بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

چرا حکومت جلوی اینها را نمی گیرد؟

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

اینهمه فساد در جامعه هست. چرا حکومت جلوی اینها را نمی گیرد؟ اینهمه رانت خاری... اینهمه بزن و ببند و سیاسی بازی... اینهمه حق خوری و ظلم... آنهایی که قدرت دارند چرا جلوی اینها را نمی گیرند؟ چرا فکری به حال ما نمی کنند؟ پس چرا اصلاً حکومت تشکیل دادند؟

جواب: ادامه مطلب

: منظور شما از این «حکومت» کیست؟ طوری حرف می زنید انگار که یک نفر هست که همه ی کارها در دست اوست! انگار همه ی قدرتها در یک نقطه متمرکز است!

                - خوب مگر رهبر چنین قدرتی ندارد که با یک حرکت ضربتی همه چیز را درست کند؟! اگر رهبر دستور بدهد هیچ کس نمی تواند با او مخالفت کند و اگر مخالفت کند می تواند او را بر کنار کند!

: این حرف شما معنایش ایجاد آشوب است! چون کسانی که رهبر آنها را برکنار می کند ساکت نخواهند نشست! دشمنان خارجی هم ساکت نخواهند نشست و هجمه ی تبلیغاتی شان را شروع می کنند! لذا رهبری نسبت به مسؤولان داخلی از در مدارا وارد می شود و این چیزی است که از مفاهیم قرآن بر می آید: أشداء علی الکفار، رحماء بینهم (با دشمنان سرسخت و با دوستان مهربان)!

سؤالی دارم! آیا حکومت ما دیکتاتوری است؟ این سبک صحبت از شما معنایش این است که حکومت ما دیکتاتوری است، در حالی که اگر دیکتاتوری بود حق انتخاب رؤسا به دست مردم نبود. انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس مستقیماً به دست مردم است (انتخاب رهبر هم با واسطه ی انتخاب خبرگان به مردم بر می گردد). با این وجود چرا مثلاً رهبر باید پاسخگوی همه مشکلات باشد؟

-خب رهبر لا اقل می تواند نظارت کند!

: بماند که همه ی نظارتها و رسیدگی به تخلّفات هم به عهده ی رهبر نیست! در اصل 174 قانون اساسی و ماده 2 قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور، رسیدگی به تخلفات مسولین وظیفه سازمان بازرسی کل کشور یا دیوان محاسبات کشور می باشد.

بله! رهبر باید نظارت کند و کرده و می کند و در این حرفی نیست! اما سؤال من این است که چرا رهبر را اینقدر قدرتمند حساب می کنید که با یک جمله حرف زدن صفحه را برگرداند و همه چیز را حل کند؟! سؤال اوّل را تکرار می کنم؟ آیا حکومت ما دیکتاتوری است؟ دیکتاتوری یعنی اینکه رهبری در هر کاری مداخله ی مستقیم کند و حرف اوّل و آخر حرف او باشد. این چیزی است که شما از رهبر توقع دارید.

-نه! ما فقط می خواهیم رهبر جلوی فسادها را بگیرد.

: مگر فسادها یکی دو تاست که رهبر ورود کند و یک تنه جلوی همه ی آنها را بگیرد؟ اینطور که به چشم من می آید هرکس در هر جایگاهی که هست و هر قدر که دستش می رسد دارد کلاهبرداری می کند و از کار خود می دزدد. از مغازه دار بگیر تا راننده تا کارمند تا ... وقتی بی انصافی یک وجهه ی عمومی پیدا کرد، خب معلوم است چه می شود؛ مسؤولین هم بخشی از بدنه ی مردم هستند و از بین همین مردم بی انصاف، گروهی مسؤول می شوند و کارها را به دست می گیرند!

فسادها مگر یکی دو تاست؟ ما توقع داریم که مثلاً یک رئیس جمهور (مثل بنی صدر) با رأی مردم سر کار بیاید و با رأی مردم قدرت پیدا کند، سپس از رهبر بخواهیم که همان روز اوّل جلوی اشتباهات او را بگیرد و کار را یک سره کند.

-رهبر قدرت دارد و به حمایت همه ی مردم پشتش گرم است. مطمئنم اگر یک تذکر بدهد هیچ کس جرأت نمی کند با او مقابله کند.

: فعلاً که می بینیم دستورات صریح رهبر روی زمین مانده! بیش از 10 سال از دستور رهبر بزرگوار، در خصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی، می گذرد، پس از آن هم بارها گله کردند که چرا این دستورشان روی زمین مانده! دیدید که رهبری در بحث زمین خواری های شمال تهران هشدار دادند و دستور پیگیری دادند. اما کو گوش شنوا؟! آن شاخصه های اقتصاد مقاومتی که یادتان هست؟ به کجا رسید؟ دولت عمل کرد یا مجلس؟ فلان نماینده ی مجلس خودش اعتراف می کرد تا الآن کار مهمی انجام نشده.

می دانی برخی از بخشهای اقتصاد مقاومتی تکلیف برای من و تو بود (مثل مصرف جنس داخلی، پرهیز از اسراف، کیفیت بخشیدن به تولید)! در این خصوص خود تو چقدر از وظایفت را عمل کردی که حالا توقع داری دیگران مو به مو وظایفشان را انجام داده باشند؟!

 از طرفی در هر جامعه ای وظایف تقسیم شده است و ما نباید وظیفه ای را که به عهده ی قوّه مجریه است از قوه ی مقننه توقع داشته باشیم یا وظایفی که به عهده ی قوه قضائیه است، از رهبر توقع داشته باشیم. هر کدام اینها در کار دیگری دخالت کند اشتباه است و این کار باعث حرج و مرج است و چنین کاری خلاف قواعد مدیریتی است.

از طرفی رهبر اگر ببیند در صورت مقابله جدی با یک جریان کار به هرج و مرج و آشوب کشیده می شود، مطمئن باش از خیر آن می گذرد و آفات آن را به جان می خرد.

و اینها همه معنایش این است که: حمایت های ما از رهبری و آرمان های انقلاب به اندازه ی کافی نبوده است! این را نتوانسته ایم در عمل اثبات کنیم...

حتّی امیر المؤمنین در برخی مواقع در مقابل باورهای غلط مردم از خود عکس العمل نشان نداد و ترجیح داد که جامعه آنطور اداره شود که باور عمومی می پسندد. گرچه در تمام آن موارد با مرور زمان سر مردم به سنگ خورد و فهمیدند که انتخابشان اشتباه بوده.

در داستان حکمیت با اصرار و پافشاری مردم کوفه، ابوموسی اشعری به جای عبد الله بن عباس به عنوان نماینده ی سپاه حضرت علی به پای میز مذاکره نشست (رجوع به خطبه 238). آخر هم که همه چیز خراب شد و ابوموسی اشعری گول عمرو عاص را خورد، مردم انگشت اتهام را طرف امیرالمؤمنین برگرداندند و گفتند: یا علی! تو نباید حرف ما را قبول می کردی! و پس از آن بود که فتنه ی خوارج به وجود آمد.

  • نمونه هایی از فسادهای مسؤولین در حکومت امیرالمؤمنین:

منذر بن جارود :

مُنذر بن جارود یکی از فرمانداران امام بود. پدرش (جارود) مسیحی بود و در سال دهم هجری به مدینه آمد و مسلمان شد، و در بصره سکونت کرد و در جنگ با ایران به شهادت رسید، به سبب خوشنامی او، پسرش منذر را به حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام معرّفی کردند، که یکی از کارگزاران حکومت گردید، پس از آنکه به عنوان یکی از فرمانداران امام به کار مشغول شد، دست به خیانت زده و به بیت المال مسلمین تجاوز کرد، که بلافاصله امام علی‏علیه السلام او را عزل فرمود و به او نوشت :

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ، وَظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ هَدْیَهُ، وَتَسْلُکَ سَبِیلَهُ، فَإِذَا أَنْتَ فِیَما رُقِّیَ إِلَیَّ عَنْکَ لَا تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً، وَلَا تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداًتَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ، وَتَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ
وَلَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّاً، لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَشِسْعُ نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ، وَمَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِأَهْلٍ أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ، أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ، أَوْ یُعْلَی لَهُ قَدْرٌ، أَوْ یُشْرَکَ فِی أَمَانَةٍ، أَوْ یُؤْمَنَ عَلَی جِبَایَةٍ. أَقْبِلْ إِلَیَّ حِینَ یَصِلُ إِلَیْکَ کِتَابِی هذَا، إِنْ شَاءَ اللَّهُ. (نهج البلاغة-ترجمه دشتی، ص: 615)

پس از یاد خدا و درود! همانا، شایستگی پدرت مرا نسبت به تو خوشبین کرد، و گمان کردم همانند پدرت می‏باشی، و راه او راه می‏روی. ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستی چیزی فروگذار نکرده، و توشه‏ای برای آخرت خود باقی نگذاشته‏ای، دنیای خود را با تباه کردن آخرت آبادان می‏کنی، و برای پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده‏ای، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانه‏ات، و بند کفش تو، از تو با ارزش‏تر است، و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد، و نه می‏تواند کاری را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. ان شاء اللّه.

(منذر کسی است که امیر مؤمنان در باره او فرمود: آدم متکبّری است، به دو جانب خود می‏نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد می‏خرامد، و پیوسته بر بند کفش خود می‏دمد که گردی بر آن ننشیند) .

مشکل دیگر امام علی‏علیه السلام در کارهای اجرائی کشور این بود که به مقدار نیاز، از نیروهای انسانی متعهّد و کارآمد برخوردار نبود. برخی افراد باتقوی، مؤمن، و سالم در جمع یاران امام وجود داشتند، امّا مدیران لایقی نبودند، آینده‏نگر و زرنگ و سیاستمدار نبوده. در مقابل، افراد زرنگ و سیاستمداری وجود داشتند که ایمان و پرهیزکاری آنان ضعیف بود.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام به ناچار (زیاد بن أبیه) را بر اهواز و بصره با نظارت ابن عبّاس، مأموریت داد، و در دستورالعمل حکومتی نیز به او هشدار داد و نوشت:

وَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ‏ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً، لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْأَمْرِ، وَالسَّلَامُ (نهج البلاغة-ترجمه دشتی، ص: 500)

همانا من، براستی به خدا سوگند می‏خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال، در مانده و خوار و سرگردان شوی! با درود.

امّا باز هم نگرانِ کار او بود که نامه 21 را پس از شروع کار به او نوشت:

فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَقَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَتَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ! وَتَطْمَعُ - وَأَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ، تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَالْأَرْمَلَةَ - أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَقَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ، وَالسَّلَامُ. (نهج البلاغة-ترجمه دشتی، ص: 500)

ای زیاد، از اسراف بپرهیز، و میانه روی را برگزین، از امروز به فکر فردا باش، و از اموال دنیا به اندازه کفاف خویش نگهدار، و زیادی را برای روز نیازمندیت در آخرت پیش فرست. آیا امید داری خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالی که از متکبّران باشی؟ و آیا طمع داری ثواب انفاق کنندگان را دریابی در حالی که در ناز و نعمت قرار داری و تهیدستان و بیوه زنان را از آن نعمت‏ها محروم می‏کنی؟ همانا انسان به آنچه پیش فرستاده، و نزد خدا ذخیره ساخته، پاداش داده خواهد شد. با درود.

سرانجام زیاد پس از خیانت های مالی به سوی معاویه گریخت!

 

کمیل بن زیاد :

او فردی با ایمان و مُخلص بود (که دعای کمیل به نام او معروف شده)، امّا در امور مدیریت نظامی و سیاسی ضعیف بود، و به جای ایستادگی در برابر دشمن، سُستی بخرج می‏دادکمیل فرماندار امام علی‏علیه السلام در شهر مرزی «هیت» بود و نتوانست جلوی یورش‏ها و تجاوزات سربازان معاویه را بگیرد، و بدون نقشه‏ای حساب شده برای جبران یورشهای معاویه به یکی از شهرهای مرزی شام «قرقیسا» حمله کرد که بهانه دیگری به دست معاویه داد و مورد نکوهش حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام قرار گرفت و عزل گردید. امام علی‏علیه السلام در نامه‏ای با نگرانی تمام به او نوشت که:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّیَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَرَأْیٌ مُتَبَّرٌوَإِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَةَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِیسِیَا، وَتَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ - لَیْسَ بِهَا مَنْ یَمْنَعُهَا، وَلَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا - لَرَأْیٌ شَعَاعٌفَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَی أَوْلِیَائِکَ، غَیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ، وَلَا مَهِیبِ الْجَانِبِ، وَلَا سَادٍّ ثُغْرَةً، وَلَا کَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً، وَلَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِهِ. (نهج البلاغة-ترجمه دشتی، ص: 599)

پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‏ای باطل است. تو در آنجا پلی شده‏ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‏توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می‏توانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‏کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‏داری . پس از یاد خدا و درود! 

-یک سؤال باقی می ماند و آن اینکه: رهبر بزرگوار که در مقابل مستکبران و حکومتهای متجاوز، آنطور قاطع موضع گیری می کنند، چرا در مقابل جریان های داخلی خطاکار اینقدر با مدارا و نرمش برخورد می کنند؟!

: فرق این دو گروه کاملاً معلوم است! آنها در جبهه ی مخالف هستند و اینها در جبهه ی خودی؛ و رهبر بزرگوار تأکید دارند که در جبهه ی خودی همه با هم وحدت داشته باشند و همدل و همزبان باشند و از هرگونه تفرقه و دو دستگی پرهیز کنند. حالا چطور توقع داریم خود ایشان عامل تفرقه و دو دستگی باشند؟!

همین رفتار پیامبر خداست که قرآن به خاطر آن پیامبر و اطرافیان او را ستوده (محمد رسول الله، و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم) [فتح 29]

-حالا تکلیف این مشکلات ما چه می شود؟ کی می توانیم توقع داشته باشیم که مشکلات برطرف شود؟

: اگر منتظر کسی هستید که بیاید و یک تنه همه مشکلات را حل کند، این آرزویی دست نیافتنی است! امام زمان هم چنین کاری نمی کند!

تا وقتی که مشکلات را به همدیگر پاس کاری کنیم و به گردن این و آن بیندازیم، هیچ مشکلی حل نمی شود! آن وقتی که همه از ولیّ الهی پشتیبانی کردیم و به او قدرت دادیم تا تصمیماتش را عملی کند... آن وقتی که هر کدام از ما جایگاه خودش را در جامعه پیدا کرد و تقصیر خود را از مشکلات به گردن گرفت، آن وقت می توانیم با عزم ملی، برای رفع مشکلات قدم برداریم و به مدد الهی جامعه را اصلاح کنیم.

إن شاء الله

برخی از مواردی که در عمل اختیارات رهبری را محدود می کند:

  1. حمایت نشدن از داخل

-  رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) : کما تکونوا یولى علیکم (هرطور که باشید بر شما حکومت خواهد شد!)

-  آنچنان که گذشت ولیّ الهی نیاز به بازو و نیروی کارآمد دارد و بدون نیروی کارآمد نباید توقع بالایی از او داشت.

-  اکنون در جامعه ی ما عده ای کار را به دست گرفته اند که خود را به پول فروخته اند و بنده ی دنیا هستند. چطور می توانند به خودشان تکانی بدهند و تغییر ایجاد کنند؟

-  بدتر از این، عده ای سر کار آمده اند و با رأی مردم قدرت یافته اند که نظراتشان عکس نظرات رهبری است و اگر رهبری بخواهد با آنها مقابله بکند ساکت نخواهند ماند (فتنه ی 88 که یادتان نرفته!).

-  حضرت امام هم گفت: جام ظهر را به من نوشاندند! (یعنی کارها آنطور که باب میل من است پیش نرفت)

-  رهبر بزرگوار فرمودند: من گفتم بودجه پژوهش را بکنند 1.5 درصد، فکر کردند برایشان منبر رفته ایم!

-  همچنین فرمودند: سالها قبل دستور مقابله با مفسدان اقتصادی را دادم، اما ...

-  چه حکم و ابلاغیه ای به قوت سیاستهای اقتصاد مقاومتی؟! آیا آنطور که رهبر انقلاب خواست شد؟ (پور مختار گفت: در مجلس کار جدی صورت نگرفته. آنطور که حجة الاسلام نبویان از زبان یکی از مردان دولتی نقل می کند، در دولت هم تا کنون عزم چدی در این زمینه نبوده است).

-  سخنان رهبری حتی در سطح حوزه علمیه (که بازوی نظام و رهبری هستند) برد ندارد و ایشان بارها دستوراتی داده اند که روی زمین مانده و اعمال سلیقه ی برخی علما در حوزه مانع پیاده شدن مطالبات ایشان شده. حال رهبری با کدام نیروی کاری می خواهد فرهنگ جامعه را بهبودی ببخشد؟

همه ی اینها نشان می دهد که ولیّ فقیه برای اعمال نفوذ بیشتر نیاز به حمایت دارد. همانطور که امام معصوم هم نیاز به حمایت دارد!

  1. سنگ اندازی دشمنان خارجی

توجه به دشمنانی که سنگ اندازی می کنند و ساکت نخواهند نشست (هم اکنون ما را به همین مقدار پیاده کردن اسلام تحریم کرده اند! اگر روزی بخواهیم کاری را ضربتی انجام بدهیم، غوغا به پا خواهند کرد)

  1. زمینه های انحراف در جامعه

توجه به عوامل و اسباب ریشه ای یک ناهنجاری می تواند وضعیت را برای ما بهتر ترسیم کند و درک بهتری به ما بدهد. با برخی از ناهنجاری ها نمی شود مبارزه کرد چون زمینه های آن در جامعه ریشه ای و عمیق است و تا زمانی که این زمینه ها اصلاح نشود نمی توان آن ناهنجاری را برچید! (مبارزه با معلول قبل از اصلاح علت معنایش سرکوب زدن به شعور اجتماعی است). اگر علت اصلاح نشود ناهنجاری دوباره بر می گردد.

زمینه های فرهنگی مثل: فیلمهای ایرانی! ماهواره ها، اساتید غرب زده دانشگاهها و ...

  1. جای پا باز کردن افراد نفوذی

توجه به نفوذ دشمن در جای جای مملکت: جالب است بدانید که 70 درصد داروخانه ها در دست بهائیت است و مالکان آنها بهائی هستند. به خانه های خودتان نگاه کنید و نفوذ دشمن را ببینید! این ماهواره ها چیست!

  1. ضرورت پرداختن به امور مهم تر و حیاتی

از آنجایی که مشکلات در جامعه فراوان و متنوع است، اولویت بندی جاهایی که ولیّ فقیه می خواهد اعمال نفوذ کند، ضرورت پیدا می کند. (ولیّ فقیه نیرو و اعتبار خود را صرف کدام مهم کند که حرف او برد داشته باشد و اعتبارش را از دست ندهد؟)

مثلاً امروز تمام همت رهبری صرف این مسأله شده که مذاکرات هسته ای آینده ی کشور و امنیت و استقلال ما را به مخاطره نیندازد، و در این راستا روشن است که خیلی از اعتبار خود را صرف نموده اند...

 

در تأیید ادعاهای بالا این کلیپ را حتماً ببینید

 

دانلود سخنان رائفی پور-فیدل کاسترو و داستان نفوذ منافق در کادر او

دانلود  کرسی آزاد اندیشی- حرف روی زمین مانده رهبری

دانلود نمونه حرفهای روی زمین مانده رهبری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">