی نیروگاه‌سازی در کشور سرمایه‌گذاری خوبی کردیم؛ در زمینه‌ی پتروشیمی سرمایه‌گذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند.

 

اینجا یک سؤال مهم به ذهن می آید و آن اینکه:

آیا بندهای اقتصاد مقاومتی در ذهن روحانی هست؟ یا اینکه کلاً فراموش کرده است اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟!

***************

این کلیپ را گوش بدهید تا ببینید که تفسیر آنها از اقتصاد مقاومتی چیست!

دانلود کنید

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
فروردين

از ابتدای خلقت انسان دائماً در حال مبارزه بوده

در کنار خلقت انسان، یک عابد الهی، رجیم می شود تا در جبهه مقابل قرار بگیرد.

هدف متعالی انبیاء الهی:

- مبارزه با ابلیس لعین

- مبارزه حزب و ایادی شیطان

- مبارزه با شیطان نفس

 

تا به امروز که جمعی در کنار هم گرد آمده، به حاکمیت خدا «آری» گفته اند و به سلطه ی طاغوت «نه»!

دیروز وقتی شیطان دید امت اسلامی در مقابل او قد علم کرده اند برایش سنگین آمد...

سر و صدایش در آمد

احساس خطر کرد

و دست به کار شد...

ساده ترین و کم هزینه ترین کار برایش تفرقه ی درونی بود.

- برجسته کردن تفاوت های قومیتی           

-برجسته کردن اختلافات مذهبی
-

اینطور مردم خودشان عصای دست دشمن می شدند

عده ای تعصّب به خرج می دادند

 عده ای هم آب در آسیاب آنها می ریختند:

یه ترکه... یه لره...

 

نتیجه...؟

یادش بخیر!

فتنه ها خوابید!

این کار جواب نداد و جبهه کفر نا امید شد!

 

قدم بعد هجوم نظامی به مرزهای زمینی بود.

یک دنیا در مقابل یک کشور نوپا با کمترین تجهیزات جنگی!

اینجا هم حزب خدا سربلند بود و...

جبهه ی کفر ناامید شد!

اینجا دشمن یک عقب گرد تاکتیکی کرد تا فرصتی دیگر برای حمله پیدا کند...

 

به صورت نرم و خزنده از دریچه فرهنگی وارد شد تا این جبهه را از درون بپوساند و از همین جبهه برای خودش یارگیری کند!

-ضربه به پایه های اعتقادی
-ایجاد فاصله بین مردم و انقلاب و اهداف الهی آن
-تحریک شهوات به قصد اینکه انسانها اسیر لذتها شوند.
-شیوع فرهنگ لذت گرایی، تجمّل گرایی و دنیا پرستی.

یک حمله ی سه جانبه:

-از طرفی باید مردم را مصرف گرا بار بیاوریم و آنها را به آسایش و راحت طلبی عادت دهیم.
-از طرف دیگر با ابزار تحریم و سنگ اندازی های اقتصادی جیب ها را خالی کنیم تا پولی برای خرج کردن نداشته باشند.
-از طرف دیگر هم همه ی تقصیرها را به گردن حکومت بیندازیم و بی عدالتی ها را به رخ مردم بکشیم...

نتیجه چه می شود؟؟؟

اینطور هم می شود از جبهه مقابل یار کشی کرد؛ اینطور می شویم عصای دست دشمن!

 

 اما...

هنوز راهپیمایی ها شلوغ است...

هنوز وضعیت خیابانها آرام است...

هنوز نمازهای جمعه برقرار است...

 

و این یعنی ...

جبهه کفر نا امید شد!

دشمن انواع فتنه ها و تحریمها و تحریک ها را هم امتحان کرد و مبهوت ماند! چون هر کدام از اینها برای وارونه کردن یک نهضت کافی بود.

 

این خورشید فروزان که هیچ!

زورشان به شعاعهای این جریان هم نرسید...

نه غزه! نه لبنان! هیچ یک آسیبی ندیدند...

شاخکهای دشمن تیز شد!!!

ترسید! گویا زمان تفسیر این وعده رسیده:

 

او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان چیره و پیروز گرداند، گرچه مشرکین بد بدارند و ناراضی باشند.

سرّ این ناامیدی کجاست؟

کدام لایه از حفاظهای این نهضت است که اینقدر مقاوم است؟

یک حفاظ اکتیو و پویا که در مقابل هرگونه تهدیدی عکس العمل مناسب دارد و مایه ی نا امیدی جبهه کفر است...

 

نا امیدی...

جبهه ی کفر...

این کلمه ها آشنا نیست؟؟؟

....

نمونه نا امیدی یک سردمدار کفر:

فرانسیس فکویاما در کتاب پایان تاریخ:

شیعه پرنده ای است که افق پروازش بالاتر از تیرهای ماست، شیعه دو بال دارد بال سرخ که بال شهادت است و بال سبز که بال انتظار است؛

شیعه زرهی بر روی این دو بال بسته ...

 

به نظر شما این زره چیست که اینطور جبهه کفر را سراسیمه کرده؟

جبهه کفر «الذین کفروا»

ناامیدی «یئس»

درست است!

 

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم

 

-چیزی که اسلام را از تمام ادیان سابق متمایز کرد.
-چیزی که آینده ی این دین را تضمین کرد و این قابلیت را داد که جهان شمول و فراگیر شود.
-چیزی که تمام سردمداران کفر در برابر آن احساس ضعف کرده اند.

(ولایت)

امام پاسبان دین و نگهبان مسلمین است.

 الْإِمَام‏... حَافِظٌ لِدِینِ اللَّه‏
ولیّ فقیه از این حیث نیز نائب امام است...

 الفقهاء حصون الإسلام

*************************************

تنها یک مشکل...

یک قطعه از این پازل آسیب پذیر است!

 

ولیّ خدا تا کِی حافظ امت است؟

دست حمایت خدا تا کی پشت این امت است؟

تا وقتی مردم باشند...

پشت سر ولیّ الهی...

مثل الإمام مثل الکعبة ... (پیامبر خدا به حضرت علی فرمود: امام مانند کعبه است که مردم وظیفه دارند به سراغ آن بیایند و نه اینکه او به سمت مردم برود و مردم را دور خود گرد آورد)

 

الگوی کوچک جمهوری اسلامی یک فرصت آزمون

بیایید اعلام آمادگی کنیم...

همین حالا...

به امام زمان اثبات کنیم که یار او هستیم...

پشت او را خالی نخواهیم گذاشت...

 

حالا که سایه ی ولایت بر سر ماست خیالتان راحت... ولیّ الهی خودش از همه چیز محافظت می کند.

شما فقط به کنار گذاشتن او رأی ندهید!

تا خودتان نخواهید راه نفوذی بر شما نیست.

عصای دست شیطان نشوید...

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
فروردين

برایم سؤال بود که چرا هروقت کسی را می بینم که به جمهوری اسلامی خرده گیری می کند و دائم اعتراض و بدگویی می کند، خیلی سریع خودش را لو می دهد و همان اشکالی را که به ناپاکی مسؤولین (مسؤولین پاک) گرفته، خودش مرتکب می شود و اینقدر زود خودش را لو می دهد.

چرا مثلاً وقتی راننده تاکسی می گوید: مسؤولین همه دزد هستند، خود آن راننده در حساب کردن کرایه بی انصافی می کند و نشان می ددهد که چندان دست خودش پاک نیست!

یاد این روایت افتادم که می گوید:

من عیر مؤمناً بذنب قد فعله لم یمت حتی یرتکبه!

هرکس مؤمنی را به خاطر گناهی که انجام داده! سرزنش کند، نمی میرد مگر اینکه خودش آن گناه را مرتکب شود.

یعنی جمهوری اسلامی آبرویش نزد خدا کمتر از یک مؤمن است؟

یک پست در تحلیل این موضوع گذاشته بودیم که مراجعه کنید...

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
فروردين

چند پست قبل گفتیم که مبارزه با جبهه ی نفاق سبک و سیاق متفاوتی دارد. گفتیم که منافق را فقط  یک چیز از دور خارج می کند و آن بصیرت مردم!

اگر چهره ی منافق نزد مردم منکشف نشده باشد خواهد توانست به نفاق و دو رویی خود ادامه دهد و مخفیانه هر کاری بکند، اگر مردم آن چهره ی پلید منافق را نبینند امام حسین هم به مذبح می رود و مردم هنوز یزید را خلیفه ی مسلمین حساب می کنند! اگر بصیرت نباشد حضرت زهرا باید خرج شود تا مردم چهره ی منافق را ببینند، امام حسن و امام حسین هزینه می شوند تا به قیمت خونشان چهره ی یک منافق را رو کنند.

برخی روایات آخر الزمان نیز گویای این مطلب هستند که: فتنه های اخر الزمان برای این است که چهره ی منافقین فاش شود و از دور خارج شوند.

رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : لا تکرهوا الفتنة فی آخر الزمان ، فإنها تبیر المنافقین.
- الإمام الصادق ( علیه السلام ) : تمنوا الفتنة ففیها هلاک الجبابرة وطهارة الأرض من الفسقة.

گفتیم که رسول خدا نیز از مردم گلایه داشت که چرا در مورد منافقین موضع گیری مناسبی ندارند و نفاق آنها را درک نکرده اند!فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَینِ (نساء 88)

دیگر چکار باید بکنند تا نفاق آنها را باور کنیم؟!

مثلاً این که بایستیم و بایستیم تا بنی صدر مملکت را به باد بدهد، بعد مجلس بیاید و رأی به عدم کفایت او بدهد، اسم این را بصیرت نمی گذارند، زودتر از این می شد چهره ی بنی صدر را افشا کرد. همین مجلس هم در مورد بنی صدر دو دل و مردّد بود و برخی از او همچنان دفاع می کردند. 

دیگر چه کار باید با ما بکنند تا آنها را از دور خارج کنیم؟

وقتش نشده که هاشمی از دور خارج شود؟ حتماً باید مملکت را به باد بدهد تا نفاق او را باور کنیم؟

تعابیر رهبری صریح تر و بی پرده تر از دیروز شده، اما همچنان مردم دو دل و دو دسته اند و یکصدا نمی خواهند جبهه ی نفاق را از دور خارج کنند.

ماهواره ها از لیست هاشمی حمایت کردند؛ شورای نگهبان را هرچه توانست تخریب کرد و از جانب رهبری هم جواب گرفت؛ حالا هم برای ریاست خبرگان و خرابکاری های بعد از آن خیز برداشته. باز هم ما مردّد و دو دل هستیم.

چرا هزینه ی از دور خارج شدن منافقین را بر خودمان سنگین می کنیم؟

در این مدت رهبری بارها کلمه ی خیانت و نفوذ را به کار برده و ما اصلاً به روی خودمان نمی آوریم که شاید نفوذ در همین نزدیکی ها باشد...

بیدار شویم... دارد دیر می شود...

 

قبل از این هاشمی در سال 88 خودش را نشان داد و لو رفت و حذف شد؛ قبل از آن هم در سال 84 وقتی رأی نیاورد حذف شده بود.

ما چرا اصرار داریم مهره ی سوخته را از زباله دان بیرون بکشیم و دوباره احیاء کنیم؟

  • مهدی جهانشاهی
۰۷
فروردين

احمدی نژاد از آنجایی که تنها رئیس جمهور فعال اصولگرایان بوده است، و از طرفی اوایل دوران او مردم طعم خوشی را چشیدند و البته پایانی تلخ  را با او تجربه کردند، لازم است تحلیل صحیحی از او داشته باشیم تا از قوت ها و ضعفهای او برای آینده استفاده کنیم.

حرفهای مختلفی در مورد او گفته می شود که برخی هیچ شباهتی به هم ندارند! از جمله:

  • یکی مثل بقیه و هم دست آنها (هم دست هاشمی یا هم دست رهبری!)
  • آدمی بی کله که داشت مملکت را به باد می داد، از بس گفت: تحریم ها کاغذ پاره اند دشمن را علیه کشور شوراند!
  • خرش از پل گذشت، موقعیت را چسبید (از اول منتظر دور دوّم بود و وقتی جایش را محکم کرد، شروع کرد به چپاول!)
  • به ریاست رسید و حمایت مردم دنیا را دید، باد کرد:  (إنّ الإنسان لیطغی أن رآه استغنی)
  • نعمتی بود که مردم شکر نکردند، تبدیل به نقمت شد (ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ)
  • آدم خوبی بود ولی دور و برش را خالی گذاشتند، کمی هم کله شقی خودش باعث این امر شد.
  • خیلی هم خوب کار کرد و هرکس دیگر جای او بود بهتر از این نمی توانست بحران را مدیریت کند!

البته بعضی از این احتمالات با بعضی دیگر قابل جمع اند و می توانند جزئی از علت خرابکاری او باشند. اما آنچه باید توجه کرد این است که: آیا اشکال احمدی نژاد در رویکرد او بود یا در مرحله ی اجرا؟

برخی رویکردهایی که احمدی نژاد داشت واقعاً قابل تقدیر است و «بد اجرا کردن برنامه» نباید اصل آن رویکرد را زیر سؤال ببرد.

-  مثل اهمیت دادن به ضعفا و مستمندان

-  مثل زحمت برای خودکفایی

-  مثل اعتماد به نفس و امید بخشیدن به جامعه

-  و مثل باج ندادن به دشمن!

البته به فرموده ی رهبری حتی احمدی نژاد هم اواخر بریده بود و دم از مذاکره می زد و گویا این رهبری بود که نگذاشت احمدی نژاد بپرد بقل آمریکا!

مهمترین نکته ای که باید بررسی شود این است که: آیا دشمن ستیز بودن احمدی نژاد به ضرر مملکت تمام شد؟ یعنی آیا دشمن ستیز بودن هزینه دارد؟

خوب است توجه کنیم که زحمت هایی که متوجه ما در آن دوران شد در مسیر پیشرفت بود! یعنی چون می خواستیم هسته ای داشته باشیم، چون می خواستیم rq170 داشته باشیم، چون می خواستیم خودمان باشیم! این دشمن را جری می کرد و به سنگ اندازی وا می داشت. یعنی فکر نکنیم که به یک جمله حرف زدن [کاغذ پاره نامیدن تحریمها] دشمن اینقدر هزینه تحمل می کند و دنیایی را علیه ما بسیج می کند!

این هم قابل توجه است که: تا زمانی که ما ایستادگی می کردیم، کمک و حمایت خدا را به همراه داشتیم، ولذا آن تحریمهای فلج کننده که هر کشوری را بدبخت می کرد مایه ی استحکام بیشتر اقتصاد ما شد. توّرم بود اما رکود نبود و مردم پول داشتند، کارگاههای تولیدی تعطیل نشده بودند، تحریمها را دور می زدیم و کار را به هر شکلی که شده پیش می بردیم.

در این بین خیانت اصلی را آنهایی کردند که در بازارهای تهران سر و صدا کردند و به دشمن پالس دادند که: تحریم ها دارد اثر می کند!

خیانت بزرگ تر را هم آنها کردند که از مقاومت خسته شدند و به اعتدال و سازش رأی دادند که امروز به وضوح داریم ضرر آن را می بینیم و چوب آن را می خوریم.

خدا هم گفته بود که: اگر باب میل دشمن کاری بکنید، دیگر از یاری من خبری نیست! (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ-بقره 120)

  • مهدی جهانشاهی
۰۷
فروردين

خیلی ها خوشحال شدند وقتی سال 84 هاشمی رأی نیاورد و احمدی نژاد رأی آورد. فکر کردند معنایش حذف هاشمی است. اتفاقاً حادثه ی عجیب و خاطره  انگیزی بود! اما دیدیم که هاشمی نه تنها حذف نشده بود بلکه به راحتی توانست روحانی را در معرکه ی انتخابات بالا بیاورد و پیروز کند.

بعضی ها هم امروز دلخوش اند که عمر روحانی به سر آمده و زود است که مردم از رأی دادن به او پشیمان شوند و یک نفر دیگر مثل احمدی نژاد (یا بهتر از او) را سر کار بیاورند.
خدا را شکر! مردم سرشان به سنگ خورد وبه دامان انقلاب برگشتند. اما به هر حال اسم این را بصیرت نمی گذارند بلکه این بلا تکلیفی است!
فرقش در این است که بصیرت یک تجربه و نتیجه گیری است در حالی که بلا تکلیفی یعنی بیگدار به آب زدن و بی مبنا عمل کردن.
این کجایش بصیرت است که از هاشمی فرار کنند و بپرند بغل خاتمی، بعد از خاتمی فرار کنند و بپرند بغل احمدی نژاد، بعد از او هم فرار کنند و بپرند بغل روحانی و همینطور... آخر هم نفهمند کجای کارشان درست بوده و کجای کارشان نقطه ضعفشان بوده؟!


  • مهدی جهانشاهی