کامران غضنفری یادداشتی داره که من رو یاد روزهای آخر عمر پیامبر اسلام می اندازه. ببینید به چه کسایی قدرت داده ایم و هیچ حواسمان نیست!
تاریخ حوادث بیش از سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد درگیریهای بسیار میان مدافعان نظام جمهوری اسلامی از یک طرف، و نظام استکباری حاکم بر جهان از سوی دیگر بوده است. طی این مدت، هرگاه که دشمنان از رو به رو حمله کردهاند، با دفاع جانانه مدافعان نظام جمهوری اسلامی ایران مواجه شده و شکست خوردهاند. اما هنگامی که از میان عناصر سست عنصر و واداده و دلبسته به غرب، به یارگیری پرداختهاند، توانستهاند ضربات جبران ناپذیری وارد کنند. این عناصر، غالباً اسم مستعار «میانه رو» و «معتدل» بر خود نهاده و با این پوشش، به همکاری با شیاطین پرداختهاند. اساساً یکی از عوامل به ثمر رسیدن پروژه نفوذ دشمن، حضور چنین افرادی با تفکراتی غربگرایانه و غرب دوستانه در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده است یکی از عناصر شاخص این گروه، اکبر. ه میباشد که در فروردینماه ۱۳۶۲ به منظور زمینه سازی برای نزدیک شدن به دولت آمریکا و برقراری روابط سیاسی با آن، به امام خمینی (ره) پیشنهاد میدهد که شعار «مرگ بر آمریکا» از رسانههای دولتی پخش نشود! اما امام با این پیشنهاد موافقت نمیکند. وی مجدداً در اسفند ۱۳۶۳ همین پیشنهاد را مطرح میکند اما باز هم امام موافقت نمیکند. طی این سالها، اکبر. ه تلاش بسیاری میکند تا امام خمینی را وادار به پذیرش آتشبس تحمیلی و خاتمه جنگ کند زیرا که وی قصد داشت تا بلافاصله پس از خاتمه جنگ، مسئله برقراری رابطه با آمریکا را مطرح کند. در همین ارتباط، وزیر امور خارجه ژاپن، در سال ۱۳۶۳ در دیدار با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق، به وی گفته بود:
«در ایران دو گروه «سرسخت» و «میانه رو» با دو دیدگاه مختلف وجود دارد. دسته دوم که امیدوار است جنگ از راههای مسالمت آمیز پایان یابد، برای برقراری صلح، به ژاپن و کشورهای غربی نزدیک شده است و ژاپن فکر میکند تشویق گروه «میانه رو» در ایران میتواند به پایان یافتن جنگ منتهی شود.»
هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا، که به هواداری از صهیونیستها شهرت دارد نیز برقراری رابطه با جناح به اصطلاح «میانه رو و معتدل» را به ریگان توصیه کرده بود. طبق نظر کیسینجر، در صورتی که یک جناح «میانه رو» و قدرتمند مایل به گفتوگو با آمریکا در میان رهبران ایران وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و مصالحهای میان دو کشور برقرار نخواهد شد. بر پایه همین ملاحظه، آمریکاییها مذاکرات محرمانهای را از طریق یک میانجی در لندن آغاز کردند و امیدوار بودند با بهرهبرداری از اختلاف نظر میان جناحهای سیاسی ایران، با ارائه امتیاز به «میانه روها» برای تحکیم موقعیت آنها تلاش نمایند.
روزنامه ایندیپندنت نیز در سال ۱۳۶۵ اشاره میکند که اکبر. ه رهبر این جناح به اصطلاح «میانه رو» میباشد. این روزنامه مینویسد: «ماجرای مک فارلین سبب شده تا تفرقه عمیقی که در رژیم آیت الله خمینی وجود دارد، علنی شود. اکبر. ه به عنوان رهبر جناحی شناخته شده که آماده است با آمریکا به معامله بپردازد.»
مارین ویلمسه نیز در کتاب خود مطر ح میکند که: «در زمان جنگ، حکومت ریگان تصور میکرد اکبر. ه کسی است که میتواند منافع آمریکا را در ایران حفظ کند.»
این تلاشها تا سال ۱۳۶۵ به جایی نرسیده و اکبر. ه و معاونش حسن. ر، نتوانسته بودند امام را وادار به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا کنند؛ تا اینکه در شهریور سال ۶۵ با برنامه ریزی اکبر. ه، یک ملاقات پنهانی میان حسن. ر و مشاور نخست وزیر اسرائیل ـ که حسن. ر تصور میکرد وی یکی از مقامات آمریکایی میباشد ـ اتفاق افتاد که پرده از چهره نفاق این جماعت برمیداشت. البته تا سالها بعد، خبر این ملاقات به بیرون درز نکرده بود. اولین بار، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آهارونوت در تاریخ ۱۵ می۱۹۹۴ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۳) گزارش این ملاقات را به زبان عبری منتشر کرد. اما این گزارش در داخل کشور انعکاسی پیدا نکرد. ۱۹ سال بعد، یعنی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ (۵ تیر ۱۳۹۲) گزارش ملاقات مذکور در پایگاه اینترنتی روزنامه مذکور به زبان انگلیسی منتشر شد. سایت ضدانقلابی خودنویس نیز در تاریخ ۶ تیر ۱۳۹۲ این گزارش را منتشر کرد. در داخل کشور، پایگاه خبری دانا نیز در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۲ طی گزارشی اعلام داشت که سایتهای خبری ترکیه به نقل از سایت خبری «هفت» ترکیه، خبر مذکور را منتشر کردهاند. سایت جام نیوز در تاریخ ۹ تیر و سایت صراط در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۹۲ به خبر مذکور اشاره کرده بودند. سایت تایمز اسرائیل نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳ (۸ مهر ۱۳۹۲) در گزارشی به زبان انگلیسی، ماجرای مذکور را منتشر میکند. سایت آرمانشهر در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ به خبر مذکور اشاره میکند. سایت خودنویس نیز مجدداً در تاریخهای ۱۹ و ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ به صورت مشروح به انعکاس گزارش مذکور میپردازد. به رغم موارد اشاره شده، نه اکبر. ه و نه حسن. ر از سال ۱۳۷۳ تا کنون، گزارشات منتشر شده را تکذیب نکردهاند و هیچ توضیحی نیز در این رابطه به مردم ایران ندادهاند. برپایه همین گزارشات، متن ملاقات مذکور را در اینجا میآوریم. قابل توجه آنکه ملاقات مذکور به صورت مخفیانه توسط آمیرام نیر ضبط شده بود.
زمان: ۳۰ آگوست ۱۹۸۶ (۸ شهریور ۱۳۶۵) مکان: فرانسه، پاریس، هتل پاریزین
نفرات حاضر در ملاقات: آمیرام نیر (مشاور نخست وزیر اسرائیل که در این ملاقات خود را یکی از مقامات آمریکایی معرفی کرده است)، حسن. ر (معاون اکبر. ه)، و منوچهر قربانیفر
حسن. ر: «من زبان انگلیسی را متوجه میشوم اما متأسفانه نمیتوانم صحبت کنم؛ لذا قربانیفر ترجمه خواهد کرد. لطفاً این جلسه را کاملاً خصوصی در نظر بگیرید. من از طرف دولتم صحبت نمیکنم چرا که این جلسه کاملاً غیرمنطقی است. من اصلاً حس خوبی نسبت به سخنرانی افراطی دیروز امام خمینی ندارم. من فکر میکنم این سرسختانهترین سخنرانی او از زمانی است که قدرت را به دست گرفته است. او میخواهد همه کسانی را که با مواضع ضد آمریکایی افراطی او همراهی نمیکنند، له کند.
این باید برای شما واضح باشد که آنچه الان من میگویم، چیزی است که اکبر. ه خواسته است تا بگویم. اگر این کار را نکنم، کار من تمام است. این روزها ما داریم با افراطیهایی مثل خمینی و پسرش رهبری میشویم. محافظین مرا احاطه کردهاند. من چیزی برای خودم نمیخواهم، حتی پول. چرا که در جایگاهی هستم که نمیتوانم آن را خرج کنم چون باعث سوء ظن میشود.
اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار میکند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک میکند که جلو بیاید. متأسفانه شما موضع غلطی اتخاذ کردهاید. شما با او بسیار نرم برخورد میکنید. شما باید تندتر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید. شما قدرت نشان نمیدهید.
همه اعتدالیون در کشور ما، روی یک خط باریک حرکت میکنند. ما نمیتوانیم هر هفته با شما ملاقات کنیم یا حتی هر ماه. ما آماده هستیم تا یک همکاری واقعی با شما داشته باشیم. اما ابتدا شما باید به ما کمک کنید تا اسلام واقعی را در کشورمان پرورش داده و گسترش دهیم و برای این کار، ما نیاز به پول و کمک شما داریم تا جنگ با عراق را خاتمه دهیم.
آمیرام نیر: کاملاً واضح است که اگر ایران با غرب ارتباط برقرار نکند، هیچ آیندهای نخواهد داشت. همان طور که واضح است، ما به طور جدی بر روی مسئله ایران سرمایهگذاری کردهایم. ما امیدواریم به شما اعتدالیون کمک کنیم تا بتوانید خود را تقویت کنید. هر چه لازم است را به من بگویید تا ببینم چه کاری میتوانیم انجام دهیم.
حسن. ر: در درجه نخست، شما باید محکم مقابل خمینی بایستید، سرسختانه.
آمیرام نیر: برای نمونه، لبنان جبههای است که ما در آنجا تلاش میکنیم تا در مقابل خطر خمینی بایستیم. ما این کار را فوراً انجام خواهیم داد.
حسن. ر: این خوب است. آیت اللهها و پاسداران، سه میلیون دلار به لبنان کمک کردهاند؛ در حالی که ما در ایران نیاز مبرمی به پول برای رفع ضروریترین احتیاجات معیشتی و امنیتی خودمان داریم. این افراد ملاهای لبنان را جمع کرده و قول تبدیل لبنان به یک جمهوری اسلامی را دادهاند؛ عجب حرف مزخرفی! من تلاش کردم تا کل این ماجرا را خاتمه دهم اما نتوانستم. اگر چنگ و دندان به خمینی نشان ندهید، شما در همه جای جهان به مشکل برخواهید خورد. اگر او را با نیروی نظامی تهدید کنید، حتی ممکن است دست شما را هم ببوسد و فرار کند.
آمیرام نیر: ما کجا باید قدرتمان را نشان دهیم؟
حسن. ر: مثلاً شما به او بگویید که باید همه زندانیهای جنگی در لبنان را تا پنج روز دیگر آزاد کنید. در غیر این صورت، ما علیه شما اقدام نظامیخواهیم کرد و خودتان مقصر هستید.
آمیرام نیر: ما یک امپراتوری هستیم و در حال حاضر آرام عمل میکنیم. شما نحوه عمل ما را در لیبی دیدهاید. اما ما معتقدیم که استفاده از قدرت، ممکن است ایران را در دست روسها قرار دهد.
حسن. ر: شما باید به وسیله پاکستان و ترکیه، در بین مسلمانان یک جوّ تبلیغاتی علیه خمینی سازماندهی کنید.
آمیرام نیر: ما به افرادی که در ایران معتقدند آینده ایران در گرو اتحاد با غرب است، چگونه میتوانیم کمک کنیم؟
حسن. ر: شما میتوانید در باره این موضوع، یک کتاب بنویسید. اما بهترین راه این است که من به ایران بازگردم و با افراد نزدیک به آیت الله منتظری صحبت کنم. ما طرحی را آماده میکنیم و من با یک پاسخ نزد شما بازخواهم گشت. اما من میخواهم بدانم که آیا شما جدی هستید؟ من باور ندارم که شما واقعاً بخواهید به ما کمک کنید. تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد.»
آنچه که در فوق ملاحظه شد، چیزی جز نفاق و خیانت حسن. ر و رئیسش یعنی اکبر. ه را نشان نمیدهد. اینها همان کسانی هستند که در جامعه، خود را شاگرد امام و یار امام معرفی میکنند؛ اما در باطن، دشمن راه امام و منش امام بودهاند. سخنان طرف ایرانی در این دیدار و تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا، نشان دهنده دیدگاه یک جریان فکری سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی است که برخی کرسیهای قدرت را نیز در اختیار دارند. از این رو شناخت عمق نگاه این جریان به غرب، امری لازم است.
یک بار دیگر بخشهای مختلف این ملاقات خیانت بار را مرور میکنیم: ۱ – اولین نکتهای که به چشم میخورد، آن است که از دیدگاه حسن. ر و اکبر. ه، مواضع امام خمینی علیه آمریکا ـ یعنی همان شیطان بزرگ و خطرناکترین دشمن جمهوری اسلامی ایران ـ «افراطی» است و به این ترتیب، امام خمینی (ره) در رأس افراطیون قرار دارد! اینان در کمال وقاحت، امام خمینی را «افراطی» مینامند؛ همان گونه که امروزه نیز این جریان، نیروهای انقلابی و وفادار به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را» افراطی»، اما سرسپردگان به آمریکا و انگلیس را «میانه رو» و «معتدل» مینامند!
۲ – حسن. ر میگوید من نمیتوانم از شما پول بگیرم، «چون در موقعیتی هستم که مصرف آن پول باعث سوءظن میشود». یعنی اگر مصرف آن باعث سوءظن نمیشد، ایشان با کمال میل حاضر بود از دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران پول بگیرد!
۳ – وی سعی میکند نقش یک تحلیلگر را برای دشمن بازی کرده و میگوید: «اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار میکند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک میکند که جلو بیاید. شما با او بسیار نرم برخورد میکنید. شما قدرت نشان نمیدهید». وی سپس به دشمن چنین خط میدهد که: «شما باید تندتر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید «.
این جریان، همان گونه که به دولت آمریکا خط میدهد تا در برابر امام خمینی (ره) چنگ و دندان نشان بدهد و محکم برخورد کند تا امام عقب نشینی کند، در ماجرای فتنه خائنانه سال ۸۸ نیز تحلیلش این بود که:» آقای خامنهای فقط با ریختن مردم در خیابانها خواهد ترسید. باید مقاومت کرد تا خامنهای بترسد و تسلیم شود».
۴ – وی از آمریکا درخواست کمک میکند تا به کمک آمریکا، اسلام واقعی ـ منظورش همان اسلام آمریکایی است ـ را پرورش داده و در کشور توسعه دهد! کاملاً مشخص است اسلامی که اینان به دنبال پیاده کردنش هستند، هیچ خطری را متوجه آمریکا و سایر جنایتکاران و غارتگران بین المللی نمیکند. اسلامی که این روزها شاید کلید واژه» اسلام رحمانی» وجه دیگری از آن را به نمایش گذاشته است.
۵ – وی سپس برای اثبات سرسپردگی خود، این چنین برای منافع نامشروع آمریکا در همه جهان، دلسوزی میکند:» محکم مقابل خمینی بایستید … اگر چنگ و دندان نشان ندهید، در همه جهان به مشکل برخواهید خورد «.
۶ – وی ضمن ابراز نارضایتی از پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از مبارزین مسلمان لبنانی، اعتراف میکند که همه تلاش خود را به کار برده تا جلوی این کار را بگیرد، اما موفق نشده است.
۷ – از دولت آمریکا میخواهد تا از طریق دولتهای پاکستان و ترکیه، یک جوّ تبلیغاتی علیه امام خمینی در میان کشورهای مسلمان به راه اندازد. این مسئله، شدت سرسپردگی این جریان به دشمنان نظام و کینه آنان نسبت به امام را نشان میدهد.
۸ – یکی از عوامل انحراف منتظری، ارتباط وی با امثال این فرد بوده که باعث شد منتظری نسبت به جنگ و امام، موضع منفی اتخاذ کند.
۹ – در انتها، وی مانع اصلی ارتباط علنی سرسپردگان و مزدوران غرب با آمریکا را در قدرت بودن امام خمینی (ره) و یاران صادقش اعلام کرده، میگوید:» تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد».
البته این جریان، موضوع ارتباط پنهان با دولت آمریکا را از مدتها قبل، بدون اطلاع امام و بدون اجازه امام، شروع کرده و درصدد برقراری رابطه سیاسی با آمریکا بودند. دیوید کریست سرهنگ نیروی دریایی آمریکا و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون، در ماه جولای ۲۰۱۳ کتابی را با عنوان» تاریخ ایرانی: جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سرّی مناقشه ۳۰ ساله آمریکا با ایران» منتشر کرد. در بخشی از این کتاب چنین آمده که علی. ه برادرزاده اکبر. ه، در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۵ به همراه ف. و به واشنگتن رفت. وی با اولیور نورث یکی از مقامات آمریکایی و جورج کیو از افسران ارشد سازمان سیا، ملاقات کرد. این سفر دو روز به طول انجامید. علی. ه گفت که ایران خواهان همکاری استراتژیک با آمریکا است و پیشنهاد تشکیل یک کمیته مشترک برای حل و فصل اختلافات دو کشور را داد. به پیشنهاد وی این کمیته، سازوکار مبادلات تجاری میان دو کشور را تعریف میکرد و شش ماه بعد هم دو کشور میتوانستند نمایندگیهای دیپلماتیکشان را در دو کشور برپا کنند. علی. ه رابطه دوستانه و نزدیکی با جورج کیو برقرار کرده بود. در روز اول، علی. ه از جورج کیو میپرسد آیا آمریکاییها میتوانند کمکی به برقراری آتش بس با عراق بکنند؟ وی سپس میگوید که ایران میخواهد یک حمله نهایی (سرنوشت ساز) بکند و بصره را بگیرد. جورج کیو از او میپرسد خب اگر بصره را بگیرید، میخواهید چه کار کنید؟ علی. ه پاسخ میدهد: معلوم است، استقلال حکومت شیعه عراق را اعلام میکنیم، پایتخت آن هم بصره.
همان گونه که ملاحظه گردید، طیف سازشکار مذکور در پشت پرده مشغول مذاکره با مقامات آمریکایی برای برقراری روابط سیاسی دو کشور بود؛ یعنی کاری که امام خمینی به شدت با آن مخالف بود. نکته قابل توجه دیگر در سفر فوق آن است که علی. ه پیشاپیش و شاید هم ناخواسته، عملیات کربلای ۴ را در جریان این دیدار لو میدهد.
در ادامه سیاست سازشکارانه فوق، اکبر. ه در مورخه ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ با گستاخی و برای تحت فشار قرار دادن امام خمینی، طی مصاحبهای میگوید: «در مورد آمریکا، ما فکر نمیکنیم تا قیامت باید روابطمان با این کشور قطع باشد. ما اگر مطمئن شویم که آمریکا قصد شیطنت ندارد، حاضریم روابط برقرار کنیم.»
تلاشهای متعدد این طیف برای وادار کردن امام خمینی (ره) به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا، به جایی نرسید تا اینکه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. موضوع این قطعنامه که از چند ماه قبل در سازمان ملل مطرح شده بود ـ و عمدتاً به نفع صدام و به ضرر جمهوری اسلامی ایران بود ـ، طیف سازشکار و خیانتکار فوق را به تکاپو واداشت تا زمینهای را تدارک ببینند که به مجرد تصویب قطعنامه در شورای امنیت، امام وادار به قبول آن شود. لذا میبینیم همان روز تصویب قطعنامه، خبر میرسد که آمریکا قصد دارد ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کند. این اقدام دقیقاً همان چیزی بود که سال قبل، حسن. ر از جانب اکبر. ه مطرح کرده بود و از آمریکا خواسته بود تا چنگ و دندان خود را به امام نشان بدهد و جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامیکند. هنگامی که برخی مسئولین به نزد امام میروند و خبر نزدیک شدن ناوهای آمریکایی را میدهند، امام خمینی میگوید اگر نظر من را میخواهید، اولین ناوی را که خواست وارد تنگه هرمز شود، میزنم. اما بعد از جلسه، اکبر. ه با نظر امام مخالفت میکند و میگوید که درگیر شدن با ناوهای آمریکا به مصلحت نیست! وی از آنجا که ورود ناوهای آمریکایی را مطابق با نقشه خود میداند، مانع از برخورد نیروهای جمهوری اسلامی با آنان میشود. اما برخلاف تصور سازشکاران، ورود ناوهای آمریکایی به خلیج فارس نیز باعث نشد تا امام خمینی زیر بار پذیرش قطعنامه تحمیلی برود. اولین کسی هم که مخالفت آشکار خود را با قطعنامه ۵۹۸ اعلام کرد، رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنهای) بود که یک روز پس از تصویب قطعنامه یعنی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۶، مخالفت خود را با پذیرش این قطعنامه اعلام کرد. آمریکا که از تحمیل خواسته نامشروع خود ناامید شده بود، شروع به درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی ایران کرد و به برخی کشتیهای تجاری و جنگی و سکوهای نفتی ایران حمله کرد. این درگیریها در ماههای شهریور و مهر ۶۶ ادامه داشت. امام خمینی در مهر ماه ۶۶ نیز از مسئولین میخواهد تا ناوهای آمریکایی را مورد هدف قرار دهند اما باز هم اکبر. ه با این کار مخالفت میکند. طبق گزارش مجله آمریکایی تایم، در مهر ماه ۶۶، برخی مقامات ایرانی به صورت پنهانی برای مسئولین آمریکایی پیغام میفرستند که فعلاً این درگیریها را خاتمه دهید تا ما بتوانیم زمینهای فراهم کنیم تا امام خمینی مجبور شود قطعنامه را بپذیرد.
از همین زمان، بحث تغییر جبهه جنگ از جنوب به شمال غرب، مطرح میشود. علی رغم مخالفت رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنهای) و علی رغم مخالفت برخی فرماندهان عملیاتی سپاه، اما این طرح با همدستی اکبر. ه و محسن. ر در دستور کار قرار میگیرد.
از چندین ماه قبل از این تاریخ، تا چندین ماه بعد از آن، گزارشات متعددی از کانالهای مختلف اطلاعاتی به اکبر. ه و محسن. ر میرسید مبنی بر اینکه صدام مشغول آماده کردن لشکرهای مختلف خود برای بازپسگیری فاو میباشد. اما اینان به جای آنکه به تقویت نیروهای مستقر در فاو بپردازند، درست برعکس عمل میکنند یعنی اکثر نیروهای مستقر در جنوب را از آنجا خارج و به شمال غرب یعنی کردستان عراق میفرستند و عمده تجهیزات دفاعی را نیز از جنوب تخلیه میکنند. این کار هیچ معنایی جز چراغ سبز نشان دادن به صدام برای حمله به فاو و پس گرفتن آن، نداشت.
در صحنه سیاسی نیز اکبر. ه یک دیپلماسی پنهان را بدون اطلاع امام دنبال میکند به گونهای که عبدالله ولیعهد عربستان ـ ملک عبدالله بعدی ـ در ۲۱ دی ۱۳۶۶ اعلام میکند که جنگ ایران و عراق در سال جاری میلادی (یعنی سال ۱۹۸۸) به پایان خواهد رسید. به راستی شاهزاده سعودی پیشگو بود، یا اکبر. ه این خبر را به وی اطلاع داده بود؟ در تاریخ نهم اسفند ۶۶، آقای ولایتی وزیر امور خارجه، طی نامهای به دبیر کل سازمان ملل اعلام میکند که ایران آماده اجرای طرح اجرایی دبیر کل ـ یعنی در واقع همان قطعنامه ۵۹۸ ـ میباشد. چهار روز بعد یعنی در تاریخ ۱۳ اسفند ۶۶ نیز محمد جعفر محلاتی نماینده ایران در سازمان ملل، طی یک یادداشت رسمی به رئیس شورای امنیت، اعلام میکند که ایران آماده اجرای قطعنامه ۵۹۸ میباشد. یعنی پنج ماه پیش از آنکه امام خمینی قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد، آقایان قطعنامه را پذیرفته بودند! جالب است که این اخبار در داخل کشور سانسور میشود تا هیچ کس از آن مطلع نشود.
اعلام آمادگی ایران برای اجرای قطعنامه ۵۹۸، به معنای آن بود که اکبر. ه و همدستانش، به صدام و آمریکا پیام دادهاند که قصد ادامه جنگ را ندارند و بنا دارند تا با پذیرش آتش بس، به جنگ خاتمه دهند.
جورج شولتز وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۶۷ تأیید کرده بود که برخی از مقامات بلند پایه ایران در سال گذشته چند بار به طور غیر مستقیم با آمریکا تماس گرفته بودند.
هنگامی که صدام میبیند عمده نیروها و تجهیزات نظامی از جبهه جنوب تخلیه و به کردستان عراق فرستاده شدهاند، مطمئن میشود که ایران دیگر عملیات بزرگی در جنوب نخواهد داشت؛ لذا پس از شروع حمله ایران در کردستان عراق (عملیات والفجر ۱۰)، هیچ عکسالعمل جدی نسبت به آن نشان نمیدهد چرا که آن را مطابق با نقشه خود میبیند. به این خاطر است که صدام با خیال راحت در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ به فاو حمله میکند و طی حدود ۲۴ ساعت آن را پس میگیرد.
در تاریخ دهم اردیبهشت ۶۷، امام خمینی مجدداً خواهان برخورد با ناوهای آمریکایی میشوند اما باز هم اکبر. ه از انجام این کار خودداری میکند.
شکست فاو و عدم هدف قراردادن ناوهای آمریکایی، سرآغاز یک سلسله شکستها و عقب نشینیهای پی در پی در شلمچه (۴ خرداد ۶۷)، جزایر مجنون (۴ تیر ۶۷) و … میگردد به طوری که در کمتر از سه ماه، تمام مناطقی را که رزمندگان جان برکف اسلام از سال ۶۲ تا ۶۶ با دادن دهها هزار شهید و دهها هزار مجروح و جانباز تصرف کرده بودند، از دست میدهند. در اکثر این موارد نیز پیشنهاد عقب نشینیها یا از جانب اکبر. ه داده میشود و یا از جانب محسن. ر.
در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷، اکبر. ه چندین گزارش اقتصادی، سیاسی و نظامی را در پیش امام میگذارد که متعلق به میرحسین موسوی نخست وزیر، خاتمی وزیر ارشاد، رضایی فرمانده سپاه، ظهیرنژاد رئیس ستاد ارتش و یکی هم گزارش خودش مشتمل بر موارد اقتصادی و سیاسی و نظامی، بود. در آن گزارشات گفته شده بود که خزانه خالی است و کشور دیگر پول ندارد و نمیتواند جنگ را پشتیبانی کند. مردم هم دیگر به جبهه نمیآیند و از جبههها استقبال نمیکنند. از نظر نظامی هم دیگر پیروزی نخواهیم داشت و نمیتوانیم با حملات دشمن مقابله کنیم. در کتاب» راز قطعنامه» نشان دادیم که هر سه دسته گزارش مذکور، خلاف واقع و کذب بود. امام خمینی (ره) هنگامی که میبیند مسئولین اصلی اقتصادی و سیاسی و نظامی، دستهای خود را به علامت تسلیم بالا برده و تلویحاً میگویند که دیگر نمیخواهند به جنگ ادامه دهند، با دلی شکسته، جام زهر قبول قطعنامه را سر میکشد. نکته قابل توجه آن است که بدانیم این اکبر. ه بود که به نخست وزیر و وزیر ارشاد و فرمانده سپاه و رئیس ستاد ارتش گفته بود که آن گزارشها را بنویسند. در واقع، عامل اصلی تحمیل جام زهر به امام خمینی (ره)، اکبر. ه بود.
امام خمینی (ره) که پس از سرکشیدن جام زهر قبول قطعنامه، از بد عهدی برخی اطرافیان به شدت متأثر و شکسته شده بودند، سخنرانیهای عمومی خود را قطع و بجز یک مورد که در تاریخ ۸ شهریور ۶۷ در جمع اعضای دولت صحبت میکنند، دیگر تا پایان عمر خود هیچ سخنرانی عمومی ندارند. ایشان با قلبی شکسته از خیانت برخی یاران نایار، در نامه مورخ ۶ فروردین ۱۳۶۸، به خیانت آنان چنین اشاره میکنند که:
«تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام … از خدا میخواهم که به پدر پیر ملت عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا بیش از این طعم تلخ خیانت دوستان را نچشد.»
امروز سالها از آن ماجراها گذشته اما جریان «میانه رو و معتدل» که طرفدار رابطه با آمریکا و دوستی با کدخدا است، در بخشهایی از حاکمیت، قدرت دارد. همان گونه که اکبر. ه و حسن. ر در سال ۶۵ از دولت آمریکا درخواست میکنند که به جمهوری اسلامی ایران چنگ و دندان نشان بدهد و ایران را تهدید به حمله نظامیکند، تا امام مجبور شود با آمریکا کنار بیاید ـ و در این راه، تا توانستند در دوران جنگ علیه رزمندگان و عملیاتها کارشکنی کردند ـ؛ چند سال قبل نیز این جریان سازش، از مقامات وزارت خزانه داری آمریکا خواسته بودند تا فشار تحریمها را علیه ایران بیشتر کنند تا مردم هر چه بیشتر تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند و ضمن بدبین شدن به دولت سابق، برای رهایی از این فشارها، به سوی جریان وابسته به اصطلاح «میانه رو» جلب شوند و برای خلاصی از فشارها، خواهان رابطه با آمریکا شوند!
رهبر انقلاب طی یک سال اخیر بارها به خطر «نفوذ» دشمن اشاره کردهاند و همچنین همواره بر آگاهی بخشی به مردم و افزایش بصیرت برای مقابله با پروژهها و فتنههای دشمنان تأکید داشتهاند. شناخت ابعاد تحرکات پیدا و پنهان جریان سازشکار که دشمن همواره آنان را به مثابه شاه کلیدهای نفوذ به داخل کشور میداند، امری واجب و ضروری است تا با عنایت الهی و بصیرت مردم انقلابی، دشمن در فتنههای اکبر پیش رو نتواند به اهداف خود دست یابد.