موسی تو برو تا ما بیاییم!
موسی تو برو تا ما بیاییم!
...وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟
اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر آنها آورد؟...
بنی اسرائیل یکی از گروههایی بودند که با کمال اصرار از خداوند "منجی" را طلب کردند اما هنگامی که حضور منجی را درک کردند نتوانستند با او همراهی کنند و لذا این مسیر را به سرمقصد نرساندند. دعاهای بنی اسرائیل 150 سال ظهور منجی را برایشان معجّل کرد و موسی از خانه فرعون به دادرسی آنها آمد! لکن این شروع کار بود و برای به نتیجه رسیدن این قیام قرار بود که با منجی همراهی کنند تا به دست خودشان دنیا را بر خود آباد کنند؛ اما چکار کردند؟
خوب است بدانید وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟
اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر بنی اسرائیل آورد؟
مائده آیه 20 به بعد:
(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد؛ (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!
اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»
گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمىشویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»
(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مىترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»
(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم»!
(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن!»
دیدید که چطور بنی اسرائیل از بار مسؤولیت شانه خالی کردند و پیشوای خود را تنها گذاشتند؟ اینها خیال کردند که رسیدن به رفاه وظیفه ای است که خدا و پیامبرش عهده دار آن هستند، غافل از اینکه تک تک مردم در این عرصه مسؤولند و باید خودشان برای خودشان دل بسوزانند.
«ای موسی تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید!» این عبارت چقدر آشناست! شبیه سخن کسانی است که می گویند: «جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟!» جواب خدا هم همان جواب است که «شما برای جمهوری اسلامی چکار کرده اید؟؟» آیا نگاهمان به قیام حضرت قائم نیز همین است؟ امام زمان بیاید و دنیا را برای ما آباد کند؟ چه توقّع زیادی!!!
اما شاید شما بگویید که: ما از استقامت خسته شده ایم و دیگر در ادامه ی راه قصد همراهی نداریم! هر چه شد شد! نمی خواهیم به عاقبت خوشش فکر کنیم!
جواب شما آیه ی بعد است که خداوند می فرماید:
خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»
آری اینطور نیست که اگر از استقامت دست بکشیم، تنها یک فایده را از دست داده باشیم؛ نه! بلکه هزاران بلا را برای خودمان به ارمغان آورده ایم! این راهی است که بازگشت ندارد...
رزمندگان و شهدای ما راهی را شروع کرده اند، راهی که پایان آن به ما بستگی دارد. می توانیم خود را کنار بکشیم، از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم، همه وظایف را به دوش دیگران بیندازیم و همه ی تقصیرها را متوجه دیگران بدانیم؛ که در آن صورت شوم ترین عاقبت ها را برای خود خریده ایم.
و می توانیم استقامت کنیم! عاقبت آن چیست؟ در این آیه به تصویر کشیده شده است: (فصلت 30 تا 32)
به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!
ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مىشود!
اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»