بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۲۸ مطلب با موضوع «انتظار و حرکت» ثبت شده است

۱۸
خرداد

قبل از این در مورد «ما طلبکاریم؛ در کنایه های رهبری» یک پست گذاشته بودیم.

رهبر بزرگوار در حرم حضرت امام سخنانی داشتند که در تأیید همان برداشت ها است.

بعضی سعی میکنند جامعه را و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند، بگویند «آقا فایده‌ای ندارد، نمیشود، نمیرسیم؛ چه‌جوری ممکن است با این‌همه مخالفت، با این‌همه دشمنی»؛ این نقطه‌ی مقابل آن شاخص دوّم است. شاخص دوّم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهای بلند؛ تسلیم نشویم در مقابل فشارها. البتّه شما وقتی‌که در یک راهی میروید که دشمنی بر سر آن راه هست، برای شما مانع ایجاد میکند؛ [امّا] این مانع بایستی مانع نشود از رفتن شما، از ادامه‌ی حرکت شما؛ تسلیم فشارها نشویم، رضایت به وضع موجود ندهیم، که اگر رضایت به وضع موجود دادیم نتیجه‌اش عقب‌گرد است. بنده بارها تکرار کرده‌ام؛ جوانها باید به سمت پیشرفت حرکت کنند؛ به سمت تحوّل مثبت حرکت کنند؛ اینکه ما به همان چیزی که داریم قانع بشویم -فرض کنید ما در زمینه‌ی علمی به یک پیشرفتهایی رسیده‌ایم که البتّه مورد قبول همه‌ی دنیا است؛ قبول دارند که ما پیشرفت کرده‌ایم- اگر به همین اندازه قانع شدیم، عقب خواهیم ماند؛ عقب خواهیم رفت؛ نه، راه پیشرفت تمام‌شدنی نیست؛ باید رفت تا رسید به آرمانهای بلند

این کلام رهبری که خود نوعی اعتراض است و لحن اعتراض آمیز دارد، پیامی برای ما دارد و آن اینکه: از اعتراض نترسیم! بگذارید اعتراض کنند، خود ما هم اعتراض داریم و طلبکاریم! چون اعتراض می تواند معنای خوبی داشته باشد. اعتراض معنایش این است که دچار رکود نشده ایم و هنوز در جنب و جوشیم. اعتراض معنایش این است که در کار مملکتمان سهیم هستیم و برای خودمان سهم قائلیم! اعتراض معنایش این است که با ریشه ی مشکلات سر ناسازگاری داریم و با آن رویکرد مقابله ای داریم. اعتراض معنایش این است که  بر عملکرد مسؤولین نظارت داریم...

این اعتراض به ما امید می دهد. این اعتراض به ما انتظار می دهد. و این اعتراض به انتخابها و رأی های ما جهت می دهد.

به همین خاطر این اعتراض مقدس است!

البته آفتی که این اعتراض مقدس دارد این است که شکایت را پیش کسی می بریم که شاید سزاوار آن نباشد؛ و آن طرف آن کسی که باید اعتراض ها سر او خراب شود با خیال راحت دارد کارش را می کند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
ارديبهشت

خودشان در نامه به شیخ مفید فرمودند:

ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته ، على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم ، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ، ولتعجلت لهم ، السعادة بمشاهدتنا ، على حق المعرفة وصدقها منهم بنا ، فما یحبسنا عنهم إلا ما یتصل بنا مما نکرهه ، ولا نؤثره منهم.

اگر شیعیان ما توفیق اطاعت خدا را پیدا می کردند و در راه وفای به عهدی که بر عهده گرفته اند، با هم همدل می شدند، فیض ملاقات ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت مشاهده ی ما شتابان به سمتشان می آمد... پس هیچ چیز ما را از آنها جدا نکرده است مگر بدی هایی که (خبر آن) از آنها به ما می رسد و آن را سزاوارشان نمی دانیم.

در ملاقاتی هم که علی بن مهزیار اهوازی با آن حضرت داشت، وقتی ابن مهزیار از حضرت گلایه کرد که: آقا کجا بودید؟ چرا از ما جدا بودید؟ حضرت سؤال را به سمت خود ابن مهزیار باز گرداندند و فرمودند:

مَا هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ وَ لَکِنْ حَجَبَهُ سُوءُ أَعْمَالِکُمْ

او هر گز از شما پوشیده نیست، بلکه این اعمال شماست که شما را از او جدا انداخته است!

تقصیر ماست غیبت طولانی شما               بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

گاهی فکر می کنیم که ما منتظر هستیم، در حالی که این امام زمان است که منتظر اصلاح ما است تا خدا منت نهد و اجازه ی تشرف ایشان را به جمع بدهد.

اما آن عهدی که امام زمان فرمود: اگر در وفای به عهد همدل بودند، ملاقات ما نصیبشان می شد، چه عهدی است؟ ما چه عهدی با امام زمانمان بسته ایم؟؟؟

رجوع به مقاله ی عهد یاری

عهد یاری

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

هزار سال منتظر ایستادیم و نیامد.

و هرچه بیشتر ایستادیم، دورتر شد!

ندانستیم که باید منتظر بدویم!

ندویدیم و توقع داشتیم برسیم؟!

اما کسی که ایستاده چطور توقع دارد برسد؟؟؟

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
بهمن

در نگاه خیلی ها جمهوری اسلامی بدهکار است، چون نتوانست مردم را به آن آسایشی که قولش را داده بود برساند.

بعضی ها حتی این را به پای اسلام می نویسند و دور بودن از فرهنگ غرب را مانع پیشرفت می دانند!

این تفکر شاید در دوران روحانی بیشتر هم شد و ذهن ها را به خود درگیر کرد.

اما بیانات رهبری در این ایام در صدد اثبات این ادعا بوده است که: در مرحله ی اجرا، با آن هدف فاصله داریم و در راه رسیدن به هدف با فرسایش هایی مواجه شده ایم. مقصّر هم یا دست اندرکاران دولتی و مجلسی هستند و یا مردمی که به آن مسؤولان رأی دادند! هرچه که هست، مشکل از انقلابی نبودن و عمل نکردن به شعارهای انقلاب است، نه از انقلابی بودن!

برخی از جملات این چند روزه را با هم مرور می کنیم. بقیه اش را هم خودتان پیگیری کنید:

از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند، که باید در مقابل این جریان ایستاد.

انقلاب زنده است و ما در نیمه‌راه انقلابیم. عزیزان من! توجّه دارید که انقلاب یک حادثه‌ی دفعی نیست؛ انقلاب یک دگرگونی است؛ این دگرگونی بتدریج انجام میگیرد. بله، حرکت انقلابی در اوّل لازم است، تشکیل نظام انقلابی لازم است امّا تا وقتی‌که این انقلاب بتواند پایه‌های خود را محکم کند و اهداف خود را تحقّق ببخشد، تدریج وجود دارد، مرور زمان لازم دارد. اگرچنانچه آن هدفها از یاد رفت، آن حادثه فراموش شد، آن‌وقت آن‌جوری میشود که در خیلی از کشورهای بظاهر انقلابی دیده شد...ما به این هدفها هنوز نرسیده‌ایم و در نیمه‌راه این هدفها هستیم.

 

اینکه بنده میگویم «اقتصاد مقاومتی» و تکرار میکنم، به‌خاطر این است. بنده از ده سال، دوازده سال پیش دارم این حرف را با صدای بلند میزنم که اگر اقتصاد کشور را در درون مقاوم‌سازی بکنیم، عمده‌ی مشکلات ناشی از دشمن از بین خواهد رفت

...کشورِ با این عظمت، با این بزرگی، با این‌همه محصولات متنوّع، آدم خجالت میکشد وقتی میبیند -حالا بنده در روزنامه میبینم، شماها در خیابان می‌بینید- انواع و اقسام میوه‌ی خارجی را در خیابان! پرتقال ما، سیب ما روی درخت میماند، آن‌وقت برویم میوه‌ی خارجی وارد کنیم؟

آمریکایی‌ها به این انتخابات چشم طمع دوخته‌اند؛ اینها در ایران دنبال تحوّلند؛ ما هم دنبال تحوّلیم. بنده بارها گفته‌ام که جامعه نمیتواند ساکن بماند، باید پیش برویم، تحوّل پیدا کنیم، تغییر پیدا کنیم؛ منتها تحوّل ما به‌سمت اسلامی شدن کامل [است‌]. چون الان اسم ما اسلامی است امّا خب خیلی راه داریم تا اسلامیِ کامل بشویم؛ مرتّب باید پیش برویم و روزبه‌روز نزدیک‌تر بشویم به آن اهدافی که نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای جامعه‌ی اسلامی معیّن و مقرّر کرده است؛ 

بدیهی است که ما، هم ریزش داریم، هم رویش داریم؛ بارها بنده گفته‌ام این را. کسانی هستند که یک روز انقلابی بودند، بعد فردا به‌خاطر یک عارضه‌ای(یا بحق یا بناحق)، از انقلاب روبرمیگردانند.

 

*******************

در همین زمینه دانلود کنید:

پناهیان-کمکاری مسؤولین علت عقب افتادن جامعه

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
دی

سوراخ دعا را را گم کرده ایم؛ فکر می کنیم نمی شود! ضعف و کاهلی خودمان را به چشم دیگران می بینیم، به پای اصول می نویسیم و به دست تقدیر می سپاریم. انگار نه انگار که مشکل از خود ماست و ما در وجود این مشکلات و رفع آن سهم داریم...

می گوییم: بی هوا رأی ندهید! حزب باد را سر کار نیاورید! باد نکارید که توفان درو کنید!

چشم بسته می گویند: همین است که هست! به هر کس دیگر رأی بدهیم، آخر، تو زرد از آب در می آید؛ پس معلوم می شود ریشه خراب است و اصول و پایه ها غلط طرح ریزی شده اند!

یکی نیست به اینها بگوید: وقتی هنوز دعوا سر خوب و بد است... وقتی هنوز بدها امید دارند که با یک حیله و ترفند از شما رأی جمع کنند... وقتی خوب برای اثبات خوب بودن خودش باید به زحمت بیفتد... وقتی هنوز رقابت را بین خوب و خوب تر بر قرار نکرده ایم... چطور توقع داریم همان روز اوّل از داخل این سبد قرعه، بهترین در بیاید و همان شود که ما دنبالش بودیم!

به گذشته ی خودتان نگاهی بیندازید! خوب را سر کار آوردید، بعد به آن قانع نشدید. گفتید بگذار این یکی را هم امتحان کنیم. بعد گفتید! نه همان قبلی بهتر بود، بعد دائماً از خوب به بد و از بد به خوب فرار کردید! انگار از خوبی های خوب ناراحت بودید که نمی خواستید در خوب بودن پیشرفتی حاصل شود. 

عجیب است که در بین رئیس جمهور هایی که تا حالا انتخاب شده اند، اکثرشان اصلاً اعتقادی به یاری رسانی به مظلومین و مستضعفیان نداشته اند و افکاری داشته اند مانند افکار غربی ها که باید سرمایه داران را چاق کرد تا به داد کشور برسند! بقیه در امان خدا...

طوری شده که خوب تر ها اصلاً امیدی ندارد که به گردونه مسابقه راه پیدا کنند! بعد از احمدی نژاد خوب تر ها خواستند خودی نشان بدهند، اما هیچ کس به آنها نگاه هم نکرد! چون ملاک در نظر مردم خوب بودن نبود! خوب تر ها با چه امیدی به میدان بیایند، وقتی ملاک و معیار نزد مردم مشهور بودن و پولدار بودن و ریاکار بودن و امثال آنها است!

چه توقع! مشکل از خود ماست! بعد از حدود چهل سال هنوز در تردیدیم و به یک شناخت از طیف ها و شخصیتها نرسیده ایم! هنوز افراد ناصالح از گردونه مسابقات حذف نشده اند؛ هنوز به آن حد از رشد نرسیده ایم که انتخاب ها فقط بین خوب و خوب تر باشد. هنوز هم در انتخابهایمان با شیطان معامله می کنیم و خدا را هیچ در نظر نمی گیریم.

نا امید هستی؟! از خود توست!

فقط وقتی امید اصلاح کشورت را داشته باش که وقتی یک نفر خراب کرد، دیگر رأی نیاورد! اما وقتی تسامح می کنیم، وقتی شانسی رأی می  دهیم، وقتی جز ملاکهای شیطانی ملاکی نداریم... چه توقع!

قاعده است! اتفاقی نیست! از گردونه ی شانس، فقط شیطان بیرون می آید!

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
آذر

 

اجدد له فی صبیحه یومی هذا ... عهداً و عقداً و بیعةً له فی رقبتی

حتماً شما هم با مولایتان عهدی دارید. هر روز صبح هم این عهد و پیمان را تجدید می کنید.

اما از مفاد این عهد چه می دانید؟ سفید امضا چه قولی به امامتان داده اید و از آن بی خبرید!؟ نکند این عهد مسؤولیتی به دوشتان نهاده و شما نسبت به آن بی تفاوتید...!

اصلاً چرا عهد؟! بهتر نبود مثلاً به جای آن، دعا برای تعجیل فرج می کردیم؟ (در حالی که در برخی ادعیه به همین عهد بسنده شده است و سخنی از تعجیل فرج به میان نیامده است!)

 

این عهد چه اهمیتی دارد که هر روز باید آن را تجدید کرد و از سر گرفت! این چه عهدی است که تا روز آخر عمر نباید آن را فراموش کنیم؟ اصلاً این عهد و پیمان چه تأثیری در زندگی ما داشته  و زندگی ما بر اثر آن چه تغییراتی کرده است؟

 

مسأله از شدت روشنی مخفی مانده است! معلوم است دست بیعت را وقتی دراز می کنند که قرار عملیات و کاری بزرگ در میان باشد. بیعت را برای تضمین یاری می گیرند. این بیعت را از چه کسی می گیرند؟ از هر کسی که منتظر است و توقع دارد. از هر کسی که دعایش این است: اللهم عجل لولیّک الفرج. دعای فرج کردی؟ برای نزدیک شدن به فرج کاری هم کرده ای؟ حاضری خرجش را هم بپردازی؟ خرجش این است که آستین یاری بالا بزنی!

خجالت نکش! اگر قصد داری برای فرج گامی برداری و کمکی بکنی، از دعای فرج خجالت نکش! این دعا مخصوص خود توست!

از دعای عهد شروع می کنیم تا ببینیم این چه عهدی است و چه رابطه ای با نصرت و یاری دارد؟

در دعای عهد همین عهد و پیمان محور قرار گرفته و این دعا به این نام نامیده شده. در این دعا (شبیه زیارت صحرگاه امام زمان) پس از یاد خدا و صلوات بر امام زمان مستقیماً وارد آن عهد می شویم و بلافاصله برای توفیق نصرت امام زمان دعا می کنیم و حتی دعا می کنیم که اگر قبل از ظهور امام زمان از دنیا رفتیم، خدا ما را زنده کند تا به این عهد خود وفا کنیم و امام قائم را یاری کنیم! بعد از این است که در این دعا به خود حق می دهیم برای تعجیل فرج دعا کنیم و آن را عاجزانه از خدا طلب کنیم.

حالا سری به زیارت آل یاسین می زنیم.

در زیارت آل یاسین اصلاً نه فقره ای در راستای دعای تعجیل فرج وجود دارد و نه صراحتاً یادی از این عهد شده. تنها چیزی که وجود دارد (پس از شهادتها و عرضه ی دین به محضر امام عصر)، در آن جملات اخیر زیارت، فقط اعلام آمادگی برای یاری امام زمان است (و نصرتی معدّة لکم). این هم اهمیت این نصرت و یاری را می رساند. در دعای پس از زیارت البته هم یادی از عهد و میثاق شده و هم چند بار بر نصرت و یاری امام عصر تأکید شده است.

 

اگر برایتان مهم بود سری هم به دعای سرداب بزنید؛ آنجا این عهد را خودمانی تر توضیح داده اند؛

ُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ ومِیثَاقِی لَدَیْکَ إِذْ أَنْتَ نِظَامُ الدِّینِ ویَعْسُوبُ الْمُتَّقِینَ وعِزُّ الْمُوَحِّدِینَ وبِذَلِکَ أَمَرَنِی رَبُّ الْعَالَمِینَ فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وتَمَادَتِ الأَعْمَارُ [ الأَعْصَارُ ] لَمْ أَزْدَدْ فِیکَ إِلا یَقِینا ولَکَ إِلا حُبّا وعَلَیْکَ إِلا مُتَّکَلا ومُعْتَمَدا [ تَوَکُّلا واعْتِمَادا ] ولِظُهُورِکَ إِلا مُتَوَقَّعا ومُنْتَظَرا [ تَوَقُّعا وانْتِظَارا ] ولِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَرَقَّبا [ إِلا تَرَقُّبا ] فَأَبْذُلُ نَفْسِی ومَالِی ووَلَدِی وأَهْلِی وجَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْکَ والتَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِکَ ونَهْیِکَ مَوْلایَ فَإِنْ أَدْرَکْتُ أَیَّامَکَ الزَّاهِرَةَ ...

 

کمی بی پرده تر سخن بگویم.

مراد از «عهدی» که مورد توقع امام زمان است و امام زمان (عج) آن را پازل گمشده ی ظهور معرفی کرده اند، چیست؟! فرمودند:

ولو أنّ أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا...

 

حالا ببین امام تو، خود چگونه به وعده و عهدش پایبند است! همین هم کار دستش داد:

یک روز قبل از بیرون آمدنم از کوفه، نظرى به پشت کوفه انداختم آن قدر جمعیت آنجا جمع شده بودند که تاکنون چشمانم جمعیتى بیش از آنها را در یک جا ندیده بود، در موردشان پرس‏وجو کردم، گفتند: گرد آمده‏اند تا از آنان سان دیده شود و بعد به سوى حسین فرستاده شوند. از این رو از شما مى‏خواهم اگر براى شما ممکن است به اندازه یک وجب هم به طرفشان نروى! اگر صلاح مى‏دانى جایى برو که خداوند در آنجا شما را محفوظ نگه دارد تا بدین وسیله قدرى درنگ کنى و ببینى نظرت چه مى‏شود. و برایت روشن شود که چه باید بکنى؟ بیایید شما را در پناه کوهمان که [أجأ] نامیده مى‏شود قرار مى‏دهم و خودم مى‏آیم و شما را به آن روستا مى‏رسانم. حسین [علیه السّلام‏] فرمود: خدا به تو و قومت جزاى خیر بدهد! بین ما و این قوم‏ قراریست که با توجه به آن، بازگشت برایمان دشوار است. (وقعة الطف 175)

 

راستی شما برای یاری امام زمان گامی برداشته اید؟ آیا مثلاً تیر و گلوله ای با این هدف برای روز مبادا مهیا کرده اید؟

قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : لیعدن أحدکم لخروج القائم ولو سهما فإن الله تعالى إذا علم ذلک من نیته رجوت لأن ینسئ فی عمره حتى یدرکه فیکون من أعوانه وأنصاره.

نمونه ای از یک یار که یاری دغدغه ی او بود:

عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْوَاسِطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَرَکْنَا أَسْوَاقَنَا انْتِظَاراً لِهَذَا الْأَمْرِ حَتَّى أَوْشَکَ الرَّجُلُ مِنَّا یَسْأَلُ فِی یَدَیْهِ فَقَالَ یَا عَبْدَ الْحَمِیدِ أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا قَالَ فَقُلْتُ فَإِنْ مِتُّ قَبْلَ أَنْ أُدْرِکَ الْقَائِمَ فَقَالَ الْقَائِلُ مِنْکُمْ إِنْ أَدْرَکْتُ‏ الْقَائِمَ‏ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ کَالْمُقَارِعِ مَعَهُ بِسَیْفِهِ وَ الشَّهِیدُ مَعَهُ لَهُ شَهَادَتَان‏.

توقعی که از مسلمانان می رود همین است: اعلام آمادگی برای یاری اهل بیت:

عن الفضیل بن یسار عن أبی جعفر ع قال‏ انظر إلى الناس یطوفون حول الکعبة، فقال: هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیة، إنما أمروا أن یطوفوا ثم ینفروا إلینا- فیعلمونا ولایتهم‏، و یعرضون علینا نصرتهم- ثم قرأ هذه الآیة «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ‏» فقال: آل محمد آل محمد، ثم قال: إلینا إلینا.

امام زمان وقتی که می آیند بیعت هیچ کس به گردن ایشان نیست؛ بلکه پیش از آمدنشان از همه ی شیعیان و دوستان خود بیعتی در اختیار دارند و همین عهد و پیمان است که چراغ سبزی است به امام زمان، برای حضور و ظهور. یک عهد یاری که به امام قائم تضمین می دهد با همراهی یارانش مسؤولیت خود را به اتمام رساند و نیمه راه تنها نماند.

امروز و این ساعات خوب وقتی است برای شروع یک پیمان واقعی؛ پیمانی که مسیر زندگی ما را عوض کند و به زحمت های یک شیعه ی امام زمان جهت دهد. مناسبت آن هم شروع ولایت امام عصر! مبارکتان باشد...

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آذر

سختی ها برای خودشان عالمی دارند و هر مدل از آنها طعنه به گونه های دیگر می زند! هر کدام هم رفتار خاص خود را می طلبد و اگر برخوردی که با یکی باید صورت پذیرد اشتباهاً با دیگری انجام شود به جای اینکه رام شود رَم می کند و وحشی می شود. در حالی که اگر به درستی با آنها برخورد شود به آسایش منتهی می شوند و وقتی رفتند برکاتشان برای ما به جا می ماند.

آنقدر هم متنوع هستند که نگو و نپرس!

 حالا اینجا با «سختی های منبّه و مذکِّر» کار داریم و می خواهیم ببینیم چطور باید با آن برخورد کرد تا زیاد بر ما سخت نگیرد و از سرمان رد شود.

این سختی ها اینقدر مهم هستند که به خاطرشان طراحی دنیا به هم خورد و به این شکل در آمد:

و خداوند گوشه ای از لذات را به آنها نشان داد تا از این ذره به عظمت لذتهای خالصی که در انتظار آنها است پی ببرند، لذتهایی که ذره ای سختی با آن مشوب نیست و آن همان بهشت است؛ و ذره ای از رنجها و دردها را به آنان عرضه کرد تا از آن به دردهای بدون راحتی که در انتظارشان هست پی ببرند، و آن همان جهنم است؛ و بهمین جهت است که می بینید نعمتهای دنیا با رنجهای آن مخلوط است و شادی های آن با غمهای آن مشوب است. (بحارالأنوار 5/316 حدیث از امیر المؤمنین علیه السلام)

یعنی خدا در این دنیا اینهمه سختی و راحتی را در هم آمیخت و مخلوط کرد فقط برای یک چیز و آن: جلب توجه و تنبّه نسبت به سختی ها و خوشی های خالصی که در آخرت در انتظار ماست. یعنی این سختی ها ذره بینی هستند که عذابهای واقعی آخرت را نشان می دهد. یعنی این خوشی ها محرّک و هُل دهنده ی ما هستند به سمت آن لذتهای واقعی و بی بدیل.

جرئیل بر پیامبر خدا (ص) نازل شد و فرمود :

یا محمّد الحقّ یقرئک السلام و یقول لک : إنی أوحیت إلی الدنیا أن تمرّی و تکدّری و تضیّقی و تشدّدی علی أولیائی حتی یحبّوا لقائی، و تیسّری و تسهّلی و تطیّبی لأعدائی حتی یبغضوا لقائی فإنّی جعلت الدنیا سجناً لأولیائی و جنّة لأعدائی[1].

ببینید چطور خداوند برنامه ریزی می کند تا ما را به یاد آن چیزهایی بیندازد که با زبان خوش خودمان به فکر آنها نیستیم:

قال النبی صلى الله علیه وآله: لولا ثلاثة فی ابن آدم ما طأطأ رأسه شئ: المرض و الموت و الفقر، و کلهن فیه و إنّه لمعهن لوثاب.

این در زندگی هر مؤمنی یک داروی حیاتی است که هر چند مدّت یک بار سر وقت باید به خورد او داده شود:

عن محمد بن مسلم قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: المؤمن لا یمضی علیه أربعون لیلة إلا عرض له أمر یحزنه یذکر به.

اما متأسفانه بسیاری از مردم به جای اینکه بر اثر این مشکلات سرشان به سنگ بخورد و بیدار شوند، بالعکس، درگیر مشکلات می شوند و کلاً فراموش می کنند که این مشکلات چه چیزی را دارد به آنها نشان می دهد! مثل کسی که هرچه بیشتر صدایش می کنی و از خطری او را بر حذر می داری، بیشتر شاکی می شود که: با چه کسی کار داری؟ چرا داری سر و صدا می کنی؟! دائم خدا با زبان مشکلات صدایشان می زند و تذکرّشان می دهد، اما آنها زبان مشکلات را نمی فهمند و هیچ به روی خود نمی آورند، لذا هر روز با نزول بلایای جدیدتری مواجه می شوند که سعی می کنند آنها را به هوشیاری بکشانند و قیامت عظمی را مقابل دیدگان آنها بیاورد...!

*****

آن سوی داستان یک قیامت صغری هم در کار است که گرچه ما متوجه آن نباشیم اما او دائماً دارد خودنمایی می کند!

این قیامت نیز برای خود منبّهاتی دارد و برای رسیدن به آن، جامعه ی اسلامی باید سختی های طاقت فرسایی را به جان بخرد!

این قیامت صغری همان قیام صاحب الأمر و ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند برای استقبال از آن سختی های متنوّعی مقرّر فرموده تا شیعیان کاملاً آماده شوند.

جلوه ای از این سختی ها که بر شیعیان تحمیل می شود در این روایت آمده:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ لَا تَزَالُونَ تَنْتَظِرُونَ حَتَّى تَکُونُوا کَالْمَعْزِ الْمَهُولَةِ الَّتِی لَا یُبَالِی الْجَازِرُ أَیْنَ یَضَعُ یَدَهُ مِنْهَا لَیْسَ لَکُمْ شَرَفٌ تُشَرِّفُونَهُ وَ لَا سَنَدٌ تُسْنِدُونَ إِلَیْهِ أُمُورَکُم‏.

ممکن است ما با اینهمه سختی هایی که متوجه ما می شود، نه تنها بیدار بشویم و به دنبال راه چاره واقعی برویم، بلکه از خود بی خود شویم و دست به کارهایی بزنیم که وضعیت را از این که هست بدتر کند!

کار غلط این است که مثلاً عَلم مبارزه را زمین بگذاریم و اعلام کنیم که از ادامه ی راه خسته شده ایم! اینطور که بشود قطعاً آینده ی بدی در انتظار ماست.

در مقابل، کار درست در قبال این سختی ها همان صبر و ایستادگی و انتظار و دعا برای فرج است.

وَ لَکِنْ إِذَا کَثُرَتِ الْحَاجَةُ وَ الْفَاقَةُ وَ أَنْکَرَ فِی النَّاسِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَقَّعُوا أَمْرَ اللَّهِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً.

کاش در این راه لا اقل از قوم بنی اسرائیل الگو می گرفتیم:

عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُ سَیُولَدُ لَکَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ «2» فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ یُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْکَلَامَ عَلَیَّ. قَالَ‏ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَى مُنْتَهَاهُ.

این را امام حیّ و حاضر می گوید که: اگر شما شیعیان، دعا و زاری می کردید تا خداوند فرج را مؤجل کند، غربت ما اهل بیت هم به سر می آمد و گرفتار این همه درد و بلا نمی شدیم!

اما گزینه ی بهتر از این هم وجود دارد!

می شود کاری کرد که اصلاً خدا بلا را بر سر ما نازل نکند تا بخواهد ما را بیدار کند تا ما مجبور شویم دست به دعا بر داریم و از خدا برطرف شدن این بلاها را طلب کنیم!

کاری که از ما بر می آید چیست؟ چکار کنیم که بدون اینکه گرفتار آنهمه بلاها شویم، به دوران ظهور پا بگذاریم؟

سختی هایی که به عنوان مقدمه ی ظهور ذکر شده اند، هدف نیستند و برای رساندن شیعیان به آن نقطه هستند که احساس نیاز پیدا کنند. اما اگر شیعیان با ابزار عقل به درک این نیاز برسند دیگر چه نیازی به سختی ها هست؟

راه چاره این است که با زبان خوش دست به دعا برداریم و نیاز خودمان را نسبت به امام زمان به درگاه الهی ببریم. راه چاره این است که بدون اینکه از جانب بلایا زوری بر سر ما باشد، امام زمان را به خاطر خودش از خدا طلب کنیم! مگر حتماً باید کارد به استخوان برسد تا دست به دعا برداریم؟!

کارد به استخوان رسیدن برای این بود که مردم به استقبال امام زمان بروند و او را از خدا طلب کنند! شاید بتوانند وقتی که امام زمان آمد، قدر او را بدانند و با او همراهی کنند. اما چرا با زور!؟ چرا با زبان خوش خودمان به این نتیجه نمی رسیم که به امام زمان نیاز داریم و او مانند اکسیژن هوا برای ادامه ی زندگی معنوی ما ضروری است؟!

اتفاقاً کارد هم به استخوان رسید! مگر در طول تاریخ کم تکرار شده که شیعیان به اوج سختی رسیده اند؟ مگر داعش نیامد و همه را به تکاپو نینداخت؟ اما این سختی ها هم نتوانست ما را منتظر امام زمان گرداند. فُوت ماجرا را گم کرده ایم! به خطا رفته ایم! یادمان رفته که فرج و عافیت را باید از خدا خواست! دائم خدا می خواهد راه صحیح را به ما نشان بدهد، اما ما خودمان را داریم به راه دیگر می زنیم...

به خودتان نگاه کنید! آیا این احساس نیاز را در دلتان می بینید؟ آیا اهل دعای عاجزانه برای فرج هستید؟ اگر نیستید باید یک هشدار به شما بدهم! شما جزو نا امیدها هستید و نه جزو منتظرها! سختی ها به جای اینکه شما را منتظر کند، شما را از رده خارج کرده و کلاً آسایشی را که هدیه ی قیام امام زمان باشد، از خیال شما برده! اگر امید داشتید، طور دیگری برای فرج دعا می کردید؟ برای این دعا برنامه ریزی می کردید قبل از اینکه مصیبتهایی که عالم را فرا گرفته، دامن گیر شما شود!

این یعنی نا امیدی! گرچه به زبان نمی آوریم؛ اما سخن کردار ما این است که: امام زمان نشد، از یک راه دیگر کارمان را پیش می بریم!

الغیبة للشیخ الطوسی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ ذَکَرَ الْقَائِمَ فَقَالَ لَیَغِیبَنَّ عَنْهُمْ حَتَّى یَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِی آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ.

انتظار و دعا در نقطه ی مقابل ناامیدی است، آنطور که در کلام امیر المؤمنین دستور داده شده:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ الله.

پس سعی کنید جزو نا امیدها نباشید! چون ناامیدها در آخر الزمان خیلی زیاد می شوند.

قَالَ الرِّضَا ع مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ وَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یَجِی‏ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْیَأْسِ فَقَدْ کَانَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ.

 

 

 

****** داستان ******

می گه: خیلی دوست داشتم امام زمانم رو زیارت کنم، خیلی توسل کردم، آخرین توسلم این بود که چهل جمعه برم مسجد جمکران به زائرای مسجد امام زمان «علیه السلام» آب بدم بلکه آقا بهم توفیق زیارتشون رو بدن.

نزدیک چهلمین جمعه بود، یک جمعه که مثل همیشه به زائران حضرت آب تعارف کردم، مشک آبم داشت تموم می شد آمدم از مسجد خارج بشم دیدم یک سید جلیل القدری وارد مسجد شد، گفتم بگذار یک لیوان آب هم به آقا سید تعارف کنم، آمدم جلو، گفتم: آقا سید آب میل دارید؟ آقا سید تشکر کرد، لیوان آب رو که دادم دستشون، یک نگاه به آب کردند و جمله ای فرمودند: اگر شیعیان ما به اندازه همین یک لیوان آب تشنه ما بودند ما ظهور می کردیم. 

نفهمیدم منظور آقا سید چیه؟ وقتی از او جدا شدم تازه فهمیدم، او جز مولایم نمی تواند باشد برگشتم هرچه گشتم او را ندیدم ...

 


[1]. بحار 81/194.

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آذر

جای تعجّب دارد که اصحاب ائمه از فلسفه ی غیبت سؤال می کردند! واقعاً عجیب است! یعنی آنها علّت این سلب توفیق را نمی دانستند که سؤال می کردند؟ یعنی نمی دیدند که هرچه به امام دوازدهم نزدیک تر می شود عمر ائمه کوتاه تر می شود و شیعیان در مقابل دشمنان، توفیق کمتری در حفظ جان امام داشتند!

  • مهدی جهانشاهی
۳۱
تیر

مقدمتاً توجه به این نکته قرآنی مهم است که در قرآن کریم سه الگوی پیروزی مطرح است:

1. الگوی حضرت موسی که پیامبر الهی شروع کننده است و کار را تا جایی پیش می برد ولی چون این حرکت با اقبال مردم مواجه نمی شود کار متوقف می شود و نتیجه ی نهایی به دست نمی آید.

2. الگوی حضرت سلیمان که در این نوشتار قصد داریم آن را تشریح کنیم.

3. الگوی حضرت ذوالقرنین که سرتا پا ابهام است و آنچه قابل حدس است این است که جریان پیروزی او یک تفضل ویژه در حق یک بنده ی ویژه ی الهی است...

 

ادعای ما در این نوشتار این است که حکومت حضرت داوود و سلیمان را در زمان پیشینیان و قوم بنی اسرائیل، می توان با حکومت امام زمان در آخر الزمان مقایسه کرد. چنان که هر دو ولیّ الهی سیطره ای کامل بر جهان یافته و دین و متدیّنین در زمانه ی آنها به اوج عزّت خود می رسند و حاکمیت کامل خدا را بر جامعه ی خود تجربه می کنند.

جریان تمحیص در هر دو واقعه مشهود است و عدد کلیدی 313 هم در مورد هر دو حرکت، رمزگشا است.

 

اما چه جریانی به ملک سلیمان منتهی شد؟ پیش از آن چه مقدماتی فراهم شد؟ شاید بتوان آن جریانات را با ایام پیش از ظهور امام زمان تطبیق داد؛

در توضیح مطلب یک نکته قابل تذکر است:

در زمان بنی اسرائیل پس از آنکه حضرت موسی، آن پیامبر صاحب شریعت، قوم خویش را مفارقت کرد، برای مدتی بنا بر این شد که امر مرجعیت دینی (نبوّت) از امر مرجعیت اجتماعی (حکومت) تفکیک شود و برای هر یک متصدی جداگانه ای در نظر گرفته شود (و این به این معنا نیست که دیانت از سیاست جدا شده باشد! زیرا در همین برهه از زمان کسی که به عنوان والی امور در نظر گرفته می شود مسلّح به سلاح علم الهی است و این شخص نیز از طرف خدا تعیین می شود).

نقش کلیدی علما را در این دوره از زمان، می توان از این آیه برداشت کرد:

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ اللّهِ.

این یعنی رجوع به منابع دینی و حکم بین مردم بر طبق آیات الهی، در برهه ای از زمان به ربانیون و احبار موکول شده بود.

این زمانه را به دوران غیبت امام زمان می توان تشبیه کرد، زیرا در زمان غیبت نیز بنا به مصالحی امام زمان از رأس امور کناره گیری می کنند و حکومت و سرپرستی اجتماعی امت را به نواب خود حواله می دهند.

پس از دوران غیبت و با ظهور امام زمان، این دو جایگاه مهم مجدداً با هم ادغام می شوند و مُلک و حاکمیت به خاندان نبوّت باز می گردد، همچنان که در زمان حضرت داوود و سلیمان نیز حاکمیت و نبوت مجدداً با هم ادغام شدند.

از طرفی در روایات آمده است: آنچه بر قوم بنی اسرائیل گذشت، مو به مو بر سر امت پیامبر هم خواهد آمد!

پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود:

امّت من سنّت‏ بنى‏ اسرائیل‏ را مرتکب خواهند شد بطورى که قدم جاى قدم آنان مى‏گذارند و تیر به همان جا که آنان زدند مى‏زنند، و وجب به وجب و ذراع به ذراع و باع به باع‏ «65» کارهاى آنان را انجام خواهند داد، تا آنجا که اگر داخل سوراخ حیوانى‏ شده باشند اینان نیز همراه آنان داخل مى‏شوند. تورات و قرآن را یک نفر از ملائکه در یک ورق‏ با یک قلم نوشته است، و مثلها و سنّتها (در آنان و اینان) به یک صورت جارى شده است. (کتاب سلیم بن قیس ص 163)

ملک سلیمان-ملک صاحب الزمان عج

پس جریان حاکمیت امام زمان باید الگویی داشته باشد که ما بتوانیم آن را با آن الگو تطبیق دهیم و به فرموده ی روایت، مو به مو با هم مقایسه کنیم!

با این مقدمه کوتاه، به خدمت قرآن می رویم تا گذشته و حال و آینده ی خودمان را با برهه از زمانه ی قوم بنی اسرائیل تطبیق دهیم!

در اینجا آیاتی را مرور می کنیم که بیانگر صحنه های به پیروزی رسیدن قوم بنی اسرائیل به دست طالوت و حضرت داوود است (و حضرت سلیمان هم با اتمام آن مسیر آغاز شده، وارث زمین گشت). شاید بتوانیم این جریانات را با زمانه ی خود تطبیق بدهیم، یا لا اقل از آن جریانات برای امروزمان عبرت بگیریم و کسب تجربه کنیم:

 

سوره مبارکه بقره، آیه 246 به بعد:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ( 246 )

تأکید می شود که اینها از امت حضرت موسی هستند، همچنان که ما از امت پیامبر اسلام و ادامه ی همان جریان هستیم.

حضرت موسی با مردمانی که داشت، نتوانست کار را به انتها برساند و این مهم به دوش آیندگان از قوم او افتاد. همچنان که برای پیامبر اسلام مقدّر نشد تا تفسیر آیه ی «لیظهره علی الدین کله» باشد و این مهم به دوش اولیای از خاندان او افتاد.

این گروه که در این آیه به آنها اشاره شده کسانی هستند که تحت فشار سختی های «مستکبران» به ستوه آمده و از خداوند ظهور منجی را طلب می کنند و به اینگونه با «دعوتی» که برای حضور منجی به عمل می آورند، تضمین می دهند که با آن منجی و حلاّل مشکلات همراهی کنند. (همچنان که مردم ایران نمونه هایی از این «استکبار ستیزی» و «عهد یاری» را به انجام رسانده اند و پس از هزار سال پرچم  مبارزه با کفر را بر افراشتند/ در پیاده روی های اربعین و لبیک گفتن های زائران ملیونی هم این «عهد یاری» مشهود و قابل لمس است).

این «عهد یاری» در جریان برخی از ائمه هم وجود داشته است، لکن چون با گامهای بعدی همراه نشده است، کار ناقص مانده است.

 

این قوم برگزیده که قرآن به آنها اشاره می کند، به لحاظ تئوری به این نتیجه رسیده اند که وقتی ولیّ الهی برای نجات آنها می آید باید آستین بالا بزنند و برای یاری او برای رسیدن به اهدافش، او را نصرت و یاری کنند و با کوشش خودشان نبیّ الهی را برای برکناری جالوت که یک حاکم ستمگر است، یاری کنند. (نه اینکه مانند اطرافیان حضرت موسی کناری بایستند تا ولیّ خدا همه ی کارها را خودش بکند! «رجوع کنید به سوره مائده آیه 20 به بعد» ).

با وجود وعده و قولی که اینها نسبت به یاری ولیّ خدا داده اند اما در مقام عمل بسیاری از آنها پا پس می کشند و ولیّ الهی مجبور است با عدد کمتری از این گروه به ادامه ی طریق رهسپار شود (: حدود 60 هزار نفر)، و این اولین ریزش در مسیر رسیدن به هدف است.

این می تواند اشاره به گام سوم داشته باشد که آن گام «مسؤولیت پذیری» «استقامت» و شانه خالی نکردن از بار مسؤولیت است.

شاید این گروهی که ریزش می کنند همان کسانی باشند که گفتند: ما لنا إلا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و أبنائنا* زیرا این گروه هدف فی سبیل الله بودن جهاد را فراموش کرده اند و جنبه ی شخصی به آن داده اند و جهاد را راهی برای دست یافتن خود به مقاصدشان در نظر گرفته اند. این همان مرحله ی اول امتحانات است که مردم کوفه هم از آن سرافکنده بیرون آمدند و چون قصد دنیوی داشتند نتوانستند با امام حسین و حضرت علی علیهما السلام تا انتهای مسیر همراهی کنند.

این را می توان ریزش چهارم دانست، یعنی «نیت فی سبیل الله بودن حرکت» که در جای جای قرآن به آن تأکید شده است.

مثل برخی از مردم نباشیم که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟! طوری طلبکارند که انگار آنهمه زحمت فقط برای دنیای آنها بوده است!

ادامه ی آیات:

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ( 247 )

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آَیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آَلُ مُوسَى وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 248 )

اینجا این نبی خدا مردم را به یک "پرچم دار" مورد تأیید خود حواله می دهد و به یک معنا برای خود «نائب» تعیین می کند[1] و این هم امتحانی برای مردم است که باید به دستورات این نائب پیامبر، و امیر سپاه تن بدهند! با اینکه نه پیامبر است و نه به او وحی می شود! برای شناخت این فرد هم معیارهایی از جانب ولیّ الهی تعیین می شود.

این مرحله ی پنجم امتحانات است که جامعه ی دینی ملزم است از کسی تبعیت کند که برای درک قاصر او قابل توجیه نیست و قبول ولایت او بر آنها مشکل است. طبعاً اینجا نیز بخشی از مردم ریزش پیدا کرده اند.

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ( 249 )

اینجا در رکاب این امیر سپاه، و در آستانه ی دست به کار شدن برای مبارزه با دشمن خارجی، مردم در معرض یک امتحان و فتنه بصیرتی (در خصوص مبارزه با هوای نفس) قرار می گیرند! امتحانی از جنس فشار اقتصادی که در آن، قوم پیشرو موظف هستند از حقوق مسلّم اقتصادی خود صرف نظر کنند و سختی را با جان و دل پذیرا باشند! با اینکه می توانند دست در آب فرو کنند و به همین سادگی از آن بنوشند، اما موظف هستند از آن صرف نظر کنند!

((مثل اینکه ما برای حفظ دستاورد هسته ای و حفظ استقلال خود، ملزم هستیم تحریمها را تحمّل کنیم و از اموال بلوکه شده ی خودمان صرف نظر کنیم و با اینکه می توانیم از راه نرمش دیپلماسی به خواسته ی خودمان برسیم اما وظیفه داریم تنها به فکر عزّت و استقلال خودمان باشیم؛

مثل اینکه ما وظیفه داریم دسترنج دست خودمان را بخوریم و از جنس خارجی چشم پوشی کنیم؛

مثل اینکه ما باید ندای شکم را نادیده بگیریم و به کسانی رأی بدهیم که رضای خدا در آن باشد ...

در روایتی وارد است که اصحاب حضرت حجت هم با امتحانی مانند امتحان اصحاب طالوت مواجه خواهند شد که این خود پازل بحث ما را به خوبی تکمیل می کند!

عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) ، قال : " إن أصحاب طالوت ابتلوا بالنهر الذی قال الله تعالى : " سنبتلیکم بنهر " ، وإن أصحاب القائم ( علیه السلام ) یبتلون بمثل ذلک " .))

در این عرصه نیز قوم پیشرو دچار ریزشی دیگر می شوند و کسانی که برای طی مسیر و متحقّق کردن اهداف باقی می مانند، جز گروهی اندک نیستند! اما چون جزو "صابرین" هستند، دست خدا به همراه آنهاست و با وجود عدد کم ابائی ندارند که دست به کار شوند.

(البته بنا به گفته ی برخی روایات این افراد سربلند در امتحان که عدد آنها به 313 نفر می رسد، در کنار آن 60 هزار نفر به معرکه ی جنگ وارد می شوند و لکن پیشبرد کارها به دست همین افراد اندک است که روحیه ی خود را نباخته اند و دعای آنها این است:)

 فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آَمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (249- 250 )

(بنا به گفته ی دسته ی دیگر از روایات این دعا از زبان کسانی است که حتّی یک غرفه مجاز از آن آب را هم نخوردند! با این توضیح خان هفتم، از خان ششم تفکیک می شود)

اما خان هفتم و سخت ترین قسمت کار: ضعیف دیدن دشمن!

 

به ذهن نزدیک می آید که آن دسته از این قوم که این روحیه را دارند که دشمن را ضعیف حساب کنند و اعتماد به نفس خود را حفظ کنند، کسانی هستند که توانسته اند روی هوای نفس خود پا بگذارند و از آن آب ننوشند.

به هر حال این هم یک مرحله ی نهایی از امتحان است که باید با اعتماد به نصرت خدا و طلب صبر از خداوند، خود را قوی دید و دشمن را در هر شرایطی که هست، ضعیف و ناتوان دید! (شیطان قدرتی ندارد و قدرت او تنها و تنها در ضعف ماست!)

مردم کوفه که امام حسین را تنها گذاشتند در این معرکه هم خودشان را باختند و نتوانستند در مقابل هیمنه ی پوشالی عبید الله بن زیاد تاب و توانی از خود نشان دهند و شد آنچه نباید می شد.

 

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآَتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ ( 251 )

تِلْکَ آَیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 252 )

در صحنه ی بعد، تیر خلاص را داوود نبیّ می زند. همو که طبق برخی شواهد «نقیب دوازدهم» حضرت موسی است و برای مدتی مخفی بوده است.[2]

از اینجای داستان پرده ی پیروزی ها ورق می خورد و این حضرت داوود است که ادامه دهنده ی راه مبارزه است و راه را برای رسیدن به ملک سلیمان هموار می کند و آن مُلک به یاد ماندنی را پایه ریزی می کند.

 

 

در این معرکه که لشکر شیطان (شیطان بزرگ: آمریکا) به بیشترین قوّت تاریخی خود رسیده اگر خداوند گروهی را به مقابله با آنان بر انگیزاند، بنا به گفته ی آیه ی فوق، زمین به فساد کشیده می شود و فضل خدا این است که برای دفع ستمگران، گروهی از مؤمنین را بسیج می کند.

حالا اینکه قوم ما آن قوم پیشرو باشد و پرچم را به دست صاحب پرجم برساند و کار را نهایی کند، این بستگی به ما دارد که آیا بعد از این هفت خان، 313 نفر یار وفادار برای امام زمان باقی می ماند یا نه؟ چون خودشان فرمودند: اگر عدد 313 کامل شده بود، تا کنون فرج اتفاق افتاده بود:

الغیبة للنعمانی : عن أبی عبد الله علیه السلام أنه دخل علیه بعض أصحابه فقال له : جعلت فداک إنی والله أحبک وأحب من یحبک ، یا سیدی ما أکثر شیعتکم ؟ فقال له : أذکرهم فقال : کثیر ، فقال : تحصیهم ؟ فقال : هم أکثر من ذلک ، فقال أبو عبد الله علیه السلام : أما لو کملت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر کان الذی تریدون ولکن شیعتنا من لا یعدو صوته سمعه ، ولا شحناؤه بدنه

 

نتیجه اینکه: جریان پیروزی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، جریانی است که همراهی مردم و نصرت و یاری آنها نقش کلیدی در آن دارد و آنها هستند که با دعوت از امام زمان و همراهی با او باید کار را به سر انجام برسانند؛

امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به اصحابشان فرمودند:  أما والله لو کان لی عدة أصحاب طالوت أو عدة أهل بدر وهم أعداؤکم لضربتکم بالسیف حتی تؤولوا إلی الحق وتنیبوا للصدق

این قاعده ای است عام که جریان امامت را شامل است: مثل الإمام مثل الکعبة، یؤتی و لا یأتی...

 

حالا ببینید ما کجای این داستان قرار داریم؟

 

 


[1] کان الملک فی ذلک الزمان هو الذی یسیر بالجنود ، والنبی یقیم له أمره وینبئه بالخبر من عند ربه (تفسیر برهان 1/509). البته بنا به روایات بنا نبوده است که در آن زمان حکومت و نبوّت در یک خاندان جمع شود و از این رو بوده است که مردم چنین درخواستی را از خود پیامبر نمی کنند!

 


[2] فاستتر الأئمة بعد یوشع بن نون إلى زمان داود علیه السلام أربعمائة سنة وکانوا أحد عشر وکان قوم کل واحد

منهم یختلفون إلیه فی وقته ویأخذون عنه معالم دینهم حتى انتهى الامر إلى آخرهم، فغاب عنهم ثم ظهر ( لهم ) فبشرهم بداود علیه السلام وأخبرهم أن داود علیه السلام هو الذی یطهر الأرض من جالوت وجنوده ، ویکون فرجهم فی ظهوره فکانوا ینتظرونه

این جملات در کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق آمده است که به خوبی نشان می دهد حضرت داوود در امت حضرت موسی جایگاه امام زمان در امت پیامبر را دارد.

البته این احتمال هست که این جملات روایت نباشد و نقل های تاریخی باشد که شیخ صدوق از گوشه و کنار مستندات تاریخی گرد آورده باشد.

لکن آنچه که برای ما مهم است این است که این کتاب با سفارش خاص امام زمان خطاب به شیخ جلیل القدر شیخ صدوق، به رشته ی تألیف در آمده است و امام زمان نسبت به کلیت مطالب آن عنایت داشته اند.

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
تیر

باعث افتخار ما ایرانیان است که این آیه ی شریفه به قوم ما تفسیر شده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.

ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از دینش خارج شود [به خدا ضرری نمی زند]، خداوند [به جای شما] قومی را خواهد آورد که خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، بر مؤمنین مهربان و خاضع، و در برابر کافران سرسخت و استوار اند، در راه خدا جهاد می کنند و از هیچ سرزنش کننده ای هراس ندارند. این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد می بخشد...

در تفسیر جوامع الجامع ج1 ص509 در ذیل این آیه آمده: وقیل : هم أهل الفرس وأن رسول الله ضرب بیده على عاتق سلمان فقال : هذا وذووه.

بنا بر قولی، اینها [که در آیه به آنها اشاره شده] فارسی زبانان هستند. رسول خدا بر شانه ی سلمان فارسی زد و فرمود: این مرد و قوم او همان کسانی هستند که آیه در وصف آنهاست.

البته از مجموع آیات و روایات می توان برداشت کرد که این یک سنّت جاری الهی است که گروهی برای مدتی مشمول فضل خدا [که در آیه آمده] می شوند و محبوب خدا قرار می گیرند و سپس از خود سستی نشان می دهند و رو به سردی می گرایند، خدا هم قوم قبلی را تنبیه می کند و قوم بعدی را جایگذین می کند!

همین اصحاب پیامبر که خدا آنها را تهدید می کند: (... دیگران را جایگذین شما می کنیم!) کسانی هستند که پیش از این مورد ستایش آیات قرآن قرار گرفته بودند و همین اوصاف در حقّشان آمده بود:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ.

محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى در حالی که همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است...

آیه ی قبلی در مورد اصحاب امیر المؤمنین و یاران امام زمان نیز تفسیر شده است.

اینها همه نشان می دهد که هر قومی تا زمانی که بر این آرمانها ثابت قدم هستند، برگزیده ی خدا و مورد عنایت او هستند.

بارزترین ویژگی این اقوام که محبوب خدا می شوند چیست؟ خدا چه توقعی از «قوم برتر» دارد؟

آنچه که در هر دو آیه آمده: دوستی با دوستان خدا و دشمنی و سرسختی در برابر دشمنان خدا است.

قوم ما اگر-  به مقتضای روایت فوق- مورد تأیید خدا قرار گرفتند به خاطر سر سختی آنها در جنگ هشت ساله و دشمن شناسی آنها و به خاطر شعار «مرگ بر آمریکا» است که از عمق وجودشان بر می آید.

نکند شیطان (که شیطان بزرگ همان آمریکاست) در لباس دوست خود را بزک کند و حالا که با او داریم مذاکره می کنیم، ماهیت خبیث او را نادیده بگیریم و دشمنی ها را فراموش کنیم! اگر اینطور بشود مبتلی به عاقبت همان آیه می شویم که: (خدا ما را می برد و بهتر از ما را می آورد!). همان سخنی که رهبر انقلاب فرمودند: «اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

 

چرا امام زمان باید بیاید؟

-  وقتی مردم ما تحت تأثیر تبلیغات ماهواره اند

-  وقتی مردم به شکم رأی می دهند

-  وقتی عزمی برای اصلاح گذشته و جبران اشتباهات وجود ندارد

-  وقتی مردم برای خود سهمی از وظیفه را برای اصلاج جامعه قائل نیستند

-  وقتی اعتقادی به مبارزه با شیطان وجود ندارد

-  وقتی مردم گرسنگی نکشیده، از استقامت خسته شده اند

-  وقتی نصرت خدا را می بینند ولی چشم به دست شیطان می دوزند

-  وقتی حاضر نیستند به خاطر خدا به خودشان رحم کنند و کالای ایرانی مصرف کنند

با چه رویی به امام زمان بگوییم: آقا بیا!


 

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برخی می گویند: امام زمان بیا به فریاد ما برس، بیا و مشکلات ما را رفع کن!

این همان فکری است که مردم کوفه داشتند و به دنبال آن امام حسین را تنها گذاشتند. امام  همین مقدار برایشان ارزش داشت که بیاید و مشکلات آنها را برطرف کند، و وقتی دیدند برای رسیدن به این راحتی باید هزینه پرداخت کنند، پا پس کشیدند و حتّی برخی از آنها در مقابل امام ایستادند!

بنی اسرائیل هم منتظر بودند! آنقدر که خدا به خاطر انتظارشان فرج را سالها تعجیل نمود؛ اما وقتی هنگامه ی یاری رسید و حضرت موسی از آنها خواست تا برای رسیدن به هدف «جهاد» و «استقامت» کنند، پا پس کشیدند و گفتند: موسی تو برو تا ما بیاییم! [ببخشید!] گفتند: تو و خدایت بروید و کارها را جفت و جور کنید، ما اینجا نشسته ایم و نگاه می کنیم!!! اذهب أنت و ربّک فقاتلا إنا ههنا قاعدون (مائده 24)... عاقبتشان هم در ادامه ی آیات آمده...!

آیا امام زمان هیچ کار دیگری ندارد جز اینکه بیاید و مشکل تو را برطرف کند؟؟؟ چرا از امام زمانت انتظار داری؟ منتظر باش! نه اینکه انتظار و توقع داشته باشید.

همین فکر را برخی در نظام جمهوری اسلامی دارند؛ آنها که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد!؟ اینها علاوه بر اینکه هدف را خیلی سست و سطحی انگاشته اند، حاضر نیستند این نظام را برای رسیدن به اهدافش یاری کنند!

دسته ی دوّم کسانی هستند که می گویند: امام زمان بیا تا خودم کمکت کنم... تا پای جان... مثل 72 یار امام حسین، نه مثل مردم کوفه! ما اهل کوفه نیستیم!

این فکر کامل تر از قبلی است و صاحب این فکر وقتی می گوید: امام زمان بیا! کادر یاری امام را هم تعریف می کند. زیرا امام زمان اگر بداند تنها می ماند قیام نخواهد کرد.

از این روست که وقتی برای ظهور امام زمان دعا می کنیم در پی آن اعلام آمادگی می کنیم و می گوییم: اماما خودم یکی از کسانی هستم که پای یاری شما حاضرم فدا شوم.

با این حال این فکر نیز ناقص است! زیرا این فقط یک ادعا و وعده ی تو خالی است! این شخص نمی تواند برای امام زمان تضمینی ارائه کند که اگر ظهور کرد او را یاری کند. این فکر برای پیش از ظهور امام زمان برنامه ای ندارد و تنها می گوید: اگر امام زمان آمد من او را یاری می کنم...

پس معنای واقعی انتظار چیست که بهترین اعمال أمت پیامبر خداست؟

پاسخ این سؤال را باید از قانونی استفاده کرد که ویژگی بارز امام است.

ائمه ی معصومین فرمودند: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى ولا یأتی! امام مانند کعبه است، باید به دنبال او رفت، او دنبال کسی نمی رود!

بله منتظران! انتظار حقیقی این است که همین حالا کمر همت ببندیم و برای یاری امام قدمی برداریم!

باید به دنبال امام برویم، و نمی توانیم توقّع داشته باشیم که خود به خود امام بیاید!

باید همین حالا دست به کار شویم و برای یاری امام عصر گامی برداریم؛ باید همین الآن شرایط را برای حضور امام فراهم کنیم و این خاصیت یاران واقعی امام زمان و منتظران آن حضرت است. پویا بودن و فعال بودن. همین حالا باید خود را به امام زمان اثبات کنیم تا امام کار ما را ببیند و بتواند روی ما حساب باز کند و إلا امام مدعی زیاد دیده است.

فرمودند: برای یاری امام آماده باشید ولو به اندازه ی یک تیر ذخیره کردن! یعنی دست به کار شوید... هر قدر که در توان دارید...

چطور می خواهید خودتان را به امام زمانتان اثبات کنید؟ چطور ثابت می کنید که منتظر هستید؟؟؟ بسم الله! دست به کار شوید! اهداف نهضت امام خمینی همان اهداف حکومت امام زمان است: مبارزه با ظلم! گسترش عدل و داد! ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های دشمن! صبر و تحمّل مشکلات و هر راهی که نشان می دهد شما برای یاری امام زمانتان آماده هستید...

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

«همان قبلی بهتر بود»!!!

این بدترین جمله ای است که یک ایرانی از صفحه ی ذهن خود گذرانده. هرچه می کشیم از همین جمله است، باز ماندن از پیشرفت، عقب گرد و تمام نارضایتی ها...

این شعار تماماً مخالف با روح انتظار است تمام هشدارهایی که وارد شده است نسبت به ناامیدها و کم بودن انسانهای منتظر، متوجه اینگونه افراد هم می شود. چون حقیقت انتظار امید به آینده ی بهتر و حرکت به سمت آن است. در حالی که این شعار نسبت به آینده هیج اشتیاقی ندارد و سرد و بی عاطفه است. منتظر کسی نیست که در گذشته بماند، بلکه کسی است که امروز شروع کند تا آینده را برای خودش بسازد.

تمام همّ و غمّ مکتب ما این است که به انسان بفهماند باید امروز تو بهتر از دیروز تو باشد و «کسی که دو روز او مساوی باشد ضرر کرده است»، اما تفکّر بعضی این است که امروز بهتر نشدیم پس به وضعیت دیروز برگردیم. خود را به وضعیت دیروزی بر می گردانیم اما غافل از اینکه وضعیت دیروز برای امروز ما بدتر از دیروز است.

همان قبلی بهتر بود؟! کجای آن بهتر بود؟ چرا عقب گرد می کنیم؟ اینهمه تجربه که کسب کرده ایم چه می شود؟ چرا به جای حلّ مسأله صورت مسأله را پاک می کنیم؟ با این فکرها نمی توانیم برای آینده آماده بشویم. قوم حضرت موسی هم می گفتند: همان قبلی بهتر بود (ای موسی قبل از اینکه تو بیایی و پس از اینکه به نزد ما آمدی ما اذیت ها کشیدیم) (اعراف 129). زیان دلشان این بود که تو که منجی ما بودی چرا با آمدن تو وضعیت ما بهتر نشد؟! پس کاش نمی آمدی و اینقدر ما را درگیر نمی کردی!

مشکل از اینجاست که ما در کنار سختی های امروز خود خوشی های گذشته را یادآور می شویم (همان خوشی هایی که تا وقتی داشتیم قدر دان آن نبودیم)، حالا تمام آروزی ما این می شود که آن احساس گذشته را به صورتی مصنوعی زنده کنیم و به آن خوشی ها برگردیم. بدین صورت به نوعی با زمانه منفعلانه برخورد می کنیم. به جای اینکه قوی باشیم و به فکر ساختن آینده باشیم احساس ضعف می کنیم و به وضعیت دیروز تن می دهیم و اینطور می شود که: هر روز بدتر از دیروز...

برخی از ما به جای اینکه به فکر اصلاح آینده باشند و برای رسیدن به حکومت عدل مهدوی تلاش کنند، سرگرم حسرت خوردن از گذشته می شوند و می گویند: کاش دیروز برگردد! و زهی خیال باطل که این آرزویی دست نایافتنی است و تنها ثمره ی آن تن دادن به اشکالات گذشته است، بعلاوه ی برخی اشکالات جدید که مقتضای گذشت زمانه است.

با چنین تفکری نمی توان به آینده ی بهتر رسید، حتّی نمی توان گذشته را همانطور که بود بازسازی کرد. اتفاقاً اگر گذشته به زمان حال ما بازگردد و قدرت مقایسه پیدا کنیم خواهیم دید که خیلی اشکالات در گذشته بوده است که الآن فکر آنها هم آزار دهنده است، لکن ما تنها خوشی های گذشته را در خاطر داریم و به سختی های آن حاضر نیستیم فکر کنیم.

اصلاح مشکلاتدر مقابل با نگاه آینده محوری می توانیم اشکالات گذشته را اصلاح کنیم و با تجربه از تاریخ، جهان را برای پذیرش عدل مهدوی مهیا کنیم.

اما در عرصه کنونی انقلاب:

به عنوان نمونه رهبر معظم انقلاب در بحث انتخابات توصیه نمودند که رئیس جمهوری انتخاب کنید که خوبی های قبلی ها را داشته باشد و اشکالات آنها را نداشته باشد، لکن برخی مردم همان قانون «همان قبلی بهتر بود» را اجرا کردند و برای بهبود وضعیت اقتصادی منش اصلاحات را برگزیدند، گویی اینها فراموش کرده اند که شروع تورّم ها و تمام دردهای اقتصادی مملکت ما از زمان طیف اصلاحات بوده است.

الآن هم برخی دوباره این زمزمه را شروع کرده اند که: همان قبلی بهتر بود، احمدی نژاد! بیا و ما را از دست این رئیس جمهور نجات بده!

این عدّه عادت کرده اند که: از چاله در بیایند و به چاه بیفتند...

البته این شعار را برخی کوته فکرها در مورد اصل انقلاب هم دارند و می گویند: محمد رضا! کجایی که یادت بخیر....! البته خداوند سخن این افراد ناسپاس را بی جواب نمی گذارد و به قانون «کفر نعمت از کفت بیرون کند» آینده ای برای آنها مهیا می کند که انگشت حسرتشان تا ابد در دهان باقی بماند...

***

برای پیشرفت و رسیدن به آینده ی روشن به جای اینکه در گذشته زندگی کنیم باید گذشته را پلی برای ساختن آینده قرار دهیم. از اشتباهات گذشته و اشتباهات گذشتگان باید درس بگیریم و هر بار با قدرتی بیشتر برای آینده برنامه ریزی کنیم. اینهمه تأکیدات قرآن در خصوص درس گرفتن از گذشتگان و نشان دادن ناکامی های آنها و لغزش های آنها برای همین است که ما با استفاده از تجربه ی گذشتگان الگویی خداپسندانه برای آینده ی خود طراحی کنیم.

پس بیایید به جای اینکه بر طبل ناامیدی بکوبیم و دائماً این و آن را سرزنش کنیم، نگاهی به خود و اطراف خود بیندازیم و ببینیم تا کنون چه اشتباهات کلان و خردی انجام داده ایم که می توانیم آنها را اصلاح کنیم و برای رسیدن به آینده ای زیبا امیدوار باشیم...

 
***
مطمئنم دو روز بعد عده ای بر می خیزند و می گویند: همان قبلی بهتر بود بگذار احمدی نژاد برگردد...!
  • مهدی جهانشاهی