چیز جدیدی نیست که برای انحراف در دین از خود دین استفاده می شود! از گوساله ی سامری گرفته تا قرآنی که معاویه بر سر نیزه کرد تا خرافه گرایی های دینی و پیامبر تراشی هایی که هزاران سال است ادامه دارد.
وادی دین بر خلاف تصور بسیاری از مردم ظرافتهایی دارد که برای عوام درک آنها سخت و مشکل است و پیرایش و تخلیص آن فقیهی کارکشته می طلبد که در منابع دینی غور کرده باشد و با مذاق شریعت آشنا باشد.
انحرافات غیر منتظره ای که شیاطین در مسیر دین ایجاد می کنند بسیاری را که از راههای دیگر انحراف ناپذیر بوده اند، به انحراف کشانده اند و بنا به گفته ی معصومین این انحرافات و بدعتها در آخر الزمان بیشتر هم می شود و به اوج خود می رسد. در طلیعه ی ظهور و دوران منتهی به ظهور مدعیان دروغین سر بلند می کنند و چندی از عوام ـ و گاهی خواص ـ را دور خود جمع می کنند و تشکیلاتی منحرف به راه می اندازند. اینجاست که صیانت دین و تشخیص راه صحیح یک هنر است:
ٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ «2» ثُمَّ قَالَ لِی مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الَّذِی عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.
ائمه معصومین علیهم السلام با روشنگری های خود دوران گذار از حضور به غیبت را به خوبی مدیریت کردند و با یک شیب ملایم کار را به علمای ربانی سپردند و کم کم مردم را به دوری از امام ظاهر عادت دادند. اما دوران بازگشت مردم به دامان اهل بیت دورانی بس مشکل است و بسیاری از مردم به خاطر عجله و تصمیم گیری های عجولانه در دام کسانی می افتند که به نام اهل بیت مردم را به گرد خود جمع می آورند و از گرد علمایی که محور وحدت بوده اند پراکنده می کنند و به ریز گروه های پراکنده تقسیم کنند.
مردم هم که عاشقانه منتظر ورود به دوران جدید و آویخته شدن به ذیل دامان پاک امام زمان هستند، به مقام علم و دانش پشت پا زده، عامیانه در دامان مدعیان دروغین مهدویت آرام گرفته اند!
امروز آن روزی است که بازار مدعیان مهدویت و ارتباط با امام زمان داغ است و اگر ما عالمانه با این فتنه ها برخورد نکنیم به زودی در دام یکی از اینها می افتیم. چنان که شاهدیم هر روز مدعی جدیدی با ترفندی جدید ظاهر می شود و می خواهد به ما بقبولاند که آن مهدی موعود خودش است یا اینکه با او درارتباط است.
- وظیفه ی ما در دوران فتنه:
در این میان اولیه ترین وظیفه ما دعا و توسل به دامان امام زمانی است که منتظر واقعی او هستیم. او باید مدد کند که خطای مدعیان دروغین از دیدگانمان به دور نماند.
وظیفه ی بعدی احتیاط و دست به عصا حرکت کردن است. هرگونه عجله و شتاب بی مورد می تواند نتیجه ی عکس بدهد.
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «یَا مِهْزَمُ، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ و هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ و نَجَا الْمُسَلِّمُونَ.
یک اصل مسلم دیگر دراین بین چشم بسته راه نرفتن است. تا زمانی که شما یقین نکرده اید فلان کس امام زمان است هیچ تکلیفی ندارید جز تحقیق، تا اینکه مرور زمان همه چیز را واضح و مسلم کند. همه ی ما امام زمانی را که ندیده ایم اجمالا قبول داریم اما اینکه آن امام زمانی که اطاعت او بر ما واجب است همین شخص باشد، تا زمانی که ثابت نشود تکلیفی ثابت نیست.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة
به ما سفارش کرده اند که ظهور امام زمان بر هیچ کس مخفی نمی ماند و مثل روز روشن خواهد بود و نشانه های الهی در تأیید آن می آید، با این حساب هیچ عجله ای به خود راه ندهید:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَیْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَکُمْ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آیَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَتْ مِنَ النَّاسِ أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا یَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهُ کَالصُّبْحِ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ.
واضح تر از این، خود امام زمان در ابتدای غیبت کبری، خطاب به نائب چهارم نامه ای دادند که:
بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ «1» فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ-
یعنی تا قبل از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی که دو نشانه ی واضح و قطعی بر نزدیک بودن ظهور است، ادعای هیچ کس را در خصوص امام زمان بودن یا رابطه با امام زمان قبول نکنید.
بعد از این سؤال مهمی که باید جواب بدهیم این است که ملاک تشخیص مسیر صحیح از غیر صحیح چیست؟ روزی امام زمان خواهد آمد و خود را به ما معرفی خواهد کرد و همه این را خواهند پذیرفت. اما به چه ملاکی؟ امام زمان علیه السلام چه امتیازی دارد که دیگران ندارند؟ آیا هرکس که گفت من امام زمانم باید بپذیریم؟ یا هر کس که گفت امام زمانم باید نپذیریم؟
در مقام تحقیق اما فقط یک قانون رمزگشای مشکل است و آن توجه به راه مستقیم و پیروی از کسی که جاده ی مستقیم را نشان می دهد. امیر مومنان در وصف اوضاع فتنه و مسیر برون رفت از آن فرمودند:
ِ الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا یَأْتِی الْکِتَابُ وَ آثَارُ النُّبُوَّة
هر کس مسیر مستقیم و مطابق فطرت را می خواهد کج کند و حرفهای عجیب و غریب بزند قابل اعتماد نیست و حتما ریگی در کفش دارد.
مدعیان دروغین به جهاتی سعی می کنند مسیر مستقیم را کج کنند و از جاده ی عمومی کناره بکشند.
مثلا برای اینکه به چشم بیایند و خود نمایی کنند: خالف تعرف (ضرب المثل: مخالفت کن تا مشهور شوی!)
یا برای اینکه برخی مزاحمتها را دور بزنند و دور از چشم دیگران اغراض خودشان را به پیش ببرند.
یا برای اینکه از بند برخی قیود دینی رها شوند و به خودشان مشروعیت بدهند.
هدف اصلی هم فقط یک چیز است: خلوت کردن جاده ی اصلی!
این راههای کج و غیر مستقیم غالبا در جهاتی مشترک هستند و به انحرافاتی چنگ می زنند و غالبا تکراری هستند و برای انسان آگاه نقشه ی لو رفته حساب می شوند.
برخی از مظاهر ”جاده خاکی زدن”های این عرفانها نوظهور را با هم مرور می کنیم:
۱. نفی زحمت، پیشرفت ساندویچی
یک وعده دهان پر کن و جذاب برای عامه مردم این است که به آنها بگویند فلان کار کوچک را بکنی فلان خیر بزرگ را می بری یا به فلان مقامات معنوی می رسی. می گویند: همین یک کار را بکنی امام زمان را درخواب می بینی! من فلان کار را کردم نتیجه گرفتم و...
درحالی که طراحی خداوند به گونه ای است که بدون زحمت قرار نیست به هیچ چیزی رسید: لیس للانسان الا ما سعی. ان مع العسر یسرا.
نمی شود خدا را دور زد و ساندویچی به چیزی دست یافت! و اصلا ارزشی ندارد که انسان چیزی را بدون رنج و زحمت به دست بیاور. و اصلا اگر ما انسان هستیم و ملائک نیستیم به خاطر این است که بدون زحمت بهشت را به دست نیاوریم!
الحدیث
این چیزی است که بسیاری از آن غافل اند و همچنان دنبال راهی ساده برای پیشرفت، برای نزدیک شدن به خدا، یرای رسیدن به کمال و پشت سر گذاشتن سختیها هستند.
این خصلت تنبلی برای مدعیان مهدویت و تمام کسانی که می خواهند گروهی را دور خود گرد آورند بسیار مفید، کارآمد و به درد بخور است و کمال سوءاستفاده را از آن می برند.
در حالی که دین اسلام راه رسیدن به آسایش و کمال و هر مقصد دیگری را بیان کرده است و گفته است راه پیشرفت معنوی اهمیت به واجبات و محرمات و اخلاص عمل است.
ما چرا اصرار داریم راهی را آزمایش کنیم که هیچ کس امتحان نکرده است؟ راهی را برویم که دیگران نمی دانند و نمی پیمایند و اصلا نمی پذیرند!
۲. دور زدن علما و مقام علم
علما به عنوان پیشگامان بصیرت همیشه مزاحم کسانی بوده اند که خواسته اند در دین مردم انحرافی ایجاد بکنند و برای خود دار و دسته ای تشکیل بدهند. به همین جهت پشت پا زدن به مقام علم و عالم برای این مدعیان دروغین یک ضرورت است.
البته گاهی این فرقه های نوظهور چندی از اهل علم را هم با خود همراه کرده اند، لکن پیکره ی علمای تراز اول استوانه ای است که نفوذ در آن به این سادگی نیست و قاعدتا به جهت سلاح علمی که به همراه دارند منحرف کردن آن هم از صراط مستقیم امکان پذیر نیست.
برخی فکر می کنند این اعتبار علما مخصوص دوران غیبت بوده است، در حالی که علما و فقها در زمان حضور معصومین نیز جایگاهی تعریف شده داشته اند و حضرات معصومین با تفویض اختیاراتی به آنها آنها را رابط بین خود و مردم قرار داده بودند.
روشن است که حضرات معصومین با رویه ی فردگرایانه نمی توانسته اند حیطه ی فعالیتهای خود را گسترش دهند و این نیاز بوده است که مطمئن ترین افراد را به شهرهای مختلف بفرستند و پیروان و موالیان خود را به جانب آنها گسیل دهند.
این حدیث را امام معصوم در زمان حضورشان فرموده اند:
العلماء حصون الإسلام (علما قلعه های محافظ اسلام هستند)
۳. گزینشی برخورد کردن با مقوله ی علم
- شامل دلیل تراشی برای مدعای خود بدون توجه به ادله ی مخالف. واقع گرایی در نظر فتنه انگیزان مهم نیست، بلکه مهم فقط این است که برای مدعای خود بتوانند به اندازه ی لازم مؤید و شاهد و دلیل جمع آوری کنند. در حالی که روش فنی و برهانی مسأله این است که باید به ادله ی مخالف و ادله ی طرف مقابل هم توجه کرد و نتیجه گیری را از جمع بندی تمام ادله به دست آورد.
- شامل برداشتهای شخصی و غیر متعارف و تصرف در ظواهر متون و منابع دینی، که در منابع دینی از آن به تفسیر به رأی یاد می شود و به اصطلاح امروزی از آن تعبیر به هرمنوتیک تعبیر می شود (قرآن در این خصوص می فرماید: گروهی از مردم که دلشان تیرگی دارد، از متشابهات و مبهمان قرآن پیروی می کنند تا فتنه بر پا کنند و برای آیه ی مورد نظر تأویل تراشی کنند! [آل عمران 7] کاملاً آیه گویا است که دست و پا زدن برای یافتن تأویل قرآن، بدون توجه به مسلمات موجود در ظواهر دین، از سر بی تقوایی و موجب برپایی فتنه است!).
- و شامل جولان بین شاخ و برگهای اعتقادات بدون توجه به پایه ها و مبانی معرفتی آن
بحث مفصلی است که مجالی متفاوت می طلبد.
۴. احساس محوری در توجه به مسأله اعجاز، به جای عقلانیت محوری
چیزهای دهان پرکنی به عنوان معجزه از خود بروز می دهند که کار آن هرگز جهت دادن به عقل نیست، بلکه دور زدن عقل است.
در حالی که رویه ی پیامبران دقیقاً بر خلاف این بوده است و ابتدا با برهان و دلیل عقلی مخاطب را به سمت حقیقت فرا می خواندند و سپس برای محکم کاری گاهی معجزه نشان می دادند.
در این آیه مشخصاً به این رویکرد الهی در مسأله ی اعجاز اشاره شده است:
وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِینَا آیَةٌ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (بقره 118)
آیات و نشانه های الهی از جنس بیان، از جنس علم و یقین هستند و مخاطب آن عقل انسانی است و نه احساسات و عواطف او!
۵. پیشینه نداشتن و ابتر بودن
دین اسلام خود را آخرین دین معرفی می کند، لذا هر مدعی جدیدی حق ندارد خود را به عنوان دین جدید عرضه کند.
دین اسلام هم طبق روایات مسلمی که از پیامبر خدا به ما رسیده اساس آن بر پیروی از قرآن و اهل بیت بنا نهاده شده است (رجوع به حدیث ثقلین) و این مسیر روشن و واضحی است که پایه های آن استوار و محکم و خدشه ناپذیر است. همین مسیر مستقیم امروز به مسیر علمای ما ختم شده است.
این سیستم اجازه ی نفوذ را به هیچ غیر خودی نمی دهد و با اخذ به پایه های مستحکم آن می توان ادعاهای واهی را از ادعای حقیقی تشخیص داد.
هر مدعی جدیدی باید نسبت خود را با دین اسلام و پایه های آن (یعنی قرآن و اهل بیت) مشخص کند و توضیح بدهد که چرا «نوظهور» است و تا به حال کجا بوده است؟