بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلید حل مشکلات» ثبت شده است

۰۶
خرداد

سختی ها تقصیر کیست؟

واقعاً مشکلات من به گردن کیست؟! خیلی ها هستند که هیچ برایشان مهم نیست تقصیر به گردن کیست! فقط می خواهند یک نفر باشد که تقصیرها را سر او خراب کنند! می خواهد صاحب کار باشد... می خواهد خانواده باشد... می خواهد رهبر باشد یا ....

این مسأله را به لحاظ دو عالم: عالم معنا، و عالم ظاهر و طبیعت جداگانه دنبال می کنیم!

البته نگاهمان به ظاهر هم باید وجهه ی دینی باشد و با معیارهای اسلامی سهم ها را می سنجیم.

****

به لحاظ عالم ظاهر، بخشی از مشکلات قطعاً به خاطر سنگ اندازی های حزب شیطان است! تا بوده شیطان این کارها را می کرده و این قدرتی است که خدا موقتاً به او داده تا بندگانش را امتحان کند، همچنان که شیطان قدرت یافت حضرت ایوب را تحریم کند؛ و خدا به این سبب صبر حضرت ایوب را آزمود.

منابع ما بالاتر از این را می گویند! بنا بر آنچه از آیات قرآن بر می آید هرگاه یک علَم و نشانه ی هدایت سربلند می کند، در مقابل آن دو شیطان سراسیمه دست به کار می شوند تا هرطور شده نگذارند کار آن مرد خدا پا بگیرد و به سرانجام برسد. آن دو شیطان، یکی شیطان انسی است و دیگری شیاطین جنی!

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا (انعام 112)

این یعنی ما باید تاوان پس بدهیم! تاوان اینکه گفته ایم می خواهیم از زیر پرچم شیطان بیرون بیاییم و مستقل باشیم! تاوان اینکه دست به کار شده ایم و حکومت ستم شاهی را بیرون کرده ایم و حکومت ولیّ الهی را بر خود پذیرفته ایم! کار ما مشکل است! وقتی گفتیم «خدا» را می خواهیم، تازه باید آماده سنگ اندازی های جبهه ی شیطان باشیم و سعی کنیم شیطنت های او را از سر خودمان دور کنیم.

البته اگر ما اجازه ی نفوذ به شیطان ندهیم او قدرتی بر ما نخواهد داشت. اما به هر حال ما این اجازه را به او داده ایم و در اندازه ای که جای پا باز کرده، توانسته ما را اذیت کند. یعنی ادامه یافتن سختی ها و سنگ اندازی های شیطان فقط به خاطر این است که ما به او اجازه ی نفوذ داده ایم و او را در امور جامعه دخالت داده ایم. (وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ: به ظالمین تکیه نکنید که گرفتار آتش می شوید و از جانب غیر خدا دوستی نخواهید داشت و هیچگاه یاری نخواهید شد) (هود 113)

نتیجه ی پذیرش این معنا این می شود که:

اولاً: باید بپذیریم که پیشرفت ما و رفع مشکلات ما به «مبارزه» گره خورده است و این تنها راه است!

ثانیاً: علت کندی برخی از پیشرفتهای ما توجیه می شود؛ چون ما دشمنانی داریم که تمام سعیشان را می کنند تا ما پیشرفت نکنیم و به مقصد نرسیم. برخلاف خیلی از کشورها که جیره خور شیطان هستند و شیطان کاری با آنها ندارد و بلکه در برخی جوانب آنها را کمک هم می کند! ما نباید خودمان را با برخی کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم! شرایطی که ما داریم خیلی متمایز است، و این شرایط را وقتی قبول کردیم که برای حرکت به سمت آزادی و ولایت الله، گام برداشتیم.

در همین راستا بود که مملکت ما سالها زیر سایه ی تحریم سعی و کوشش کرد و طعم پیشرفت درون زا را چشید.

تحریم هایی که به ما تحمیل شد کم چیزی نبود و اگر کمک خدا نبود، می توانست برای سرنگونی ما کافی باشد. یعنی با وجود این تحریم ها نه تنها تعجّب ندارد که وضعیت بازار ما به هم خورده است! بلکه تعجب در اینجاست که چطور کشور ما توانست خودش را در مقابل این تحریم ها واکسینه کند! الآن غرب از ما در تعجّب است که چرا هنوز سر پا هستیم.

خلاصه بخشی از مشکل از طرف غرب و دست اندرکاران شیطان است و این یعنی ما در یک امتحان بزرگ قرار داریم! به هر حال این تحریم ها خیلی مهم و مؤثر بودند.

اما همه چیز این نبود! این درست نیست که چشم بسته همه ی مشکلات را به آن طرف نسبت بدهیم! این هم اصلاً ادعای ما نیست. رهبری فرمودند:

ما ضعف داخلی داریم، همه مشکلات متوجه دشمن نیست/ دانلود

****

بخش دیگر از مشکلات به عهده ی مسؤولین و دست اندرکاران دولتی است؛ رهبری بارها از عملکرد اقتصادی دولت گله کرده و بارها راهکارها و راهبردهای مؤثر را پیش پای آنها قرار داده، اما عملکرد آنها غایتاً نتوانسته رضایت رهبری را تأمین کند و هنوز دستورات متعدد رهبری روی زمین مانده است. فقط هم مقصر دولت مردان نیستند! هرکس به اندازه ای که دستی در کار دارد مسؤول است! از نماینده گرفته تا رئیس جمهور و ...

اما این رئیس جمهور یا نماینده را چه کسی تعیین می کند؟ مردم!

پس انگشت اتهام به طرف خود مردم بر می گردد و آنها باید سهم خودشان را از اشتباه قبول کنند! مردم بودند که به کسانی رأی دادند که خائن به انقلاب از آب در آمدند (امثال بنی صدر و خاتمی و دیگر کسانی که هیچ اعتقادی به رسیدگی به مستضعفان ندارند!) طبیعی است که مردم باید تاوان اشتباهشان را پس بدهند.

****

-  شاید بگویید: رهبر اینجا چکاره است؟ رهبر باید جلوی اشتباهات مردم و مسؤولان را بگیرد!

-  جواب این است که: اتفاقاً قدرت و نفوذ رهبری را هم مردم تعیین می کنند! مردم هر اندازه که در حمایت از رهبری همدل و همزبان باشند، دست رهبری را بازتر خواهند گذاشت تا برای اصلاح مشکلات اعمال قدرت بکند. این در مبانی اسلامی اینگونه تعریف شده است و ائمه ی اطهار نیز آن اندازه ای در امور دخالت می کردند که حمایت مردم اجازه می داد.

حالا خودتان به اطرافتان نگاه کنید و ببینید چند درصد از مردم مطیع امر رهبری هستند و تصمیمات آن بزرگوار را روی چشم می گذارند؟ چند درصد معترض هستند و در مقابل تصمیمات ایشان موضع گیری می کنند؟ این را از هجم کسانی که به جای گوش دادن به سخنان رهبری به حرفهای bbc گوش می دهند و اعتماد می کنند می توانید بفهمید.

اتفاقاً رهبر بیشتر از آنچه که از او توقع می رفته کار کرده و اگر بیشتر از این بخواهد بر دولتمردان فشار وارد کند، دخالت در کار آنها به حساب می آید (در حالی که در مملکت ما وظایف تقسیم شده هستند و کار رهبری تنها مدیریت کلان مسیر انقلاب است). لذا ما نباید توقع داشته باشیم که خرابکاری بکنیم و بعد به گردن رهبر بزرگوار بیندازیم که باید خرابکاری ما را اصلاح کند!

****

اینها به جای خود! اما هنوز یک سهم از اشتباهات باقی مانده است!

مردم هم در این سختی های خودشان سهم دارند! سهم آنها اتفاقاً کم هم نیست! مردم مستقیماً می توانند کاری کنند که مشکلات برطرف شود یا اینکه مشکلات چند برابر شود.

مردم ما فرهنگ تولید ندارند، همت تولید جنس مرغوب را ندارند.

مردم ما فرهنگ مصرف ندارند و إلا با مصرف می توانستند تولید را جهت دهی و مدیریت کنند (همینجا اضافه کنیم که: از رهبر مظلوم نباید توقع بیجا داشت! وقتی خود ما مردم به حرف رهبرمان که دستور داده اند جنس داخلی مصرف کنیم گوش نمی دهیم، از دولتمردان چه توقّع؟!)

مردم ما فرهنگ عرضه هم ندارند! آنقدر دزدی ها و کم فروشی ها زیاد شده که ... بماند!

تا اینجا سه سهم از اشکالات به گردن مردم افتاد و یک سهم به گردن دشمنان و یک سهم به گردن دولتمردان!

اما وارد بُعد معنا می شویم!

آثار گناهدر بعد معنا تماماً تقصیرها به گردن خود مردم است! بله! هرچه می کشیم به خاطر خودمان است! به خاطر گناههای خودمان! این ادعای من نیست! حرفی است که خدا بارها در قرآن تکرار کرده: ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم (هرچه بر سر شما می آید به خاطر کارهایی است که با دست خودتان مرتکب شده اید!)

این اولین باری نیست که در طول تاریخ خشکسالی می آید! بارها تکرار شده و هر بار هم علت آن فقط یک چیز بوده، و آن گناه...

البته لازم نیست شما دست به گناه آلوده کنید و اصراف را به اوج برسانید تا عذاب بیاید! کافی است که دیگران گناه کنند و شما تماشا کنید! یعنی امروز ما داریم در آتشی می سوزیم که انسانهای گنهکار جامغه افروخته اند. دلیل این ادعا هم سخن رسول خداست که فرمودند: إن المعصیة إذا عمل بها العبد سراً لم تضر إلا عاملها ، وإذا عمل بها علانیة ولم یغیر علیه أضرت بالعامة (بحار الآنوار ح97 ص75) هنگامی که معصیت در نهان انجام گیرد تنها به صاحب آن ضرر می زند، اما هنگامی که در عیان صورت گرفت و کسی چهره در هم نیفروخت، ضرر آن به همه می رسد!).

می توان نتیجه گرفت: هزار رئیس جمهور و رهبر عوض شود... امام زمان هم بیاید... باز مشکلات ما باقی خواهد ماند و هشتمان گروی نه است... اگر انسانهای پاکی نباشیم!

گناههایی مثل: تنها گذاشتن ولیّ فقیه و علما، دوستی با دشمنان خدا، ندادن خمس و زکات، ترک نماز و روزه، زنا و ... که همه اینها در جامعه ی ما شایع هستند.

اینطور که حساب کنیم دیگر تعجب نمی کنیم که چرا وضع مان خراب است! تعجّب می کنیم که چطور با اینهمه گناه، خداوند ما را زنده نگاه داشته و آن عذاب خانمان سوز را بر سرمان فرود نیاورده...

****

لذا نتیجه می گیریم: وقتی اشکالات خودمان را کوچک دیدیم، باعث می شود که اشکالات دیگران را بزرگ ببینیم و اشکالات را به گردن این و آن بیندازیم.

سؤال دیگری مطرح است و آن اینکه: اصلاً می شود که وضع ما خوب بشود؟

در پست بعد إن شاء الله...

  • مهدی جهانشاهی
۰۶
خرداد

انسان و مبارزه با شیطان

وقتی انسان شدی دیگر باید به این بازی تن بدهی! نمی توانی خودت را کنار بکشی و بگویی من نیستم! از پشت سر، شیطان تو را دنبال کرده و در پیش رو، جهنّم منتظر توست! چاره ای نداری جز اینکه بایستی و با شیطان مبارزه کنی!

جرم ما تازه سنگین تر است! چون انقلاب کرده ایم و شیطان را بیرون کرده ایم! حالا اگر بخواهیم عقب گرد کنیم و دوباره عرصه را برای نفوذ شیطان باز کنیم، گناهی نابخشودنی انجام داده ایم.

آنچه که گناه سستی ما را از این هم سنگین تر می کند این است که: ما پیش از این چوب مدارا و مسامحه با شیطان را خورده ایم! حق نداریم دوباره از این سوراخ گزیده بشویم! اگر تجربه شده ها را دوباره بخواهیم تجربه کنیم، عقوبت الهی سنگین تر خواهد بود؛ یکبار عقب نشینی کردیم و فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. سال 82 همین تیم مذاکره کننده 2 سال ما را عقب انداخت و فهمید که هر قدر کوتاه بیاید نمی تواند آمریکا را از خود راضی نگه دارد، معلوم است! خدا فرموده که یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند تا اینکه تابع آئین آنها شوی...

نرمش حضرت آدم را یادتان هست؟ برای اینکه به حرف شیطان ترتیب اثر داد، نه تنها به آنچه می خواست نرسید، بلکه آنچه را هم که داشت از دست داد! 300 سال گریه های او چه اثری داشت؟ فقط اینکه خدا گفت: گذشته ات را نادیده گرفتم! اما می توانی به جای اوّلت برگردی؟ نه هرگز! برو و از اوّل شروع کن! شاید بتوانی با زحمت آن بهشت را دوباره به دست بیاوری...!

فرزندان آدم! قاعده بر این است که هیچ مدارایی با شیطان نشود! تاریخ «انسان» با مبارزه با شیطان گره خورده است! و خداوند کلید حلّ هیچ یک از مشکلات ما را در دست شیطان قرار نداده است تا بخواهیم با نرمی و مدارا از دست او بگیریم!

مخصوصاً که ما بارها نصرت و یاری خدا را تجربه کردیم و دیده ایم که استقامت و ایستادگی در راه خدا چه برکاتی دارد و چطور ما را جلو می اندازد! خدا به دست مردم مجاهد ایران تا کنون بارها اعجاز کرده! کارهایی که همه می گفتند نمی شود، ما به مدد الهی انجام دادیم و حقیقت «إن تنصروا الله ینصرکم» را نشان دادیم. برای ما زشت است که دوباره بخواهیم با شیطان به چانه زنی بنشینیم!

حکومت اسلامی ما با مقاومت و مجاهدت به همه جا رسید، اما با تسامح و نرمش... هیچ! مثلاً امنیت امروز ما به خاطر چیست؟ امنیتی که کشورهای همسایه همه از آن محروم اند! رئیس جمهور فکر می کند امنیت امروز با تدبیر او میسّر شده؟

ما ایستاده ایم

این حرف امروز رهبر بزرگوار ماست! پشت کردن به این حرف چه عاقبتی دارد؟ همان که در کلام امیر المؤمینن آمده:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الُْمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَقَدْ کُنْتُ أَمَرْتُکُمْ فی هذِهِ الْحُکُومَةِ أَمْرِی، وَنَخَلْتُ لَکُمْ مَخزُونَ رَأْیِی، لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ!

من حرف خودم را به شما زده ام، حالا که گوش نمی دهید منتظر حسرت و پشیمانی باشید، چرا که سرپیچی از عالمی که خیر خواه و با تجربه است، عاقبتی جز این ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد
 

رهبر مظلوم

آقا چقدر شما مظلومید! کارتان به جایی رسیده که باید یک تنه آستین بالا بزنید و برای اقتصاد جامعه کاری بکنید تا نکند این مردم از جامعه دلسرد بشوند...!

هرچه تأکید کردید که اقتصاد بیمار را بهبود بخشند، کسی گوش نداد! همه در پی خواسته های خود هستند! همه می خواهند خودشان را اثبات کنند و اسم و رسمی به راه بیندازند...

دائماً راه اشتباه را تذکر دادید و راه درست را گوشزد کردید، اما هیچ گوشی بدهکار نبود! دولت فقط می خواهد از شرّ این هسته ای خود را خلاص کند تا کدخدا را از خود راضی نگه دارد. نمی خواهد باور کند که راه برون رفت از مشکلات در داخل مملکت است!

شاخصه های اقتصاد مقاومتی را هم ابلاغ کردید و کلید را در دستان روحانی قرار دادید. اما حاضر نشد آن را امتحان کند! همه ی توانش صرف مذاکره با شیطان شد!

حالا کار به جایی رسیده که دستور را جزئی تر می کنید: «دولت هرگونه مصرف کالاهای ریز و درشت خارجی را در صورت وجود مشابه داخلی، بر خود حرام بداند».

اگر فقط مردم به حرف شما گوش می دادند و جنس داخلی مصرف می کردند...

اگر فقط دولت به حرف شما گوش می داد و از تولید داخلی حمایت می کرد...

اگر برای حرفهای آقا ارزش قائل بودیم و در توجه به دغدغه های ایشان همدل و همزبان بودیم، حالا وضع جامعه اینطور نبود! حالا اسلام در خطر نبود! حالا اینقدر عقب کرد نکرده بودیم! حالا جامعه ی اسلامی اینهمه ذلت را نپذیرفته بود...

آقا من شرمنده ام! من هم نکردم آنچه را که از من توقع داشتید...

آقا چقدر شما مظلومید! همه فکر می کنند ظریف همه ی تصمیماتش را با شما هماهنگ کرده است، اما نمی بینند که دستورهای صریح شما هم روی زمین مانده است.

حالا کار به جایی رسیده که حد اکثر توقع شما از دولت این است که مملکت را به آشوب و تفرقه نکشانند، با ملّت همدل و همزبان باشند...

نبینم کار به جایی رسیده که بفرمایید: «من اجازه نمی دهم!» آقا مگر شما تنهایید؟! من را هم شریک تصمیماتتان بدانید؛ بگویید: ما اجازه نمی دهیم.... 

دست بیعت

با شما هستم... تا پای جان... مثل شهدا

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

موسی تو برو تا ما بیاییم!

ادامه ی راه

...وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر آنها آورد؟...

بنی اسرائیل یکی از گروههایی بودند که با کمال اصرار از خداوند "منجی" را طلب کردند اما هنگامی که حضور منجی را درک کردند نتوانستند با او همراهی کنند و لذا این مسیر را به سرمقصد نرساندند. دعاهای بنی اسرائیل 150 سال ظهور منجی را برایشان معجّل کرد و موسی از خانه فرعون به دادرسی آنها آمد! لکن این شروع کار بود و برای به نتیجه رسیدن این قیام قرار بود که با منجی همراهی کنند تا به دست خودشان دنیا را بر خود آباد کنند؛ اما چکار کردند؟

خوب است بدانید وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر بنی اسرائیل آورد؟

مائده آیه 20 به بعد:

(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد؛ (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!

 

اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»

 

گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»

 

(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»

 

(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‏ایم»!

 

(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن!»

ادامه راه

دیدید که چطور بنی اسرائیل از بار مسؤولیت شانه خالی کردند و پیشوای خود را تنها گذاشتند؟ اینها خیال کردند که رسیدن به رفاه وظیفه ای است که خدا و پیامبرش عهده دار آن هستند، غافل از اینکه تک تک مردم در این عرصه مسؤولند و باید خودشان برای خودشان دل بسوزانند.

«ای موسی تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید!» این عبارت چقدر آشناست! شبیه سخن کسانی است که می گویند: «جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟!» جواب خدا هم همان جواب است که «شما برای جمهوری اسلامی چکار کرده اید؟؟» آیا نگاهمان به قیام حضرت قائم نیز همین است؟ امام زمان بیاید و دنیا را برای ما آباد کند؟ چه توقّع زیادی!!!

اما شاید شما بگویید که: ما از استقامت خسته شده ایم و دیگر در ادامه ی راه قصد همراهی نداریم! هر چه شد شد! نمی خواهیم به عاقبت خوشش فکر کنیم!

جواب شما آیه ی بعد است که خداوند می فرماید:

خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»

 

آری اینطور نیست که اگر از استقامت دست بکشیم، تنها یک فایده را از دست داده باشیم؛ نه! بلکه هزاران بلا را برای خودمان به ارمغان آورده ایم! این راهی است که بازگشت ندارد...

رزمندگان و شهدای ما راهی را شروع کرده اند، راهی که پایان آن به ما بستگی دارد. می توانیم خود را کنار بکشیم، از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم، همه وظایف را به دوش دیگران بیندازیم و همه ی تقصیرها را متوجه دیگران بدانیم؛ که در آن صورت شوم ترین عاقبت ها را برای خود خریده ایم.

و می توانیم استقامت کنیم! عاقبت آن چیست؟ در این آیه به تصویر کشیده شده است: (فصلت 30 تا 32)

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!

 

ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‏شود!

 

اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
ارديبهشت

عزم ملی چه قدرتی دارد؟

قدرت ملی

* تا کی می خواهیم چشم به دست دیگران بدوزیم و منتظر باشیم دیگران امور ما را اصلاح کنند...

* چرا نسبت به توانایی "مردم" غافلیم؟ آیا می دانیم عزم ملی چه قدرتی دارد؟

* نکند شما از "موانع اتحاد" باشید؟

کسی که می داند "دارد" چشم به داشته های دیگران نمی دوزد! اگر ما باور کنیم که قدرت داریم منتظر نمی مانیم تا دیگران امور ما را اصلاح کنند.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: دیدم که تمام خیر جمع شده است در قطع طمع از آنچه در دست دیگران است!

ما با وحدت و وظیفه شناسی همه چیز داریم. اگر ما با هم یکی باشیم خدا هم با ماست...

از کوچکی به ما یاد داده اند که قدرت یک گروه ده نفری بیشتر از ده گروه یک نفری است! اتّحاد و با هم بودن عامل قدرت در عرصه های مختلف است. در دین اسلام نیز به جنبه های مختلف اتّحاد و همدلی توجّه داده شده است، اتحاد در سطح خانواده، در سطح همسایگان، در سطح محله (مسجد)، در سطح شهر (نماز جمعه) و در سطح امّت اسلامی (مناسک حج).

برخی از افراد از قدرت و اختیارات «مردم» غافلند، کسانی که همه تقصیرات را به گردن این و آن می اندازند و خود را هیچ مسؤول نمی بینند از این دسته اند. کسانی که رفع مشکلات را ناشدنی می بینند و بر طبل ناامیدی می کوبند از این دسته اند. کسانی که می گوید: چرا دولت... چرا رهبری... چرا مسؤولین... اینها از تأثیرگذاری «مردم» غافلند و الا یک بار می گفتند: چرا مردم به وظایف خود عمل نمی کنند؟ چرا مردم با هم برای رسیدن به اهداف همدلی نمی کنند؟ چرا مردم با توانی که دارند مسؤولین را مدیریت نمی کنند؟!

هنگامی که یک جامعه مردمی شد دیگر هیچ قدرتی تأثیر گذارتر از مردم نخواهد بود. مردم در کارهای ریز و درشت جامعه کارگذار هستند، مصرف کننده مردم اند، تولید کننده و کارگر... ناظر... مدیر... رئیس... همه و همه از مردم اند.

مردم مصرف کننده اند و می توانند مثلاً جنس مرغوب مصرف کنند و کالاهای نامناسب را تحریم کنند، از کالاهای مملکت خود حمایت کنند و کالاهای وارداتی را تحریم کنند! می توانند با تشویق عملی از هر کار خوبی حمایت کنند و با اعتراض عملی هر کار ناشایستی را منزوی کنند. (نمونه ی آن را مردم ما در جریان تنباکو عملی کرده اند).

مردم تولید کننده اند و می توانند جز جنس مرغوب تولید نکنند، همّت خود را بالا ببرند و نظم کاری را در همه ی زمینه ها اجرا کنند تا کمال بازدهی را از زحمات خود ببینند...

مردم عرضه کننده هستند و می توانند جنس تولید شده را منصفانه به دست مصرف کننده برسانند و در روال طبیعی بازار اخلال ایجاد نکنند.

مردم مدیر و ناظر هستند؛ هر مدیر و ناظری که انتخاب می شود از بدنه ی مردم است و اگر این ناظر در کار خود مانند کسی عمل کند که خدا را ناظر بر خود می بیند، هیچگاه از موقعیت خود سوء استفاده نخواهد کرد.

مردم انتخاب کننده اند و اگر خوب توجّه کنیم قدرت آنها از رئیس جمهور و نماینده ی مجلس بالاتر است! زیرا اگر مردم نخواهند رئیس جمهور به جایگاه ریاست نمی رسد، نماینده در مسند قانون گذاری قرار نمی گیرد یا اگر به قدرت برسد نمی تواند کاری به پیش ببرد! تا کنون مردم ما رؤسای جمهور مختلفی را انتخاب کرده اند و بازخورد این انتخاب خود را دیده اند. این یک واقعیت است که باید آن را پذیرفت.

مردم باید به این باور برسند که هر کاری که می کنند برای خودشان است، اگر به دیگران خیانت کنند در حقیقت به خودشان خیانت کرده اند، اگر در انجام وظایف خود صداقت را مراعات کنند، نسبت به خود صادقانه رفتار کرده اند و بازگشت اعمالشان برای دنیا و آخرت خودشان است. مردم اگر در هر جایی که هستند و هر مسؤولیتی که دارند کار خود را درست و کامل انجام دهند و در حین هر کاری خدا را در نظر داشته باشند خواهند توانست از کار دنیا در مسیر علوّ و کمال دنیوی و أخروی خود قدم بردارند...

مردم اگر دست در دست هم بدهند قدرت فوق العاده ای دارند که بسیاری نسبت به آن غافل اند. قدرت مردم توانست از دل اصلاحات احمدی نژاد به ثمر آورد و از بین هشت کاندیدا یک نفر اصلاح طلب را پیروز انتخابات گرداند.

با این توضیح می توان گفت: اگر مردم نتوانند هیچ کس دیگری نخواهد توانست! پس مردم باید بتوانند و اگر بخواهند با "عزم ملی" می توانند.

قدرت ملیگذشته به ما نشان داده که هرگاه مردم در چنگ زدن به ریسمان الهی به وحدت رسیدند، نصرت الهی نیز به دنبال آن آمده است و از مردم قدرتی الهی به نمایش گذاشته است (که در حقیقت اینجا دیگر قدرت مردم نیست و این خداست که به لطف خود قدرت نمایی نموده است). عزم ملی توانست حکومت شاهنشاهی را به حکومت اسلامی مبدّل کند، عزم ملی توانست ایران را در مقابل چندین قدرت متجاوز محافظت کند، توانست پیشرفت و فناوری را به کمال خود برساند و ...

در نهایت عزم ملی خواهد توانست به ظهور امام زمان منتهی شود؛ خودشان فرمودند: «ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». اینجاست که باید به خودمان بیاییم و قدر و منزلت خودمان را بدانیم و بدانیم که هر زمزمه ای که الغاء کننده ی روح «نمی شود» و« نمی توانیم» باشد خائن است.

از این رو چند دسته هستند که خواسته یا ناخواسته مانع اتحاد جامعه اند و به تعالی آن خیانت می کنند:

- کسانی که می گویند: نمی شود و بر طبل ناامیدی می دمند.

- کسانی که همشهری را به عنوان عضو جامعه قبول ندارند و با او همکاری نمی کنند.

- کسانی که به عوامل خارجی علاقه نشان می دهند، مجذوب آنها هستند و خواستار براندازی نظام هستند.

- کسانی که همه ی مشکلات را به گردن دیگران می اندازند و برای خود سهمی در نظر نمی گیرند.

- کسانی که عوامل تفرقه «مانند ماهواره و ...» را ترویج می کنند یا واسط بین این عوامل و بین مردم عوام هستند.

 

پس بیایید با "عزم ملی" در شعار "وحدت و مقاومت" به اتحاد برسیم؛ همان دو شعاری که مقام معظم رهبری فرمودند پیام مردم در انتخابات 22 بهمن بود.

  • مهدی جهانشاهی
۲۷
فروردين

قال الله الحکیم

« فانّ مع العسر یسرا إنّ مع العسر یسرا » (انشراح 5-6)

 


 

دفاع مقدسدفاع مقدس
دفاع مقدسعلمی
علمی
انرژی هسته ای، سانتریفیوژ0

*راست گفت خدای بلند مرتبه و بزرگ*


برای ما مردم ایران که دست عنایات خدا را در انقلاب خود دیده ایم و تفسیر آیه ی «إن تنصروا الله ینصرکم» را درک کرده ایم، زشت است که در عرصه ی اقتصادی از خود ضعف نشان دهیم و به بهای شکم از یاری مکتب خود دست بکشیم...

گره ی اقتصادی با عزم ملی شما باز شدنی است، اگر به وعده های الهی ایمان داشته باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
فروردين

اقتصاد و فرهنگ در خدمت هم

  • جوانب تأثیر اقتصاد بر بهبود وضعیت فرهنگی
  • جای خالی برخی از فرهنگ های پسندیده در عرصه ی تولید و مصرف

...هنگامی که اشکالات خود را ببینیم برای اصلاح آنها تلاش می کنیم، بخشی از تقصیرات را به عهده می گیریم و در همه ی کاستی ها انگشت اتهام را به سمت دیگران دراز نمی کنیم...

سال پیشِ رو، سالی است که باید در دو حوزه ی فرهنگ و اقتصاد به خود تکانی بدهیم و بعد از شناسایی مشکلات به رفع آنها بپردازیم.

آنچه قابل توجّه است این که: هر یک از فرهنگ و اقتصاد در ابعادی بر روی دیگری تأثیر گذار است. اقتصاد سالم بر روی فرهنگ جامعه تأثیر گذار است و اصلاح فرهنگها نیز در بهبود اقتصادی اثر مستقیم دارد.

در اینجا به صورت فهرست وار به بررسی این دو جنبه می پردازیم:

برخی از جوانب تاثیر اقتصاد بر فرهنگ از این قرار است:

  1. اقتصاد مترقی رضایت عمومی را به همراه خواهد داشت که در آن صورت بستر مناسبی برای توجّه قلبها به سمت خدا و دستورات او مهیا خواهد شد، در صورت فراغ بال از مشکلات و سختی ها بهانه ها برای انحراف از دین کمتر خواهد بود. البته با این وجود این قاعده قابل قبول نیست که رفاه اقتصادی باعث رغبت بیشتر به تدین شود! آنچه از آیات قرآنی بر می آید و در عمل دیده می شود این است که قشر مرفّه جامعه نسبت به خدا و دستورات دینی کم توجّه تر اند؛ لکن با این حال در برخی موارد این قانون صادق است که: «کاد الفقر أن یکون کفراً»!
  2. آنچه در زمینه ی اقتصادی اثر مستقیم بر فرهنگ دارد، عدالت اقتصادی است! آنچه برای مردم درد آور است و تحمّل آن برایشان سخت است این است که ببینند در هنگامه ی سختی و کمبود اقتصادی، عدّه ای در مورد حقوق مردم اسراف به خرج می دهند و حقوق مردم را پایمال می کنند. از این روست که رهبری در بین شاخصه های اقتصاد مقاومتی عدالت اقتصادی را بر توسعه اقتصادی مقدم دانستند.
  3. اقتصاد سالم و قوی می تواند پشتوانه ی کافی برای فعالیت های فرهنگی را فراهم کند. فعالیتهای فرهنگی در بسیاری موارد هزینه بر می باشد و با تخصیص بودجه ی کافی در این عرصه می توانیم به جای اینکه وارد کننده ی فرهنگ باشیم، به صدور فرهنگ ناب اسلامی بیندیشیم. این در حالی است که در چند سال اخیر نهادهای فرهنگی جامعه با کمبود بودجه مواجه شده اند و پیشرفت آنها در برخی موارد با ضعفهایی مواجه شده است.
  4. اقتصاد سالم می تواند مایه ی آرامش در سطح خانواده و باعث تقویت بنیان خانواده شود.
  5. اقتصاد مریض مایه ی حرام شدن مالها می شود که آثار آن بر فرهنگ جامعه بسیار روشن است. تغییر بینشها و بسیاری از بدبینی ها ناشی از مال حرام است.

اما جوانب تأثیر فرهنگ بر اقتصاد بیشتر و بارزتر هستند، از جمله:

  1. در گام اوّل، اعتماد به وعده های الهی و امید به آینده ی روشن عامل قدرت جامعه و عامل تحرّک افراد به سمت اقتصاد سالم و مترقی است.
  2. دخالت دادن خدا در معیشت و کسب و کار بسیاری از کاستی ها را جبران می کند و به کسب و کار انسان شکل می دهد. توجّه به خدا به انسان انگیزه می دهد و مانع خستگی و روزمرّگی می شود. مهمترین شاخصه ی اقتصاد اسلامی این است که کسب و کار انسانها در راستای کسب رضایت خداوند باشد. فرمودند: عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن کسب حلال است.
  3. فرهنگ حیا و صداقت و در افراد ذی نفوذ تنها عاملی است که می تواند در هنگام مواجهه با فرصتها ضامن اجرای عدالت و مانع سوء استفاده از فرصتها شود. حیا از خدا بهترین ناظر برای کسانی است که دستی در کار دارند و اختیاراتی دارند که توان سوء استفاده از موقعیتها را برایشان فراهم می کند.
  4. روحیه ی جهادی برای بهبود اقتصاد در وضع فعلی لازم است. نگاه به اقتصاد باید نگاه به یک عرصه مقابله با دشمن باشد و این می تواند توسعه و رشد اقتصادی را با سرعت بالا پیش ببرد. روحیه ی جهادی در عرصه های مختلف تاریخ انقلاب اسلامی کارهای نشدنی را شدنی کرده است و با همین روحیه خواهیم توانست به راحتی از تنگه ی اقتصادی عبور کنیم.
  5. فرهنگ نظم و عزم بالا در مرحله ی تولید از دیگر نیازهایی است که باید به صورت عمومی در بین کارگران و کارفرمایان رایج شود.
  6. فرهنگ انصاف در مرحله ی تولید و عرضه، مایه ی کیفیت بالای محصولات و منطقی شدن قیمتهاست. بی انصافی مایه ی بسیاری از کم کاری ها و دزدی ها است.
  7. حضرت علی فرمودند: خداوند دوست دارد هر کس کاری می کند آن را مستحکم انجام دهد. عجله اگر باعث افت کیفیت کار شود مذموم است و در رشد اقتصادی اثر سوء دارد.
  8. احترام به حقوق دیگران عامل مهمی برای عدالت اقتصادی است.
  9. آینده نگری یک اصل کلیدی است که طراحان اقتصادی باید به آن توجه کنند، بسیاری از طرحها گرچه در کوتاه مدّت اثرات مطلوبی دارند، اما ماندگاری آنها هیچ تضمینی ندارد. این روحیه باید در مدیران باشد که به دنبال گزارش های تبلیغاتی دهان پر کن نباشند و به اصلاح آینده ی اقتصادی جامعه فکر کنند، گرچه در کوتاه مدّت کسی از آنها هیچ تقدیری نکند!

اینها همه در جانب تولید بود، در جانب مصرف نیز فرهنگ سالم مصرف کالا عامل اصلاح بسیاری از مشکلات است، به عنوان نمونه:

  • مصرف به جا و صحیح عامل پیشگیری از بسیاری از اسرافها و هدر رفت ها است. می توانیم در مورد خریدهای خود به چند سؤال پاسخ دهیم: هدف از خرید چیست و آیا برای جنس خریداری شده جایگزین بهتری نیست؟ انتخاب کالا صحیح بوده است یا اینکه از حد اعتدال خارج بوده است (جنس بی کیفیت تفریط است و جنس تجمل گرایانه افراط است).
  • فرهنگ شاکر بودن و قدر دانی از نعمت ها- علاوه بر اینکه مایه ی برکت یافتن مال است- برای استفاده صحیح از نعمتها کارساز است.
  • تشویق از کالاهای مرغوب و اعتراض نسبت به کالاهای نا مرغوب اگر به صورت فرهنگ عمومی در آید اثر غیر مستقیم بر روی همه ی مشکلات دارد. قانون عرضه و تقاضا این را می گوید که اگر مردم از کاری استقبال نکنند آن کار ادامه پیدا نخواهد کرد.
  • حمایت از کالاهای داخلی برای وضعیت کنونی جامعه لازم است. جوامعی اقتصاد مترقی دارند که پشتوانه ی ارز را در کشور خود حفظ می کنند.

اینها همه نشان می دهد که عزم ملی و مدیریت جهادی چقدر می تواند مؤثر باشد.

با این حال...

شما می توانید به اینهمه کاری که انجام آنها از شما توقّع می رود بی توجّهی کنید، حتّی می توانید بدون اینکه به وظیفه ی خود عمل کرده باشید از کم کاری دیگران انتقاد کنید، اما این کار هم از دست شما بر می آید که: سهم خود را از فرهنگ و اقتصاد ایفا کنید و سپس: به آینده ی روشن جامعه ی خودتان امیدوار باشید، به سرای آخرت خود امیدوار باشید و در پیشگاه الهی سربلند باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۲۴
فروردين

حساسیت های اقتصاد و فرهنگ در این زمانه...

 

پیشرفت و تعالی جامعه- حساسیت های فرهنگ و اقتصاد در سال پیش رو؛ چرا رهبری امسال را برای این نام برگزید؟

- دغدغه های فرهنگی و اقتصادی جامعه

- تعالی جامعه در گرو عزم ملی و مدیریت جهادی

- پیام های نهفته در شعار سال

انتخاب شعارها از جانب مقام معظم رهبری بسیار حکیمانه و با توجّه به نیازها و تهدیدهای پیش رو می باشد. در هر زمانی ممکن است تهدید خاصی متوجه جامعه باشد که رهبری در مقام نگهبانی از انقلاب و اهداف آن پا به عرصه می گذارد و در گام اوّل به عموم جامعه نسبت به آن خطرها هشدار می دهند.

پیشرفت و تعالی نظامامّت بدین واسطه خواهند توانست خود را نسبت به برخی خطرات واکسینه کنند و با هشیاری کامل به استقبال آنها بروند.

در این مقطع حساس رهبر حکیم در این عبارت کوتاه به دو درد و دو دوا اشاره نموده اند، دو تهدید و خطر که دفع آنها با دو راهکار عملی خواهد بود.

دو رخنه و نیاز جامعه عبارتند از فرهنگ و اقتصاد، و پاسخ این نیازها عبارتند از: عزم ملی و مدیریت اقتصادی.

رخنه ی اقتصاد مشکل جدیدی برای جامعه نیست و ایرادی است که سالهاست جامعه ی ما را تهدید می کند و بارها رهبر انقلاب نسبت به آن هشدار داده اند ولی نه مردم و نه مسؤولان سهم خود را در این زمینه عملی نکرده اند.

اقتصاد آخرین حربه ی دشمن برای مقابله با اقتدار این نظام است و فائق آمدن از آن به معنای تقویت پشتوانه ی این نظام و قطع امید کامل دشمن از آن است.

اما سنگ اندازی های دشمن در زمینه ی اقتصاد هنگامی در تضعیف این نظام مؤثر واقع می شود که با حملات فرهنگی همراه شود!همان دشمنی که با عوامل داخلی و خارجی سعی در فشار اقتصادی بر مردم ما را دارد، مشکلات ما را (که عاملش خود اوست) بر سر ما می کوبد و از این اشکالات کمال سوء استفاده را می کند تا توان صبر و استقامت را از مردم بگیرد و آنها را نسبت به آینده ی روشنشان نا امید و دلسرد کند؛ از طرفی تحریم می کند و از طرفی تبلیغ می کند که: مسؤولان شما عرضه ی هدایت جامعه و مهار مشکلات اقتصادی را ندارد، پس: از حمایت این حکومت اسلامی دست بردارید!!

در چنین وضعیتی است که رهبر انقلاب تأکید می کنند باید مسأله ی اقتصادی اصلاح شود تا این بهانه از دست دشمنان این نظام گرفته شود و رضایت عمومی بر سر مردم سایه افکن شود.

در کنار مسأله اقتصاد، مسأله فرهنگ نیز با حساسیت ویژه ای روبرو است. اگر فرهنگ جامعه به فرهنگ غربی تبدیل بشود آمریکا به هدف خود در حدّ اعلا رسیده است و دیگر نیازی به لشگر کشی برای کشور گشایی ندارد. همین خاک در زمان پهلوی ژاندارم آمریکا در خاورمیانه بوده است و کشوری بوده است که در مسیر اهداف غرب فعالیت می کرده است و انقلاب اسلامی برای نه گفتن به همان وضعیت و رسیدن به ولایت الله اتفاق افتاده است.

اما سؤالی که مطرح است این است که چرا در این مقطع فرهنگ به عنوان یک خطر قلمداد شده است و رهبری همه ی توجّه ها را به سمت آن منعطف کرده اند؟ آیا مشکلات فرهنگی در جامعه ی ما دغدغه ی تازه ای است یا اینکه از ابتدای انقلاب، بلکه قبل از آن، تهاجمات فرهنگی در دستور کار دشمن قرار داشته است؟ چه وضعیت تازه ای پیش آمده است که رهبری نسبت به مسأله ی فرهنگ احساس خطر نموده اند؟

قطعاً یک خطر مربوط به رویه ی مسؤولان دولتی است که بنای آزادی دادن به عقاید مختلف را دارند و در چنین وضعیتی نیروهای انقلابی باید به اندازه ی کافی بنیه های اعتقادی و انقلابی خود را تقویت کنند تا از لرزه های مختلف گوشه و کنار نلرزند و بنیان دینشان مخدوش نشود. دولت نسبت به برخی ممنوعیت ها در خصوص: فیلتر، فیس بوک، هتاکی های جرائد، هنرمندان بد سابقه و ضد ارزشی و ... اظهار بی رغبتی می کند و خود پیشگام حمایت از چنین ابزارهای فسادآفرینی است.

بالاتر از این، خطر در آنجا خودنمایی می کند که دولت در مسیر حمایت از عناصر هم فکر خود، عناصر به اصطلاح داغ را از کار بر کنار کرده و برچسب افراط و عدم اعتدال را به آنها چسبانده؛ تا جایی که رهبری از سر دلسوزی تذکر دادند که: «واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند زیرا همین جوانان هستند که در روز خطر، سینه سپر می کنند....» «کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند و تلاش دارند آنها را منزوی کنند، به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند».

فرافکنی ها، شانه از بار مسؤولیت خالی کردن و بی توجّهی های معنا دارد در حمایت از نهادهای فرهنگی نیز از جانب مسؤولان فرهنگی دولت یکی از واقعیتهای پیش رو است که با کمی تحقیق و پرس و جو زوایای آن را کشف خواهید نمود.

این خطر فرهنگی بسیار جدی است که:اعتدال به گونه ای تعریف می شود که بی غیرتی نسبت به اصول ارزشهای دینی از آن بر می آید! مرز بندی صریح در برابر دشمن بی اعتدالی معرفی می شود و کسانی که شعارشان استقامت و ایستادگی در برابر غرب است نماد افراط قرار می گیرند! به نحوی راه رفتن در میانه ی خط حق و باطل را اعتدال معرفی می کنند و کسانی که به اصول انقلابی خود پایبند هستند مورد نکوهش قرار می گیرند. (یادمان نرود پیروزی های این انقلاب ما ثمره ی ایستادگی های شهدا و رزمندگان ما بوده است نه مماشات و سستی نشان دادن و گوش دادن به زیاده خواهی طرفهای غربی)

با تمام این وجود نامگذاری این سال به فرهنگ توجیه کافی پیدا نمی کند، زیرا در برخی از برهه های سابق نیز این خطرها وجود داشته است، شعار جنگ جنگ تا یک پیروزی، شعار آزادی و امثال آن در دولتهای پیشین سابقه دارد. پس خطر اصلی در زمینه فرهنگ که اکنون جامعه ی ما با آن درگیر است و در نامگذاری سال تأثیر گذار بوده است، چیست؟

به نظر می رسد روزنه های این خطر را باید در حواشی مذاکرات هسته ای ایران با اطراف غربی و اروپایی دنبال کرد. اگر خوب دقّت کنیم می بینیم که در توافق اوّلیه ایران، آنچه دادیم و آنچه گرفتیم قابل مقایسه نیست! (به تعبیر برخی صاحب نظران 95 درصد نقد دادیم و 5 درصد نسیه گرفتیم).حال سؤال اینجاست که برای به دست آوردن 95 درصد باقی چه چیزی داریم که بدهیم؟!

متأسفانه بر اثر رفتار عجولانه ی دولتمردان ما، در منظر طرف خارجی چنین وانمود شد که تحریمها اثر گذار شده است. هنگامی که آمریکا احساس کرد این تحریمها اینقدر اثر گذار است که برای رفع 5 درصد آنها ایران این همه امتیاز می دهد، تصمیم گرفت «تا تنور داغ است روغن را بچسباند»! اگر تحریمها اینقدر مفید است پس کمال استفاده از آن را می بریم و به بحث هسته ای بسنده نمی کنیم! لذا حتّی تحریمهای مربوط به بحث هسته ای برداشته نشد و بلکه قرار شد برای برداشته شدن "تحریمهای هسته ای" بحث "حقوق بشر" هم روی میز بیاید؛ و این آغاز مصیبت فرهنگی است که با دست خودمان اجازه دادیم خانم اشتون با هدف حقوق بشر پا به مملکت ما برگذارد، چندی بعد هم شاهد قطعنامه ی وقیهانه اروپا بودیم که کمال مداخله ی فرهنگی را نسبت به ما روا داشته بود.

درد اینجاست که در مقابل این هجوم آشکار دشمن، مسؤولان فرهنگی دولت ما اصلاً غیرتی از خود نشان نمی دهند و اصلاً برایشان این دغدغه نیست که اصالت فرهنگی ما حفظ شود. بله! وقتی اعتدال به خطی ما بین فرهنگ اسلامی و غربی تعریف شد، نتیجه بهتر از این نمی شود...

خطر دیگری که قابل توجّه است میزان نفوذ تهاجمات فرهنگی در ملّت بزرگ ایران است، اگر نفوذ فرهنگی غرب به حدی برسد که جوّ غالب جامعه را نسبت به ایستادگی و مقاومت دلسرد کند، نسبت به آینده نا امید کند، و نسبت به صبر در برابر مشکلات بی طاقت کند، آنجاست که بحث فرهنگ به یک خطر جدی تبدیل می شود که می تواند تهدیدی برای انقلاب باشد و مسیر آن را منحرف کند...

****

اینجاست که «عزم ملی» و «مدیریت جهادی» باید پا به میدان بگذارد تا تمام پس رفت ها را تبدیل به پیشرفت کند و خطرها را به فرصت تبدیل کند و بی توجّهی به این دو وظیفه کار را به جایی خواهد رساند که مردم ایران هم برای آیندگان مایه ی پند و عبرت شوند و آیندگان در مورد آنها قضاوت کنند.

عزم و امید

هنگامی که دشمن عزم خود را برای دشمنی جزم کرده است، ملّت ایران برای مقابله باید از ابزار "عزم" بهره بگیرند و اراده های سست و کوتاه کارساز نخواهد بود.

حتّی عزم یک عدّه ی خاص در اینجا کافی نیست و باید گفتمان انقلاب (در حوزه ی فرهنگی) و اقتصاد مقاومتی (در حوزه اقتصادی) به یک عزم ملی تبدیل شود. روزی بود که عزم یک میلیون نفر بسیجی برای مقابله با دشمن در عرصه ی نظامی کارساز واقع شد و به مدد الهی دشمن نتوانست آسیبی به مرزهای ما برساند. اما امروز همه ی مردم در میدان جنگ فرهنگی و اقتصادی درگیر اند و اهمال عدّه ای باعث سقوط همان عدّه می شود.

در چنین وضعیتی حتّی نمی توان منتظر بخشنامه و دستور بالا دستی ها بود! شاید اهمال بالا دستی ها عرصه را بر ما تنگ تر کند و فرصت را از ما بگیرد! در چنین وضعیتی باید "مدیریت جهادی" پا به میدان بگذارد و مدیر جهادگر با دست خالی به خط مقدّم حمله کند، موجی را با خود همراه کند و پیشروی دشمن را متوقّف کند.

از این رو "عزم ملی و مدیریت جهادی" برای ما چند پیام دارد:

  • ما می توانیم! با عزم ملی هر کاری شدنی است، اگر همه بخواهند هر کاری ممکن خواهد بود و باید به نیروی خود در برابر قدرت پوشالی دشمن ایمان داشته باشیم.کسانی که این عزم را می شکنند و اینطور وانمود می کنند که کار از کار گذشته و اصلاح امور ممکن نیست، خائن به این نظام هستند.
  • وحدت و همدلی! آنقدر که مقام معظم رهبری نسبت به وحدت عالم اسلام تأکید دارند، در درجه ی اوّل معلوم است که وحدت درونی جامعه ی ما لازم است. جامعه ای متعالی است و پیشرفت خواهد کرد که بر محور آرمانهای خود و بر محور رهبری شایسته به اتحاد و یک صدایی برسند وگرنه شکار گروههای پراکنده برای دشمن کار مشکلی نیست. لذا باید همشهریان خود را دوست خود بدانیم و با هر عنصری که عامل دوری ما از همدیگر است مقابله کنیم.
  • احساس مسؤولیت! در این عرصه همه باید به وظیفه ی خود عمل کنند. کسی حق ندارد تقصیرها را به گردن دیگران بیندازد و از مسؤولیت خود شانه خالی کند، کسی حق ندارد کارها را به این و آن حواله دهد و با پاس کاری از زیر کار فرار کند. اینجا دولت و ملّت همه وظیفه دارند و اگر مشکلی برای جامعه پیش بیاید همه مستحق ملامت اند. برخی از مشکلات به خاطر کوتاهی دولت و برخی از مشکلات به جهت کوتاهی های مردم بوده است (در زمینه ی تولید و مصرف) و لذا هم ملّت و هم مدیران در این عرصه وظیفه و مسؤولیت دارند.
  • هنگامی که کارد به استخان رسیده است دیگر نمی توان منتظر بخشنامه و دستور و برنامه ریزی بود. در این وضعیت بیماری حادّ اقتصاد و مخصوصاً فرهنگ باید جهادی کار کرد! یعنی هر کس هر گونه که می تواند سلاحی به دست بگیرد و به سوی خط مقدّم بشتابد. تا دیر نشده باید مجاهدانه وارد میدان شد و مانند آن ایامی که کارگر بیل و کلنگ خود را رها می کرد و به سمت جبهه ها می شتافت باید وارد عرصه ی فرهنگ و اقتصاد شد...

پس بشتابید که شاید کار از کار بگذرد...

 
  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

«همان قبلی بهتر بود»!!!

این بدترین جمله ای است که یک ایرانی از صفحه ی ذهن خود گذرانده. هرچه می کشیم از همین جمله است، باز ماندن از پیشرفت، عقب گرد و تمام نارضایتی ها...

این شعار تماماً مخالف با روح انتظار است تمام هشدارهایی که وارد شده است نسبت به ناامیدها و کم بودن انسانهای منتظر، متوجه اینگونه افراد هم می شود. چون حقیقت انتظار امید به آینده ی بهتر و حرکت به سمت آن است. در حالی که این شعار نسبت به آینده هیج اشتیاقی ندارد و سرد و بی عاطفه است. منتظر کسی نیست که در گذشته بماند، بلکه کسی است که امروز شروع کند تا آینده را برای خودش بسازد.

تمام همّ و غمّ مکتب ما این است که به انسان بفهماند باید امروز تو بهتر از دیروز تو باشد و «کسی که دو روز او مساوی باشد ضرر کرده است»، اما تفکّر بعضی این است که امروز بهتر نشدیم پس به وضعیت دیروز برگردیم. خود را به وضعیت دیروزی بر می گردانیم اما غافل از اینکه وضعیت دیروز برای امروز ما بدتر از دیروز است.

همان قبلی بهتر بود؟! کجای آن بهتر بود؟ چرا عقب گرد می کنیم؟ اینهمه تجربه که کسب کرده ایم چه می شود؟ چرا به جای حلّ مسأله صورت مسأله را پاک می کنیم؟ با این فکرها نمی توانیم برای آینده آماده بشویم. قوم حضرت موسی هم می گفتند: همان قبلی بهتر بود (ای موسی قبل از اینکه تو بیایی و پس از اینکه به نزد ما آمدی ما اذیت ها کشیدیم) (اعراف 129). زیان دلشان این بود که تو که منجی ما بودی چرا با آمدن تو وضعیت ما بهتر نشد؟! پس کاش نمی آمدی و اینقدر ما را درگیر نمی کردی!

مشکل از اینجاست که ما در کنار سختی های امروز خود خوشی های گذشته را یادآور می شویم (همان خوشی هایی که تا وقتی داشتیم قدر دان آن نبودیم)، حالا تمام آروزی ما این می شود که آن احساس گذشته را به صورتی مصنوعی زنده کنیم و به آن خوشی ها برگردیم. بدین صورت به نوعی با زمانه منفعلانه برخورد می کنیم. به جای اینکه قوی باشیم و به فکر ساختن آینده باشیم احساس ضعف می کنیم و به وضعیت دیروز تن می دهیم و اینطور می شود که: هر روز بدتر از دیروز...

برخی از ما به جای اینکه به فکر اصلاح آینده باشند و برای رسیدن به حکومت عدل مهدوی تلاش کنند، سرگرم حسرت خوردن از گذشته می شوند و می گویند: کاش دیروز برگردد! و زهی خیال باطل که این آرزویی دست نایافتنی است و تنها ثمره ی آن تن دادن به اشکالات گذشته است، بعلاوه ی برخی اشکالات جدید که مقتضای گذشت زمانه است.

با چنین تفکری نمی توان به آینده ی بهتر رسید، حتّی نمی توان گذشته را همانطور که بود بازسازی کرد. اتفاقاً اگر گذشته به زمان حال ما بازگردد و قدرت مقایسه پیدا کنیم خواهیم دید که خیلی اشکالات در گذشته بوده است که الآن فکر آنها هم آزار دهنده است، لکن ما تنها خوشی های گذشته را در خاطر داریم و به سختی های آن حاضر نیستیم فکر کنیم.

اصلاح مشکلاتدر مقابل با نگاه آینده محوری می توانیم اشکالات گذشته را اصلاح کنیم و با تجربه از تاریخ، جهان را برای پذیرش عدل مهدوی مهیا کنیم.

اما در عرصه کنونی انقلاب:

به عنوان نمونه رهبر معظم انقلاب در بحث انتخابات توصیه نمودند که رئیس جمهوری انتخاب کنید که خوبی های قبلی ها را داشته باشد و اشکالات آنها را نداشته باشد، لکن برخی مردم همان قانون «همان قبلی بهتر بود» را اجرا کردند و برای بهبود وضعیت اقتصادی منش اصلاحات را برگزیدند، گویی اینها فراموش کرده اند که شروع تورّم ها و تمام دردهای اقتصادی مملکت ما از زمان طیف اصلاحات بوده است.

الآن هم برخی دوباره این زمزمه را شروع کرده اند که: همان قبلی بهتر بود، احمدی نژاد! بیا و ما را از دست این رئیس جمهور نجات بده!

این عدّه عادت کرده اند که: از چاله در بیایند و به چاه بیفتند...

البته این شعار را برخی کوته فکرها در مورد اصل انقلاب هم دارند و می گویند: محمد رضا! کجایی که یادت بخیر....! البته خداوند سخن این افراد ناسپاس را بی جواب نمی گذارد و به قانون «کفر نعمت از کفت بیرون کند» آینده ای برای آنها مهیا می کند که انگشت حسرتشان تا ابد در دهان باقی بماند...

***

برای پیشرفت و رسیدن به آینده ی روشن به جای اینکه در گذشته زندگی کنیم باید گذشته را پلی برای ساختن آینده قرار دهیم. از اشتباهات گذشته و اشتباهات گذشتگان باید درس بگیریم و هر بار با قدرتی بیشتر برای آینده برنامه ریزی کنیم. اینهمه تأکیدات قرآن در خصوص درس گرفتن از گذشتگان و نشان دادن ناکامی های آنها و لغزش های آنها برای همین است که ما با استفاده از تجربه ی گذشتگان الگویی خداپسندانه برای آینده ی خود طراحی کنیم.

پس بیایید به جای اینکه بر طبل ناامیدی بکوبیم و دائماً این و آن را سرزنش کنیم، نگاهی به خود و اطراف خود بیندازیم و ببینیم تا کنون چه اشتباهات کلان و خردی انجام داده ایم که می توانیم آنها را اصلاح کنیم و برای رسیدن به آینده ای زیبا امیدوار باشیم...

 
***
مطمئنم دو روز بعد عده ای بر می خیزند و می گویند: همان قبلی بهتر بود بگذار احمدی نژاد برگردد...!
  • مهدی جهانشاهی