تا بوده انسانها ناراضی بودهاند و این یک خصلت نهادینه در سرشت انسان بوده است. قرار نیست انسان به رضایت مطلق برسد، و اصلأ آن رضایتی که انسان را از فکر کردن به آیندهی بهتر باز دارد ارزنده نیست! انسان باید ناراضی باشد و ناراضی بماند و با این اعتراض مقدس به سمت آیندهی بهتر حرکت کند. دین ما نیز از ما نخواسته قانع باشیم! فقط اینکه آیندهی بهتر را طور دیگری غیر از آنچه چشم ظاهربین مردم دنیا میبیند، نشان میدهد. اگر دعوایی باشد در این است که آینده ی بهتر چیست و به چه سمت باید حرکت کرد؛ وگرنه هیچ عقل سلیمی دیگران را به سکون و درجا زدن دعوت نمیکند.
حالا دعوای دیگری هم هست بر سر اینکه مقصر کیست و تقصیرها را باید از چشم چه کسی دید و چطور باید اشکالات را برطرف کرد؛ فعلاً با این کاری نداریم.
آن چیزی که الآن مهم است که به آن توجه کنیم این است که «دعوا داریم تا دعوا»! مهم است که چانه زنی در چه مرحله ای باشد و دعوا بر سر چه باشد. گاهی دعوا سر بودن و نبودن است و گاهی سر بهتر بودن یا بهترین بودن. در هر دو شرایط اعتراضها هست، زیبا این است که دعوا سر خوب تر و خوب تر بودن باشد.
آیا ما وقتی می گفتیم به جمهوری اسلامی رأی بدهید دنبال این بودیم که همه را به رضایت برسانیم؟ آیا می خواستیم افیون توده ها باشیم؟؟ نه هرگز! ما انقلابی بودیم و هنوز هم انقلابی هستیم. انقلابی یعنی: ناراضی! باید به سمت آینده ی بهتر حرکت کرد، به هر قیمیت! رضایت مردم چه می شود؟ اگر دوست داشتند راضی می شوند و اگر هم دوست داشتند ناراضی می مانند تا شاید به فکر آینده ی بهتر بیفتند. به شرط اینکه آدرس غلط دستشان ندهند... پس چرا انقلاب کردیم؟ برای اینکه خط دعوا را جلوتر بیاوریم؛ در این هدف هم کاملاً موفق بودیم. سطح توقعات امروز کجا و سطح توقعات بیست سال قبل کجا!
آیا وقتی به رئیسی رأی دادیم فکر می کردیم که اعتراض ها تمام خواهد شد! حضرت علی هم نتوانست اعتراضها را ساکت کند! می دانستیم که قرار نیست صدای مخالف خفه بشود. آیا این معنایش ناکارآمدی و عدم موفقیت است؟؟ باید ببنیم خط دعوا کجاست!!!
دیروز دعوا می کردیم که چرا آخریم؟ چرا داریم تنزل می کنیم؟ امروز دعوا می کنیم که چرا اول نیستیم!
دیروز ما را سرگرم مطالباتی می کردند که اولویت های ما نبود؛ امروز اجازه می دهند به غصه های واقعی خودمان فکر کنیم و در مورد آنها اعتراض کنیم.
دیروز دعوا بر سر خیانت بود؛ امروز دعوا سر عملکرد است و اینکه آیا انقلابی و در شأن انقلاب عمل می کنند یا خیر!
دیروز هیاهو داشتند که اصلاً باید پاسخگو باشند یا نه؛ تقصیر دولت قبل است یا تقصیر رهبری یا تقصیر تحریم؟! امروز اما با قبول اشتباه در موضع پاسخ بر می آیند.
دیروز دعوا سر این بود که چرا اختلاس هست، امروز دعوا سر این است که چرا با اختلاس های قبلی برخورد نمی شود!
دیروز اعتراض از این بود که چرا مرغ نیست، چرا روغن نیست، چرا برق قطع می شود... اما نهایتاً اعتراض بر سر این است که: هست اما گران است!
خلاصه امروز دیگر کسی نمی گوید: من اگر جای رئیس جمهور بودم ...!
موفقیت رئیسی تا اینجا این بوده که خط دعوا را جلوتر آورده است. آیا راضی هستیم؟ نه بهتر از این هم می شود که بشود.
این همان آیت الله اعدام است. اما اعدام ها را متوجه چه کسانی کرده است؟ به ویلاهایی که دارند تخریب می شوند نگاه کنید، متوجه می شوید.
بررسی تطبیقی الگوهای فتح قرآنی در امت اسلام و امت بنی اسرائیل
نگاه جدید به مسئله ی انتظار طبق سنتهای قرآنی
شباهتهای الگوی فتح مهدوی و الگوی فتح داوودی
در کتاب «خان هفتم در طلیعه ی ظهور»
کسانی که با عینک وحی زمانه ی خود را تحلیل می کنندچیزهایی را می بینند که دیگران با چشم سر نمی بینند.
قرآن با تصویر سنتهای تکرار شونده ی پیشینیان مانند ماشین زمان ما را در ادوار تاریخ کاوش می دهد و به زمانه ی خویش باز می گرداند
تا جایگاه خودمان را در مدار تاریخ پیدا کنیم.
برخی روایات بر این معنا دلالت دارند که هر حکومت صاحب ایده ای پیش از ظهور با شکست مواجه می شود و اینگونه زمینه سازی ظهور انجام می شود. یعنی امام زمان هنگامی که می آیند هیچ مدعی و صاحب ایده ای در مقابل ایشان قرار ندارد و همه پذیرای ایده ی الهی ایشان خواهند بود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «امر فرج محقق نخواهد شد تا زمانی که هیچ صنفی از مردم باقی نماند مگر اینکه هدایت مردم را به دست بگیرد، تا بدینصورت کسی نتواند بگوید: اگر ما هدایت مردم را به دست میگرفتیم عدل و استقامت را برقرار میکردیم! آنگاه است که قائم ما به حق و عدالت قیام خواهد کرد»(الغیبة نعمانی، ص274).
سؤالی که ممکن است پیش بیاید این است که حال و روز جمهوری اسلامی در این بین چگونه است؟ اگر قرار است تا انقلاب مهدی خدا از این حکومت محافظت فرماید، با آن روایت چطور قابل جمع است؟
در نظر بدوی چیزی که به نظر می رسد این است که در این حکومت جلوه های دینی آن باید موفق باشند و جلوه های جدایی از دین باید با شکست مواجه شوند. عملاً هم در کشور خودمان همین رویه را شاهد هستیم و می بینیم که هرجا دین بیشتر مراعات شده موفقیت و کارآمدی بیشتری به نتیجه رسیده. از طرفی شاید به ضرر قیام حضرت حجت باشد که این حکومت به زمین بخورد و از اهداف خود باز بماند! چون آن وقت مردم ناکارآمدی این حکومت را به چشم دین خواهند دید و اینطور قضاوت خواهند کرد که: چون جمهوری اسلامی با شکست مواجه شد پس معلوم می شود که حکومت دینی ناکارآمد است!
اما نکته ای که در این تحلیل به آن بی توجهی شده نقش تفسیرها و قرائت های گوناگون از حکومت دینی است. در طول بیش از 40 سال قرائت های گوناگونی از حکومت دینی در این کشور سکان دار عرصه ی مدیریت و اجرا شده اند و امروز مجریان پیشین همگی منفور مردم هستند. دولتهای مختلف با سلایق مختلف و گفتمان های متفاوت قدرت را به دست گرفته اند و هیچ کدام نتوانسته اند رضایت مردم را جلب کنند. دقیقاً پیش از ظهور قرار است مردم به چه نتیجه ای نائل شوند و چه نتیجه گیری ای از تجربه ی انقلاب اسلامی داشته باشند؟ دقیقاً کدام گفتمان است که مورد رضایت امام زمان است و مردم برای ورود به دوران ظهور باید با آن آشنا شوند؟
به نظر می رسد پاسخ این سؤال صریحاً در برخی روایات منعکس شده باشد. از جمله امام باقر علیه السلام فرمودند:
کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. (الغیبة نعمانی، ص273)
گوئى مىبینم قومى را که در مشرق خروج کردهاند، حق را طلب میکنند و به ایشان داده نمىشود، باز آن را طلب میکنند و به آنان داده نمىشود، پس چون چنین مىبینند شمشیرهاى خود را بر گردن خویش مىافکنند [و آمادۀ کارزار میشوند]، پس آنچه مىطلبند به ایشان داده میشود ولى ایشان راضی نمیشوند جز اینکه قیام نمایند و آن را به دست کسى دهند که صاحب شماست؛ کشتگانشان شهیدند. حقیقتاً من اگر آن زمان را در مىیافتم حتماً خود را براى صاحب این امر نگاه مىداشتم.
تأکید می شود که در چه مرحله مردم حق را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود؛ هنگامی حق به آنها تسلیم می شود که ادبیات سخن را عوض می کنند و رویکرد سازش را کنار می گذارند و رویکرد چالش را در پیش می گیرند. حق به آنها تسلیم می شود و با این حال آنها به آنچه به دست آورده اند قانع نمی شوند. نمی گویند: خوش به حالمان شد و لقمه نانی به دست آوردیم! بنشینیم و خوش بگذرانیم! نمی گویند: انقلاب تمام شد، وقت چیدن میوه های آن است! بلکه لحن سخن را در برابر دشمنان حفظ می کنند و به حق طلبی با زبان زور ادامه می دهند تا اینکه در همین حین امام زمان نیز از راه می رسد و در ادامه ی مسیر با آنها همراهی می کند.
در حقیقت حرکت امام زمان برای مبارزه با سفیانی و دیگر مستکبران عالم، به این طرز فکر گره خورده است که : تنها راه پیشرفت، مقاومت و مبارزه است. ترجمه و تفسیرهای دیگر از دین محکوم به شکست هستند، مثل دین رحمانی که حسن روحانی داعیه دار آن بود!
با اینکه فیلسوفان سیاسی متعهدند که با رویکرد عقلی به مسائل فرازمانی و فرامکانی بپردازند اما آنچه از واقعیت مباحث درگرفته بین فیلسوفان سیاسی از قدیم تا کنون مشاهده می شود این است که این مباحث به شدت متأثر از کامیابی ها یا ناکامی های نظامات سیاسی هر عصر بوده است.
حکمای یونان باستان در کمال ناباوری مخالف دموکراسی و طرفدار حکومت فرد مقتدر و شایسته و حکیم هستند. این می تواند متأثر از پیشروی های حکومت شرق تحت حاکمیت کورش کبیر بوده باشد. همچنان که در دوره ی رنسانس آوازه ی عدالت حکومت صفوی که داعیه دار حکومت دینی بود، باعث سرخوردگی اندیشمندان غرب و بی رغبت شدن آنها نسبت به دین و آئینی که هزار سال تحت سیطره ی آن قرار گرفته بودند، شد.
این واقعیتی است که در زمان خودمان هم شاهد آن هستیم و در بستر ناکامی های دولت روحانی اندیشه ها تغییر کرده و برخی اهل قلم را به نقد جمهوریت و برخی را به نقد اسلامیت سوق داده که البته این به خاطر آدرس های غلطی است به آنها داده شده و آنها پذیرفته اند.
حقیقت این است که پیش از ظهور باید بستر پذیرش امام عدل مقتدری که به حکم داود داوری کند و نظر هیچ کس را در مورد این رویه ی غیر متعارف جویا نشود، مهیا شود و این چیزی است که با موفقیت نسبی یک حکومت مقتدر حاصل می شود؛ حکومتی که اهل مماشات نباشد و با صلابت و بدون مسامحه رویکرد انفعال را کنار بگذارد و حرف صحیح را به کرسی بنشاند.
منتظر چرخش ایده ها و افکار به این سمت باشید!
کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در مسئله ی مهدویت
کار عامیانه راه را برای مدعیان دروغین باز می کند
کار عامیانه مثل تطبیق های نسنجیده
توهمات مدعیان مشاهده
مهمرین تکیه ی صحبت های حضرت آقا در نماز جمعه ی دیروز، به این نکته بود که خدا حساب دیگری برای شما باز کرده است. خیالتان راحت. پیروزی را برای شما سند زده اند. نه اینکه کلاً مثل همیشه بگوییم: خدا با ماست... خدا کریم است... إن شاء الله درست می شود... و از این دست حرف های تکراری و نه از عمق دل! بلکه با سند و مدرک می توان دریافت که خدا برای ما پیروزی را سند زده است. اینقدر مطمئن باشید به این کمک خدا که اصلاً می توانید در عمل روی آن حساب باز کنید. فکر کنید که از بانک به شما زنگ زده اند و گفته اند: در قرعه کشی برنده شده اید!
در بیانیه ی گام دوم هم تکیه کلام رهبری روی همین نکته است که امسال پارسال نیست! حواستان هست؟! ما چهل سالگی را رد کرده ایم. یعنی بعد از آن همه فراز و نشیبها حالا در شیب سعود قرار گرفته ایم.
با این توضیح اولاً این پیام را به گوی آنهایی که هنوز در خمودگی شکستها و سرافکندگی های پیشین هستند برسانید، که امروز ما مثل دیروز ما نیست!
ثانیاً خودمان هم حواسمان باشد که گرفتار حواشی نشویم. هیچ حاشیه ی ـ بزرگ یا کچکی ـ نباید این متن پررنگ را تحت الشعاء قرار دهد...
مردم این خطه در جریانات پیش از ظهور جایگاه «زمینه سازی و مقدمه چینی» دارند (یوطئون للمهدی سلطانه/در منابع اهل سنت). یعنی قرار است زمینه را برای استقرار حکومت حضرت حجت (عج) آماده کنیم. اما این زمینه سازی در جلوه های نظامی و مالی و امثال آن خلاصه نمی شود! یکی از ابعاد مهم زمینه سازی، زمینه سازی فکری و فراهم آوردن بستر پذیرش این قیام منحصر به فرد است.
از جمله ی زمینه های فکری که ما در اثر خمودگی هزار ساله ی پس از دوران رسالت، نسبت به آن خو گرفته ایم و به خواب غفلت فرو رفته ایم، جهانی فکر کردنی است که از شاخصه های مهم رسالت بوده است و پس از آن به فراموشی سپرده شده است.
در دعای ندبه، با توجه به آیات قرآن کریم، به یک کار نیمه تمام اشاره می شود که از اهداف اصلی رسالت بوده است و تا کنون محقق نشده است.
کار با نصرت و یاری خاص خدا شروع می شود (ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ الْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ) و شروع موفقی رقم می خورد.
اما چشم انداز هدف در همین حد خلاصه نمی شود و بنا بر این است که این دین جهانی بشود، و این وعده ی قطعی خداوند است (وَ وَعَدْتَهُ أَن تُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).
این تکلیف و وظیفه در زمان پیامبر و حتی پس از ایشان در زمان حضرت علی و دیگر ائمه (علیهم السلام) به انجام نرسید (وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرِینَ، یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ، لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ)
اما این معنایش این نیست که خدا خلف وعده کرده باشد یا پیامبر دروغ گفته باشد (وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا، وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
جریان ظهور همین اتمام کار نیمه تمام است و اینجاست که ضرورت قیام حضرت حجت روشن می شود (أین مبید العتاة و المردة).
حالا سردار ما نماد کار فرامرزی، و حرکت و تحول جهانی شد و مسیری را شروع کرد که اتمام و تثبیت آن به دست حضرت حجت خواهد بود. سردار ما به ما گوشزد کرد که تکلیف ما بیش از خودمان و خانواده ی خودمان و شهر و کشور خودمان است و فقط آن وقتی حق داریم آرام بگیریم که بساط ظلم از عالم برچیده شود (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه).
مفهوم دیگری که این بار با شهادت سردار احیاء شد، مفهوم انتقام و خونخواهی بود. این هم از مفاهیمی است که در جریان قیام حضرت حجت بسیار پررنگ چه بسا برای بسیاری نامأنوس و نامفهوم باشد.
پس از شهادت سردار خوبان همه خود را بدهکار ایشان می دیدند و با تشییع گسترده ای که رقم زدند نشان دادند که این یک شهادت معمولی و حادثه ی طبیعی نبوده است. با وجود مقابله به مثل ایران و زدن پایگاههای آمریکایی ها، همه این احساس را داشتند که این بهای آن خون نبوده است. واقعاً چند مشت از این موجودات بی ارزش با سردار خوبان برابری می کند؟ این داغ بین المللی با کشته شدن چند آمریکایی آرام خواهد گرفت؟
این مفهوم مقدسی است که در جریان قیام حضرت حجت هم نقطه ی عطف و کانون توجه خواهد بود و در ادعیه و مناجات وارده در مورد امام زمان هم مورد تأکید قرار میگیرد که «این کینه فقط با ظهور امام زمان برطرف خواهد شد؛ آذهب به غیظ قلوبنا». این هم چیزی است که پیش از شروع قیام نیاز به زمینه سازی برای آن احساس می شد.
در دعای ندبه یکی از اهداف قیام همین «خونخواهی» و انتقام سخت اعلام شده است: أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ، أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلَاءَ.
در روایات تأکید شده که: قاتلان امام حسین کشته شدند، ولی هنوز انتقام او گرفته نشده است(وَ اللَّهِ لَقَدْ قُتِلَ قَتَلَةُ الْحُسَیْنِ ع وَ لَمْ یُطْلَبْ بِدَمِهِ بَعْدُ). این انتقام جز به دست حضرت حجت محقق نخواهد شد.
در مورد جریانات پس از ظهور هم اشاراتی واصل است که انتقام حضرت از قاتلان امام حسین (ع) سخت و چشمگیر خواهد بود، طوری که عده ای از نزدیکان یاران آن حضرت زبان به شکایت باز می کنند و می گویند: این کشتار تا چه زمان ادامه خواهد یافت؟ پاسخ حضرت هم پیراهن خونین امام حسین (ع) خواهد بود.
انتقام آن حضرت به خون سید الشهدا خلاصه نخواهد شد و اولین انتقام گیری از آن مصیبتهایی خواهد بود که اولین ظالمان در حق حضرت زهرا (س) روا داشتند.
نکاتی که در این بیانیه پررنگ است و برای من بیشتر خودنمایی می کند از این قرار است:
1. قدردانی گذشته و امید به آینده
2. تکیه به جوانان،
3. مقدمه سازی برای ظهور
4. و نکته ی چهارم که به نظر من پررنگ ترین نکته است، پشت سر گذاشتن چله ی اول و ورود به گام دوم است
دقیقاً چه اتفاق جدیدی افتاده است که رهبر انقلاب چهل سالگی انقلاب را سربلندی در گام اول و ورود به گام دوم قلمداد کرده اند؟ با اینکه در نظر بسیاری، اوضاع امروز کشور از آشفته ترین ایام این چهل ساله است.
این چیزی است که نیاز به تأمل و دقت نظر بیشتر و شاید انتظار و مشاهده ی ایام آتی انقلاب داشته باشد.
متن بیانیه را با هم مرور می کنیم:
مرحلهی خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی (۱)
از میان همهی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که بهپاخاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّهی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همهی وسوسههایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.
پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجلِ محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دستوپنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.
شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی
برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
دفاع ابدی از نظریهی نظام انقلابی
انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
جمهوری اسلامی و فاصلهی میان بایدها و واقعیتها
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
انقلاب اسلامی؛ مایهی سربلندی ایران و ایرانی
انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکهای حتّی با آمریکا و صدّام، گلولهی اوّل را شلّیک نکرده و در همهی موارد، پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنهی عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایهی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.
برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت
اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بندهی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل دربارهی گذشته است.
عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزهای قوی، تحریف و دروغپردازی دربارهی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همهی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیادهنظامش نمیتوان شنید.
آغاز انقلاب و نظام اسلامی از نقطهی صفر
انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطهی صفر آغاز شد؛
اوّلاً: همهچیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقبافتادگی شرمآور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر.
ثانیاً: هیچ تجربهی پیشینی و راه طیشدهای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیامهای مارکسیستی و امثال آن نمیتوانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود.
تقابل دوگانهی جدید «اسلام و استکبار»؛ پدیدهی برجستهی جهان معاصر
پس آنگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سهقطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطبهای جدید قدرت، تقابل دوگانهی جدید «اسلام و استکبار» پدیدهی برجستهی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد. از سویی نگاه امیدوارانهی ملّتهای زیر ستم و جریانهای آزادیخواه جهان و برخی دولتهای مایل به استقلال، و از سویی نگاه کینهورزانه و بدخواهانهی رژیمهای زورگو و قلدرهای باجطلب عالم، بدان دوخته شد. بدینگونه مسیر جهان تغییر یافت و زلزلهی انقلاب، فرعونهای در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛ دشمنیها با همهی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزهی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشدهی امام عظیمالشّأن ما، تاب آوردن در برابر آنهمه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکانپذیر نمیشد.
مدیریت جهادی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم»؛ عامل عزت و پیشرفت ایران در همهی عرصهها
بهرغم همهی این مشکلات طاقتفرسا، جمهوری اسلامی روزبهروز گامهای بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفتآور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفتهای چهلسالهی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلابهای بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود. مدیریّتهای جهادی الهامگرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همهی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همهی عرصهها رسانید.
* برکات بزرگ انقلاب اسلامی:
انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد و عنصر ارادهی ملّی را که جانمایهی پیشرفت همهجانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصهی مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:
یک) ثبات و امنیت و حفظ تمامیت ارضی ایران
اوّلاً: ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزهی پیروزی در جنگ هشتساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقیاش را پدید آورد.
دو) موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی
ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالندهی آن روزبهروز فراگیرتر میشود. هزاران شرکت دانشبنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزههای عمران و حملونقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیونها تحصیلکردهی دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، دهها طرح بزرگ از قبیل چرخهی سوخت هستهای، سلّولهای بنیادی، فنّاوری نانو، زیستفنّاوری و غیره با رتبههای نخستین در کلّ جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحدهای صنعتی، دهها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی، برجستگی محسوس در رشتههای گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشتههای مهم و حسّاس پزشکی و جایگاه مرجعیّت در آن و دهها نمونهی دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت بهجز مونتاژ و در علم بهجز ترجمه هنری نداشت.
سه) به اوج رسانیدن مشارکت مردمی و مسابقهی خدمترسانی
ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمکرسانیها و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد. پس از انقلاب، مردم در مسابقهی خدمترسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.
چهار) ارتقاء شگفتآور بینش سیاسی آحاد مردم
رابعاً: بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونهی شگفتآوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بینالمللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئلهی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئلهی جنگافروزیها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقهی محدود و عزلتگزیدهای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ اینگونه، روشنفکری میان عموم مردم در همهی کشور و همهی ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.
پنج) سنگین کردن کفهی عدالت در تقسیم امکانات عمومی کشور
خامساً: کفّهی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد. نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بیهمتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاوردهای مبارزه با بیعدالتی در این چهار دهه، با هیچ دورهی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست. در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمدهای کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتختنشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود. مردم بیشتر شهرها بویژه مناطق دوردست و روستاها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیازهای اوّلیّهی زیرساختی و خدمترسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفّقترین حاکمیّتهای جهان در جابهجایی خدمت و ثروت از مرکز به همهجای کشور، و از مناطق مرفّهنشین شهرها به مناطق پاییندست آن بوده است. آمار بزرگ راهسازی و خانهسازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحدهای دانشگاهی و سد و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛ بیشک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است؛ ولی هست و حسنهای برای مدیران جهادی و بااخلاص نزد خدا و خلق است. البتّه عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از اینها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوانها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.
شش) افزایش چشمگیر معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه
سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد. این پدیدهی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایههای مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایههای ایمان مردمش بسی ریشهدار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بیبندوباری در طول دوران پهلویها به آن ضربههای سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیهی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفهی دینی از عزیزان خود که به جبهههای گوناگون جهاد میشتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خونآلود یا جسم آسیبدیدهی آنان روبهرو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضاهای دینی رونقی بیسابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردوهای جهادی و جهاد سازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزهداری و پیادهروی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همهجا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبهروز بیشتر و باکیفیّتتر شده است. و اینها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُرحجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخشهای عمدهی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزهای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.
هفت) ایستادگی روزافزون در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان
سابعاً: نماد پُرابّهت و باشکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهانخوار و جنایتکار، روزبهروز برجستهتر شد. در تمام این چهل سال، تسلیمناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشتهی آن در مقابل دولتهای متکبّر و مستکبر، خصوصیّت شناختهشدهی ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم بهشمار میرفته است. قدرتهای انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دستاندازی به استقلال دیگر کشورها و پایمال کردن منافع حیاتی آنها برای مقاصد شوم خود دانستهاند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند. ملّت ایران در فضای حیاتبخش انقلاب توانست نخست دستنشاندهی آمریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از آن هم تا امروز از سلطهی دوبارهی قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.
* انقلاب چهلساله و گام بزرگ دوم
جوانان عزیز! اینها بخشی محدود از سرفصلهای عمده در سرگذشت چهلسالهی انقلاب اسلامی است؛ انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید.
محصول تلاش چهلساله، اکنون برابر چشم ما است: کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، باعزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربههایی گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورددار در شتاب پیشرفتهای علمی، ر کورددار در رسیدن به رتبههای بالا در دانشها و فنّاوریهای مهم از قبیل هستهای و سلّولهای بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزههای جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد، و بسی ویژگیهای افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجهی جهتگیریهای انقلابی و جهادی است. و بدانید که اگر بیتوجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود -که متأسّفانه بود و خسارتبار هم بود- بیشک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.
اقتدار انقلاب اسلامی و تغییر چالشها و شکست مستکبران
ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبهرو است امّا با تفاوتی کاملاً معنیدار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانهی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقهی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشتهی حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است. و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفتهی ایرانی به نیروهای مقاومت است. و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابلهی سیاسی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایستهی ملّت ایران در چشم جهانیان و عبورکرده از بسی گردنههای دشوار در مسائل اساسی خویش است.
جوانان؛ محور تحقق نظام پیشرفتهی اسلامی
امّا راه طیشده فقط قطعهای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنبالهی این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشتهها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همهی میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی و نیز در عرصههای دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانههای خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربهها و عبرتهای گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیهی انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفتهی اسلامی بسازند.
نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی؛ مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور
نکتهی مهمّی که باید آیندهسازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیّتهای طبیعی و انسانی، کمنظیر است و بسیاری از این ظرفیّتها با غفلت دستاندرکاران تاکنون بیاستفاده یا کماستفاده مانده است. همّتهای بلند و انگیزههای جوان و انقلابی، خواهند توانست آنها را فعّال و در پیشرفت مادّی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.
مهمترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیّت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمّی از آن نتیجهی موج جمعیّتی ایجادشده در دههی ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است. ۳۶ میلیون نفر در سنین میانهی ۱۵ و ۴۰ سالگی، نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبهی دوّم جهان در دانشآموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیهی انقلابی رشد کرده و آمادهی تلاش جهادی برای کشورند، و جمع چشمگیر جوانان محقّق و اندیشمندی که به آفرینشهای علمی و فرهنگی و صنعتی و غیره اشتغال دارند؛ اینها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوختهی مادّی با آن مقایسه نمیتواند شد.
فهرست طولانی فرصتهای مادی کشور
بهجز اینها، فرصتهای مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهرهگیری از آن، درآمدهای ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بینیاز و به معنی واقعی دارای اعتمادبهنفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند. ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقهای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوّع، بخشهایی از ظرفیّتهای کشور است؛ بسیاری از ظرفیّتها دستنخورده مانده است. گفته شده است که ایران از نظر ظرفیّتهای استفادهنشدهی طبیعی و انسانی در رتبهی اوّل جهان است. بیشک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید. دههی دوّم چشمانداز، باید زمان تمرکز بر بهرهبرداری از دستاوردهای گذشته و نیز ظرفیّتهای استفادهنشده باشد و پیشرفت کشور از جمله در بخش تولید و اقتصاد ملّی ارتقاء یابد.
* گام دوم و سرفصلها و توصیههای اساسی در پرتو امید و نگاه خوشبینانه به آینده
اکنون به شما فرزندان عزیزم در مورد چند سرفصل اساسی توصیههایی میکنم. این سرفصلها عبارتند از: علم و پژوهش، معنویّت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزّت ملّی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، سبک زندگی.
امّا پیش از همهچیز، نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشتهام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامهی همیشگی هزاران رسانهی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند. شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصرهی تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است. نشانههای امیدبخش -که به برخی از آنها اشاره شد- در برابر چشم شما است. رویشهای انقلاب بسی فراتر از ریزشها است و دستودلهای امین و خدمتگزار، بمراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسهدوختگان است. دنیا به جوان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکارهای ایرانی، در بسیاری از عرصهها با چشم تکریم و احترام مینگرد. قدر خود را بدانید و با قوّت خداداد، به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید.
و امّا توصیهها:
یک) علم و پژوهش
۱) علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویستساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقبمانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمیکنیم، امّا مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمهی دانش در میان خود اصرار میورزیم. بحمدالله استعداد علم و تحقیق در ملّت ما از متوسّط جهان بالاتر است. اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیرکننده بود -یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسّط علم در جهان- به پیش رفته است. دستاوردهای دانش و فنّاوری ما در این مدّت که ما را به رتبهی شانزدهم در میان بیش از دویست کشور جهان رسانید و مایهی شگفتی ناظران جهانی شد و در برخی از رشتههای حسّاس و نوپدید به رتبههای نخستین ارتقاء داد، همهوهمه در حالی اتّفاق افتاده که کشور دچار تحریم مالی و تحریم علمی بوده است. ما با وجود شنا در جهت مخالف جریان دشمنساز، به رکوردهای بزرگ دست یافتهایم و این نعمت بزرگی است که بهخاطر آن باید روز و شب خدا را سپاس گفت.
امّا آنچه من میخواهم بگویم این است که این راه طیشده، با همهی اهمّیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّههای دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دست یابیم. باید از مرزهای کنونی دانش در مهمترین رشتهها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کردهایم. عقبماندگی شرمآور علمی در دوران پهلویها و قاجارها در هنگامی که مسابقهی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربهی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگها عقب نگه داشته بود. ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم ولی این شتاب باید سالها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقبافتادگی جبران شود. اینجانب همواره به دانشگاهها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی دراینباره تذکّر و هشدار و فراخوان دادهام، ولی اینک مطالبهی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل شهدای هستهای نیز داده است. بهپاخیزید و دشمن بدخواه و کینهتوز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.
دو) معنویّت و اخلاق
۲) معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل: اخلاص، ایثار، توکّل، ایمان در خود و در جامعه است، و اخلاق به معنی رعایت فضیلتهایی چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتمادبهنفس و دیگر خلقیّات نیکو است. معنویّت و اخلاق، جهتدهندهی همهی حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبودهای مادّی، بهشت میسازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم میآفریند.
شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار میآورد؛ این، بیگمان محتاج جهاد و تلاش است و این تلاش و جهاد، بدون همراهی حکومتها توفیق چندانی نخواهد یافت. اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمیآید، پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، امّا اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی دراینباره میدان دهند و کمک برسانند؛ با کانونهای ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوهی معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمیها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند.
ابزارهای رسانهای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانونهای ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هماکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهرهگیری از این ابزارها را به چشم خود میبینیم. دستگاههای مسئول حکومتی دراینباره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد. و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهادهای غیرحکومتی نیست. در دورهی پیشِرو باید دراینبارهها برنامههای کوتاهمدّت و میانمدّت جامعی تنظیم و اجرا شود؛ انشاءالله.
سه) اقتصاد
۳) اقتصاد: اقتصاد یک نقطهی کلیدیِ تعیینکننده است. اقتصاد قوی، نقطهی قوّت و عامل مهمّ سلطهناپذیری و نفوذناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطهی ضعف و زمینهساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در مادّیّات و معنویّات بشر، اثر میگذارد. اقتصاد البتّه هدف جامعهی اسلامی نیست، امّا وسیلهای است که بدون آن نمیتوان به هدفها رسید. تأکید بر تقویت اقتصاد مستقلّ کشور که مبتنی بر تولید انبوه و باکیفیّت، و توزیع عدالتمحور، و مصرف بهاندازه و بیاسراف، و مناسبات مدیریّتی خردمندانه است و در سالهای اخیر از سوی اینجانب بارها تکرار و بر آن تأکید شده، بهخاطر همین تأثیر شگرفی است که اقتصاد میتواند بر زندگی امروز و فردای جامعه بگذارد.
انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد، ولی عملکردهای ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است. چالش بیرونی تحریم و وسوسههای دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کماثر و حتّی بیاثر خواهد شد. چالش درونی عبارت از عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریّتی است.
مهمترین عیوب، وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که در حیطهی وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیّت داخلی، استفادهی اندک از ظرفیّت نیروی انسانی کشور، بودجهبندی معیوب و نامتوازن، و سرانجام عدم ثبات سیاستهای اجرائی اقتصاد و عدم رعایت اولویّتها و وجود هزینههای زائد و حتّی مسرفانه در بخشهایی از دستگاههای حکومتی است. نتیجهی اینها مشکلات زندگی مردم از قبیل بیکاری جوانها، فقر درآمدی در طبقهی ضعیف و امثال آن است.
راهحلّ این مشکلات، سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که باید برنامههای اجرائی برای همهی بخشهای آن تهیّه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولتها پیگیری و اقدام شود. درونزایی اقتصاد کشور، مولّد شدن و دانشبنیان شدن آن، مردمی کردن اقتصاد و تصدّیگری نکردن دولت، برونگرایی با استفاده از ظرفیّتهایی که قبلاً به آن اشاره شد، بخشهای مهمّ این راهحلها است. بیگمان یک مجموعهی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانستههای اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیشِرو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعهای باشد.
جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همهی راهحلها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راهحل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجهی گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلتزدگان داخلی صادر میشود، امّا منشأ آن، کانونهای فکر و توطئهی خارجی است که با صد زبان به تصمیمسازان و تصمیمگیران و افکار عمومی داخلی القاء میشود.
چهار) عدالت و مبارزه با فساد
۴) عدالت و مبارزه با فساد: این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، تودهی چرکین کشورها و نظامها و اگر در بدنهی حکومتها عارض شود، زلزلهی ویرانگر و ضربهزننده به مشروعیّت آنها است؛ و این برای نظامی چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّتهای مرسوم و مبنائیتر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّیتر و بنیانیتر از دیگر نظامها است. وسوسهی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَویترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقهی زهد انقلابی و سادهزیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سهگانه حضور دائم داشته باشد و بهمعنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاههای حکومتی.
البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سرتاپا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشتهاند، ولی حتّی آنچه هست غیر قابل قبول است. همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همهی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطانِ حرص برحذر باشند و از لقمهی حرام بگریزند و از خداوند دراینباره کمک بخواهند و دستگاههای نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حسّاسیّت، از تشکیل نطفهی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسانهایی باایمان و جهادگر، و منیعالطّبع با دستانی پاک و دلهایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همهجانبهای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.
عدالت در صدر هدفهای اوّلیّهی همهی بعثتهای الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمهای مقدّس در همهی زمانها و سرزمینها است و بهصورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّعصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد ولی بهصورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضهای بر عهدهی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است. جمهوری اسلامی ایران در این راه گامهای بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشارهای کوتاه رفت؛ و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کارهای بیشتری صورت گیرد و توطئهی واژگونهنمایی و لااقل سکوت و پنهانسازی که اکنون برنامهی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.
با این همه، اینجانب به جوانان عزیزی که آیندهی کشور، چشمانتظار آنها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دلهای مسئولان بهطور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نهتنها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، بههیچرو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاستها و قوانین، بارها تکرار شده است ولی برای اجرای شایستهی آن، چشم امید به شما جوانها است؛ و اگر زمام ادارهی بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند- سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.
پنج) استقلال و آزادی
۵) استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان است. و آزادی اجتماعی بهمعنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جملهی ارزشهای اسلامیاند و این هر دو عطیّهی الهی به انسانهایند و هیچ کدام تفضّل حکومتها به مردم نیستند. حکومتها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیدهاند. ملّت ایران با جهاد چهلسالهی خود از جملهی آنها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خونآوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبههای رفیع انسانیّت. این ثمر شجرهی طیّبهی انقلاب را با تأویل و توجیههای سادهلوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی- موظّف به حراست از آن با همهی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزشهای الهی و حقوق عمومی تعریف شود.
شش) عزت ملی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن
۶) عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند. صحنهی جهانی، امروز شاهد پدیدههایی است که تحقّق یافته یا در آستانهی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطهی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاستهای آمریکا در منطقهی غرب آسیا و زمینگیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانهی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.
اینها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمیآمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهادهای آنها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولتهای اروپایی را نیز خدعهگر و غیر قابل اعتماد میداند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آنها با دقّت حفظ کند؛ از ارزشهای انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقبنشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد؛ و در همهحال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحتجویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حلّ خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.
هفت) سبک زندگی
۷) سبک زندگی: سخن لازم دراینباره بسیار است. آن را به فرصتی دیگر وامیگذارم و به همین جمله اکتفا میکنم که تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بیجبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همهجانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است.
در پایان از حضور سرافرازانه و افتخارانگیز و دشمنشکن ملّت عزیز در بیستودوّم بهمن و چهلمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی تشکّر میکنم و پیشانی سپاس بر درگاه حضرت حق میسایم. سلام بر حضرت بقیّةالله (ارواحنافداه)؛ سلام بر ارواح طیّبهی شهیدان والامقام و روح مطهّر امام بزرگوار؛ و سلام بر همهی ملّت عزیز ایران و سلام ویژه به جوانان.
رهبرانقلاب: هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور حضرت مهدی(عج) نزدیکتر میشوید.
🔍🔍 بر خلاف تصورات، جاده ی آخر الزمان سرازیری فساد نیست؛ دو راهی خیر و شر است!
👈👈پس انتخاب کن: می خواهی پیش بروی و بهترین باشی، یا کم آورده ای و به حذف شدن تن می دهی؟؟
سر زبان ها افتاده که می گویند: نتیجه ی انتخابات از الآن معلوم است! روحانی حتماً رأی می آرود.
معلوم است که این فکر را دارند از جایی در ذهنها الغاء می کنند و همه از یک جا آب می خورد.
اما کسی این حرف را باور می کند که نتیجه ی انتخابات های سابق برای عجیب بوده باشد! وگرنه اگر نگاه نظام و رهبری را بخواهید، اتفاقاً از حرفهای آنها پر واضح است که از همان ابتدا رهبری از روی کار آمدن روحانی راضی نبودند (هدایتهای رهبری پیش از انتخابات را به خاطر بیاورید).
اما این مسأله را بررسی کنیم که آیا انتخابات های سابق غیر طبیعی بوده است؟ یا اینکه واقعاً رأی خود مردم این نتیجه را به دنبال داشته است؟
اولاً چرا هر رئیس جمهوری که می آید دو دور پشت سر هم روی کار می ماند؟
چون مردم اینطور فکر می کنند که بگذاریم کسی که روی کار آمده کارش را به یک جایی برساند!
جواب: راه اشتباه را از هر جا برگردیم درست است...
دوماً: چرا نمی گذارند کسی روی کار بیاید که وضع مردم درست شود؟ این چهل سال هیچ اتفاق نیفتاد که یک نفر آدم سالم روی کار بیاید
چون مردم به کسی رأی می دهند که تبلیغات قوی تری داشته باشد و شناخته شده باشد!
چه می شود کرد؟
کسی که تبلیغات قوی تری دارد، حتماً از تیم اشرافی گری است، اتفاقاً نباید به او رأی داد. چون پولدار، برای مردم بیچاره دل نمی سوزاند.
بگذریم که یک بار مردم بین هاشمی و احمدی نژاد این یکی را انتخاب کردند و خیرش را هم دیدند...
سوماً می گویند: همه ی اینها دستشان توی یک کاسه است
جواب: پس چرا هر کس که روی کار می آید به صورت قطاری مدیران و مسؤولان جامعه را عوض می کند!
اگر هم بپذیریم که همه شان دستشان توی یک کاسه است، بله! همه آنها اصلاح طلب بوده اند و مردم به نیروهای انقلابی اجازه ی خودنمایی نداده اند...
خلاصه به نظر می رسد کسانی که این حرف را می زنند، کسانی هستند که یا خودشان در انتخابات شرکت نداشته اند و یا از کسانی هستند که گزینه ی مورد نظر آنها رأی نیاورده است و فکر می کنند دیگران هم باید مثل آنها رأی داده باشند.
البته برای نا امیدها یادآوری می کنم که چند نفری داشته ایم که واقعاً لیاقت نشان دادند و از دست مردم رأی گرفتند (مثل رهبری و رجائی و احمدی نژاد دور اوّل).
در قرآن کریم آیه ای هست که بیان گر یک قاعده ی تخلف ناپذیر در مورد امتها است.
خدای ربّ العالمین، خدای چرخاننده ی هستی، خدای صفحه گردان تاریخ می گوید: اگر وضعتان بدتر از دیروز شده، اگر داشته های سابقتان را از دست داده اید، حتماً به خاطر اشتباهی بوده که شما مرتکب شده اید و به جهت آن شما را عقوبت کرده ایم.
این آیه ی شریفه که در مورد امتها و اجتماعات است (و نه در مورد افراد)، در سوره ی انفال (آیه ی 54) قرار دارد:
(ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ)
خدا را نشاید که نعمتی که به قومی داده (به بلا) مبدل سازد، مگر اینکه آن قوم حال خودشان را تغییر دهند!
اصلاً خدا اهل این نیست که نعمتی را بدهد و پس بگیرد! اصلاً برای خدا زشت است و هیچ سزاوار مقام او نیست! پس چه شده که اینقدر جامعه ی ما را گرفتار سختی کرده است؟
در آیه ی مشابه (رعد 11) خداوند این مضمون را تکرار می کند:
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!
یعنی فکر نکنید که مشکلات شما از اینجا و آنجا است؛ نه همه چیز دست خود خداست و اوست که نمی گذارد آب خوش از گلویتان پایین برود. چاره ای ندارید جز اینکه با او معامله کنید و او را راضی کنید...
- برخی برعکس حساب می کنند. می گویند:
چون خدا نعمت را پس گرفت، پس من هم دیگر روزه نمی گیرم، دیگر نماز نمی خوانم، دیگر ...
اما این فکر که در بین ما خیلی هم شایع است، اوضاع را بدتر هم می کند!
خدا می گوید: اینطور فکر کنید:
بگردید ببینید چه اشتباهی کردید که مستحق این شدید که نعمت را از شما پس بگیرم؟ همه ی اینها کار من است! اگر احمدی نژاد (که یک نعمت بود) در اواخر تبدیل به یک بلا به جانتان شد، اگر بعد از روحانی وضعتان از آن که بود بدتر شد، این برنامه ی من است! بی حساب نیست! عقوبت کارهای خودتان است! پس دنبال ریشه ی آن باشید.
دنبال گناهان فردی هم نباشید، گناهان فردی آسیبش به خود فرد می رسد. دنبال گناه بزرگ فراگیری باشید که آتش آن دامان همه را گرفته است.
(تا ریشه ی مشکل را برطرف نکنیم همین است که هست)
قبل از این در مورد «ما طلبکاریم؛ در کنایه های رهبری» یک پست گذاشته بودیم.
رهبر بزرگوار در حرم حضرت امام سخنانی داشتند که در تأیید همان برداشت ها است.
بعضی سعی میکنند جامعه را و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند، بگویند «آقا فایدهای ندارد، نمیشود، نمیرسیم؛ چهجوری ممکن است با اینهمه مخالفت، با اینهمه دشمنی»؛ این نقطهی مقابل آن شاخص دوّم است. شاخص دوّم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهای بلند؛ تسلیم نشویم در مقابل فشارها. البتّه شما وقتیکه در یک راهی میروید که دشمنی بر سر آن راه هست، برای شما مانع ایجاد میکند؛ [امّا] این مانع بایستی مانع نشود از رفتن شما، از ادامهی حرکت شما؛ تسلیم فشارها نشویم، رضایت به وضع موجود ندهیم، که اگر رضایت به وضع موجود دادیم نتیجهاش عقبگرد است. بنده بارها تکرار کردهام؛ جوانها باید به سمت پیشرفت حرکت کنند؛ به سمت تحوّل مثبت حرکت کنند؛ اینکه ما به همان چیزی که داریم قانع بشویم -فرض کنید ما در زمینهی علمی به یک پیشرفتهایی رسیدهایم که البتّه مورد قبول همهی دنیا است؛ قبول دارند که ما پیشرفت کردهایم- اگر به همین اندازه قانع شدیم، عقب خواهیم ماند؛ عقب خواهیم رفت؛ نه، راه پیشرفت تمامشدنی نیست؛ باید رفت تا رسید به آرمانهای بلند
این کلام رهبری که خود نوعی اعتراض است و لحن اعتراض آمیز دارد، پیامی برای ما دارد و آن اینکه: از اعتراض نترسیم! بگذارید اعتراض کنند، خود ما هم اعتراض داریم و طلبکاریم! چون اعتراض می تواند معنای خوبی داشته باشد. اعتراض معنایش این است که دچار رکود نشده ایم و هنوز در جنب و جوشیم. اعتراض معنایش این است که در کار مملکتمان سهیم هستیم و برای خودمان سهم قائلیم! اعتراض معنایش این است که با ریشه ی مشکلات سر ناسازگاری داریم و با آن رویکرد مقابله ای داریم. اعتراض معنایش این است که بر عملکرد مسؤولین نظارت داریم...
این اعتراض به ما امید می دهد. این اعتراض به ما انتظار می دهد. و این اعتراض به انتخابها و رأی های ما جهت می دهد.
به همین خاطر این اعتراض مقدس است!
البته آفتی که این اعتراض مقدس دارد این است که شکایت را پیش کسی می بریم که شاید سزاوار آن نباشد؛ و آن طرف آن کسی که باید اعتراض ها سر او خراب شود با خیال راحت دارد کارش را می کند...