کشتی ما را توقیف می کنند؛ بلا فاصله مقابله به مثل می کنیم.
برجام را پاره می کنند، دوباره تحریم می کنند، اعتبار دلار پایین می آید!
پهباد استثنائی آمریکا را منهدم می کنیم؛ برای آبرو داری دروغ می گوید.
برای پیشنهاد مذاکره، میانجی می فرستد، جاسوسهایش را کف دستش می گذاریم.
یعنی هنوز هستند کسانی که نخواهند این حرفها را بشنوند تا مجبور شوند به خودشان افتخار کنند؟؟
برای آنها که می گویند: پول [اربعین] [عزاداری] [نیمه شعبان] [...] را خرج [فقرا] [سیل زده ها] [...] کنید:
: عزیز جان! شما اول خودتان را معرفی کنید ببینیم از کدام طیف هستید؟ بفرمایید تا به حال شما بوده اید که به فقرا و سیل زدگان کمک کرده اید یا همان هایی بوده اند که در جاهای دیگر هم دستشان به جیبشان رفته...
رهبر انقلاب:
وقتی که از آبرو ترسیدیم ، از پول ترسیدیم، بخاطر خانواده و دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی ، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، معلوم است 10 نفر مثل حسین هم که بیایند، همه شهید خواهند شد.
این آیه را همه ی شما شنیده اید: لءن شکرتم لأزیدنّکم و لءن کفرتم إنّ عذابی لشدید.
شعر آن را هم بلدید: شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند.
اما هیچ با این آیه و شأن نزول آن در قرآن مواجه شده اید؟ می دانید این آیه اشاره به کدام نعمت دارد؟
این جمله از زبان حضرت موسی است خطاب به قوم بنی اسرائیل، بعد از آنکه آنها را از دست فروعنیان رهایی بخشید و زیر پرچم جامعه دینی در آورد.
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ
و این همان نعمتی است که خدا منّتش را بر سر این قوم ناسپاس می گذارد: اینکه از شرّ فرعون و طاغوتیان شما را رهایی بخشید و حضرت موسی را به جای او برای شما آورد.
سخن خدا وعده ی حق است و هیچ نیازی نیست که خدا بخواهد تأکید کند. با این حال تأکیدهایی که در این آیه آمده اغراق آمیز و خیره کننده است: و إذ تأذن ربّکم (پروردگار شما اعلان کرد!) لئن (قسم) شکرتم لأزینّکم (متضمن دو تأکید) و لئن کفرتم إنّ (حرف تأکید) عذابی لشدید (لا تأکید). یعنی حتماً و حتماً نتیجه ی شکر نعمت افزونی است و نتیجه ی کفران نعمت عذاب و رنج و سختی.
نعمت جامعه ی اسلامی مثل همه ی نعمتهایی است که گذر زمان آن را در ذهنها کمرنگ و کم ارزش جلوه می دهد و تا زمانی که انسان از آن برخوردار است قدر آن را نمی داند. نعمت وقتی برای انسان تکرار میشود و مثل نفسی که انسان تنفس می کند می شود، از یاد می رود و قدر و ارزش آن نادیده گرفته می شود.
حتی ممکن است انسان تحت تأثیر کمی ناملایمت ها لب به شکایت بگشاید و تمام ارزشها و دست آوردها را زیر سؤال ببرد؛ اما حقیقت چیز دیگری است!
مطابق این آیه، هرچه خوشی و دست آورد هست، به جهت شکر نعمت است و هرقدر ناملایمتی و رنج و سختی هست به خاطر کفران نعمت است.
واقعاً ما چقدر نعمت حکومت اسلامی را شکر گذاری کردیم؟
بله، این راهپیمایی های هرساله واقعاً یک مصداق کامل برای شکر نعمت است.
اما از آن طرف رأی دادن به افرادی که اعتقادی به انقلاب و حکومت خدا ندارند و بعد از چند صباحی خائن بودن آنها مکشوف می شود، این هم مصداق کفران نعمت است و خیلی از بربختی های امروز ما به خاطر همین است.
حساب کنید که چقدر از رأی دادن های ما رأی به دین بوده است و چقدر از آنها معامله با شیطان بوده است؟ معامله با شیطان و باب میل شیطان که قرآن آن را صد در صد نافرجام معرفی کرده است: «و ما یعدهم الشیطان إلا غروراً».
حساب کنید که چقدر از افرادی که با رأی ما روی کار آمده اند بعد از مدتی به عنوان خائن منفور مردم شده اند؟
چه توقعی؟! همین که خدا عذاب نفرستاده، از لطف خداست.
اجدد له فی صبیحه یومی هذا ... عهداً و عقداً و بیعةً له فی رقبتی
حتماً شما هم با مولایتان عهدی دارید. هر روز صبح هم این عهد و پیمان را تجدید می کنید.
اما از مفاد این عهد چه می دانید؟ سفید امضا چه قولی به امامتان داده اید و از آن بی خبرید!؟ نکند این عهد مسؤولیتی به دوشتان نهاده و شما نسبت به آن بی تفاوتید...!
اصلاً چرا عهد؟! بهتر نبود مثلاً به جای آن، دعا برای تعجیل فرج می کردیم؟ (در حالی که در برخی ادعیه به همین عهد بسنده شده است و سخنی از تعجیل فرج به میان نیامده است!)
این عهد چه اهمیتی دارد که هر روز باید آن را تجدید کرد و از سر گرفت! این چه عهدی است که تا روز آخر عمر نباید آن را فراموش کنیم؟ اصلاً این عهد و پیمان چه تأثیری در زندگی ما داشته و زندگی ما بر اثر آن چه تغییراتی کرده است؟
مسأله از شدت روشنی مخفی مانده است! معلوم است دست بیعت را وقتی دراز می کنند که قرار عملیات و کاری بزرگ در میان باشد. بیعت را برای تضمین یاری می گیرند. این بیعت را از چه کسی می گیرند؟ از هر کسی که منتظر است و توقع دارد. از هر کسی که دعایش این است: اللهم عجل لولیّک الفرج. دعای فرج کردی؟ برای نزدیک شدن به فرج کاری هم کرده ای؟ حاضری خرجش را هم بپردازی؟ خرجش این است که آستین یاری بالا بزنی!
خجالت نکش! اگر قصد داری برای فرج گامی برداری و کمکی بکنی، از دعای فرج خجالت نکش! این دعا مخصوص خود توست!
از دعای عهد شروع می کنیم تا ببینیم این چه عهدی است و چه رابطه ای با نصرت و یاری دارد؟
در دعای عهد همین عهد و پیمان محور قرار گرفته و این دعا به این نام نامیده شده. در این دعا (شبیه زیارت صحرگاه امام زمان) پس از یاد خدا و صلوات بر امام زمان مستقیماً وارد آن عهد می شویم و بلافاصله برای توفیق نصرت امام زمان دعا می کنیم و حتی دعا می کنیم که اگر قبل از ظهور امام زمان از دنیا رفتیم، خدا ما را زنده کند تا به این عهد خود وفا کنیم و امام قائم را یاری کنیم! بعد از این است که در این دعا به خود حق می دهیم برای تعجیل فرج دعا کنیم و آن را عاجزانه از خدا طلب کنیم.
حالا سری به زیارت آل یاسین می زنیم.
در زیارت آل یاسین اصلاً نه فقره ای در راستای دعای تعجیل فرج وجود دارد و نه صراحتاً یادی از این عهد شده. تنها چیزی که وجود دارد (پس از شهادتها و عرضه ی دین به محضر امام عصر)، در آن جملات اخیر زیارت، فقط اعلام آمادگی برای یاری امام زمان است (و نصرتی معدّة لکم). این هم اهمیت این نصرت و یاری را می رساند. در دعای پس از زیارت البته هم یادی از عهد و میثاق شده و هم چند بار بر نصرت و یاری امام عصر تأکید شده است.
اگر برایتان مهم بود سری هم به دعای سرداب بزنید؛ آنجا این عهد را خودمانی تر توضیح داده اند؛
ُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ ومِیثَاقِی لَدَیْکَ إِذْ أَنْتَ نِظَامُ الدِّینِ ویَعْسُوبُ الْمُتَّقِینَ وعِزُّ الْمُوَحِّدِینَ وبِذَلِکَ أَمَرَنِی رَبُّ الْعَالَمِینَ فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وتَمَادَتِ الأَعْمَارُ [ الأَعْصَارُ ] لَمْ أَزْدَدْ فِیکَ إِلا یَقِینا ولَکَ إِلا حُبّا وعَلَیْکَ إِلا مُتَّکَلا ومُعْتَمَدا [ تَوَکُّلا واعْتِمَادا ] ولِظُهُورِکَ إِلا مُتَوَقَّعا ومُنْتَظَرا [ تَوَقُّعا وانْتِظَارا ] ولِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَرَقَّبا [ إِلا تَرَقُّبا ] فَأَبْذُلُ نَفْسِی ومَالِی ووَلَدِی وأَهْلِی وجَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْکَ والتَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِکَ ونَهْیِکَ مَوْلایَ فَإِنْ أَدْرَکْتُ أَیَّامَکَ الزَّاهِرَةَ ...
کمی بی پرده تر سخن بگویم.
مراد از «عهدی» که مورد توقع امام زمان است و امام زمان (عج) آن را پازل گمشده ی ظهور معرفی کرده اند، چیست؟! فرمودند:
ولو أنّ أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا...
حالا ببین امام تو، خود چگونه به وعده و عهدش پایبند است! همین هم کار دستش داد:
یک روز قبل از بیرون آمدنم از کوفه، نظرى به پشت کوفه انداختم آن قدر جمعیت آنجا جمع شده بودند که تاکنون چشمانم جمعیتى بیش از آنها را در یک جا ندیده بود، در موردشان پرسوجو کردم، گفتند: گرد آمدهاند تا از آنان سان دیده شود و بعد به سوى حسین فرستاده شوند. از این رو از شما مىخواهم اگر براى شما ممکن است به اندازه یک وجب هم به طرفشان نروى! اگر صلاح مىدانى جایى برو که خداوند در آنجا شما را محفوظ نگه دارد تا بدین وسیله قدرى درنگ کنى و ببینى نظرت چه مىشود. و برایت روشن شود که چه باید بکنى؟ بیایید شما را در پناه کوهمان که [أجأ] نامیده مىشود قرار مىدهم و خودم مىآیم و شما را به آن روستا مىرسانم. حسین [علیه السّلام] فرمود: خدا به تو و قومت جزاى خیر بدهد! بین ما و این قوم قراریست که با توجه به آن، بازگشت برایمان دشوار است. (وقعة الطف 175)
راستی شما برای یاری امام زمان گامی برداشته اید؟ آیا مثلاً تیر و گلوله ای با این هدف برای روز مبادا مهیا کرده اید؟
قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : لیعدن أحدکم لخروج القائم ولو سهما فإن الله تعالى إذا علم ذلک من نیته رجوت لأن ینسئ فی عمره حتى یدرکه فیکون من أعوانه وأنصاره.
نمونه ای از یک یار که یاری دغدغه ی او بود:
عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْوَاسِطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَرَکْنَا أَسْوَاقَنَا انْتِظَاراً لِهَذَا الْأَمْرِ حَتَّى أَوْشَکَ الرَّجُلُ مِنَّا یَسْأَلُ فِی یَدَیْهِ فَقَالَ یَا عَبْدَ الْحَمِیدِ أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا قَالَ فَقُلْتُ فَإِنْ مِتُّ قَبْلَ أَنْ أُدْرِکَ الْقَائِمَ فَقَالَ الْقَائِلُ مِنْکُمْ إِنْ أَدْرَکْتُ الْقَائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ کَالْمُقَارِعِ مَعَهُ بِسَیْفِهِ وَ الشَّهِیدُ مَعَهُ لَهُ شَهَادَتَان.
توقعی که از مسلمانان می رود همین است: اعلام آمادگی برای یاری اهل بیت:
عن الفضیل بن یسار عن أبی جعفر ع قال انظر إلى الناس یطوفون حول الکعبة، فقال: هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیة، إنما أمروا أن یطوفوا ثم ینفروا إلینا- فیعلمونا ولایتهم، و یعرضون علینا نصرتهم- ثم قرأ هذه الآیة «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» فقال: آل محمد آل محمد، ثم قال: إلینا إلینا.
امام زمان وقتی که می آیند بیعت هیچ کس به گردن ایشان نیست؛ بلکه پیش از آمدنشان از همه ی شیعیان و دوستان خود بیعتی در اختیار دارند و همین عهد و پیمان است که چراغ سبزی است به امام زمان، برای حضور و ظهور. یک عهد یاری که به امام قائم تضمین می دهد با همراهی یارانش مسؤولیت خود را به اتمام رساند و نیمه راه تنها نماند.
امروز و این ساعات خوب وقتی است برای شروع یک پیمان واقعی؛ پیمانی که مسیر زندگی ما را عوض کند و به زحمت های یک شیعه ی امام زمان جهت دهد. مناسبت آن هم شروع ولایت امام عصر! مبارکتان باشد...
خیلی از ما افتخار خودمان می دانیم که وقتی امام زمان آمدند برای یاری ایشان آستین بالا خواهیم زد و به یاری ایشان می شتابیم. اما هیچ فکر کرده اید که شاید یاری امام زمان شرایط و ضوابطی داشته باشد؟ مقام و جایگاه کمی نیست اینکه انسان یاری دهنده ی منجی آخر الزمان باشد برای آن کار بزرگ و تاریخ ساز. کار کمی نیست که انسان لیاقت پیدا کند در زمره ی گروهی در آید که آروزی هزاران ساله ی انبیا و اولیا را برآورده خواهند کرد و به هزار سال انتظار منتظران خاتمه ببخشد. این شخص قرار است با پاک ترین های یک تاریخ همراهی کند تا هدف از آفرینش را محقّق کند، این چنین فردی چنان جلالتی پیدا کرده که عزت اسلام و ذلت نهایی کفر به دست او و به واسطه ی او رقم بخورد! چطور ممکن است این توفیق را محوّل به شانس بدانیم و توقع داشته باشیم بدون آمادگی این مسؤولیت به ما سپرده شود!
اولاً روشن است که یاران مصلح باید مصلح باشند، چون یاران مصلح، جمع مصلحان حقیقی عالم هستند که قرار است پیشوای خود را برای اصلاح عالم یاری کنند. کسی که فقط به فکر خودش باشد مصلح نیست و نمی تواند یار مصلح باشد. چنین شخصی حتی منتظر مصلح هم نیست! چون کسی که دغدغه ی اصلاح نداشته باشد نمی تواند ادعا کند که منتظر مصلح حقیقی است و این انتظار بی ربط نسبت به اصلاح امور خواهد بود.
در مرحله ی بعد، این هم روشن است که یاران مصلح باید صالح باشند، و گرنه به جای اینکه اصلاح گر باشند، خود، نیازمند به اصلاح نفس خواهند بود.
آنچه که مهم است این است که بدانیم یاران مصلح چقدر باید صالح باشند؟ آیا ما در آن حدی از صلاح هستیم که لیاقت داشته باشیم در زمره ی یاران مصلح در آییم؟ شاید وقتی که بخواهیم در وارد این سپاه با شکوه شویم، آیه ای از قران سدّ راه ما شود و اجازه ی ورود به ما ندهد! کدام آیه؟ آن آیه ی شریفه که خداوند می فرماید: ما کنت متخذ المضلین عضداً. منِ خدا برای اهدافم از گمراهان استفاده نمی کنم، گمراهان را بازوی پیش برنده ی کارهای خود قرار نمی دهم و این اجازه را نمی دهم که چنین افتخاری به نام آنها ثبت شود!
یاران حضرت علی بارها تا لب مرز پیروزی پیش رفتند اما نتوانستند کار را به اتمام برسانند! زنجیرها دست و پا گیر آنها شده بود و توفیق پیدا نکردند که کار را یکسره کنند و امورات جامعه را به طور کامل به چنگ خویش در آوردند. با اینکه شمشیر به چند متری خیمه ی معاویه رسیده بود، اما عاقبت به آنجا ختم شد که به آن سردار تنها روی کردند و گفتند: یا حسن! بگذار راحت باشیم! از جنگ خسته ایم و از ادامه ی راه منصرف...
چرا این توفیق برایشان حاصل نشد که کار را یک سره کنند؟ چون لایق چنین افتخاری نبودند. چون در پیچ اوّل امتحانات زمین گیر شده بودند و مقام ولایت را جامع تفرقه های خود در نظر نگرفته بودند. امیر المؤمنین علیه السلام دائم از آنها گله می کرد که: از شما خسته شدم! کاش ده تا از شما را می دادم و یکی از یاران پا به کار معاویه را می گرفتم! کاش شما هم مانند آنها که در باطلشان متحد اند، در حقتان یک صدا و هم رأی بودید.
ما که دائم می گوییم: اهل کوفه نیستیم و با آنها فرق داریم! اما به هر حال اینجا عرصه ای دیگر است! اینجا گستره ی کار خیلی بزرگتر است و نباید خودمان را با مردم آن زمان مقایسه کنیم! چقدر باید صالح باشیم تا ما را به خیمه ی آن امام قائم عدالت گستر راه بدهند؟
در روایات آخر الزمان بر تمحیص و غربال شدن شیعیان تأکید شده. تمحیص یعنی چه؟ یعنی هر کسی که خرده شیشه ای دارد باید از گردونه خارج شود و فقط آنهایی بمانند که لایق این خیمه هستند! یعنی یاران آخر الزمانی اهل بیت باید به آن درجه از خلوص برسند که قابل باشند جهان به دست آنها پر از عدل و داد شود. یعنی باید آنقدر صالح باشند که از سرریز این پاکی بتوانند دیگران را هم پاک کنند.
امتحانها به شدت سخت می شود. ریزشها زیاد می شود. انسانهای خاکستری فدا می شوند تا طلاهای تمام عیار از بین آنها خودنمایی کنند.
راستی به خودت نگاه کن! چقدر طاقت داری داخل گردونه ی این قربال بمانی؟ امتحان های خاصی پیش رو داری! نکند در همان مرحله ی شروع مسابقه پا پس بزنی و کنار بکشی؟...
خودت را گول نزن! قدم اوّل واجبات و محرّمات است...
هستی؟!...
جای تعجّب دارد که اصحاب ائمه از فلسفه ی غیبت سؤال می کردند! واقعاً عجیب است! یعنی آنها علّت این سلب توفیق را نمی دانستند که سؤال می کردند؟ یعنی نمی دیدند که هرچه به امام دوازدهم نزدیک تر می شود عمر ائمه کوتاه تر می شود و شیعیان در مقابل دشمنان، توفیق کمتری در حفظ جان امام داشتند!
تاریخ درس گرفتنی است. وگرنه اگر قرار باشد همه تجربه ها تکرار شود، گذشت زمان بیهوده و لغو خواهد بود.
از تاریخ «پیامبر دوستانی» که نوه پیامبرشان را در کمال بی رحمی کشتند درس بگیرید. آنها برای امامشان «کارت دعوت» هم فرستادند، اما چه زود خود را به فراموشی زدند!
اشکال کار کجا بود؟ چطور شد که آن همه شور و علاقه به «حضور امام» به سرعت به سردی گروید؟
شاید سرّ مسأله در اینجا بود که اهل کوفه حسین را به خاطر حسین نمی خواستند و از او انتظاری جز نیل به خوشی دنیا نداشتند! پس هنگامی که احساس کردند برای رسیدن به حسین باید از جان و مال خود خرج کنند، همه عقب کشیدند و برای رسیدن به دنیای خود راه دیگری در پیش گرفتند؛ غافل از اینکه حسین را از دست دادند و به دنیا هم نرسیدند... بدین گونه بود که آزمایشگاه الهی پرتگاه آنان شد.
شهدای این انقلاب اما انقلاب را به خاطر اسلام خواستند و با شهادت، آنچه را که در پی آن بودند نقد یافتند.
اما شما در تنگنای دنیا تصمیمی نگیرید که در فردای راحتی مدیون خون شهدا باشید! (به یاد شهید حسین همدانی)
فکر می کنیم زرنگ هستیم و به جای انتخاب راهی که خدا نشان داده، راه نزدیک را انتخاب می کنیم! (از کودکی هم همین را به ما یاد داده اند: عکس خرگوش و هویج و انتخاب راه نزدیک تر)؛ غافل که راه نزدیک می تواند بیراهه باشد. راه نزدیک ممکن است کمین گاه دشمن باشد، و ما با این کارها کاری نداریم، فقط به آن مقصد فکر می کنیم، از هر راهی که می خواهد، باشد! مثل مردم کوفه که راه رسیدن به خوشی را در جنگ با حسین دیدند. آیا رسیدند به آنچه می خواستند؟ هرگز! همان که از آن می ترسیدند، سرشان آمد. بعد از حسین، یزید سه سال زنده بود، و سه فاجعه بر سر مسلمانان در آورد: قتل عام مردم مدینه، خرابی خانه کعبه و واقعه هره!
امام حسین این هشدار را به آنها داده بود، اما آنها پشت گوش انداختند. فرموده بود:
من حاول امرا بمعصیة الله کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر
هرکس از راه معصیت در پی رسیدن به خواسته خود باشد، آنچه را که طلب می کرده زودتر از دست می دهد و آنچه را که می ترسیده، زودتر سرش می آید.
در دیگر روایات نیز به این معنا تأکید شده:
من طلب الدنیا بعمل الآخرة کان أبعد له مما طلب
ویل لمن طلب الدنیا بالدین، ویل له
لا یترک الناس شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلا فتح الله علیهم ما هو أضرّ منه.
لقمان: بع دنیاک لآخرتک تربحهما جمیعاً و لا تبع آخرتک بدنیاک تخسرهما جمیعاً.
لا یقدر رجل علی حرام ثم یدعه لیس به إلا مخافة الله إلا أبدله الله فی عاجل الدنیا قبل الآخرة ما هو خیر له.
خیلی از ما چشممان به دست شیطان است! راهی را که شیطان نشان داده نزدیک و نقد حساب می کنیم و به سمت آن هجوم می آوریم و راه پیشنهادی خدا را نادیده می گیریم و به آن اعتقادی نداریم. غافل که نمی دانیم : خداوند امید هر کس را که به غیر او امید ببندد، نا امید می کند(حدیث). راهی که خدا نشان می دهد شاید نسیه بنماید، اما مطمئن باش، راهی که شیطان نشان می دهد نسیه هم نیست و هرگز خواسته ی تو را برآورده نمی کند و سرابی بیش نیست!
ببینید چقدر در زندگی چشممان به دست خداست؟ چقدر این کارها را تکرار می کنیم؟!
- تأخیر نماز برای پیشبرد کارهای دنیا
- کلاهبرداری، گرانفروشی، دزدی، کم فروشی، شغلهای مخلوط با حرام که هیچ برکتی برای ما ندارند
- ریا برای رسیدن به شهرت
- دوستی با دشمن برای عزّت یافتن (در حالی که خداوند فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا)
- سازش با دشمن برای رفع تحریمها
و ...
با این حال، وقتی می خواهیم خدا را دور بزنیم، چطور رویمان می آید بگوییم: إیاک نعبد و إیاک نستعین!
چرا هیچوقت به این فکر نمی کنیم که کاری کنیم که خدا ما را کمک کند! اگر خدا پشتیبان ما باشد، می دانید یعنی چه...؟!
دانلود کنید:
انسان 250 ساله-حیات سیاسی ائمه (ع) (نوشته مقام معظم رهبری)/دانلود
راز قطعنامه -راز جام زهر آلود -کامران غضنفری/ دانلود
نقد توافق وین/نبویان/دانلود
اگر خدا نباشدحرف شما پرت هم نیست! اینطور که به چشم می آید ما واقعاً دیوانه ایم...
چه فکرها که ما نداریم! می گوییم: باید برای اصلاح کلّ دنیا آستین ها را بالا زد!
می گوییم: کلّ دنیا هم اگر مخالف ما باشند باید جلوی کل دنیا ایستاد!
می گوییم: آمریکا و اسرائیل باید نابود شوند!
می گوییم: می خواهیم مستقل باشیم و بدون اتکا به قدرتهای جهانی خودمان را اداره کنیم! اگر دنیا همان استکبار باشد، نیازی هم به تعامل با دنیا نداریم!
می گوییم: محاسبات دیپلماتیک سد راه ما نیستند! ما انقلابی هستیم و در بند محاسبات حقوقی نیستیم!
و خیلی حرفهای عجیب و غریب دیگر...
چقدر ما دیوانه ایم! بله! البته اگر خدا نباشد از نگاه خودمان هم دیوانه ایم! اما چکار کنیم که خداوند چک سفید امضا دست ما داده، ما را شیر کرده و جلو فرستاده! فرموده: الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا (آنها که در راه ما جهاد کردند به راههای ماورائی خودمان رهنمون می کنیم).
بارها هم خدا این هدایتگری و گره گشایی خودش را به ما نشان داده و با چشمان خود این اعجاز را دیده ایم!
حالا ما به آنچه از دست خدا گرفته ایم اعتماد داشته باشیم یا به دو دو تا چهارتای دنیوی شما؟!...
چرا بیدار نمی شویم؟! دارد دیر می شود!
تلنگرها دارد به فریاد تبدیل می شود! گذشت آن موقع که رهبرمان با کنایه و تلنگر سخن می گفتند! حالا دیگر لحن صحبت شدید شده، اما کدام گوش هست که بدهکار باشد؟!
کار از اشاره گذشته و خیلی ها هنوز سرگرم تکرار این جملات اند: رهبرا از تو به یک اشاره....
حالا دیگر عبور از خط قرمزها یک خیال نیست! چیزی است که خود آقا هم آن را اعلان کردند و فرمودند: «البته نظر ما برداشته شدن فوری تحریم ها بود اما دوستان در اینجا، این موضوع را به شکلی معنا کردند و ما هم مخالفتی نکردیم...»
دائم آقا از خطر نفوذ بیگانه می گویند و کسی به روی خودش هم نمی آورد که شاید این خطر ربطی به مذاکرات و توافقات داشته باشد! کسی اصلاً به این معنا توجه ندارد که: اگر وضعیت همینگونه پیش برود این نفوذ به تحقّق خواهد رسید و آنچه نباید بشود بر سر ما خواهد آمد.
به نظرتان عجیب نمی آید که از دفتر بیت رهبری اینهمه تکذیبیه دارد بیرون می آید! رهبری این حرف را نزده... نظر رهبری همان است که... این خط فکری غلط است که القاء می کند...
دغدغه ی آقا چیست؟ این بی تابی ها به خاطر چیست؟
آنچه رهبری از آن زجر می کشند فکرها و بینش های اشتباه است! این فکر که خیال می کنیم تحریمها به خاطر مسأله هسته ای بوده، این فکر که خیال می کنیم دشمنی ها تمام شده، این فکر که خیال می کنیم برجام فرجام مشکلات است و بعد از آن دشمن از دشمنی دست بر می دارد، این فکر که خیال می کنیم برجام چیزی به اسم هسته ای برایمان باقی می گذارد، این فکر که فکر می کنیم روند مذاکرات تحت نظارت و نظرات رهبری به اینجا رسیده است و همه چیز تحت اشراف اوست! و ... و بدتر از همه ی اینها اینکه این افکار خودمان را به مشی و فکر رهبری هم نسبت می دهیم و فکر می کنیم رهبری هم با ما هم عقیده است!
همه چیز بسته به این است که ما بیدار شویم؛ دارد امنیت و استقلالمان لگدمال می شود و هیچ کس کاری نمی کند جز پاسکاری و خوش خیالی و خود را به خواب زدن ... .
رهبر هم کاری نمی تواند بکند اگر ما بیدار نباشیم و ندانیم چه دارد بر ما می گذرد. ماییم که دست رهبرمان را هم بسته ایم! مایی که حتی حاضر نیستیم سخنان رهبرمان را با دقت گوش دهیم و دغدغه های او را مورد توجه قرار دهیم!
همین یک جمله، چقدر به آن عمل کردیم؟ آنگاه که در ابتدای مذاکرات رهبر بزرگوار فرمودند: مردم در جریان مذاکرات باشند...
«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهای است و پشتوانهی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»
و فرمودند:
«باید مردم و بخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آنها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانهای وجود ندارد.»
ای مردمی که اهل کوفه نیستید! دارد دیر می شود! چرا بیدار نمی شوید...
.
.
.
پاسخ به آنهایی که رهبر انقلاب را در زمینه ی مفاسد موجود متهم می دانند...
رهبر بزرگوار در فرمان هشت مادهاى به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی در سال ۱۳۸۰ بیان می کنند که: « در امر مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضى دیده شود. هیچکس و هیچ نهاد و دستگاهى نباید استثنا شود. هیچ شخص یا نهادى نمیتواند با عذر انتساب به اینجانب یا دیگر مسئولان کشور، خود را از حساب کشى معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هرمسند باید برخورد یکسان صورت گیرد.»
اوّلین ضرر [فساد] این است که بیتالمال خالی میشود و پول مردم به جیب یک شخصِ طمّاع و حریص و خودخواه و زیادهطلب میرود.
ضرر دوم این است: کسانی که میخواهند با پول خود در کشور فعّالیت اقتصادی کنند - کارخانه تأسیس کنند، مزرعه راه بیندازند و تولید کنند - وقتی دیدند از راههای نامشروع میشود این همه ثروت به دست آورد، آنها هم تشویق میشوند که بروند کار نامشروع کنند. عدّهای میگویند مبارزه با مفاسد اقتصادی موجب میشود که سرمایهدار، سرمایهگذاری نکند؛ اما من میگویم قضیه عکس است؛ اگر با فساد اقتصادی مبارزه نشود، هر سرمایهداری وسوسه و تشویق میشود که به جای وارد شدن به کار پُردردسر تولید و مقدّمات آن و راههای طولانی دیگر، برود مشغول بند و بست و کارهای فساد انگیز شود. یک فاسد، دیگران را هم به فساد میکشاند و تشویق میکند. بنابراین ضرر دوم این است که کشور از فعّالیت اقتصادی باز خواهد ماند.
ضرر سوم این است که آدم فاسد وقتی بخواهد از بیتالمال مسلمانان استفاده کند، به طور مستقیم که او را راه نمیدهند؛ مجبور است به مدیران و مسؤولان و هر کسی که سر راهِ او قرار دارد، رشوه بدهد. هر کسی هم نمیتواند در مقابل رشوه مقاومت کند. البته بعضی افراد مقاومت میکنند، بعضی هم دانسته یا ندانسته تسلیم میشوند. بنابراین آدم فاسد برای رسیدن به هدف خود، با رشوه دادن و شیرینی دادن، عدّهای را فاسد میکند؛ مدیران را فاسد میکند، مأموران را فاسد میکند، مأمور بانک را فاسد میکند، مأمور فلان وزارتخانه را فاسد میکند.
ضرر چهارم این است که وقتی پول و لقمه حرام در بین مردم و نخبگان و زبدگان رایج شد، گناه رایج میشود؛ «امرنا مترفیها ففسقوا فیها». وارد شدن در میدان فساد مالی، مقدّمه ورود به میدان فساد اخلاقی و فساد جنسی و فساد شهوانی و انواع و اقسام فسادهاست.
ضرر پنجم اینکه وقتی مدیران و مردمی فاسد شدند، به پایگاه دشمن خارجی تبدیل میشوند. دشمن خارجی از آدمهای فاسد، برای اهداف سیاسی خود در کشور، خوب استفاده میکند. مبارزه با فساد، یک جهاد همهجانبه است. ۱۳۸۰/۱۰/۱۹
مگر وضعیت برای مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار [همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد] و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظهای بگیرند و اجرا کنند. ۱۳۹۳/۹/۱۷
حالا اسم فساد زیاد آورده میشود. حرف زدن راجع به فساد که فایدهای ندارد؛ با «دزد دزد» گفتن، دزد از دزدی دست برنمیدارد؛ باید رفت، وارد شد. مسئولان کشور، روزنامه که نیستند که راجع به فساد حرف میزنند. بله، روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام کنیم؛ حرف دیگر چیست؟ وارد بشوید؛ [اگر] بلدیم اقدام کنیم، جلوی فساد را بهمعنای واقعی کلمه بگیریم. ۱۳۹۴/۲/۹
فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد. البته نباید بزرگنمایی کرد. بعضیها جنجال و بزرگنمایی میکنند و طوری حرف میزنند که کانّه این سرطان همه جا را گرفته؛ نخیر، اینطوری نیست. این همه ما دستهای پاکیزه، چهرههای پاکیزه و انسانهای پاکیزه در دستگاههای گوناگون از بالا تا پایین داریم؛ اکثریت هم با اینهاست. ۱۳۸۳/۳/۲۷
فصل دیگر [فعالیتِ تبلیغاتی بیگانگان]، تبلیغات دروغین در باب تعمیم و گسترش فساد است. پیداست که هدف این است که هم افکار عمومی دلسرد و مأیوس شود و هم مبارزه با فساد واقعاً صورت نگیرد. ۱۳۸۱/۶/۴
وقتی بحث مبارزه با فساد مطرح میشود، [بیگانگان] یک فصل در این باب صحبت میکنند - میگویند این کار سیاسی است، هدف سیاسی دارد و سیاسیکاری است - تا اصل مبارزه با فساد را زیر سؤال ببرند... وقتی نهضتِ مبارزه با فساد شروع میشود، هر کس بیاید در مقابل آن بایستد و بگوید نخیر، چنین چیزی نیست و این کار، سیاسی است و اگر در جایی برخورد شد، این را به سیاسیگری متّهم کند، به نظرم به این جریان تبلیغاتی [بیگانگان] کمک کرده است. ۱۳۸۱/۶/۴
مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است. برای رهبری، وارد شدن در میدان اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛ ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است. برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند. در زمینه مبارزه با فساد، هم قوّه مجریّه و هم قوّه قضاییّه درگیرند. بنده از هر دو قوّه بهطور جد خواستهام و آنها درگیرند؛ ورود رهبری اینجاست. بله؛ اگر روزی معلوم شود دستگاههای قوّه مجریّه و قوّه قضاییّه آماده نیستند کار کنند، رهبری چارهای پیدا نخواهد کرد جز اینکه خودش وارد میدان شود. ۱۳۸۲/۲/۲۲
ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، در درجهى اول، یکى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده این است که ما در این زمینه پیشرفت کردهایم؛ البته نه به قدرى که میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه کنیم، پیشرفت کردهایم؛ اگر خودمان را با بسیارى از کشورهاى دیگر که با نظامهاى گوناگون زندگى میکنند، مقایسه کنیم، بله پیشرفت کردهایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه کنیم با آنچه که اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلى فاصله داریم و باید تلاش کنیم. این تلاش به عهدهى کیست؟ این تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومى به همهى مناطق کشور، پیشرفت کردهایم. یک روزى بود که بیشترین منابع این کشور در مناطق مخصوصى که تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى کشور هیچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، یکى از استانهاى بزرگ این کشور پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، که متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یک فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! یعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپیما و رفتوآمد هوائى، هیچ امکانى نداشتند؛ در حالى که در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ این بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه میکنیم، مىبینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر کشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد. همانطور که اشاره کردم، مناطق متعددى از کشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیارى از شهرهاى آن استان در مضیقه بودند. یک مرکز نیمبندِ ضعیفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در کل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقیهى استانها نگاه کنید، مىبینید در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنى امکان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است که امکان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون کشور؛ امکانات مادى کشور، منابع مالى، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و کسانى که داراى استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امکان بروز و ظهور دارند. ۱۳۹۱/۷/۲۲
یکى از نمونههاى مهم عدالت اجتماعى، تقسیم و توزیع متناسب فرصتهاى کشور است... در جمهورى اسلامى هرچه پیش مىآئیم این معنا را قوىتر مىبینیم. روستاها در حوزهى مراقبت قرار میگیرند، شهرهاى دوردست در حوزهى مراقبت قرار میگیرند. این همه مسکنسازى در روستاها، این همه جادهسازى به سمت شهرهاى دور کشور و روستاها، راههاى ارتباطى، ارتباطات گوناگون، نیروى برق، آب مناسب، تلفن، امکانات زندگى، اینها در سرتاسر کشور توزیع شده است. ۱۳۸۹/۱۱/۱۵
و در آخر:
این سخنرانی ها چون خیلی کلیدی بودند و از طرفی با اهداف وبلاگ ما همخوان بودند، در اختیار شما قرار می دهیم.
از سخنرانی هایی هستند که از وقت گذاشتن برای آنها پشیمان نیستم.
امامی که باید از نو شناخت (94.3.14)
نمایه: خطر نشناختن امام و انقلاب- اهداف انقلاب خمینی-اعتماد به نصرت الهی
کلیپ ولایت فقیه: پذیرش ولایت فقیه مقدمه پذیرش حضور امام زمان
نمایه: حس گرایی یا ایمان به غیب- دین در زندگی و سیاست- پلورالیسم
نمایه: علل وقوع جنگ 50 روزه 2012- ساختارشناسی احزاب فلسطین و احزاب اسرائیل
نمایه: راه حل مشکلات کنونی جامعه- مطالبه عمومی شدن شفافیت کار مسؤولین- شفافیت در کشورهای مختلف- شفافیت مانع ناکارآمد جلوه کردن ایده ی جمهوری اسلامی- پروژه ی بعدی تحریم ها
نمایه: خصوصیات فتنه ی سامری- گوساله در اندیشه ی بنی اسرائیل- شباهت های حضرت علی و هارون
نمایه: یاری امام زمان- فرزند آوری و تربیت فرزند-نقش زن-آزمونهایی که پیش از امام زمان باید پس داد