بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۱۱ مطلب با موضوع «همدلی و وحدت» ثبت شده است

۰۵
اسفند

پیروزی این روزهای نیروهای انقلاب را باید فتح خرمشهر سوم دانست

حالا بعد از فتح قوه ی قضائیه، قوه ی مقننه هم به نفع ما فتح شد و زمین از دست داده را باز پس گرفتیم.

البته باید قدردان این نعمت باشیم تا خدا نعمت را زیاد کند. آنطور که سوره ی نصر می خوانیم: إذا جاء نصر الله و الفتح... فسبح بحمد ربّک و استغفره إنه کان تواباً

 

برخی از جلوه های پیروزی را در انتخابات سپری شده مرور می کنیم:

 

- جرئت نظام برای ردّ صلاحیت عده ای از کسانی که به شدت نفوذ کرده بودند و در مجلس جا باز کرده بودند و از مسند خودشان سوء استفاده می کردند.

 

- پس از سالها تأکید و پافشاری بر اصل مشارکت، حالا همت نظام بر دقت در انتخاب، و انتخاب أصلح متمرکز شد.

 

- پا پس کشیدن عده ای دیگر از نیروهای غیر همسو با جریان انقلاب. از جمله رئیس مجلس سه دوره ی قبل، که دانست دیگر شانسی برای پیروزی در عرصه ی انتخابات ندارد.

 

- منزوی شدن طیف غیر انقلابی بدنه ی اجتماعی، واگذار کردن عرصه ی رقابت به رقیب انقلابی. نیامدن عده ای به پای صندوق های رأی را می شود اینطور تحلیل کرد: در رقابت با انقلابیون، این غیر انقلابیون بودند که منزوی شدند و در پافشاری مطالباتشان به اصطلاح کم آوردند. اما انقلابیون در راه هدف استقامت به خرج دادند و بالأخره پیروز شدند.

 

- بازگشت نیروهای انقلابی به وحدت و دور یک میز نشستن پایداری ها با قالیبافی ها، اتفاق مبارک دیگری بود که این بار اتفاق افتاد.

  • مهدی جهانشاهی
۲۷
بهمن

گفته بودیم که به وحدت رسیدن نیروهای ارزشی کار ساده ای نیست.

نیروهای شرّ را مثلاً می توان حول محور «پول» جمع کرد تا هیچ اعمال سلیقه و احساس مسئولیتی از خود بروز ندهند. اما نیروهایی که داعیه ی دفاع از حق را دارند، به این راحتی نمی توان به وحدت رساند. چرا؟ به همان دلیل که شیطان به همه دسترسی دارد (به جز افراد خالص و خلّص). خدا خواهی ها مشوب با خودخواهی ها و تکبر است. خیر طلبی ها مشوب با جهل و غفلت است. کم یا زیاد افراد خوب هم درجه ای از تیرگی را در درون دارند؛ و از طرفی چون دلشان برای خیر ـ از منظر خودشان! ـ می سوزد، حاضر نیستند در مقابل دیگر سلیقه ها کوتاه بیایند.

راهکار چیست؟

راهکارِ رسیدن به وحدت، فقط کلمه ی توحید است.

عملیاتی شدن آن هم از این راه ها ممکن است:

1. راحت ترین راه، تمسک همگانی به محور وحدت است که امام جامعه است. اگر همه در تبعیت و اطاعت از ولیّ الهی به وحدت برسند می توانند مسیر خیر را به وحدت برسانند. اصلاً مردم نخواهند تصمیم گیری داشته باشند و نظری ابراز کنند. حد اکثر اینکه به امام جامعه مشورت بدهند تا امام تصمیم نهایی را اتخاذ کند و در ادامه بقیه مطیع محض باشند. فعلاً وقت این اتفاق نرسیده است. شاید در زمان امام زمان (عج) این اتفاق بیفتد.

2. راه دیگر این است که از خواص بخواهیم به خلوص برسند و سهم خواهی ها و خود خواهی ها را کنار بگذارند. این هم به نظر می رسد فعلاً عملیاتی نیست. آنطور که می بینیم خواص از عموم مردم عقب ترند.

3. راه دیگر این است که مردم خلوصشان را بالاتر ببرند تا در سایه ی پاکی خودشان فقط به پاکان رأی بدهند. شاید خلوصشان به حدی نرسد که به أصلح رأی بدهند، اما این کمک خواهد کرد که رقابت بین خوب و خوبتر باشد و نتیجه ی معقولی از کار بیرون بیاید. بهتر از این است که رقابت بین خوب و بد یا بد و بدتر باشد! شرایط انتخابات، خواهی نخواه شرایط رقابت است؛ و در شرایط رقابت سبقت و عقب افتادن ها طبیعی است. اما در مجموع می توان امیدوار بود که بهترین ها به خط سبقت نزدیک تر باشند و در شرف پیروزی قرار بگیرند و روند کار به نفع حزب خدا باشد.

 

این آن چیزی است که باید روی آن سرمایه گذاری کرد.

-  شهید سردار سلیمانی گام اول عملیاتی شدن این راهکار را رقم زد و در شرف انتخابات به خلوص سیاسی مردم افزود.

-  گام های بعدی مطالبه از مستضعفین است برای حضور همگانی. بیایند و به کسانی که به خودشان شباهتی دارند رأی بدهند و نگذارند اشرافیت، اشرافیت را سر کار بیاورد.

-  گام بعدی هم به عهده ی بدنه ی فعال فرهنگی است که هرچه بیشتر مردم را هشیار کنند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آذر

اتفاقی که در زمان هیچ یک از ائمه نیفتاد عمل به این شعار ابتدئی بود که خطاب به ائمه عرضه می داریم: إنی سلم لمن سالمکم. این ابتدائی ترین توقعی است که از هر اجتماعی می رود؛ اینکه با هم کنار بیایند و درگیر نباشند. یاران اهل بیت به این توفیق دست پیدا نکردند که حول یک محور گرد هم آیند. حتی امام حاضر نمی توانست جامع تفرقه های آنها باشد. به کوچکترین اختلاف سلیقه یا اختلاف نظری در مقابل هم موضع گیری می کردند و به شعله های تفرقه دامن می زدند. هر روز به بهانه ای جدید شاخه ای جدید به وجود می آمد و خط خود را از این رودخانه ی نوپا جدا می کرد.

"دوستی" یکی از آن امتحان های پیش پا افتاده بود که جامعه شیعه هیچگاه از پس آن بر نیامد! پول توانست جامع تفرقه های جبهه کفر باشد، اما ریسمان الهی، حبل الله ولایت نتوانست برای جبهه حق بهانه ی دوستی باشد. همه در زبان می گفتند: سلم لمن سالمکم؛ اما پای عمل که می رسید، خود خواهی ها و تعصّبها این اجازه را نمی داد.

امام معصوم باید غصه ی منحرفین و گمراهان را بخورد، کم است! غصه ی کمی یاران را بخورد، کم است! غصه ی ناسازگاری دوستان هم به آن اضافه شده است.

در زمان امیر المؤمنین (ع)، آن حضرت شکایت خود را از اطرافیان خود اینگونه اعلام می دارد:

وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِل‏....ِ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی‏.

در زمان امام باقر (ع):

عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنِّی تَرَکْتُ مَوَالِیَکَ مُخْتَلِفِینَ یَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ إِنَّمَا کُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ.

امام زمان (عج) نیز در یکی از توقیعاتشان فرموده اند:

وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ‏] عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنا

همین خلل قرنها مایه ضعف شیعه و جاماندن او از اهداف بود تا اینکه صفحات تاریخ به زمانه ی ما رسید و در برهه ای از زمان، جهان لبخند شیعیان را به روی هم دید! آن اتفاقی که باید در زمان امام علی و امام حسین علیهما السلام می افتاد حالا امروز در نمایشگاه اربعین به وضوح قابل مشاهده است. مردمانی که زمینه های اختلاف بین آنها بسیار فراهم است، حالا با روی خوش از انسانهایی پذیرایی می کنند که نه از کشور آنها هستند و نه هم زبان انها و نه با رسوم و آداب و فرهنگ آنها! نه فقط انبوه حضور آنها را در کنار خود پذیرفته اند، بلکه از خانه و کاشانه و دارایی و خوراک و پوشاک و وقت و زمان خودشان خرج آنها می کنند. بالاتر از این، نفس خود را زیر پا می گذارند و خاضعانه افتخار می کنند که خادم زائرین امام حسین علیه السلام هستند!

اینها خوب فهمیده اند که امام حسین علیه السلام بهترین بهانه ی وحدت و همدلی استو برچسب "حسینی بودن" کافی است تا تمام اختلافات و تفاوتها نادیده گرفته شود. حتی از زائرینی که به آنها خدمت می کنند سؤال نمی کنند که شما دین و مذهبت چیست و اهل چه مشی و منشی هستی؟! اینها مدال افتخاری دارند که حقیقت «بأبی أنت و أمی و نفسی و مالی» را در عمل اثبات بکنند و از به زبان آوردن این شعار احساس خجالت نکنند! اینها در وسعت بی نهایت به این  شعار حقیقی دین جامه عمل پوشانده اند و این را قوی تر از شعائر نمادین مثل پرچم و عَلم و حسینیه و ... حفظ کرده اند.

مهم خود حسین است و هرکس زیر این پرچم است از خانواده ی ماست. اختلاف جغرافیایی، اختلاف گویشی، اختلاف سیاسی، اختلاف قبیله ای، و حتی اختلافات دینی ساخته ی مسلمین این خانواده ی بزرگ را از هم دور نمی کند و بهانه ی بی مهری نیست.

 امسال دیدم که خانمهای لبنانی نوشته هایی دقیقاً با همین مضمون به دوش انداخته بودند که روی آنها نوشته شده بود: حسین یجمعنا.

این مظهر بزرگترین مواسات و ایثار تاریخی است، یعنی نه تنها آنچه که من دارم دیگران هم باید داشته باشند، بلکه دیگران بر من و خانواده ی من مقدم اند و آنها باید داشته باشند، گرچه من نداشته باشم. هر روز هم این روحیه به جای اینکه به سردی گراید، دارد تقویت می شود و بر شور و شعور آن افزوده می شود.

باید هم همینطور باشد! حق هم همین است و اگر غیر از این باشد شیعیان برای ورود به دوران ظهور صلاحیت ندارند و نمی توانند یاران قابلی برای آن امام منتظر باشند.

یاران مهدی این روحیه را در اعلا درجه ی خود دارند در حدی که یکی از آنها رغبت می کند نیاز خود را از جیب برادر دینی اش تأمین کند و آن دیگری هم ناراحت نمی شود.

چه خوب می شود که ابعاد این مواسات تاریخی گسترده تر شود تا به آن نقطه ی رضایت مندی امام زمان برسد و امام عصر قابل بدانند که پا بر روی قدم های ما بگذارند و همراهی ما را بر غیبت و عزلت ترجیح بدهند.

کاش این مواسات در دیگر زمینه ها (مثل هزینه های ضروری سفر و کرایه ی ماشینها) هم گسترش می یافت و این انصاف را در آنجا هم می دیدیم.

کاش این مواسات را در بین دیگر شیعیان و مردم (غیر از اهل عراق) هم مشاهده می کردیم.

کاش این انصاف و محبّت را در غیر از زمان اربعین و غیر از راه کربلا هم شاهد بودیم.

کاش لا اقل وقتی مسافری را در سرمای هوا، کنار جاده می دیدیم، راضی نمی شدیم که بیخیال از کنار او عبور کنیم.

کاش حتّی این دلسوزی را در غیر از جنبه های مادی نسبت به هم به اجرا می گذاشتیم و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کردیم.

اینطور که بشود واقعاً می توان دنیا را بهشت نامید...

 

در همین زمینه رجوع شود به سخنرانی استاد پناهیان: محبّت در آخرین مراحل انتظار

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
مهر
 
با توجه به آیات قرآن روشهای شیطان را که با روشهای به کار رفته در ماهواره انطباق دارد، استخراج کرده ام و در کنار هم به مقایسه گذاشته ام.

دانلود کنید

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
مرداد

می گویند:

ما که علم غیب نداریم تا بتوانیم آدمی را که تا حالا ندیده ایم بشناسیم و بفهمیم چه کاره است! اینهمه رئیس جمهور رأی دادیم فکر کردیم به امام زمان رأی داده ایم اما زود فهمیدیم اشتباه کردیم و از این رأیمان پشیمان شدیم...

: چند معیار را ما اینجا برای شما می شماریم، شما کسانی را که قبلاً به آنها رأی داده اید و از آنها ناراضی  هستید با این معیارها بسنجید و ببینید قابل تشخیص بودند یا نه؟

  1. شعارهای افراطی و بزرگ تر از دهان که اصلاً در حدّ آن نامزد نیست: می دانید که مثلاً یک نماینده ی مجلس کارش فقط در حیطه ی قانون گذاری است، حالا یک نماینده ی مجلس چطور می تواند به شما  قول ایجاد شغل و ساختن خانه و امثال آن را بدهد؟ این شعارها معلوم است که غیر صادقانه و فریبکارانه است. حدود اختیارات دولت از اختیارات قوه قضائیه جداست، حدود اختیارات مجلس از دولت جداست، و حدود اختیارات رهبر از همه ی اینها جداست!
  2. شعارهای غیر همخوان با اصول انقلاب: بسیاری از شعارهای نمایندگان دنیوی و به دور از موازین اسلامی و انقلابی است. توجه به خدا و اهداف مهدوی انقلاب چیزی است که کمتر از کلمات کاندیدهای انتخاباتی پیدا می شود.
  3. سادگی و پرهیز از ریخت و پاش و اسراف: ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی چیزی است که شعار زبانی آن هم حتّی اگر از سر ریا و خودنمایی باشد، خوب است و در جامعه اثر گذار است. در حالی که بسیاری از کاندیدها ابائی ندارند که با ظاهر اشرافی در منظر عموم حاضر شوند. تبلیغات انتخاباتی آنها هم رنگ اشرافی گری دارد. اطرافیان و حامیان آنها هم اشراف زادگان هستند. اینگونه افراد چطور می توانند درد افراد مستمند را بفهمند و از مستضعفان حمایت کنند!
  4. سابقه ی عملیاتی کاندید در مسؤولیتهای پیشین: خیلی بعید است کسی که در عرصه های مسؤولیت پذیری قبلی خود کارنامه ی موفقی نداشته است، در عرصه ی جدید عوض شود و بتواند طور دیگری به انجام خدمت مشغول شود! برعکس این قضیه ممکن است، که کسی سابقه ی خوبی داشته باشد و در عرصه های بعدی کار را خراب کند؛ اما اینکه کسی بدون سابقه ی کاری موفق بتواند کاری موفق ارائه دهد، خیلی دور از ذهن و بعید است! هرچند شعارهای او جذاب و دهان پر کن باشد.

مثلاً دکتر روحانی که در قبلاً مذاکره با آمریکا را تجربه کرده بود و موفقیتی به دست نیاورده بود، حالا چطور می توان به او اعتماد کرد که با همان تیم مذاکراتی بیاید و شقّ القمر کند!

  1. سلامت تبلیغاتی در زمان انتخابات: بسیاری از تبلیغاتی که کاندیدها انجام می دهند خلاف قانون است و بسیاری از آنها منابع مالی مشکوکی دارند که اینها را باید در نظر داشت.
  2. استفاده تبلیغاتی از سوابق مذهبی! می بینیم کسانی که مثلاً در سپاه حضور داشته اند و با اینکه در آنجا هم پرونده ی درخشانی نزد همکاران خود نداشته اند اما حالا از نام این ارگان کمال استفاده را می برند و خود را به آن ملحق می دانند! یا کسانی که در کسوت روحانیت هستند اما روحانیون متعهّد حامی آنها نیستند و از آنها ابراز بیزاری می کنند! لذا این مهم نیست که فلان کاندید، در برهه ای از زمان در زمره ی روحانیان یا فرهنگیان یا رزمندگان بوده است و دائماً این را به رخ مردم می کشد! این مهم است که رفتار و اخلاق و منش او چقدر به خاستگاه او شبیه باشد.
  3. موضع گیری مخالفان نظام و شبکه های ماهواره ای: هرگاه دیدید هجمه ها علیه یک نفر سنگین است، بدانید که آن شخص ارزش این را دارد که به عنوان یک گزینه ایده آل به آن نظر شود. بالعکس، اگر دیدید دشمن از کسی تعریف می کند، بدانید رأی به او رأی به شیطان است و بخواهند یا نخواهد در زمین دشمن دارد بازی می کند.

           یادمان که نرفته ماهواره ها در انتخابات سال 92 برای چه کسی کف می زدند؟! یادمان که نرفته کدام کاندادا با حمایت چه کسانی سر کار آمدند!

  1. حزب یا تشکیلاتی که کاندید خود را به آن ها ملحق می داند، چطور افرادی با چه افکار و رویکردهایی هستند؟ این کاندید با چه افرادی همراه است؟ با چه کسانی هم فکر و هم ایده است؟ بعد از روی کار آمدن او چه کسانی اطراف او را خواهند گرفت؟ اینها را باید دقیقاً مورد توجه قرار داد. این قانون روشنی است که فرد مشکوک را باید از دوستان و اطرافیان او شناخت! این جهت گیری های حزبی و تشکیلاتی ملاکی بسیار مهم و کارآمد هستند که همه باید به آن اشراف داشته باشند. الآن برای مردم ما خیلی زشت است که بعد از نزدیک 40 سال ندانسته باشند که فرق اصول گرایان با اصلاح طلبان در چیست و کدام حزب به آرمان های انقلاب نزدیک تر است؟

 

******

-  آقا ما کار داریم! وقت اینهمه تحقیق و تفحص در مورد اینهمه کاندیدا را نداریم! از ما چه توقع؟!

-  توقع زیادی نیست! اولاً: رأی بدهید و از نظام پشتیبانی کنید.

دوماً: مسؤولانه رأی بدهید و بر معیار شانس رأی ندهید.

سوماً: خدا را در نظر بگیرید و با شیطان معامله نکنید (به دنبال شعارهای دنیا طلبانه و پوچ و تهی افراد نباشید).

چهارماً: اگر خودتان به نتیجه ای نرسیدید به حرف کسی که به او اعتماد دارید گوش دهید.

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
مرداد

- این چند نمونه را به ذهن بیاورید:

***

قوم بنی اسرائیل قومی بودند که سایه ی سنگین سختی ها و مشکلات بر سرشان سنگینی کرد و دستانشان را به دعا بلند کرد تا از خدا بخواهند فرج و گشایش معجّل شود. منجی الهی پیش از موعد مقرّر به داد آنها رسید! موسی از رود نیل به خانه ی فرعون راه پیدا کرد و در آنجا پرورش یافت تا خاتمه دهنده ی آنهمه ظلم و استکبار باشد.

اما همین قومی که منجی برای حلّ مشکلاتشان از طرف خدا آمده، در برهه ای از زمان زبان به شکایت می گشایند و به پیامبرشان می گویند: ای موسی! چه شد آن راحتی که دنبال آن بودیم؟ نرسیدیم به آنچه می خواستیم! (اعراف 129: قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا...)؛ حضرت موسی هم چاره ای نداشت جز اینکه آنها را دلداری دهد و به آینده ی روشن امیدوار کند: صبر پیشه کنید که دشمن شما هلاک خواهد شد و اهل تقوا زمین را به ارث خواهند برد.

***

در عرصه ای دیگر، در زمان امیر المؤمنین علیه السلام، مردم از ظلم حکومت وقت به ستوه آمدند، خلیفه (عثمان) را با دست خود کشتند و علی علیه السلام را به جای او در رأس امور قرار دادند تا عدالت را بگستراند و ظلم را ریشه کن کند. با این حال آیا این مردم طعم خوشی و راحتی را چشیدند؟ نه! پنج سال امیر المؤمنین در رأس امور قرار داشت و عمده ی این مدت کوتاه، به چند جنگ طولانی مدت، سپری شد. آخر هم همه چیز خراب شد و با شهادت امیر المؤمنین امارت جامعه به همان خاندانی برگشت که اهل ظلم و فساد بودند.

***

باز هزار سال گذشت... مردی از قم به پا خاست و نظام ستم شاهی را کنار زد و مردم یک بار دیگر حکومت خدا را بر خود تجربه کردند. الآن نزدیک به 40 سال از آن زمان می گذرد؛ آیا مردم رسیدند به آنچه که می خواستند؟! هنوز عده ای شاکی اند که: چرا حکومت کاری برای ما نمی کند؛ نرسیدیم به آنچه که می خواستیم؟!

- یک سؤال مهم!

اینجا اگر زرنگ باشید یک سؤال مهم ذهن شما را مشغول می کند: نکند امام زمان بیاید و باز مردم نرسند به آن آسایشی که در انتظارش بودند! نکند پس از گذشت چند سباحی از ظهور امام زمان (عج) عده ای بر خیزند و به امام زمان اعتراض کنند که: آقا! نرسیدیم به آنچه که می خواستیم! پس چه شد آن آسایشی که وعده اش را داده بودید؟

سرّ مسأله کجاست؟ حلقه ی مفقوده ای که آن را گم کرده ایم کجاست؟

تمام اشکال از اینجا سرچشمه می گیرد که منتظر یک «نفر» هستیم که بیاید و یک تنه، همه ی مشکلات ما را اصلاح کند! گویا اصلاح مشکلات کار یک فرد است. او بیاید و کارها را جفت و جور کند، ما هم کناری بایستیم و او را نگاه کنیم!

این فکر اشتباه خیلی در بین ما رواج دارد، از قبل هم همین تفکر بوده و هست.

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود!

امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند [که همه ی امور به دست ایشان اصلاح شود]! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه [آنقدر زحمت بکشید که] خون و عرقتان را با هم، با آستین پاک کنید!

اینطور می شود که با این فکر هیچ وقت به آن آسایشی که دنبالش هستیم نمی رسیم! امام زمان هم بیاید با این فکر کارها پیش نمی رود؛ چون اساساً حلّ مشکلات کار یک نفر نیست و تا همه با هم آستین بالا نزنند و برای رفع مشکلات همکاری نکنند، همان آش است و همان کاسه!

این فکر اشتباه را بنی اسرائیل در حد حادی در ذهن داشتند و به همین خاطر بود که چیزی نگذشته از آمدن حضرت موسی به او اعتراض می کنند و می گویند : قبل از آمدن تو در سختی بودیم، حالا هم در سختی هستیم ... (و این بر خلاف رویه ی اطرافیان طالوت و داوود و سلیمان است که آنها به کمک ولیّ خدا برخاستند و کارها به سرانجام رساندند!)

- پس کلید حل مشکلات ما در دست کیست؟

در دست خود ماست و باید خرج آن را بپردازیم و هزینه اش را متقبّل شویم! اگر همه با هم آستین بالا بزنیم و ولیّ زمان را در راه رسیدن به اهداف الهی کمک کنیم، به هر آنچه که می خواستیم می رسیم.

در حالی که الآن دلهای مؤمنان پراکنده و متفرق است و اینگونه هیچ کاری پیش نمی رود. امام زمان هم از ما گله دارد و ناراحت است که چرا از جاده خارج شده ایم و هرکدام راه خودمان را داریم می رویم. فرمودند:

«ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا».

اینجا امام زمان گله می کند که: با ما عهدی بسته بودید که فراموش کرده اید، در وفای به این عهد با هم همدل و همزبان نیستید! و همین سرّ جدایی ما از شماست؛ و إلا اگر همدل و همزبان بودید لحظه ای فیض حضور ما را از دست نمی دادید!

[نشان می دهد که «همدلی و همزبانی» و «عزم ملی» که خواسته ی مقام معظم رهبری از ماست، اگر محقّق بشود، ظهور محقّق می شود و حلّ تمام مشکلات ما در گرو آن است!]

این همان گله و شکایتی است که امیر المؤمنین از مردم و اطرافیان خود داشت. آنها شکایت می کردند که: چرا به آسایشی که می خواستیم نرسیدیم! امام هم شکایت می کرد که: چرا با هم نیستید و چرا هرچه من می گویم شما کار خودتان را می کنید! فرمودند:

«وإنی والله لأظن أن هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم وتفرقکم عن حقکم وبمعصیتکم إمامکم فی الحق وطاعتهم إمامهم فی الباطل ، وبأدائهم الأمانة إلى صاحبهم وخیانتکم وبصلاحهم فی بلادهم وفسادکم . فلو ائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب بعلاقته. اللهم إنی قد مللتهم وملونی وسئمتهم وسئمونی فأبدلنی بهم خیرا منهم وأبدلهم بی شرا منی».

(گمان من بر این است که آنها به زودی سیاست امور را از چنگ شما برون خواهند آورد، چرا که آنها در باطلشان متحد و با هم هستند ولی شما در مسیر حقتان با هم تفرقه دارید! شما از امامتان در سخن حق سرپیچی می کنید و آنها از امامشان در سخن باطل حرف شنوی دارند... خدایا آنها را خسته کرده و آنها هم مرا خسته کردند، پس بهتر از آنها را برایم مقرّر فرما و بدتر از من را بر آنها مسلّط گردان!).

اینطور می شود که یک قوم بر اثر یکپارچه نبودن و سرپیچی از امام ناصح، کار را بر خودشان دشوار می کنند و مورد نفرین امام واقع می شوند و عاقبت سنگینی هم در انتظار آنهاست. همچنان که امام خامنه ای این خطر را بر ما گوشزد کردند و فرمودند:

«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای ناکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد».

*********

امروز چند عرصه مهم پیش روی ما هست که در آنها باید همدلی و همزبانی را نشان بدهیم و إلا کار از این که هست مشکل تر می شود:

  1. پرونده ی هسته ای که رهبر انقلاب دستور دادند: مردم پیگیر مذاکرات باشند و بدانند که چه اتفاقاتی دارد می افتد!
  2. پرونده ی انتخابات که در آن باید به کسانی رأی بدهیم که همسو با آرمانهای امام و انقلاب باشند (نه مثل رأی گیری سال 92 که نمادی از تفرقه و دو دستگی بود!).
  3. پرونده ی مشکلات که باید آن را با صبر و بردباری پشت سر بگذاریم و سهم خود را از اصلاح مشکلات به عهده بگیریم (مثل تولید جنس مرغوب و عَرضه ی منصفانه، مصرف جنس داخلی، پرهیز از اسراف و ...).
  • مهدی جهانشاهی
۲۶
خرداد

محور وحدت در قرآن:

امسال ما سال همدلی و همزبانی است که پیام اصلی آن وحدت درونی است. از کودکی به ما یاد داده اند که وحدت و با هم بودن قدرت هر جمعی را در برابر سختی ها چند برابر می کند و ضامن موفقیت آنهاست. اما این وحدتی که چنین اثراتی به دنبال دارد کدام سطح از وحدت است و چه پیش نیازهایی دارد؟

در یک نگاه اجمالی، وحدت درجاتی دارد:

  1. وحدت به معنای شباهت، مثل اینکه همه ی ما انسان و ایرانی و مسلمان هستیم. یا یک جمعی که همه ی آنها دانشجو هستند. یا دو نفر فامیل که هر دوی آنها کشاورز هستند یا در یک اداره مشغول به کار هستند.

این مفهوم از وحدت گرچه می تواند زیبا و دلنشین باشد، اما به خودی خود، هیچ اثر و ثمره ای ندارد.

  1. وحدت به معنای مدارا و همدیگر را تحمّل کردن. این حد اقل وحدت است که سعی کنیم با اطرافیان و همکاران خود اصطکاکی نداشته باشیم و با هر زحمتی که شده با آنها کنار بیاییم.

پیامبر خدا فرمودند: أمرنی ربی بمداراة الناس کما أمرنی بأداء الفرائض. (همچنان که خدا مرا به انجام واجبات دستور داده، مرا به مدارا با مردم هم دستور داده)

همچنین فرمودند: مداراة الناس نصف الإیمان ، والرفق بهم نصف العیش. مدارا با مردم نیمی از ایمان است و کنار آمدن با آنها نیمی از آسایش!

امیرالمؤمنین نیز در ثمره ی این مدارا فرمودند: سلامة الدین والدنیا فی مداراة الناس.

گاهی اتحاد میان مذاهب اسلامی به این شکل تفسیر می شود و می گویند: سعی کنید به مقدسات طرف مقابل اهانت نکنید و باعث برانگیخته شدن حساسیتهای آنها نشوید.

این سطح از مدارا گرچه لازم است، اما برای برداشتن گامهای بزرگ کافی نیست.

  1. سطح برتر وحدت، وحدت به معنای با هم خوب بودن و حسن معاشرت است. آنچه که اهل یک خانواده توقّع می رود این سطح از وحدت است. دو همسر، علاوه بر اینکه مواظب هستند بین آنها کدورتی پیش نیاید، سعی می کنند خواسته های طرف مقابل را هم در نظر بگیرند و برای رضایت همدیگر قدم بردارند.

این کلام از امام حسن علیه السلام معروف است که فرمودند: إن أحسن الحسن الخلق الحسن.

امیرالمؤمنین فرمودند: عنوان صحیفة المؤمن حسن خلقه.

الإمام علی ( علیه السلام ) : خالطوا الناس مخالطة إن متم معها بکوا علیکم ، وإن غبتم حنوا إلیکم.

این سطح از وحدت هم گرچه نسیار نیک و پسندیده است، لکن به عنوان یک فعالیت جمعی و گروهی تلقی نمی شود و هدفی را دنبال نمی کند. پس آن سطح برتر و متعالی وحدت چیست؟

  1. وحدت به معنای سیر و پیشرفت به سمت هدف واحد؛ کارآمد ترین سطح وحدت که می تواند اجتماعی با ارزش به ثمر آورد و توفیقات آنها را به طور چشمگیری بالا ببرد، این سطح از وحدت است. به این معنا که: همه با هم دغدغه ای مشترک و هدفی مشخص داشته باشند و با هم و در کنار هم برای رسیدن به آن هدف تلاش و کوشش کنند و هر یک نسبت به دیگری بازوی قوتی باشد تا برای رسیدن به آن آرمان بلند نیرو بگیرد. هنگامی که همه، هدف واحدی داشتند، برای رسیدن به آن هدف مسیر پیشرفتی را ترسیم می کنند و هر نفر سهمی از وظیفه را به عهده می گرد تا وصول به آن هدف هموار و سریع شود.

اجتماع امّت اسلامی باید از همین قبیل باشد. جامعه ی اسلامی هدف دارد، و هر کس از مسلمین در این بین سهمی از هدف را دارند، گرچه خودشان به این نکته توجه نداشته باشند. اهداف حکومت اسلامی چیست؟ همان اهداف حکومت مهدوی که در دعای ندبه آمده: أین جامع الکلمة علی التقوی، أین محیی معالم الدین و ناشر رایة الهدی. همان هدف خلقت انسان که بندگی خدا در سطح جهانی و بین المللی است (ما خلقت الجنّ و الأنس إلا لیعبدون). راهی که برای رسیدن به این هدف ترسیم شده چیست؟ خشکاندن ریشه های ظلم: این المعد لقطع دابر الظلمة... این المرتجى لازالة الجور و العدوان ... این قاسم شوکة المعتدین این هادم ابنیة الشرک وانفاق این مبید اهل الفسوق والعصیان والطغیان این حاصد فروع الغى والشقاق...

این هدف والا و این هم مسیر که خیلی از ما مسلمانها از آن غافلیم و سهم خودمان را از وظیفه کنار گذاشته ایم.

اما به جز این هدف و مسیر، یک رکن دیگر هم برای این نوع از وحدت وجود دارد.

رکن اصلی و اساسی برای این نوع از وحدت «ضرورت محور اتحاد» است. محوری که نقطه ی اجتماع این گروه بزرگ باشد و آنها را برای رسیدن به هدف مدیریت کند. چون اگر یک گروه هدفمند، امام و پیشوای آگاه نداشته باشند، هدف را فراموش می کنند و از مسیر خود منحرف می شوند.

قرآن به لزوم چنین محوری تأکید می کند و می فرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا» (ریسمان الهی همان محوری است که مانع تفرقه است)، بروز و ظهور این محور در بین ما چگونه است؟ به وسیله ی جانشینان الهی که انبیاء و أوصیاء هستند «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم». اینها محوری هستند که خداوند برای اتحاد معرفی می کند. و امروز این محوریت و رهبریت در دست فقهایی است که نائب عام امام معصوم هستند، و این ماییم که باید چشم و گوش خود را در اختیار او قرار بدهیم تا «هدف» را گم نکنیم و سهم خود را در پیشرفت «مسیر» ایفا کنیم. و این یعنی «همدلی و همزبانیِ» «دولت و ملّت» بر محور «ولایت فقیه».

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

چه حکمتی داشت که امسال رهبر بزرگوار روی این نکته تأکید کردند؟ دولت در کنار ملّت، وحدت!

معلوم است که زمینه برای تفرقه بین دولت و ملّت بالا رفته. دولت با شعار اعتدال خیلی‌ها را از خودش دور می کند، ملت هم که پنجاه درصد اصلاً به دولت رأی نداده‌اند! آن‌ها هم که رأی داده‌اند با «گرانی» جواب پس گرفته اند!

 

اما این‌ها برای سال قبل هم بود!

به نظرم نکته‌ی شعار سال «عقب‌گرد!» است. در سال‌های گذشته، اولویت‌های اقتصادی مطرح بود و دغدغه‌ی رهبری رفع این مشکل بود که به نحوی برای اهداف انقلاب یک خطر تلقی می‌شد. اما حالا کار از این حرف‌ها گذشته! خطر تفرقه درونی وجود دارد؛ اگر دولت با این سیاست‌ها جامعه را به آشوب نکشاند، جای شکر دارد.

این شعار در سطح وسیع‌تر و بین‌المللی‌تر در سال 86 تکرار شده بود (سال: اتحاد ملی انسجام اسلامی). اما امسال باید مواظب باشیم که حدّ اقل‌ها را از دست ندهیم...

نکته‌ی دیگر که به ذهن می‌زند این است که: در آستانه‌ی نزدیک شدن به انتهای مذاکرات (یا بهتر بگم: در آستانه‌ی شکست دیپلماسی دولت!) حضرت آقا تمام‌قد، حمایت خودشان را از دولت اظهار می‌کنند تا بعداً مردم- و ماهواره‌ها- نگویند که: مخالفت رهبر نگذاشت مذاکرات به نتیجه برسد! اینجاست که حضرت آقا ملّت را هم به حمایت از دولت تشویق می‌کند تا با دست باز پیگیر مقصود خودشان باشند. حواسمان هست که هدف اعلای رهبر بزرگوار از حمایت از مذاکرات این است که- در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات- مردم به این درک برسند که آمریکا قابل اعتماد نیست و مذاکره با او در هیچ شرایطی کارگشا نیست! این هدف نباید دستخوش تبلیغات غلط قرار بگیرد. پیش از این تجربه‌ی مذاکره چند بار تکرار شده است، لکن برای توده‌ی مردم تجربه و بصیرتی را به دنبال نداشته است...

***

حالا دیگر کار دارد به جاهای باریک می کشد و واقعاً روحانی در دوراهی قرار دارد که یا بگوید: غلط کردم و طئوری من شکست خورده است! و یا اینکه به هر قیمتی که شده از ایده ی خودش دفاع کند و حتّی رهبر بزرگوار را هم در تنگنا قرار بدهد که با این نرمش ها و سازش ها کنار بیاید!

رهبر بزرگوار بارها دولت را (تصریحاً و تلویحاً) به خاطر گفتن حرفهای تفرقه افکنانه توبیخ کرده است و حالا با این شعار حکیمانه او را تشویق به این می کند که دنبال تفرقه و اغتشاش نباشد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد
 

رهبر مظلوم

آقا چقدر شما مظلومید! کارتان به جایی رسیده که باید یک تنه آستین بالا بزنید و برای اقتصاد جامعه کاری بکنید تا نکند این مردم از جامعه دلسرد بشوند...!

هرچه تأکید کردید که اقتصاد بیمار را بهبود بخشند، کسی گوش نداد! همه در پی خواسته های خود هستند! همه می خواهند خودشان را اثبات کنند و اسم و رسمی به راه بیندازند...

دائماً راه اشتباه را تذکر دادید و راه درست را گوشزد کردید، اما هیچ گوشی بدهکار نبود! دولت فقط می خواهد از شرّ این هسته ای خود را خلاص کند تا کدخدا را از خود راضی نگه دارد. نمی خواهد باور کند که راه برون رفت از مشکلات در داخل مملکت است!

شاخصه های اقتصاد مقاومتی را هم ابلاغ کردید و کلید را در دستان روحانی قرار دادید. اما حاضر نشد آن را امتحان کند! همه ی توانش صرف مذاکره با شیطان شد!

حالا کار به جایی رسیده که دستور را جزئی تر می کنید: «دولت هرگونه مصرف کالاهای ریز و درشت خارجی را در صورت وجود مشابه داخلی، بر خود حرام بداند».

اگر فقط مردم به حرف شما گوش می دادند و جنس داخلی مصرف می کردند...

اگر فقط دولت به حرف شما گوش می داد و از تولید داخلی حمایت می کرد...

اگر برای حرفهای آقا ارزش قائل بودیم و در توجه به دغدغه های ایشان همدل و همزبان بودیم، حالا وضع جامعه اینطور نبود! حالا اسلام در خطر نبود! حالا اینقدر عقب کرد نکرده بودیم! حالا جامعه ی اسلامی اینهمه ذلت را نپذیرفته بود...

آقا من شرمنده ام! من هم نکردم آنچه را که از من توقع داشتید...

آقا چقدر شما مظلومید! همه فکر می کنند ظریف همه ی تصمیماتش را با شما هماهنگ کرده است، اما نمی بینند که دستورهای صریح شما هم روی زمین مانده است.

حالا کار به جایی رسیده که حد اکثر توقع شما از دولت این است که مملکت را به آشوب و تفرقه نکشانند، با ملّت همدل و همزبان باشند...

نبینم کار به جایی رسیده که بفرمایید: «من اجازه نمی دهم!» آقا مگر شما تنهایید؟! من را هم شریک تصمیماتتان بدانید؛ بگویید: ما اجازه نمی دهیم.... 

دست بیعت

با شما هستم... تا پای جان... مثل شهدا

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

آیا همه جا اعتدال خوب است؟ آیا همه جا زیاده روی بد است؟ مثلاً در خوب بودن زیاده روی معنا دارد؟؟ پیامبر خدا فرمودند: لَا سَرَفَ‏ فِی الْخَیْر (در خوب بودن زیاده روی وجود ندارد!). ملاک چیست؟ زیاده روی در چه چیزهایی بد است؟ اعتدال اصلاً چرا خوب است؟ به نظر می رسد که گاهی استفاده ها از تعبیر اعتدال اصولی نیست و در حدّ یک شعار است که شنونده را شاد و خوشحال کند!!

مثلاً اینکه قرآن وعده می دهد دینِ پیامبر را عالم گیر کند و بر تمام ادیان مسلط گرداند، آیا سخن معتدلانه ای است؟ مثلاً بهتر نیست امام زمان با دیگر ادیان هم کنار بیاید و اینقدر آتش جنگ را برافروخته تر نکند؟؟؟

طبق قواعد سر انگشتی دنیا مثلاً آیا شعار بنی صدر اعتدال گرایانه نبود؟! او با احتساب توان نظامی آن روز جامعه می گفت: جنگ جنگ تا یک پیروزی. شعار امام راحل مثلاً افراط گرایانه نبود؟! می گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کلّ عالم! همان که شعار قرآن است (قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة)، پس باید قرآن را هم با این حساب افراطی بدانیم!! اما به هر حال بر خلاف باورها، شعار حضرت امام نتیجه داد و همه ی قدرتها در مقابله با این کشور نوپا اظهار عجز کردند...

پس ملاک چیست؟

اگر ما مسلمان و بنده ی خدا هستیم باید ملاک را (دین) قرار بدهیم. هرچه خدا گفت! مثلاً اگر خدا گفت: باشیطان ذره ای مدارا نداشته باشد، این اعتدال است. اگر خدا گفت: زیر بار ذلت نروید، این اعتدال است. اگر خدا گفت: در مورد واجبات و محرّمات ذره ای تسامح نشان ندهید، همین می شود اعتدال به تعریف قرآنی!

لذا در شعار اعتدال هم باید اعتدال داشت!

این شعار اعتدال از زبان دولت مردان ما چند آفت دارد:

1. اوّلین آفت آن این است که این شعار موضع گیری در مقابل دو دسته اهل افراط و اهل تفریط است! گویا دولتمردان خط حصاری دور خود کشیده اند و هرکس از خط آنها خارج باشد را با برچسب غیر معتدل بودن، از خود طرد کرده اند. در حالی که وظیفه ی یک رئیس جمهور این است که به تمام اختلاف سلیقه های داخلی احترام بگذارد. مخصوصاً که یک خط و یک تفکر در جامعه ی ما در مجلس نماینده دارد! چطور می توان اینها را اقلیت افراطی دانست!

لذا به نظر می رسد اعتدال یک شعار تفرقه انگیزانه است!

دولت نشان داده که نسبت به صدای مخالف سعه ی صدر کافی را ندارد، همین تکیه بر اعتدال نیز یکی از مظاهر آن است.

شاید به همین جهت باشد که رهبر بزرگوار ما شعار سال را طوری قرار دادند که اتحاد و همدلی را تقویت کند و این خلأ را جبران کند.

2. دوّمین آفت اعتدال در وادی سیاست و فرهگ است. اگر اعتدال معنایش تسامح نشان دادن نسبت به ناهنجاری ها باشد از نظر دین مردود است. اگر اعتدال معنایش تسامح در برخورد با سران استکبار باشد از نظر دین ردّ است. اگر اعتدال معنایش غیرت نداشتن در قبال آرمانها باشد این برای آینده ی ما خطر است!

دوستان من! نکند پرده ای روی دیدگان ما بیندازند و ما را از آرمانهایمان دور کنند. اگر شما را از «خیلی خوب بودن» دلسرد کنند راه شما را دور کرده اند.

راهی که شهدای ما آغاز کردند و با ادامه ی آن موفقیتهای متعدّدی برای ما به ثمر آوردند راه تسامح و تساهل در مقابل آرمانها نیست!

مقاومت

 

اگر فکر می کنید روزی می رسد که مقابله ی شیطان و بنی آدم به پایان می رسد سخت در اشتباهید! اگر فکر می کنید امروز در وضعیت جنگ نیستیم در خواب عمیقی قرار دارید.

پس بیایید بیدار باشیم! بصیر و بینا...

بیایید این شعار قرآنی را جایگذین کنیم: صبر! ما ایستاده ایم! پای آرمانها! محکم و با صلابت! تا آخر می مانیم! و به امام زمان ثابت می کنیم که در آزمون بلاها صبر خود را از دست نمی دهیم...

إن تنصروا الله ینصرکم. (همه چیز برای نصرت خدا)

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
ارديبهشت

عزم ملی چه قدرتی دارد؟

قدرت ملی

* تا کی می خواهیم چشم به دست دیگران بدوزیم و منتظر باشیم دیگران امور ما را اصلاح کنند...

* چرا نسبت به توانایی "مردم" غافلیم؟ آیا می دانیم عزم ملی چه قدرتی دارد؟

* نکند شما از "موانع اتحاد" باشید؟

کسی که می داند "دارد" چشم به داشته های دیگران نمی دوزد! اگر ما باور کنیم که قدرت داریم منتظر نمی مانیم تا دیگران امور ما را اصلاح کنند.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: دیدم که تمام خیر جمع شده است در قطع طمع از آنچه در دست دیگران است!

ما با وحدت و وظیفه شناسی همه چیز داریم. اگر ما با هم یکی باشیم خدا هم با ماست...

از کوچکی به ما یاد داده اند که قدرت یک گروه ده نفری بیشتر از ده گروه یک نفری است! اتّحاد و با هم بودن عامل قدرت در عرصه های مختلف است. در دین اسلام نیز به جنبه های مختلف اتّحاد و همدلی توجّه داده شده است، اتحاد در سطح خانواده، در سطح همسایگان، در سطح محله (مسجد)، در سطح شهر (نماز جمعه) و در سطح امّت اسلامی (مناسک حج).

برخی از افراد از قدرت و اختیارات «مردم» غافلند، کسانی که همه تقصیرات را به گردن این و آن می اندازند و خود را هیچ مسؤول نمی بینند از این دسته اند. کسانی که رفع مشکلات را ناشدنی می بینند و بر طبل ناامیدی می کوبند از این دسته اند. کسانی که می گوید: چرا دولت... چرا رهبری... چرا مسؤولین... اینها از تأثیرگذاری «مردم» غافلند و الا یک بار می گفتند: چرا مردم به وظایف خود عمل نمی کنند؟ چرا مردم با هم برای رسیدن به اهداف همدلی نمی کنند؟ چرا مردم با توانی که دارند مسؤولین را مدیریت نمی کنند؟!

هنگامی که یک جامعه مردمی شد دیگر هیچ قدرتی تأثیر گذارتر از مردم نخواهد بود. مردم در کارهای ریز و درشت جامعه کارگذار هستند، مصرف کننده مردم اند، تولید کننده و کارگر... ناظر... مدیر... رئیس... همه و همه از مردم اند.

مردم مصرف کننده اند و می توانند مثلاً جنس مرغوب مصرف کنند و کالاهای نامناسب را تحریم کنند، از کالاهای مملکت خود حمایت کنند و کالاهای وارداتی را تحریم کنند! می توانند با تشویق عملی از هر کار خوبی حمایت کنند و با اعتراض عملی هر کار ناشایستی را منزوی کنند. (نمونه ی آن را مردم ما در جریان تنباکو عملی کرده اند).

مردم تولید کننده اند و می توانند جز جنس مرغوب تولید نکنند، همّت خود را بالا ببرند و نظم کاری را در همه ی زمینه ها اجرا کنند تا کمال بازدهی را از زحمات خود ببینند...

مردم عرضه کننده هستند و می توانند جنس تولید شده را منصفانه به دست مصرف کننده برسانند و در روال طبیعی بازار اخلال ایجاد نکنند.

مردم مدیر و ناظر هستند؛ هر مدیر و ناظری که انتخاب می شود از بدنه ی مردم است و اگر این ناظر در کار خود مانند کسی عمل کند که خدا را ناظر بر خود می بیند، هیچگاه از موقعیت خود سوء استفاده نخواهد کرد.

مردم انتخاب کننده اند و اگر خوب توجّه کنیم قدرت آنها از رئیس جمهور و نماینده ی مجلس بالاتر است! زیرا اگر مردم نخواهند رئیس جمهور به جایگاه ریاست نمی رسد، نماینده در مسند قانون گذاری قرار نمی گیرد یا اگر به قدرت برسد نمی تواند کاری به پیش ببرد! تا کنون مردم ما رؤسای جمهور مختلفی را انتخاب کرده اند و بازخورد این انتخاب خود را دیده اند. این یک واقعیت است که باید آن را پذیرفت.

مردم باید به این باور برسند که هر کاری که می کنند برای خودشان است، اگر به دیگران خیانت کنند در حقیقت به خودشان خیانت کرده اند، اگر در انجام وظایف خود صداقت را مراعات کنند، نسبت به خود صادقانه رفتار کرده اند و بازگشت اعمالشان برای دنیا و آخرت خودشان است. مردم اگر در هر جایی که هستند و هر مسؤولیتی که دارند کار خود را درست و کامل انجام دهند و در حین هر کاری خدا را در نظر داشته باشند خواهند توانست از کار دنیا در مسیر علوّ و کمال دنیوی و أخروی خود قدم بردارند...

مردم اگر دست در دست هم بدهند قدرت فوق العاده ای دارند که بسیاری نسبت به آن غافل اند. قدرت مردم توانست از دل اصلاحات احمدی نژاد به ثمر آورد و از بین هشت کاندیدا یک نفر اصلاح طلب را پیروز انتخابات گرداند.

با این توضیح می توان گفت: اگر مردم نتوانند هیچ کس دیگری نخواهد توانست! پس مردم باید بتوانند و اگر بخواهند با "عزم ملی" می توانند.

قدرت ملیگذشته به ما نشان داده که هرگاه مردم در چنگ زدن به ریسمان الهی به وحدت رسیدند، نصرت الهی نیز به دنبال آن آمده است و از مردم قدرتی الهی به نمایش گذاشته است (که در حقیقت اینجا دیگر قدرت مردم نیست و این خداست که به لطف خود قدرت نمایی نموده است). عزم ملی توانست حکومت شاهنشاهی را به حکومت اسلامی مبدّل کند، عزم ملی توانست ایران را در مقابل چندین قدرت متجاوز محافظت کند، توانست پیشرفت و فناوری را به کمال خود برساند و ...

در نهایت عزم ملی خواهد توانست به ظهور امام زمان منتهی شود؛ خودشان فرمودند: «ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». اینجاست که باید به خودمان بیاییم و قدر و منزلت خودمان را بدانیم و بدانیم که هر زمزمه ای که الغاء کننده ی روح «نمی شود» و« نمی توانیم» باشد خائن است.

از این رو چند دسته هستند که خواسته یا ناخواسته مانع اتحاد جامعه اند و به تعالی آن خیانت می کنند:

- کسانی که می گویند: نمی شود و بر طبل ناامیدی می دمند.

- کسانی که همشهری را به عنوان عضو جامعه قبول ندارند و با او همکاری نمی کنند.

- کسانی که به عوامل خارجی علاقه نشان می دهند، مجذوب آنها هستند و خواستار براندازی نظام هستند.

- کسانی که همه ی مشکلات را به گردن دیگران می اندازند و برای خود سهمی در نظر نمی گیرند.

- کسانی که عوامل تفرقه «مانند ماهواره و ...» را ترویج می کنند یا واسط بین این عوامل و بین مردم عوام هستند.

 

پس بیایید با "عزم ملی" در شعار "وحدت و مقاومت" به اتحاد برسیم؛ همان دو شعاری که مقام معظم رهبری فرمودند پیام مردم در انتخابات 22 بهمن بود.

  • مهدی جهانشاهی