بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۱
شهریور

 

این پست در حال تکمیل است...

  • مهدی جهانشاهی
۰۳
شهریور

بررسی تطبیقی الگوهای فتح قرآنی در امت اسلام و امت بنی اسرائیل

نگاه جدید به مسئله ی انتظار طبق سنتهای قرآنی

شباهتهای الگوی فتح مهدوی و الگوی فتح داوودی

در کتاب «خان هفتم در طلیعه ی ظهور»

خان هفتم در طلیعه ی ظهور

کسانی که با عینک وحی زمانه ی خود را تحلیل می کنندچیزهایی را می بینند که دیگران با چشم سر نمی بینند.

قرآن با تصویر سنتهای تکرار شونده ی پیشینیان مانند ماشین زمان ما را در ادوار تاریخ کاوش می دهد و به زمانه ی خویش باز می گرداند

تا جایگاه خودمان را در مدار تاریخ پیدا کنیم.

 

تهیه ی نسخه ی الکترونیکی کتاب از اینجا

  • مهدی جهانشاهی
۰۳
شهریور

روایتی است از نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله در ضمن وصایای آن حضرت به اباذر که فرمودند: یا اباذر إنّ الله تبارک و تعالی أوحی إلی أخی عیسی: 


یا عیسی لا تحبّ الدنیا، فإنی لست أحبّها و أحب الآخرة فإنّها هی دار المعاد.
خداوند به برادرم عیسی وحی نمود که دنیا را دوست نداشته باش زیرا من دنیا را دوست ندارم؛ و آخرت را دوست داشته باش که خانه بازگشت است.


گاهی ما انسان‌ها خود را گرفتار می‌کنیم. ما خود را گرفتار کرده‌ایم: دلمان می‌خواهد که با وجود اینکه ریشه‌های گرفتاری در وجود ما هست از عوارض آن هم فرار کنیم. گاهی وقت‌ها شخص می‌خواهد سالم باشد و با این حال پرخوری هم بکند، هر دو را با هم می‌خواهد. پر خوری برای خود مشکلات و عوارضی دارد. اگر نخواهد پرخوری کند، شوق به غذا را چه کند، غذا لذیذ است و به او میل دارد و از طرفی نمی‌خواهد مریض بشود. لذا این وسط در این درگیری غذا می‌خورد، پیاده روی هم می‌کند، فلان چیز را هم کنارش می‌خورد تا از عوارض پرخوری بکاهد و این سختی‌ها را می‌کشد زیرا می‌خواهد این دو با هم بسازند. اگر می‌توانست هوس غذا خوردن را کم کند، خیلی از مشکلاتش حل شده بود، چون هوس غذا، پرخوری می‌آورد و پرخوری هم مشکلاتی را به بار می‌آورد که یکی از آن‌ها ناراحتی های جسمی است. علاوه بر مشکلات جسمی برای به دست آوردن غذا باید تلاش کند تا غذاهای گوناگون به دست آورد و خود را سیر کنی، و بعد هم عواقب بعدی را به همراه دارد.
اما اگر می‌شد ریشه مشکلات را از بین می‌برد یا ضعیف می‌کرد کار راحت می‌شد.
کسی که نماز شب را می‌خواهد، نورانیت را هم می‌خواهد، حضور قلب را هم می‌خواهد و دوری بعضی از گناه‌ها را هم می‌خواهد اما پرخوری را هم دارد! هی می‌گوید: تلاش می‌کنیم تا نیّتمان را خالص کنیم و نماز شب بخوانیم؛ چنین شخصی دنبال هم تلاشش را بیشتر می‌کند و البته این تلاش خوب است. اما این تلاش با حفظ همان مشکل ریشه‌ای است و آن مشکل، زحمت را زیاد می‌کند. شخص نمی‌خواهد از آن مسأله ریشه‌ای دست بر دارد، می‌خواهد آن کیف و حال را داشته باشد و آن را کم نکند و در عین حال معنویّت را هم داشته باشد. با این وجود همیشه در زحمت خواهد بود، می‌گوید: نماز شب چه چیز شاقی است! می‌گوید: روزه هم چه چیز سختی است!
این یک مثال بود. 
بعضی اوقات خیلی از مسائل بسته به یک نکته اصلی است و ما حاضر نیستم از آن مشکل اصلی کوتاه بیاییم. آن ریشه دردسرهایی به دنبال دارد و ما آن دردسرها را نمی‌خواهیم و به همین خاطر عمری را در جدال و زحمت و سختی به سر می‌بریم. حال چقدر این طرف غلبه کند و چقدر آن طرف خدا می‌داند.
این مسأله¬ی حبّ الدنیا همین گونه است. انسان تا هنگامی که بنا دارد کیف و حالش در دنیا باشد این مشکل هست. 
این طبیعی است که انسان فطرتاً منفعت طلب و لذّت جو است. اگر بخواهد از خیر این گرایش بگذرد گویا از فطرتش دست بر داشته است. یکی از چهار خصلت فطری چنان که گوید نفع طلبی است. خوب هم هست و اگر نباشد میل به کمال در وجود انسان نخواهد بود. این لذّت، مطلوب اوست و مشکلی هم نیست و ما با این لذّت طلبی مخالفت هم نمی‌کنیم. اما به طور مثال گاهی دیده‌اید برخی جوان‌ها را: جوان است و به مقتضای قوه شهوی باید ازدواج کند و مشکلی نیست، مستحب هم هست، اما گاهی این تمایل به ازدواج را فقط نسبت به یک دختر می‌بینند و می‌گوید: من فقط این یکی را می‌خواهم. مشکل در اصل قوه شهوی نیست، اشکال اینجاست که تأمین این قوه را منحصراً فقط در یک مصداق دیده است. آنگاه مثلاً در مورد آن فرد خاص هم با مشکلات گوناگونی مواجه می‌شود: رفت و آمد و درگیری با پدر و مادر و سر و کله زدن با پدر و مادر آن دختر و زیر پا گذاشتن عزّت و آبرو و ... فقط به خاطر این که احساس خود را بر روی یک فرد خاص منعطف کرده است. و اگر این تمایلات را این قدر منحصر نمی‌کرد خیلی راحت‌تر بود. 
ما هم این حس لذّت طلبی را چون برده‌ایم به طرف این خانه¬ی خوب و این ماشین خوب و ... موجب دردسر شده است و خوب طبیعتاً باید به دنبال مشکلاتش هم بدویم. مشکل اینجاست که چرا این حس را منعطف به این طرف کرده‌ایم. آنچه در فطرت ما بود لذّت طلبی بود و کسی هم مخالف کیف و حال نیست اما این که لذّت را فقط از این راه می‌توان دید، همین کار را خراب کرده است. 
کسی که لذّت را فقط در راه پول ببیند طبیعتاً راه پول هم راه همواری نیست و باید مشکلاتش را تحمّل کند، در حالی که می‌شد کاری کرد که بیشتر از پولدارها لذّت برد و کمتر از آن‌ها زحمت کشید. اما در این مرحله‌ای که دل شیفته همان دختر دنیاست، مانند قاطع می‌شود که نمی‌شود در مقابل قطع او با او سخن گفت. باید کلی با او سخن گفت. وقتی چشم کسی روی یک جهت بسته شد، دیگر نمی‌شود از او خواست که بیرون بیاید. ولی کسی که هنوز به مرحله عمیق دل کشیده نشده و هنوز در مرحله عقل است یا هنوز به مرحله وابستگی شدید نرسیده است می‌تواند تصمیم بگیرد و تنظیم کند. چنین کسی را می‌شود آگاهی داد و راهنمایی کرد که در مسیری که انبیاء رفته‌اند و راه نشان داده‌اند می‌تواند لذّتش را صرف کند. 
مثلاً عده‌ای از دانشمندان علما هستند که بیشتر از آن کاسبی لذّت می‌برند که ماستی می‌فروشد و خورده پولی به دست می‌آورد؛ آن عالم وقتی مشغول مطالعه می‌شود واقعاً لذّت می‌برد. واقعاً او هم لذّت می‌برد و زید هم لذّت می‌برد. زید می‌گوید من از فروش فلان جنس لذّت می‌برم و او هم از مطالعه کردن، بحث کردن و تجزیه و تحلیل کردن لذتّ می‌برد و چه بسا لذّت بیشتری هم می‌برد. آن هم نه یک لذّت تعبّدی که انسان به خودش اجبار بکند که علم هم خوب است- مانند سرنگ و سرمی که به کسی وصل کنند تا به زور زنده بماند- بلکه مراد علمی است که لذّت تکوینی دارد و واقعاً برای اهل علم کیف دارد و حالت نشاط به او دست می‌دهد. این هم لذّت است، نوع لذّت مهم نیست تا زمانی که درگیر شکل خاصی از لذّت نشده باشی. 
حال اگر کسی مسیر کیف و حالش را در این مسیر بیندازد، عوارض هم نخواهد داشت زیرا فقط دنیاست که دار تزاحم است؛ رقابت‌ها فقط در دنیاست. بغض و کینه و خوشحالی و ناراحتی و سر و صدا همه در دنیاست . بازار دین و علم این همه تزاحم ندارد. کسی نمی‌گوید چرا فلانی این قدر درس می‌خواند؟ خوب بخواند. جلوی من را که نمی‌گیرد. از آن طرف فایده آن هم خیلی بیشتر است. هم فایده معنوی و علمی و اخلاقی آن. حتی فایده دنیوی آن! اهل دنیا نگاه احترامی که به عالم دارند غیر از نگاهی است به یک پولدار می‌کنند. نگاه به پولدار یک نگاه مادی است و احترام آن هم احترام مادی است. مانند هنر پیشه و دلقکی که وقتی مشغول به کار است برایش کف و صوت می‌زنند، احترامش به همین است که یک تفریحی برای ما ایجاد کرد. در عین حال کسی که عالم باشد اگر چه برایش کف و صوت هم نزنند اما در دل‌ها تعظیم علمی او بیشتر است. لذا گاهی هم تلویزیون صحنات عجیبی از هنرپیشه‌ها نشان می‌دهد که در آخر عمر با وضع خرابی به گوشه‌ای افتاده و کار خود را می‌کنند. اما عالم هیچ‌وقت این گونه نیست.
علی أیّ حال اگر ما می‌توانستیم این کار را بکنیم که آن لذّت جویی خود را در مسیری بیندازیم که انبیاء و اولیاء آن مسیر را ترسیم کرده‌اند، قطعاً لذّت می‌بردیم، آن هم لذّتی واقعی. مزّه واقعی دین را می‌چشیدیم. لذّت ما اگر در نماز قرار می‌گرفت هرگز به پای منافع دنیوی نمی‌رسید. خوب است که اهل دنیا لذّت نماز را ندارند – به زبان غیر علمی می‌گویم- و إلا همه مغازه‌ها تعطیل می‌شدند. چون انسان دنبال لذّت است. اگر همه لذّت نماز و دین و نماز شب و زیارت ائمه را داشت همه می‌رفتند به همان طرف. همچنان که امام علیه‌السلام می‌فرماید: لو عقل اهل الدنیا خربت.
لذا به بچه‌ای می‌مانیم که به ناگاه هوس یک نوع غذا را می‌کند؛ این غذا که در خانه نیست! با این تمایل بچه، اعصاب خودش و خانواده‌اش و همه را به هم می‌ریزد که من فلان چیز را می‌خواهم. متأسفانه کار ما هم در مسائل دنیوی این‌گونه شده است. عمری برای رسیدن به چیزی کوشش می‌کنیم و وقتی به آن می‌رسیم دیگر آن ذوق و اشتیاق سرد شده است. عمری گریه می‌کند برای یک دوچرخه و وقتی به آن رسید ... هیچ.
اما اگر می‌شد همین ذوق و اشتیاق را منحرف کنیم به سمت مسائل معنوی و بعد هم آن را پیدا کنیم و به آن برسیم، در آن صورت می‌شد: جعل قرّة عینی فی الصلاة (پیامبر).
ثواب که برای این اعمال قرار داده‌اند نوعی تحریک تزریقاتی است. کسی که علاقه‌اش در نماز است از نماز سیر نمی‌شود. 
تا وقتی که دل ما را لذّت دیگر امور پر کرده نماز فقط از باب تکلیف است. و معمولاً چون دیگر امور هم لذیذ هستند اگر لذّت تکوینی با تکلیف معارضه کند، تکلیف عقب می‌ماند. و این تعابیر روایت می‌تواند همان مسائل را برای ما تداعی کند: یا عیسی لا تحبّ الدنیا... 
امور دنیوی مانند خانه و لباس و رفاه و نفع و انواع لباس و فرش و همسر خوب همه خوب است داشته باشیم. اما لذّت را باید صرف امور معنوی کرد و منعطف به آن طرف کرد. (لا تحب الدنیا) اگر لذّت را خلاصه کرده باشیم در این فروع که اگر این‌ها را داشتم تکمیل است و چیزی کم ندارم این ضعف است.
فرمود: فإنّی لست أحبّها.. کأنّ اگر می‌خواهی آن چیزی را دوست داشته باشی که من دوست دارم، من این‌ها را دوست ندارم. خداوند وقتی دنیا را دوست ندارد طبعاً حکایت از این می‌کند که نفعی هم ندارد و کأنّ ضرر هم دارد.
«و أحبّ الآخرة» و آخرت را دوست داشته باش معنایش این نیست که منافع مادی را دوست نداشته باش. چون آخرت هم پر از همین لذائذ است، حور و قصور و جنّات همین لذت‌هایی است که در دنیا دنبالش هستیم، منتها با رضوان من الله. هم محبوب خدا می‌شود و هم خواسته‌های نفسانی او تأمین می‌شود.
و أحبّ الآخرة فإنّما هی دار معاد. توضیحش و توجیهش همین است که دنیا را بما هی دنیا دوست نداشته باش. و مشکل هم همین است که ما دنیا را بما هی دنیا دوست داریم. دنیا برای ما مثل خودکار نیست که آن را برای نوشتن می‌خواهیم و إلا آن را پرت می‌کنیم به آن طرف! کسی که خودکار را برای نوشتن می‌خواهد این محبّت دنیا نیست بلکه محبّت علم است، اما کسانی که محبّت دنیا را دارند از داشتن خود دنیا خوشحالند، که چون این‌ها را دارد حساب بانکی او بالا رفت و به تعبیر قرآن الذی جمع مالا و عدّده (آن را جمع می‌کند و می شمارد). مشکل این است که خود دنیا را دوست داریم و إلا اگر آخرت باشد و به آخرت از دید دنیا نگاه کنیم این اصلاً خود آخرت است . اصلاً محّبت عرضی به یک شیء محبّت نیست. کسی که کعبه را احترام می‌کند نه به خاطر پرده‌هایش این عین احترام به خداست. کسی که وارد مسجد می‌شود و درِ مسجد را می‌بوسد این عین محبّت و احترام به مقدّسات و خداست وگرنه درِ زیبا تر از این خیلی زیاد هست. اگر دنیا هم همین¬طور بود خوب بود اما واقعاً این‌گونه نیست. دنیا عجین است با روحیات انسان و با حسّ نفع طلبی انسان و این هم بد است و سرمنشأ فساد است. و چه خوب بود اگر جنبه ذی المقدّمه بودنش کم بشود. 
خداوند توفیق بدهد که به این دستورات عمل بکنیم و کمال استفاده را داشته باشیم.
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد.

 

/استاد سید محمد نجفی یزدی/

  • مهدی جهانشاهی
۰۳
شهریور

اسلاید سخنرانی چند رسانه ای با عنوان نشاط معنوی تقدیم می شود.

دانلود کنید

مخاطب: دانش آموز راهنمایی

موضوع: اصلاح دو تصوّر غلط رایج در مورد مذهبی ها و لذتهای دنیوی آنها (ناظر به آیه ی شریفه: قل إنما أنا بشر مثلکم). بحث مفصّل در مورد منطق لذت در این دنیا...

محصول حاضر یکی از موضوعات سخنرانی کلاسداری نویسنده بوده که سالها آن را در کلاسها اجرا کرده و رضایت دانش آموزان را در پی داشته.

در طول مدت که سیر سخنرانی کامل تر شد تصمیم گرفتم آن را به صورت سخنرانی چند رسانه ای (طبق الگوهای مؤسسه خطابه امیر بیان) در بیاورم.

  • مهدی جهانشاهی