بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۳۳ مطلب با موضوع «تاریخ و عبرت» ثبت شده است

۰۱
آذر

از بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم / 29 شهریور 1368

«اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر (ص)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‏گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون- از قبیل شهادت حسین بن علی (ع) در عاشورا- به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل های بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادی نخواهند برد
درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه می‏دارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است اما آن ابزار طبیعی که خدای متعال برای این کار- مثل همه‏ کارها- قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و اراده ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، می‏توانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفه شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم
اگر زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) در طول آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سال های متمادی که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه‏ عاشورا و هدف حسین بن علی و ظلم دشمن را بیان نمی‏کردند، واقعه عاشورا تا امروز،جوشان و زنده و مشتعل باقی نمی‏ماند
چرا امام صادق(ع) - طبق روایت - فرمودند که هرکس یک بیت شعر در باره حادثه‏ عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مساله عاشورا و کلا مساله‏ اهل بیت (ع)، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، این‏گونه است
آن روزها هم مثل امروز، قدرت های ظالم و ستمگر،حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنت‏آمیز می‏کردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیه‏ عاشورا - که با این عظمت در بیابانی در گوشه ای از دنیای اسلام اتفاق افتاده - با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقیناً بدون آن تلاش ها، از بین می‏رفت
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(ع) بود
به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(ع) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(س) و مجاهدت امام سجاد(ع) و بقیه بزرگواران، دشوار بود
البته صحنه آن‏ها، صحنه نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکته‏ها باید توجه کنیمدرسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت»

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
آذر

درس اربعین

«فکر نکنید که شهدای راه خدا مرده هستند».

خداوند این مضمون را دو بار در قرآن تکرار کرده است، گویا خداوند به جانب داری از شهدا برخاسته و هشدار می دهد: نکند آنها را مرده حساب کنید! در یک آیه می فرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ. (بقره154) در آیه دیگر می فرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (آل عمران 169) حتّی گمان نکنید که کشتگان راه خدا مرده هستند!

به همین جهت است که اگر ما ادب به خرج بدهیم در هنگام نام بردن از هر شهیدی از نام «شهید» استفاده می کنیم. نمی گوییم: مرحوم فلانی! می گوییم: شهید فلانی. چون شهید را شاهد و حیّ و حاضر حساب می کنیم نه مرده!

حال سؤال اینجاست که شهدا مگر چه فرقی با دیگر مردگان دارند؟ چرا نباید به آنها بگوییم: مرده! آیا آنها حیات مادّی دارند؟ این چه حیاتی است که خداوند می فرماید: بل أحیاء و لکن لا تشعرون! حیات آنها برای شما قابل درک نیست.

جواب: حیات شهدا چند بعد دارد:

******

زندگی روحانی نزد خدا که در همین آیات به آن تصریح شده (احیاء عند ربّهم یرزقون).

گذشته از این شهدا با این دنیا نیز در ارتباط هستند و روزنه هایی از رابطه آنها با اهل این دنیا را در مورد شهدای انقلاب اسلامی نیز دیده ایم. شمه هایی از ارتباط شهدا با زندگی مادی ما در همین دنیا مشاهده شده است، که نشان می دهد شهدا از ما بیدارتر هستند. عنایات شهدا در حق بسیاری راه گشا بوده، چندین مورد سراغ داریم که شهید گمنامی به خواب خانواده خود آمده و محلّ مفقود شدن بدن خود را نشان داده است! بدین گونه است که شهدا خواص افراد زنده را دارند و آثار حیات در مورد آنها یافت می شود.

******

تفسیر دیگری که برخی از مفسرین در مورد این آیه آورده اند این است که: مراد از زنده بودن شهدا، زنده ماندن نام و یاد آنهاست. یعنی شهدا در دلها زنده هستند و یاد آنها در دل مؤمنین تا قیامت باقی می ماند.

این معنایی مجازی برای زنده بودن است که شاعر هم در این شعر به آن اشاره کرده است:

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز *** مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

البته آنچه از آیه بر می آید تنها این مقدار نیست. چون خداوند می فرماید: لا تشعرون (حیات شهدا از نوعی است که برای ما ملموس نیست)، و در ادامه آیه از روزی خوردن شهدا نزد خدا نام می برد و می فرماید: عند ربّهم یرزقون، یستبشرون بما آتاهم الله من فضله: «آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند...

پس مراد خداوند از حیات شهدا نمی تواند همین مقدار باشد، لکن با این وجود یاد شهدا جاوید است و این معنا در مورد شهدا اشتباه نیست و این هم می تواند جزئی از مراد خداوند در این آیه باشد.

واقعاً یاد شهدا و پیام آنها زنده و زندگی بخش است و همین یکی از درسهای اربعین است که مکمّل هدف عاشوراست!

امام خامنه ای فرموده اند: «درسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت».

با مراجعه به تاریخ مشاهده می کنیم که دشمن هرکاری کرد تا این چراغ را خاموش کند: یزید از علما و قضات برای مبارزه و تبلیغات فرهنگی استفاده کرد، بیت المال مردم را بر علیه امام حسین به کار گرفت، از هر دروغ و نیرنگی استفاده کرد تا جلوه اهل بیت را مخدوش کند. اما نتوانست! دست به خون اهل مدینه برد و شیعیان را قتل عام کرد، شیعیانی که خون شهید آنها را بیدار کرده بود. در آخر هم خودش بود که سرنگون شد. یزید سرنگون شد اما پیام شهید خاموش نشد. حتّی قبر امام سد راه ظلم ظالمین بود و لذا چند بار قبر امام را با خاک یکسان کردند اما شهید همچنان زنده بود:

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد              آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

«یریدون لیطفؤوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو کره الکافرون».

 

خداوند برای زنده نگه داشتن یاد شهدا مأمورانی دارد: در مقابل آنهمه فعالیتهای دشمن برای نابود کردن یاد شهید، این حضرت سجاد و حضرت زینب و دیگر اهل بیت علیهم السلام بودند که مقابله به مثل نمودند: در مقابل تبلیغات دشمن سخنرانی نمودند، در مقابل کشتارها مقاومت ورزید تا به اینجا رسید که عزای امام حسین برای میلیونها شیعه از عزای پدرانشان مهم تر و با شکوه تر است. شروع این عزاداری ها چگونه بوده است؟ حضرت زینب در مجلس یزید برای مردم شام روضه خوانی کرده است! حضرت سجاد به هر بهانه ای یاد شهدا را مرور کرده است. امام صادق به شاعر دستور می داد تا برای اهل خانه شعر بگوید و بگریاند. امام رضا دعبل خزائی را دعوت می کند تا اشعارش را در رسای اهل بیت بسراید و .... تا به ما رسیده است.

*****

دقیقاً در این نقطه از زمان نیز ما وظیفه داریم یاد شهدای انقلاب را زنده نگه داریم. در مورد آنها مطالعه کنیم، راه آنها را بشناسیم، پیام آنها را دریافت کنیم و نگذاریم خون شهیدان از جوشش بیفتد یا استمرار اهداف آنها با انحراف مواجه شود.

دستگاه کفر امروز نیز قصد دارد تاریخ دفاع مقدّس را تحریف کند. بنی امیه در عرض 50 سال تاریخ را تحریف کردند تا آنجایی که مسلمانان پسر پیامبر خود را به قصد تقرّب به خدا کشتند و یزید شراب خوار را خلیفه ی رسول خدا نامیدند. امروز نیز کمکاری ما می تواند تا به آنجا منتهی شود که با اینکه رزمندگان ما زنده هستند، تاریخ دفاع مقدّس تحریف شود! امروز مردم ما تصویر دفاع مقدّس را از رسانه دریافت می کنند. فیلمهای ما در نشان دادن تصویر دفاع مقدس چقدر موفّق بوده اند؟ می توان گفت برخی از این فیلمها خیانت به شهداست!

باید از اثر تبلیغات بترسیم. دشمن قصد دارد چهره ی شهدا را مخدوش کند و این مسؤولیت بزرگی به عهده ماست که با پیام آنها به درستی آشنا شویم و برای افراد بی اطلاع روشن گری کنیم.

خلاصه حالا که وظیفه ی زنده نگه داشتن یاد شهید به عهده ماست، باید برای شناختن آنها قدم برداریم و شهدا را به دیگران بشناسانیم تا مدیون خون شهدا نباشیم.

کربلا تمام شد! اما جوشش خون حسین هنوز ادامه دارد. ..

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

دانلود سخنرانی دکتر عباسی در روز ملی مقاومت

دانلود بخش اوّل:

: 114 روز مبارزه جبهه مقاومت-جنگ حزب الله و غزه

 

دانلود بخش دوم:

: جنگ ناتمام از صدر اسلام-جنگ داخلی با منافقان بنی امیه-اسلام همیشه از خودی هایی ضربه خورده که دشمن را بزرگ می بینند-عمار و ضرورت روشنگر

 

دانلود بخش سوم:

: سنگین آمدن جبهه اسلام برای جبهه کفر-مسؤولیت امروز ما-جریانهای صهیونیزم گرا

 

دانلود صوت یکجا

 

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
مهر

تاریخ درس گرفتنی است. وگرنه اگر قرار باشد همه تجربه ها تکرار شود، گذشت زمان بیهوده و لغو خواهد بود.

از تاریخ «پیامبر دوستانی» که نوه پیامبرشان را در کمال بی رحمی کشتند درس بگیرید. آنها برای امامشان «کارت دعوت» هم فرستادند، اما چه زود خود را به فراموشی زدند!

اشکال کار کجا بود؟ چطور شد که آن همه شور و علاقه به «حضور امام» به سرعت به سردی گروید؟

شاید سرّ مسأله در اینجا بود که اهل کوفه حسین را به خاطر حسین نمی خواستند و از او انتظاری جز نیل به خوشی دنیا نداشتند! پس هنگامی که احساس کردند برای رسیدن به حسین باید از جان و مال خود خرج کنند، همه عقب کشیدند و برای رسیدن به دنیای خود راه دیگری در پیش گرفتند؛ غافل از اینکه حسین را از دست دادند و به دنیا هم نرسیدند... بدین گونه بود که آزمایشگاه الهی پرتگاه آنان شد.

شهدای این انقلاب اما انقلاب را به خاطر اسلام خواستند و با شهادت، آنچه را که در پی آن بودند نقد یافتند.

اما شما در تنگنای دنیا تصمیمی نگیرید که در فردای راحتی مدیون خون شهدا باشید! (به یاد شهید حسین همدانی)

 

فکر می کنیم زرنگ هستیم و به جای انتخاب راهی که خدا نشان داده، راه نزدیک را انتخاب می کنیم! (از کودکی هم همین را به ما یاد داده اند: عکس خرگوش و هویج و انتخاب راه نزدیک تر)؛ غافل که راه نزدیک می تواند بیراهه باشد. راه نزدیک ممکن است کمین گاه دشمن باشد، و ما با این کارها کاری نداریم، فقط به آن مقصد فکر می کنیم، از هر راهی که می خواهد، باشد! مثل مردم کوفه که راه رسیدن به خوشی را در جنگ با حسین دیدند. آیا رسیدند به آنچه می خواستند؟ هرگز! همان که از آن می ترسیدند، سرشان آمد. بعد از حسین، یزید سه سال زنده بود، و سه فاجعه بر سر مسلمانان در آورد: قتل عام مردم مدینه، خرابی خانه کعبه و واقعه هره!

امام حسین این هشدار را به آنها داده بود، اما آنها پشت گوش انداختند. فرموده بود:

من حاول امرا بمعصیة الله کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر

هرکس از راه معصیت در پی رسیدن به خواسته خود باشد، آنچه را که طلب می کرده زودتر از دست می دهد و آنچه را که می ترسیده، زودتر سرش می آید.

در دیگر روایات نیز به این معنا تأکید شده:

من طلب الدنیا بعمل الآخرة کان أبعد له مما طلب

ویل لمن طلب الدنیا بالدین، ویل له

لا یترک الناس شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلا فتح الله علیهم ما هو أضرّ منه.

لقمان: بع دنیاک لآخرتک تربحهما جمیعاً و لا تبع آخرتک بدنیاک تخسرهما جمیعاً.

لا یقدر رجل علی حرام ثم یدعه لیس به إلا مخافة الله إلا أبدله الله فی عاجل الدنیا قبل الآخرة ما هو خیر له.

خیلی از ما چشممان به دست شیطان است! راهی را که شیطان نشان داده نزدیک و نقد حساب می کنیم و به سمت آن هجوم می آوریم و راه پیشنهادی خدا را نادیده می گیریم و به آن اعتقادی نداریم. غافل که نمی دانیم : خداوند امید هر کس را که به غیر او امید ببندد، نا امید می کند(حدیث). راهی که خدا نشان می دهد شاید نسیه بنماید، اما مطمئن باش، راهی که شیطان نشان می دهد نسیه هم نیست و هرگز خواسته ی تو را برآورده نمی کند و سرابی بیش نیست!

ببینید چقدر در زندگی چشممان به دست خداست؟ چقدر این کارها را تکرار می کنیم؟!

-   تأخیر نماز برای پیشبرد کارهای دنیا

-  کلاهبرداری، گرانفروشی، دزدی، کم فروشی، شغلهای مخلوط با حرام که هیچ برکتی برای ما ندارند

-  ریا برای رسیدن به شهرت

-  دوستی با دشمن برای عزّت یافتن (در حالی که خداوند فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا)

-  سازش با دشمن برای رفع تحریمها

و ...

با این حال، وقتی می خواهیم خدا را دور بزنیم، چطور رویمان می آید بگوییم: إیاک نعبد و إیاک نستعین!

چرا هیچوقت به این فکر نمی کنیم که کاری کنیم که خدا ما را کمک کند! اگر خدا پشتیبان ما باشد، می دانید یعنی چه...؟!

  • مهدی جهانشاهی
۱۴
شهریور

این سخنرانی ها چون خیلی کلیدی بودند و از طرفی با اهداف وبلاگ ما همخوان بودند، در اختیار شما قرار می دهیم.

از سخنرانی هایی هستند که از وقت گذاشتن برای آنها پشیمان نیستم.

 

امامی که باید از نو شناخت (94.3.14)

نمایه: خطر نشناختن امام و انقلاب- اهداف انقلاب خمینی-اعتماد به نصرت الهی

 

کلیپ ولایت فقیه: پذیرش ولایت فقیه مقدمه پذیرش حضور امام زمان

 

با کشتی نوح تا کشتی حسین

نمایه: حس گرایی یا ایمان به غیب- دین در زندگی و سیاست- پلورالیسم

 

غزه- فلسطین- حماس

نمایه: علل وقوع جنگ 50 روزه 2012- ساختارشناسی احزاب فلسطین و احزاب اسرائیل

 

شفافیت

نمایه: راه حل مشکلات کنونی جامعه- مطالبه عمومی شدن شفافیت کار مسؤولین- شفافیت در کشورهای مختلف- شفافیت مانع ناکارآمد جلوه کردن ایده ی جمهوری اسلامی- پروژه ی بعدی تحریم ها

 

فتنه های آخر الزمان

نمایه: خصوصیات فتنه ی سامری- گوساله در اندیشه ی بنی اسرائیل- شباهت های حضرت علی و هارون

 

پرسش و پاسخ

نمایه: یاری امام زمان- فرزند آوری و تربیت فرزند-نقش زن-آزمونهایی که پیش از امام زمان باید پس داد

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
مرداد

- این چند نمونه را به ذهن بیاورید:

***

قوم بنی اسرائیل قومی بودند که سایه ی سنگین سختی ها و مشکلات بر سرشان سنگینی کرد و دستانشان را به دعا بلند کرد تا از خدا بخواهند فرج و گشایش معجّل شود. منجی الهی پیش از موعد مقرّر به داد آنها رسید! موسی از رود نیل به خانه ی فرعون راه پیدا کرد و در آنجا پرورش یافت تا خاتمه دهنده ی آنهمه ظلم و استکبار باشد.

اما همین قومی که منجی برای حلّ مشکلاتشان از طرف خدا آمده، در برهه ای از زمان زبان به شکایت می گشایند و به پیامبرشان می گویند: ای موسی! چه شد آن راحتی که دنبال آن بودیم؟ نرسیدیم به آنچه می خواستیم! (اعراف 129: قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا...)؛ حضرت موسی هم چاره ای نداشت جز اینکه آنها را دلداری دهد و به آینده ی روشن امیدوار کند: صبر پیشه کنید که دشمن شما هلاک خواهد شد و اهل تقوا زمین را به ارث خواهند برد.

***

در عرصه ای دیگر، در زمان امیر المؤمنین علیه السلام، مردم از ظلم حکومت وقت به ستوه آمدند، خلیفه (عثمان) را با دست خود کشتند و علی علیه السلام را به جای او در رأس امور قرار دادند تا عدالت را بگستراند و ظلم را ریشه کن کند. با این حال آیا این مردم طعم خوشی و راحتی را چشیدند؟ نه! پنج سال امیر المؤمنین در رأس امور قرار داشت و عمده ی این مدت کوتاه، به چند جنگ طولانی مدت، سپری شد. آخر هم همه چیز خراب شد و با شهادت امیر المؤمنین امارت جامعه به همان خاندانی برگشت که اهل ظلم و فساد بودند.

***

باز هزار سال گذشت... مردی از قم به پا خاست و نظام ستم شاهی را کنار زد و مردم یک بار دیگر حکومت خدا را بر خود تجربه کردند. الآن نزدیک به 40 سال از آن زمان می گذرد؛ آیا مردم رسیدند به آنچه که می خواستند؟! هنوز عده ای شاکی اند که: چرا حکومت کاری برای ما نمی کند؛ نرسیدیم به آنچه که می خواستیم؟!

- یک سؤال مهم!

اینجا اگر زرنگ باشید یک سؤال مهم ذهن شما را مشغول می کند: نکند امام زمان بیاید و باز مردم نرسند به آن آسایشی که در انتظارش بودند! نکند پس از گذشت چند سباحی از ظهور امام زمان (عج) عده ای بر خیزند و به امام زمان اعتراض کنند که: آقا! نرسیدیم به آنچه که می خواستیم! پس چه شد آن آسایشی که وعده اش را داده بودید؟

سرّ مسأله کجاست؟ حلقه ی مفقوده ای که آن را گم کرده ایم کجاست؟

تمام اشکال از اینجا سرچشمه می گیرد که منتظر یک «نفر» هستیم که بیاید و یک تنه، همه ی مشکلات ما را اصلاح کند! گویا اصلاح مشکلات کار یک فرد است. او بیاید و کارها را جفت و جور کند، ما هم کناری بایستیم و او را نگاه کنیم!

این فکر اشتباه خیلی در بین ما رواج دارد، از قبل هم همین تفکر بوده و هست.

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود!

امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند [که همه ی امور به دست ایشان اصلاح شود]! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه [آنقدر زحمت بکشید که] خون و عرقتان را با هم، با آستین پاک کنید!

اینطور می شود که با این فکر هیچ وقت به آن آسایشی که دنبالش هستیم نمی رسیم! امام زمان هم بیاید با این فکر کارها پیش نمی رود؛ چون اساساً حلّ مشکلات کار یک نفر نیست و تا همه با هم آستین بالا نزنند و برای رفع مشکلات همکاری نکنند، همان آش است و همان کاسه!

این فکر اشتباه را بنی اسرائیل در حد حادی در ذهن داشتند و به همین خاطر بود که چیزی نگذشته از آمدن حضرت موسی به او اعتراض می کنند و می گویند : قبل از آمدن تو در سختی بودیم، حالا هم در سختی هستیم ... (و این بر خلاف رویه ی اطرافیان طالوت و داوود و سلیمان است که آنها به کمک ولیّ خدا برخاستند و کارها به سرانجام رساندند!)

- پس کلید حل مشکلات ما در دست کیست؟

در دست خود ماست و باید خرج آن را بپردازیم و هزینه اش را متقبّل شویم! اگر همه با هم آستین بالا بزنیم و ولیّ زمان را در راه رسیدن به اهداف الهی کمک کنیم، به هر آنچه که می خواستیم می رسیم.

در حالی که الآن دلهای مؤمنان پراکنده و متفرق است و اینگونه هیچ کاری پیش نمی رود. امام زمان هم از ما گله دارد و ناراحت است که چرا از جاده خارج شده ایم و هرکدام راه خودمان را داریم می رویم. فرمودند:

«ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا».

اینجا امام زمان گله می کند که: با ما عهدی بسته بودید که فراموش کرده اید، در وفای به این عهد با هم همدل و همزبان نیستید! و همین سرّ جدایی ما از شماست؛ و إلا اگر همدل و همزبان بودید لحظه ای فیض حضور ما را از دست نمی دادید!

[نشان می دهد که «همدلی و همزبانی» و «عزم ملی» که خواسته ی مقام معظم رهبری از ماست، اگر محقّق بشود، ظهور محقّق می شود و حلّ تمام مشکلات ما در گرو آن است!]

این همان گله و شکایتی است که امیر المؤمنین از مردم و اطرافیان خود داشت. آنها شکایت می کردند که: چرا به آسایشی که می خواستیم نرسیدیم! امام هم شکایت می کرد که: چرا با هم نیستید و چرا هرچه من می گویم شما کار خودتان را می کنید! فرمودند:

«وإنی والله لأظن أن هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم وتفرقکم عن حقکم وبمعصیتکم إمامکم فی الحق وطاعتهم إمامهم فی الباطل ، وبأدائهم الأمانة إلى صاحبهم وخیانتکم وبصلاحهم فی بلادهم وفسادکم . فلو ائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب بعلاقته. اللهم إنی قد مللتهم وملونی وسئمتهم وسئمونی فأبدلنی بهم خیرا منهم وأبدلهم بی شرا منی».

(گمان من بر این است که آنها به زودی سیاست امور را از چنگ شما برون خواهند آورد، چرا که آنها در باطلشان متحد و با هم هستند ولی شما در مسیر حقتان با هم تفرقه دارید! شما از امامتان در سخن حق سرپیچی می کنید و آنها از امامشان در سخن باطل حرف شنوی دارند... خدایا آنها را خسته کرده و آنها هم مرا خسته کردند، پس بهتر از آنها را برایم مقرّر فرما و بدتر از من را بر آنها مسلّط گردان!).

اینطور می شود که یک قوم بر اثر یکپارچه نبودن و سرپیچی از امام ناصح، کار را بر خودشان دشوار می کنند و مورد نفرین امام واقع می شوند و عاقبت سنگینی هم در انتظار آنهاست. همچنان که امام خامنه ای این خطر را بر ما گوشزد کردند و فرمودند:

«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای ناکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد».

*********

امروز چند عرصه مهم پیش روی ما هست که در آنها باید همدلی و همزبانی را نشان بدهیم و إلا کار از این که هست مشکل تر می شود:

  1. پرونده ی هسته ای که رهبر انقلاب دستور دادند: مردم پیگیر مذاکرات باشند و بدانند که چه اتفاقاتی دارد می افتد!
  2. پرونده ی انتخابات که در آن باید به کسانی رأی بدهیم که همسو با آرمانهای امام و انقلاب باشند (نه مثل رأی گیری سال 92 که نمادی از تفرقه و دو دستگی بود!).
  3. پرونده ی مشکلات که باید آن را با صبر و بردباری پشت سر بگذاریم و سهم خود را از اصلاح مشکلات به عهده بگیریم (مثل تولید جنس مرغوب و عَرضه ی منصفانه، مصرف جنس داخلی، پرهیز از اسراف و ...).
  • مهدی جهانشاهی
۳۱
تیر

مقدمتاً توجه به این نکته قرآنی مهم است که در قرآن کریم سه الگوی پیروزی مطرح است:

1. الگوی حضرت موسی که پیامبر الهی شروع کننده است و کار را تا جایی پیش می برد ولی چون این حرکت با اقبال مردم مواجه نمی شود کار متوقف می شود و نتیجه ی نهایی به دست نمی آید.

2. الگوی حضرت سلیمان که در این نوشتار قصد داریم آن را تشریح کنیم.

3. الگوی حضرت ذوالقرنین که سرتا پا ابهام است و آنچه قابل حدس است این است که جریان پیروزی او یک تفضل ویژه در حق یک بنده ی ویژه ی الهی است...

 

ادعای ما در این نوشتار این است که حکومت حضرت داوود و سلیمان را در زمان پیشینیان و قوم بنی اسرائیل، می توان با حکومت امام زمان در آخر الزمان مقایسه کرد. چنان که هر دو ولیّ الهی سیطره ای کامل بر جهان یافته و دین و متدیّنین در زمانه ی آنها به اوج عزّت خود می رسند و حاکمیت کامل خدا را بر جامعه ی خود تجربه می کنند.

جریان تمحیص در هر دو واقعه مشهود است و عدد کلیدی 313 هم در مورد هر دو حرکت، رمزگشا است.

 

اما چه جریانی به ملک سلیمان منتهی شد؟ پیش از آن چه مقدماتی فراهم شد؟ شاید بتوان آن جریانات را با ایام پیش از ظهور امام زمان تطبیق داد؛

در توضیح مطلب یک نکته قابل تذکر است:

در زمان بنی اسرائیل پس از آنکه حضرت موسی، آن پیامبر صاحب شریعت، قوم خویش را مفارقت کرد، برای مدتی بنا بر این شد که امر مرجعیت دینی (نبوّت) از امر مرجعیت اجتماعی (حکومت) تفکیک شود و برای هر یک متصدی جداگانه ای در نظر گرفته شود (و این به این معنا نیست که دیانت از سیاست جدا شده باشد! زیرا در همین برهه از زمان کسی که به عنوان والی امور در نظر گرفته می شود مسلّح به سلاح علم الهی است و این شخص نیز از طرف خدا تعیین می شود).

نقش کلیدی علما را در این دوره از زمان، می توان از این آیه برداشت کرد:

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ اللّهِ.

این یعنی رجوع به منابع دینی و حکم بین مردم بر طبق آیات الهی، در برهه ای از زمان به ربانیون و احبار موکول شده بود.

این زمانه را به دوران غیبت امام زمان می توان تشبیه کرد، زیرا در زمان غیبت نیز بنا به مصالحی امام زمان از رأس امور کناره گیری می کنند و حکومت و سرپرستی اجتماعی امت را به نواب خود حواله می دهند.

پس از دوران غیبت و با ظهور امام زمان، این دو جایگاه مهم مجدداً با هم ادغام می شوند و مُلک و حاکمیت به خاندان نبوّت باز می گردد، همچنان که در زمان حضرت داوود و سلیمان نیز حاکمیت و نبوت مجدداً با هم ادغام شدند.

از طرفی در روایات آمده است: آنچه بر قوم بنی اسرائیل گذشت، مو به مو بر سر امت پیامبر هم خواهد آمد!

پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود:

امّت من سنّت‏ بنى‏ اسرائیل‏ را مرتکب خواهند شد بطورى که قدم جاى قدم آنان مى‏گذارند و تیر به همان جا که آنان زدند مى‏زنند، و وجب به وجب و ذراع به ذراع و باع به باع‏ «65» کارهاى آنان را انجام خواهند داد، تا آنجا که اگر داخل سوراخ حیوانى‏ شده باشند اینان نیز همراه آنان داخل مى‏شوند. تورات و قرآن را یک نفر از ملائکه در یک ورق‏ با یک قلم نوشته است، و مثلها و سنّتها (در آنان و اینان) به یک صورت جارى شده است. (کتاب سلیم بن قیس ص 163)

ملک سلیمان-ملک صاحب الزمان عج

پس جریان حاکمیت امام زمان باید الگویی داشته باشد که ما بتوانیم آن را با آن الگو تطبیق دهیم و به فرموده ی روایت، مو به مو با هم مقایسه کنیم!

با این مقدمه کوتاه، به خدمت قرآن می رویم تا گذشته و حال و آینده ی خودمان را با برهه از زمانه ی قوم بنی اسرائیل تطبیق دهیم!

در اینجا آیاتی را مرور می کنیم که بیانگر صحنه های به پیروزی رسیدن قوم بنی اسرائیل به دست طالوت و حضرت داوود است (و حضرت سلیمان هم با اتمام آن مسیر آغاز شده، وارث زمین گشت). شاید بتوانیم این جریانات را با زمانه ی خود تطبیق بدهیم، یا لا اقل از آن جریانات برای امروزمان عبرت بگیریم و کسب تجربه کنیم:

 

سوره مبارکه بقره، آیه 246 به بعد:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ( 246 )

تأکید می شود که اینها از امت حضرت موسی هستند، همچنان که ما از امت پیامبر اسلام و ادامه ی همان جریان هستیم.

حضرت موسی با مردمانی که داشت، نتوانست کار را به انتها برساند و این مهم به دوش آیندگان از قوم او افتاد. همچنان که برای پیامبر اسلام مقدّر نشد تا تفسیر آیه ی «لیظهره علی الدین کله» باشد و این مهم به دوش اولیای از خاندان او افتاد.

این گروه که در این آیه به آنها اشاره شده کسانی هستند که تحت فشار سختی های «مستکبران» به ستوه آمده و از خداوند ظهور منجی را طلب می کنند و به اینگونه با «دعوتی» که برای حضور منجی به عمل می آورند، تضمین می دهند که با آن منجی و حلاّل مشکلات همراهی کنند. (همچنان که مردم ایران نمونه هایی از این «استکبار ستیزی» و «عهد یاری» را به انجام رسانده اند و پس از هزار سال پرچم  مبارزه با کفر را بر افراشتند/ در پیاده روی های اربعین و لبیک گفتن های زائران ملیونی هم این «عهد یاری» مشهود و قابل لمس است).

این «عهد یاری» در جریان برخی از ائمه هم وجود داشته است، لکن چون با گامهای بعدی همراه نشده است، کار ناقص مانده است.

 

این قوم برگزیده که قرآن به آنها اشاره می کند، به لحاظ تئوری به این نتیجه رسیده اند که وقتی ولیّ الهی برای نجات آنها می آید باید آستین بالا بزنند و برای یاری او برای رسیدن به اهدافش، او را نصرت و یاری کنند و با کوشش خودشان نبیّ الهی را برای برکناری جالوت که یک حاکم ستمگر است، یاری کنند. (نه اینکه مانند اطرافیان حضرت موسی کناری بایستند تا ولیّ خدا همه ی کارها را خودش بکند! «رجوع کنید به سوره مائده آیه 20 به بعد» ).

با وجود وعده و قولی که اینها نسبت به یاری ولیّ خدا داده اند اما در مقام عمل بسیاری از آنها پا پس می کشند و ولیّ الهی مجبور است با عدد کمتری از این گروه به ادامه ی طریق رهسپار شود (: حدود 60 هزار نفر)، و این اولین ریزش در مسیر رسیدن به هدف است.

این می تواند اشاره به گام سوم داشته باشد که آن گام «مسؤولیت پذیری» «استقامت» و شانه خالی نکردن از بار مسؤولیت است.

شاید این گروهی که ریزش می کنند همان کسانی باشند که گفتند: ما لنا إلا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و أبنائنا* زیرا این گروه هدف فی سبیل الله بودن جهاد را فراموش کرده اند و جنبه ی شخصی به آن داده اند و جهاد را راهی برای دست یافتن خود به مقاصدشان در نظر گرفته اند. این همان مرحله ی اول امتحانات است که مردم کوفه هم از آن سرافکنده بیرون آمدند و چون قصد دنیوی داشتند نتوانستند با امام حسین و حضرت علی علیهما السلام تا انتهای مسیر همراهی کنند.

این را می توان ریزش چهارم دانست، یعنی «نیت فی سبیل الله بودن حرکت» که در جای جای قرآن به آن تأکید شده است.

مثل برخی از مردم نباشیم که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟! طوری طلبکارند که انگار آنهمه زحمت فقط برای دنیای آنها بوده است!

ادامه ی آیات:

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ( 247 )

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آَیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آَلُ مُوسَى وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 248 )

اینجا این نبی خدا مردم را به یک "پرچم دار" مورد تأیید خود حواله می دهد و به یک معنا برای خود «نائب» تعیین می کند[1] و این هم امتحانی برای مردم است که باید به دستورات این نائب پیامبر، و امیر سپاه تن بدهند! با اینکه نه پیامبر است و نه به او وحی می شود! برای شناخت این فرد هم معیارهایی از جانب ولیّ الهی تعیین می شود.

این مرحله ی پنجم امتحانات است که جامعه ی دینی ملزم است از کسی تبعیت کند که برای درک قاصر او قابل توجیه نیست و قبول ولایت او بر آنها مشکل است. طبعاً اینجا نیز بخشی از مردم ریزش پیدا کرده اند.

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ( 249 )

اینجا در رکاب این امیر سپاه، و در آستانه ی دست به کار شدن برای مبارزه با دشمن خارجی، مردم در معرض یک امتحان و فتنه بصیرتی (در خصوص مبارزه با هوای نفس) قرار می گیرند! امتحانی از جنس فشار اقتصادی که در آن، قوم پیشرو موظف هستند از حقوق مسلّم اقتصادی خود صرف نظر کنند و سختی را با جان و دل پذیرا باشند! با اینکه می توانند دست در آب فرو کنند و به همین سادگی از آن بنوشند، اما موظف هستند از آن صرف نظر کنند!

((مثل اینکه ما برای حفظ دستاورد هسته ای و حفظ استقلال خود، ملزم هستیم تحریمها را تحمّل کنیم و از اموال بلوکه شده ی خودمان صرف نظر کنیم و با اینکه می توانیم از راه نرمش دیپلماسی به خواسته ی خودمان برسیم اما وظیفه داریم تنها به فکر عزّت و استقلال خودمان باشیم؛

مثل اینکه ما وظیفه داریم دسترنج دست خودمان را بخوریم و از جنس خارجی چشم پوشی کنیم؛

مثل اینکه ما باید ندای شکم را نادیده بگیریم و به کسانی رأی بدهیم که رضای خدا در آن باشد ...

در روایتی وارد است که اصحاب حضرت حجت هم با امتحانی مانند امتحان اصحاب طالوت مواجه خواهند شد که این خود پازل بحث ما را به خوبی تکمیل می کند!

عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) ، قال : " إن أصحاب طالوت ابتلوا بالنهر الذی قال الله تعالى : " سنبتلیکم بنهر " ، وإن أصحاب القائم ( علیه السلام ) یبتلون بمثل ذلک " .))

در این عرصه نیز قوم پیشرو دچار ریزشی دیگر می شوند و کسانی که برای طی مسیر و متحقّق کردن اهداف باقی می مانند، جز گروهی اندک نیستند! اما چون جزو "صابرین" هستند، دست خدا به همراه آنهاست و با وجود عدد کم ابائی ندارند که دست به کار شوند.

(البته بنا به گفته ی برخی روایات این افراد سربلند در امتحان که عدد آنها به 313 نفر می رسد، در کنار آن 60 هزار نفر به معرکه ی جنگ وارد می شوند و لکن پیشبرد کارها به دست همین افراد اندک است که روحیه ی خود را نباخته اند و دعای آنها این است:)

 فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آَمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (249- 250 )

(بنا به گفته ی دسته ی دیگر از روایات این دعا از زبان کسانی است که حتّی یک غرفه مجاز از آن آب را هم نخوردند! با این توضیح خان هفتم، از خان ششم تفکیک می شود)

اما خان هفتم و سخت ترین قسمت کار: ضعیف دیدن دشمن!

 

به ذهن نزدیک می آید که آن دسته از این قوم که این روحیه را دارند که دشمن را ضعیف حساب کنند و اعتماد به نفس خود را حفظ کنند، کسانی هستند که توانسته اند روی هوای نفس خود پا بگذارند و از آن آب ننوشند.

به هر حال این هم یک مرحله ی نهایی از امتحان است که باید با اعتماد به نصرت خدا و طلب صبر از خداوند، خود را قوی دید و دشمن را در هر شرایطی که هست، ضعیف و ناتوان دید! (شیطان قدرتی ندارد و قدرت او تنها و تنها در ضعف ماست!)

مردم کوفه که امام حسین را تنها گذاشتند در این معرکه هم خودشان را باختند و نتوانستند در مقابل هیمنه ی پوشالی عبید الله بن زیاد تاب و توانی از خود نشان دهند و شد آنچه نباید می شد.

 

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآَتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ ( 251 )

تِلْکَ آَیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 252 )

در صحنه ی بعد، تیر خلاص را داوود نبیّ می زند. همو که طبق برخی شواهد «نقیب دوازدهم» حضرت موسی است و برای مدتی مخفی بوده است.[2]

از اینجای داستان پرده ی پیروزی ها ورق می خورد و این حضرت داوود است که ادامه دهنده ی راه مبارزه است و راه را برای رسیدن به ملک سلیمان هموار می کند و آن مُلک به یاد ماندنی را پایه ریزی می کند.

 

 

در این معرکه که لشکر شیطان (شیطان بزرگ: آمریکا) به بیشترین قوّت تاریخی خود رسیده اگر خداوند گروهی را به مقابله با آنان بر انگیزاند، بنا به گفته ی آیه ی فوق، زمین به فساد کشیده می شود و فضل خدا این است که برای دفع ستمگران، گروهی از مؤمنین را بسیج می کند.

حالا اینکه قوم ما آن قوم پیشرو باشد و پرچم را به دست صاحب پرجم برساند و کار را نهایی کند، این بستگی به ما دارد که آیا بعد از این هفت خان، 313 نفر یار وفادار برای امام زمان باقی می ماند یا نه؟ چون خودشان فرمودند: اگر عدد 313 کامل شده بود، تا کنون فرج اتفاق افتاده بود:

الغیبة للنعمانی : عن أبی عبد الله علیه السلام أنه دخل علیه بعض أصحابه فقال له : جعلت فداک إنی والله أحبک وأحب من یحبک ، یا سیدی ما أکثر شیعتکم ؟ فقال له : أذکرهم فقال : کثیر ، فقال : تحصیهم ؟ فقال : هم أکثر من ذلک ، فقال أبو عبد الله علیه السلام : أما لو کملت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر کان الذی تریدون ولکن شیعتنا من لا یعدو صوته سمعه ، ولا شحناؤه بدنه

 

نتیجه اینکه: جریان پیروزی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، جریانی است که همراهی مردم و نصرت و یاری آنها نقش کلیدی در آن دارد و آنها هستند که با دعوت از امام زمان و همراهی با او باید کار را به سر انجام برسانند؛

امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به اصحابشان فرمودند:  أما والله لو کان لی عدة أصحاب طالوت أو عدة أهل بدر وهم أعداؤکم لضربتکم بالسیف حتی تؤولوا إلی الحق وتنیبوا للصدق

این قاعده ای است عام که جریان امامت را شامل است: مثل الإمام مثل الکعبة، یؤتی و لا یأتی...

 

حالا ببینید ما کجای این داستان قرار داریم؟

 

 


[1] کان الملک فی ذلک الزمان هو الذی یسیر بالجنود ، والنبی یقیم له أمره وینبئه بالخبر من عند ربه (تفسیر برهان 1/509). البته بنا به روایات بنا نبوده است که در آن زمان حکومت و نبوّت در یک خاندان جمع شود و از این رو بوده است که مردم چنین درخواستی را از خود پیامبر نمی کنند!

 


[2] فاستتر الأئمة بعد یوشع بن نون إلى زمان داود علیه السلام أربعمائة سنة وکانوا أحد عشر وکان قوم کل واحد

منهم یختلفون إلیه فی وقته ویأخذون عنه معالم دینهم حتى انتهى الامر إلى آخرهم، فغاب عنهم ثم ظهر ( لهم ) فبشرهم بداود علیه السلام وأخبرهم أن داود علیه السلام هو الذی یطهر الأرض من جالوت وجنوده ، ویکون فرجهم فی ظهوره فکانوا ینتظرونه

این جملات در کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق آمده است که به خوبی نشان می دهد حضرت داوود در امت حضرت موسی جایگاه امام زمان در امت پیامبر را دارد.

البته این احتمال هست که این جملات روایت نباشد و نقل های تاریخی باشد که شیخ صدوق از گوشه و کنار مستندات تاریخی گرد آورده باشد.

لکن آنچه که برای ما مهم است این است که این کتاب با سفارش خاص امام زمان خطاب به شیخ جلیل القدر شیخ صدوق، به رشته ی تألیف در آمده است و امام زمان نسبت به کلیت مطالب آن عنایت داشته اند.

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
تیر

باعث افتخار ما ایرانیان است که این آیه ی شریفه به قوم ما تفسیر شده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.

ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از دینش خارج شود [به خدا ضرری نمی زند]، خداوند [به جای شما] قومی را خواهد آورد که خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، بر مؤمنین مهربان و خاضع، و در برابر کافران سرسخت و استوار اند، در راه خدا جهاد می کنند و از هیچ سرزنش کننده ای هراس ندارند. این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد می بخشد...

در تفسیر جوامع الجامع ج1 ص509 در ذیل این آیه آمده: وقیل : هم أهل الفرس وأن رسول الله ضرب بیده على عاتق سلمان فقال : هذا وذووه.

بنا بر قولی، اینها [که در آیه به آنها اشاره شده] فارسی زبانان هستند. رسول خدا بر شانه ی سلمان فارسی زد و فرمود: این مرد و قوم او همان کسانی هستند که آیه در وصف آنهاست.

البته از مجموع آیات و روایات می توان برداشت کرد که این یک سنّت جاری الهی است که گروهی برای مدتی مشمول فضل خدا [که در آیه آمده] می شوند و محبوب خدا قرار می گیرند و سپس از خود سستی نشان می دهند و رو به سردی می گرایند، خدا هم قوم قبلی را تنبیه می کند و قوم بعدی را جایگذین می کند!

همین اصحاب پیامبر که خدا آنها را تهدید می کند: (... دیگران را جایگذین شما می کنیم!) کسانی هستند که پیش از این مورد ستایش آیات قرآن قرار گرفته بودند و همین اوصاف در حقّشان آمده بود:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ.

محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بینى در حالی که همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است...

آیه ی قبلی در مورد اصحاب امیر المؤمنین و یاران امام زمان نیز تفسیر شده است.

اینها همه نشان می دهد که هر قومی تا زمانی که بر این آرمانها ثابت قدم هستند، برگزیده ی خدا و مورد عنایت او هستند.

بارزترین ویژگی این اقوام که محبوب خدا می شوند چیست؟ خدا چه توقعی از «قوم برتر» دارد؟

آنچه که در هر دو آیه آمده: دوستی با دوستان خدا و دشمنی و سرسختی در برابر دشمنان خدا است.

قوم ما اگر-  به مقتضای روایت فوق- مورد تأیید خدا قرار گرفتند به خاطر سر سختی آنها در جنگ هشت ساله و دشمن شناسی آنها و به خاطر شعار «مرگ بر آمریکا» است که از عمق وجودشان بر می آید.

نکند شیطان (که شیطان بزرگ همان آمریکاست) در لباس دوست خود را بزک کند و حالا که با او داریم مذاکره می کنیم، ماهیت خبیث او را نادیده بگیریم و دشمنی ها را فراموش کنیم! اگر اینطور بشود مبتلی به عاقبت همان آیه می شویم که: (خدا ما را می برد و بهتر از ما را می آورد!). همان سخنی که رهبر انقلاب فرمودند: «اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
خرداد

شهدا چه خبر

در عالم شهدا قائل به اتفاق نیستم! چون شهدا زنده اند! زنده تر از ما که در خواب غفلتیم... حتماً برای ما خبری دارند! سالها مفقود الأثر بودند و امروز خلوتشان را به هم زده اند و به معرکه آمده اند. تریبون به دست گرفته اند و برای ما حرفی برای گفتن دارند. شانس نیست که اینهمه شهید بعد از 30 سال تصمیم گرفته اند خودشان را نشان بدهند.

شهدای مظلوم کربلای چهار! خبری شده؟ می دانم که پیامی برای من دارید، پیامی مهم که جمع شما را به تلاطم انداخته و مأمور ابلاغ آن به من هستند.

شاید پیامتان با علّت شهادتتان مرتبط باشد. شاید می خواهید تکرار تاریخ خودتان را به ما هشدار بدهید. شانس نیست که این شهدا از عملیات کربلای 4 هستند. در کربلای چهار بر شما چه گذشت...؟

بوی خطر می آید... بوی توطئه... بوی خیانت... آن هم در آستانه ی به نتیجه رسیدن دو سال مذاکرات...

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برخی می گویند: امام زمان بیا به فریاد ما برس، بیا و مشکلات ما را رفع کن!

این همان فکری است که مردم کوفه داشتند و به دنبال آن امام حسین را تنها گذاشتند. امام  همین مقدار برایشان ارزش داشت که بیاید و مشکلات آنها را برطرف کند، و وقتی دیدند برای رسیدن به این راحتی باید هزینه پرداخت کنند، پا پس کشیدند و حتّی برخی از آنها در مقابل امام ایستادند!

بنی اسرائیل هم منتظر بودند! آنقدر که خدا به خاطر انتظارشان فرج را سالها تعجیل نمود؛ اما وقتی هنگامه ی یاری رسید و حضرت موسی از آنها خواست تا برای رسیدن به هدف «جهاد» و «استقامت» کنند، پا پس کشیدند و گفتند: موسی تو برو تا ما بیاییم! [ببخشید!] گفتند: تو و خدایت بروید و کارها را جفت و جور کنید، ما اینجا نشسته ایم و نگاه می کنیم!!! اذهب أنت و ربّک فقاتلا إنا ههنا قاعدون (مائده 24)... عاقبتشان هم در ادامه ی آیات آمده...!

آیا امام زمان هیچ کار دیگری ندارد جز اینکه بیاید و مشکل تو را برطرف کند؟؟؟ چرا از امام زمانت انتظار داری؟ منتظر باش! نه اینکه انتظار و توقع داشته باشید.

همین فکر را برخی در نظام جمهوری اسلامی دارند؛ آنها که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد!؟ اینها علاوه بر اینکه هدف را خیلی سست و سطحی انگاشته اند، حاضر نیستند این نظام را برای رسیدن به اهدافش یاری کنند!

دسته ی دوّم کسانی هستند که می گویند: امام زمان بیا تا خودم کمکت کنم... تا پای جان... مثل 72 یار امام حسین، نه مثل مردم کوفه! ما اهل کوفه نیستیم!

این فکر کامل تر از قبلی است و صاحب این فکر وقتی می گوید: امام زمان بیا! کادر یاری امام را هم تعریف می کند. زیرا امام زمان اگر بداند تنها می ماند قیام نخواهد کرد.

از این روست که وقتی برای ظهور امام زمان دعا می کنیم در پی آن اعلام آمادگی می کنیم و می گوییم: اماما خودم یکی از کسانی هستم که پای یاری شما حاضرم فدا شوم.

با این حال این فکر نیز ناقص است! زیرا این فقط یک ادعا و وعده ی تو خالی است! این شخص نمی تواند برای امام زمان تضمینی ارائه کند که اگر ظهور کرد او را یاری کند. این فکر برای پیش از ظهور امام زمان برنامه ای ندارد و تنها می گوید: اگر امام زمان آمد من او را یاری می کنم...

پس معنای واقعی انتظار چیست که بهترین اعمال أمت پیامبر خداست؟

پاسخ این سؤال را باید از قانونی استفاده کرد که ویژگی بارز امام است.

ائمه ی معصومین فرمودند: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى ولا یأتی! امام مانند کعبه است، باید به دنبال او رفت، او دنبال کسی نمی رود!

بله منتظران! انتظار حقیقی این است که همین حالا کمر همت ببندیم و برای یاری امام قدمی برداریم!

باید به دنبال امام برویم، و نمی توانیم توقّع داشته باشیم که خود به خود امام بیاید!

باید همین حالا دست به کار شویم و برای یاری امام عصر گامی برداریم؛ باید همین الآن شرایط را برای حضور امام فراهم کنیم و این خاصیت یاران واقعی امام زمان و منتظران آن حضرت است. پویا بودن و فعال بودن. همین حالا باید خود را به امام زمان اثبات کنیم تا امام کار ما را ببیند و بتواند روی ما حساب باز کند و إلا امام مدعی زیاد دیده است.

فرمودند: برای یاری امام آماده باشید ولو به اندازه ی یک تیر ذخیره کردن! یعنی دست به کار شوید... هر قدر که در توان دارید...

چطور می خواهید خودتان را به امام زمانتان اثبات کنید؟ چطور ثابت می کنید که منتظر هستید؟؟؟ بسم الله! دست به کار شوید! اهداف نهضت امام خمینی همان اهداف حکومت امام زمان است: مبارزه با ظلم! گسترش عدل و داد! ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های دشمن! صبر و تحمّل مشکلات و هر راهی که نشان می دهد شما برای یاری امام زمانتان آماده هستید...

  • مهدی جهانشاهی
۱۱
خرداد

کمی آن طرف تر...

آمریکا برای فراهم کردن مقدمات حمله به عراق، «اشاعه ی تسلیحات کشتار جمعی» را بهانه کرد! [همان بهانه ای که امروز از ایران دارد!] لذا در سال 2002 قطعنامه 1441 را علیه صدام صادر کرد. در بند 5 آن آمده:

5. عراق باید امکان دسترسی سریع، بی قید و شرطِ مقامات کمیسیون بازرسی و تحقیق و آژانس بین المللی انرژی اتمی را، به همه تاسیسات، ساختمانها، اماکن، نواحی، اطلاعات، تجهیزات و وسایل نقلیه محرمانه و مخفی خود فراهم کند.
به علاوه مقامات این دو مرجع می توانند به صلاحدید خود با هر فرد مورد نظر خود در داخل و یا خارج از عراق مصاحبه، این افراد و یا خانواده آنها را برای مصاحبه به خارج از عراق منتقل و بدون حضور ناظران دولت عراق با آن­ها مصاحبه کنند...

صدام به امید اینکه بتواند شرّ آمریکا را از سر خود دفع کند، کمال همکاری را با آمریکا کرد و قطعنامه را پذیرفت.

چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا جواب این اعتماد سازی را چگونه داد؟

  • بازرسی ها از عراق با دقت و شدت عجیبی آغاز شد و مکانها و افراد زیادی شناسایی و بازجوئی شدند.
  • یکسال بعد عراق مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد.(سال 2003)

آمریکا آمار نظامی و امنیتی عراق را به دست آورده بود و این یعنی صدام با دست خودش قبر خودش را کنده بود!

  •  دو روز بعد از اشغال عراق ترور دانشمندان عراقی آغاز شد. (به دست موساد + گروهکهای داخلی+سیا)
  •  تا سال 2015 حدود 5500 ترور دانشمند و متخصص عراقی به ثبت رسیده است که 74 درصد این ترورها موفقیت آمیز بوده است.

 

 

به همین سادگلی!

 

حالا متوجه می شویم که چرا رهبر بزرگوار با کمال قاطعیت با امضای پروتکل الحاقی ممانعت می کنند! همان کاری که طبق مفاد توافق لوزان، دولت محترم زیر بار آن رفته است...

 

 

 

این آیه را فراموش نکنیم؛ قرآن کریم:

وَلَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَی
وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏های آنها شوی، و از آیین آنان، پیروی کنی. پیامبر!  بگو: «راه هدایت، همان راه خداست!» و اگر پس از علم و آگاهی، باز در پی برآورده کردن خواسته های آنها باشی، سرپرستی و نصرت و یاری خدا را از دست خواهی داد!

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
خرداد

قبل از انقلاب وضع افتضاح بود و پدران ما علیه شاه قیام کردند، بعد از انقلاب انتظار می رفت همه مشکلات تمام شود، اما تازه درد سرها شروع شد! جنگ و فتنه و تحریم و ... هنوز بعد از 30 سال خیلی ها ناراضی هستند و می گویند: نرسیدیم به آنچه می خواستیم.

چیز عجیبی نیست! قوم حضرت موسی هم که داستانش در قرآن آمده برای آمدن منجی دعا کردند تا آنها را از دست فرعون نجات بدهد؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی آمد تازه مشکلات شروع شد! حالا باید آستین بالا می زدند و با دستان خودشان ظالمان و ستمگران را برکنار می کردند. به موسی گفتند:

قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.

«گفتند ای موسی! پیش از آمدن تو اذیت کشیدیم و پس از آمدن تو هم اذیت کشیدیم! موسی پاسخ داد: امید داشته باشید که خدا دشمن شما را هلاک کند و شما را جانشینان زمین قرار دهد، تا ببیند بعد چه می کنید!»

آخر هم طاقت نیاورند و نیمه ی راه، رسالت را ناتمام رها کردند!

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ... [تا آیه:] قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ.

خلاصه معنا: موسی گفت: نعمت های خدا را یاد بیاورید که به شما ارزانی داشت و عقب گرد نکنید! وارد سرزمین مقدسه شوید و ستمگران را از آنجا بیرون کنید. گفتند: ای موسی اینها سرکش و جبار اند و تا آنها اینجا باشند ما داخل نمی شویم. تو با خدایت بروید و آنها را بیرون کنید تا ما داخل شویم! موسی گفت: خدایا من اختیار آنها را در دست ندارم.... عاقبت کارشان این شد که 40 سال سرگردان در زمین می گشتند و جایی برای مأوی گزیدن نداشتند.

پس نباید توقع داشت حتی با ظهور امام زمان، به محض ظهور عالم گلستان شود:

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود! امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه خون و عرقتان را با آستین پاک کنید!

خلاصه باید کاری را که شروع کرده ایم تمام کنیم و اگر رفیق نیمه راه باشیم، همان آش است و همان کاسه!

-یعنی اگر امام زمان بیاید و ما پای امام زمان تا آخر بایستیم همه چیز درست می شود؟

: یعنی هدف آسایش است؟ بخوریم و بخوابیم و کار هم نکنیم؟ نه آن آسایشی که تو دنبالش هستی اصلاً توی این دنیا امکان ندارد! چون دنیا دار بلا است...

-نه در آن حد، همین قدر که کارمان برکت داشته باشد و اینقدر بلا و بدبختی نازل نشود! یعنی خلاصه راضی باشیم!

: این مقدار که هیچ نیاز به آمدن امام زمان هم ندارد! همگی تقوا داشته باشید تا خدا برکاتش را نازل کند: لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض (از آسمان و زمین برکات خدا نازل می شود بر گروهی که مؤمن و اهل تقوا باشند).

اصلاً چرا در زمان امام زمان خدا آنقدر دست و دل بازی می کند؟ استثنائی در کار نیست! مردم قابل می شوند که خدا آن نعمت ها را فرو می فرستد!

 

پس به فکر دور زدن خدا یا دور زدن تحریم ها و مشکلات نباشید! از راهش وارد شوید... زحمت هایی را که تا حالا متحمّل شده اید حیف نکنید! تا آخر راه چیزی نمانده!

مثل یاران حضرت علی نباشید که جنگ صفین را تا نزدیکی خیمه ی معاویه و عمرعاص پیش بردند، اما در آخرین مرحله کار عقب نشینی کردند و کار را نیمه تمام گذاشتند و یک تاریخ، سرخوردگی برای حق طلبان به ارمغان آوردند!

استقامت به خرج دهید! قومی باشید که این معنا را تجربه می کنند که قرآن در حقشان فرمود: الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة...

  • مهدی جهانشاهی
۰۶
خرداد

انسان و مبارزه با شیطان

وقتی انسان شدی دیگر باید به این بازی تن بدهی! نمی توانی خودت را کنار بکشی و بگویی من نیستم! از پشت سر، شیطان تو را دنبال کرده و در پیش رو، جهنّم منتظر توست! چاره ای نداری جز اینکه بایستی و با شیطان مبارزه کنی!

جرم ما تازه سنگین تر است! چون انقلاب کرده ایم و شیطان را بیرون کرده ایم! حالا اگر بخواهیم عقب گرد کنیم و دوباره عرصه را برای نفوذ شیطان باز کنیم، گناهی نابخشودنی انجام داده ایم.

آنچه که گناه سستی ما را از این هم سنگین تر می کند این است که: ما پیش از این چوب مدارا و مسامحه با شیطان را خورده ایم! حق نداریم دوباره از این سوراخ گزیده بشویم! اگر تجربه شده ها را دوباره بخواهیم تجربه کنیم، عقوبت الهی سنگین تر خواهد بود؛ یکبار عقب نشینی کردیم و فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. سال 82 همین تیم مذاکره کننده 2 سال ما را عقب انداخت و فهمید که هر قدر کوتاه بیاید نمی تواند آمریکا را از خود راضی نگه دارد، معلوم است! خدا فرموده که یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند تا اینکه تابع آئین آنها شوی...

نرمش حضرت آدم را یادتان هست؟ برای اینکه به حرف شیطان ترتیب اثر داد، نه تنها به آنچه می خواست نرسید، بلکه آنچه را هم که داشت از دست داد! 300 سال گریه های او چه اثری داشت؟ فقط اینکه خدا گفت: گذشته ات را نادیده گرفتم! اما می توانی به جای اوّلت برگردی؟ نه هرگز! برو و از اوّل شروع کن! شاید بتوانی با زحمت آن بهشت را دوباره به دست بیاوری...!

فرزندان آدم! قاعده بر این است که هیچ مدارایی با شیطان نشود! تاریخ «انسان» با مبارزه با شیطان گره خورده است! و خداوند کلید حلّ هیچ یک از مشکلات ما را در دست شیطان قرار نداده است تا بخواهیم با نرمی و مدارا از دست او بگیریم!

مخصوصاً که ما بارها نصرت و یاری خدا را تجربه کردیم و دیده ایم که استقامت و ایستادگی در راه خدا چه برکاتی دارد و چطور ما را جلو می اندازد! خدا به دست مردم مجاهد ایران تا کنون بارها اعجاز کرده! کارهایی که همه می گفتند نمی شود، ما به مدد الهی انجام دادیم و حقیقت «إن تنصروا الله ینصرکم» را نشان دادیم. برای ما زشت است که دوباره بخواهیم با شیطان به چانه زنی بنشینیم!

حکومت اسلامی ما با مقاومت و مجاهدت به همه جا رسید، اما با تسامح و نرمش... هیچ! مثلاً امنیت امروز ما به خاطر چیست؟ امنیتی که کشورهای همسایه همه از آن محروم اند! رئیس جمهور فکر می کند امنیت امروز با تدبیر او میسّر شده؟

ما ایستاده ایم

این حرف امروز رهبر بزرگوار ماست! پشت کردن به این حرف چه عاقبتی دارد؟ همان که در کلام امیر المؤمینن آمده:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الُْمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَقَدْ کُنْتُ أَمَرْتُکُمْ فی هذِهِ الْحُکُومَةِ أَمْرِی، وَنَخَلْتُ لَکُمْ مَخزُونَ رَأْیِی، لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ!

من حرف خودم را به شما زده ام، حالا که گوش نمی دهید منتظر حسرت و پشیمانی باشید، چرا که سرپیچی از عالمی که خیر خواه و با تجربه است، عاقبتی جز این ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

موسی تو برو تا ما بیاییم!

ادامه ی راه

...وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر آنها آورد؟...

بنی اسرائیل یکی از گروههایی بودند که با کمال اصرار از خداوند "منجی" را طلب کردند اما هنگامی که حضور منجی را درک کردند نتوانستند با او همراهی کنند و لذا این مسیر را به سرمقصد نرساندند. دعاهای بنی اسرائیل 150 سال ظهور منجی را برایشان معجّل کرد و موسی از خانه فرعون به دادرسی آنها آمد! لکن این شروع کار بود و برای به نتیجه رسیدن این قیام قرار بود که با منجی همراهی کنند تا به دست خودشان دنیا را بر خود آباد کنند؛ اما چکار کردند؟

خوب است بدانید وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر بنی اسرائیل آورد؟

مائده آیه 20 به بعد:

(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد؛ (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!

 

اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»

 

گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»

 

(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»

 

(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‏ایم»!

 

(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن!»

ادامه راه

دیدید که چطور بنی اسرائیل از بار مسؤولیت شانه خالی کردند و پیشوای خود را تنها گذاشتند؟ اینها خیال کردند که رسیدن به رفاه وظیفه ای است که خدا و پیامبرش عهده دار آن هستند، غافل از اینکه تک تک مردم در این عرصه مسؤولند و باید خودشان برای خودشان دل بسوزانند.

«ای موسی تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید!» این عبارت چقدر آشناست! شبیه سخن کسانی است که می گویند: «جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟!» جواب خدا هم همان جواب است که «شما برای جمهوری اسلامی چکار کرده اید؟؟» آیا نگاهمان به قیام حضرت قائم نیز همین است؟ امام زمان بیاید و دنیا را برای ما آباد کند؟ چه توقّع زیادی!!!

اما شاید شما بگویید که: ما از استقامت خسته شده ایم و دیگر در ادامه ی راه قصد همراهی نداریم! هر چه شد شد! نمی خواهیم به عاقبت خوشش فکر کنیم!

جواب شما آیه ی بعد است که خداوند می فرماید:

خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»

 

آری اینطور نیست که اگر از استقامت دست بکشیم، تنها یک فایده را از دست داده باشیم؛ نه! بلکه هزاران بلا را برای خودمان به ارمغان آورده ایم! این راهی است که بازگشت ندارد...

رزمندگان و شهدای ما راهی را شروع کرده اند، راهی که پایان آن به ما بستگی دارد. می توانیم خود را کنار بکشیم، از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم، همه وظایف را به دوش دیگران بیندازیم و همه ی تقصیرها را متوجه دیگران بدانیم؛ که در آن صورت شوم ترین عاقبت ها را برای خود خریده ایم.

و می توانیم استقامت کنیم! عاقبت آن چیست؟ در این آیه به تصویر کشیده شده است: (فصلت 30 تا 32)

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!

 

ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‏شود!

 

اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

الگوی فاطمی سیاست (2)

 
فدک، حضرت زهرا (س)

...

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به جزئی از حقّمان برسیم!

مهم تر از حق ما این است که حقانیت ما محفوظ بماند و همه بدانند ما بر حق هستیم و حق ما نادیده گرفته شده است...

حق طلبی با حفظ وجهه ی حقانیت:

 

زمخشری می‌گوید: هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: یا اباالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا اینکه هارون اصرار ورزید، آنگاه امام(ع) فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص می‌کنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمی‌گردانی!» هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به حق جدّت مشخص کن. پس امام(ع) فرمود: «مرز اوّلش تا عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهره‌اش تاریک شد. امام(ع) فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». این‌ جا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین، چیزی برای ما باقی نمی‌ماند! امام(ع) فرمود: «به تو گفتم اگر حدّ فدک را مشخص کنم، تو آن‌ را به ما باز پس نمی‌دهی. از این‌ جا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به حقّمان برسیم!

واقع مطلب همان گونه است که از ظاهر کلام امام در مقابل آن خلیفه ی ملعون برداشت می شود. زیرا اگر قرار باشد فدک با تمام نماء و عوائدی که در طول سالها از آن به دست آمده، به امام واگذار شود، معنای آن واگذاری خلافت به امام است، زیرا خلافت تمام کسانی که بعد از رسول خدا بر این مسند نشستند با پشتوانه ی همین اراضی بوده است.

اما چرا امام به بخشی از حق خود رضایت ندادند و با هارون به مصالحه ننشستند؟

یک پاسخ می تواند این باشد که: هدف هارون گرفتن حربه ی تبلیغاتی اهل بیت از آنها بوده است و هارون می خواسته است با دادن بخشی از حق اهل بیت به آیشان، تاریخ را در مورد بی عدالتی های صورت گرفته در صدر اسلام تبرئه کند یا از رنگ آن بکاهد. هارون می خواست اینطور وانمود کند که با پس دادن فدک به اهل بیت تمام حق ایشان را به آنها استیفا نموده است و به وظیفه ی خود در قبال آنها عمل کرده است. پیام امام اما این بود که: حق ما امامت و ولایت بر امت رسول خداست، یا تمام حق ما را بده و یا اینکه نمی گذاریم ظلمهایی که بر ما روا داشته شده به فراموشی سپرده شود...

فدک، حضرت زهرا (س)

جالب اینجاست که خود حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در مورد حق خود به مصالحه ننشستند و با وجود اینکه هیچ حامی و پشتوانه ی مردمی نداشتند اما ذره ای احساس ضعف نکردند، از موضع ضعف وارد نشدند و تمام قد، در مقابل خلفای وقت ایستادند! با این منطق خلیفه ی وقت را محکوم کردند و قباله ی فدک را از او پس گرفتند! گرچه پس از آن، خلیفه ی دوّم از در خشونت وارد شد و بدون هیچ منطقی با ضرب سیلی قباله فدک را از دست آن بزرگ بانو ربود.

***

در جریان تحریمهای ابدای انقلاب، نامه های کودکانی برای ما به یادگار مانده است که نوشته بودند: «برادر رزمنده ی من، گرچه نمی توانم برای جانفشانی به جبهه های جنگ بیایم و در کنار شما بجنگم، اما این غذاها را از دست رنج خود برای شما تهیه کرده ام. من پدر ندارم و به همراه مادرم برای خرجی فرزندان تلاش می کنیم، امیدوارم این هدیه ی ناچیز را بپذیرید و دست من را رد نکنید...»

دلم می‌خواهد به جبهه بیایم ولی افسوس که خیلی کوچک هستم

زیبا‌ترین نامه‌هایی که سی سال پیش نوشته شد!

اینها همه درسی برای دیپلماسی امروز ماست. انتقلاب اسلامی برای خود اهدافی داشته است که ما نباید بر اثر سختی ها آنها را فراموش کنیم. صدها هزار شهید از گوهر های با ارزش خود ما در راه همین اهداف جان خود را نثار کرده اند و ما نمی توانیم به چشم انداز آنها بی اعتنا باشیم!

ایستادگی در مقابل قدرتها و دفاع از تمامیت حقوق این ملّت الهی، چه اندازه برای ما ارزش تبلیغاتی دارد؟ آیا شایسته بود که آن را به ثمنی بی ارزش بفروشیم؟ تا قبل از توافق ژنو همه ی ملّتها داشتند باور می کردند که می توان در مقابل ابرقدرتها نیز ایستاد و به آنها باج نداد! اما حالا حربه ی تبلیغاتی در دست آمریکاست. حالا او به دیگر ملّتها دارد این باور را الغاء می کند که: بزرگ شما که ایران است نتوانست در برابر تحریمها تحمّل کند، شما چطور تاب تحمّل ایستادگی در مقابل ما را دارید؟؟؟

ای کاش از حرف خودمان کوتاه نمی آمدیم و تا آخر به جهان اعلام می کردیم که ما به حق هستیم و آمریکا می خواهد ما را از حق مسلّممان محروم کند.

ای کاش از موضع قدرت وارد می شدیم نه اینکه با صدای بلند بگوییم: «خزانه خالی است» و ما نیاز به توافق با شما داریم!

ای کاش لا اقل در مقابل آنچه فروختیم تمام حق خود را می خریدیم، نه اینکه هم کالا و هم بهای آن از حقوق و دارایی های خود ما باشد...

در اینجا در مورد فواید و ضررهای توافقات حاصله بنای صحبت نداشتیم و تنها هدف این بود که بگوییم: یکی از ضررهای توافق با آمریکا این بود که نگرانی های غرب را پذیرفتیم و به جهانیان اعلام کردیم که آنچنان که تا کنون می گفتیم انرژی هسته ای حق مسلّم ما ... نیست!

  • مهدی جهانشاهی