بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۴۸ مطلب با موضوع «مقاومت و پیشرفت» ثبت شده است

۲۷
ارديبهشت

به یاد علمای انقلابی قدیم که موقعیت شناس بودند و اولویتهای زمانه را به خوبی درک می کردند...

جریان فتوای تنباکوی میرزای بزرگ را هم که نادیده بگیریم، موارد دیگری وجود دارد که علما نسبت به جنس خارجی حساسیت نشان داده اند تا راه نفوذ و استعمار را از این جهت ببندند.


به نقل از مشرق نیوز:

 

حمایت از تولید ملی و استفاده از اجناس ایرانی و پرهیز از مصرف کالاهای خارجی و وارداتی، در تاریخ اقتصاد ایران و مقاطع حساس تاریخی مانند دوره مشروطه، مهاجرت کبری و دوره اشغال ایران توسط نیروهای متفقین و روس و انگلیس، دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق، بارها مورد توجه علما، ملیون و آزادی خواهان و سیاستمداران و مردم قرار گرفته است. 

 



به نوشته بولتن نیوز ، در دوره مبارزات مشروطه، از سال 1285 شمسی که مهاجرت کبری توسط علما آغاز شد و علما نسبت به روند حاکم بر کشور اعتراض داشتند، در دوره اشغال و از شهریور 1320 تا 1323 که اوج جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بوده، در دوره ملی شدن صنعت نفت ایران که نفت ایران تحریم شد و مصدق و افرادی مانند عالی نسب، مصرف نفت در داخل را تشویق کردند و سماور نفتی را جایگزین سماور ذغالی کردند و بر کاهش سفرهای خارجی و مصرف کالاهای وارداتی به خاطر کمبود ارز تاکید کردند و در دوره جنگ ایران و عراق، همواره بر مصرف کالاهای ایرانی، حمایت از تولید ملی و کاهش مصرف کالاهای خارجی، برای عبور کشور از شرایط خاص و گذار به آینده تاکید شده و هر بار، ایرانیان سربلند و با افتخار از تولید و اشتغال داخلی حمایت کرده اند.
یکی از موارد جالب توجه در دوره تاریخ مشروطه، اقدام آیت الله فشارکی و 12 نفر از علمای طراز اول آن زمان در اصفهان است که بر مصرف کاغذایرانی، کفن میت با کرباس ایرانی تاکید داشته اند و در مهمانی هایی که اسراف کنند یا خانه هایی که وافوری بوده اند و تریاک مصرف می کرده اند و همه اهل مصرف گرایی و بریز و بپاش بوده اند و یا به کالای ایرانی بی توجه بوده اند، وارد نمی شدند. 
محمدحسین فشارکی فرزند محمد جعفر عالم و مجتهد اصولی و از بزرگان علمای اصفهان در اواخر عصر قاجاریه  تا اوایل دوره  پهلوی زندگی کرده و در کارنامه سیاسی او مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی دیده می‌شود.
اساتید ایشان  در اصفهان آقایان محمد باقر فشارکی (برادر)، محمد باقر نجفی و محمد هاشم چهارسوقی بودند. 
همچنین اساتید محمدحسین فشارکی در عتبات عالیات آقایان زین العابدین مازندرانی، حبیب الله رشتی و    میرزای شیرازی بوده اند. 
در سال 1285، و در ادامه‏ی نهضت مشروطه، پس از آن‏که خواسته‏های علما و مردم درمورد تأسیس عدالت‏خانه و اجرای قوانین اسلام و... عملی نشد، علما تصمیم گرفتند که به قم مهاجرت نموده و در حرم حضرت معصومه (س) تحصن کنند. 
درنهایت در ۲۴ تیر ۱۲۸۵ش برابر با ۲۳ جمادی‏الاول ۱۳۲۴ق، حضرات آیات سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی در رأس یک گروه هزار نفری به سوی قم حرکت کردند و مهاجرت کبری را شروع نمودند. 
در همین روزها،  ودر آستانه مهاجرت علمای تهران به قم  که به (مهاجرت کبری)، معروف است آیت الله فشارکی و 12 نفر از علمای طراز اول آن اعلامیه پنج ماده‌ای منتشر کردند.
طی طی  این  اقدام بدیع به همراهی ۱۳نفر از علمای طراز اول اصفهان از جمله آقا نجفی اصفهانی، حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، آیت الله ابوالقاسم دهکردی، شیخ مرتضی ریزی، میرزا محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر بروجردی، میرزا محمد مهدی جویباره‌ای، میرزا ابوالقاسم زنجانی، آقامحمدجواد قزوینی و رکن‌الملک شیرازی موارد زیر را متعهد شدند:

در این اعلامیه 5 ماده ای  که در روزنامه حبل المتین کلکته، سال ۱۴، ش۲،۱۹جمادی الثانی ۱۳۲۴ منتشر شده، آمده است:

 

 این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن‌الملک، متعهد و ملتزم شرعی شده‌ایم که مهما امکن بعد ذلک تخلف ننماییم، که فعلا ۵فقره‌است:
        اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمی‌نویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمی‌نماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمی‌شویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
        ثانیا: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه‌های دیگر ایرانی باشد، متعهد شده‌ایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
        ثالثا: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می‌شود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت می‌شود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم لباس‌های غیرایرانی را، اما ماها ملتزم شده‌ایم حتی‌المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
        رابعا: مهمانی‌ها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسی تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی می‌نماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
        خامسا: وافوری اهل وافور را احترام نمی‌کنیم و به منزل او نمی‌رویم زیرا که آیات باهره:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث «لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانواده‌ها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، به‌نظر توهین و خفت می‌نگریم.

آیت اله فشارکی در سال ۱۳۵۳ قمری در اصفهان دارفانی را وداع گفت و در تکیه ریزی ها در تخت فولاد به خاک سپرده شد.

  • مهدی جهانشاهی
۰۷
فروردين

احمدی نژاد از آنجایی که تنها رئیس جمهور فعال اصولگرایان بوده است، و از طرفی اوایل دوران او مردم طعم خوشی را چشیدند و البته پایانی تلخ  را با او تجربه کردند، لازم است تحلیل صحیحی از او داشته باشیم تا از قوت ها و ضعفهای او برای آینده استفاده کنیم.

حرفهای مختلفی در مورد او گفته می شود که برخی هیچ شباهتی به هم ندارند! از جمله:

  • یکی مثل بقیه و هم دست آنها (هم دست هاشمی یا هم دست رهبری!)
  • آدمی بی کله که داشت مملکت را به باد می داد، از بس گفت: تحریم ها کاغذ پاره اند دشمن را علیه کشور شوراند!
  • خرش از پل گذشت، موقعیت را چسبید (از اول منتظر دور دوّم بود و وقتی جایش را محکم کرد، شروع کرد به چپاول!)
  • به ریاست رسید و حمایت مردم دنیا را دید، باد کرد:  (إنّ الإنسان لیطغی أن رآه استغنی)
  • نعمتی بود که مردم شکر نکردند، تبدیل به نقمت شد (ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ)
  • آدم خوبی بود ولی دور و برش را خالی گذاشتند، کمی هم کله شقی خودش باعث این امر شد.
  • خیلی هم خوب کار کرد و هرکس دیگر جای او بود بهتر از این نمی توانست بحران را مدیریت کند!

البته بعضی از این احتمالات با بعضی دیگر قابل جمع اند و می توانند جزئی از علت خرابکاری او باشند. اما آنچه باید توجه کرد این است که: آیا اشکال احمدی نژاد در رویکرد او بود یا در مرحله ی اجرا؟

برخی رویکردهایی که احمدی نژاد داشت واقعاً قابل تقدیر است و «بد اجرا کردن برنامه» نباید اصل آن رویکرد را زیر سؤال ببرد.

-  مثل اهمیت دادن به ضعفا و مستمندان

-  مثل زحمت برای خودکفایی

-  مثل اعتماد به نفس و امید بخشیدن به جامعه

-  و مثل باج ندادن به دشمن!

البته به فرموده ی رهبری حتی احمدی نژاد هم اواخر بریده بود و دم از مذاکره می زد و گویا این رهبری بود که نگذاشت احمدی نژاد بپرد بقل آمریکا!

مهمترین نکته ای که باید بررسی شود این است که: آیا دشمن ستیز بودن احمدی نژاد به ضرر مملکت تمام شد؟ یعنی آیا دشمن ستیز بودن هزینه دارد؟

خوب است توجه کنیم که زحمت هایی که متوجه ما در آن دوران شد در مسیر پیشرفت بود! یعنی چون می خواستیم هسته ای داشته باشیم، چون می خواستیم rq170 داشته باشیم، چون می خواستیم خودمان باشیم! این دشمن را جری می کرد و به سنگ اندازی وا می داشت. یعنی فکر نکنیم که به یک جمله حرف زدن [کاغذ پاره نامیدن تحریمها] دشمن اینقدر هزینه تحمل می کند و دنیایی را علیه ما بسیج می کند!

این هم قابل توجه است که: تا زمانی که ما ایستادگی می کردیم، کمک و حمایت خدا را به همراه داشتیم، ولذا آن تحریمهای فلج کننده که هر کشوری را بدبخت می کرد مایه ی استحکام بیشتر اقتصاد ما شد. توّرم بود اما رکود نبود و مردم پول داشتند، کارگاههای تولیدی تعطیل نشده بودند، تحریمها را دور می زدیم و کار را به هر شکلی که شده پیش می بردیم.

در این بین خیانت اصلی را آنهایی کردند که در بازارهای تهران سر و صدا کردند و به دشمن پالس دادند که: تحریم ها دارد اثر می کند!

خیانت بزرگ تر را هم آنها کردند که از مقاومت خسته شدند و به اعتدال و سازش رأی دادند که امروز به وضوح داریم ضرر آن را می بینیم و چوب آن را می خوریم.

خدا هم گفته بود که: اگر باب میل دشمن کاری بکنید، دیگر از یاری من خبری نیست! (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ-بقره 120)

  • مهدی جهانشاهی
۱۲
بهمن

قابل توجه آنهایی که می گویند: رهبری از روند مذاکرات راضی بود:

 

رهبری به نیم ساعت کار دریادلان مدال داد+ چقدر تمجید و تعریف!

رهبری در قبال سه سال مذاکره، یک آب نبات چوبی داد؟

 

این چند نفر (6 نفر) با نیم ساعت مقاومت از آمریکا «غلط کردم» گرفتند.

تیم مذاکره با سه سال نرمش چه چیزی گرفت؟

 

اینها همه یعنی توقع رهبری در این برهه از زمانه فقط یک چیز است و ان استکبار ستیزی و نرمش نشان ندادن در مقابل آنها...

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
بهمن

این چند روزه چند جمله در سخنان رهبری بُلد بود و روی آن تأکید داشتند.

اول تأثیر مقاومت و اینکه: اگر پیشرفتی بوده (در زمینه ی هسته ای و تحریمها) به جهت مقاومت بوده!

دوم: نتیجه ی به دست آمده از مذاکرات قابل تقدیر است ولی بهتر از این هم می شد که باشد (مثلاً اگر بیشتر مقاومت می کردیم بیشتر نتیجه می گرفتیم)!

و سوّم: کاری که دریاداران سپاه پاسداران کردند کاری بسیار به جا و از نقشه های الهی برای اقتدار بخشیدن به کشور ما بود! (این هم یعنی این دریاداران یک الگوی به ثمر نشسته از انسانهای مقاوم هستند که از مقاومت خود نتیجه گرفتند و همه این را دیدند که با مقاومت این گروه چند نفره چطور آمریکا به غلط کردن افتاد و عقب نشینی کرد و چقدر جایگاه سیاسی مملکت بالا رفت!)

این یعنی همان درس بزرگی که رهبری می خواهند مردم به دست بیاورند و اثر آن را در انتخابات نشان دهند.

در همان سخنرانی پس از روز اجرایی شدن برجام که رهبری با دست اندرکاران انتخابات داشتند، رهبری هم از تیم مذاکره کننده تعریف و تمجید کردند و هم از دریاداران سپاه پاسداران! خیلی دیدنی بود که تمجیدهای ایشان از دریاداران سپاه چنان غلیظ و پررنگ بود که تمجیدها از تیم مذاکره کننده را تحت الشعاع قرار داد.

خودتان مراجعه کنید و مقایسه کنید...

همچنین در سخنان کوتاهی که خطاب به جوانان سپاهی داشتند

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
دی

جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری
با سلام و تحیت،
خرسندی خود را از اینکه مقاومت ملت بزرگ ایران در برابر تحریم‌های ظالمانه و تلاش دانشمندان هسته‌ئی در پیشبرد این صنعت مهم و کوشش خستگی ناپذیر مذاکره‌کنندگان، سرانجام طرف‌های مقابل را که برخی از آنان به دشمنی با ملت ایران شهره‌اند، وادار به عقب‌نشینی و رفع بخشی از آن تحریم‌های زورگویانه کرد، ابراز می‌دارم و از جنابعالی و هیئت مذاکره و شخص وزیر محترم و همه‌ی دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم. عجالتاً نظر جنابعالی را معطوف می‌دارم به اینکه:
اولاً: مراقبت شود که طرف مقابل تعهدات خود را به‌طور کامل انجام دهد. اظهارات برخی از سیاستمداران امریکائی در این دو سه روز کاملاً موجب بدگمانی است.
ثانیاً: به همه‌ی مسئولان دولتی تذکر داده شود که حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ی بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است و رفع تحریم‌ها به تنهائی برای گشایش در اقتصاد کشور و معیشت مردم کافی نیست.
ثالثاً: در تبلیغات توجه شود که در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هائی که سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمی‌کنند.
رابعاً: همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ی استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است. این را باید همه‌ی ما درسی بزرگ برای همه‌ی قضایا و حوادث در جمهوری اسلامی بدانیم.
خامساً: بار دیگر تأکید می‌کنم که از خدعه و نقض عهد دولت‌های مستکبر بویژه امریکا در این مسأله و دیگر مسائل غفلت نشود.
موفقیت جنابعالی و دیگر مسئولان کشور را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۲۹ دی ۹۴

قابل تأمل:

اولاً : چه تشکر و قدر دانی سردی! بیشتر تجلیل از مقاومت مردم ایران شد تا اینکه تمجید از عملکرد یا رویکرد دولت باشد! کلمه ی بخشی از تحریم ها هم خیلی خودنمایی می کند. بعد از این تعریف کوتاه هم چندین تذکر و قید و تبصره آمده که آن تشکر اوّل را تحت الشعاء قرار داده.
دوماً : «حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ی بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است»، این جمله یعنی تا حالا در حق اقتصاد مقاومتی کم کاری کرده اید و بعد از این هم حق ندارید (مثلاً در تبلیغات انتخاباتی) وانمود کنید که ما با رفع تحریمها اقتصاد مملکت را متحوّل کرده ایم!
سوّم : «در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است.» این جمله هم شاهکار تاریخی آقایان را زیر سؤال می برد.
چهارم : «همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ی استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است»، این جمله هم (که تعریض به کم بودن این دستاورد دارد) یعنی اگر مردم ایران بیشتر ایستادگی می کردند دستاوردهای بیشتری به دست می آوردند. در جریان قطعنامه 598 هم گرچه پیروزی هایی به دست آمد، اما امام آن را جام زهر نامیدند، چون با مقاومت بیشتر ملت و مسؤولین دستاوردهای بیشتری به دست می آمد. و این است که در این نامه به آن تأکید شده و برای ملت باید تبدیل به یک تجربه ی تاریخی شود.
پنجم : «از خدعه و نقض عهد دولت‌های مستکبر بویژه امریکا در این مسأله و دیگر مسائل غفلت نشود»، یعنی هنوز کار به تمام نرسیده و جوجه را آخر پاییز می شمارند!
  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

به نظرتان عجیب نیست که رهبر بزرگوار در تمام سخنرانی هایشان حتماً در بخشی از سخن سعی در تبیین دشمنی های آمریکا و اسرائیل دارند! شاید به چشم شما واضح بیاید. گفتن ندارد! معلوم است که آمریکا دشمن است! اما نه! دیگر واضح نیست! لا اقل بعد از مذاکراتی که رخ داد همه چیز مخفی شده است! دشمن هم حالا دشمنی اش را مخفی کرده است و در لباس دوست ظاهر شده است، و این است که رهبر ما را سراسیمه و دغدغه مند کرده است...

این دغدغه ی ایشان فقط نیست! قرآن هم بر سر این مسأله خیلی سرمایه گذاری کرده است و این نشان می دهد که فراموش کردن دشمنی ها یک خطر بسیار مهم است. مثل کسی که اگر خواب برود، می میرد!

إنَّ الْکَافِرِینَ کَانُواْ لَکُمْ عَدُوًّا مُّبِینًا

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ

وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید، در حالى که آنها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‏ اند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‏اید؛ (پیوند دوستى با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است!

دغدغه ی رهبری در حد از دست دادن یاران و شکست هیمنه ی اسلام و تشیع است! این است که اینقدر بر سر آن سرمایه گذاری می کنند. واقعاً هم دغدغه به جاست! چرا؟

یک ضرر بسیار واضح مذاکره، که هیچ کس به آن توجه ندارد، همین استفاده های تبلیغاتی است که دشمن از آن دارد می برد و برای ما هیچ مهم نیست!

تا قبل از این ما داشتیم از مذاکره نکردن استفاده تبلیغاتی می کردیم، در مقابل دشمن قدار قد علم می کردیم و بر سر او فریاد می زدیم: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. مظلومان جهان هم به ما نگاه می کردند و روحیه پیدا می کردند.

اما حالا چه شده؟

هیچ! راه نفوذ باز شده! به جای اینکه ما نفوذ داشته باشیم و مردم مظلوم را علیه دولتمردان ظالمشان به تحرّک وا بداریم، حالا داریم به خواب می رویم. دشمنی ها را فراموش می کنیم، و وقتی هم که خواب برویم دشمن می آید و از روی جسد ما عبور می کند و رخنه اش را آغاز می کند.

بعد از مذاکرات برای جوانان انقلابی خودمان هم سؤال شد که: تکلیف مبارزه با استکبار بعد از مذاکرات چیست؟ آمریکا هم آنقدری بد نیست! ببینید داریم با هم دور یک میز با زبان خوش حرف می زنیم!...

عده ای هم که تریبون در دست دارند، این رابطه مسالمت آمیز با شیطان را  تئوریزه می کنند و از قبح آن می کاهند، و رهبر ما از همین کارهاست که به شدت می سوزند و مجبورند بسازند:

 

دانلود کنید: 

رهبری: تاریخ را اینگونه می فهمید؟

حسن روحانی، مردم زنجان

 

اگر احمدی نژاد یک حرف راست داشت این بود که گفت: قطعنامه ها کاغذ پاره اند! معنایش همان است که امام خمینی می فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! یعنی: نمی گذاریم فشارهای او ما را از مسیر منحرف کند. واقعاً هم قطعنامه ها کاغذ پاره اند بودند! چون تا آن وقت که ایستادگی می کردیم کمک خدا با ما بود و آنقدری فشارها را حس نکردیم. اما حالا چه...؟! حالا که می ترسیم بگوییم: قطعنامه ها کاغذپاره اند، کوچکترین فشار دشمن را داریم حس می کنیم...

بر خلاف تصوّری که ما داریم، بیشتر از مسأله هسته ای و هزاران مسأله ی دیگر، همان استفاده ی تبلیغاتی است که برای آمریکا اهمیت دراد! آنقدر که به وسعت رسانه ها برایش هزینه صرف می کند!

با آن حرف هایی که ما می زدیم، حربه ی تبلیغاتی در دست ما بود. اما حالا این حربه به دست دشمن افتاده و این یعنی شروع یک نفوذ گسترده...

این است که رهبری فرمودند: مذاکره با آمریکا یعنی نفوذ!

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

دانلود سخنرانی دکتر عباسی در روز ملی مقاومت

دانلود بخش اوّل:

: 114 روز مبارزه جبهه مقاومت-جنگ حزب الله و غزه

 

دانلود بخش دوم:

: جنگ ناتمام از صدر اسلام-جنگ داخلی با منافقان بنی امیه-اسلام همیشه از خودی هایی ضربه خورده که دشمن را بزرگ می بینند-عمار و ضرورت روشنگر

 

دانلود بخش سوم:

: سنگین آمدن جبهه اسلام برای جبهه کفر-مسؤولیت امروز ما-جریانهای صهیونیزم گرا

 

دانلود صوت یکجا

 

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
مهر
  • مهدی جهانشاهی
۱۶
مهر

اگر ما مسلمانیم باید شیطان و حزب او را ضعیف حساب کنیم!

اینکه برای حزب شیطان قدرتی ماورائی در نظر داشته باشیم نوعی شرک به خدای عزّو جلّ است و گویا اینطور به ذهن آورده ایم که کارهای شیطان از تحت اختیار خداوند خارج شده است و قدرتی ما فوق اراده ی خداوند پیدا کرده است!

فکر جدیدی هم نیست، مسیحیت با این تفکر بزرگ شده اند که شیطان را قوی حساب کنند! آنها یاد گرفته اند که از شیطان بترسند و آن را رقیب خدا بدانند. انگار که از دست خدا در رفته و اشتباهی این شیطان را خلق کرده و به او قدرت داده؛ این را در فیلمهایی هم که می سازند می توانید مشاهده کنید.

آیات قرآن اما تأکید دارد که نباید برای حزب شیطات قدرتی در نظر گرفت و مرهوب آن شد:

إن کید الشیطان کان ضعیفاً (نساء 76)

إنه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون (نحل 99)

ما حق نداریم که احساس ضعف کنیم:

وَلاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّواْ اللّهَ شَیْئاً (آل عمران 176)

آیات متعددی هم دلالت دارد که عده ی کم از اهل حق در مقابل عده ی زیاد اهل باطل پیروز اند (در مورد معادله ی قدرت در امت اسلامی بیشتر صحبت خواهیم کرد [إن شاء الله]).

در روایات ما هم بر همین معنا تأکید شده:

- الإمام الکاظم ( علیه السلام ) - فی وصیته لهشام - : فله - أی لإبلیس - فلتشتد عداوتک ، ولا یکونن أصبر على مجاهدته لهلکتک منک على صبرک لمجاهدته ، فإنه أضعف منک رکنا فی قوته ، وأقل منک ضررا فی کثرة شره ، إذا أنت اعتصمت بالله فقد هدیت إلى صراط مستقیم.

(دشمنی خودت را نسبت به ابلیس شدت بورز و نباید که او در کوشش برای هلاک تو پافشاری بیشتری داشته باشد نسبت به پافشاری تو در مبارزه با او، زیرا در عین قدرت نمایی، از تو ضعیفتر است، و در عین اینکه شرش زیاد  است، از تو کم آفت تر است).

 

از طرفی خدا هیچ وقت به حزب شیطان قول نداده که آنها را در مسیر باطلشان یاری کند و پیشروی کارهایشان را تسریع ببخشد! در حالی که به حزب مؤمنان این وعده را داده که: اگر یک گام بردارید شما را دو گام پیش می برم:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ( عنکبوت 69 )

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ( محمد 7 )

(انفال 64-65 )یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِئَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ.

(اى پیامبر ، مؤمنان را به جنگ برانگیز . اگر از شما بیست تن باشند و در جنگ پایدارى کنند ، بر دویست تن غلبه خواهند یافت . و اگر صد تن باشند ، بر هزار تن از کافران پیروز مىشوند . زیرا آنان مردمى عارى از فهمند .)

هیچگاه خدا به جبهه باطل چک سفید امضا نداده و آینده را برای آنها تضمین نکرده؛ در حالی که در مورد حزب اهل ایمان چند بار این وعده ی مسلّم از خداوند تکرار شده که: العاقبة للمتقین ([هرچه می شود بشود، هر طور که می خواهد پیش برود، اما آخر الأمر]، عاقبت به دست اهل تقوا است)

فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (مائده 56)

هیچ فرقی هم ندارد. وقتی شیطان اصلی قدرتی نداشت و در مقابل حزب خدا و مجاهدین راه حقیقت ضعیف و سست بنیان بود، نوچه های انسی و جنی او هم همین گونه خواهند بود. شیطان بزرگ آمریکا و صهیونیزم هم همینگونه خواهند بود؛ چنان که شاهد این ادعا را در رویارویی دو جبهه ایمان و کفر در سالهای أخیر با چشم خود دیده ایم و با عمق وجود این را درک کرده ایم که این هیمنه ی پوشالی بر پایه ای سست بنا شده است.

حتماً این آیه را از زبان سید مقاومت، سید حسن نصر الله شنیده اید؛ آیه ای که جریان مقاومتی او از نمونه های بارز آن و شاهد صدق آن است:

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (عنکبوت 41)

نتیجه اینکه در هیچ زمینه نباید برای شیاطین غربی قدرتی در نظر گرفت و نباید مقابله با توطئه های او را سخت و ناممکن حساب کرد! نه در زمینه ی فرهنگی و گسترش فساد، نه در زمینه ی تحریم و فشار اقتصادی، و نه در زمینه ی نظامی و تهدید جنگی و ...

با این وجود پس چرا این حزب ضعیف و بدون پشتوانه، اینقدر مؤثر عمل کرده و حزب خدا را به زحمت انداخته؟ چطور شیطان را ضعیف حساب کنیم در حالی که پا روی خرخره ی ما گذاشته و دارد ما را خفه می کند؟!

آنچه که هست باید دقت کنیم که در پناه خداوند، شیطان هیچ دسترسی به ما ندارد، اما چه کنیم که ما از تحت ولایت خداوند خارج شده ایم و با دست خودمان شیطان را به وجود خودمان راه داده ایم! شیطان قدرتی بر ما ندارد، تا زمانی که ما خود را در مقابل او نبازیم! شیطان قدرتی بر ما ندارد تا زمانی که در چشم ما هیمنه ای نداشته باشد و در چشم ما همچنان ضعیف و پوشالی باشد! شیطان قدرتی بر ما ندارد تا زمانی که به این معنا ایمان داشته باشیم که شیطان هیچ غلطی نمی تواند بکند! شیطان قدرتی بر ما ندارد تا زمانی که نمک گیر او نشویم و نخواهیم از او برای رسیدن به خواسته هایمان کمک بگیریم!

اما اولیای شیطان! خداوند در موردشان گفته:

الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور و الذین کفروا أولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات.

إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ (نحل 100)

نباید به خود ترس راه بدهیم، ما تحت حمایت خدای قادریم! نباید اجازه بدهیم که شیطان و شیطانیان در نظرمان بزرگ جلوه کنند؛ و گرنه وقتی خودمان را در مقابل او ببازیم، دست حمایت خدا هم از سر ما برداشته می شود و ما می مانیم و شیطان!

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (آل عمران 139 ) إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ( 140 ) وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ( 141 ) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ( آل عمران 142 )

سستى مکنید و اندوهگین مباشید ، زیرا اگر ایمان آورده باشید شما برترى خواهید جست . ( 139 ) اگر بر شما زخمى رسید ، به آن قوم نیز هم چنان زخمى رسیده است . و این روزگار است که هر دم آن را به مراد کسى مىگردانیم ، تا خدا کسانى را که ایمان آورده‌اند بشناسد و از شما گواهان گیرد . و خدا ستمکاران را دوست ندارد ، ( 140 ) و تا مؤمنان را پاکیزه گرداند و کافران را نابود سازد . ( 141 ) آیا مىپندارید که به بهشت خواهید رفت و حال آن که هنوز خدا معلوم نداشته است که از میان شما چه کسانى جهاد مىکنند و چه کسانى پایدارى مىورزند ؟ ( 142 )

همین که ولایت و قدرت شیطان را پذیرفتیم، هر قدر که پذیرفتیم او بر ما قدرت پیدا کرده است.

إن عبادی لیس لک علیهم سلطان إلا من اتبعک من الغاوین (حجر 42)

*****

و چه کنیم که حالا ما این قدرت را به شیطان داده ایم و به همین سادگی او را بر خود مسلّط کرده ایم!

وقتی آمریکا را کدخدای دنیا حساب می کنیم....

وقتی چشممان به تجهیزات دنیوی و پیشرفتهای علمی او خیره شده است و فکر می کنیم او با یک بمب تمام تجهیزات ما را خنثی می کند...

وقتی تحریم های او را در وضعیت آینده ی خود تعیین کننده می دانیم و تمام راههای خلاصی از این مشکل را بر خود مسدود می بینیم...

وقتی رسانه و تبلیغات ماهواره ای را در پیشبرد جنگ فرهنگی تعیین کننده می دانیم و می ترسیم به این عرصه ی جنگ وارد شویم...

وقتی با خود می گوییم: مگر می شود با آمریکا جنگید؟! مگر می شود در مقابل او ایستاد!

دیگر جای تعجّب ندارد که چرا امروز اینقدر شیطان بر ما قدرت پیدا کرده است!

آن روزها که می گفتیم: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، دائماً در حال پیشرفت بودیم؛ اما حالا کار به جایی رسیده که آمریکا ما را به غلط کردم انداخته است!

شیطان قدرتی ندارد، ما هستیم که با احساس ضعف، ضعیف شده ایم.

باید تجدید نظری در روحیه ی خود بکنیم. باید تجدید نظری در رأی دادن های خود بکنیم و به وعده های خدا بیشتر اعتماد داشته باشیم.

  • مهدی جهانشاهی
۱۵
مهر

امروز آن روزی است که باید با تمام وجود حمایت خودمان را از مواضع رهبری اعلام کنیم و اگر تعلّل کنیم کار از کار می گذرد و همه چیز خراب می شود!

پیش از این جملاتی را که رهبر بزرگوار در انتقاد از مسیر مذاکره بیان نموده بودند، ذکر کردیم.

شاید آخرین باری که رهبری در مورد مذاکرات تذکراتی بیان نمودند آن موقعی بود که مجلس، قانونی در مورد حفظ دستاوردهای هسته ای تصویب کرد. بعد از آن کمتر ایشان متعرض این موضوع شدند...

و حالا پس از چند ماه وضعیتی پیش آمد که رهبری بتوانند زبان به شکایت بگشایند و صریحاً مخالفت خود را با مذاکرات اعلام کنند.

در شرایطی که نزدیک به ماه محرّم و ماه حماسه تاریخی امام حسین و ماه بیرون رفتن از زیر بار ذلت است...

و در شرایطی که به تازگی گزارش کمیسیون ویژه ی برجام را داشتیم و نمایندگان در آن زوایای اشکالات برجام را برشمرده بودند،

حالا بهترین موقعیت برای این است که رهبری نظر خود را اعلام کنند.

 

پیش از این رهبر بزرگوار فرموده بودند: مذاکره با آمریکا جز در موارد خاص هیچ فایده ای ندارد، ضرر هم دارد. اما اینبار همان استثناءات را هم نفی کردند و فرمودند: مطلقاً فایده ندارد! این یعنی مردم ما باید به آن هدف از مذاکرات (که کسب تجربه بود) رسیده باشند. وقت آن است.

برای ما درسی است که رهبری تا حمایت نشوند به تنهایی وارد میدان نمی شوند! رهبر جاده صاف کن می خواهد! مردم باید بیدار باشند و گرنه...

 

پیش از این رهبر بزرگوار به اشاره از خطرهای "بعد از برجام" گفته بودند.

اما بزرگترین خطری که رهبر انقلاب از جانب برجام متوجه ما دانستند و در این سخنرانی روی آن تأکید کردند، مثلاً از دست دادن صنعت هسته ای نبود! حتی خطر اقتصادی و تحریم هم نبود! آنچه که فکر و خاطر ایشان را مشغول کرده "نفوذ" است!

اگر کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم، آثار نفوذ را به وضوح مشاهده می کنیم! برنامه ای حساب شده برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده...

اگر من جای شیطان بودم، در وضعیت فعلی فشار اقتصادی را روی مردم تشدید می کردم (به شکلی غیر طبیعی وضعیت را بدتر از آنچه که هست جلوه می دادم)، از طرف دیگر نسبت به آینده ی مذاکرات بزرگترین وعده های دهان پر کن را تکرار می کردم. با این حال مردم مجبور به رابطه با آمریکا می شدند و حریص این کار می شدند. حتّی اگر مذاکرات تأثیری در بهبود اقتصاد نداشت، کافی بود که آن فشار کاذب را از سر مردم بردارم تا دچار فتنه ای شدید شوند.

اینطور که نگاه کنید در خیلی از وقایع سیاسی و اقتصادی، کسانی را می بینید که در پازل دشمن دارند بازی می کنند و این دو قطعه پازل را کامل می کنند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۸
شهریور
  • مهدی جهانشاهی
۲۶
شهریور

چرا بیدار نمی شویم؟! دارد دیر می شود!

تلنگرها دارد به فریاد تبدیل می شود! گذشت آن موقع که رهبرمان با کنایه و تلنگر سخن می گفتند! حالا دیگر لحن صحبت شدید شده، اما کدام گوش هست که بدهکار باشد؟!

کار از اشاره گذشته و خیلی ها هنوز سرگرم تکرار این جملات اند: رهبرا از تو به یک اشاره....

حالا دیگر عبور از خط قرمزها یک خیال نیست! چیزی است که خود آقا هم آن را اعلان کردند و فرمودند: «البته نظر ما برداشته شدن فوری تحریم ها بود اما دوستان در اینجا، این موضوع را به شکلی معنا کردند و ما هم مخالفتی نکردیم...»

دائم آقا از خطر نفوذ بیگانه می گویند و کسی به روی خودش هم نمی آورد که شاید این خطر ربطی به مذاکرات و توافقات داشته باشد! کسی اصلاً به این معنا توجه ندارد که: اگر وضعیت همینگونه پیش برود این نفوذ به تحقّق خواهد رسید و آنچه نباید بشود بر سر ما خواهد آمد.

به نظرتان عجیب نمی آید که از دفتر بیت رهبری اینهمه تکذیبیه دارد بیرون می آید! رهبری این حرف را نزده... نظر رهبری همان است که... این خط فکری غلط است که القاء می کند...

دغدغه ی آقا چیست؟ این بی تابی ها به خاطر چیست؟

آنچه رهبری از آن زجر می کشند فکرها و بینش های اشتباه است! این فکر که خیال می کنیم تحریمها به خاطر مسأله هسته ای بوده، این فکر که خیال می کنیم دشمنی ها تمام شده، این فکر که خیال می کنیم برجام فرجام مشکلات است و بعد از آن دشمن از دشمنی دست بر می دارد، این فکر که خیال می کنیم برجام چیزی به اسم هسته ای برایمان باقی می گذارد، این فکر که فکر می کنیم روند مذاکرات تحت نظارت و نظرات رهبری به اینجا رسیده است و همه چیز تحت اشراف اوست! و ... و بدتر از همه ی اینها اینکه این افکار خودمان را به مشی و فکر رهبری هم نسبت می دهیم و فکر می کنیم رهبری هم با ما هم عقیده است!

همه چیز بسته به این است که ما بیدار شویم؛ دارد امنیت و استقلالمان لگدمال می شود و هیچ کس کاری نمی کند جز پاس­کاری و خوش خیالی و خود را به خواب زدن ... .

رهبر هم کاری نمی تواند بکند اگر ما بیدار نباشیم و ندانیم چه دارد بر ما می گذرد. ماییم که دست رهبرمان را هم بسته ایم! مایی که حتی حاضر نیستیم سخنان رهبرمان را با دقت گوش دهیم و دغدغه های او را مورد توجه قرار دهیم!

همین یک جمله، چقدر به آن عمل کردیم؟ آنگاه که در ابتدای مذاکرات رهبر بزرگوار فرمودند: مردم در جریان مذاکرات باشند...

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

و فرمودند:

«باید مردم و بخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آن‌ها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانه‌ای وجود ندارد.»

 

ای مردمی که اهل کوفه نیستید! دارد دیر می شود! چرا بیدار نمی شوید...

.

.

.

  • مهدی جهانشاهی
۱۲
شهریور

خداوند در طول تاریخ این سنت را عملاً به اثبات رسانده که هر قومی بخواهند از ایستادگی و مقاومت سر باز بزنند، دچار توقف و «درجا زدن» می شوند!

قوم حضرت موسی کاری را که به آنها محوّل شده بود نیمه کاره رها کردند. از آنها خواسته شد که برای جنگ وارد سرزمین مقدس شوند. اما آنها در جواب گفتند: ای موسی تو و خدایت بروید و این قوم زورگو را بیرون کنید تا ما داخل شویم! (مانده24) بنا به گفته ی قرآن عاقبت این قوم این شد که - علاوه بر از دست دادن ولیّ الهی، حضرت موسی- چهل سال در زمین حیران و سرگردان بودند (همان 26).

در روایات نحوه ی این سرگردانی اینطور توضیح داده شده: 

قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : « کانوا إذا أمسوا نادى منادیهم : استتموا الرحیل . فیرتحلون بالحداء والزجر ، حتى إذا أسحروا أمر الله الأرض فدارت بهم ، فیصبحوا فی منزلهم الذی ارتحلوا منه ، فیقولون : قد أخطأتم الطریق . (البرهان فی تفسیر القرآن ج2 ص267)

یعنی چهل سال کارشان همین بود که صبح تا شب در حال طی مسیر بودند و هر صبح که از خواب بر می خاستند می دیدند همان جای اوّل هستند! فکر می کردند راه را اشتباه آمده اند، در حالی که خداوند به زمین دستور داده بود که آن ها را به دور سر خودشان بگرداند!

انتهای این چهل سال و این سرگردانی ها چه زمانی بود؟ چه زمان خداوند از کوتاهی آنها گذشت و خطای آنها را نادیده گرفت؟

در روایات آمده: تکلیفی که بر عهده ی آنها قرار گرفته بود پس از سرپیچی، از آنها برداشته شد و به عهده ی فرزندانشان قرار گرفت. آنها بعد از حضرت موسی با همراهی جانشین آن نبیّ الهی وارد همان سرزمین مقدس شدند و ستمگران را به مدد الهی از آنجا بیرون کردند. و این بود پایان چهل سال سرگردانی .

عن مسعدة بن صدقة ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) أنه سئل عن قول الله : * ( ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّه لَکُمْ ) * ، قال : « کتبها لهم ثم محاها ، ثم کتبها لأبنائهم فدخلوها ، والله یمحو ما یشاء ویثبت وعنده أم الکتاب » .

 

فلما أراد موسى أن یفارقهم فزعوا ، وقالوا : إن خرج موسى من بیننا نزل علینا العذاب.
ففزعوا إلیه وسألوه أن یقیم معهم ، ویسأل الله أن یتوب علیهم ، فأوحى الله إلیه : إنی قد تبت علیهم ، على أن یدخلوا مصر ، وحرمتها علیهم أربعین سنة یتیهون فی الأرض عقوبة لقولهم : * ( فَاذْهَبْ أَنْتَ ورَبُّکَ فَقاتِلا ) * .

 

این است که تنها راه خلاص در مسیر الهی همان مقاومت است و عاقبت کنار کشیدن از مبارزه و مقاومت چیزی نیست جز درحا زدن!

در همین مسأله ی هسته ای یادتان هست که وقتی مقاومت می کردیم، هر روز صفحه ای از پیشرفت به نفعمان ورق می خورد!

آن روزها رهبر بزرگوار دائماً می گفت: صبر کنید که این پیچ تاریخی خواهد گذشت و در پس آن راحتی در انتظار شماست. این تحریم ها باقی نخواهد ماند و خداوند وعده داده که در پی سختی، راحتی به ارمغان خواهد آمد.

اما مردم ما از مقاومت سر باز زدند. نتیجه چه شد؟ آیا آنهمه مقاومت به ثمر نشست؟! آیا آن آسایشی که در نزدیکی ما بود برایمان به ارمغان نشست؟

نه! معلوم است که نه!

ما بی صبری کردیم و با رأی به کنار گذاشتن مسأله هسته ای اعلام کردیم که از تحریم ها خسته شده ایم! نیتجه اش هم این شد که آن آسایشی که در چند قدمی ما بود، رفت که رفت...

تازه رسیدیم به سر جای اوّل! اگر تحریم ها برداشته شود تازه رسیده ایم به سر نقطه ی آغاز! آن موقعی که هیچ فعالیت هسته ای نداشتیم!

بعد از اینهمه ایستادگی و تحمّل مشقت امروز سرجای اولمان هستیم! مثل آن روزی که نه اقتدار هسته ای بود و نه تحریم و فشاری...

اگر قرار بود هسته ای را از دست بدهیم تا تحریم ها برداشته شود، پس چرا اصلاً از اوّل آستین بالا زدیم و دنبال مسأله ی هسته ای رفتیم؟! چرا اصلاً انقلاب کردیم و سعی کردیم شرّ افراد زورگو را از سرمان دور کنیم؟!

هیچ دیگر رهبر بزرگوار نمی گوید که اگر صبر کنید مشکلات را پشت سر می گذارید! آنچه می گوید فقط این است که: اگر راه امام را کنار بگذاریم سیلی خواهیم خورد...

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
شهریور

این ور خطی ها و آن ور خطی ها دعوایی دیرینه دارند.

این ور خطی ها حال خوبی دارند و آن ور خطی ها این را نمی فهمند! آن ور خطی ها هم فعلاً حال خوشی دارند، گرچه نمی دانند که چه لذتهای عمیقی را از دست داده اند و چه خطرتاتی در انتظار آنهاست! به هر حال مسلّم این وسطی ها دارند الکی خودشان را اذیت می کنند؛ و دائماً از این ور خط و از آن ور خط طعنه می خورند که: یا بیایید این ور، یا بروید آن ور! این چه کاری است که دو دل و مردّد در آن وسط پا پیش و پس می گذارید و اینقدر خودتان را آزار می دهید؟!

وسطی بودن بد دردی است! وسطی ها کم هم نیستند! آنهایی که در صف خوبان هستند، اما از مزایای خوبان خالص بی بهره اند؛ نه مثل خوبترین ها پشتشان به حمایت خدا گرم است و نه مثل آدمهای خالص بد، خدا آنها را به حال خودشان رها کرده تا هرکاری دلشان می خواهد بتوانند بکنند!

خوب اند، اما نمی توانند خوبی را به نتیجه و فرجام برسانند و کار را نیمه کاره رها می کنند! زحمت می کشند اما زحمت را حیف می کنند و دسترنج زحماتشان را نمی بینند.

می خواهند خوب باشند، اما گاهی مرتکب اشتباهی می شوند که مستحق تنبیه و توبیخشان می کند. خوب اند، اما نه آنقدر خالص که طعم خوبی را بچشند و سختی های در مسیر حق بودن به کامشان شیرین بیاید!

بعضی از این وسطی ها زبان به گلایه هم باز می کنند و از اینکه راه خوبی را انتخاب کرده اند ابراز پشیمانی هم می کنند؛ غافل از اینکه مسیر مسیر صحیحی است، اما کو رهرو؟!

به جمهوری اسلامی رأی می دهند اما یادشان می رود که: تا گناه هست، برکت نیست! حریم امنی برای خود در نظر می گیرند و دائم گناه می کنند، بعد هم تعجّب می کنند که چرا اینقدر نعمت ها به آنها پشت می کنند؟!

وانمود می کنند که: خدا حلال مشکلات است! خدا هم راه را به آنها نشان داده: «قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» (آنقدر بجنگید که بساط فتنه و اذیت و آزارهای جبهه شیطان برچیده شود). اما پای استقامت که می رسد پا پس می کشند و با جام زهر، کارها را نیمه تمام می گذارند! (اگر حزب شیطان منزوی می شد کار تمام بود، اما با پذیرش قطعنامه ها دوباره شیطان نیرو گرفت)

فکر می کنند که دَین خود را نسبت به راه انقلاب ادا کرده اند و سپس بر معیار دنیا و شهوت، به افرادی قدرت می دهند که هیچ ربطی به دین و پاکی ندارند! گویا از رأی به جمهوری اسلامی خسته شده اند که به بنی صدرها رأی می دهند!

چیز تازه ای هم نیست! اطرافیان امیر المؤمنین هم بعد از اینکه ایشان را بر سر کار آورند، چند صباحی نگذشت که به حکمیت ابوموسی اشعری تن دادند و دست علی علیه السلام را بستند. مردم کوفه هم با نامه دعوت، به استقبال حسین علیه السلام آمدند، اما عبید الله بن زیاد را گزینه ای چرب تر یافتند و مسیر مستقیم را رها کردند.

جندین بار از این کارهای نیمه کاره، ظهور عقب افتاده و تحمل نکردن زحمتی کوتاه، زحمات هزار ساله به گردن ما انداخته، و ما هنوز که هنوز است از گذشته ی خودمان پشیمان نیستیم.

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ إِلَى السَّبْعِینَ بَلَاءٌ وَ کَانَ یَقُولُ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ وَ قَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى کَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِی السَّبْعِینَ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِینَ وَ مِائَةِ سَنَةٍ فَحَدَّثْنَاکُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِیثَ وَ کَشَفْتُمْ قِنَاعَ السِّتْرِ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ وَ قُلْتُ ذَلِکَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ کَانَ ذَاکَ.

هزار سال گذشته و هنوز مردم به این باور نرسیده اند که تنها راه مقاومت است! راه مبارزه را شروع می کنند، اما از ادامه ی آن خسته می شند و چون آن را به پایان نمی رسانند، آن خوشی را که منتظرش بودند نمی بینند! باور ندارند که برای رسیدن به آسایش باید از سختی عبور کرد، نه اینکه از آن فرار کنند! (فإنّ مع العسر یسراً).

چیزی نمانده که شیطان منزوی شود، چیزی نمانده که اولیای شیطان از جبهه حق قطع امید کنند، که ناگاه رهپویان راه حق از ادامه ی راه خسته می شوند و به سازش با شیطان تن می دهند. اشتباهی که در طول تاریخ بارها تکرار شده و اهل حق سیلی این کوتاهی را خورده اند.

حرف امام همان حرف قرآن بود که فرمود: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کلّ عالم (حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (بقره 193). اما جام زهر را به او نوشاندند و کار ناقص ماند!

 هنوز فتنه و فتنه جو در عالم کدخدایی می کند و مردم از دست کدخدا کسب عزّت و آسایش می کنند! غافل که خدا فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا.

اگر می خواستند از شیطان کسب عزّت کنند، پس چرا از همان اوّل صف خود را از صف ولایت الله خارج نکردند؟ چرا راه را تا نیمه آمدند، جایی که راه بازگشتی برایشان باقی نمانده است؟ چرا پس از رویارویی با این سگ هار، به آن پشت کردند و چنین تعقیب و گریزی را برای خود رقم زدند؟

این را تنها قوم پیروز فهمید، که تنها راه مبارزه است، و این مبارزه ادامه دارد تا جایی که ریشه های فتنه در عالم بخشکد و فریاد شیطان به آسمان بلند شود. آنها کسانی هستند که به این باور رسیده اند: قدرت دشمن در ضعف ماست!

این را قوم موسی پس از اینکه او را از دست دادند فهمیدند! ابتدا از مبارزه سر باز زدند و تاوان این کوتاهی برایشان شد: 40 سال سرگردانی! و پایان 40 سال زمانی بود که عَلَم زمین افتاده ی مبارزه را دوباره بر افراشتند و با رهبری جانشین حضرت موسی به سرزمین مقدّس سرازیر شدند و ستمگران را از آنجا بیرون کردند... (رجوع به تفاسیر ذیل آیه 20 به بعد از سوره مائده).

عجیب نیست که از بین ائمه معصوم شرایط رسیدن به زندگی مطلوب و ایده آل تنها برای امام زمان مهیا می شود! زیرا اوست که یارانی دارد «کأنّهم بنیان مرصوص». مثل کوه مقاوم، که کار را به انتها می رسانند. این امام با چنین یارانی است که می تواند تفسیر وعده ی الهی باشد، آن وعده ای که خدا به پیامبرش نوید داده بود: هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون. (توبه 33)

 

بخشی از سخنرانی استاد پناهیان مرتبط به موضوع

«می‌دانید که وقتی بنی اسرائیل از زیر بار ستم فرعون رها شدند و پیروز شدند چه معجزاتی برای‌شان رخ داد. از باز شدن رود نیل گرفته تا جوشیدن دوازده چشمه از دل سنگ برای دوازده قوم (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً؛ بقره/۶۰) و اینکه از آسمان غذای پخته و آماده برایشان نازل می‌شد.(أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی؛ بقره/۵۷) اما همۀ این زحمت‌ها را یک نفر به باد داد!

یک موسی(ع) است و یک قوم بنی‌اسرائیل و یک داستان بزرگ تاریخی و آن‌همه شکنجه و نجات و منجی و یک سامری! و سامری کسی بود که بعد از این‌همه معجزه، این‌همه شکنجه و زحمت، مردم را گوساله‌پرست کرد.

پیامبر(ص): گروهی از امت من بر دین «سامری» هستند و شعارشان «جنگ نباشد!» است/ امامِ اینها ابوموسی اشعری است

سلمان فارسی فرمود که پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین می‌فرماید: «امت من به سه دسته تقسیم خواهند شد؛ ۱. فرقه‌ای بر حق هستند باطل نمی‌تواند یک ذره از آنها کم کند، مرا و بچه‌های مرا دوست دارند؛ مَثل اینها مثل طلای نابی است که هرچقدر این طلای ناب را در آتش ببری و شکنجه دهی و بگدازی، جز عیار طلای او اضافه نخواهد شد. ۲. فرقه‌ای هستند که بر باطل هستند حق نمی‌تواند یک ذره از باطل بودن آنها را کم کند؛ یُبْغِضُونِّی وَ یُبْغِضُونَ أَهْلَ بَیْتِی؛ اینها از من بدشان می‌آید و از اهل‌بیت من متنفر هستند. مانند آهنی که هرچقدر آنرا در آتش ببری، جز سیاهی به آن اضافه نخواهد شد تَفْتَرِقُ أُمَّتِی ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ عَلَى الْحَقِّ لَا یَنْقُصُ الْبَاطِلُ مِنْهُ شَیْئاً یُحِبُّونِّی وَ یُحِبُّونَ أَهْلَ بَیْتِی مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الذَّهَبِ الْجَیِّدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا جَوْدَةً وَ فِرْقَةٌ عَلَى الْبَاطِلِ لَا یَنْقُصُ الْحَقُّ مِنْهُ شَیْئاً مَثَلُهُمْ مَثَلُ الْحَدِیدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا شَرّاً؛»(امالی مفید/ص۳۰)

بعد می‌فرماید: «وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ؛ یک گروهی هم هستند که مذبذب هستند (یعنی در این میانه گیج هستند. معلوم نیست که دشمن اهل‌بیت(ع) هستند یا دوست اهل‌بیت(ع) هستند) اینها بر دین سامری هستند» شعار سامری چه بود؟ سامری یک شعاری داشت؛ هر کسی نزدیکش می‌شد می‌گفت «به من دست نزنید؛ لا مِساسَ»(سورۀ طه/۹۷) یعنی مرا مسّ نکنید. ظاهرا به خاطر ترس و وحشتی که از اجتماع و مردم در او پیدا شده بود و از مردم و اجتماع فراری بود. به هر حال این «لا مِساسَ» تکیه‌کلام او بوده است. پیامبر(ص) در ادامۀ روایت می‌فرماید: «این گروه مذبذب که بر دین سامری هستند، نمی‌گویند «لا مِساسَ» بلکه تکیه‌کلام یا شعارشان این است «لا قتال» یعنی «جنگ؛ نه!» امام اینها عبدالله بن قیس اشعری، یعنی همان ابوموسی اشعری است؛ لَا یَقُولُونَ لا مِساسَ لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ لَا قِتَالَ إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی»(امالی مفید/ص۳۰)

ابوموسی اشعری با شعار «جنگ نباشد» و گفتن اینکه «مردم از جنگ خسته شده‌اند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکست‌خورده‌ را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد که بعد از آن موجب خونریزی‌های فراوانی در جهان اسلام شد. به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) بعد از آن ماجرا، رسماً در قنوت نمازش ابوموسی اشعری را لعن می‌کرد. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع): أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ.(امالی طوسی، ۷۲۵)

امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «هر قومی یک سامری دارند و این(حسن بصری) سامری این امت(در میان بصریون) است، او مانند سامری نیست که از اجتماع می‌ترسید و لا مساس می‌گفت، بلکه از جنگ می‌ترسد و «لَا قِتَال» می‌گوید؛ أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ(احتجاج/۱/۱۷۲)

ابوموسی اشعری نیز در روایات متعدد سامری این امت شمرده است؛ او با شعار «لاقتال» یا «جنگ نه!» در واقع آغاز فتنه‌های عظیم و جنگ‌های بزرگ را رقم کرد؛ چون پس از اشعث، او بود که کار امیرالمؤمنین(ع) را سُست کرد و کار را به فتنه‌های بعدی کشاند.

در روایت دیگری هست که ابوموسی اشعری جاثلیق این امت است. (جَاثَلِیقِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِی‏؛ خصال/۲/۵۷۵) جالب اینجاست که اینها قبل از ابوموسی اشعری(یعنی در زمان رسول خدا(ص)) گفته شده است و خبرش را از قبل داده‌اند. (شاید منظور از جاثلیق، کسی باشد که دین دارد ولی دینش از سیاست جداست) در آن زمان هم مظهر معنویت سکولار، ابوموسی اشعری بود.»

منبع

 

 

 

 

 

النساء ،آیه 5:

فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاة الدنیا بالآخرة و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل أو یغلب فسوف نؤتیه أجرا عظیما * وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا * الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا 71 - 76 .

 

 

در همین زمینه دانلود کنید:

سخن رهبری:  پایان تحریمها 

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
مرداد

برخی می گویند: خوب شد! کمی جلوی آمریکا نرمش نشان دادیم و آنها هم آرام شدند و می خواهند دست از سر ما بردارند.

اما...

آمریکا وقتی می بیند که می تواند با تحریمها ایران را پای میز مذاکره بیاورد! می تواند با تحریم ها از ایران باج گیری کند و امتیازات بیشتری بگیرد! حالا چرا باید تنور به این داغی را از دست بدهد؟! اگر شما جای آمریکا بودید به همین راحتی تحریم ها را بر می داشتید؟

این اشکال به دولت هم نیست! بیشتر اشکال به مردم است که در مقابل تحریم ها از خودشان بی صبری نشان دادند؛ حالا کار به جایی رسیده که در توافق صورت گرفته پر واضح است که بنا ندارد تحریم ها را به این سادگی بردارند! مگر اینکه کمال استفاده را از این تنور داغ ببرند! یعنی در مراکز نظامی و تسلیحاتی ما هم نفوذ کنند و به تمام اسرار محرمانه ی ما پی ببرند! آمار دانشمندان ما را در بیاورند و از آنها هم بازجویی کنند.

بنا به تعالیم قرآن، آنها حتی به این مقدار هم راضی نمی شوند!

لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملتّهم (یهود و نصاری از تو راضی و خوشنود نمی شوند مگر اینکه کاملاً تابع آئین آنها شوی)! 

یعنی وقتی یکی از خود آنها شدی می توانی امید داشته باشی که با تو همکاری کنند و دست از سرت بر دارند! اما اینکه بخواهی مسلمان باشی و با این حال از شرّ آنها در امان باشی... آن چه اسلامی است که برای مستکبران قابل تحمّل است و سنگین نمی آید! چطور توقع داشته باشیم که شیطان دست از سر فرزندان آدم بر دارد و آنها را برای پیمودن راه حق، راحت بگذارد!

خلاصه اینکه هسته ای بهانه است!

راه بازگشتی نیست! تنها راه پیش رو مقاومت است و باید تا آخر ادامه داد... تا جایی که شیطان منزوی و ضعیف شود و از سر ناچاری و احساس ضعف پا پس بکشد...

 

برای اینکه بهتر متوجه شوید داشتیم به کجاها می رسیدیم، ولی مسیرمان به کجاها کج شد و چه کلاه گشادی سرمان رفت، این سخنان و اظهارات طرف غربی را از زبان خودشان بشنوید:

وقتی اوباما در کنگره با این سؤال مواجه شد که شما که ابزار تحریم را دارید و می‌گویید تحریم اثر کرده است، چرا آن قدر بر این ابزارتان پافشاری نمی‌کنید و میزانش را بالا نمی‌برید تا ایران بالکل تسلیم شود؟ اوباما در پاسخ گفت:

«میزان تحریم‌ها قبلاً با میزان رشد ایران برابر بود؛ اما از مقطعی ما به خاطر عدم همراهی چین و روسیه دیگر نتوانستیم تحریم‌ها را بیشتر کنیم اما ایران همچنان بر تعداد سانتریفیوژهایش افزوده می‌شد و روزبه‌روز مواد خام بیشتری تهیه می‌کرد. لذا ما می‌بایست این برگ برنده را از ایران می‌گرفتیم که در این توافق این اتفاق افتاد.»

خود آمریکایی‌ها اذعان کرده‌اند که اگر این توافق صورت نمی‌پذیرفت آن‌ها قادر به تشدید بیشتر تحریم‌ها نبودند:

«افزون بر این، اگر توافق مرحله ای حاصل نمی‌شد، تحریم های بین‌المللی با خطر فروپاشی روبرو می‌شد زیرا ایران می توانست ادعا کند که در مذاکره جدی بوده اما غرب جدی نبوده است. در این صورت ما نمی‌توانستیم شرکای خود را به ادامه کار و اجرای تحریم متقاعد سازیم. حالا که توافق حاصل شده است، ما می توانیم برنامه ایران را متوقف کنیم و به عقب برانیم و به ایران یک گزینه بدهیم: به تعهدات خود عمل و برای رسیدن به معامله نهایی با حسن نیت مذاکره کند وگرنه جامعه جهانی با تحریم و فشار بیشتر پاسخ می دهد.»

سایت منبع

*************************

دانلود کنید:

رهبری در مجلس ششم: حد یقف فشار آمریکا کجاست؟

  • مهدی جهانشاهی