بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گفتمان سازش و اعتدال» ثبت شده است

۲۹
ارديبهشت

کامران غضنفری یادداشتی داره که من رو یاد روزهای آخر عمر پیامبر اسلام می اندازه. ببینید به چه کسایی قدرت داده ایم و هیچ حواسمان نیست!


تاریخ حوادث بیش از سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد درگیری‌های بسیار میان مدافعان نظام جمهوری اسلامی از یک طرف، و نظام استکباری حاکم بر جهان از سوی دیگر بوده است. طی این مدت، هرگاه که دشمنان از رو به رو حمله کرده‌اند، با دفاع جانانه مدافعان نظام جمهوری اسلامی ایران مواجه شده و شکست خورده‌اند. اما هنگامی که از میان عناصر سست عنصر و واداده و دلبسته به غرب، به یارگیری پرداخته‌اند، توانسته‌اند ضربات جبران ناپذیری وارد کنند. این عناصر، غالباً اسم مستعار «میانه رو» و «معتدل» بر خود نهاده و با این پوشش، به همکاری با شیاطین پرداخته‌اند. اساساً یکی از عوامل به ثمر رسیدن پروژه نفوذ دشمن، حضور چنین افرادی با تفکراتی غربگرایانه و غرب دوستانه در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده است یکی از عناصر شاخص این گروه، اکبر. ه می‌باشد که در فروردین‌ماه ۱۳۶۲ به منظور زمینه سازی برای نزدیک شدن به دولت آمریکا و برقراری روابط سیاسی با آن، به امام خمینی (ره) پیشنهاد می‌دهد که شعار «مرگ بر آمریکا» از رسانه‌های دولتی پخش نشود! اما امام با این پیشنهاد موافقت نمی‌کند. وی مجدداً در اسفند ۱۳۶۳ همین پیشنهاد را مطرح می‌کند اما باز هم امام موافقت نمی‌کند. طی این سال‌ها، اکبر. ه تلاش بسیاری می‌کند تا امام خمینی را وادار به پذیرش آتش‌بس تحمیلی و خاتمه جنگ کند زیرا که وی قصد داشت تا بلافاصله پس از خاتمه جنگ، مسئله برقراری رابطه با آمریکا را مطرح کند. در همین ارتباط، وزیر امور خارجه ژاپن، در سال ۱۳۶۳ در دیدار با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق، به وی گفته بود:

 «در ایران دو گروه «سرسخت» و «میانه رو» با دو دیدگاه مختلف وجود دارد. دسته دوم که امیدوار است جنگ از راه‌های مسالمت آمیز پایان یابد، برای برقراری صلح، به ژاپن و کشورهای غربی نزدیک شده است و ژاپن فکر می‌کند تشویق گروه «میانه رو» در ایران می‌تواند به پایان یافتن جنگ منتهی شود.»

هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا، که به هواداری از صهیونیست‌ها شهرت دارد نیز برقراری رابطه با جناح به اصطلاح «میانه رو و معتدل» را به ریگان توصیه کرده بود. طبق نظر کیسینجر، در صورتی که یک جناح «میانه رو» و قدرتمند مایل به گفت‌و‌گو با آمریکا در میان رهبران ایران وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و مصالحه‌ای میان دو کشور برقرار نخواهد شد. بر پایه همین ملاحظه، آمریکایی‌ها مذاکرات محرمانه‌ای را از طریق یک می‌انجی در لندن آغاز کردند و امیدوار بودند با بهره‌برداری از اختلاف نظر میان جناح‌های سیاسی ایران، با ارائه امتیاز به «میانه رو‌ها» برای تحکیم موقعیت آن‌ها تلاش نمایند.

 

روزنامه ایندیپندنت نیز در سال ۱۳۶۵ اشاره می‌کند که اکبر. ه رهبر این جناح به اصطلاح «میانه رو» می‌باشد. این روزنامه می‌نویسد: «ماجرای مک فارلین سبب شده تا تفرقه عمیقی که در رژیم آیت الله خمینی وجود دارد، علنی شود. اکبر. ه به عنوان رهبر جناحی شناخته شده که آماده است با آمریکا به معامله بپردازد.»

مارین ویلمسه نیز در کتاب خود مطر ح می‌کند که: «در زمان جنگ، حکومت ریگان تصور می‌کرد اکبر. ه کسی است که می‌تواند منافع آمریکا را در ایران حفظ کند.»

این تلاش‌ها تا سال ۱۳۶۵ به جایی نرسیده و اکبر. ه و معاونش حسن. ر، نتوانسته بودند امام را وادار به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا کنند؛ تا اینکه در شهریور سال ۶۵ با برنامه ریزی اکبر. ه، یک ملاقات پنهانی میان حسن. ر و مشاور نخست وزیر اسرائیل ـ که حسن. ر تصور می‌کرد وی یکی از مقامات آمریکایی می‌باشد ـ اتفاق افتاد که پرده از چهره نفاق این جماعت برمی‌داشت. البته تا سال‌ها بعد، خبر این ملاقات به بیرون درز نکرده بود. اولین بار، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آهارونوت در تاریخ ۱۵ می‌۱۹۹۴ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۳) گزارش این ملاقات را به زبان عبری منتشر کرد. اما این گزارش در داخل کشور انعکاسی پیدا نکرد. ۱۹ سال بعد، یعنی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ (۵ تیر ۱۳۹۲) گزارش ملاقات مذکور در پایگاه اینترنتی روزنامه مذکور به زبان انگلیسی منتشر شد. سایت ضدانقلابی خودنویس نیز در تاریخ ۶ تیر ۱۳۹۲ این گزارش را منتشر کرد. در داخل کشور، پایگاه خبری دانا نیز در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۲ طی گزارشی اعلام داشت که سایت‌های خبری ترکیه به نقل از سایت خبری «هفت» ترکیه، خبر مذکور را منتشر کرده‌اند. سایت جام نیوز در تاریخ ۹ تیر و سایت صراط در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۹۲ به خبر مذکور اشاره کرده بودند. سایت تایمز اسرائیل نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳ (۸ مهر ۱۳۹۲) در گزارشی به زبان انگلیسی، ماجرای مذکور را منتشر می‌کند. سایت آرمانشهر در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ به خبر مذکور اشاره می‌کند. سایت خودنویس نیز مجدداً در تاریخ‌های ۱۹ و ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ به صورت مشروح به انعکاس گزارش مذکور می‌پردازد. به رغم موارد اشاره شده، نه اکبر. ه و نه حسن. ر از سال ۱۳۷۳ تا کنون، گزارشات منتشر شده را تکذیب نکرده‌اند و هیچ توضیحی نیز در این رابطه به مردم ایران نداده‌اند. برپایه همین گزارشات، متن ملاقات مذکور را در اینجا می‌آوریم. قابل توجه آنکه ملاقات مذکور به صورت مخفیانه توسط آمیرام نیر ضبط شده بود.

 

زمان: ۳۰ آگوست ۱۹۸۶ (۸ شهریور ۱۳۶۵) مکان: فرانسه، پاریس، هتل پاریزین

نفرات حاضر در ملاقات: آمیرام نیر (مشاور نخست وزیر اسرائیل که در این ملاقات خود را یکی از مقامات آمریکایی معرفی کرده است)، حسن. ر (معاون اکبر. ه)، و منوچهر قربانی‌فر

حسن. ر: «من زبان انگلیسی را متوجه می‌شوم اما متأسفانه نمی‌توانم صحبت کنم؛ لذا قربانی‌فر ترجمه خواهد کرد. لطفاً این جلسه را کاملاً خصوصی در نظر بگیرید. من از طرف دولتم صحبت نمی‌کنم چرا که این جلسه کاملاً غیر‌منطقی است. من اصلاً حس خوبی نسبت به سخنرانی افراطی دیروز امام خمینی ندارم. من فکر می‌کنم این سرسختانه‌ترین سخنرانی او از زمانی است که قدرت را به دست گرفته است. او می‌خواهد همه کسانی را که با مواضع ضد آمریکایی افراطی او همراهی نمی‌کنند، له کند.

این باید برای شما واضح باشد که آنچه الان من می‌گویم، چیزی است که اکبر. ه خواسته است تا بگویم. اگر این کار را نکنم، کار من تمام است. این روز‌ها ما داریم با افراطی‌هایی مثل خمینی و پسرش رهبری می‌شویم. محافظین مرا احاطه کرده‌اند. من چیزی برای خودم نمی‌خواهم، حتی پول. چرا که در جایگاهی هستم که نمی‌توانم آن را خرج کنم چون باعث سوء ظن می‌شود.

اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار می‌کند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک می‌کند که جلو بیاید. متأسفانه شما موضع غلطی اتخاذ کرده‌اید. شما با او بسیار نرم برخورد می‌کنید. شما باید تند‌تر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید. شما قدرت نشان نمی‌دهید.

همه اعتدالیون در کشور ما، روی یک خط باریک حرکت می‌کنند. ما نمی‌توانیم هر هفته با شما ملاقات کنیم یا حتی هر ماه. ما آماده هستیم تا یک همکاری واقعی با شما داشته باشیم. اما ابتدا شما باید به ما کمک کنید تا اسلام واقعی را در کشورمان پرورش داده و گسترش دهیم و برای این کار، ما نیاز به پول و کمک شما داریم تا جنگ با عراق را خاتمه دهیم.

آمیرام نیر: کاملاً واضح است که اگر ایران با غرب ارتباط برقرار نکند، هیچ آینده‌ای نخواهد داشت.‌‌ همان طور که واضح است، ما به طور جدی بر روی مسئله ایران سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. ما امیدواریم به شما اعتدالیون کمک کنیم تا بتوانید خود را تقویت کنید. هر چه لازم است را به من بگویید تا ببینم چه کاری می‌توانیم انجام دهیم.

حسن. ر: در درجه نخست، شما باید محکم مقابل خمینی بایستید، سرسختانه.

آمیرام نیر: برای نمونه، لبنان جبهه‌ای است که ما در آنجا تلاش می‌کنیم تا در مقابل خطر خمینی بایستیم. ما این کار را فوراً انجام خواهیم داد.

حسن. ر: این خوب است. آیت الله‌ها و پاسداران، سه میلیون دلار به لبنان کمک کرده‌اند؛ در حالی که ما در ایران نیاز مبرمی به پول برای رفع ضروری‌ترین احتیاجات معیشتی و امنیتی خودمان داریم. این افراد ملاهای لبنان را جمع کرده و قول تبدیل لبنان به یک جمهوری اسلامی را داده‌اند؛ عجب حرف مزخرفی! من تلاش کردم تا کل این ماجرا را خاتمه دهم اما نتوانستم. اگر چنگ و دندان به خمینی نشان ندهید، شما در همه جای جهان به مشکل برخواهید خورد. اگر او را با نیروی نظامی تهدید کنید، حتی ممکن است دست شما را هم ببوسد و فرار کند.

آمیرام نیر: ما کجا باید قدرتمان را نشان دهیم؟

حسن. ر: مثلاً شما به او بگویید که باید همه زندانی‌های جنگی در لبنان را تا پنج روز دیگر آزاد کنید. در غیر این صورت، ما علیه شما اقدام نظامی‌خواهیم کرد و خودتان مقصر هستید.

آمیرام نیر: ما یک امپراتوری هستیم و در حال حاضر آرام عمل می‌کنیم. شما نحوه عمل ما را در لیبی دیده‌اید. اما ما معتقدیم که استفاده از قدرت، ممکن است ایران را در دست روس‌ها قرار دهد.

حسن. ر: شما باید به وسیله پاکستان و ترکیه، در بین مسلمانان یک جوّ تبلیغاتی علیه خمینی سازماندهی کنید.

آمیرام نیر: ما به افرادی که در ایران معتقدند آینده ایران در گرو اتحاد با غرب است، چگونه می‌توانیم کمک کنیم؟

حسن. ر: شما می‌توانید در باره این موضوع، یک کتاب بنویسید. اما بهترین راه این است که من به ایران بازگردم و با افراد نزدیک به آیت الله منتظری صحبت کنم. ما طرحی را آماده می‌کنیم و من با یک پاسخ نزد شما بازخواهم گشت. اما من می‌خواهم بدانم که آیا شما جدی هستید؟ من باور ندارم که شما واقعاً بخواهید به ما کمک کنید. تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد.»

آنچه که در فوق ملاحظه شد، چیزی جز نفاق و خیانت حسن. ر و رئیسش یعنی اکبر. ه را نشان نمی‌دهد. این‌ها‌‌ همان کسانی هستند که در جامعه، خود را شاگرد امام و یار امام معرفی می‌کنند؛ اما در باطن، دشمن راه امام و منش امام بوده‌اند. سخنان طرف ایرانی در این دیدار و تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا، نشان دهنده دیدگاه یک جریان فکری سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی است که برخی کرسی‌های قدرت را نیز در اختیار دارند. از این رو شناخت عمق نگاه این جریان به غرب، امری لازم است.

یک بار دیگر بخش‌های مختلف این ملاقات خیانت بار را مرور می‌کنیم: ۱ – اولین نکته‌ای که به چشم می‌خورد، آن است که از دیدگاه حسن. ر و اکبر. ه، مواضع امام خمینی علیه آمریکا ـ یعنی‌‌ همان شیطان بزرگ و خطرناک‌ترین دشمن جمهوری اسلامی ایران ـ «افراطی» است و به این ترتیب، امام خمینی (ره) در رأس افراطیون قرار دارد! اینان در کمال وقاحت، امام خمینی را «افراطی» می‌نامند؛‌‌ همان گونه که امروزه نیز این جریان، نیروهای انقلابی و وفادار به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را» افراطی»، اما سرسپردگان به آمریکا و انگلیس را «میانه رو» و «معتدل» می‌نامند!

۲ – حسن. ر می‌گوید من نمی‌توانم از شما پول بگیرم، «چون در موقعیتی هستم که مصرف آن پول باعث سوءظن می‌شود». یعنی اگر مصرف آن باعث سوءظن نمی‌شد، ایشان با کمال میل حاضر بود از دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران پول بگیرد!

۳ – وی سعی می‌کند نقش یک تحلیلگر را برای دشمن بازی کرده و می‌گوید: «اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار می‌کند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک می‌کند که جلو بیاید. شما با او بسیار نرم برخورد می‌کنید. شما قدرت نشان نمی‌دهید». وی سپس به دشمن چنین خط می‌دهد که: «شما باید تند‌تر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید «.

این جریان،‌‌ همان گونه که به دولت آمریکا خط می‌دهد تا در برابر امام خمینی (ره) چنگ و دندان نشان بدهد و محکم برخورد کند تا امام عقب نشینی کند، در ماجرای فتنه خائنانه سال ۸۸ نیز تحلیلش این بود که:» آقای خامنه‌ای فقط با ریختن مردم در خیابان‌ها خواهد ترسید. باید مقاومت کرد تا خامنه‌ای بترسد و تسلیم شود».

۴ – وی از آمریکا درخواست کمک می‌کند تا به کمک آمریکا، اسلام واقعی ـ منظورش‌‌ همان اسلام آمریکایی است ـ را پرورش داده و در کشور توسعه دهد! کاملاً مشخص است اسلامی که اینان به دنبال پیاده کردنش هستند، هیچ خطری را متوجه آمریکا و سایر جنایتکاران و غارتگران بین المللی نمی‌کند. اسلامی که این روز‌ها شاید کلید واژه» اسلام رحمانی» وجه دیگری از آن را به نمایش گذاشته است.

۵ – وی سپس برای اثبات سرسپردگی خود، این چنین برای منافع نامشروع آمریکا در همه جهان، دلسوزی می‌کند:» محکم مقابل خمینی بایستید … اگر چنگ و دندان نشان ندهید، در همه جهان به مشکل برخواهید خورد «.

۶ – وی ضمن ابراز نارضایتی از پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از مبارزین مسلمان لبنانی، اعتراف می‌کند که همه تلاش خود را به کار برده تا جلوی این کار را بگیرد، اما موفق نشده است.

۷ – از دولت آمریکا می‌خواهد تا از طریق دولت‌های پاکستان و ترکیه، یک جوّ تبلیغاتی علیه امام خمینی در میان کشورهای مسلمان به راه اندازد. این مسئله، شدت سرسپردگی این جریان به دشمنان نظام و کینه آنان نسبت به امام را نشان می‌دهد.

۸ – یکی از عوامل انحراف منتظری، ارتباط وی با امثال این فرد بوده که باعث شد منتظری نسبت به جنگ و امام، موضع منفی اتخاذ کند.

۹ – در انت‌ها، وی مانع اصلی ارتباط علنی سرسپردگان و مزدوران غرب با آمریکا را در قدرت بودن امام خمینی (ره) و یاران صادقش اعلام کرده، می‌گوید:» تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد».

 

البته این جریان، موضوع ارتباط پنهان با دولت آمریکا را از مدت‌ها قبل، بدون اطلاع امام و بدون اجازه امام، شروع کرده و درصدد برقراری رابطه سیاسی با آمریکا بودند. دیوید کریست سرهنگ نیروی دریایی آمریکا و کار‌شناس ارشد تاریخ در پنتاگون، در ماه جولای ۲۰۱۳ کتابی را با عنوان» تاریخ ایرانی: جنگ گرگ و می‌ش؛ تاریخ سرّی مناقشه ۳۰ ساله آمریکا با ایران» منتشر کرد. در بخشی از این کتاب چنین آمده که علی. ه برادرزاده اکبر. ه، در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۵ به همراه ف. و به واشنگتن رفت. وی با اولیور نورث یکی از مقامات آمریکایی و جورج کیو از افسران ارشد سازمان سیا، ملاقات کرد. این سفر دو روز به طول انجامید. علی. ه گفت که ایران خواهان همکاری استراتژیک با آمریکا است و پیشنهاد تشکیل یک کمیته مشترک برای حل و فصل اختلافات دو کشور را داد. به پیشنهاد وی این کمیته، سازوکار مبادلات تجاری میان دو کشور را تعریف می‌کرد و شش ماه بعد هم دو کشور می‌توانستند نمایندگی‌های دیپلماتیکشان را در دو کشور برپا کنند. علی. ه رابطه دوستانه و نزدیکی با جورج کیو برقرار کرده بود. در روز اول، علی. ه از جورج کیو می‌پرسد آیا آمریکایی‌ها می‌توانند کمکی به برقراری آتش بس با عراق بکنند؟ وی سپس می‌گوید که ایران می‌خواهد یک حمله نهایی (سرنوشت ساز) بکند و بصره را بگیرد. جورج کیو از او می‌پرسد خب اگر بصره را بگیرید، می‌خواهید چه کار کنید؟ علی. ه پاسخ می‌دهد: معلوم است، استقلال حکومت شیعه عراق را اعلام می‌کنیم، پایتخت آن هم بصره.

ه‌مان گونه که ملاحظه گردید، طیف سازشکار مذکور در پشت پرده مشغول مذاکره با مقامات آمریکایی برای برقراری روابط سیاسی دو کشور بود؛ یعنی کاری که امام خمینی به شدت با آن مخالف بود. نکته قابل توجه دیگر در سفر فوق آن است که علی. ه پیشاپیش و شاید هم ناخواسته، عملیات کربلای ۴ را در جریان این دیدار لو می‌دهد.

در ادامه سیاست سازشکارانه فوق، اکبر. ه در مورخه ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ با گستاخی و برای تحت فشار قرار دادن امام خمینی، طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «در مورد آمریکا، ما فکر نمی‌کنیم تا قیامت باید روابطمان با این کشور قطع باشد. ما اگر مطمئن شویم که آمریکا قصد شیطنت ندارد، حاضریم روابط برقرار کنیم.»

تلاش‌های متعدد این طیف برای وادار کردن امام خمینی (ره) به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا، به جایی نرسید تا اینکه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. موضوع این قطعنامه که از چند ماه قبل در سازمان ملل مطرح شده بود ـ و عمدتاً به نفع صدام و به ضرر جمهوری اسلامی ایران بود ـ، طیف سازشکار و خیانتکار فوق را به تکاپو واداشت تا زمینه‌ای را تدارک ببینند که به مجرد تصویب قطعنامه در شورای امنیت، امام وادار به قبول آن شود. لذا می‌بینیم‌‌ همان روز تصویب قطعنامه، خبر می‌رسد که آمریکا قصد دارد ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کند. این اقدام دقیقاً‌‌ همان چیزی بود که سال قبل، حسن. ر از جانب اکبر. ه مطرح کرده بود و از آمریکا خواسته بود تا چنگ و دندان خود را به امام نشان بدهد و جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامی‌کند. هنگامی که برخی مسئولین به نزد امام می‌روند و خبر نزدیک شدن ناوهای آمریکایی را می‌دهند، امام خمینی می‌گوید اگر نظر من را می‌خواهید، اولین ناوی را که خواست وارد تنگه هرمز شود، می‌زنم. اما بعد از جلسه، اکبر. ه با نظر امام مخالفت می‌کند و می‌گوید که درگیر شدن با ناوهای آمریکا به مصلحت نیست! وی از آنجا که ورود ناوهای آمریکایی را مطابق با نقشه خود می‌داند، مانع از برخورد نیروهای جمهوری اسلامی با آنان می‌شود. اما برخلاف تصور سازشکاران، ورود ناوهای آمریکایی به خلیج فارس نیز باعث نشد تا امام خمینی زیر بار پذیرش قطعنامه تحمیلی برود. اولین کسی هم که مخالفت آشکار خود را با قطعنامه ۵۹۸ اعلام کرد، رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای) بود که یک روز پس از تصویب قطعنامه یعنی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۶، مخالفت خود را با پذیرش این قطعنامه اعلام کرد. آمریکا که از تحمیل خواسته نامشروع خود ناامید شده بود، شروع به درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی ایران کرد و به برخی کشتی‌های تجاری و جنگی و سکوهای نفتی ایران حمله کرد. این درگیری‌ها در ماه‌های شهریور و مهر ۶۶ ادامه داشت. امام خمینی در مهر ماه ۶۶ نیز از مسئولین می‌خواهد تا ناوهای آمریکایی را مورد هدف قرار دهند اما باز هم اکبر. ه با این کار مخالفت می‌کند. طبق گزارش مجله آمریکایی تایم، در مهر ماه ۶۶، برخی مقامات ایرانی به صورت پنهانی برای مسئولین آمریکایی پیغام می‌فرستند که فعلاً این درگیری‌ها را خاتمه دهید تا ما بتوانیم زمینه‌ای فراهم کنیم تا امام خمینی مجبور شود قطعنامه را بپذیرد.

از همین زمان، بحث تغییر جبهه جنگ از جنوب به شمال غرب، مطرح می‌شود. علی رغم مخالفت رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنه‌ای) و علی رغم مخالفت برخی فرماندهان عملیاتی سپاه، اما این طرح با همدستی اکبر. ه و محسن. ر در دستور کار قرار می‌گیرد.

از چندین ماه قبل از این تاریخ، تا چندین ماه بعد از آن، گزارشات متعددی از کانال‌های مختلف اطلاعاتی به اکبر. ه و محسن. ر می‌رسید مبنی بر اینکه صدام مشغول آماده کردن لشکرهای مختلف خود برای بازپس‌گیری فاو می‌باشد. اما اینان به جای آنکه به تقویت نیروهای مستقر در فاو بپردازند، درست برعکس عمل می‌کنند یعنی اکثر نیروهای مستقر در جنوب را از آنجا خارج و به شمال غرب یعنی کردستان عراق می‌فرستند و عمده تجهیزات دفاعی را نیز از جنوب تخلیه می‌کنند. این کار هیچ معنایی جز چراغ سبز نشان دادن به صدام برای حمله به فاو و پس گرفتن آن، نداشت.

در صحنه سیاسی نیز اکبر. ه یک دیپلماسی پنهان را بدون اطلاع امام دنبال می‌کند به گونه‌ای که عبدالله ولیعهد عربستان ـ ملک عبدالله بعدی ـ در ۲۱ دی ۱۳۶۶ اعلام می‌کند که جنگ ایران و عراق در سال جاری میلادی (یعنی سال ۱۹۸۸) به پایان خواهد رسید. به راستی شاهزاده سعودی پیشگو بود، یا اکبر. ه این خبر را به وی اطلاع داده بود؟ در تاریخ نهم اسفند ۶۶، آقای ولایتی وزیر امور خارجه، طی نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل اعلام می‌کند که ایران آماده اجرای طرح اجرایی دبیر کل ـ یعنی در واقع‌‌ همان قطعنامه ۵۹۸ ـ می‌باشد. چهار روز بعد یعنی در تاریخ ۱۳ اسفند ۶۶ نیز محمد جعفر محلاتی نماینده ایران در سازمان ملل، طی یک یادداشت رسمی به رئیس شورای امنیت، اعلام می‌کند که ایران آماده اجرای قطعنامه ۵۹۸ می‌باشد. یعنی پنج ماه پیش از آنکه امام خمینی قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد، آقایان قطعنامه را پذیرفته بودند! جالب است که این اخبار در داخل کشور سانسور می‌شود تا هیچ کس از آن مطلع نشود.

اعلام آمادگی ایران برای اجرای قطعنامه ۵۹۸، به معنای آن بود که اکبر. ه و همدستانش، به صدام و آمریکا پیام داده‌اند که قصد ادامه جنگ را ندارند و بنا دارند تا با پذیرش آتش بس، به جنگ خاتمه دهند.

جورج شولتز وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۶۷ تأیید کرده بود که برخی از مقامات بلند پایه ایران در سال گذشته چند بار به طور غیر مستقیم با آمریکا تماس گرفته بودند.

هنگامی که صدام می‌بیند عمده نیرو‌ها و تجهیزات نظامی از جبهه جنوب تخلیه و به کردستان عراق فرستاده شده‌اند، مطمئن می‌شود که ایران دیگر عملیات بزرگی در جنوب نخواهد داشت؛ لذا پس از شروع حمله ایران در کردستان عراق (عملیات والفجر ۱۰)، هیچ عکس‌العمل جدی نسبت به آن نشان نمی‌دهد چرا که آن را مطابق با نقشه خود می‌بیند. به این خاطر است که صدام با خیال راحت در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ به فاو حمله می‌کند و طی حدود ۲۴ ساعت آن را پس می‌گیرد.

در تاریخ دهم اردیبهشت ۶۷، امام خمینی مجدداً خواهان برخورد با ناوهای آمریکایی می‌شوند اما باز هم اکبر. ه از انجام این کار خودداری می‌کند.

شکست فاو و عدم هدف قرار‌دادن ناوهای آمریکایی، سرآغاز یک سلسله شکست‌ها و عقب نشینی‌های پی در پی در شلمچه (۴ خرداد ۶۷)، جزایر مجنون (۴ تیر ۶۷) و … می‌گردد به طوری که در کمتر از سه ماه، تمام مناطقی را که رزمندگان جان برکف اسلام از سال ۶۲ تا ۶۶ با دادن ده‌ها هزار شهید و ده‌ها هزار مجروح و جانباز تصرف کرده بودند، از دست می‌دهند. در اکثر این موارد نیز پیشنهاد عقب نشینی‌ها یا از جانب اکبر. ه داده می‌شود و یا از جانب محسن. ر.

در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷، اکبر. ه چندین گزارش اقتصادی، سیاسی و نظامی را در پیش امام می‌گذارد که متعلق به میرحسین موسوی نخست وزیر، خاتمی وزیر ارشاد، رضایی فرمانده سپاه، ظهیرنژاد رئیس ستاد ارتش و یکی هم گزارش خودش مشتمل بر موارد اقتصادی و سیاسی و نظامی، بود. در آن گزارشات گفته شده بود که خزانه خالی است و کشور دیگر پول ندارد و نمی‌تواند جنگ را پشتیبانی کند. مردم هم دیگر به جبهه نمی‌آیند و از جبهه‌ها استقبال نمی‌کنند. از نظر نظامی هم دیگر پیروزی نخواهیم داشت و نمی‌توانیم با حملات دشمن مقابله کنیم. در کتاب» راز قطعنامه» نشان دادیم که هر سه دسته گزارش مذکور، خلاف واقع و کذب بود. امام خمینی (ره) هنگامی که می‌بیند مسئولین اصلی اقتصادی و سیاسی و نظامی، دست‌های خود را به علامت تسلیم بالا برده و تلویحاً می‌گویند که دیگر نمی‌خواهند به جنگ ادامه دهند، با دلی شکسته، جام زهر قبول قطعنامه را سر می‌کشد. نکته قابل توجه آن است که بدانیم این اکبر. ه بود که به نخست وزیر و وزیر ارشاد و فرمانده سپاه و رئیس ستاد ارتش گفته بود که آن گزارش‌ها را بنویسند. در واقع، عامل اصلی تحمیل جام زهر به امام خمینی (ره)، اکبر. ه بود.

امام خمینی (ره) که پس از سرکشیدن جام زهر قبول قطعنامه، از بد عهدی برخی اطرافیان به شدت متأثر و شکسته شده بودند، سخنرانی‌های عمومی خود را قطع و بجز یک مورد که در تاریخ ۸ شهریور ۶۷ در جمع اعضای دولت صحبت می‌کنند، دیگر تا پایان عمر خود هیچ سخنرانی عمومی ندارند. ایشان با قلبی شکسته از خیانت برخی یاران نایار، در نامه مورخ ۶ فروردین ۱۳۶۸، به خیانت آنان چنین اشاره می‌کنند که:

 «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام … از خدا می‌خواهم که به پدر پیر ملت عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا بیش از این طعم تلخ خیانت دوستان را نچشد.»

امروز سال‌ها از آن ماجرا‌ها گذشته اما جریان «میانه رو و معتدل» که طرفدار رابطه با آمریکا و دوستی با کدخدا است، در بخش‌هایی از حاکمیت، قدرت دارد.‌‌ همان گونه که اکبر. ه و حسن. ر در سال ۶۵ از دولت آمریکا درخواست می‌کنند که به جمهوری اسلامی ایران چنگ و دندان نشان بدهد و ایران را تهدید به حمله نظامی‌کند، تا امام مجبور شود با آمریکا کنار بیاید ـ و در این راه، تا توانستند در دوران جنگ علیه رزمندگان و عملیات‌ها کارشکنی کردند ـ؛ چند سال قبل نیز این جریان سازش، از مقامات وزارت خزانه داری آمریکا خواسته بودند تا فشار تحریم‌ها را علیه ایران بیشتر کنند تا مردم هر چه بیشتر تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند و ضمن بدبین شدن به دولت سابق، برای رهایی از این فشار‌ها، به سوی جریان وابسته به اصطلاح «میانه رو» جلب شوند و برای خلاصی از فشار‌ها، خواهان رابطه با آمریکا شوند!

رهبر انقلاب طی یک سال اخیر بار‌ها به خطر «نفوذ» دشمن اشاره کرده‌اند و همچنین همواره بر آگاهی بخشی به مردم و افزایش بصیرت برای مقابله با پروژه‌ها و فتنه‌های دشمنان تأکید داشته‌اند. شناخت ابعاد تحرکات پیدا و پنهان جریان سازشکار که دشمن همواره آنان را به مثابه شاه کلیدهای نفوذ به داخل کشور می‌داند، امری واجب و ضروری است تا با عنایت الهی و بصیرت مردم انقلابی، دشمن در فتنه‌های اکبر پیش رو نتواند به اهداف خود دست یابد.

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد
  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

صلح با دنیا

می گویند: ما اهل صلح هستیم؛ ما که جنگ طلب نیستیم! جنگ طلب آنهایی بودند که دنبال هسته ای بودند...! فراخوان هم داده اند: فیلم کوتاه با موضوع: محمد، پیامبر صلح...!

می گوییم: با ظالمان در صلح بودن چه مزیتی دارد؟ مثلاً با داعش صلح کردن معنا دارد؟! خدا کجای قرآن پیامبرش را به صلح طلب بودن تمجید کرده؟ صلح با چه کسانی؟ دوستان یا دشمنان؟ با دوستان که دوستیم و صلح معنا ندارد! با دشمنان هم بنا بر صلح نیست! چون دین اسلام آمده تا جهانی شود!

«اشداء علی الکفار» که در وصف اصحاب پیامبر نازل شده یعنی چه؟ یعنی صلح؟ آیا امام زمان با صلح طلبی عالم را پر از عدل و داد می کند؟

دوست شهید احمدی روشن می گفت: دغدغه ی دائمی شهید، نابود کردن اسرائیل بود! می گفت: باید کاری بکنم؛ چون هنوز اسرائیل روی زمین است.

با این وجود صلح اصلاً چه معنایی دارد؟ این حرفها، حرفهای قشنگی است که درون آن فاسد است.

البته در جنبه های فردی انسان در مقابل دشمن خودش هم ممکن است از خودگذشتگی کند، همچنان که پیامبر خدا از حق شخصی خود می گذشت و کفار را مورد عفو قرار می داد، اما صلح به معنای مدارا میان حکومت حق و حکومت باطل چه مزیتی دارد؟

ثانیاً: اگر ما در مقابل زیاده خواهی های دشمن ایستادگی کنیم معنایش جنگ است؟! اگر ما از حق هسته ای خودمان کوتاه نیاییم جنگ طلب هستیم؟ از کی تا به حال مظلومی که از حق خودش دفاع کرده، اسمش را گذاشته اند خشونت طلب!

ثالثاً: راه جهانی کردن صلح چیست؟ از نظر دین ما راه آن، خشکاندن ریشه های خشونت و فساد است! نه مماشات و سستی در برابر مستکبران!

می گویند: حالا از راه دیپلماتیک مشکل را برطرف می کنیم!

می گوییم: این راهی است که باب میل دشمن است و از آن سوء استفاده تبلیغاتی می کند. همان که رهبر بزرگوار فرمودند: «مذاکره برای مذاکره» و «مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی». عیبی ندارد! اما اگر این کار را کردیم دیگر از خدا توقع نصرت و یاری نداشته باشم! و لئن اتّبعت أهواءهم بعد الذی جائک من العلم ما لک من الله من ولیّ و لا نصیر (اگر از خواسته های آنها پیروی کردی [و باب میل یهود و نصاری کاری انجام دادی] دیگر از جانب خدا برای تو هیچ ولایت و یاری نخواهد بود).

می گویند: نمی شود با کلّ دنیا که جنگید! اگر نخواهیم مذاکره کنیم یک دنیا در مقابل ماست!

می گوییم: 2-1+5 می شود چند؟ می شود کلّ دنیا؟! رهبر انقلاب خطاب به دولتمردان فرمود: بی خود اجماع جهانی علیه خودتان درست نکنید! و فرمود: اگر هم دولتها علیه شما باشند اما تمام مستضعفان عالم چشم به شما دوخته اند....

بله عزیزم! حالا متوجه باش که چرا رهبر انقلاب فرمود: اگر ملت ما از آرمانهای امام دور شود سیلی سختی خواهد خورد!

  • مهدی جهانشاهی
۱۱
خرداد

کمی آن طرف تر...

آمریکا برای فراهم کردن مقدمات حمله به عراق، «اشاعه ی تسلیحات کشتار جمعی» را بهانه کرد! [همان بهانه ای که امروز از ایران دارد!] لذا در سال 2002 قطعنامه 1441 را علیه صدام صادر کرد. در بند 5 آن آمده:

5. عراق باید امکان دسترسی سریع، بی قید و شرطِ مقامات کمیسیون بازرسی و تحقیق و آژانس بین المللی انرژی اتمی را، به همه تاسیسات، ساختمانها، اماکن، نواحی، اطلاعات، تجهیزات و وسایل نقلیه محرمانه و مخفی خود فراهم کند.
به علاوه مقامات این دو مرجع می توانند به صلاحدید خود با هر فرد مورد نظر خود در داخل و یا خارج از عراق مصاحبه، این افراد و یا خانواده آنها را برای مصاحبه به خارج از عراق منتقل و بدون حضور ناظران دولت عراق با آن­ها مصاحبه کنند...

صدام به امید اینکه بتواند شرّ آمریکا را از سر خود دفع کند، کمال همکاری را با آمریکا کرد و قطعنامه را پذیرفت.

چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا جواب این اعتماد سازی را چگونه داد؟

  • بازرسی ها از عراق با دقت و شدت عجیبی آغاز شد و مکانها و افراد زیادی شناسایی و بازجوئی شدند.
  • یکسال بعد عراق مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد.(سال 2003)

آمریکا آمار نظامی و امنیتی عراق را به دست آورده بود و این یعنی صدام با دست خودش قبر خودش را کنده بود!

  •  دو روز بعد از اشغال عراق ترور دانشمندان عراقی آغاز شد. (به دست موساد + گروهکهای داخلی+سیا)
  •  تا سال 2015 حدود 5500 ترور دانشمند و متخصص عراقی به ثبت رسیده است که 74 درصد این ترورها موفقیت آمیز بوده است.

 

 

به همین سادگلی!

 

حالا متوجه می شویم که چرا رهبر بزرگوار با کمال قاطعیت با امضای پروتکل الحاقی ممانعت می کنند! همان کاری که طبق مفاد توافق لوزان، دولت محترم زیر بار آن رفته است...

 

 

 

این آیه را فراموش نکنیم؛ قرآن کریم:

وَلَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَی
وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏های آنها شوی، و از آیین آنان، پیروی کنی. پیامبر!  بگو: «راه هدایت، همان راه خداست!» و اگر پس از علم و آگاهی، باز در پی برآورده کردن خواسته های آنها باشی، سرپرستی و نصرت و یاری خدا را از دست خواهی داد!

  • مهدی جهانشاهی
۰۶
خرداد

انسان و مبارزه با شیطان

وقتی انسان شدی دیگر باید به این بازی تن بدهی! نمی توانی خودت را کنار بکشی و بگویی من نیستم! از پشت سر، شیطان تو را دنبال کرده و در پیش رو، جهنّم منتظر توست! چاره ای نداری جز اینکه بایستی و با شیطان مبارزه کنی!

جرم ما تازه سنگین تر است! چون انقلاب کرده ایم و شیطان را بیرون کرده ایم! حالا اگر بخواهیم عقب گرد کنیم و دوباره عرصه را برای نفوذ شیطان باز کنیم، گناهی نابخشودنی انجام داده ایم.

آنچه که گناه سستی ما را از این هم سنگین تر می کند این است که: ما پیش از این چوب مدارا و مسامحه با شیطان را خورده ایم! حق نداریم دوباره از این سوراخ گزیده بشویم! اگر تجربه شده ها را دوباره بخواهیم تجربه کنیم، عقوبت الهی سنگین تر خواهد بود؛ یکبار عقب نشینی کردیم و فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. سال 82 همین تیم مذاکره کننده 2 سال ما را عقب انداخت و فهمید که هر قدر کوتاه بیاید نمی تواند آمریکا را از خود راضی نگه دارد، معلوم است! خدا فرموده که یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند تا اینکه تابع آئین آنها شوی...

نرمش حضرت آدم را یادتان هست؟ برای اینکه به حرف شیطان ترتیب اثر داد، نه تنها به آنچه می خواست نرسید، بلکه آنچه را هم که داشت از دست داد! 300 سال گریه های او چه اثری داشت؟ فقط اینکه خدا گفت: گذشته ات را نادیده گرفتم! اما می توانی به جای اوّلت برگردی؟ نه هرگز! برو و از اوّل شروع کن! شاید بتوانی با زحمت آن بهشت را دوباره به دست بیاوری...!

فرزندان آدم! قاعده بر این است که هیچ مدارایی با شیطان نشود! تاریخ «انسان» با مبارزه با شیطان گره خورده است! و خداوند کلید حلّ هیچ یک از مشکلات ما را در دست شیطان قرار نداده است تا بخواهیم با نرمی و مدارا از دست او بگیریم!

مخصوصاً که ما بارها نصرت و یاری خدا را تجربه کردیم و دیده ایم که استقامت و ایستادگی در راه خدا چه برکاتی دارد و چطور ما را جلو می اندازد! خدا به دست مردم مجاهد ایران تا کنون بارها اعجاز کرده! کارهایی که همه می گفتند نمی شود، ما به مدد الهی انجام دادیم و حقیقت «إن تنصروا الله ینصرکم» را نشان دادیم. برای ما زشت است که دوباره بخواهیم با شیطان به چانه زنی بنشینیم!

حکومت اسلامی ما با مقاومت و مجاهدت به همه جا رسید، اما با تسامح و نرمش... هیچ! مثلاً امنیت امروز ما به خاطر چیست؟ امنیتی که کشورهای همسایه همه از آن محروم اند! رئیس جمهور فکر می کند امنیت امروز با تدبیر او میسّر شده؟

ما ایستاده ایم

این حرف امروز رهبر بزرگوار ماست! پشت کردن به این حرف چه عاقبتی دارد؟ همان که در کلام امیر المؤمینن آمده:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الُْمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَقَدْ کُنْتُ أَمَرْتُکُمْ فی هذِهِ الْحُکُومَةِ أَمْرِی، وَنَخَلْتُ لَکُمْ مَخزُونَ رَأْیِی، لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ!

من حرف خودم را به شما زده ام، حالا که گوش نمی دهید منتظر حسرت و پشیمانی باشید، چرا که سرپیچی از عالمی که خیر خواه و با تجربه است، عاقبتی جز این ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

بعضی ها گناهی می کنند که مسیر تاریخ را عوض می کند، اما اصلاً ککشان نمی گزد! انگار مگسی از کنار دماغشان رد شده و آن را از خود دور کرده اند...

یک گناه می تواند مسیر زندگی خود ما را عوض کند، یک گناه می تواند مسیر زندگی دیگری را عوض کند و او را به گمراهی بکشاند. یک گناه هم کلاً دیگری را از ریل زندگی خارج می کند و از صفحه ی وجود محو می کند (: آدم کشی). خداوند در مورد گناه آدم کشی می فرماید: مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا (هر کس یک نفر را بکشد انگار همه مردم زمین را کشته است!).

اما گناه بزرگتر از این هم هست، گناهی که یک موج تاریکی و ظلمت در عالم بیندازد و گروهی از مردم را گمراه کند. از اینجاست که خداوند می فرماید: «الفتنة أشدّ من القتل» (فتنه از آدم کشی هم بدتر است!)

می گویند: پر زدن پروانه روی جوّ اتمسفر تأثیر می گذارد. اما عجیب است که میلیونها نفر به «سازش» رأی می دهند و آب از آب تکان نمی خورد!

هیچ می دانید رأی دادن ما برای کلّ دنیا معنا دارد؟ رأی به مقاومت مستضعفان را تقویت می کند و رأی به سازش روحیه ی مستضعفان را ضعیف و سرخورده می کند.

رهبر بزرگوار در مورد تأثیر انتخابات و آراء، فرمودند: 

به همان شکلی که مقدرات یک انسان در شب قدر ثبت می شود، در انتخابات هم، مقدرات کشور ما و بلکه در یک نگاه دقیق تر، مقدرات و امور «انقلاب » تعیین و مشخص می شود... (24/12/86)

منصفانه قضاوت کنید: قدرت دادن به کسی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارد، چقدر می تواند باعث سست شدن بنیان های نظام شود؟ چقدر می تواند امنیت و آرامش آینده ی ما را به خطر بیندازد؟

هیچ می دانید وقتی با رأیمان پیام می دهیم که: ما گرسنه ایم و از ایستادگی در مقابل کفر خسته شده ایم، این کار می تواند در ظهور امام زمان تأخیر ایجاد کند؟

می دانیم در چه وضعیت حساسی قرار داریم؟

یادم هست وقتی در اواخر دوران احمدی نژاد ما ایستادگی می کردیم و تحمّل می کردیم، چقدر نهضتهای دنیا سرزنده بودند و بیداری اسلامی در حال گسترش بود. اما همینکه از بین آن کاندیداها به کسی که شعار نرمش می داد رأی دادیم، انقلابها فرو کش کرد... داعش ها سر بلند کردند... لحن ها وقیحانه و بی ادبانه شد... و یمنها به خطر افتادند؛

کمی احساس مسؤولیت کنید!

حالا چکار کنیم؟

انتخابات دیگری هم پیش رو هست! انتخاباتی که اگر اشتباه ما در آنها تکرار شود اثرات سوء آن خیی زود فضای جامعه را در بر خواهد گرفت...

هشیار باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

شعار امسال «دولت و ملت همدلی و همزبانی» یک فرمان دو سویه به دولت و ملّت است.

همان ملتی که پنجاه درصد آنها اصلاً به این دولت رأی نداده اند و با این حال موظف هستند با این دولت همزبان باشند.

و همان  دولتی که «اعتدال» را پیشه ی خود قرار داده و با این شعار نابجا خیلی از به اصطلاح «افراطی» ها را از خود دور می کند.

وظیفه ی رئیس جمهور این است که (مانند رهبر) راه مدارا و همدلی را با همه ی اقشار جامعه در پیش بگیرد. رئیس جمهور نباید هیچ کس را در مقابل خود قرار دهد و با این کار ایجاد دو دستگی کند!

خلاصه اینکه اعتدال می تواند خیلی خطرناک باشد، آنقدر که آقا امام رضا آن را فتنه ی بدتر از دجال معرفی می کند:

عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا ( علیه السلام ) یقول : إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة على شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا ، ومعاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل ، واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق . (روایت صحیح السند از وسائل الشیعة ج16 ص179).

«برخی از کسانی که دوستی ما اهل بیت را یدک می کشند، فتنه ای بدتر از دجال برای شیعیان ما دارند» از حضرت سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با دوستی دشمنان ما و ابراز دشمنی با دوستان ما! هنگامی که این فتنه پیش آید، حق و باطل مخلوط می شوند و امر مشتبه می شود و هیچ مؤمنی از منافق تشخیص داده نمی شود.

این فتنه دو رکن اساسی دارد:

اوّل اینکه نسبت به دشمنان اسلام ابراز دوستی شود و خط کشی و مرزبندی با آنها کنار برود و با اظهار دوستی آنها مقاصد دنیوی دنبال شود.

دوّم اینکه: با برادران دینی فقط به خاطر اینکه با آنها اخلاف نظر دارند، اظهار دشمنی شود و با برچسبهایی مثل افراطی و عدّه ی معدود، تغذیه شده از جای خاص و ... طرد شوند.

وظایف ما به جای خود و ان شاء الله به آن عمل می کنیم.

اما سؤالمان از رئیس جمهور محترم این است که: آیا آن تفکری که در مجلس شورای اسلامی چندین نماینده دارد، در جامعه ی ما اقلیّت به حساب می آید؟؟؟

چطور ایشان خودشان را ملاک اعتدال معرفی می کنند؟؟؟

 

واکنش رهبری به این فتنه چگونه بوده است:

آنجا که رئیس جمهور نیروهای انقلابی را طرد می کند، رهبری فرمودند: اینقدر جوانهای انقلابی را نکوبند، روزی که برای کشور مشکلی پیش بیاید اینها هستند که سینه سپر می کنند.

و آنجا که رئیس جمهور راه نرمش و مدارا با دشمن را در پیش گرفت، رهبری فرمودند: دولت جواب آمریکایی ها را بدهد. پررویی های آنها را بی جواب نگذارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

آیا همه جا اعتدال خوب است؟ آیا همه جا زیاده روی بد است؟ مثلاً در خوب بودن زیاده روی معنا دارد؟؟ پیامبر خدا فرمودند: لَا سَرَفَ‏ فِی الْخَیْر (در خوب بودن زیاده روی وجود ندارد!). ملاک چیست؟ زیاده روی در چه چیزهایی بد است؟ اعتدال اصلاً چرا خوب است؟ به نظر می رسد که گاهی استفاده ها از تعبیر اعتدال اصولی نیست و در حدّ یک شعار است که شنونده را شاد و خوشحال کند!!

مثلاً اینکه قرآن وعده می دهد دینِ پیامبر را عالم گیر کند و بر تمام ادیان مسلط گرداند، آیا سخن معتدلانه ای است؟ مثلاً بهتر نیست امام زمان با دیگر ادیان هم کنار بیاید و اینقدر آتش جنگ را برافروخته تر نکند؟؟؟

طبق قواعد سر انگشتی دنیا مثلاً آیا شعار بنی صدر اعتدال گرایانه نبود؟! او با احتساب توان نظامی آن روز جامعه می گفت: جنگ جنگ تا یک پیروزی. شعار امام راحل مثلاً افراط گرایانه نبود؟! می گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کلّ عالم! همان که شعار قرآن است (قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة)، پس باید قرآن را هم با این حساب افراطی بدانیم!! اما به هر حال بر خلاف باورها، شعار حضرت امام نتیجه داد و همه ی قدرتها در مقابله با این کشور نوپا اظهار عجز کردند...

پس ملاک چیست؟

اگر ما مسلمان و بنده ی خدا هستیم باید ملاک را (دین) قرار بدهیم. هرچه خدا گفت! مثلاً اگر خدا گفت: باشیطان ذره ای مدارا نداشته باشد، این اعتدال است. اگر خدا گفت: زیر بار ذلت نروید، این اعتدال است. اگر خدا گفت: در مورد واجبات و محرّمات ذره ای تسامح نشان ندهید، همین می شود اعتدال به تعریف قرآنی!

لذا در شعار اعتدال هم باید اعتدال داشت!

این شعار اعتدال از زبان دولت مردان ما چند آفت دارد:

1. اوّلین آفت آن این است که این شعار موضع گیری در مقابل دو دسته اهل افراط و اهل تفریط است! گویا دولتمردان خط حصاری دور خود کشیده اند و هرکس از خط آنها خارج باشد را با برچسب غیر معتدل بودن، از خود طرد کرده اند. در حالی که وظیفه ی یک رئیس جمهور این است که به تمام اختلاف سلیقه های داخلی احترام بگذارد. مخصوصاً که یک خط و یک تفکر در جامعه ی ما در مجلس نماینده دارد! چطور می توان اینها را اقلیت افراطی دانست!

لذا به نظر می رسد اعتدال یک شعار تفرقه انگیزانه است!

دولت نشان داده که نسبت به صدای مخالف سعه ی صدر کافی را ندارد، همین تکیه بر اعتدال نیز یکی از مظاهر آن است.

شاید به همین جهت باشد که رهبر بزرگوار ما شعار سال را طوری قرار دادند که اتحاد و همدلی را تقویت کند و این خلأ را جبران کند.

2. دوّمین آفت اعتدال در وادی سیاست و فرهگ است. اگر اعتدال معنایش تسامح نشان دادن نسبت به ناهنجاری ها باشد از نظر دین مردود است. اگر اعتدال معنایش تسامح در برخورد با سران استکبار باشد از نظر دین ردّ است. اگر اعتدال معنایش غیرت نداشتن در قبال آرمانها باشد این برای آینده ی ما خطر است!

دوستان من! نکند پرده ای روی دیدگان ما بیندازند و ما را از آرمانهایمان دور کنند. اگر شما را از «خیلی خوب بودن» دلسرد کنند راه شما را دور کرده اند.

راهی که شهدای ما آغاز کردند و با ادامه ی آن موفقیتهای متعدّدی برای ما به ثمر آوردند راه تسامح و تساهل در مقابل آرمانها نیست!

مقاومت

 

اگر فکر می کنید روزی می رسد که مقابله ی شیطان و بنی آدم به پایان می رسد سخت در اشتباهید! اگر فکر می کنید امروز در وضعیت جنگ نیستیم در خواب عمیقی قرار دارید.

پس بیایید بیدار باشیم! بصیر و بینا...

بیایید این شعار قرآنی را جایگذین کنیم: صبر! ما ایستاده ایم! پای آرمانها! محکم و با صلابت! تا آخر می مانیم! و به امام زمان ثابت می کنیم که در آزمون بلاها صبر خود را از دست نمی دهیم...

إن تنصروا الله ینصرکم. (همه چیز برای نصرت خدا)

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

! پروژه ی گام به گام !

شیطان گام به گام

شیطان چگونه به ساختار ایمانی مؤمن نفوذ می کند؟

چگونه او را قانع می کند که مرتکب بزرگترین اشتباهات شود؟

در این پروژه ی شیطان دورترین عاقبت ها نزدیک است...

به اطراف خود نگاهی بیندازید...

در آیاتی از قرآن این عبارت را مشاهده می کنید: لا تتبعوا خطوات الشیاطین (از گامهای شیطان دنباله روی نکنید)!

مراد از گامهای شیطان چیست؟ هدف از این گامها چیست و چه تأثیری در پیشبرد اهداف شیطان دارد؟

شیطان گام به گامجواب این است که شیطان برای کسی که در مقابل او از خود مقاومتی نشان می دهد از پروژه ی گام به گام استفاده می کند. شاید اگر به شما بگویند: بیا دزدی کن! شما فاصله ی خود را از این گناه دور ببینید و بگویید: مرا چه به این کارها! اما اگر یک روز در وضعیتی خاص دست به توجیه زدید و توانستید نفس خود را راضی کنید که مثلاً کم فروشی کنید یا در معامله غشّ و کلکی به کار بندید، در آن صورت طلسم حیا در وجود شما می شکند و رفته رفته در مسیر سرازیری می افتید و در آخر به هر کار غلطی دست خواهید زد (تخم مرغ دزد شترمرغ دزد می شود).

شیطان با گام های اوّل شما را «دور می زند!» و با حیله و نیرنگ در وجود شما نفوذ می کند. آنگاه که در وجود شما جا باز کرد اهداف خود را به دست شما پیش می برد.

مثلاً اعتیاد به بدترین مواد مخدّر هم از یکبار سیگار کشیدن تفنّنی شروع می شود. به هر حال هر کسی را که می خواهند به پشت بام بکشانند او را از پله ها بالا می برند و این توقّع نمی رود که یکباره بال در آورد و پرواز کند.

شاید شیطان گامهای اوّل را پنهانی بردارد، اگر دقّت به خرج ندهید لحظه ای چشم باز می کنید و سرتاسر خود را غرق در بیماری می بیند که دیگر دیر شده است و نفوذ بیماری به ابعاد وجودی شما رسیده است.

مهمترین نکته در این پروژه این است که شیطان شما را نسبت به گام اوّل راحت تر می تواند قانع کند. «این که اشکالی ندارد»، «جبران می کنم»، «یک بار که صد بار نمی شود»، «امتحانش ضرری ندارد» و جملاتی از این دست جملاتی است که شیطان برای وارد کردن شما به گام اوّل استفاده می کند.

پس کلیدی ترین مرحله همان گام اوّل است. لذا شیطان از اینکه ببیند در گام اوّل مؤمن را با خود همراه کرده بسیار خوشحال می شود. در مقابل، خداوند نیز بر همین گام نخست دست گذاشته و خواسته است در همین مرحله مؤمنین را بیمه کند.

خداوند برای کنترل شهوت دستور داده: از نگاه به نامحرم و خلوت با او و حتّی شوخی کلامی با او پرهیز کنند.

دستور داده خشم و نزاع را در همان مراحل اوّلیه برطرف کنند و نگذارند کار به جایی برسد که پل های بازگشت خراب شده است.

دستور داده هیچ گناهی را توجیه نکنند یا کوچک نشمارند و برای ورود به هیچ گناهی بهانه تراشی نکنند.

دستور داده است از دوستی با دوست ناباب پرهیز کنند تا رفته رفته رفتار او را به خود نگیرند.

دستور داده دوستی دشمنان خدا را به دل راه ندهند که در آن صورت به زودی به زمره ی دشمنان خدا خواهند پیوست. لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (مجادله 22)

مخصوصاً دستور داده از ابراز علاقه نسبت به یهود و نصاری به شدت پرهیز کنند که عاقبت آن را به شدّت شوم است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51)

ماهواره گام اوّل نفوذ دشمندر اطراف خود کسانی را ببینید که کمی به آنها مایل شدند و در آخر افکارشان متحوّل شد و واقعاً جزو آنها شدند و حرف آنها از زبان اینها شنیده شد. شیطان بزرگ با هزار ابزار هنر و حیله و هزینه سعی دارد که تنها یکبار شما را به پای سخنان خود بنشاند و جذب ماهواره کند، پس از آن دیگر شما هستید که به سمت او خواهید دوید!

بله! به مقتضای آیه فوق کوچکترین تمایل به سمت آنها چنین عاقبتی دارد که مؤمن در زمره ی کافرین در می آید. این شگرد شیطان است و با این پروژه ی بزرگ تا کنون بسیاری را از راه به بیراهه کشانده است. ابتدا می گویند: آمریکا خیلی قدرت دارد و نگویید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، بعد می گویند: مرگ بر آمریکا نگویید و بگویید مرگ بر استکبار، بعد می گویند: آمریکا با مردم ما صادقانه تر برخورد کرده است، بعد دیگر حال شنیدن سخنان رهبری را ندارند و در آخر می گویند: نظام باید به نظام آمریکایی دگرگون شود و این آخرین گزینه است...!

اگر آمریکا را همان شیطان زمینی بدانیم، امتیازاتی که در مذاکرات داریم به او تقدیم می کنیم، می تواند از همین پروژه ی گام به گام باشد. هربار کمی به او باج می دهید و رفته رفته مطالبات او بیشتر و بیشتر می شود، تا اینکه ...

بیایید ببینیم گام اوّل در سازش با غرب چه دستاوردی برای ما داشت؟

- توافقنامه ای امضا کردیم که خودمان از محتوای آن به صورت دقیق خبر نداشتیم. یعنی راه نفوذ شیطان را به مملکت خود باز کردیم.

- توافقنامه ای امضا کردیم که راه بازگشت ندارد (هیچ گزینه ای توافق نمی شود مگر اینکه همه چیز توافق شود).

- شیطان ما را به بهایی اندک راضی کرد، در حالی که پیروی نکردن از او نفع دنیوی و اخروی بیشتری می داشت.

- راه را برای زیاده خواهی های بعدی باز کردیم.

- به خود باوراندیم که مقاومت در مقابل قدرت شیطان سخت است.

- راه را برای تحقیرهای بعدی باز کردیم و عزّت خود را مخدوش کردیم و از موضع حقانیت پیاده شدیم. تحقیر می کنند و لبخند می زنیم! تحریم می کنند و سکوت می کنیم!

- استقلال خود را به خطر انداختیم و راه را برای مداخله ی آنها باز کردیم.

- پیشروی آغاز شد و بحث هایی مثل حقوق بشر و برنامه ی موشکی را به پیش کشیدند...

- پیشروی ادامه یافت و بحث های نظامی و امنیتی به میان آمد

- پیشروی ادامه می یابد و اگر مواظب نباشیم آنها ما را از مسلمان بودن خودمان پشیمان می کنند! امثال داعش از درون خودمان می جوشند و به جان خودمان می افتند!

- جبهه ی مستضعفین تضیف شد و عربستان جرأت کردند به شیعیان یمن جسارتها را روا بدارند.

- و حالا... بعد از توافق ژنو که چند پله کوتاه آمدیم، حالا در توافق لوزان باید پله های بیشتری کوتاه بیاییم! هر روز هم باید منتظر دبّه در آوردن بیشتر آنها باشیم...

امروز که حسن روحانی در آرزوی توافق هسته ای و با این هدف حاضر است رهبر را زیر پا بگذارد، مردم کشورهای مسلمان را از جمهوری اسلامی دلسرد کند، مردم خودمان را هم دور بزند و هر کاری بکند تا آمریکا را از خود راضی نگه دارد، شروع آن از کجا بود؟؟؟

شروع اینها همه هنگامی بود که رئیس جمهور ما به چند دقیقه گفتگوی تلفنی با اوباما تن داد...

لحظات شادی آنها را به یاد دارید؟؟؟

اوباما لحظه ای که خبر توافق ژنو را شنید

پایان این قضایا نیز یا به مقاومت ما ختم می شود و یا به خوشنودی کامل آنها (هنگامی که دربست همانگونه بشویم که آنها می خواهند): لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم.

شعار امام خمینی و شعار انقلاب ما همیشه همین بود: قدمی از دشمنی با شیطان بزرگ و مقاومت در برابرشان کوتاه نیایید، آینده ی شما به همین گره خورده است.

 

 

********

یادتان هست رهبر انقلاب از توافق دو مرحله ای منع کردند؟

هیچ می دانید توافق ژنو ذاتاً یک توافق سه مرحله ای بود؟

هیچ می دانید در این سه مرحله توافق، چطور دشمن پیشروی گام به گام را طرح ریزی کرد....!

  • مهدی جهانشاهی
۱۵
فروردين

جبهه ی باطل و انتقادپذیری

گریه حضرت زهرا بقیعتا بوده همین گونه بوده که جبهه باطل تحمّل شنیدن صدای مخالف را نداشته و از بلند شدن صدای مخالف هراس داشته، زیرا صدای اعتراض را مانع رسیدن خود به اهداف می دیده...

صحابی پیامبر خدا نیز پس از ایشان با دخت رسول خدا اینطور معامله کردند...

صدیقه ی کبرا فاطمه زهرا سلام الله علیها یکی از بکائین عالم است. آن بانوی طاهره در همان جند ماه پس از وفات پیامبر چنان گریست که در زمره ی 4 گریه کن عالم قرار گرفت، گریه هایی که نه از سر احساس بلکه به نشانه ی اعتراض بود و به نوعی پتکی بود بر سر مردمانی که خود را به خواب زده بودند!

از خود بپرسید: شما اگر در آن زمان بودید با گریه های آن بانو چه معامله ای می کردید؟ آیا تحمّل پشت گوش انداختن ناراحتی های دخت رسول خدا را می داشتید؟

مردم آن زمان می توانستند در برابر این گریه ها به خود بیایند، بیدار شوند، به دلداری آن بانوی پاک بیایند و رمز ناراحتی او را جویا شوند، اما کاری که کردند این نبود! تنها کاری که کردند همین بود که گفتند: یا زهرا! از صدای گریه ی تو متأذی شده ایم! یا شب گریه کن یا روز! به همین اکتفا نکردند و عرصه را چنان بر حضرت تنگ کردند که مکانی دور از شهر را برای گریه کردن برگزید. بین الأحزان را رها کرد و برای گریه کردن خاکهای بقیع را انتخاب کرد.

آری این است انتقاد پذیری کسانی که می دانند مسیر آنها مسیر حقانیت نیست! اینان از هرگونه صدای انتقاد حراس دارند و هیچگونه انتقادی را برای خود سازنده نمی دانند، به یک معنا آنها اعتراضات را مانعی در مسیر اهداف ناپاک خود می دانند و از این رو برای اینکه کسی سد راه آنها نشود با هرگونه انتقاد و اعتراض مخالفت می کنند.

آیا جناب دکتر روحانی قبول کرده است که عقب نشینی های او در دوران خاتمی اشتباه بوده است؟

آیا ایشان زیر بار رفته است که توافق ژنو عجولانه بوده است؟

آیا ایشان فعالیت روزنامه های هتاک به ارزشهای قرآنی را مخالف مشی اعتدالی خود دانسته است؟

آیا تنها روزنامه هایی که جرم آنها انتقاد از سیاستهای رئیس جمهو است، از خط اعتدال خارج اند؟

چرا باید دولت کاری بکند که صدا و سیما دست رد به سینه نمایندگان مردم که ناقد توافقنامه ژنو هستند بزند؟ چرا باید رهبر انقلاب مستقیماً وارد شود و از دولت بخواهد با مخالفان به مذاکره بنشینند؟

آیا کم کردن بودجه ی تمامی نهادهای فرهنگی (مثل بودجه ی سپاه، صدا و سیما، راهیان نور و ...) تضعیف جبهه مخالف محسوب نمی شود؟

آیا درست است که کسی خود را مدار اعتدال بداند و تمام کسانی را که با او زاویه دارند افراطی بخواند؟ انگ افراطی زدن به معترضین به خاطر چیست؟

یا بگویید ما در اشتباه هستیم و برخورد رئیس جمهور اینطور نبوده است و یا اینکه دیگر نگویید دولت راستگویان از شنیدن حرف راست نمی ترسد...

شبیه این رفتارهای ناشایست را بارها از جبهه ی باطل دیده ایم. در جریانات انتخابات ۸۸ نیز عده ای فقط به خاطر اینکه رای آنها رای پیروز انتخابات نبود، زیر بار نتیجه ی آن نرفتند، در حالی که در سال ۹۲ بازندگان انتخابات با اینکه بهانه ی کافی برای نپذیرفتن انتخابات داشتند اما لب به اعتراض نگشودند و مصالح نظام را بر نظر شخصی خود ترجیح دادند...

گریه حضرت زهرا بقیع
  • مهدی جهانشاهی