بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلید حل مشکلات» ثبت شده است

۱۹
فروردين

دانلود حسن عباسی- الگوی نفوذ در مراکز تصمیم گیری

استکبار و نفوذ: تغییر اولویتها - واگذار کردن مسؤولیتها به دست نااهل

 

دانلود حسن عباسی- گفتگوی ویژه خبری

استکبار و نفوذ: الگوی نفوذ در نهادهای تصمیم گیری-طرح غرب برای نفوذ در ایران

 

دانلود حسن عباسی- نامه رهبری

نقشه استکبار: جنگهای مذهبی و رونسانس جدید-مشارکت شیطان در اموال و اولاد

 

دانلود حسن عباسی-استکبار ستیزی13آبان

استکبار ستیزی: حرکت انبیا در مقابله استکبار-تاریخ مقابله غرب و شرق-فقط اسلام بود که توان مقابله با غرب را داشت-شروع دوباره جنگهای مذهبی-خطرهای پیش رو-خطر نفوذی های داخلی-خطر جنگ نیمه سخت-احتمال حمله غرب به ایران

 

دانلود حسن عباسی-آیا رابطه با آمریکا وضع اقتصادی را بهبود می بخشد؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی-چرا بر سر سوریه هزینه می کنیم؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی- فیلم عمار

بصیرتی: فتنه بصیرت هنر- تعریف دینی هر یک-ارکان بصیرت-فرقان-شناخت حق از باطل-امر به معروف و نهی از منکر

 

دانلود حسن عباسی-هدف غرب تجزیه ی کشورهاست به صورتی که دائم در جنگ بمانند

نقشه استکبار

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
دی

سوراخ دعا را را گم کرده ایم؛ فکر می کنیم نمی شود! ضعف و کاهلی خودمان را به چشم دیگران می بینیم، به پای اصول می نویسیم و به دست تقدیر می سپاریم. انگار نه انگار که مشکل از خود ماست و ما در وجود این مشکلات و رفع آن سهم داریم...

می گوییم: بی هوا رأی ندهید! حزب باد را سر کار نیاورید! باد نکارید که توفان درو کنید!

چشم بسته می گویند: همین است که هست! به هر کس دیگر رأی بدهیم، آخر، تو زرد از آب در می آید؛ پس معلوم می شود ریشه خراب است و اصول و پایه ها غلط طرح ریزی شده اند!

یکی نیست به اینها بگوید: وقتی هنوز دعوا سر خوب و بد است... وقتی هنوز بدها امید دارند که با یک حیله و ترفند از شما رأی جمع کنند... وقتی خوب برای اثبات خوب بودن خودش باید به زحمت بیفتد... وقتی هنوز رقابت را بین خوب و خوب تر بر قرار نکرده ایم... چطور توقع داریم همان روز اوّل از داخل این سبد قرعه، بهترین در بیاید و همان شود که ما دنبالش بودیم!

به گذشته ی خودتان نگاهی بیندازید! خوب را سر کار آوردید، بعد به آن قانع نشدید. گفتید بگذار این یکی را هم امتحان کنیم. بعد گفتید! نه همان قبلی بهتر بود، بعد دائماً از خوب به بد و از بد به خوب فرار کردید! انگار از خوبی های خوب ناراحت بودید که نمی خواستید در خوب بودن پیشرفتی حاصل شود. 

عجیب است که در بین رئیس جمهور هایی که تا حالا انتخاب شده اند، اکثرشان اصلاً اعتقادی به یاری رسانی به مظلومین و مستضعفیان نداشته اند و افکاری داشته اند مانند افکار غربی ها که باید سرمایه داران را چاق کرد تا به داد کشور برسند! بقیه در امان خدا...

طوری شده که خوب تر ها اصلاً امیدی ندارد که به گردونه مسابقه راه پیدا کنند! بعد از احمدی نژاد خوب تر ها خواستند خودی نشان بدهند، اما هیچ کس به آنها نگاه هم نکرد! چون ملاک در نظر مردم خوب بودن نبود! خوب تر ها با چه امیدی به میدان بیایند، وقتی ملاک و معیار نزد مردم مشهور بودن و پولدار بودن و ریاکار بودن و امثال آنها است!

چه توقع! مشکل از خود ماست! بعد از حدود چهل سال هنوز در تردیدیم و به یک شناخت از طیف ها و شخصیتها نرسیده ایم! هنوز افراد ناصالح از گردونه مسابقات حذف نشده اند؛ هنوز به آن حد از رشد نرسیده ایم که انتخاب ها فقط بین خوب و خوب تر باشد. هنوز هم در انتخابهایمان با شیطان معامله می کنیم و خدا را هیچ در نظر نمی گیریم.

نا امید هستی؟! از خود توست!

فقط وقتی امید اصلاح کشورت را داشته باش که وقتی یک نفر خراب کرد، دیگر رأی نیاورد! اما وقتی تسامح می کنیم، وقتی شانسی رأی می  دهیم، وقتی جز ملاکهای شیطانی ملاکی نداریم... چه توقع!

قاعده است! اتفاقی نیست! از گردونه ی شانس، فقط شیطان بیرون می آید!

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
مهر

تاریخ درس گرفتنی است. وگرنه اگر قرار باشد همه تجربه ها تکرار شود، گذشت زمان بیهوده و لغو خواهد بود.

از تاریخ «پیامبر دوستانی» که نوه پیامبرشان را در کمال بی رحمی کشتند درس بگیرید. آنها برای امامشان «کارت دعوت» هم فرستادند، اما چه زود خود را به فراموشی زدند!

اشکال کار کجا بود؟ چطور شد که آن همه شور و علاقه به «حضور امام» به سرعت به سردی گروید؟

شاید سرّ مسأله در اینجا بود که اهل کوفه حسین را به خاطر حسین نمی خواستند و از او انتظاری جز نیل به خوشی دنیا نداشتند! پس هنگامی که احساس کردند برای رسیدن به حسین باید از جان و مال خود خرج کنند، همه عقب کشیدند و برای رسیدن به دنیای خود راه دیگری در پیش گرفتند؛ غافل از اینکه حسین را از دست دادند و به دنیا هم نرسیدند... بدین گونه بود که آزمایشگاه الهی پرتگاه آنان شد.

شهدای این انقلاب اما انقلاب را به خاطر اسلام خواستند و با شهادت، آنچه را که در پی آن بودند نقد یافتند.

اما شما در تنگنای دنیا تصمیمی نگیرید که در فردای راحتی مدیون خون شهدا باشید! (به یاد شهید حسین همدانی)

 

فکر می کنیم زرنگ هستیم و به جای انتخاب راهی که خدا نشان داده، راه نزدیک را انتخاب می کنیم! (از کودکی هم همین را به ما یاد داده اند: عکس خرگوش و هویج و انتخاب راه نزدیک تر)؛ غافل که راه نزدیک می تواند بیراهه باشد. راه نزدیک ممکن است کمین گاه دشمن باشد، و ما با این کارها کاری نداریم، فقط به آن مقصد فکر می کنیم، از هر راهی که می خواهد، باشد! مثل مردم کوفه که راه رسیدن به خوشی را در جنگ با حسین دیدند. آیا رسیدند به آنچه می خواستند؟ هرگز! همان که از آن می ترسیدند، سرشان آمد. بعد از حسین، یزید سه سال زنده بود، و سه فاجعه بر سر مسلمانان در آورد: قتل عام مردم مدینه، خرابی خانه کعبه و واقعه هره!

امام حسین این هشدار را به آنها داده بود، اما آنها پشت گوش انداختند. فرموده بود:

من حاول امرا بمعصیة الله کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر

هرکس از راه معصیت در پی رسیدن به خواسته خود باشد، آنچه را که طلب می کرده زودتر از دست می دهد و آنچه را که می ترسیده، زودتر سرش می آید.

در دیگر روایات نیز به این معنا تأکید شده:

من طلب الدنیا بعمل الآخرة کان أبعد له مما طلب

ویل لمن طلب الدنیا بالدین، ویل له

لا یترک الناس شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلا فتح الله علیهم ما هو أضرّ منه.

لقمان: بع دنیاک لآخرتک تربحهما جمیعاً و لا تبع آخرتک بدنیاک تخسرهما جمیعاً.

لا یقدر رجل علی حرام ثم یدعه لیس به إلا مخافة الله إلا أبدله الله فی عاجل الدنیا قبل الآخرة ما هو خیر له.

خیلی از ما چشممان به دست شیطان است! راهی را که شیطان نشان داده نزدیک و نقد حساب می کنیم و به سمت آن هجوم می آوریم و راه پیشنهادی خدا را نادیده می گیریم و به آن اعتقادی نداریم. غافل که نمی دانیم : خداوند امید هر کس را که به غیر او امید ببندد، نا امید می کند(حدیث). راهی که خدا نشان می دهد شاید نسیه بنماید، اما مطمئن باش، راهی که شیطان نشان می دهد نسیه هم نیست و هرگز خواسته ی تو را برآورده نمی کند و سرابی بیش نیست!

ببینید چقدر در زندگی چشممان به دست خداست؟ چقدر این کارها را تکرار می کنیم؟!

-   تأخیر نماز برای پیشبرد کارهای دنیا

-  کلاهبرداری، گرانفروشی، دزدی، کم فروشی، شغلهای مخلوط با حرام که هیچ برکتی برای ما ندارند

-  ریا برای رسیدن به شهرت

-  دوستی با دشمن برای عزّت یافتن (در حالی که خداوند فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا)

-  سازش با دشمن برای رفع تحریمها

و ...

با این حال، وقتی می خواهیم خدا را دور بزنیم، چطور رویمان می آید بگوییم: إیاک نعبد و إیاک نستعین!

چرا هیچوقت به این فکر نمی کنیم که کاری کنیم که خدا ما را کمک کند! اگر خدا پشتیبان ما باشد، می دانید یعنی چه...؟!

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
مهر
  • مهدی جهانشاهی
۱۴
شهریور

این سخنرانی ها چون خیلی کلیدی بودند و از طرفی با اهداف وبلاگ ما همخوان بودند، در اختیار شما قرار می دهیم.

از سخنرانی هایی هستند که از وقت گذاشتن برای آنها پشیمان نیستم.

 

امامی که باید از نو شناخت (94.3.14)

نمایه: خطر نشناختن امام و انقلاب- اهداف انقلاب خمینی-اعتماد به نصرت الهی

 

کلیپ ولایت فقیه: پذیرش ولایت فقیه مقدمه پذیرش حضور امام زمان

 

با کشتی نوح تا کشتی حسین

نمایه: حس گرایی یا ایمان به غیب- دین در زندگی و سیاست- پلورالیسم

 

غزه- فلسطین- حماس

نمایه: علل وقوع جنگ 50 روزه 2012- ساختارشناسی احزاب فلسطین و احزاب اسرائیل

 

شفافیت

نمایه: راه حل مشکلات کنونی جامعه- مطالبه عمومی شدن شفافیت کار مسؤولین- شفافیت در کشورهای مختلف- شفافیت مانع ناکارآمد جلوه کردن ایده ی جمهوری اسلامی- پروژه ی بعدی تحریم ها

 

فتنه های آخر الزمان

نمایه: خصوصیات فتنه ی سامری- گوساله در اندیشه ی بنی اسرائیل- شباهت های حضرت علی و هارون

 

پرسش و پاسخ

نمایه: یاری امام زمان- فرزند آوری و تربیت فرزند-نقش زن-آزمونهایی که پیش از امام زمان باید پس داد

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
شهریور

این ور خطی ها و آن ور خطی ها دعوایی دیرینه دارند.

این ور خطی ها حال خوبی دارند و آن ور خطی ها این را نمی فهمند! آن ور خطی ها هم فعلاً حال خوشی دارند، گرچه نمی دانند که چه لذتهای عمیقی را از دست داده اند و چه خطرتاتی در انتظار آنهاست! به هر حال مسلّم این وسطی ها دارند الکی خودشان را اذیت می کنند؛ و دائماً از این ور خط و از آن ور خط طعنه می خورند که: یا بیایید این ور، یا بروید آن ور! این چه کاری است که دو دل و مردّد در آن وسط پا پیش و پس می گذارید و اینقدر خودتان را آزار می دهید؟!

وسطی بودن بد دردی است! وسطی ها کم هم نیستند! آنهایی که در صف خوبان هستند، اما از مزایای خوبان خالص بی بهره اند؛ نه مثل خوبترین ها پشتشان به حمایت خدا گرم است و نه مثل آدمهای خالص بد، خدا آنها را به حال خودشان رها کرده تا هرکاری دلشان می خواهد بتوانند بکنند!

خوب اند، اما نمی توانند خوبی را به نتیجه و فرجام برسانند و کار را نیمه کاره رها می کنند! زحمت می کشند اما زحمت را حیف می کنند و دسترنج زحماتشان را نمی بینند.

می خواهند خوب باشند، اما گاهی مرتکب اشتباهی می شوند که مستحق تنبیه و توبیخشان می کند. خوب اند، اما نه آنقدر خالص که طعم خوبی را بچشند و سختی های در مسیر حق بودن به کامشان شیرین بیاید!

بعضی از این وسطی ها زبان به گلایه هم باز می کنند و از اینکه راه خوبی را انتخاب کرده اند ابراز پشیمانی هم می کنند؛ غافل از اینکه مسیر مسیر صحیحی است، اما کو رهرو؟!

به جمهوری اسلامی رأی می دهند اما یادشان می رود که: تا گناه هست، برکت نیست! حریم امنی برای خود در نظر می گیرند و دائم گناه می کنند، بعد هم تعجّب می کنند که چرا اینقدر نعمت ها به آنها پشت می کنند؟!

وانمود می کنند که: خدا حلال مشکلات است! خدا هم راه را به آنها نشان داده: «قاتلوهم حتی لا تکون فتنة» (آنقدر بجنگید که بساط فتنه و اذیت و آزارهای جبهه شیطان برچیده شود). اما پای استقامت که می رسد پا پس می کشند و با جام زهر، کارها را نیمه تمام می گذارند! (اگر حزب شیطان منزوی می شد کار تمام بود، اما با پذیرش قطعنامه ها دوباره شیطان نیرو گرفت)

فکر می کنند که دَین خود را نسبت به راه انقلاب ادا کرده اند و سپس بر معیار دنیا و شهوت، به افرادی قدرت می دهند که هیچ ربطی به دین و پاکی ندارند! گویا از رأی به جمهوری اسلامی خسته شده اند که به بنی صدرها رأی می دهند!

چیز تازه ای هم نیست! اطرافیان امیر المؤمنین هم بعد از اینکه ایشان را بر سر کار آورند، چند صباحی نگذشت که به حکمیت ابوموسی اشعری تن دادند و دست علی علیه السلام را بستند. مردم کوفه هم با نامه دعوت، به استقبال حسین علیه السلام آمدند، اما عبید الله بن زیاد را گزینه ای چرب تر یافتند و مسیر مستقیم را رها کردند.

جندین بار از این کارهای نیمه کاره، ظهور عقب افتاده و تحمل نکردن زحمتی کوتاه، زحمات هزار ساله به گردن ما انداخته، و ما هنوز که هنوز است از گذشته ی خودمان پشیمان نیستیم.

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ إِلَى السَّبْعِینَ بَلَاءٌ وَ کَانَ یَقُولُ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ وَ قَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى کَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِی السَّبْعِینَ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِینَ وَ مِائَةِ سَنَةٍ فَحَدَّثْنَاکُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِیثَ وَ کَشَفْتُمْ قِنَاعَ السِّتْرِ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ وَ قُلْتُ ذَلِکَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ کَانَ ذَاکَ.

هزار سال گذشته و هنوز مردم به این باور نرسیده اند که تنها راه مقاومت است! راه مبارزه را شروع می کنند، اما از ادامه ی آن خسته می شند و چون آن را به پایان نمی رسانند، آن خوشی را که منتظرش بودند نمی بینند! باور ندارند که برای رسیدن به آسایش باید از سختی عبور کرد، نه اینکه از آن فرار کنند! (فإنّ مع العسر یسراً).

چیزی نمانده که شیطان منزوی شود، چیزی نمانده که اولیای شیطان از جبهه حق قطع امید کنند، که ناگاه رهپویان راه حق از ادامه ی راه خسته می شوند و به سازش با شیطان تن می دهند. اشتباهی که در طول تاریخ بارها تکرار شده و اهل حق سیلی این کوتاهی را خورده اند.

حرف امام همان حرف قرآن بود که فرمود: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کلّ عالم (حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (بقره 193). اما جام زهر را به او نوشاندند و کار ناقص ماند!

 هنوز فتنه و فتنه جو در عالم کدخدایی می کند و مردم از دست کدخدا کسب عزّت و آسایش می کنند! غافل که خدا فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا.

اگر می خواستند از شیطان کسب عزّت کنند، پس چرا از همان اوّل صف خود را از صف ولایت الله خارج نکردند؟ چرا راه را تا نیمه آمدند، جایی که راه بازگشتی برایشان باقی نمانده است؟ چرا پس از رویارویی با این سگ هار، به آن پشت کردند و چنین تعقیب و گریزی را برای خود رقم زدند؟

این را تنها قوم پیروز فهمید، که تنها راه مبارزه است، و این مبارزه ادامه دارد تا جایی که ریشه های فتنه در عالم بخشکد و فریاد شیطان به آسمان بلند شود. آنها کسانی هستند که به این باور رسیده اند: قدرت دشمن در ضعف ماست!

این را قوم موسی پس از اینکه او را از دست دادند فهمیدند! ابتدا از مبارزه سر باز زدند و تاوان این کوتاهی برایشان شد: 40 سال سرگردانی! و پایان 40 سال زمانی بود که عَلَم زمین افتاده ی مبارزه را دوباره بر افراشتند و با رهبری جانشین حضرت موسی به سرزمین مقدّس سرازیر شدند و ستمگران را از آنجا بیرون کردند... (رجوع به تفاسیر ذیل آیه 20 به بعد از سوره مائده).

عجیب نیست که از بین ائمه معصوم شرایط رسیدن به زندگی مطلوب و ایده آل تنها برای امام زمان مهیا می شود! زیرا اوست که یارانی دارد «کأنّهم بنیان مرصوص». مثل کوه مقاوم، که کار را به انتها می رسانند. این امام با چنین یارانی است که می تواند تفسیر وعده ی الهی باشد، آن وعده ای که خدا به پیامبرش نوید داده بود: هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون. (توبه 33)

 

بخشی از سخنرانی استاد پناهیان مرتبط به موضوع

«می‌دانید که وقتی بنی اسرائیل از زیر بار ستم فرعون رها شدند و پیروز شدند چه معجزاتی برای‌شان رخ داد. از باز شدن رود نیل گرفته تا جوشیدن دوازده چشمه از دل سنگ برای دوازده قوم (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً؛ بقره/۶۰) و اینکه از آسمان غذای پخته و آماده برایشان نازل می‌شد.(أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی؛ بقره/۵۷) اما همۀ این زحمت‌ها را یک نفر به باد داد!

یک موسی(ع) است و یک قوم بنی‌اسرائیل و یک داستان بزرگ تاریخی و آن‌همه شکنجه و نجات و منجی و یک سامری! و سامری کسی بود که بعد از این‌همه معجزه، این‌همه شکنجه و زحمت، مردم را گوساله‌پرست کرد.

پیامبر(ص): گروهی از امت من بر دین «سامری» هستند و شعارشان «جنگ نباشد!» است/ امامِ اینها ابوموسی اشعری است

سلمان فارسی فرمود که پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین می‌فرماید: «امت من به سه دسته تقسیم خواهند شد؛ ۱. فرقه‌ای بر حق هستند باطل نمی‌تواند یک ذره از آنها کم کند، مرا و بچه‌های مرا دوست دارند؛ مَثل اینها مثل طلای نابی است که هرچقدر این طلای ناب را در آتش ببری و شکنجه دهی و بگدازی، جز عیار طلای او اضافه نخواهد شد. ۲. فرقه‌ای هستند که بر باطل هستند حق نمی‌تواند یک ذره از باطل بودن آنها را کم کند؛ یُبْغِضُونِّی وَ یُبْغِضُونَ أَهْلَ بَیْتِی؛ اینها از من بدشان می‌آید و از اهل‌بیت من متنفر هستند. مانند آهنی که هرچقدر آنرا در آتش ببری، جز سیاهی به آن اضافه نخواهد شد تَفْتَرِقُ أُمَّتِی ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ عَلَى الْحَقِّ لَا یَنْقُصُ الْبَاطِلُ مِنْهُ شَیْئاً یُحِبُّونِّی وَ یُحِبُّونَ أَهْلَ بَیْتِی مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الذَّهَبِ الْجَیِّدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا جَوْدَةً وَ فِرْقَةٌ عَلَى الْبَاطِلِ لَا یَنْقُصُ الْحَقُّ مِنْهُ شَیْئاً مَثَلُهُمْ مَثَلُ الْحَدِیدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا شَرّاً؛»(امالی مفید/ص۳۰)

بعد می‌فرماید: «وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ؛ یک گروهی هم هستند که مذبذب هستند (یعنی در این میانه گیج هستند. معلوم نیست که دشمن اهل‌بیت(ع) هستند یا دوست اهل‌بیت(ع) هستند) اینها بر دین سامری هستند» شعار سامری چه بود؟ سامری یک شعاری داشت؛ هر کسی نزدیکش می‌شد می‌گفت «به من دست نزنید؛ لا مِساسَ»(سورۀ طه/۹۷) یعنی مرا مسّ نکنید. ظاهرا به خاطر ترس و وحشتی که از اجتماع و مردم در او پیدا شده بود و از مردم و اجتماع فراری بود. به هر حال این «لا مِساسَ» تکیه‌کلام او بوده است. پیامبر(ص) در ادامۀ روایت می‌فرماید: «این گروه مذبذب که بر دین سامری هستند، نمی‌گویند «لا مِساسَ» بلکه تکیه‌کلام یا شعارشان این است «لا قتال» یعنی «جنگ؛ نه!» امام اینها عبدالله بن قیس اشعری، یعنی همان ابوموسی اشعری است؛ لَا یَقُولُونَ لا مِساسَ لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ لَا قِتَالَ إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی»(امالی مفید/ص۳۰)

ابوموسی اشعری با شعار «جنگ نباشد» و گفتن اینکه «مردم از جنگ خسته شده‌اند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکست‌خورده‌ را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد که بعد از آن موجب خونریزی‌های فراوانی در جهان اسلام شد. به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) بعد از آن ماجرا، رسماً در قنوت نمازش ابوموسی اشعری را لعن می‌کرد. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع): أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ.(امالی طوسی، ۷۲۵)

امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «هر قومی یک سامری دارند و این(حسن بصری) سامری این امت(در میان بصریون) است، او مانند سامری نیست که از اجتماع می‌ترسید و لا مساس می‌گفت، بلکه از جنگ می‌ترسد و «لَا قِتَال» می‌گوید؛ أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ(احتجاج/۱/۱۷۲)

ابوموسی اشعری نیز در روایات متعدد سامری این امت شمرده است؛ او با شعار «لاقتال» یا «جنگ نه!» در واقع آغاز فتنه‌های عظیم و جنگ‌های بزرگ را رقم کرد؛ چون پس از اشعث، او بود که کار امیرالمؤمنین(ع) را سُست کرد و کار را به فتنه‌های بعدی کشاند.

در روایت دیگری هست که ابوموسی اشعری جاثلیق این امت است. (جَاثَلِیقِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِی‏؛ خصال/۲/۵۷۵) جالب اینجاست که اینها قبل از ابوموسی اشعری(یعنی در زمان رسول خدا(ص)) گفته شده است و خبرش را از قبل داده‌اند. (شاید منظور از جاثلیق، کسی باشد که دین دارد ولی دینش از سیاست جداست) در آن زمان هم مظهر معنویت سکولار، ابوموسی اشعری بود.»

منبع

 

 

 

 

 

النساء ،آیه 5:

فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاة الدنیا بالآخرة و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل أو یغلب فسوف نؤتیه أجرا عظیما * وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا * الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا 71 - 76 .

 

 

در همین زمینه دانلود کنید:

سخن رهبری:  پایان تحریمها 

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
مرداد

- این چند نمونه را به ذهن بیاورید:

***

قوم بنی اسرائیل قومی بودند که سایه ی سنگین سختی ها و مشکلات بر سرشان سنگینی کرد و دستانشان را به دعا بلند کرد تا از خدا بخواهند فرج و گشایش معجّل شود. منجی الهی پیش از موعد مقرّر به داد آنها رسید! موسی از رود نیل به خانه ی فرعون راه پیدا کرد و در آنجا پرورش یافت تا خاتمه دهنده ی آنهمه ظلم و استکبار باشد.

اما همین قومی که منجی برای حلّ مشکلاتشان از طرف خدا آمده، در برهه ای از زمان زبان به شکایت می گشایند و به پیامبرشان می گویند: ای موسی! چه شد آن راحتی که دنبال آن بودیم؟ نرسیدیم به آنچه می خواستیم! (اعراف 129: قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا...)؛ حضرت موسی هم چاره ای نداشت جز اینکه آنها را دلداری دهد و به آینده ی روشن امیدوار کند: صبر پیشه کنید که دشمن شما هلاک خواهد شد و اهل تقوا زمین را به ارث خواهند برد.

***

در عرصه ای دیگر، در زمان امیر المؤمنین علیه السلام، مردم از ظلم حکومت وقت به ستوه آمدند، خلیفه (عثمان) را با دست خود کشتند و علی علیه السلام را به جای او در رأس امور قرار دادند تا عدالت را بگستراند و ظلم را ریشه کن کند. با این حال آیا این مردم طعم خوشی و راحتی را چشیدند؟ نه! پنج سال امیر المؤمنین در رأس امور قرار داشت و عمده ی این مدت کوتاه، به چند جنگ طولانی مدت، سپری شد. آخر هم همه چیز خراب شد و با شهادت امیر المؤمنین امارت جامعه به همان خاندانی برگشت که اهل ظلم و فساد بودند.

***

باز هزار سال گذشت... مردی از قم به پا خاست و نظام ستم شاهی را کنار زد و مردم یک بار دیگر حکومت خدا را بر خود تجربه کردند. الآن نزدیک به 40 سال از آن زمان می گذرد؛ آیا مردم رسیدند به آنچه که می خواستند؟! هنوز عده ای شاکی اند که: چرا حکومت کاری برای ما نمی کند؛ نرسیدیم به آنچه که می خواستیم؟!

- یک سؤال مهم!

اینجا اگر زرنگ باشید یک سؤال مهم ذهن شما را مشغول می کند: نکند امام زمان بیاید و باز مردم نرسند به آن آسایشی که در انتظارش بودند! نکند پس از گذشت چند سباحی از ظهور امام زمان (عج) عده ای بر خیزند و به امام زمان اعتراض کنند که: آقا! نرسیدیم به آنچه که می خواستیم! پس چه شد آن آسایشی که وعده اش را داده بودید؟

سرّ مسأله کجاست؟ حلقه ی مفقوده ای که آن را گم کرده ایم کجاست؟

تمام اشکال از اینجا سرچشمه می گیرد که منتظر یک «نفر» هستیم که بیاید و یک تنه، همه ی مشکلات ما را اصلاح کند! گویا اصلاح مشکلات کار یک فرد است. او بیاید و کارها را جفت و جور کند، ما هم کناری بایستیم و او را نگاه کنیم!

این فکر اشتباه خیلی در بین ما رواج دارد، از قبل هم همین تفکر بوده و هست.

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود!

امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند [که همه ی امور به دست ایشان اصلاح شود]! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه [آنقدر زحمت بکشید که] خون و عرقتان را با هم، با آستین پاک کنید!

اینطور می شود که با این فکر هیچ وقت به آن آسایشی که دنبالش هستیم نمی رسیم! امام زمان هم بیاید با این فکر کارها پیش نمی رود؛ چون اساساً حلّ مشکلات کار یک نفر نیست و تا همه با هم آستین بالا نزنند و برای رفع مشکلات همکاری نکنند، همان آش است و همان کاسه!

این فکر اشتباه را بنی اسرائیل در حد حادی در ذهن داشتند و به همین خاطر بود که چیزی نگذشته از آمدن حضرت موسی به او اعتراض می کنند و می گویند : قبل از آمدن تو در سختی بودیم، حالا هم در سختی هستیم ... (و این بر خلاف رویه ی اطرافیان طالوت و داوود و سلیمان است که آنها به کمک ولیّ خدا برخاستند و کارها به سرانجام رساندند!)

- پس کلید حل مشکلات ما در دست کیست؟

در دست خود ماست و باید خرج آن را بپردازیم و هزینه اش را متقبّل شویم! اگر همه با هم آستین بالا بزنیم و ولیّ زمان را در راه رسیدن به اهداف الهی کمک کنیم، به هر آنچه که می خواستیم می رسیم.

در حالی که الآن دلهای مؤمنان پراکنده و متفرق است و اینگونه هیچ کاری پیش نمی رود. امام زمان هم از ما گله دارد و ناراحت است که چرا از جاده خارج شده ایم و هرکدام راه خودمان را داریم می رویم. فرمودند:

«ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا».

اینجا امام زمان گله می کند که: با ما عهدی بسته بودید که فراموش کرده اید، در وفای به این عهد با هم همدل و همزبان نیستید! و همین سرّ جدایی ما از شماست؛ و إلا اگر همدل و همزبان بودید لحظه ای فیض حضور ما را از دست نمی دادید!

[نشان می دهد که «همدلی و همزبانی» و «عزم ملی» که خواسته ی مقام معظم رهبری از ماست، اگر محقّق بشود، ظهور محقّق می شود و حلّ تمام مشکلات ما در گرو آن است!]

این همان گله و شکایتی است که امیر المؤمنین از مردم و اطرافیان خود داشت. آنها شکایت می کردند که: چرا به آسایشی که می خواستیم نرسیدیم! امام هم شکایت می کرد که: چرا با هم نیستید و چرا هرچه من می گویم شما کار خودتان را می کنید! فرمودند:

«وإنی والله لأظن أن هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم وتفرقکم عن حقکم وبمعصیتکم إمامکم فی الحق وطاعتهم إمامهم فی الباطل ، وبأدائهم الأمانة إلى صاحبهم وخیانتکم وبصلاحهم فی بلادهم وفسادکم . فلو ائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب بعلاقته. اللهم إنی قد مللتهم وملونی وسئمتهم وسئمونی فأبدلنی بهم خیرا منهم وأبدلهم بی شرا منی».

(گمان من بر این است که آنها به زودی سیاست امور را از چنگ شما برون خواهند آورد، چرا که آنها در باطلشان متحد و با هم هستند ولی شما در مسیر حقتان با هم تفرقه دارید! شما از امامتان در سخن حق سرپیچی می کنید و آنها از امامشان در سخن باطل حرف شنوی دارند... خدایا آنها را خسته کرده و آنها هم مرا خسته کردند، پس بهتر از آنها را برایم مقرّر فرما و بدتر از من را بر آنها مسلّط گردان!).

اینطور می شود که یک قوم بر اثر یکپارچه نبودن و سرپیچی از امام ناصح، کار را بر خودشان دشوار می کنند و مورد نفرین امام واقع می شوند و عاقبت سنگینی هم در انتظار آنهاست. همچنان که امام خامنه ای این خطر را بر ما گوشزد کردند و فرمودند:

«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای ناکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد».

*********

امروز چند عرصه مهم پیش روی ما هست که در آنها باید همدلی و همزبانی را نشان بدهیم و إلا کار از این که هست مشکل تر می شود:

  1. پرونده ی هسته ای که رهبر انقلاب دستور دادند: مردم پیگیر مذاکرات باشند و بدانند که چه اتفاقاتی دارد می افتد!
  2. پرونده ی انتخابات که در آن باید به کسانی رأی بدهیم که همسو با آرمانهای امام و انقلاب باشند (نه مثل رأی گیری سال 92 که نمادی از تفرقه و دو دستگی بود!).
  3. پرونده ی مشکلات که باید آن را با صبر و بردباری پشت سر بگذاریم و سهم خود را از اصلاح مشکلات به عهده بگیریم (مثل تولید جنس مرغوب و عَرضه ی منصفانه، مصرف جنس داخلی، پرهیز از اسراف و ...).
  • مهدی جهانشاهی
۰۴
مرداد

ابتدا چند جمله از اظهارات طرف غربی را با هم مرور می کنیم: (اظهاراتی که در مجامع حقوقی بیان کرده اند، نه اظهاراتی که پشت تریبون آزاد خطاب به عامه ی مردم بیان کرده اند!)

 

1.  نگه داشتن تحریم هزینه داشت.

به جز اظهارات صریح کری که اخیراً در پاسخ به کنگره آمریکا بیان کرد، قبل از این هم این واقعیت را از زبان آنها شنیده بودیم:

اگر آمریکا بخواهد مذاکرات را ترک کند یا اینکه باعث فروپاشی آن شود، نه تنها ما در جلوگیری مسالمت آمیز از یک ایران مسلح به سلاح هسته ای ناکام خواهیم ماند بلکه باعث می شویم که دستیابی به این نتیجه بعید تر شود، رژیم تحریم های چندجانبه ای که ایران را به پای میز مذاکره آورد به احتمال زیاد از هم خواهد گسست و رژیم ایران نیز به احتمال زیاد تصمیم خواهد گرفت تا به برنامه ی هسته ای خود بدون محدودیت و نظارت سرعت بخشد.

دلیل اینکه ما توانستیم تحریم ها را به طور فراگیر و جمعی برضد ایران حفظ کنیم تعهد برای حل و فصل دیپلماتیک مسئله هسته ای ایران بود. بنابراین کشورهای سراسر جهان حتی متحدان خوبی مانند ژاپن و کره جنوبی تمایل داشتند که واردات نفت خود را از ایران محدود کنند زیرا بر این باور بودند که ما در تلاش برای حل و فصل صلح آمیز مسئله هسته ای ایران هستیم. اگر آنها احساس کنند که ما در مسیر دستیابی به توافق صلح آمیز هسته ای نیستیم احتمال دارد که تعهد خود در این زمینه را رها کنند و ما دیگر قادر به حفظ تحریم ها نخواهیم بود.

 

2.  آنچه که برنامه هسته ای را محدود کرد تحریم ها یا تهدید ها نبود، بلکه مذاکره بود!

این تحریم ها در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای موثر نیستند. تحریم ها به آوردن ایران به میز مذاکره کمک کرد. چند سال پیش ایران 164 سانتریفوژ داشت و همانطور که تحریم ها ادامه یافت و گسترش یافت ایران به شرایط کنونی رسید که نوزده هزار سانتریفوژ دارد.

یک حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل ممکن است که پیشرفت هسته ای ایران را دربهترین حالت دو تا سه سال به عقب بیاندازد، این مدت زمان بسیار کمتر از زمانی است که توافقنامه هسته ای مورد مذاکره ی 1+5 با ایران آن را پوشش می دهد.

در تلاش ما برای جلوگیری از رسیدن ایران به سلاح اتمی، تحریم ها به تنهایی جواب ندادند. تحریم ها هرگز به تنهایی نمی توانستند باعث شوند، ایران به نصب سانتریفوژ یا غنی سازی اورانیوم خاتمه بدهد بلکه تحریم ها همواره برای این منظور بودند که به عنوان ابزار، ایران را مجاب به مذاکره جدی کند و این نیز جواب داده است. حال ما در وضعی هستیم که ایران به صورتی جدی با 1+5 تعامل می کند، در حالی که پیشرفت برنامه اتمی ایران متوقف و در برخی موارد نیز برنامه به عقب رانده شده است

از مجموع کلمات فوق می توان برداشت کرد:

به خاطر مذاکره بود که آنها توانستند به این تحریمهای غیر منطقی ادامه دهند و دولتهایی را که در رکود اقتصادی به سر می برند، به پایبندی به این تحریمها مجاب کنند!

از طرفی اگر مذاکره نباشد، برای آنها تحریم کاری پر هزینه و بی فایده است و انگیزه ای از تحریم ندارند. و کافی بود که بحث مذاکرات پیش نیاید تا آنها تحریمها را آزاد کنند!

لذا این تحریمهایی که در ضمن مذاکره می خواهند آزاد کنند، امتیازی صد در صد سوخته است و روغن ریخته را می خواهند نذر امام زاده بکنند.

بلکه بالاتر! اگر نرمش نشان نمی دادیم و پای میز مذاکره نمی رفتیم، تا الآن آمریکا مجبور شده بود که تحریمها را آزاد کند!

از طرفی بارها گفته اند: این تحریمها بود که ایران را پای میز مذاکره آورد.  / این یعنی: اگر ما پای میز مذاکره نمی رفتیم تحریمها در نظر آنها بی اثر بود و مجبور بودند آن را کنار بگذارند.

 

اما از این به بعد، آنها چطور خواهند توانست جامعه ی جهانی را برای ادامه ی تحریم ها متقاعد کنند؟

ساده است! الآن هم چون تحریم ها را اهرم فشاری برای پایبندی ایران به تعهداتش می دانند؛ هیچگاه این اهرم فشار را از دست نمی دهند و به بهانه ی تخلّف ایران از تعهداتش این فشار را شدید تر هم خواهند کرد.

************

یک قاعده:

شیطان اگر شیطان است نمی شود دل او را به دست آورد و با او به توافق رسید!

راه پس زدن شرّ شیطان تنها یک چیز است، زبان خوش حالی نمی شود! مستکبر اگر مستکبر است فقط حرف زور سرش می شود. باید کاری کرد که از اذیت ما قطع امید کند و مجبور شود پا پس بکشد.

این یک قانون قرآنی است...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

خیلی ها این سؤال را می پرسند که: شما که به روند مذاکرات اینقدر ایراد می گیرید، راهکار ارائه بدهید. اگر در جریان این مذاکرات به این شکلی که هست قرار نگیریم پس چکار کنیم؟ چطور از شر تحریم ها خلاص بشویم و اقتصاد خوابیده ی مملکتمان را درست کنیم؟!

کسانی که اینطور حرفها را می زنند، انگار وضعیت امروز ما را وضعیت شعب ابی طالب می دانند! محاصره ی سختی که راه خلاصی از آن وجود ندارد. در حالی که به گفته ی رهبر بزرگوار ما امروز در وضعیت بدر و خیبریم نه شعب أبی طالب!

پیش از بررسی راههای ممکن پیش رو، سؤالی دارم. آیا امروز ما سخت تر از اوایل انقلاب است؟ آیا فشار سختی ها طاقت فرساتر از آن زمان است؟ آیا مردم ما که توانستند آن گردنه ی سختی را با صبر و تلاش پشت سر بگذارند، در وضعیت امروز درمانده شده اند؟ یا اینکه آن روز در وضعیت جنگ بودیم و امروز نیستیم؟! یا اینکه خدا خدای دیگری است و اگر او را یاری کنیم دیگر ما را یاری نمی کند! چرا آخر امروز این حرف را می زنیم؟ به جای این حرفها کمی دقت کنیم و ببینیم در موقعیت جنگ هستیم، جنگ اقتصادی، پای آرمانها ایستاده ایم و هدف داریم! این طور که باشد گرسنگی را هم تحمّل می کنیم...

اما برویم سر جواب های آن سؤال: گزینه های پیش روی ما به جز مذاکره چیست؟

اولاً مبنای این سؤال این است که مذاکره یکی از گزینه های پیش رو است و می تواند ما را به مقصود برساند. در حالی که با نگرش جامع به ماهیت استکبار در می یابیم که این تفکّر ناقصی است و هسته ای بهانه ای بیش نیست. شاهد مطلب اینکه: ما سابق بر این در موضوعات هسته ای مذاکرات متعددی داشتیم. حتی تیم مذاکره در سالهای 82 به بعد همین افراد بودند (روحانی و ظریف) و همان موقع این تجربه برای ما حاصل شد که طرف غربی طرف حساب خوبی نیست و به کمتر از برچیده شدن بساط هسته ای ما راضی نیست! آخر هم معلوم نیست این تحریم هایی که تنورش داغ است برچیده شود و این فشارها کم شود، چون بهانه های غرب برای تهدید متعدد بوده و هست و خواهد بود. آزموده ر اآزمودن خطاست! به بیان رهبر بزرگوار: نباید به نقطه های خیالی دل خوش کرد!

لذا در وضعیتی که تمام راهها به روی ما بسته باشد، باید مطمئن باشیم که این یک راه از دیگر راهها بسته تر است.

حالا شما ببینید! دو سال مذاکره کرده ایم و به هیچ نتیجه ای نرسیدیم (جز اینکه تحریم ها و تهدیدها بیشتر هم شد). حتی از آن توافق اوّلیه هم هیچ خیری به ما نرسید. با این وجود چطور می توانیم راه مذاکره را یک راه زود بازده بدانیم.

از این که بگذریم، مبنای دیگر این اشکال به این است که همه ی مشکلات به تحریم گره خورده است!

این در حالی است که در اواخر دولت احمدی نژاد همه اذعان داشتند که بخش زیادی از مشکلات به خاطر بی تدبیری هاست. اما امروز همه ی انگشتها به سمت بحث هسته ای و تحریم ها نشانه گرفته شده است.

در یکی از مطالب پیش رو جایگاه تحریم را در چارچوب ضعفهای اقتصادی کشورمان بررسی خواهیم کرد و ثابت خواهیم کرد که ضعفهای بزرگ تر از تحریم در چرخ اقتصاد ما وجود دارد، مثل فرار مالیاتی و معوقات بانکی و دغدغه های عرصه تولید و...!

این است که رهبر بزرگوار از سالها قبل گزینه ی روشن تری را به دولت عرضه کرده اند و آن «اقتصاد مقاومتی»، «اصلاح الگوی تولید و مصرف» و «چشم دوختن به ظرفیتهای درون کشور». شاخصه های اقتصاد مقاومتی تمام ضعفهای کلان اقتصادی را در کشور ما نشان می دهد!

گذشته از این، مشکل تحریم مشکلی نیست که نتوان با آن کنار آمد! همین امروز که در وضعیت تحریم هستیم واردات ما از زمانی که تحریم نبودیم چندان کمتر نشده است و حتی خام فروشی نفت ما چندان کم تر نشده است. تا کنون در دور زدن تحریم ها موفق بوده ایم و اگر بیشتر تلاش کنیم موفق تر هم خواهیم بود.

می گویند: پول در دست نداریم تا کار کنیم، این توجیهی است که رهبر بزرگوار به هیچ وجه آن را موجه ندانسته اند و بارها پاسخ آن را داده اند. بسیاری از مشکلات (چنان که اشاره خواهد شد) مشکل اجرایی و مدیریتی است و بحث کمبود بودجه نیست! بعلاوه اگر برای سبد کالا مثلاً پول داریم، پس برای ایجاد شغل هم پول داریم!

[منو حول ورداشته اگه تحریم ها برداشته بشه، کی حوصله اش میگیره اقتصاد مملکت رو درست کنه؟ حالا که وضع خرابه و داره آبروی دولت می ره، تصمیمی برای ترمیم این اقتصاد بیمار ندارن! چه برسه که دو قرون پول بیاد توی مملکت، منتظر 3هزار میلیاردها باشید...]

از این حرفها که بگذریم، به سراغ همین گزینه ی مذاکره می آییم! مذاکره و چانه زنی قواعدی دارد که در این دور از مذاکرات اصلاً مراعات نمی شود. از جمله:

  • مذاکره باید با دست پر باشد. اینکه تمام فعالیتهای اقتصادی را تعطیل کنیم و بعد سر میز مذاکره بنشینیم کار را به جایی نمی رساند.
  • مذاکره باید با همراه داشتن یک اهرم فشار باشد. به اعتراف طرف غربی اهرم فشار ما تحقیق و توسعه بود. اهرم فشار ما بیست درصد بود که همان روز اوّل به بهانه ی اعتماد سازی به طرف مقابل تسلیم کردیم.
  • مذاکره باید از موضع قدرت باشد. دیپلماسی خنده در برابر زورگو، و مذاکره بر پایه ی اعتماد، نتیجه نمی دهد.
  • مذاکره باید به دور از عجله باشد. هر طرف که عجله نشان دهد در مذاکره باخته است.
  • مذاکره باید یک مرحله ای باشد تا اجازه ی پیشروی گام به گام را به طرف مقابل ندهد.

حالا با وجود این بی تدبیری ها چطور می توان این تیم مذاکره کننده را یک دیپلماسی قوی دانست؟!

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
تیر

اینهمه فساد در جامعه هست. چرا حکومت جلوی اینها را نمی گیرد؟ اینهمه رانت خاری... اینهمه بزن و ببند و سیاسی بازی... اینهمه حق خوری و ظلم... آنهایی که قدرت دارند چرا جلوی اینها را نمی گیرند؟ چرا فکری به حال ما نمی کنند؟ پس چرا اصلاً حکومت تشکیل دادند؟

جواب: ادامه مطلب

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد
  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برای بصیرت و آگاهی بیشتر نسبت به روند مذاکرات... نسبت به آرمانهای انقلاب و ... حتماً کلیپها رو ببینید.

گلچین شده هستند...

 
  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد
  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد
  • مهدی جهانشاهی
۰۸
خرداد

قبل از انقلاب وضع افتضاح بود و پدران ما علیه شاه قیام کردند، بعد از انقلاب انتظار می رفت همه مشکلات تمام شود، اما تازه درد سرها شروع شد! جنگ و فتنه و تحریم و ... هنوز بعد از 30 سال خیلی ها ناراضی هستند و می گویند: نرسیدیم به آنچه می خواستیم.

چیز عجیبی نیست! قوم حضرت موسی هم که داستانش در قرآن آمده برای آمدن منجی دعا کردند تا آنها را از دست فرعون نجات بدهد؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی آمد تازه مشکلات شروع شد! حالا باید آستین بالا می زدند و با دستان خودشان ظالمان و ستمگران را برکنار می کردند. به موسی گفتند:

قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.

«گفتند ای موسی! پیش از آمدن تو اذیت کشیدیم و پس از آمدن تو هم اذیت کشیدیم! موسی پاسخ داد: امید داشته باشید که خدا دشمن شما را هلاک کند و شما را جانشینان زمین قرار دهد، تا ببیند بعد چه می کنید!»

آخر هم طاقت نیاورند و نیمه ی راه، رسالت را ناتمام رها کردند!

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ... [تا آیه:] قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ.

خلاصه معنا: موسی گفت: نعمت های خدا را یاد بیاورید که به شما ارزانی داشت و عقب گرد نکنید! وارد سرزمین مقدسه شوید و ستمگران را از آنجا بیرون کنید. گفتند: ای موسی اینها سرکش و جبار اند و تا آنها اینجا باشند ما داخل نمی شویم. تو با خدایت بروید و آنها را بیرون کنید تا ما داخل شویم! موسی گفت: خدایا من اختیار آنها را در دست ندارم.... عاقبت کارشان این شد که 40 سال سرگردان در زمین می گشتند و جایی برای مأوی گزیدن نداشتند.

پس نباید توقع داشت حتی با ظهور امام زمان، به محض ظهور عالم گلستان شود:

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود! امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه خون و عرقتان را با آستین پاک کنید!

خلاصه باید کاری را که شروع کرده ایم تمام کنیم و اگر رفیق نیمه راه باشیم، همان آش است و همان کاسه!

-یعنی اگر امام زمان بیاید و ما پای امام زمان تا آخر بایستیم همه چیز درست می شود؟

: یعنی هدف آسایش است؟ بخوریم و بخوابیم و کار هم نکنیم؟ نه آن آسایشی که تو دنبالش هستی اصلاً توی این دنیا امکان ندارد! چون دنیا دار بلا است...

-نه در آن حد، همین قدر که کارمان برکت داشته باشد و اینقدر بلا و بدبختی نازل نشود! یعنی خلاصه راضی باشیم!

: این مقدار که هیچ نیاز به آمدن امام زمان هم ندارد! همگی تقوا داشته باشید تا خدا برکاتش را نازل کند: لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض (از آسمان و زمین برکات خدا نازل می شود بر گروهی که مؤمن و اهل تقوا باشند).

اصلاً چرا در زمان امام زمان خدا آنقدر دست و دل بازی می کند؟ استثنائی در کار نیست! مردم قابل می شوند که خدا آن نعمت ها را فرو می فرستد!

 

پس به فکر دور زدن خدا یا دور زدن تحریم ها و مشکلات نباشید! از راهش وارد شوید... زحمت هایی را که تا حالا متحمّل شده اید حیف نکنید! تا آخر راه چیزی نمانده!

مثل یاران حضرت علی نباشید که جنگ صفین را تا نزدیکی خیمه ی معاویه و عمرعاص پیش بردند، اما در آخرین مرحله کار عقب نشینی کردند و کار را نیمه تمام گذاشتند و یک تاریخ، سرخوردگی برای حق طلبان به ارمغان آوردند!

استقامت به خرج دهید! قومی باشید که این معنا را تجربه می کنند که قرآن در حقشان فرمود: الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة...

  • مهدی جهانشاهی