بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درس اربعین» ثبت شده است

۲۲
آذر

اتفاقی که در زمان هیچ یک از ائمه نیفتاد عمل به این شعار ابتدئی بود که خطاب به ائمه عرضه می داریم: إنی سلم لمن سالمکم. این ابتدائی ترین توقعی است که از هر اجتماعی می رود؛ اینکه با هم کنار بیایند و درگیر نباشند. یاران اهل بیت به این توفیق دست پیدا نکردند که حول یک محور گرد هم آیند. حتی امام حاضر نمی توانست جامع تفرقه های آنها باشد. به کوچکترین اختلاف سلیقه یا اختلاف نظری در مقابل هم موضع گیری می کردند و به شعله های تفرقه دامن می زدند. هر روز به بهانه ای جدید شاخه ای جدید به وجود می آمد و خط خود را از این رودخانه ی نوپا جدا می کرد.

"دوستی" یکی از آن امتحان های پیش پا افتاده بود که جامعه شیعه هیچگاه از پس آن بر نیامد! پول توانست جامع تفرقه های جبهه کفر باشد، اما ریسمان الهی، حبل الله ولایت نتوانست برای جبهه حق بهانه ی دوستی باشد. همه در زبان می گفتند: سلم لمن سالمکم؛ اما پای عمل که می رسید، خود خواهی ها و تعصّبها این اجازه را نمی داد.

امام معصوم باید غصه ی منحرفین و گمراهان را بخورد، کم است! غصه ی کمی یاران را بخورد، کم است! غصه ی ناسازگاری دوستان هم به آن اضافه شده است.

در زمان امیر المؤمنین (ع)، آن حضرت شکایت خود را از اطرافیان خود اینگونه اعلام می دارد:

وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِل‏....ِ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی‏.

در زمان امام باقر (ع):

عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنِّی تَرَکْتُ مَوَالِیَکَ مُخْتَلِفِینَ یَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ إِنَّمَا کُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ.

امام زمان (عج) نیز در یکی از توقیعاتشان فرموده اند:

وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ‏] عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنا

همین خلل قرنها مایه ضعف شیعه و جاماندن او از اهداف بود تا اینکه صفحات تاریخ به زمانه ی ما رسید و در برهه ای از زمان، جهان لبخند شیعیان را به روی هم دید! آن اتفاقی که باید در زمان امام علی و امام حسین علیهما السلام می افتاد حالا امروز در نمایشگاه اربعین به وضوح قابل مشاهده است. مردمانی که زمینه های اختلاف بین آنها بسیار فراهم است، حالا با روی خوش از انسانهایی پذیرایی می کنند که نه از کشور آنها هستند و نه هم زبان انها و نه با رسوم و آداب و فرهنگ آنها! نه فقط انبوه حضور آنها را در کنار خود پذیرفته اند، بلکه از خانه و کاشانه و دارایی و خوراک و پوشاک و وقت و زمان خودشان خرج آنها می کنند. بالاتر از این، نفس خود را زیر پا می گذارند و خاضعانه افتخار می کنند که خادم زائرین امام حسین علیه السلام هستند!

اینها خوب فهمیده اند که امام حسین علیه السلام بهترین بهانه ی وحدت و همدلی استو برچسب "حسینی بودن" کافی است تا تمام اختلافات و تفاوتها نادیده گرفته شود. حتی از زائرینی که به آنها خدمت می کنند سؤال نمی کنند که شما دین و مذهبت چیست و اهل چه مشی و منشی هستی؟! اینها مدال افتخاری دارند که حقیقت «بأبی أنت و أمی و نفسی و مالی» را در عمل اثبات بکنند و از به زبان آوردن این شعار احساس خجالت نکنند! اینها در وسعت بی نهایت به این  شعار حقیقی دین جامه عمل پوشانده اند و این را قوی تر از شعائر نمادین مثل پرچم و عَلم و حسینیه و ... حفظ کرده اند.

مهم خود حسین است و هرکس زیر این پرچم است از خانواده ی ماست. اختلاف جغرافیایی، اختلاف گویشی، اختلاف سیاسی، اختلاف قبیله ای، و حتی اختلافات دینی ساخته ی مسلمین این خانواده ی بزرگ را از هم دور نمی کند و بهانه ی بی مهری نیست.

 امسال دیدم که خانمهای لبنانی نوشته هایی دقیقاً با همین مضمون به دوش انداخته بودند که روی آنها نوشته شده بود: حسین یجمعنا.

این مظهر بزرگترین مواسات و ایثار تاریخی است، یعنی نه تنها آنچه که من دارم دیگران هم باید داشته باشند، بلکه دیگران بر من و خانواده ی من مقدم اند و آنها باید داشته باشند، گرچه من نداشته باشم. هر روز هم این روحیه به جای اینکه به سردی گراید، دارد تقویت می شود و بر شور و شعور آن افزوده می شود.

باید هم همینطور باشد! حق هم همین است و اگر غیر از این باشد شیعیان برای ورود به دوران ظهور صلاحیت ندارند و نمی توانند یاران قابلی برای آن امام منتظر باشند.

یاران مهدی این روحیه را در اعلا درجه ی خود دارند در حدی که یکی از آنها رغبت می کند نیاز خود را از جیب برادر دینی اش تأمین کند و آن دیگری هم ناراحت نمی شود.

چه خوب می شود که ابعاد این مواسات تاریخی گسترده تر شود تا به آن نقطه ی رضایت مندی امام زمان برسد و امام عصر قابل بدانند که پا بر روی قدم های ما بگذارند و همراهی ما را بر غیبت و عزلت ترجیح بدهند.

کاش این مواسات در دیگر زمینه ها (مثل هزینه های ضروری سفر و کرایه ی ماشینها) هم گسترش می یافت و این انصاف را در آنجا هم می دیدیم.

کاش این مواسات را در بین دیگر شیعیان و مردم (غیر از اهل عراق) هم مشاهده می کردیم.

کاش این انصاف و محبّت را در غیر از زمان اربعین و غیر از راه کربلا هم شاهد بودیم.

کاش لا اقل وقتی مسافری را در سرمای هوا، کنار جاده می دیدیم، راضی نمی شدیم که بیخیال از کنار او عبور کنیم.

کاش حتّی این دلسوزی را در غیر از جنبه های مادی نسبت به هم به اجرا می گذاشتیم و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کردیم.

اینطور که بشود واقعاً می توان دنیا را بهشت نامید...

 

در همین زمینه رجوع شود به سخنرانی استاد پناهیان: محبّت در آخرین مراحل انتظار

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
آذر

نمی دانم چه جایی می روم! هیچ نمی دانم چه مکان بلند منزلتی مقصد من است! شما هم نمی دانید! اگر می دانستید الآن اینجا نبودید! شاهدم چیست:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَات‏.

از شوق زیارت قطعاً مرده بودیم، اگر فضیلت زیارت تو را درک کرده بودیم.

زیارت حسین علیه السلام خیلی خاص است! برای افراد خاص است و عمق خاصی دارد.

اما بین زیارتهای ایام مختلف، زیارت اربعین از همه خاص تر است و معنا و مفهوم دیگری دارد. بعد از چهل روز که از شهادت امام می گذرد، این پیاده روی ها یعنی: ای امام و پیشوای من! هنوز در  دل من جا داری و آن شور و عشقم به سردی نگراییده. چهل روز که چیزی نیست، چهل سال هم که بگذرد ما از دامان تو دست بر نمی داریم. به گفته ی زهیر بن قین: اگر هزار بار کشته شوم و زنده شوم و کشته شوم و خاکسترم را به باد دهند و دوباره زنده شوم، باز از یاری تو دست بر نمی دارم...

قدم به قدم این پیاده روی ها معنا دارد. یعنی: هستیم، با تو می مانیم، تا آخر، و هیچ خسته نمی شویم.

امام من! خستگی راه که چیزی نیست، فدای خستگی های دخترت در همین مسیر و راه کربلا تا کوفه. اماما! خرج سفر و دارایی من هم که قابل تو را ندارد، در راه تو از جان هم می گذرم، چون تو دین منی!

این سختی ها هیچ کدام چیزی نیستند که مرا از تو جدا کنند، نیستم مثل آنهایی که تو را به بهای خوشی خودشان فروختند!

قدم قدم گامهایم با تو سخن می گویند! یعنی: می مانم، به راه تو، هستم، پا به پای تو، می میرم، برای تو.

سختی های سفر را به جان می خرم تا لا اقل برای خودم به این نتیجه برسیم هنوز سختی ها مرا از تو جدا نکرده. هنوز شیطان در قلبم نفوذ نکرده و هنوز هجمه های شیطان انسی اراده ام را سست نکرده!

اماما! رفیق نیمه راه نیستم! خیالت راحت! روی ما حساب کن، هزاران 72 تن از دل این انقلاب برایت بیرون آمده. وقتی قیام است...

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
آذر

درس اربعین

«فکر نکنید که شهدای راه خدا مرده هستند».

خداوند این مضمون را دو بار در قرآن تکرار کرده است، گویا خداوند به جانب داری از شهدا برخاسته و هشدار می دهد: نکند آنها را مرده حساب کنید! در یک آیه می فرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ. (بقره154) در آیه دیگر می فرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (آل عمران 169) حتّی گمان نکنید که کشتگان راه خدا مرده هستند!

به همین جهت است که اگر ما ادب به خرج بدهیم در هنگام نام بردن از هر شهیدی از نام «شهید» استفاده می کنیم. نمی گوییم: مرحوم فلانی! می گوییم: شهید فلانی. چون شهید را شاهد و حیّ و حاضر حساب می کنیم نه مرده!

حال سؤال اینجاست که شهدا مگر چه فرقی با دیگر مردگان دارند؟ چرا نباید به آنها بگوییم: مرده! آیا آنها حیات مادّی دارند؟ این چه حیاتی است که خداوند می فرماید: بل أحیاء و لکن لا تشعرون! حیات آنها برای شما قابل درک نیست.

جواب: حیات شهدا چند بعد دارد:

******

زندگی روحانی نزد خدا که در همین آیات به آن تصریح شده (احیاء عند ربّهم یرزقون).

گذشته از این شهدا با این دنیا نیز در ارتباط هستند و روزنه هایی از رابطه آنها با اهل این دنیا را در مورد شهدای انقلاب اسلامی نیز دیده ایم. شمه هایی از ارتباط شهدا با زندگی مادی ما در همین دنیا مشاهده شده است، که نشان می دهد شهدا از ما بیدارتر هستند. عنایات شهدا در حق بسیاری راه گشا بوده، چندین مورد سراغ داریم که شهید گمنامی به خواب خانواده خود آمده و محلّ مفقود شدن بدن خود را نشان داده است! بدین گونه است که شهدا خواص افراد زنده را دارند و آثار حیات در مورد آنها یافت می شود.

******

تفسیر دیگری که برخی از مفسرین در مورد این آیه آورده اند این است که: مراد از زنده بودن شهدا، زنده ماندن نام و یاد آنهاست. یعنی شهدا در دلها زنده هستند و یاد آنها در دل مؤمنین تا قیامت باقی می ماند.

این معنایی مجازی برای زنده بودن است که شاعر هم در این شعر به آن اشاره کرده است:

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز *** مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

البته آنچه از آیه بر می آید تنها این مقدار نیست. چون خداوند می فرماید: لا تشعرون (حیات شهدا از نوعی است که برای ما ملموس نیست)، و در ادامه آیه از روزی خوردن شهدا نزد خدا نام می برد و می فرماید: عند ربّهم یرزقون، یستبشرون بما آتاهم الله من فضله: «آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند...

پس مراد خداوند از حیات شهدا نمی تواند همین مقدار باشد، لکن با این وجود یاد شهدا جاوید است و این معنا در مورد شهدا اشتباه نیست و این هم می تواند جزئی از مراد خداوند در این آیه باشد.

واقعاً یاد شهدا و پیام آنها زنده و زندگی بخش است و همین یکی از درسهای اربعین است که مکمّل هدف عاشوراست!

امام خامنه ای فرموده اند: «درسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت».

با مراجعه به تاریخ مشاهده می کنیم که دشمن هرکاری کرد تا این چراغ را خاموش کند: یزید از علما و قضات برای مبارزه و تبلیغات فرهنگی استفاده کرد، بیت المال مردم را بر علیه امام حسین به کار گرفت، از هر دروغ و نیرنگی استفاده کرد تا جلوه اهل بیت را مخدوش کند. اما نتوانست! دست به خون اهل مدینه برد و شیعیان را قتل عام کرد، شیعیانی که خون شهید آنها را بیدار کرده بود. در آخر هم خودش بود که سرنگون شد. یزید سرنگون شد اما پیام شهید خاموش نشد. حتّی قبر امام سد راه ظلم ظالمین بود و لذا چند بار قبر امام را با خاک یکسان کردند اما شهید همچنان زنده بود:

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد              آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

«یریدون لیطفؤوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو کره الکافرون».

 

خداوند برای زنده نگه داشتن یاد شهدا مأمورانی دارد: در مقابل آنهمه فعالیتهای دشمن برای نابود کردن یاد شهید، این حضرت سجاد و حضرت زینب و دیگر اهل بیت علیهم السلام بودند که مقابله به مثل نمودند: در مقابل تبلیغات دشمن سخنرانی نمودند، در مقابل کشتارها مقاومت ورزید تا به اینجا رسید که عزای امام حسین برای میلیونها شیعه از عزای پدرانشان مهم تر و با شکوه تر است. شروع این عزاداری ها چگونه بوده است؟ حضرت زینب در مجلس یزید برای مردم شام روضه خوانی کرده است! حضرت سجاد به هر بهانه ای یاد شهدا را مرور کرده است. امام صادق به شاعر دستور می داد تا برای اهل خانه شعر بگوید و بگریاند. امام رضا دعبل خزائی را دعوت می کند تا اشعارش را در رسای اهل بیت بسراید و .... تا به ما رسیده است.

*****

دقیقاً در این نقطه از زمان نیز ما وظیفه داریم یاد شهدای انقلاب را زنده نگه داریم. در مورد آنها مطالعه کنیم، راه آنها را بشناسیم، پیام آنها را دریافت کنیم و نگذاریم خون شهیدان از جوشش بیفتد یا استمرار اهداف آنها با انحراف مواجه شود.

دستگاه کفر امروز نیز قصد دارد تاریخ دفاع مقدّس را تحریف کند. بنی امیه در عرض 50 سال تاریخ را تحریف کردند تا آنجایی که مسلمانان پسر پیامبر خود را به قصد تقرّب به خدا کشتند و یزید شراب خوار را خلیفه ی رسول خدا نامیدند. امروز نیز کمکاری ما می تواند تا به آنجا منتهی شود که با اینکه رزمندگان ما زنده هستند، تاریخ دفاع مقدّس تحریف شود! امروز مردم ما تصویر دفاع مقدّس را از رسانه دریافت می کنند. فیلمهای ما در نشان دادن تصویر دفاع مقدس چقدر موفّق بوده اند؟ می توان گفت برخی از این فیلمها خیانت به شهداست!

باید از اثر تبلیغات بترسیم. دشمن قصد دارد چهره ی شهدا را مخدوش کند و این مسؤولیت بزرگی به عهده ماست که با پیام آنها به درستی آشنا شویم و برای افراد بی اطلاع روشن گری کنیم.

خلاصه حالا که وظیفه ی زنده نگه داشتن یاد شهید به عهده ماست، باید برای شناختن آنها قدم برداریم و شهدا را به دیگران بشناسانیم تا مدیون خون شهدا نباشیم.

کربلا تمام شد! اما جوشش خون حسین هنوز ادامه دارد. ..

  • مهدی جهانشاهی