بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مبارزه باطاغوت» ثبت شده است

۲۸
شهریور
  • مهدی جهانشاهی
۰۹
تیر

عمده نشانه هایی که برای ظهور ذکر می شود- مانند انواع فسادها- علائم غیر قطعی و علائمی هستند که معلوم نیست چقدر نزدیک به زمان ظهور باشند. چند نشانه ای که در روایات به عنوان علائم قطعی ظهور ذکر شده اند آنهایی هستند که با زمانه ی ظهور فاصله ی چندانی هم ندارند.

در بین این نشانه های قطعی، چند نشانه از جنس خروج و قیام به چشم می خورد!

خروج سید خراسانی

خروج سید یمانی

و خروج سید حسنی و کشته شدن او.

ابو بصیر از امام باقر علیه السّلام نقل نموده‏: ... خروج‏ سفیانىّ و یمانىّ و خراسانىّ‏ در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد با نظام و ترتیبى همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده هر یک از پى دیگرى؛ و جنگ قدرت و هیبت از هر سوى فراگیر شود، واى بر کسى که با آنان دشمنى و ستیز کند؛ در میان پرچمها راهنماتر از پرچم یمانىّ نباشد که آن پرچم هدایت است زیرا دعوت به صاحب شما مى‏کند، و هنگامى که یمانىّ خروج کند خرید و فروش سلاح براى مردم و هر مسلمانى ممنوع است و چون یمانىّ خروج کرد به سوى او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدایت است، هیچ مسلمانى را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید، پس هر کس چنین کند او از اهل آتش است، زیرا او به سوى حقّ و راه مستقیم فرا مى‏خواند. (الغیبة نعمانی ص256)

در روایت دیگر:

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام : اى ابا محمّد همانا پیشاپیش این امر پنج نشانه است: نخستین آنها آوازى است در ماه رمضان، و خروج سفیانىّ و خروج خراسانى‏، و کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در دشت‏

در روایت دیگر از یعقوب [بن‏] السّرّاج گوید:

به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: فرج شیعیان شما کى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى که بنی عبّاس به اختلاف دچار شوند و اساس حکومتشان سست گردد و در ایشان کسى طمع ورزد که هرگز طمع و خیال آن را نمى‏داشته ... و سفیانى ظهور کند، و یمانىّ پدیدار گردد، و حسنى‏ به جنبش خیزد...

در روایت دیگر که به خود ما بیشتر قابل تطبیق است، آمده:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

امام باقر علیه السلام گویند: گویا می بینم قومی را که از جانب مشرق خروج کرده اند، حقشان را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود، دوباره حق را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود. وقتی چنین می بینند اسلحه بر گردن گذارند (=آماده ی حمله شوند؟) حق را به آنها تسلیم می کنند، ولی آنها حق را نمی پذیرند تا اینکه قیام می کنند، و پرچم را فقط به صاحب این امر واگذار می کنند. کشته های آنان شهیدانند. من اگر این زمان را درک کنم حقیقتاً جان خود را برای یاری صاحب الأمر علیه السلام حفظ می کنم.

این چه پیامی برای شما دارد؟

 

اولاً: می توان گفت: آقا، زمانی می آیند که مردم بفهمند برای رسیدن به ظهور باید آستین بالا بزنند و خودشان برای کنار زدن ظلم و مبارزه با طاغوت پیش دستی کنند. این قیامها هستند که چراغ سبز ظهور هستند و نشان رشد فکری و آمادگی برای پذیرش امام عادل هستند.

البته شاخصه ی این قیامها و جهت گیری آنها برای دعوت از امام زمان است! دعوتی از جنس قیام! هدف هم این است که کار را شروع کنند تا امام زمان ادامه ی آن را به دست بگیرد. اینها داعی به جانب اهل بیت هستند و با این دعوت است که امام زمان منت نهاده قبول دعوت می کنند...

ثانیاً: این نشان می دهد که مسلمانان نه تنها حق قیام و تشکیل حکومت اسلامی دارند، بلکه بر ایشان این یک وظیفه است! (این جواب خوبی برای مخالفین ولایت فقیه است. اگر قیام و تشکیل حکومت اشکال دارد، پس این سادات به چه مجوّزی قیام می کنند؟)

این است که چندی از علائم قطعی ظهور از جنس قیام و حق طلبی است.

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
تیر

«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»(امام خامنه ای 14 خرداد).

این کدام گناه بزرگ است که تبعات آن دامنگیر تمام امت می شود؟

این یک گناه فراگیر و اجتماعی است و إلا گناههای فردی دامنگیر افراد می شود نه اجتماعات. خدا زمانی برای یک اجتماع عذاب فرو می فرستد که غالب مردم از خط قرمزها عبور کنند و یا بی اهمیت باشند و عکس العملی نشان ندهند.

حالا مردم ما در معرض کدام خطاها هستند که شاید سیلی بخورند؟

مردم ما در برهه ای از زمان الگوی ایستادگی برای تمام مردم مستضعف جهان شدند. حالا اگر پشت آنها را خالی بگذارند و به آنها آسیبی برسد، گناه آن دامنگیر ما خواهد شد. این به خاطر فضیلتی است که خدا به ما داده بود و ما الگوی مردم جهان شده بودیم و ملزم بودیم این را حفظ کنیم. همچنان که قوم بنی اسرائیل در برهه ای از زمان بر جهانیان فضیلت پیدا کردند (یا بنی اسرائیل اذکرو نعمتی التی أنعمت علیکم و أنّی فضلتکم علی العالمین)، اما پس از آن این قوم ناشکری کردند و از خدا سیلی خوردند (و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید).

رای به روحانی

تصوّر کنید که رأی به روحانی معنایش خستگی از مقاومت و ایستادگی بود. یعنی تحریم ها ما را خسته کرده و دیگر نمی خواهیم نسبت به آمریکا اظهار دشمنی کنیم. به دنبال این عدم ایستادگی و این اشتباه بزرگ در معرض خطر بلاهای الهی قرار گرفتیم. تا حدودی هم خدا عرصه را بر ما تنگ تر کرد؛ چون امام حسین علیه السلام فرموده بود: هرکس از راه معصیت در پی رسیدن مقاصد خود باشد، آنچه که در پی آن بود را از دست می دهد و آنچه که می ترسید بر سرش می آید.

اما دوباره، کاری کردیم که می توانست جبران اشتباه گذشته باشد: راهپیمایی 22 بهمن و اجتماع با شکوه اربعین حسینی. خدا فرصتی دوباره داد و در معرض یک امتحان بزرگتر قرار گرفتیم! با اینکه هسته ای را کنار گذاشته بودیم، سختی ها و مشقت ها بر ما بیشتر شد تا بار دیگر برای ما مسلّم شود که دست دوستی با آمریکا هیچ دردی را دوا نمی کند. اما ...

اما ما دوباره تحلیل غلط به کار بستیم و فکر کردیم که این سختی ها به خاطر ایستادگی در مقابل ظالم است، در نتیجه آنقدر ستسی نشان دادیم که گویا از جامعه ی الهی دل بریدیم و از آرمانها دست برداشتیم. دوباره در رأی دادن هایمان این خستگی را نشان دادیم و به کسانی رأی دادیم که طرفدار مماشات با آمریکا هستند...

 اینجا می شود که مردم ما یاری خدا را از دست می دهند و مستحق آن سیلی بزرگ خواهند بود. چون خداوند فرموده: وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ... وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ

هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. ... و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

مرا یاد داستان حضرت آدم می اندازد که در یک امتحان کوچک در مقابل شیطان مماشات کرد و باب میل او از میوه ی ممنوعه خورد، سپس با سالها توبه و گریه و توسّل از خدا فرصتی دوباره گرفت. اما در این فرصت دوباره، امتحان سخت تر شده بود و باید سالها با پستی و بلندی های این دنیا دست و پنجه نرم می کرد؛ همه و همه فقط به خاطر یک بله گفتن به شیطان!

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

اسطوره ی مقاومت، شهید احمدی روشن

(از زبان همکار شهید)

بیوگرافی و زندگی نامه:

گرایشهای خاصی به معنویت در خانواده ی ایشان و همچنین در شخصیت خود ایشان وجود داشت. تحت تأثیر عموی شهیدش بود و همیشه به عنوان الگو از ایشان یاد می کرد.

با قبولی در دانشگاه صنعتی شریف، از همدان به تهران کوچ می کند.

در دوران تحصیل اوّلین کانون نهج البلاغة را در آن دانشگاه تأسیس کرد. دوستان ایشان می گویند: با تشویق آیت الله حسن زاده و با دست خالی کار را شروع کرد و این کانون را راه اندازی کرد.

همان موقع، مسؤول فرهنگی بسیج دانشجویی شد. اکثر اردوهای راهیان نور (که آن موقع تازه مرسوم شده بود) با برنامه ریزی و پیگیری های ایشان بود.

انتخاب شغل:

بعد از دانشگاه آنچه که در زندگی ایشان جلب توجه می کند این است که ایشان- با توجه به استعداد بالایی که داشتند و توانایی ورود به هر کاری را داشتند- اما در انتخاب شغل خیلی حساسیت نشان می دادند.

اگر ما بودیم در کاری وارد می شدیم که کار کمتری انجام دهیم و پول بیشتری در بیاوریم. اما ایشان که فارغ التحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف بودند وارد سپاه قدس می شوند! با وجود اینکه ایشان ضعف جسمی داشتند و به خاطر بدن نحیف و لاغری که داشتند معافیت پزشکی داشتند، اما وارد نیروی قدس می شوند و کار نظامی می کنند. احساس می کردند که نیروی قدس در آینده ی نزدیک نقش کلیدی در منطقه خواهد داشت.

بعد از مدتی (در حدود سال 80) به گوشش می رسد که قرار است در ایران انرژی هسته ای راه اندازی شود.

به سایت ucf اصفهان مراجعه می کند تا به عنوان کارشناس، کارش را شروع کند. در آن مقطع وقتی با آن سر و وضع ساده و تیپ حزب اللهی وارد سایت می شود، مسؤول مجموعه او را می بیند و از علّت حضور او جویا می شود. می گویند که برای مصاحبه آمده است. همانجا دستور ردّ او را می دهد و می گوید: اینطور آدمی به کار ما نمی آید!

از آنجا خارج می شود، اما چون انتخاب کرده بود که در این صنعت باید خدمت کند و جهش علمی ایجاد کند، نا امید نمی شود و چند ماه بعد به سایت نطنز مراجعه می کند. به واسطه ی یکی از دوستان هم­دوره ای خود که قبلاً وارد آنجا شده بود، وارد سایت نطنز می شود.

در عرصه ی هسته ای:

آن زمان که ایشان وارد این سایت می شود (سال 82) هنوز به صورت صنعتی غنی سازی نداشتیم. چند تیم تشکیل داده بودند و هر کدام سعی می کردند زودتر این مسأله را به نتیجه برسانند، از جمله تیمها شهید احمدی روشن بود با چند نفر دیگر از دوستانشان. ماههای متوالی گاز تزریق می کردند و منتظر بودند تا غنی سازی اتفاق بیفتد اما به علّت های مختلفی این انتفاق نمی افتاد؛ از جمله علتها اینکه در تحریم علمی بودیم و اطلاعات کافی در اختیار ما نبود و به جهت بایکت علمی مجبور بودیم کار را از صفر شروع کنیم.

و از جمله علتها اینکه از حیث تجهیزات و قطعات اوّلیه هم تحریم بودیم و دسترسی ما به قطعات با چالشهایی مواجه بود. قطعات به کار رفته در صنعت هسته ای کاربرد دوگانه ای نداشتند و مخصوص بحث هسته ای بودند. لذا طرح درخواست آن قطعه در بازار جهانی معنایش مشخص بود! حالا تهیه ی این قطعه از دست دشمن چگونه ممکن خواهد بود با اینکه تمام همّ و غم او این است که این قطعه به دست ما نرسد!

گاهی قطعات قلابی یا دستکاری شده به دست ما می رسید که مانع به نتیجه رسیدن تحقیقات می شد. گاهی قطعه ای را به ما می دادند که تا 15 خرابکاری روی آن انجام شده بود! وقتی تست می کردی می دیدی که سالم است، اما وقتی در خط تولید قرار می گرفت ایجاد اخلال می کرد و کسی نمی فهمید مشکل از کجاست؟!

در این مقطع کار ایشان کار علمی محض بود و در اوّل تیر آن سال بود که توانستند اوّلین ماشین سانتریفیوژ را گازدهی بکنند و محصول غنی شده را از خروجی آن دریافت کنند.

ایشان گاهی بعد از گاز دهی به ماشین، پای آن زیارت عاشورا می خواند. گاهی کارشان خیلی طول می کشید و از رفتن به مهمان سرا صرف نظر می کردند و کنار ماشین ها می خوابیدند (با اینکه محیط اکتیو و آلوده بود).

برای کارمندها این طور زحمت ها بی معناست که یک نفر از 24 ساعت 18 ساعت را پای یک ماشین سانتریفیوژ سپری کند.

همیشه این احساس را داشتند که مملکت ما عقب است و فرصت زیادی ندارد و باید هرچه زودتر خودش را به کشورهای پیشرفته ی سلطه گر برساند.

تا اینکه در مدت زمانی کوتاه ایران به این فنّ آوری دست پیدا کرد که این را جز از الطاف خاصه ی الهی نمی توان دانست. اینطور نیست که بشود گفت این حاصل تلاش و تدبیر و زرنگی ما بوده است!

سال 82 تا 84 که ایران تعلیق غنی سازی را می پذیرد، ایشان کار عملی نمی توانستند انجام دهند، نیروهای پژوهشی کار خاصی نداشتند و عده ای حقوقشان را می گرفتند و می رفتند و می آمدند. اما ایشان خودشان می فرمودند: در آن دو سال هرچه مستندات فنی به صورت کاغذی یا اینترنتی وجود داشت مطالعه کردم و چیزی از مستندات وجود نداشت که من مطالعه نکرده باشم.

سال 84 که به صلاح­دید نظام از تجهیزات فک پلومپ شد، جهشی برای شهید احمدی روشن بود و ایشان سعی کرد تک ماشین را به زنجیره ماشین ها تبدیل کند و به سمت صنعتی شدن آن برود.

سعی کرد افرادی که همفکر خود او بودند و انگیزه های یکسانی داشتند وارد کار کند و از آنها کمک بگیرد. صنعت هسته ای در آن زمان صنعت گُنگی بود که آینده ی روشنی نداشت و حقوق و مزایای مناسبی هم نداشت و در معرض انواع تهدید ها هم بود. اینطور سر زبانها افتاده بود که افراد پولدار و بیکار و مجرّد که هیچ کس و کاری ندارند و نیازی هم به پول ندارند، به درد کار کردن در انرژی هسته ای می خورند!

در چنین وضعیتی شهید احمدی روشن افراد دغدغه مند را از صنایع مختلف جمع آوری کرد و وارد این صنعت کرد.

سال 84 تا 88 به واسطه ی فعالیت های امثال این شهید، جهش عظیمی در این عرصه به وجود می آید که غرب را بهت زده می کند.

در جریان سوخت 20 درصد:

در بحث غنی سازی 20 درصد از خود دکتر جلیلی شنیدم که می گفت: در یکی از مذاکرات گفتیم که سوخت رآکتور تهران- که محصول آن رادیو دارو است و کاملاً صلح آمیز است- تمام شده است، اگر واقعاً راست می گویید و با ما خصومتی ندارید سوخت 20 درصد را برای این رآکتور در اختیار ما قرار دهید. همانجا خانم اشتون و دیگران خندیدند و گفتند: شما تحریم هستید و ما این سوخت را در اختیار شما قرار نخواهیم داد. در جوابشان همانجا گفتم: بنا بر این ما خودمان این سوخت را تولید می کنیم. و این حرف را بدون اینکه با مشاور فنی صحبتی کرده باشم و از عملیاتی بودن آن خبر گرفته باشم، گفتم. بعد از جلسه وزیر امور خارجه ی فرانسه در مصاحبه اش گفت: دکتر جلیلی یک بلوف سیاسی زد!

دکتر جلیلی می گوید: بعد از جلسه مشاورین را در جریان حرفی که زده بودم، قرار دادم و از امکان آن جویا شدم. مسؤولین فنی هم گفتند که ما خبر چندانی نداریم و باید بررسی کنیم و ببینیم شدنی است یا نه؟! بعد از آن وقتی پروژه ی 20 درصد تعریف شد- که از ارکان آن در حوزه ی غنی سازی تیم شهید احمدی روشن بود- از زمان ابلاغ پروژه تا وقتی که نظام به نمونه ی 20 درصد دست پیدا کرد، بیش از یک ماه طول نکشید!

در این یک ماه تمام سایتهای دنیا انواع مقالات را نوشته بودند که دسترسی ایران به سوخت 20 درصد، با امکانات و ماشین هایی که دارد، غیر ممکن است و اگر هم دست پیدا کند، فلان اتفاق می افتد (که حتی بعضی از دوستان ترسیده بودند که واقعاً نکند چیزهایی  باشد که ما ندانیم!). با توکل بر خدا این اتفاق افتاد و همه را بهت زده کرد. ابتدا همه تکذیب می کردند و زیر بار نمی رفتند که ایران به این توانایی دست پیدا کرده باشد، اما رفته رفته مجبور به پذیرش شدند.

تغییر کاربری:

در همان ابتدای سال 88 بود که شهید احمدی روشن احساس کرد مشکل بزرگی در این صنعت هست و آن در حوزه ی تأمین تجهیزات. تجهیزاتی که برای توسعه ی غنی سازی نیاز داشتیم یا کم بود و یا خراب کاری شده بود. پمپی داده بودند که گاهی کار می کرد وگاهی کار نمی کرد و تشخیص آن هم خیلی سخت بود.

جالب است که شهید احمدی روشن به راحتی از کار فنی خداحافظی می کنند و وارد کار بازرگانی می شوند. می شنوید که ایشان معاون بازرگانی بوده، در حالی که ایشان مهندسی شیمی خوانده بود و تا سال 88 اصلاً کار بازرگانی نکرده بود. احساس کرد که در این زمینه کمبود داریم و لذا وارد این عرصه شد و در مدّت خیلی کوتاه کارهایی انجام داد که حتّی کسانی که دکترای مدیریت بازرگانی دارند به آن نرسیده بودند و آن کارها را ناشدنی می دانستند.

هم اکنون عده ای از مهندسان بینش و نگرششان این است که: نمی خواهیم، نمی توانیم، نمی گذارند!

در مقابل، شهید احمدی روشن تفکر دیگری را ترویج می کرد که: نمی گذارند، اما می خواهیم و می توانیم!

{

آن شهید از یکی از دوستان سؤال کرد: شما برای فوق لیسانس چه درسهایی می خوانید و چه کلاسهایی شرکت می کنید؟ وقتی آن دوستشان موادّ درسی را خبر دادند، شهید گفت: اینهمه وقت بگذارم تا تازه بتوانم فوق لیسانس بگیرم؟! من با همین لیسانسم پدر اسرائیل را در می آورم!

این بود که همه ی زحمتهای ایشان هدفمند، با کیفیت و دارای خروجی بود. امروز جامعه ی ما پر است از علم های بی نفع و بی ثمر.

}

کار بازرگانی کاری بسیار پیچیده بود. لازم بود قطعه ای را از آمریکا تهیه کنیم و به ایران بیاوریم که آن قطعه فقط و فقط در آمریکا تهیه می شد. حتی اگر روسیه این قطعه را می خواست باید آن را از آمریکا تهیه می کرد. کاربرد آن هم انحصاراً در ماشین های سانتریفیوژ بود. آمریکا هم می دانست که ما به این قطعه نیاز داریم و به هیچ وجه راضی نمی شد که به دست ما برسد. با این حال شهید احمدی روشن به اندازه ی مصرف چند دهه ی کشور این قطعه را تهیه می کند و به کشور می آورد! اینجاست که شست سرویسهای جاسوسی خبردار می شود و تعجب می کند که چطور قطعه ای که انحصار آن در دست ماست به دست اینها رسیده است، با اینکه مواظب بودیم به دست آنها نرسد!

هنوز که هنوز است دوستان بعضی قسمتهای کار ایشان را در نیافته اند و کسی نفهمیده که ایشان چطور این کار را می کرده. ایشان هم به جهت امور امنیتی خیلی از کارها را شخصاً انجام می دادند.

انصافاً هم موردی نبود که ایشان چیزی را خریداری کند و در آن خرابکاری صورت گرفته باشد! در حالی که اگر سرویسهای جاسوسی با خبر می شدند که مقصد این کالا ایران است، قطعاً روی آن خراب کاری انجام می دادند.

حتّی موردی بود که در یکی از تجهیزات مواد منفجره کار گذاشته بودند و طبق برنامه منفجر شده بود و کار را مختلّ کرده بود، روز بعد از آن جلسه گذاشتند و آن قطعه را آوردیم و باز کردیم. ایشان اولین چیزی که گفت، گفت: بروید شماره سریال آن را چک کنید و ببینید از کالاهایی است که من خریداری کردم یا نه؟ دوستان شماره سریال را چک کردند و وقتی معلوم شد از کالاهایی که شهید احمدی روشن تهیه کرده نبوده و پیش از آن تهیه شده بوده، نفس راحتی کشیدند و گفتند: خیالم راحت شد که مسیر خریدم اشتباه نبوده است.

از سال 88 تا 90 اکثر تجهیزاتی را که احتمال خرابکاری داشت و تهیه ی آنها سخت بود، با کمک تولید گران داخلی بومی سازی کرد.

آقای البرادعی وقتی که یکبار از سایت نطنز بازدید می کرد، قطعه ای مربوط به روتور ماشین سانتریفیوژ را می بیند و می گوید: اگر شما این قطعه را زده باشید می توانید ادعا کنید جزو کشورهایی هستید که غنی سازی دارید. دوستان به او می گویند ما این قطعه را هم اکنون در داخل کشور تولید می کنیم؛ و ایشان باور نکرد و خندید!

شهید با استفاده از پیمانکاران داخلی این کار را کرد، و حتّی یکی از تولید کنندگان تعریف می کرد که شهید قطعه ای را برای من آورد و گفت آن را بساز. من گفتم: «آلمان و فرانسه که این قطعه را تولید می کنند، صد و پنجاه سال سابقه ی متالوژی و مواد دارند، چطور از ما توقع دارید که یکساله آن را تولید کنیم». اما احمدی روشن با من کاری کرد که من باور کنم می شود، و شد! چند وقت پیش به یک نمایشگاه آلمانی رفته بودیم و در آنجا به ما گفتند: چه شده که این قطعه را چند مدّت است از ما خریداری نمی کنید؟ و ما گفتیم: این قطعه را بومی سازی کرده ایم. و او هم در آنجا خندید و گفت: باشد تولید کنید! بعد که فرایند تولید را توضیح دادیم، کم کم باورش شد. بعد من با افتخار به او رو کردم و گفتم: ببخشید! آن زمان که شما بالای درخت زندگی می کردید ما تمدّن داشتیم و علم برای ما ارزش داشت!

 

چند ویژگی اخلاقی شهید:

چیزی که در اخلاق ایشان خیلی بارز بود اینکه: اولاً احترام عجیبی به پدر و مادرشان داشتند. وقتی مادرشان زنگ می زند گوشی را از روی میز بر می داشت و بلند می شد و می ایستاد! دست روی سینه می گذاشت و مادرش را «سردار» خطاب می کرد.

نکته ی مهم دیگر این است که ایشان در راه اهداف و آرمانهایشان از مال و جان و حتّی آبروی خودشان هم گذشته بودند. به نظر من سخت تر از مال و جان، آبروی انسان است که گذشتن از آن خیلی سخت است، اما شهید احمدی روشن از آبروی خودش هم گذشته بود و هیچگاه ملاحظه ی این کار را نمی کرد که شاید کاری که می کند به ثمر ننشیند یا اینکه از لحاظ آئین نامه ای باعث آبروی او شود یا اینکه انگی به او بچسبانند!

ایشان اصلاً عافیت طلبی در ذاتشان نبود. وقتی هدف را می دید به سختی آن هدف را دنبال می کرد.

نکته ی دیگر در مورد دغدغه های ایشان بود. وقتی دغدغه ها بلند باشد، همت ها بلند می شود. دغدغه ی ایشان این بود که 1. ببینند ولیّ امرشان از ایشان چه انتظاری دارد 2. از ایشان چه کاری بر می آید؟

بارها می گفت که دغدغه ی من این است که اسرائیل را از بین ببرم...

کسی که چنین دغدغه ای داشته باشد، شب و روز نمی شناسد. همیشه می گفت خیلی عقبیم.

چند روز بعد از شهادت، یکی از دوستان که همراه ایشان بودند تعریف می کند: وقتی از سمت سایت به سمت کاشان می آمدیم، کنار باغ فین، بدون هیچ مقدمه ای ایشان به من رو کرد و گفت: سیّد! قطعاً من شهید می شوم و قطعاً با ظهور آقا بر می گردم نگران نباشید.

و این سید که این حرف را تعریف می کند کسی است که شب آخر کاری با ایشان بگومگوی کاری پیدا کرده بود و با این حال این نقل را تعریف می کند.

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

صلح با دنیا

می گویند: ما اهل صلح هستیم؛ ما که جنگ طلب نیستیم! جنگ طلب آنهایی بودند که دنبال هسته ای بودند...! فراخوان هم داده اند: فیلم کوتاه با موضوع: محمد، پیامبر صلح...!

می گوییم: با ظالمان در صلح بودن چه مزیتی دارد؟ مثلاً با داعش صلح کردن معنا دارد؟! خدا کجای قرآن پیامبرش را به صلح طلب بودن تمجید کرده؟ صلح با چه کسانی؟ دوستان یا دشمنان؟ با دوستان که دوستیم و صلح معنا ندارد! با دشمنان هم بنا بر صلح نیست! چون دین اسلام آمده تا جهانی شود!

«اشداء علی الکفار» که در وصف اصحاب پیامبر نازل شده یعنی چه؟ یعنی صلح؟ آیا امام زمان با صلح طلبی عالم را پر از عدل و داد می کند؟

دوست شهید احمدی روشن می گفت: دغدغه ی دائمی شهید، نابود کردن اسرائیل بود! می گفت: باید کاری بکنم؛ چون هنوز اسرائیل روی زمین است.

با این وجود صلح اصلاً چه معنایی دارد؟ این حرفها، حرفهای قشنگی است که درون آن فاسد است.

البته در جنبه های فردی انسان در مقابل دشمن خودش هم ممکن است از خودگذشتگی کند، همچنان که پیامبر خدا از حق شخصی خود می گذشت و کفار را مورد عفو قرار می داد، اما صلح به معنای مدارا میان حکومت حق و حکومت باطل چه مزیتی دارد؟

ثانیاً: اگر ما در مقابل زیاده خواهی های دشمن ایستادگی کنیم معنایش جنگ است؟! اگر ما از حق هسته ای خودمان کوتاه نیاییم جنگ طلب هستیم؟ از کی تا به حال مظلومی که از حق خودش دفاع کرده، اسمش را گذاشته اند خشونت طلب!

ثالثاً: راه جهانی کردن صلح چیست؟ از نظر دین ما راه آن، خشکاندن ریشه های خشونت و فساد است! نه مماشات و سستی در برابر مستکبران!

می گویند: حالا از راه دیپلماتیک مشکل را برطرف می کنیم!

می گوییم: این راهی است که باب میل دشمن است و از آن سوء استفاده تبلیغاتی می کند. همان که رهبر بزرگوار فرمودند: «مذاکره برای مذاکره» و «مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی». عیبی ندارد! اما اگر این کار را کردیم دیگر از خدا توقع نصرت و یاری نداشته باشم! و لئن اتّبعت أهواءهم بعد الذی جائک من العلم ما لک من الله من ولیّ و لا نصیر (اگر از خواسته های آنها پیروی کردی [و باب میل یهود و نصاری کاری انجام دادی] دیگر از جانب خدا برای تو هیچ ولایت و یاری نخواهد بود).

می گویند: نمی شود با کلّ دنیا که جنگید! اگر نخواهیم مذاکره کنیم یک دنیا در مقابل ماست!

می گوییم: 2-1+5 می شود چند؟ می شود کلّ دنیا؟! رهبر انقلاب خطاب به دولتمردان فرمود: بی خود اجماع جهانی علیه خودتان درست نکنید! و فرمود: اگر هم دولتها علیه شما باشند اما تمام مستضعفان عالم چشم به شما دوخته اند....

بله عزیزم! حالا متوجه باش که چرا رهبر انقلاب فرمود: اگر ملت ما از آرمانهای امام دور شود سیلی سختی خواهد خورد!

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
خرداد

قبل از انقلاب وضع افتضاح بود و پدران ما علیه شاه قیام کردند، بعد از انقلاب انتظار می رفت همه مشکلات تمام شود، اما تازه درد سرها شروع شد! جنگ و فتنه و تحریم و ... هنوز بعد از 30 سال خیلی ها ناراضی هستند و می گویند: نرسیدیم به آنچه می خواستیم.

چیز عجیبی نیست! قوم حضرت موسی هم که داستانش در قرآن آمده برای آمدن منجی دعا کردند تا آنها را از دست فرعون نجات بدهد؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی آمد تازه مشکلات شروع شد! حالا باید آستین بالا می زدند و با دستان خودشان ظالمان و ستمگران را برکنار می کردند. به موسی گفتند:

قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.

«گفتند ای موسی! پیش از آمدن تو اذیت کشیدیم و پس از آمدن تو هم اذیت کشیدیم! موسی پاسخ داد: امید داشته باشید که خدا دشمن شما را هلاک کند و شما را جانشینان زمین قرار دهد، تا ببیند بعد چه می کنید!»

آخر هم طاقت نیاورند و نیمه ی راه، رسالت را ناتمام رها کردند!

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ... [تا آیه:] قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ.

خلاصه معنا: موسی گفت: نعمت های خدا را یاد بیاورید که به شما ارزانی داشت و عقب گرد نکنید! وارد سرزمین مقدسه شوید و ستمگران را از آنجا بیرون کنید. گفتند: ای موسی اینها سرکش و جبار اند و تا آنها اینجا باشند ما داخل نمی شویم. تو با خدایت بروید و آنها را بیرون کنید تا ما داخل شویم! موسی گفت: خدایا من اختیار آنها را در دست ندارم.... عاقبت کارشان این شد که 40 سال سرگردان در زمین می گشتند و جایی برای مأوی گزیدن نداشتند.

پس نباید توقع داشت حتی با ظهور امام زمان، به محض ظهور عالم گلستان شود:

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود! امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه خون و عرقتان را با آستین پاک کنید!

خلاصه باید کاری را که شروع کرده ایم تمام کنیم و اگر رفیق نیمه راه باشیم، همان آش است و همان کاسه!

-یعنی اگر امام زمان بیاید و ما پای امام زمان تا آخر بایستیم همه چیز درست می شود؟

: یعنی هدف آسایش است؟ بخوریم و بخوابیم و کار هم نکنیم؟ نه آن آسایشی که تو دنبالش هستی اصلاً توی این دنیا امکان ندارد! چون دنیا دار بلا است...

-نه در آن حد، همین قدر که کارمان برکت داشته باشد و اینقدر بلا و بدبختی نازل نشود! یعنی خلاصه راضی باشیم!

: این مقدار که هیچ نیاز به آمدن امام زمان هم ندارد! همگی تقوا داشته باشید تا خدا برکاتش را نازل کند: لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض (از آسمان و زمین برکات خدا نازل می شود بر گروهی که مؤمن و اهل تقوا باشند).

اصلاً چرا در زمان امام زمان خدا آنقدر دست و دل بازی می کند؟ استثنائی در کار نیست! مردم قابل می شوند که خدا آن نعمت ها را فرو می فرستد!

 

پس به فکر دور زدن خدا یا دور زدن تحریم ها و مشکلات نباشید! از راهش وارد شوید... زحمت هایی را که تا حالا متحمّل شده اید حیف نکنید! تا آخر راه چیزی نمانده!

مثل یاران حضرت علی نباشید که جنگ صفین را تا نزدیکی خیمه ی معاویه و عمرعاص پیش بردند، اما در آخرین مرحله کار عقب نشینی کردند و کار را نیمه تمام گذاشتند و یک تاریخ، سرخوردگی برای حق طلبان به ارمغان آوردند!

استقامت به خرج دهید! قومی باشید که این معنا را تجربه می کنند که قرآن در حقشان فرمود: الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة...

  • مهدی جهانشاهی
۰۶
خرداد

انسان و مبارزه با شیطان

وقتی انسان شدی دیگر باید به این بازی تن بدهی! نمی توانی خودت را کنار بکشی و بگویی من نیستم! از پشت سر، شیطان تو را دنبال کرده و در پیش رو، جهنّم منتظر توست! چاره ای نداری جز اینکه بایستی و با شیطان مبارزه کنی!

جرم ما تازه سنگین تر است! چون انقلاب کرده ایم و شیطان را بیرون کرده ایم! حالا اگر بخواهیم عقب گرد کنیم و دوباره عرصه را برای نفوذ شیطان باز کنیم، گناهی نابخشودنی انجام داده ایم.

آنچه که گناه سستی ما را از این هم سنگین تر می کند این است که: ما پیش از این چوب مدارا و مسامحه با شیطان را خورده ایم! حق نداریم دوباره از این سوراخ گزیده بشویم! اگر تجربه شده ها را دوباره بخواهیم تجربه کنیم، عقوبت الهی سنگین تر خواهد بود؛ یکبار عقب نشینی کردیم و فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. سال 82 همین تیم مذاکره کننده 2 سال ما را عقب انداخت و فهمید که هر قدر کوتاه بیاید نمی تواند آمریکا را از خود راضی نگه دارد، معلوم است! خدا فرموده که یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند تا اینکه تابع آئین آنها شوی...

نرمش حضرت آدم را یادتان هست؟ برای اینکه به حرف شیطان ترتیب اثر داد، نه تنها به آنچه می خواست نرسید، بلکه آنچه را هم که داشت از دست داد! 300 سال گریه های او چه اثری داشت؟ فقط اینکه خدا گفت: گذشته ات را نادیده گرفتم! اما می توانی به جای اوّلت برگردی؟ نه هرگز! برو و از اوّل شروع کن! شاید بتوانی با زحمت آن بهشت را دوباره به دست بیاوری...!

فرزندان آدم! قاعده بر این است که هیچ مدارایی با شیطان نشود! تاریخ «انسان» با مبارزه با شیطان گره خورده است! و خداوند کلید حلّ هیچ یک از مشکلات ما را در دست شیطان قرار نداده است تا بخواهیم با نرمی و مدارا از دست او بگیریم!

مخصوصاً که ما بارها نصرت و یاری خدا را تجربه کردیم و دیده ایم که استقامت و ایستادگی در راه خدا چه برکاتی دارد و چطور ما را جلو می اندازد! خدا به دست مردم مجاهد ایران تا کنون بارها اعجاز کرده! کارهایی که همه می گفتند نمی شود، ما به مدد الهی انجام دادیم و حقیقت «إن تنصروا الله ینصرکم» را نشان دادیم. برای ما زشت است که دوباره بخواهیم با شیطان به چانه زنی بنشینیم!

حکومت اسلامی ما با مقاومت و مجاهدت به همه جا رسید، اما با تسامح و نرمش... هیچ! مثلاً امنیت امروز ما به خاطر چیست؟ امنیتی که کشورهای همسایه همه از آن محروم اند! رئیس جمهور فکر می کند امنیت امروز با تدبیر او میسّر شده؟

ما ایستاده ایم

این حرف امروز رهبر بزرگوار ماست! پشت کردن به این حرف چه عاقبتی دارد؟ همان که در کلام امیر المؤمینن آمده:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الُْمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَقَدْ کُنْتُ أَمَرْتُکُمْ فی هذِهِ الْحُکُومَةِ أَمْرِی، وَنَخَلْتُ لَکُمْ مَخزُونَ رَأْیِی، لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ!

من حرف خودم را به شما زده ام، حالا که گوش نمی دهید منتظر حسرت و پشیمانی باشید، چرا که سرپیچی از عالمی که خیر خواه و با تجربه است، عاقبتی جز این ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

منتظران! منتظر چیستید؟یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

منتظران! منتظر چیستید؟ امام زمان شما قرار است چطور دنیا را برایتان آباد کند؟ اهداف و رویکردهای اصلی او چیست؟ برای رسیدن به اهدافش چه راهی را در پیش می گیرد؟

به دعای ندبه نگاهی کنید...

اگر اهداف حکومت مهدوی همان اهداف کلان جمهوری اسلامی باشد... اگر شما با اهداف این حکومت همراهی ندارید... پس چطور می توانید خود را منتظر امام زمان بدانید؟؟؟

تصوّر شما از جامعه ی مهدوی چیست؟ از روزگار آن دوران چه می دانید که منتظر آن هستید؟ هر کس که منتظر چیزی هست به خاطر توقّعی است که از نیل به آن دارد و به خاطر نگاهی است که به آن دارد و باعث شده است نسبت به آن شوق پیدا کند.

* شاید بگویید دوران امام زمان دوران خوبی مطلق است و امام زمان برای اصلاح اشکالات و گسترش خوبی ها می آید! در آن زمان همه چیز جای خود است! همه مردم کاری را می کنند که باید بکنند و این راستی و درستی هدف حکومت امام زمان است. به دنبال آن هم خلاصی از مشکلات، رسیدن به راحتی و برکت یافتن زمین در انتظار بشریت است،

وقتی امام زمان می آید زمین ذخائر خود را بیرون می ریزد، همه جا پر از راحتی و آسایش می شود. همچنان که خداوند وعده فرمود: إنّ مع العسر یسراً.

مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار      من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

 

گرچه این هدف (فراگیر کردن خوبی ها) هدف بزرگی است اما به اندازه ای ناقص و کلی است که چیزی به دست نمی دهد! امام زمان برای گسترش خوبی ها می آید، اما کدام خوبی ها؟ تعریف شما از خوبی چیست؟ خوبی هایی که امام زمان قصد فراگیر کردن آن را دارد چه معیارها و شاخصه هایی دارد.

امروز هر کسی داعیه ی درست بودن مسیر خود را دارد و از حقّ و حقیقت برای خود تعریف خاصی دارد. حتّی بزرگترین دشمنان ما نیز مثل آمریکا و ... این ادعا را دارند که کاری که آنها می کنند درست است و نگرش دیگران غلط است! امروز آمریکا هم ادعا دارد: نسخه ی نجات بشریت در دست من است! می گوید: آزاد بودن انسان همان خوبی مطلق است! در حالی که تعریف امام زمان از خوبی، این نیست!

لذا این مهم است که بدانیم حقانیت در مکتب کسی که انتظار او را می کشیم چه معیارهایی دارد؟

دقیقاً ارزشهای جاری در حکومت عدل مهدوی چیست و اهداف جزئی آن حضرت چیست؟ این سؤال ماست!

پاسخ این سؤال را من به شما می رسانم: اهداف حکومت مهدوی آنطور که در روایات آمده از این قبیل است: گسترش عدالت (یملأ الأرض قسطاً و عدلاً)، یک پارچه شدن جامعه در کلمه ی تقوا و بندگی خدا (أین جامع الکلمة علی التقوی)، احیای دین به فراموشی سپرده شده (أین محیی معالم الدین و أهله) و از این دست اهدافی که هدف آفرینش و هدف جامع تمام انبیاء الهی بوده است.

اما سؤال دوّم مهم تر است.

* راهبرد امام زمان برای رسیدن به این اهداف متعالی چیست؟ اگر ما قرار است امام زمان را برای رسیدن به این اهداف یاری کنیم، در دستگاه حکومتی ایشان قرار است چه مسیری را در پیش بگیریم؟

در یک مناظره ی انتخاباتی مثلاً همه می گویند قصدشان پایین آوردن توّرم است اما هر یک برای خود راهبرد خاصی دارد و برای رسیدن به اهداف خود راهکار جداگانه ای ارائه می دهد که همین مهم است.

این حرف درستی است که با آمدن امام زمان دنیا آباد می شود، لکن سؤال اینجاست که آیا به محض آمدن امام زمان، همان روزِ اوّل، این همه تحوّل در عالم رخ می دهد؟! چه تصوّر بچگانه ای!

باید به این حقیقت برسیم که رسیدن به راحتی های آن زمان خرج دارد و ما باید بهای آن را پرداخت کنیم تا به آن خوشی ها برسیم! راحتی و آسایش معلول است! باید دید مردم چه کاری انجام می دهند و چه شرایطی مهیا می کنند که خداوند برکاتش را نازل می کند؟ مردم چه کار نیکی انجام می دهند که سزاوار این همه زیبایی می شوند؟ امام زمان چگونه زشتی ها را کنار می زند تا زیبایی ها خودنمایی کند؟

حقیقت این است که ما خود را برای حکومت مهدوی آماده نکرده ایم! چون نمی دانیم در آن زمان چکار می خواهیم بکنیم و چگونه باید امام زمان را یاری کنیم تا آن حضرت عالم را گلستان کنند و عقول را کامل کنند و زمینه ی وحدت کلمه بر کلمه ی تقوا را مهیا کنند!

برنامه های عملی امام زمان که مسیر اهداف آن حضرت را مشخص می کنند، در دعای ندبه آمده است! آنجایی که امام زمان را فرا می خوانیم و می گوییم: کجاست آن امامی که... امامی که چکار قرار است بکند؟ هر یک از این فرازهای "أین..." اشاره به سرفصلهای مهم این حرکت دارد.

اما چیزی که قابل توجّه است اینکه اکثر این فرازهای زیبا اشاره به جهت واحدی دارند که نشان می دهد این جهت مهمترین مرحله و گام اجرایی امام زمان است: با مراجعه به این فرازها و دقّت در آنها روشن می شود که: از 21 فرازی که اشاره به اهداف قیام امام زمان دارد 5 فراز اشاره به اهدف کلی (تجدید و باز گرداندن دین از دست رفته)، و 16 فقره دیگر همگی در خصوص "اهداف سیاسی" این قیام است، از جمله:

مبارزه با: ظلم، أمت و عوج، جور و عدوان، دستگاه شرک و نفاق، اهل فسوق و عصیان و طغیان، گمراهی و شقاق، کذب و افتراء، احزاب سرکش و متمرّد ، اهل تضلیل و ألحاد...

عزّت اسلام و ذلّت کفر، بازگرداندن عزّت از دست رفته و خون خواهی از خون انبیاء و اولیاء الهی.

این اهداف سیاسی همه در یک نقطه متمرکز است و آن: مبارزه با دستگاه شرک و کفر و سلب قدرت از آنها! اهداف ظهور همه اهداف سیاسی و جهانی است و مبارزه با طاغوت سرلوحه ی آن است.

این فرازها را مرور کنید:

این بقیة الله التى لا تخلو من العترة الهادیة

1. این المعد لقطع دابر الظلمة

2. این المنتظر لاقامة الامت والعوج

3. این المرتجى لازالة الجور والعدوان

این المدخر لتجدید الفرائض والسنن

این المتخیر لاعادة الملة والشریعة

این المؤمل لاحیاء الکتاب وحدوده

این محیى معالم الدین واهله

4. این قاسم شوکة المعتدین

5. این هادم ابنیة الشرک والنفاق

6. این مبید اهل الفسوق والعصیان والطغیان

7. این حاصد فروع الغى والشقاق

8. این طامس اثار الزیغ والاهواء

9. این قاطع حبائل الکذب والافتراء

10. این مبید العتاة والمردة

11. این مستأصل اهل العناد والتضلیل والالحاد

12. این معز الاولیاء ومذل الاعداء

این جامع الکلمة على التقوى

...

13. این صاحب یوم الفتح وناشر رایة الهدى

...

14. این الطالب بذحول الانبیاء وابناء الانبیاء

15. این الطالب بدم المقتول بکربلاء

16. این المنصور على من اعتدى علیه وافترى

همین اهداف سیاسی در روایات ما نیز برای قیام مهدوی ذکر شده است: یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً (پاکسازی زمین از ظلم و جور).

یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

این مهمترین هدف قیام مهدوی است. وقتی دستگاه کفر و نفاق که از مهمترین موانع فطرت خداشناسی در زمین است، ضعیف و بی اثر شود، فطرتها خود را نشان می دهند و همه با جان و دل به سمت خدا روی می آورند. کافی است که از سنگ اندازی های جبهه ی شیطان خلاصی یابیم. در آن صورت است که به راحتی خواهیم توانست دستورات خدا را در زمین اجرا کنیم و روح خداپرستی و عبودیت در مقابل او را گسترش دهیم: دیو چو بیرون رود فرشته در آید.

حال اگر منتظر هستیم، باید خود را برای چه کاری آماده کنیم؟ بله! ایستادگی و مبارزه با طاغوت و شیطانیان جهان! همان اهدافی که معمار انقلاب اسلامی ایران برای قیام خود ترسیم کرد...

امام خمینی فرمود: اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود. فرمودند: هدف ما دفاع از مستضعفین جهان است...

این اهداف جمهوری اسلامی است، یعنی همان اهداف حکومت مهدوی! ببینید چقدر با این اهداف همراهی می کنید؟ چقدر منتظرید؟؟؟

اگر از استقامت در مقابل دستگاه طاغوت خسته شده اید، اگر مقابله با کفر را با منافع خودتان در تضاد می بینید، اگر غیرت و جسارتی در مقابل دشمن ندارید، شما منتظر امام زمان هم نیستید...

ما در این وضعیت امروزی خود اهداف بلندی داریم و باید به آنها فکر کنیم. ما برای مبارزه با طاغوت قدم به عرصه گذاشته ایم و باید برای چنین هدف بلندی برنامه ریزی کنیم. مسؤولیتی که بر عهده ماست خیلی بزرگ و با ارزش است.

  • مهدی جهانشاهی