بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱۴
مرداد

تذکر این نکته در ابتدا لازم است که جن زدگی مراتبی دارد و نباید جن زدگی را با دیوانگی به یک معنا دانست. نفوذ و تصرفات اجنه در انسانها به انحاء مختلف صورت می گیرد که برخی انحاء آن حتی ممکن است نمود خارجی چندانی نداشته باشد. 

کارهایی که از اجنبه (شیاطین) بر می آید:

کارهای مختلفی در آیات قرآن کریم به شیطان نسبت داده شده که دامنه ی نفوذ و تصرفات او را نشان می دهد:

وسوسه و تیرگی دل: وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و هرگاه وسوسه‏ اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست! (اعراف: 200)

نزغ را گاهی به وسوسه و گاهی به طعنه زدن یا تکان لحظه ای معنا کرده اند. مثلاً باید آیه را معنا کنیم: هرگاه بر اثر عصبانیت و امثال آن خواستی تکانی بخوری و عکس العملی نشان بدهی یاد شیطان بیفت و به خدا پناه ببر.

خداوند این آیه را خطاب به پیامبر خاتم بیان می فرماید و این نشان می دهد که تصرفاتی در این حد از پیامبری به این عظمت هم به دور نیست و البته در نزاعی مقطعی با شیطان قطعاً پیروزی از آنِ پیامبران است.

به جز این آیه آیات متعدد بر وسوسه های شیطان دلالت دارند. باید توجه داشت که وسوسه در حوزه ی اندیشه نمی گنجد و بلکه وسوسه در حوزه ی گرایشات است و تصرفی است که شیطان در قلب انسان انجام می دهد.

ایجاد فراموشی و حواس پرتی: [در جریان موسی و همسفر او:] َمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ  (موسی گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد)

آیه ی دیگر خطاب به پیامبر اسلام: وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ هرگاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!(انعام: 68)

حتی این تصرف در حق پیامبران هم اتفاق می افتد!

همینطور در جریان دوستان حضرت یوسف در زندان: فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ (یوسف: 42)

لا اقل باید نتیجه بگیریم که دوستان و اطرافیان را به خاطر فراموش کردن چیزی زیاد سرزنش نکنیم. خیلی اوقات دست خودشان نیست. کار شیطان است.

ایجاد محاسبه ی غلط: فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ (موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکارى است»)

بنا بر این که اشاره ی حضرت موسی به مشت زدن خودش باشد، می فرماید: شیطان باعث شد فکر کنم با این مشت اتفاق خاصی نمی افتد.

ایجاد دردسر و سختی: وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.)

البته پیامبران از گزند این شر شیطان قاعدتاً در امان هستند، و جریان حضرت ایوب یک استثنا بوده است.

به کلمه ی «مس» در این آیه توجه شود.

راهنمایی رساندن به اولیای کفر: وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ (شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مى‏کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود!)

یعنی شیاطین برای همدیگر خدمات ویژه دارند و حرف توی دهان همدیگر می گذارند تا در مناظرات کم نیاورند. شیاطین چه بسا مراد شیاطین جنی هستند و «اولیاءهم» مراد طرفداران انسانی آنها هستند.

تحریک و سرگرم شهوات کردن: أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (آیا ندیدى که ما شیاطین را بسوى کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟!)

بعضی از جذابیت های ویژه ای که در برنامه های کفار یا مذاهب ناحق مثل صوفیه و علی اللهی ها مشاهده می کنیم از همین باب است. شاید لذتهایی مثل شراب خوری و قماربازی هم از همین باب باشند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعى بخت‏آزمایى ]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید 

تصرف در عالم ماده: [در جریان تخت بلقیس] قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (عفریتى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مى‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم!»)

توجه به آیات متعددی که به این مسئله پرداخته اند اهمیت ماجرا را برای ما روشن می کند.

آیات بسیار دیگری نیز به روشهای اغواگری شیاطین پرداخته اند که اینجا از آنها صرف نظر می کنیم. به طور نمونه: وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا (اسراء: 64)

از برخی روایات تصرفات بیشتر هم استفاده می شود که در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

سطح نفوذ اجنه در افراد مختلف

توجه به این نکته لازم است که بدانیم در ادبیات قرآن تعبیر «شیطان» چیزی غیر از اجنه ی کافر نیست و شیاطین دسته ای از همان اجنه ی کافر هستند. در آیاتی چند از ترکیب دو واژه ی «شیطان» و «مسّ» استفاده شده است که به مرتبه ای از نفوذ شیطان اشاره دارد. مس شیطان را باید به همان معنای جن زدگی دانست. چون مس به معنای تماس است و آثاری هم که در این آیات بر تماس شیطان منطبق شده با مسئله ی جن زدگی تناسب دارد. از جمله آیات:

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛ کسانى که ربا مى‏خورند، ایستادن آنها مانند کسى است که بر اثر تماسّ شیطان، به خبط و خطا افتاده (و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهى زمین مى‏خورد، گاهى بپا مى‏خیزد). (بقره: 275) 

وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ.(ص:41) توضیح آن گذشت

شاید این آیه را هم در همان سیاق بدانیم، با اینکه کلمه ی مس در آن نیامده: 

قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا ؛ بگو: «آیا غیر از خدا، چیزى را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودى به حال مال دارد، نه زیانى؛ و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسى که بر اثر شیطان، در روى زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است؛ در حالى که یارانى هم دارد که او را به هدایت دعوت مى‏کنند (و مى‏گویند:) به سوى ما بیا!» (انعام: 71) 

مرتبه ی بالاتر از مس، چیره شدن شیطان است که خدا آن را بر حزب خود شیطان تطبیق داده است:

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! (مجادله: 19)

آیات زیادی هم گذشت که به مراتب نازل تر نفوذ شیطان اشاره داشت. مثل اینکه نسبت به پیامبران به صورت مقطعی رد پایی بر جای می گذاشت یا حس و حال ایشان را موقتاً تغییر می داد و مانند کسی که طعنه ای زده و عبور کرده، رد می شد و می رفت!

برخی آیات هم از تسلط شیاطین با تعبیر «سلطان» سخن به میان آورده اند که در ادامه به آنها اشاره می شود.

رابطه ی جن زدگی با رفتار خود افراد

در ادامه ی آیات فوق این آیه مورد توجه قرار می گیرد که ضمن اشاره به مسئله ی جن زدگی، به راهکاری برای خلاصی از آن اشاره دارد:

وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ (اعراف: 200-201)

نزغ را معنا کردیم و گفتیم که مرتبه ای پایین تر از مس است و این نزغ شامل حال اولیای الهی هم می شود. گویی نزغ نوعی کدورت موقت دل است. خدا آیه ی اول را خطاب به پیامبر اسلام بیان داشته است. اما آیه ی بعد خطاب به متقین است و از تعبیر مسّ در آن استفاده شده است. یعنی ممکن است که متقین هم دچار مسّ شیطان بشوند.

در این آیات اشاره می شود که شیاطین همیشه در اطراف ما هستند، ولی تماس آنها با انسان در شرایط خاصی است. وقتی قرآن دستور می دهد که به دنبال تماس  چشم باز کنید و حواس خود را جمع کنید، معلوم می شود که چنین شخصی قبل از آن در غفلت به سر می برده است و شاید علت گرفتار شدنش در دام شیطان نیز همین بوده باشد. می توان نتیجه گرفت مس شیطان به سبب یک غفلت از جانب مومن بوده است و با توبه و جبران خطا می توان آثار مس شیطان را محو کرد. انسان در بسیاری موارد حاضر نمی شود که اشتباه خود را بپذیرد. همین هم گناه را دوچندان می کند. گویی از خطای خود کور است. این وضعیت بهترین حالت برای شیطان است. برخی روایات چنین تعبیری دارند: شیطان از گناهان شما به محقرات راضی است؛ و گناهی که بخشیده نمی شود سخن کسی است که می گوید: بر اثر این گناه عذاب نخواهم شد! (بحار 70/363) می توان نتیجه گرفت که بیش از همه، گناهانی که ما بر آنها اصرار و پافشاری داریم راه نفود شیطان را باز می کند، حتی اگر گناههای کوچکی باشند. اگر تصمیم بگیریم گناهانی را که به آنها عادت کرده ایم کنار بگذاریم می توانیم امیدوار باشیم که دست شیطان از اذیت رساندن به ما کوتاه شود. (این آیات تذکر را به عنوان نسخه ذکر کرده اند. یعنی چشم باز کردن و دیدن آنچه تا آن موقع نمی دیده)

آیه ی دیگر به طور قاعده ی کلی بیان می دارد که: پشت کردن به خدا و فراموشی یاد خدا زمینه ساز روی آوردن به شیطان و همنشین شدن با او است:

وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (زخرف: 36) و هر کس از یاد خدا روی‏گردان شود شیطانی را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!

در ادبیان قرآنی والاترین ذکر خدا همان نماز است (عنکبوت: 45) و می توان نتیجه گرفت که سستی در نماز از اسباب نفوذ شیاطین است. در برخی روایات نیز در این صدد به نماز تأکید ویژه شده و اهمیت دادن به نماز راز در امان ماندن از شیاطین دانسته شده:َ ِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ ذَعِراً مِنَ الْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا ضَیَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَیْهِ فَأَدْخَلَهُ فِی الْعَظَائِمِ (کافی 3/269) شیطان دائماً از مؤمن در هراس است تا وقتی که بر نمازهای پنج گانه محافظت داشته باشد؛ اما هنگامی که این نمازها را ضایع کند شیطان بر او جرأت می یابد و او را در گناهان بزرگ وارد می کند.

این نقطه مقابل کارهایی است که راه نفوذ شیطان را هموار می کنند.

آیات متعدد دیگری تأکید دارند که قدرت و نفوذ شیطان تابعی از عملکرد خود ما است و بی ارتباط با رفتار ما نیست. یعنی شروع نفوذ شیطان از طرف خود ما بوده است:

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (اعراف: 175)

در جریان بلعم باعورا خداوند سبب گرفتار شدن او به دام شیطان را این دانسته که به آیاتی که به او نشان داده بودیم پشت کرد. پس عقب گرد ودر مسیر بندگی یکی از اسباب تسلط شیاطین است.

إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ ؛ کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت؛ و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است. (آل عمران: 155)

یعنی گناهان گذشته ی ما باعث می شوند شیطان سر بزنگاهها ما را سست کند و نتوانیم استقامت داشته باشیم.

در آیه ی دیگر به صورت صریح از زبان خود شیطان این واقعیت مورد اشاره قرار گرفته است:

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و شیطان، هنگامى که کار تمام شد [یعنی روز قیامت] گفت: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکى دارند! (ابراهیم: 22)

یعنی تسلط شیطان چیزی جز این نیست که شیطان ما را با وعده هایش فرا می خواند و ما با پای خود به سراغ او می رویم.

البته سلطان شاید مرتبه ای بالاتر از مس باشد و به یک تسلط گذرا و موقت قابل تطبیق نباشد. اشاره می شود که تسلط شیطان در سطوح کم و زیاد آن، از سمت خود انسان آغاز می شود. انسان به سمت او گام بر می دارد و این زمینه ی تسلط او را فراهم می کند.

با این توضیح رفتن به سراغ دعا نویس و فلان آیت الله و فلان عارف، درمان اساسی برای مشکل جن زدگی حساب نمی شود و باید مشکل را از ریشه حل کرد و مشخصاً ریشه های آن را باید در وجود خویش جستجو کرد. با افرادی برخورد داشته ام که دعای اهل معرفت مشکل آنها را به طور موقت رفع کرده بود اما با مرور زمان اذیت های اجنبه دوباره دامنگیر آنها شده بود...

جن زدگی و غرب زدگی!

حقیقت دیگر که از آیات قرآن بر می آید این است که جن زدگی اثر بزرگ دیدن شیاطین است. نباید مبهوت آنها شد. نباید از آنها ترسید و آنها را فوق العاده به حساب آورد، چون گاهی بزرگ دیدن آنها معنایش کوچک دیدن خدا است. انسان هرقدر هم که قوی یا باتقوا باشد، اگر در مقابل شیطان احساس ضعف کند راه نفوذ او را هموار می کند.

إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛ این شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى ‏اساس،) مى‏ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید! (آل عمران: 175)

به رابطه ی نترسیدن از شیطان، و ایمان به خدا توجه کنید!

آیاتی در صدد اصلاح این تفکر غلط هستند و سعی در ضعیف جلوه دادن شیاطین دارند: إنّ عبادی لیسَ لکَ علَیهم سُلطانٌ و کَفی بربّک وکیلاً. (اسراء65) «تو بر بندگان من تسلّطی نداری و خداوند تکیه گاه خوبی برای بندگان است». 
و لیسَ بضارّهم شیئاً إلاّ بإذنِ الله و عَلی اللهِ فلیَتَوکّلِ المتُوکّلون. (مجادله ۱۰) «او نمی‌تواند هیچ گونه ضرری به آن‌ها برساند جز به فرمان خدا پس مؤمنان تنها بر خدا توکل کنند». 

در دعاهای در امان ماندن از شر جن و انس نیز بر ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» تأکید شده است که در ضمن آن اقرار می کنیم قدرت برتر همانا خداوند است و هیچ چیز از تحت اختیار او خارج نیست!

این آیه ی شریفه ضمن اشاره به انسانهایی که با کمک شیاطین کارهای شیطانی می کردند و بین زن و شوهر تفرقه ایجاد می کردند، به این نکته تأکید می کند که: شیاطین از تحت اختیار خدا خارج نبوده اند و نباید آنها را مافوق خدا دانست:

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ (بقره: 102)

برخی روایات هم به طور کلی تأکید دارند که فقط از خدا باید ترسید و ترس از غیر خدا موجب گرفتاری انسان از آن چیزی می شود که از آن فرار می کرده. با این مضمون: ُ مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ؛ هرکس از خدا بترسد خدا همه چیز را از او می ترساند؛ و هرکس از خدا نترسد خدا او را از همه چیز می ترساند! (الکافی2/68).

با این توضیح جن زدگی چیزی از جنس غرب زدگی است؛ شیطان قوی نیست، او نقطه ضعفهای ماست. مثل اینکه دشمن انسی قوی نیست و از نقطه ضعفهای ما استفاده می کند. او قوی نیست، احساس ضعف های ماست که به او قدرت می دهد.

نتیجه ی مورد نظر ما در این آیه ی شریفه آمده:

فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ؛ هنگامى که قرآن مى‏خوانى، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر! چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى‏کنند، تسلّطى ندارد. تسلّط او تنها بر کسانى است که از او پیروی می کنند [یا کسانی که او را به سرپرستى خود برگزیده ‏اند]، و آنها که در رابطه با او مشرک شده اند.

یعنی نفوذ شیطان یکی به خاطر ضعفهای ماست (تولی و دنباله روی شیطان)؛ و دیگری به خاطر احساس ضعفهای ما (هُم به مشرکون/توکل به شیطان در مقابل توکل به خدا).

این نکته نیز از آیه بر می آید که دنبال اجنه رفتن یکی از مهمترین عوامل باز شدن راه نفود آنهاست. مثلاً کسانی که پیش جنگیر می روند (که امروزه اسم آنها شده دعا نویس!) با پای خودشان دارند به دهان شیر می روند.

تولی شیطان گاهی با اقدامات ناچیزی رقم می خورد که شاید به چشم ما اصلاً چیز قابل توجهی نباشد! مثلاً طرفداران احمدالحسنی (یمانی دروغین) از مردم می خواستند که ذکر و ورد خاصی را بخوانند تا احمد الحسنی را در خواب ببینند؛ و اتفاقاً او را در خواب می دیدند! در حقیقت چون به حرف آنها گوش داده بودند راه نفوذ اولیای شیطان را بر خود باز کرده بودند. آیا گفتن آن ذکر و ورد گناه داشت؟ شاید! چون ذکر من در آوردی ممکن است مصداق بدعت باشد! به هر حال مهم این است که آنها این ورد را به دستور یک انسان ناسالم انجام داده اند!!!

آیاتی بر این مسئله تأکید دارند که برخی انسانها با خیال غیر جن بودن سراغ اجنه می روند. یعنی باید دقت کرد و وسواس و حساسیت به خرج داد که نکند عرض حاجت به پیش کسی ببریم که دستی در آتش داشته باشد!
قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ (سبأ: 41) ملائکه به خدا می گویند: اینها سراغ ما نیامده بودند و ما را نمی پرستیدند، سراغ اجنه می رفتند (و خیال می کردند سراغ ملائکه آمده اند!) بسیاری از آنها به اجنه ایمان داشتند (و آنها را خارج العاده می دانستند!).

برای آنهایی که سراغ شیاطین می روند راه نفوذ شیطان نیز باز می شود و شیاطینِ دست بسته به این صورت دستانشان باز می شود و می توانند کارهایی بکنند که پیش از این نمی توانستند بکنند. مثلاً خداوند راه دسترسی به اخبار غیبی را بر شیاطین بسته است، اما آیه ای از قرآن کریم گویای این حقیقت است که در صورت تسلط شیطان بر فردی راه اخبار غیبی هم بر او باز می شود: یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (الرحمن: 33)

آیه اشاره دارد که شیاطین بدون سلطان راه نفوذی به اقطار آسمانها و زمین ندارند. این سلطان چیست؟ این سلطان را آیات قبل معنا کردند. این تسلطی است که انسانها به شیاطین داده اند.

اساساً خدا دوست دارد که فقط از او کمک بخواهیم. حتی برخی عرض حاجتها به نزد غیر خدا معنایش شرک است و خلاف آیه ی «إیاک نستعین» است، آنجایی که سراغ کسی برویم که مورد تأیید خدا نباشد.

اساساً خدا در این دنیا بنا را بر زحمت گذاشته است (وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى) و آنهایی که دنبال دور زدن زحمت هستند سراغ میانبر می روند و در این میانبر گرفتار راهزن هایی مثل شیاطین می شوند.

آیه ی دیگر با صراحت به این مسئله اشاره می کند که عده ای از انسانها برای اغراضی دنبال اجنه را می گیرند، و عائدی آنها فقط گمراهی بیشتر می شود! یعنی نمکگیر شیاطین می شوند و در عوض کاری که شیطان برای آنها انجام می دهد مجبورند به شیطان باج بدهند.

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ؛ و اینکه مردانى از بشر به مردانى از جنّ پناه مى‏ بردند، و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیانشان مى ‏شدند! (جن: 6)

در آیاتی نشانه ی کمک های شیطانی سراب بودن وعده های او دانسته شده. یعنی شیطان بدحساب است و اگر می بینید پیش دعا نویس رفتید و مشکلی را موقتا از دوش شما برداشت و فردا مشکل دیگری دامنگیر شما شد بدانید که گرفتار این وعده های شیطانی شده اید. (و ما یعدهم الشیطان إلا غروراً/ إن الشیطان کان للانسان خذولاً).

آیه ی دیگر تأکید می کند که شیاطین شناخت کافی از انسان دارند و نه بالعکس. آنها ما را می شناسند و بر زوایای وجود ما سیطره دارند. ما از آنها شناخت نداریم؛ حتی اگر فکر کنیم خیلی می دانیم!
یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ؛ اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را مى ‏بینند از جایى که شما آنها را نمى‏بینید؛ (امّا بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى ‏آورند! (اعراف: 27)

این هم ضرورت حساسیت نشان دادن به این مسئله را نمودار می کند که مواظب باشیم سراغ چه کسی می رویم . ما به هر حال وقتی راه پیشنهادی خدا را داریم نباید بیگدار به آب بزنیم و پا جای پای سست بگذاریم.

خلاصه اینکه دنباله روی شیاطین ممنوع، مهمترین راه در امان ماندن از شیاطین، پرهیز از آنهاست. اگر به سمت آنها گام بداریم بازیچه ی دست شیاطین می شویم و از حیرت و سرگردانی سر در می آوریم (إنما سلطانه علی الذین یتولونه). اگر هم شیاطین بر ما نفوذ پیدا کردند متوجه خودمان بشویم و دنبال حل ریشه ای مشکل باشیم. با اینکه خدا برخی قدرتهای برتر به اجنه داده ولی سلاح دیگری در اختیار انسان قرار داده که می تواند با آنها مقابله کند. سلاحی که در دست انسان است توجه به خدا و توجه به خویشتن است (آمنوا و علی ربهم یتوکلون).

چطور کمک های شیطانی را از کمکهای الهی تشخیص بدهیم؟

می روند پیش دعا نویس. جنگیر و شیطان پرست از آب در می آید!

آیه قرآن هم که خواندید (سبأ:41)، به خیالشان می رفتند پیش ملائکه، جن از آب در می آمد!

بعضی ها اینقدر حاجت روا می کنند که امام رضا هم اندازه ی آنها فعالیت ندارد!

واقعاً این چه آمپولی است که تازه در آمده و جای هر زحمت و درمانی را پر کرده است!

اساساً سبک و سیاق واقعی خدا و اهل بیت لقمه ی آماده توی دهان مردم گذاشتن نبوده و نیست. حتی کسی که پیش اهل بیت می رفته و از گرفتاری اش می گفته، اهل بیت (علیهم السلام) به او نمی گفتند «برایت دعا می کنم تا مشکلاتت ضربه فنی بشوند» بلکه می گفتند: «فلان کار را بکن، فلان دعا را خودت بخوان، به إذن خدا خوب می شوی!». پول هم نمی گرفتند! به سمت خودشان دعوت نمی کردند. برای خودشان دار و دسته هم راه نمی انداختند.

مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن کُونُواْ رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آن‏گونه که کتاب خدا را مى‏آموختید و درس مى‏خواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)

وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ؛و تو (هرگز) از آنها پاداشى نمى‏طلبى؛ آن نیست مگر تذکّرى براى جهانیان!

آقای بهجت مثلاً آیای برای خودش دار و دسته ای راه انداخته بود؟ آیا پول می گرفت تا راهنمایی کند؟ تشخیص حق و باطل به همین سادگی است...

کمک های شیطانی نشانه های دیگری هم دارد. آدم را از چاله در می آورند و توی سیاه چال می اندازند. آدم را جیره خوار خود می کنند. در بحث وعده های الهی و وعده های شیطانی در این باره توضیح داده ام.  یک مشکلت حل می شود؛ اما دیری نمی گذرد که آن مشکل یا بدتر از آن جای دیگر به سراغت می آید. در حالی که مرد خدا دست روی درد می گذارد. ریشه ی مشکل را نشان می دهد. شاید رفع کردنش زحمت داشته باشد! اما در مرام خدا کار بدون رنج و زحمت بی اثر و تباه است.

برای مطالعه ی بیشتر چند داستان را حتماً مطالعه کنید. یکی داستان ابن أبی یعفور است که در اسلاید فرار شیطان خدمت شما تقدیم کرده ایم.  در این اسلاید قلق کار شیطان را طبق روایات توضیح داده ام. چطور شیطان قوی می شود. چقدر قوی می شود! و چطور ضعیف می شود. دیگری داستانی است که در کتاب آن سوی مرگ صفحه 180 به بعد آمده است.

روایت در مورد نهی از رفتن سراغ کسانی که از امور مخفی خبر می دهند: السرائر مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عِنْدَنَا بِالْجَزِیرَةِ رَجُلًا رُبَّمَا أَخْبَرَ مَنْ یَأْتِیهِ یَسْأَلُهُ عَنِ الشَّیْ‏ءِ یُسْرَقُ أَوْ شِبْهِ ذَلِکَ أَ فَنَسْأَلَهُ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَشَى إِلَى سَاحِرٍ أَوْ کَاهِنٍ أَوْ کَذَّابٍ یُصَدِّقُهُ بِمَا یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ.

الدعائم 2/ 384: عن علىّ انّه قال من جاء عرّافاً فسأله و صدّقه بما قال فقد کفر بما أنزل اللَّه على محمّد صلى الله علیه و آله و کان یقول انّ کثیراً من الرّقى‏ و تعلیق التَّمائم شعبة من الإشراک.

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
مرداد

برخی روایات بر این معنا دلالت دارند که هر حکومت صاحب ایده ای پیش از ظهور با شکست مواجه می شود و اینگونه زمینه سازی ظهور انجام می شود. یعنی امام زمان هنگامی که می آیند هیچ مدعی و صاحب ایده ای در مقابل ایشان قرار ندارد و همه پذیرای ایده ی الهی ایشان خواهند بود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «امر فرج محقق نخواهد شد تا زمانی که هیچ صنفی از مردم باقی نماند مگر اینکه هدایت مردم را به دست بگیرد، تا بدین‌صورت کسی نتواند بگوید: اگر ما هدایت مردم را به دست می‌گرفتیم عدل و استقامت را برقرار می‌کردیم! آنگاه است که قائم ما به حق و عدالت قیام خواهد کرد»(الغیبة نعمانی، ص274).

سؤالی که ممکن است پیش بیاید این است که حال و روز جمهوری اسلامی در این بین چگونه است؟ اگر قرار است تا انقلاب مهدی خدا از این حکومت محافظت فرماید، با آن روایت چطور قابل جمع است؟

در نظر بدوی چیزی که به نظر می رسد این است که در این حکومت جلوه های دینی آن باید موفق باشند و جلوه های جدایی از دین باید با شکست مواجه شوند. عملاً هم در کشور خودمان همین رویه را شاهد هستیم و می بینیم که هرجا دین بیشتر مراعات شده موفقیت و کارآمدی بیشتری به نتیجه رسیده. از طرفی شاید به ضرر قیام حضرت حجت باشد که این حکومت به زمین بخورد و از اهداف خود باز بماند! چون آن وقت مردم ناکارآمدی این حکومت را به چشم دین خواهند دید و اینطور قضاوت خواهند کرد که: چون جمهوری اسلامی با شکست مواجه شد پس معلوم می شود که حکومت دینی ناکارآمد است!

اما نکته ای که در این تحلیل به آن بی توجهی شده نقش تفسیرها و قرائت های گوناگون از حکومت دینی است. در طول بیش از 40 سال قرائت های گوناگونی از حکومت دینی در این کشور سکان دار عرصه ی مدیریت و اجرا شده اند و امروز مجریان پیشین همگی منفور مردم هستند. دولتهای مختلف با سلایق مختلف و گفتمان های متفاوت قدرت را به دست گرفته اند و هیچ کدام نتوانسته اند رضایت مردم را جلب کنند. دقیقاً پیش از ظهور قرار است مردم به چه نتیجه ای نائل شوند و چه نتیجه گیری ای از تجربه ی انقلاب اسلامی داشته باشند؟ دقیقاً کدام گفتمان است که مورد رضایت امام زمان است و مردم برای ورود به دوران ظهور باید با آن آشنا شوند؟

به نظر می رسد پاسخ این سؤال صریحاً در برخی روایات منعکس شده باشد. از جمله امام باقر علیه السلام فرمودند:
کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. (الغیبة نعمانی، ص273)
گوئى مى‏بینم قومى را که در مشرق خروج کرده‌اند، حق را طلب می‌کنند و به ایشان داده نمى‏شود، باز آن را طلب می‌کنند و به آنان داده نمى‏شود، پس چون چنین مى‏بینند شمشیرهاى خود را بر گردن خویش مى‏افکنند [و آمادۀ کارزار می‌شوند]، پس آنچه مى‏طلبند به ایشان داده می‌شود ولى ایشان راضی نمی‌شوند جز اینکه قیام نمایند و آن را به دست کسى دهند که صاحب شماست؛ کشتگانشان شهیدند. حقیقتاً من اگر آن زمان را در مى‏یافتم حتماً خود را براى صاحب این امر نگاه مى‏داشتم.
 

تأکید می شود که در چه مرحله مردم حق را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود؛ هنگامی حق به آنها تسلیم می شود که ادبیات سخن را عوض می کنند و رویکرد سازش را کنار می گذارند و رویکرد چالش را در پیش می گیرند. حق به آنها تسلیم می شود و با این حال آنها به آنچه به دست آورده اند قانع نمی شوند. نمی گویند: خوش به حالمان شد و لقمه نانی به دست آوردیم! بنشینیم و خوش بگذرانیم! نمی گویند: انقلاب تمام شد، وقت چیدن میوه های آن است! بلکه لحن سخن را در برابر دشمنان حفظ می کنند و به حق طلبی با زبان زور ادامه می دهند تا اینکه در همین حین امام زمان نیز از راه می رسد و در ادامه ی مسیر با آنها همراهی می کند.

در حقیقت حرکت امام زمان برای مبارزه با سفیانی و دیگر مستکبران عالم، به این طرز فکر گره خورده است که : تنها راه پیشرفت، مقاومت و مبارزه است. ترجمه و تفسیرهای دیگر از دین محکوم به شکست هستند، مثل دین رحمانی که حسن روحانی داعیه دار آن بود!

  • مهدی جهانشاهی