بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

بازنگری آنچه در باب فلسفه ی غیبت ذکر شده است

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۵ ب.ظ

جای تعجّب دارد که اصحاب ائمه از فلسفه ی غیبت سؤال می کردند! واقعاً عجیب است! یعنی آنها علّت این سلب توفیق را نمی دانستند که سؤال می کردند؟ یعنی نمی دیدند که هرچه به امام دوازدهم نزدیک تر می شود عمر ائمه کوتاه تر می شود و شیعیان در مقابل دشمنان، توفیق کمتری در حفظ جان امام داشتند!

برخی از ما غیبت امام زمان را چنان مبهم و سرّی تلقی می کنیم که اصلاً انگار به ما ربطی ندارد و هرچه بوده فقط برنامه ریزی خدا بوده است! بعضی از ما همه ی تقصیرها را به گردن تقدیر الهی می اندازیم. گاهی مسأله ی غیبت را آنچنان بی معنا و تهی می کنیم که گویا این حادثه ی به این بزرگی در نظر خدا هیچ دلیلی نداشته و خداوند بدون حکمت شیعیان را به سرگردانی و حیرت انداخته است! حتی برخی، یک جانبه نگری را به حدی رسانده اند که انگار اصلاً نمی شود که به سمت ظهور حرکت کرد و برای تعجیل آن تلاش کرد! فقط باید نشست و در گوشه ای منتظر ماند تا دوره اش سر آید و وقت ظهور برسد، یا حد اکثر در گوشه ای دست به دعا برداشت تا خدا دلش بسوزد و نعمت رفته را برگرداند.

چنین تفکری که منشأ آن بی صبری و پشت پا زدن به هر گونه تحرّک مؤثر است، در زمان ائمه نیز سابقه داشته است:

قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْ شِهَابٍ- عَنْ جَدِّکَ ع أَنَّهُ قَالَ أَبَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یُمَلِّکَ أَحَداً مَا مَلَّکَ رَسُولَ اللَّهِ ص ثَلَاثاً وَ عِشْرِینَ سَنَةً قَالَ إِنْ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَهُ جَاءَ کَمَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ تَقُولُ أَنْتَ فَقَالَ مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ وَ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ...

چه نعمتی بزرگتر از وجود امام حیّ و حاضر است، در حالی که خداوند سنت خود را در قبال نعمتها اینگونه بیان نموده: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏. اگر نعمتی از دست ما رفته، حتماً کم کاری از خود ما بوده و تا وقتی این کم کاری ادامه دارد نباید توقع داشت که نعمت پشت­کرده، به ما روی گرداند.

روشن است که در مرحله ی اوّل باید این مشکل و مانع را برطرف کرد؛ بعد از آن است که معنا پیدا می کند دست به دعا برداریم و از خدا بخواهیم ظهور امام زمان را برای ما معجل فرماید.

از امیر مؤمنان روایت است که فرمودند: ...

فَمَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَ لَا نَضَارَةُ عَیْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا إِنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ لَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذَلِکَ بِالدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَةِ لَمْ تَزُلْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذَا نَزَلَتْ بِهِمُ النِّقَمُ وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ لَمْ یَهِنُوا وَ لَمْ یُسْرِفُوا لَأَصْلَحَ اللَّهُ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدٍ وَ لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ صَالِح‏.

حالا نگاهی به آنچه در باب فلسفه ی غیبت از لسان ائمه ی طاهرین علیهم السلام ذکر شده است، می اندازیم تا ببینیم با این مفهوم و مدعا چقدر همخوانی دارد؟

  1. خوف از کشته شدن

بیشترین چیزی که در پاسخ به پرسش فلسفه ی غیبت از لسان معصومین ذکر شده همین است: می ترسد که کشته شود! لذا غایب می شود تا از کشته شدن در امان باشد.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَیْبَةٍ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ یَخَافُ الْقَتْل‏.

اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه: آیا غیر از این است که امام زمان در مبارزه با طاغوت دست به شمشیر خواهند برد و ریشه های کفر را نابود خواهند کرد؟! (أین مبید أهل الفسوق و العصیان و الطغیان) آیا غیر از این است که امام زمان علیه السلام از جانب خدا مورد تأیید است و به خواست خدا دست هیچ کس به او نخواهد رسید؟ (أین المنصور علی من اعتدی علیه). با این وجود چه معنایی دارد که حضرت خوف از نفس داشته باشند در حالی که در زمان ظهور آن حضرت نیز خوف از جبهه ی کفر همچنان باقی است!

حلّ مسأله از دو راه ممکن است و باید ملتزم به یکی از دو لازمه شد:

یا باید گفت که خوف امام زمان از جبهه ی خودی است و حضرت شیعیان خود را مورد اعتماد نمی داند (همانطور که در داستان کربلا نیز یاران امام حسین علیه السلام به او پشت کردند و بر روی او شمشیر کشیدند!)، لذا امام زمان منتظر آمادگی یاران خود هستند و آنها هستند که باید از امتحاناتی عبور کنند تا امام زمان بتواند روی آنها حساب باز کند. این یعنی ما باید نفس خودمان را اصلاح کنیم و در بعد اجتماعی و بینش و بصیرت خود را بالا ببریم. (روایات باب تمحیص مؤید این معناست).

توجیه دیگر هم این است که بگوییم: خوف حضرت از ضعف جبهه ی حق در مقابل جبهه ی کفر است و تا زمانی که جبهه ی حق ضعیف و پراکنده است، خوف آن وجود دارد که دست دشمن به امام زمان برسد و آن حجت خدا را به قتل رساند. با این توضیح امام زمان وقتی خواهند آمد که جبهه ی حق به اوج قدرت خود برسد، در حدی که قدرت مقابله با جبهه ی کفر را داشته باشد! این یعنی ما باید برای تقویت جامعه ی اسلامی خودمان کوشش کنیم. (روایاتی که بیان گر مخالفت معصومین با قیام های مقطعی در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده است، مؤید این معناست).

این کلمات: کشته شدن، یار نداشتن؛ مرا یاد یک جمله ی آشنا می اندازد:

-  برادر جان! آیا تسلیم مرگ می شوی؟

- خواهرم! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یاوری برایش باقی نمانده است...

  1. تمحیص

دومین مهمی که در باب شرایط ظهور بیان شده و می تواند ما را به سمت ظهور رهنمون کند تمحیص و جدا شدن شیعیان خالص از ناخالص است. یعنی در جریان این تمحیص فقط شیعیان خالص باقی می مانند و دیگران از گردونه ی بازی خارج خواهند شد. به بیان صریح تر: یا باید کاملاً در این صف در آمد و یا خواسته یا ناخواسته در جبهه ی مقابل قرار خواهیم گرفت!

وجه تمحیص هم خیلی واضح است! چون امامان معصوم هماره در طول تاریخ یاران اسمی و یاران نیمه راه زیاد داشته اند، اما هیچگاه اینها نتوانسته اند امامان معصوم را تا رسیدن به مقصد همراهی کنند! لذا معنای تمحیص هم این است که: امام برای قیام خود منتظر یارانی خالص است که بتوان روی آنها حساب باز کرد، یارانی با تجربه و استوار مانند کوه که بلایای مختلف در تصمیم آنها سستی یا تغییری ایجاد نکند. در زیارات نیز تعبیر: صفاً کأنهم بنیان مرصوص، در وصف یاران آخر الزمانی امام عصر وارد است.

با این توضیح کار بر ما مشکل می شود و اگر برای تمحیص و تخلیص خودمان تلاش نکنیم فتنه های زمانه ما را غربال خواهند کرد و از ولایتِ الله ساقط خواهند کرد.

برخی روایات باب:

قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع مَتَى یَکُونُ فَرَجُکُمْ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا یَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّى یَذْهَبَ الْکَدِرُ وَ یَبْقَى الصَّفْوُ.

قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ. (طبق این آیه ی کریمه بعد از تمحیص گروهی باقی می مانند که دو ویژگی داشته باشند: اهل مجاهدت باشند، و اهل صبر و استقامت باشند).

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا مَنْصُورُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَیَّزُوا لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ. (نشان می دهد که یأس یک مصداق اولیه برای تمحیص است و اولین غربال این است که بر اثر طولانی شدن مدت غیبت عده ای مأیوس می شوند و از امر امامت باز می گردند).

3. بیعت کسی به گردن امام نباشد

از برخی روایات این مفهوم بر می آید که: غیبت امام برای این است که بیعت طواغیت زمانه بر گردن امام عصر نباشد، چون امام عصر قرار است بعد از ظهور شریفشان قیام کنند و اگر بیعت کسی (ولو به شکل صوری) بر گردن ایشان باشد این مانع از قیام خواهد بود.

حتی در روایتی مخفی بودن ولادت آن حضرت نیز به همین تعلیل موجه شده است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ تَعْمَى وِلَادَتُهُ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ.

در توقیع شریفی که از ناحیه ی مقدسه بر احمد بن اسحاق وارد است (همان توقیعی که فرازهای آن به گوش شما آشناست)، در پاسخ به این سؤال که: علّت غیبت چیست؟ ابتدا حضرت از جواب تفره رفته و با استناد به آیه ای از قرآن می فرمایند: درخواست پاسخ این سؤال را نداشته باشید که مورد احتیاج شما نیست! (در مورد مخفی بودن وجه غیبت بیشتر توضیح خواهیم داد). با این حال در ادامه، حضرت نکته ای را متذکر می شوند که می تواند پاسخ از آن سؤال یا لا اقل مرتبط با آن باشد:

وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی‏...

اینجا نیز به همان نکته تأکید می شود که امام زمان باید در زمانه ای ظهور بفرمایند که بیعت هیچ کس به گردن ایشان سنگینی نکند.

سپس حضرت تأکید می فرمایند که پرس و جو در مورد وجه غیبت وظایفه ی شما نیست و فعلاً کاری که از شما بر می آید همان دعا برای تعجیل فرج است:

فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا یَعْنِیکُمْ وَ لَا تَتَکَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ کُفِیتُمْ وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِسْحَاقَ بْنَ یَعْقُوبَ وَ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏.

در مورد این وجه فوق الذکر این سؤال پیش می آید که: ادامه یافتن غیبت امام عصر با این بیان چگونه توجیه می شود؟ آیا اگر امروز حضرت ظهور کنند بیعت کسی به گردن ایشان خواهد بود؟ خود به خود هنگام توجه به این سؤال، به این جواب می رسیم که: اگر مانند دوران ائمه شیعه در ضعف و عزلت باشد، ظهور امام زمان در چنین زمانه ای منجر می شود به اینکه آن حضرت داخل در بیعت طواغیت زمانه بشود! یعنی در چنین وضعیتی هنوز مشکل باقی است و چیزی تغییر نکرده است. هیچ بعید نیست که بیعت طواغیت زمانه کنایه از این معنا باشد که امام معصوم (مانند ائمه ی سابقین) اقتدار و سیطره ی جبهه ی کفر را بپذیرد! کسی تحت بیعت دیگری می رود که قوت و نیرویی برای استقلال از جبار زمانه نداشته باشد.

لذا می توان نتیجه گرفت که امام زمان هنگامی ظهور خواهند کرد که جبهه ی کفر هیمنه ی خود را از دست داده باشد و قدرت بلا منازعه در عالم نباشد (یعنی پیش از ظهور باید شیعیان پرچمی برافراشته کنند که امام زمان با به دست گرفتن آن پرچم در رأس باشند و از مردم عالم بیعت بگیرند، نه اینکه خودشان مجبور باشند تحت بیعت قدرتهای ظالم در آیند). لا اقل معنای این عبارت باید این باشد که: هنگام ظهور باید شیعیان به اندازه ای آماده به کار باشند که بتوانند با رهبری حضرت ولی عصر عحل الله تعالی فرحه الشریف، قدرت را به دست بگیرند و ذره ای زیر بار ذلت قدرتهای سلطه گر نروند.

اما در مورد مخفی بودن وجه غیبت:

(از آنجایی که روایات دالّ بر این معنا نسبت به روایاتی که صراحتاً علت غیبت را بیان کرده اند معدود و اندک هستند، و از طرفی احتمال تقیه در این دسته روایات وجود دارد، لذا ممکن است بتوان این روایات را بر روایات قبلی حمل کرد.)

از حدیث فوق و برخی روایات دیگر این معنا برداشت می شود که علّت اصلی غیبت تا زمان ظهور بر شیعیان پوشیده می ماند و شیعیان لازم نیست برای کشف وجه غیبت خود را به زحمت بیندازند. از دسته ی دیگری از روایات نیز برداشت می شود که معصومین علیهم السلام از هرگونه تحرّک نارس و نابجا نهی کرده اند! قریب به ذهن است که این دو دسته از روایات روایت مکمّل هم باشند. ابتدا دو نمونه از روایات را در این زمینه با هم مرور می کنیم:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمَا لَا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ ع مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى ع إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا یَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا.

ظاهر این روایت قابل التزام نیست؛ چون در آن هم حکمت و هم علت غیبت مخفی و سری دانسته شده، در حالی که روایات دیگر لا اقل به حکمت این مهم اشاره کرده اند.

در این روایت با وجود اصرار راوی برای دانستن حکمت غیبت، حضرت وجه غیبت را بیان نمی کنند و خود را در این زمینه معذور می دانند و تنها به دو نکته اشاره می فرمایند: اولاً می فرمایند: وجه غیبت صاحب الأمر همان است که در غیبت حجت های الهی در اقوام پیشین بوده است. ثانیاً می فرمایند: آنچنان که وجه افعال حضرت خضر در آخر داستان معلوم شد، وجه غیبت حضرت مهدی نیز بعد از ظهور ایشان معلوم می شود.

دور از ذهن نیست که وجه غیبت در امم سابقه همان بیداری مردم و اعلام آمادگی برای پذیرش حکومت عدل الهی بوده باشد (آنچنان که در داستان طالوت و جالوت شاهد آن هستیم)، یا اینکه وجه غیبت همان تمحیص و آمادگی برای پذیرش ولایت معصوم بوده باشد (آنچنان که در داستان حضرت یوسف شاهد این معنا هستیم).

در برخی روایات هم به این معنا اشاره شده که: سبب غیبت خود مردم بوده اند:

فقام [یحیی بن زکریا علیه السلام] فی الناس خطیبا ، فحمد الله وأثنى علیه وذکرهم بأیام الله ، وأخبرهم أن محن الصالحین إنما کانت لذنوب بنی إسرائیل وأن العاقبة للمتقین (کمال الدین صدوق)

و اما تشبیه حضرت به داستان حضرت خضر و موسی به ذهن می زند که وجه مخفی ماندن غیبت، مانند همان داستان، آزمایش و سنجش درصد آمادگی یاران برای دست یافتن به اسرار مخفی عالم بوده باشد. اتفاقاً به اصل رازداری نیز در باب شرایط ظهور تأکید شده است.

در توقیعی از ناحیه ی مقدسه نیز این عبارت وارد است که حضرت فرمودند: ولا تحاولوا کشف ما غطی عنکم (آنچه بر شما مخفی مانده، سعی در برملا کردن آن نداشته باشید). شاید برخی این را به معنای سری بودن و غیر قابل پیشبینی بودن زمان ظهور بدانند. اما تفسیر دیگری که درباره ی این کلام ممکن است این است که: در پی تعیین زمان برای ظهور نباشید، چرا که زمان آن به دست خود شماست و اعمال شماست که زمان ظهور را تعیین خواهد کرد!

اما اگر وجه غیبت را این بدانیم که مردم خودشان پا پیش بگذارند و از خودشان تحرّکی نشان دهند و برای احیای حکومت اسلامی قیام کنند (شبیه همان معنای اوّل فوق الذکر) ، این معنا با دسته ی دوّم از روایات مناسبت پیدا خواهد کرد و سری بودن وجه غیبت را هم توجیه می کند:

دسته دوّم روایاتی از این قبیل است که:

أَبِی جَعْفَر علیه السلام: مَثَلُ مَنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ مَثَلُ فَرْخٍ طَارَ وَ وَقَعَ فِی کُوَّةٍ فَتَلَاعَبَتْ بِهِ الصِّبْیَانُ.

لَا تُعَاجِلُوا الْأَمْرَ قَبْلَ بُلُوغِهِ فَتَنْدَمُوا.

این دسته روایات می تواند علت مخفی ماندن فلسفه ی غیبت باشد، چون دانستن فلسفه ی غیبت می تواند به عجله شیعیان منتهی شود تا با انجام کار نارس سر خود را به باد بدهند. روشن است که رسیدن به چنین مرحله ای مقدماتی می طلبد که بدون آن مقدمات دست زدن به قیام و خروج علیه طواغیت عالم کاری نسنجیده و ابتر است و مانند قیامهای دوران ائمه مایه ی تضعیف بیش از پیش شیعه شود.

اما این احتمال مؤیدی دارد و آن قیامهایی است که به عنوان نشانه های حتمی ظهور ذکر شده است (رجوع به مقاله ی مربوطه).

به هر حال شرایط تقیه در زمان معصومین اقتضا داشته است که از هر گونه تحرّک نسنجیده خود داری کنند، چون تمام تحرّکات از طرف حکومت وقت تحت نظر بوده است و هیچ بعید نیست که شکایت معصومین در مورد افشای سرّ اهل بیت از جانب شیعیان، ناظر به طراحی قیامهایی بوده باشد که معصومین طراح آن بوده اند و برای رسیدن به دوران فرج و گشایش، عبور از این قیامها لا جرم بوده است. اما به جهت لو رفتن عملیات این قیامها به تأخیر افتاده و تا قیام خونین 15 خرداد حسرت آن به دل شیعیان مانده است.

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ لِهَذَا الْأَمْرِ أَمَدٌ نُرِیحُ إِلَیْهِ أَبْدَانَنَا وَ نَنْتَهِی إِلَیْهِ قَالَ بَلَى وَ لَکِنَّکُمْ أَذَعْتُمْ فَزَادَ اللَّهُ فِیهِ.

حالا آن عبارتی که در مکاتبه ی امام زمان آمده بود با هم مرور می کنیم و با این احتمالات تطبیق می دهیم: وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. اگر برایتان روشن شود شما را ناخوش آیند می آید. مثلاً اگر گفته شود شما لایق فیض حضور نیستید؛ یا مثلاً اگر گفته شود: هنوز وقت این کار نرسیده و جامعه شیعه به این حد از بلوغ نرسیده است؛ یا مثلاً اگر گفته شود: باید شروع کار از خود شما باشد و دست به قیام بزنید! اینها حرفهایی است که برای مخاطب سنگین تمام می شود و از آنجایی که از شخص او کاری بر نمی آید لذا دانستن آن برای او هیچ فایده ای ندارد.

****************

تا اینجا:

به این نتیجه رسیده ایم که کم کاری شیعیان باعث بروز حادثه ی غیبت بوده است. این معنا صراحتاً در این روایت آمده است: عَنْ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِیِّ قَالَ خَرَجَ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِمْ. (این مخصوص امام زمان نیست و در مورد امامان سابق بر ایشان نیز جاری بوده است).

نتیجه ی مسلّم دیگر هم این است که: تحرّک شیعیان و آمادگی آنها قطعاً بخش مهمی از مقدمات ظهور است (اگر همه ی آن نباشد!)؛ یعنی گرچه ندانیم که مانع ظهور چیست، لا اقل، آن مانع، هرچه که باشد، با آمادگی شیعه برطرف می شود. این معنا نیز صراحتاً در گفتار امام عصر خطاب به شیعیان آمده است:

و لو أنّ أشیاعنا وفّقهم اللّه لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا. و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتصل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم.

دقت کنید که آنچه از طرف امام مورد توقع از شیعیان است وفای به عهدی است که شیعیان با امام زمان بسته اند، آن هم به صورت جمعی و فراگیر (رجوع به مقاله ی مربوطه).

بعد از این فقط یک چیز لازم است و آن اینکه: خالصانه دست به دعا برداریم و نیاز به درگاه بی نیاز ببریم تا نعمت پشت کرده، دوباره روی آورد.

*************

اما ظاهراً راه را دور کرده ایم! نیازی به اینهمه تحلیل و تأویل نیست! این صریح کلام ائمه است که غیبت تا زمانی ادامه پیدا می کند که یاران امام زمان به حدّ نصاب برسند. یعنی غیبت یک دلیل دارد و آن کم بودن یارانی با تجربه و خالص که در شأن امام زمان باشند و امام بتواند با اتکای به آنها قیام  خود را به سرانجام برسانند.

وعن أبی جعفر محمد بن علی صلوات الله علیه أنه قال : إذا اجتمع للاسلام [نخ: للإمام] عدة أهل بدر ، ثلاثمائة وثلثة عشر ، وجب علیه القیام والتغییر .

عن أبی ( 4 ) عبد الله بن بکیر قال : قال أبو الحسن ( علیه السلام ) : یا بن بکیر ، إنی لأقول لک قولا قد کانت آبائی ( علیها السلام ) تقوله : لو کان فیکم عدة أهل بدر لقام قائمنا.

این در حق دیگر ائمه نیز جاری بودن و آنها نیز به تصریح خودشان تعداد یاری که بتوان با اتکای آنها قیام کرد را در اختیار نداشته اند.

این قانون کلی از همان عبارتی که پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرمودند، قابل استفاده است. آنجا که فرمودند:

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِعَلِیٍّ ع إِنَّمَا مَثَلُکَ فِی الْأُمَّةِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ- الَّتِی نَصَبَهَا اللَّهُ عَلَماً- وَ إِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ- وَ نَأْیٍ سَحِیقٍ وَ لَا تَأْتِی.

*****

ذکر این نکته قابل تذکر است که لازم نیست علل و عوامل غیبت را منحصر در یک امر کنیم. یعنی علتهای متفاوت قابل تصوّر هستند که با هم قابل جمع هستند.

از جمله احتمالات سری قابل ذکر این است که: از انجایی که به دنبال «دعوت مردم» حضور امام لاجرم است و همین دعوت باری به دوش امام می آورد تا دعوت را اجابت کنند، لذا امام عصر از نظرها غایب شدند تا مردم نتوانند از ایشان برای تشکیل حکومت دعوت کنند!

مثلاً دعوت مردم از امام علی علیه السلام به گفته ی خود ایشان (در انتهای خطبه ی شقشقیه) حجت را بر ایشان تمام کرد تا به یاری مظلوم بپا خیزند. یا مثلاً دعوت مردم کوفه از امام حسین علیه السلام آن حضرت را به مسلخ کشاند و آن فاجعه ی عالم سوز را به بار آورد، لذا باید امام از نظرها غایب باشند تا کسی هوس دعوت از ایشان را به سر نداشته باشد تا روزی فرا برسد که مردم خودشان به این نتیجه برسند که باید کاری کرد و به گونه ای از امام دعوت به عمل آورد!

****

بیان وجهی دیگر از علل غیبت:

ودایع الهی در صلب کفار:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لَمْ یُقَاتِلْ مُخَالِفِیهِ فِی الْأَوَّلِ قَالَ لِآیَةٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً «2» قَالَ قُلْتُ وَ مَا یَعْنِی بِتَزَایُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ کَافِرِینَ فَکَذَلِکَ الْقَائِمُ ع لَنْ یَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَتَلَهُمْ.

یعنی برخی از شیعیان باقی مانده اند که باید از اصلاب آباءشان بیرون بیایند (گرچه اباء آنها اهل کفر باشند، مانند شهید ادواردو آنیلی) و تا آن زمان قیام امام زمان اتفاق نخواهد افتاد! از کجا معلوم؟! شاید امام منتظر هستند تا کادر یاورانشان از جانب بلاد کفر تکمیل شود و سپس به جنگ با آنها اقدام کنند.!

 

اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من أنصاره و اعوانه

 

____

در همین زمینه دانلود کنید:

سخنرانی رائفی پور

با موضوع: عوامل غیبت-آمادگی شیعه برای پشتیبانی و حمایت از امام زمان-ولایت فقیه-دشمن شناسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">