بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۵۴ مطلب با موضوع «دشمن شناسی» ثبت شده است

۰۵
خرداد

اسم داعش وقتی سر زبانها افتاد، همه را به تب و تاب انداخت! حالا برخی بیشتر قدر امنیت را می دانند. حالا خیلی ها باور کردند که نا امنی و بی ناموسی چندان هم از آنها دور نیست!

اما داعش کیست؟ به لحاظ تئوری اینها از کجا سر در آورده اند؟!

یک جمله!

وقتی توجه کنید که داعش مسلمانانی هستند که آمریکا به جان دیگر مسلمانها انداخته، شاخک هایتان تیز می شود تا بیشتر دقّت کنید: نکند روزی خودتان مانند داعش دست و بازوی دشمن شوید...

بله داعش خود ما هستیم! اگر گوشمان به حرفهای رهبرمان نباشد! به حرفهای ماهواره باشد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد
چشم شما به کدام وعده است؟!
انتخاب با شماست:
وعده های خدا+یاری خدا تا رسیدن به مقصد
یا وعده های چشمگیر شیطان که در ظاهر نقد و زیبا هستند، اما...

راهبرد خدا برای سوق دادن بندگان به کمالات نفسانی و فطری، وعده است، وعده به بهشت و نعمتهای بزرگ آن، وعده به لذتهای معنوی عمیق و پاکیزه، و وعده به همنشینی اولیا و انبیا علیهم السلام و ...

همینطور راهبرد شیطان هم برای اینکه بنی آدم را با خود همراه کند، وعده است!

شیطان البته هنگامی که وعده ای به انسان بیچاره می دهد، هدف او خیرخواهی برای آن انسان نیست و بلکه این وعده ها راهکاری برای جذب آن انسان است.

تفاوت ماهوی وعده های خدا با وعده های شیطان هم همینجاست که خداوند این هدف را دارد که انسان به خیر و سعادت برسد و به انسان راهی را نشان می دهد که به آن خیر و سعادت ختم شود؛ اما در مقابل، شیطان تنها می خواهد انسان را به سمت خودش جذب کند و از این روی هنگامی که به هدف خود برسد دیگر برایش مهم نیست که به وعده ای که داده عمل کند؛ اگر هم گاهی به وعده ی خود عمل می کند برای این است که بتواند یک مرحله ی دیگر انسان را با خود همراه کند و او را بیش از پیش نمک گیر کند!

از این رو در قرآن بارها به این نکته اشاره شده است که نباید به وعده های پوچ شیطان دل بست و فریفته ی آنها شد.

در این آیه به این شگرد شیطان و دیگر شگردهای او اشاره شده:

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا

شیطان به آنها وعده‏ها(ى دروغین) مى‏دهد؛ و به آرزوها، سرگرم مى‏سازد؛ در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمى‏دهد (نساء 120).

در آیه ای دیگر از زبان خود شیطان این نقشه را رو می کند:

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ...

و شیطان، هنگامى که کار تمام مى‏ شود، مى‏ گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!»)(ابراهیم 22)

در آیه ای دیگر نمونه ی عینی این شرارت شیطان را نشان می دهد، شرارتی که مسیر تاریخ را عوض کرد:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ

[در داستان حضرت آدم:] سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!».

با یکی دو تا چاشنی قسم و اظهار دوستی هم حرف شیطان به کرسی نشست و کاری که نباید انجام می شد، شد!

شاید وعده ی خدا کمی نسیه بنمایاند، اما حقیقت این است که وعده های شیطان حتّی نسیه هم نیست و کاملاً پوچ و توخالی است. تظاهر می کند که وعده اش نقد است، اما پای عمل که می رسد، انگار نه انگار قول و وعده ای در کار بوده.

رهبر بزرگوار خطاب به دولتمردان فرمودند:

«مطالبه‌ ما از مسئولین این بوده است که گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده‌ نقد که می‌دهد ـ وعده‌ نقد، نه عمل نقد ـ اعتماد نکنید، چون وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! اینقدر اینها وقیحند»(23/1/94)

کنایه از اینکه: دولتمردان ما نباید از وعده هایی که از آن طرفی ها می شنوند ذوق زده شوند...

لذا باید بدانیم کدام وعده الهی است، و کدام وعده شیطانی!؟

اما شیطان از این وعده ها چه هدفی را دنبال می کند؟

مهمترین هدف شیطان این است که از اعتبار وعده های الهی کم کند و آنها را در نظر مردم کمرنگ و بی اهمیت جلوه دهد! یعنی در مقابل آن وعده های واقعی یک نسخه ی قلابی به انسان تحویل بدهد تا انسان را بر سر دو راهی قرار دهد: وعده ی خدا را انتخاب کند یا وعده ی شیطان را؟! 

بعلاوه وقتی انسان وعده های شیطان را انتخاب کند، روشن است که باید از مسیر گناه وارد شود.یعنی هدف شیطان این است که چشم انسان را به مسیر گناه خیره کند!

وعده های شیطانی را از کجا بشاسیم؟ ملاک تشخیص وعده ی الهی از وعده ی شیطانی چیست؟

یک راه ساده این است که: هرکاری که ما بکنیم و خوشنودی شیطان و آمریکا در آن باشد، این کار دل بستن به وعده های شیطانی است! مثلاً اگر ما استقامت را کنار گذاشتیم و بدون حفظ عزّت پای میز مذاکره نشستیم، اینجا رفع تحریمها می شود یک وعده ی شیطانی!

آن زن در کنگره آمریکا گفت: ما سه گزینه برای مانع شدن ایران از رسیدن به بمب هسته ای پیش رو داریم: یکی جنگ نظامی است که به صرفه نیست! دیگری تحریم است که آن هم جواب نداد و ما هرچه بیشتر تحریم کردیم ایرانی ها بیشتر در مسأله ی هسته ای پافشاری کردند و پیشرفت کردند. راه سوّم مذاکره است که جواب داد...!

خلاصه، ماهیت وعده های شیطانی: وعده ای است که عمل به آن مایه ی خوشنودی شیطان باشد!

ویژگی وعده های شیطانی چیست؟ شبطان چه راهبردی را در وعده هایش دنبال می کند؟

از آنجایی که وعده های شیطان تضمین عملی ندارد، برای اینکه انسان را قانع کند تا در برابر وعده های الهی این وعده های پوچ را انتخاب کند، وعده هایی با ویژگی های ذیل در نظر می گیرد:

1. وعده ای می دهد که به ظاهر نقد باشد (می گوید: دروغ بگو تا همین الآن در این معامله سود بیشتری ببری!)

2. وعده ای می دهد که مطابق حس زیاده خواهی و دنیا طلبی انسان باشد. او سعی می کند که انسان را در حسرت آرزوها فرو ببرد تا با تفکر در این خواسته ها حریص و تشنه ی آنها شود (قرآن به این نکته اشاره کرده: یعدهم و یمنیهم: وعده می دهد و در حسرت آرزو فرو می برد). مثلاً شیطان می گوید: قرض نده! اگر قرض بدهی از دستت می رود؛ در عوض ربا بده تا پولت چند برابر شود

3. شیطان وعده ای می دهد که راه آن میانبر باشد! انسان به خاطر حس زرنگی سعی می کند راه را برای خودش نزدیک کند و لذا این راه میانبر را انتخاب می کند! انسان به خاطر اینکه فکر می کند زرنگ است، راه اصلی را رها می کند و سراغ این راه میانبر می رود!  (مثلاً به جای تشکیل خانواده، دنبال گناه جنسی می رود تا زودتر به آن لذتها برسد.)

4. شیطان وعده ای می دهد که الگوی دنیوی داشته باشد و انسان آن را دیده باشد، (مثلاً می گوید: ظلم کن تا به گنج قارون برسی/ بی حجاب باش تا مثل آمریکایی ها به آزادی برسی!)

انسان ساده، فکر می کند پیشنهاد فوق العاده ای دریافت کرده! و لذا وعده ی خدا را رها می کند و دنبال وعده ی شیطان می رود و بعد از اینکه حسابی خودش را خسته کرد، تازه می فهمد که سرش کلاه رفته و علاوه بر اینکه فرصت را از دست داده و به آنچه می خواسته نرسیده، حالا با خدا طرف است و باید جواب پس بدهد...

همه اش از اینجا شروع شد که: به وعده های الهی اعتماد نکرد و وعده های شیطانی را ترجیح داد...

وعده ی خدا یادمان نرود:

«إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم»

خدارا یاری کنید تا خدا شما را یاری کند و صبر و استقامت به شما بدهد.

«و لینصرنّ الله من ینصره» (حج 40)

خدا وعده می دهد: اگر صبر کنید و استقامت داشته باشید نصرت من را به زودی شاهد خواهید بود، همان نصرتی که تا کنون به یاوران خود وعده داده ام و به وعده ام به نحو أحسن وفا کرده ام، خیر شما در همین است و فقط کمی صبر لازم است...

پیشرفت 30 ساله ی ما (در هر زمینه ای که پیشرفت داشته ایم) به خاطر اعتماد به همین وعده های الهی بوده است و هرچه تا کنون شکست و سرافکندگی نصیبمان شده به خاطر فریفته شدن وعده های شیطانی بوده است...

دائم به ما این پیشنهاد ویژه را می دهند که: اگر از حق خودتان کوتاه بیایید پایمان را از روی خرخره تان بر می داریم!

تا کی می خواهیم راه پیشنهادی آمریکا را در پیش بگیریم؟ می گویند: با ما اعتماد سازی کنید تا وضع اقتصادی شما بهبود پیدا کند؛ مقام معظم رهبری در مقابل، می گویند: کلید حل مشکلات در داخل کشور است نه ژنو و لوزان و ...

اما دولمتردان ما معلوم نیست چه دیده اند که اصلاً حاضر نیستند کلید داخلی را انتخاب کنند! کلاً می خواهند دم کدخدا را ببینند! حتی اگر بدانند چیزی به آنها نمی رسد، حتی اگر بدانند امنیت آینده ی ما به خطر می افتد...

دم کدخدا را ببین!

خدا رحم کند...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

!امتیاز سوخته!

وعده های شیطان

تا بوده همین بوده که شیطان هرچه وعده داده پوچ و تهی از آب در آمده! مثل وعده هایی که به آدم داد ولی اصلاً به آنچه گفته بود عمل نکرد! لذا خداوند در وصف این وعده ها فرموده: 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا. (وعده می دهد و در حسرت آرزوها فرو می برد، و وعده هایش جز فریب نیست).

کار که از کار می گذرد شیطان مقابل شما می ایستند و در مقابل اعتراض شما که می گویید: چرا به وعده ات عمل نکردی؟! به ریش شما پوزخند می زند و به تمسخر پاسخ می دهد: کنتور که نمی انداخت! یک چیزی گفتم! تو چرا باور کردی؟! 

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ.

  • آیا شیطان هیچ به وعده ی خود وفا نکرده؟

شاید بگویید: شیطان اینقدری هم بد قول نیست! یک چیزهایی بالآخره می دهد. ببینید غرب را چطور ساخته و پیشرفت داده!

بله اتفاقاً شیطان برای اولیای خود خدمات ویژه ارائه می دهد و خدا این قدرت را به او داده که بتواند اهدافش ر اپیش ببرد! «إنّ الشیاطین لیوحون إلی أولیاءهم» «یوحی بعضهم إلی بعض زخرف القول غروراً». همه ی اینها به خاطر این است که حزب خود را به پا نگه دارد و در مقابل خدا برای خود دستگاه و سازمانی داشته باشد. و البته تمام این دم و دستگاه و تشکیلات برای همین دنیاست و در آخرت جز خدا کسی کاره نیست «مالک یوم الدین».

اما شیطان برای حزب خدا هیچ وعده ی قابل تحقّقی ندارد و هرچه که هست فقط سراب است و سراب.  امتیاز سوخته است! یعنی روغن ریخته شده را نذر امام زاده می کند! مثلاً دو وعده ی دهان پر کن به آدم داد: 1. اگر از میوه ی این درخت بخوری فرشته می شوی 2. اگر از این میوه بخوری مثل خدا جاودانه می شوی!

َوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ

(آخر هم می خواست بنشیند و به رسوایی آدم بخندد که به خواسته اش رسید!)

شیطان جوجه تیغی را رنگ کرد و به اسم قناری به آدم قالب کرد: فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى... و اینگونه آدم را به یک شرط بندی ساختگی وادار کرد.

فریفته شدن به شیطانآدم اگر کمی فکر می کرد راحت متوجه می شد که: اولاً مقام خودش از فرشته کمتر نیست! او پیش از این مسجود ملائکه بوده است! ثانیاً جاودانگی اگر به معنای خدایی باشد اصلاً امکان ندارد و اگر به این معنا باشد که خدا فیض وجود را از او قطع نکند، این امتیاز را هم حضرت آدم دارا بود! مثل همه ی من و شماها که خداوند وعده داده ما را «خالد» کند؛ یا در بهشت و یا در جهنّم!

پس نتیجه می گیریم، شیطان می خواهد بدون اینکه به انسان خیری برساند، از او امتیاز بگیرد! یعنی حضرت آدم کلاه گشادی سرش رفت و سر هیچ، بهشت برین را از دست داد!

مثل دولتمردان امروز ما که با وعده های پوچ و تهی و سرابی که از آمریکایی ها تحویل گرفتند، همه ی اعتبار و استقلال و عزّت ما را به حراج گذاشتند!

خوب است نگاهی بیندازید و ببینید وعده های شیطانی طرف غربی در توافقات به عمل آمده چقدر برای وضعیت اقتصادی ما مثمر ثمر واقع شد؟ وعده هایی که روز اوّل آنقدر با ارزش می نمایاند حالا چقدر سراب از کار در آمده است؟ در برابر بهای عزّت و غرور ملی، آمریکا مشتری خوبی برای معامله بوده یا نه؟ حقیقت آن است که هر چه بگذرد سراب بودن این وعده ها بیشتر آشکار خواهد شد... 

یادتان که هست... در توافق ژنو چه معامله ی خفّت باری انجام دادیم؟ اولش روحانی گفت: ساختما تحریمها فرو ریخت... اما هرچه گذشت بیشتر فهمیدیم که چه امتیازهای سوخته ای تحویلمان دادند! حتّی تحریمهایی هم که برداشتند، آنهایی بود که هیچ نیازی به برداشته شدنشان نداشتیم.

آخر هم اگر فرضاً آمریکا تحریم ها را بردارد (که بنا بر قاعده ی فوق بر نمی دارد) مال خودمان را به ما بر گردانده است!

***

شبیه این وعده های شیطانی را در وعده های انتخاباتی جبهه ی اصلاحات نیز شاهد بودیم، جبهه ای که افتخار او کسب اعتبار از کدخدای جهان بود! با وعده هایی که هیچ کدام به تحقّق نپیوست! و مردم ما هم به سادگی فریفته ی این وعده ها شدند...


 

در همین زمینه مشاهده کنید: 

 

امتیاز سوخته: تحریم هواپیمایی

امتیاز سوخته: پتروشیمی

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

شعار امسال «دولت و ملت همدلی و همزبانی» یک فرمان دو سویه به دولت و ملّت است.

همان ملتی که پنجاه درصد آنها اصلاً به این دولت رأی نداده اند و با این حال موظف هستند با این دولت همزبان باشند.

و همان  دولتی که «اعتدال» را پیشه ی خود قرار داده و با این شعار نابجا خیلی از به اصطلاح «افراطی» ها را از خود دور می کند.

وظیفه ی رئیس جمهور این است که (مانند رهبر) راه مدارا و همدلی را با همه ی اقشار جامعه در پیش بگیرد. رئیس جمهور نباید هیچ کس را در مقابل خود قرار دهد و با این کار ایجاد دو دستگی کند!

خلاصه اینکه اعتدال می تواند خیلی خطرناک باشد، آنقدر که آقا امام رضا آن را فتنه ی بدتر از دجال معرفی می کند:

عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا ( علیه السلام ) یقول : إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة على شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا ، ومعاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل ، واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق . (روایت صحیح السند از وسائل الشیعة ج16 ص179).

«برخی از کسانی که دوستی ما اهل بیت را یدک می کشند، فتنه ای بدتر از دجال برای شیعیان ما دارند» از حضرت سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با دوستی دشمنان ما و ابراز دشمنی با دوستان ما! هنگامی که این فتنه پیش آید، حق و باطل مخلوط می شوند و امر مشتبه می شود و هیچ مؤمنی از منافق تشخیص داده نمی شود.

این فتنه دو رکن اساسی دارد:

اوّل اینکه نسبت به دشمنان اسلام ابراز دوستی شود و خط کشی و مرزبندی با آنها کنار برود و با اظهار دوستی آنها مقاصد دنیوی دنبال شود.

دوّم اینکه: با برادران دینی فقط به خاطر اینکه با آنها اخلاف نظر دارند، اظهار دشمنی شود و با برچسبهایی مثل افراطی و عدّه ی معدود، تغذیه شده از جای خاص و ... طرد شوند.

وظایف ما به جای خود و ان شاء الله به آن عمل می کنیم.

اما سؤالمان از رئیس جمهور محترم این است که: آیا آن تفکری که در مجلس شورای اسلامی چندین نماینده دارد، در جامعه ی ما اقلیّت به حساب می آید؟؟؟

چطور ایشان خودشان را ملاک اعتدال معرفی می کنند؟؟؟

 

واکنش رهبری به این فتنه چگونه بوده است:

آنجا که رئیس جمهور نیروهای انقلابی را طرد می کند، رهبری فرمودند: اینقدر جوانهای انقلابی را نکوبند، روزی که برای کشور مشکلی پیش بیاید اینها هستند که سینه سپر می کنند.

و آنجا که رئیس جمهور راه نرمش و مدارا با دشمن را در پیش گرفت، رهبری فرمودند: دولت جواب آمریکایی ها را بدهد. پررویی های آنها را بی جواب نگذارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

چرا مرگ بر آمریکا؟!

چرا مرگ بر آمریکا

 

دشمنی این شیطان با ما امروز شکل دیگری به خود گرفته به گونه ای که برای عده ای ملموس نیست!

تا جایی که عده ای به شک و شبهه افتاده اند که چرا باید این بنی آدم را نفرین کرد؟

برخی نیز چنین نگاهی دارند که باید گفت: مرگ بر استکبار! و نباید گفت: مرگ بر آمریکا...

با یک نفر برخورد کردم که می گفت: از نماز جمعه بدم می آید چون در آن فحش و فحش کاری زیاد است...

حقیقت جریان چیست؟ فایده ی این کارها چیست؟ جز اینکه به دشمنی ها می افزاید و آمریکا را علیه ما می شوراند؟

*****

در این بحث نگاه ما درون دینی است و با مبنای احساسی برخی که می گویند: فحش دادن به دیگران کار زشتی است! کاری نداریم.

دستگاه کفر و بالخصوص قوم یهود قومی هستند که آیات زیادی از قرآن در مقابله با آنها وارد شده است و موضع گیری های صریح قرآن در مقابل این جبهه از روز روشن تر است. به مقتضای روایات متعدّد، تبرّی از دشمنان خدا جزو شاخصه های اصلی دین است و بدون آن دوستی با خدا خالص و حقیقی نمی شود (هل الدین إلا الحبّ و البغض؟).

آیات قرآن هم مؤید همین سخن است: «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى‏ یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (مجادله 22).

درخواست اهل آتش هم از خداوند این است که: ای کاش به دنیا باز گردیم تا بیزاری بجوییم از سردمداران گمراهی، آنهایی که در دنیا از آنها تبعیت می کردیم! (بقره 167)

خداوند بسیاری از مؤمنین را به جهت دوستی با کافران توبیخ می کند: تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ (مائده 80)

سرسختی در مقابل دشمنان خدا رویه ی قرآن است گرچه گاهی تاکتیک ها به صورت موقتی اقتضا کند که مسلمانان نرمش قهرمانانه از خود نشان دهند و به صلح هدیبیه روی آورند. قرآن در وصف مؤمنان می فرماید:

«اشداء علی الکفار رحماء بینهم»

یعنی مؤمنین همان قدر که نسبت به همدیگر بر پایه ی رحم و دلسوزی رفتار می کنند، اما در مقابل جبهه ی کفر به شدّت سر سخت و متنفّر اند.

(برائة من الله و رسوله)، آیات ابتدائی سوره ی توبه است که صریح در اعلام بیزاری و نفرت است.

تعابیر قران نیز در مورد کفار تعابیری تحقیر آمیز و همراه با نفرت است!

از این رو لزوم برائت و اعلام بیزاری نسبت به اینها هیچگونه جای شبهه و دغدغه ندارد و آیات و روایات متعدد ما در این خصوص صراحت دارند. از این رو امام راحل اعلام بیزاری از کفار را در برنامه حجاج گنجاندند و سنت برائت از مشرکین را به این وسعت ترویج دادند!

با توجه به پیشینه ای که از آمریکا سراغ داریم، و با توجه به شناختی که از سردمداران آن داریم، اعلام می کنیم که: دشمنی با آمریکا یعنی دشمنی با نماد استکباری، یعنی دشمنی با پرچمدار کفر، و دشمنی با آمریکا یعنی اینکه می دانیم زیرساخت های این کشور بر پایه ی دشمنی با خدا و یاری شیطان پی ریزی شده است. آمریکا شیطان بزرگ است و با قوّت تمام اهداف شیطان را به پیش می برد. قرآن هم نسبت به وجود «شیاطین انسانی» ما را بیداری داده!(انعام 112)

در ایامی که این دشمن خونخوار در مقابل ما صف کشیده بود و جوانان ما را به خاک و خون می کشید هیچ کس در لزوم تبری و اعلام بیزاری نسبت به او تشکیک نمی کرد و همه می دانستند که باید این دشمن خون آشام را به دشمنی بشناسند.

اما حقیقت این است که لزوم تبرّی از این دشمن آشکار امروز بیشتر و حساس تر است و نیاز ما به این ابراز دشمنی ها بیشتر است. امروز که او از درِ دوستی وارد شده است و در لباس دوست می خواهد با جنگ نرم ما را از اهدافمان دور کند باید بیشتر به خود توجّه بدهیم که این همان دشمن دیروز است که دیروز با زور شمشیر قصد مقابله با ما را داشت و امروز تغییر استراتژی داده است و اهداف او همچنان پابرجا است.

نکند به خواب غفلت گرفتار شویم و وسوسه های این شیطان مجسّم در دل ما مؤثر واقع شود که در آن صورت دیگر نیازی نخواهد داشت تا برای تسخیر ما لشکر کشی کند و با جسم و بدن ما مقابله کند.

امروز که این دشمن با ابزار هنر و حربه ی اقتصادی و تبلیغات ماهواره ای و اینترنتی می خواهد ما را نسبت به جامعه ی خودمان دلسرد کند، تلفات ما رو به افزایش است و عدّه ای گرفتار این پروژه ی گام به گام او می شوند که لازم است ما توطئه را در همان گام نخست خنثی کنیم. هنگامی که دشمن ما را نسبت به بیزاری جستن از جبهه ی خود دلسرد و بی غیرت کند معلوم می شود که دشمن گام نخست را با موفّقیت به پیش آمده و روشن است که پیشروی در گامهای بعدی برای او سهل و میسّر تر خواهد بود. پس امروز روزی است که با صدای بلند باید گفت: مرگ بر آمریکا! مرگ بر همان کسانی که هیچگاه قصد خیرخواهی ما را نداشته اند و تمام همّ و غم آنها این است که برای شیطان یارگیری کنند و جبهه ایمان را ضعیف و بی یاور بگردانند.

برخی می گویند: در بین مردم آمریکا مردمی نیکو سرشت پیدا می شوند که نباید آنها را لعن و نفرین کرد، بهتر این است که به جای مرگ بر آمریکا بگوییم: مرگ بر استکبار!

جواب این است که این شعار مرگ بر استکبار را هر انسان بی سر و پایی بر زبان جاری می کند و حتّی اگر از خود اوباما بپرسید که نظر شما در مورد استکبار و سلطه جویی چیست، خواهد گفت: مرگ بر استکبار!

چرا مرگ بر آمریکا

یعنی آنچه مهم است گذشته از این روحیه ی دشمن ستیزی و استکبار ستیزی، بصیرت داشتن کافی و دشمن شناسی است. دشمن ستیزی باید با دشمن شناسی همراه باشد. باید چشمان خود را باز کنیم و به درستی تشخیص دهیم و بدانیم که امروز سردمدار کفر، آمریکا و حکومت او و اعوان و انصار اوست.

حتّی مردم آمریکا به جهت اینکه از لحاظ فقهی «کافر حربی» به حساب می آیند، از نظر دین اسلام هیچ احترام و جایگاهی ندارد و لذا لعن و نفرین آنها بلا مانع است.

البته این تشکیکها نشانه این است که کسانی که این حرفها را می زنند گرفتار پروژه ی گام به گام شیطان شده اند و شیطان با توجیه های متعدّد توانسته است تا حدودی در وجود اینها نفوذ پیدا کند و تا حدودی دشمن ستیزی آنها را کمرنگ کند. همه این نفوذها از کمرنگ شدن روح استکبار تیزی شروع شده است، از نگفتن «مرگ بر آمریکا»!

فراموش نکنیم که مبارزه با شیطان و ستمگران عالم جزو بلندترین اهداف جمهوری اسلامی ماست. هنگامی به اهدافمان دست یافته ایم که «اسرائیل از صفحه روزگار محو شود».

پاسخ به یک شبهه:

می گویند: با مرگ و نفرین بر آمریکا، آنها را تحریک می کنید تا بیشتر به معارضه با ما اقدام کنند و مثلاً ما را تحریم کنند! این کار خلاف تعامل سازنده با دنیاست!

جواب:

اولاً: در سیاست خارجه همه چیز بر مدار منافع است و حرف زدن ها هیچ تصمیمی را عوض نمی کند! اگر تحریم کردن ایران از جهت اقتصادی برای کشورهای دیگر هزینه باشد، آمریکا به صِرف اینکه مردم ایران آنها را نفرین می کنند، متحمّل این هزینه نخواهد شد! لذا علّت تحریم ها را باید در جای دیگر جستجو کرد...

ثانیاً: اینکه ما یک جمله می گوییم: مرگ بر آمریکا! بدتر از این نیست که بارها آمریکا به مملکت ما خیانت کرده و خون جوانان ما را حلال شمرده! اگر چیزی در بین باشد که با «تعامل سازنده» منافات داشته باشد اینهمه پیمان شکنی ها و ظلمهایی است که آمریکا در حق ما روا داشته است!

ثالثاً: شاید این جمله ضرراتی در رابطه ی ایران و آمریکا داشته باشد، اما منافع آن برای تقویت مظلومین و مستضعفین جهان به مراتب بیشتر است! و همین چیزی است که به خاطر آن هر هزینه ای را حاضریم تحمّل کنیم!

یادمان نرود که روزی اگر کسی به آمریکا «تو» می گفت، شلوارش را خیس می کرد! اما امروز به دنیا اثبات کرده ایم که این قدرت پوشالی در مقابل عزم ملی و نصرت الهی لحظه ای تاب تحمّل ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

اگر فکر می کنید از شنیدن و گوش دادن بی نیازید سخت در اشتباهید! اگر فکر می کنید چون عقل و درک دارید می توانید به حقّ و حقیقت پی ببرید و از فتنه ها در امان بمانید، در اشتباهید و نیاز به کسب تجربه ی بیشتر دارید!

اگر فکر می کنید (در هم) گوش می دهید و بعد (سوا) می کنید و سخن بهتر را انتخاب می کنید در اشتباهی بزرگتر از قبلی هستید! زیرا:

1. شما باید سخنان جبهه ی خودتان را بشنوید تا این شنیدن، عرصه ی وسیعی برای فکر کردن را برای شما باز کند و جوانب مسأله را برای شما روشن تر کند. در حالی که بدون شنیدن شاید فکر شما به برخی جوانب قد ندهد! همیشه انسان باطل سعی می کند حرف خود را در قالبی زیبا و هنرمندانه به شما تحمیل کند و شاید اگر زرنگ نباشید گول بخورید و ادعایی باطل را تلقی به حقیقت کنید.

2. اگر سخنان یک طرف را شنیده اید باید سخنان طرف مقابل را هم بشنوید تا قدرت مقایسه داشته باشید.

3. ظرف وجود شما فقط عقل نیست! احساسات شما نیز بر انتخاب شما تأثیر گذار است، پس شنیدن هرچه بیشتر سخن حق شما را برای پایبند بودن به آن تقویت می کند. (در کلام امام جواد علیه السلام: المؤمن یحتاج إلی ... قبول ممن ینصحه)

از اینجاست که پیامبر خدا هم نیازمند به شنیدن است و از جبرئیل درخواست موعظه می کند تا نسبت به اهداف خود دچار غفلت نشود و شور و شعور او در مسیر عبودیت به سردی گرایش پیدا نکند. اگر فکر می کنید که شنیدن سخن باطل در وجود شما تأثیری ندارد سخت در اشتباهید، چون هر بار شنیدن و گوش دادن به حرف باطل یک پتک بر سر شماست که شما را فرسوده می کند و روح شما را کدر و خسته می کند و راه را برای نفوذ شیطان هموار می کند! تمام حربه ی شیطان برای اغواء و گمراه کردن انسانها همین است که با تلقین کردن سخنان باطل آنها را «وسوسه» کند. شیطان با همین حربه تا کنون توانسته است اهداف خود را در حد مطلوبی به پیش برد. پس فکر نکنیم که شنیدن سخن باطل بی تأثیر است.

اگر شما فقط عقل هستید، اشکالی ندارد، هر چه می خواهید بشنوید! عقل شما ناقص نیست تا دچار مغلطه شود، احساس هم ندارید تا مسیر عقل شما را منحرف کند. اما هیچگاه یک انسان نمی تواند اینطور باشد!

یک مرحله بالاتر از شنیدن، گوش دادن است که در اعماق وجود انسان تأثیر گذار است. شما قطعاً تحت تأثیر کسی هستید که به سخنان او گوش می دهید و به شنیدن سخنانش علاقه دارید. علاقه ی شما به خدا و پیامبر نیز در همان حدی است که به گوش دادن سخنانشان رغبت دارید! از این رو تبعیت ما از امامانمان نیز ناقص است! چون دغدغه ای برای شنیدن سخنانشان نداریم در حالی که شنیدن سخنان برخی دیگر برایمان دوست داشتنی و جذاب است! امام باقر علیه السلام فرمودند: من أصغی إلی ناطق فقد عبده (هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است! اگر سخنگو از جانب خدا باشد خدا را عبادت کرده و اگر از جانب شیطان باشد شیطان را عبادت کرده) (کافی ج6 ص 434)

گوش دادن شما به هر جریان و شخص نشانه ی علاقه و تمایلی است که به او دارید، گرچه ممکن است این تمایل مخفی باشد! در مرحله ی پس از شنیدن نیز این شنیده های شما است که شما را به سمت خواسته های گوینده تحریک می کند و شما را در مقابل آنچه گوش داده اید منفعل می کند.

به وجود خود نظری بیفکنید نکند از کسانی باشید که ندانسته به گوش دادن به ماهواره راغب هستند و از گوش دادن به رهبر خود فراری! این نشانه ی چیست؟ این رویه به کجا منتهی می شود و در تفکّرات و التزامات شما چه تأثیری خواهد گذاشت؟

فرار از شنیدن سخن حق تازگی ندارد. بسیار بوده اند کسانی که فکر می کرده اند، خودشان عقل دارند؛ فکر می کرده اند می دانند و به همین جهت از شنیدن حق فرار می کردند، غافل از این که نادانسته به شنیدن سخنان باطل علاقه داشتند و تحت تأثیر اینگونه سخنان قرار گرفته بودند. در مقابل سخنان بیداری بخش پیامبر، رفتار کفار چه بود؟ جز اینکه دست در گوش های خود فرو می کردند تا نشنوند!

پاسخ مشکلات ما در کلمات رهبری منعطف است، سخنان رهبری حساب شده و با توجّه به نیازهای روز جامعه است و اگر باور داریم که خداوند دستور داده : اطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم؛ پس باید خوب گوش فرا دهیم و بفهمیم و آنگاه است که بهتر خواهیم توانست تصمیم بگیریم.

به خودتان پاسخ دهید:

آیا جامعه ای که بر محور یک رهبر واحد انسجام نداشته باشد، می تواند جامعه ی متعالی و پیشرفته ای باشد؟

حالا درک کنید که چرا دشمن سعی دارد با هر طریقی این اتحاد و انسجام شما را از هم گسسته کند!

«واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا»

اگر از کسانی هستید که از گوش دادن به سخنان ولی فقیه فرار می کنند، صدای حسرت خود را در عالم قیامت بشنوید. سخنان شما از زبان خدا در قرآن نقش بسته:

«...لوکنا نسمع أو نعقل ما کنا من أصحاب السعیر »

اگر می شنیدیم یا لا اقل درست فکر می کردیم، اکنون از اصحاب سعیر [در جهنم] نبودیم.

شنیدن سخنان رهبری

به خودتان پاسخ دهید: بدون شنیدن چطور می توان فکر کرد!

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

! پروژه ی گام به گام !

شیطان گام به گام

شیطان چگونه به ساختار ایمانی مؤمن نفوذ می کند؟

چگونه او را قانع می کند که مرتکب بزرگترین اشتباهات شود؟

در این پروژه ی شیطان دورترین عاقبت ها نزدیک است...

به اطراف خود نگاهی بیندازید...

در آیاتی از قرآن این عبارت را مشاهده می کنید: لا تتبعوا خطوات الشیاطین (از گامهای شیطان دنباله روی نکنید)!

مراد از گامهای شیطان چیست؟ هدف از این گامها چیست و چه تأثیری در پیشبرد اهداف شیطان دارد؟

شیطان گام به گامجواب این است که شیطان برای کسی که در مقابل او از خود مقاومتی نشان می دهد از پروژه ی گام به گام استفاده می کند. شاید اگر به شما بگویند: بیا دزدی کن! شما فاصله ی خود را از این گناه دور ببینید و بگویید: مرا چه به این کارها! اما اگر یک روز در وضعیتی خاص دست به توجیه زدید و توانستید نفس خود را راضی کنید که مثلاً کم فروشی کنید یا در معامله غشّ و کلکی به کار بندید، در آن صورت طلسم حیا در وجود شما می شکند و رفته رفته در مسیر سرازیری می افتید و در آخر به هر کار غلطی دست خواهید زد (تخم مرغ دزد شترمرغ دزد می شود).

شیطان با گام های اوّل شما را «دور می زند!» و با حیله و نیرنگ در وجود شما نفوذ می کند. آنگاه که در وجود شما جا باز کرد اهداف خود را به دست شما پیش می برد.

مثلاً اعتیاد به بدترین مواد مخدّر هم از یکبار سیگار کشیدن تفنّنی شروع می شود. به هر حال هر کسی را که می خواهند به پشت بام بکشانند او را از پله ها بالا می برند و این توقّع نمی رود که یکباره بال در آورد و پرواز کند.

شاید شیطان گامهای اوّل را پنهانی بردارد، اگر دقّت به خرج ندهید لحظه ای چشم باز می کنید و سرتاسر خود را غرق در بیماری می بیند که دیگر دیر شده است و نفوذ بیماری به ابعاد وجودی شما رسیده است.

مهمترین نکته در این پروژه این است که شیطان شما را نسبت به گام اوّل راحت تر می تواند قانع کند. «این که اشکالی ندارد»، «جبران می کنم»، «یک بار که صد بار نمی شود»، «امتحانش ضرری ندارد» و جملاتی از این دست جملاتی است که شیطان برای وارد کردن شما به گام اوّل استفاده می کند.

پس کلیدی ترین مرحله همان گام اوّل است. لذا شیطان از اینکه ببیند در گام اوّل مؤمن را با خود همراه کرده بسیار خوشحال می شود. در مقابل، خداوند نیز بر همین گام نخست دست گذاشته و خواسته است در همین مرحله مؤمنین را بیمه کند.

خداوند برای کنترل شهوت دستور داده: از نگاه به نامحرم و خلوت با او و حتّی شوخی کلامی با او پرهیز کنند.

دستور داده خشم و نزاع را در همان مراحل اوّلیه برطرف کنند و نگذارند کار به جایی برسد که پل های بازگشت خراب شده است.

دستور داده هیچ گناهی را توجیه نکنند یا کوچک نشمارند و برای ورود به هیچ گناهی بهانه تراشی نکنند.

دستور داده است از دوستی با دوست ناباب پرهیز کنند تا رفته رفته رفتار او را به خود نگیرند.

دستور داده دوستی دشمنان خدا را به دل راه ندهند که در آن صورت به زودی به زمره ی دشمنان خدا خواهند پیوست. لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (مجادله 22)

مخصوصاً دستور داده از ابراز علاقه نسبت به یهود و نصاری به شدت پرهیز کنند که عاقبت آن را به شدّت شوم است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51)

ماهواره گام اوّل نفوذ دشمندر اطراف خود کسانی را ببینید که کمی به آنها مایل شدند و در آخر افکارشان متحوّل شد و واقعاً جزو آنها شدند و حرف آنها از زبان اینها شنیده شد. شیطان بزرگ با هزار ابزار هنر و حیله و هزینه سعی دارد که تنها یکبار شما را به پای سخنان خود بنشاند و جذب ماهواره کند، پس از آن دیگر شما هستید که به سمت او خواهید دوید!

بله! به مقتضای آیه فوق کوچکترین تمایل به سمت آنها چنین عاقبتی دارد که مؤمن در زمره ی کافرین در می آید. این شگرد شیطان است و با این پروژه ی بزرگ تا کنون بسیاری را از راه به بیراهه کشانده است. ابتدا می گویند: آمریکا خیلی قدرت دارد و نگویید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، بعد می گویند: مرگ بر آمریکا نگویید و بگویید مرگ بر استکبار، بعد می گویند: آمریکا با مردم ما صادقانه تر برخورد کرده است، بعد دیگر حال شنیدن سخنان رهبری را ندارند و در آخر می گویند: نظام باید به نظام آمریکایی دگرگون شود و این آخرین گزینه است...!

اگر آمریکا را همان شیطان زمینی بدانیم، امتیازاتی که در مذاکرات داریم به او تقدیم می کنیم، می تواند از همین پروژه ی گام به گام باشد. هربار کمی به او باج می دهید و رفته رفته مطالبات او بیشتر و بیشتر می شود، تا اینکه ...

بیایید ببینیم گام اوّل در سازش با غرب چه دستاوردی برای ما داشت؟

- توافقنامه ای امضا کردیم که خودمان از محتوای آن به صورت دقیق خبر نداشتیم. یعنی راه نفوذ شیطان را به مملکت خود باز کردیم.

- توافقنامه ای امضا کردیم که راه بازگشت ندارد (هیچ گزینه ای توافق نمی شود مگر اینکه همه چیز توافق شود).

- شیطان ما را به بهایی اندک راضی کرد، در حالی که پیروی نکردن از او نفع دنیوی و اخروی بیشتری می داشت.

- راه را برای زیاده خواهی های بعدی باز کردیم.

- به خود باوراندیم که مقاومت در مقابل قدرت شیطان سخت است.

- راه را برای تحقیرهای بعدی باز کردیم و عزّت خود را مخدوش کردیم و از موضع حقانیت پیاده شدیم. تحقیر می کنند و لبخند می زنیم! تحریم می کنند و سکوت می کنیم!

- استقلال خود را به خطر انداختیم و راه را برای مداخله ی آنها باز کردیم.

- پیشروی آغاز شد و بحث هایی مثل حقوق بشر و برنامه ی موشکی را به پیش کشیدند...

- پیشروی ادامه یافت و بحث های نظامی و امنیتی به میان آمد

- پیشروی ادامه می یابد و اگر مواظب نباشیم آنها ما را از مسلمان بودن خودمان پشیمان می کنند! امثال داعش از درون خودمان می جوشند و به جان خودمان می افتند!

- جبهه ی مستضعفین تضیف شد و عربستان جرأت کردند به شیعیان یمن جسارتها را روا بدارند.

- و حالا... بعد از توافق ژنو که چند پله کوتاه آمدیم، حالا در توافق لوزان باید پله های بیشتری کوتاه بیاییم! هر روز هم باید منتظر دبّه در آوردن بیشتر آنها باشیم...

امروز که حسن روحانی در آرزوی توافق هسته ای و با این هدف حاضر است رهبر را زیر پا بگذارد، مردم کشورهای مسلمان را از جمهوری اسلامی دلسرد کند، مردم خودمان را هم دور بزند و هر کاری بکند تا آمریکا را از خود راضی نگه دارد، شروع آن از کجا بود؟؟؟

شروع اینها همه هنگامی بود که رئیس جمهور ما به چند دقیقه گفتگوی تلفنی با اوباما تن داد...

لحظات شادی آنها را به یاد دارید؟؟؟

اوباما لحظه ای که خبر توافق ژنو را شنید

پایان این قضایا نیز یا به مقاومت ما ختم می شود و یا به خوشنودی کامل آنها (هنگامی که دربست همانگونه بشویم که آنها می خواهند): لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم.

شعار امام خمینی و شعار انقلاب ما همیشه همین بود: قدمی از دشمنی با شیطان بزرگ و مقاومت در برابرشان کوتاه نیایید، آینده ی شما به همین گره خورده است.

 

 

********

یادتان هست رهبر انقلاب از توافق دو مرحله ای منع کردند؟

هیچ می دانید توافق ژنو ذاتاً یک توافق سه مرحله ای بود؟

هیچ می دانید در این سه مرحله توافق، چطور دشمن پیشروی گام به گام را طرح ریزی کرد....!

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

پروژه ی شیطانی تحقیر

پروژه ی شیطانی تحقیرشیطان در این عمر چند هزار ساله ی خود با تجربه هایی که کسب کرده روانشناس خوبی هم شده است و خوب می داند چطور برای خود یار جمع کند...

وقتی شیطان نفس شما را در نظرتان خار و بی ارزش کرد راحتتر خواهد توانست از شما باج گیری کند و اهداف خودش را در وجود شما پیش ببرد.

نمونه ی این تحقیرها را در رفتار شیطان بزرگ می بینیم...

یکی از شگردهای شیطان برای اینکه انسانها را با خود همراه کند این است که وجود آنها را در نظر خودشان خار و سبک می کند.

انسانی که نزد خودش ارزش دارد، راضی نمی شود که وجود با ارزش خود را به گناه آلوده کند. انسان به مقتضای حبّ نفس سعی می کند از هر کاری که برای نفس او مضرّ و مایه ننگ او باشد پرهیز کند، لذا این قدردانی که فرد نسبت به نفس خود دارد پرده ی حائلی بین او می شود با هر آنچه نفس او را از ارزش و اعتبار ساقط می کند.

به همین خاطر است که هر انسانی که دست به گناه و ناملایمات روحی آلوده می کند این کار خود را توجیه می کند، تا با توجیه، ارزش و اعتبار خود را حفظ کند و کار اشتباه خود را منافی با پاکی سرشت خود نبیند.

به اموال خود نگاهی بیندازید، نسبت به کدام ها حساسیت بیشتری دارید؟ آیا از آلوده شدن آفتابه ابائی دارید؟ از آلوده شدن جواهرات خود چطور؟ چرا؟ جز این است که جواهرات برایتان با ارزش است و حاضر نیستید نقصی در آن ببینید؟

تا زمانی که انسان نزد خود ارزش داشته باشد نسبت به پاکیزه نگه داشتن آن انگیزه دارد و از این روست که حزب خدا تأکید دارد انسان ارزش وجود خود را بداند؛ در مقابل حزب شیطان سعی دارد فرد را در نظر خودش کوچک و بی ارزش کند.

حزب خدا نفس تو را تعظیم می کند و می فرماید: بهای بدن تو بهشت است، آن را به کمتر از آن نفروش! خدا از روح خود بر تو دمیده و به تو شرافت داده! نفس خود را پاک نگه دارید و اگر اتّفاقاً آن را آلوده کردید راه توبه باز است و می توانید برای پاک کردن آلودگی ها قدم بردارید...

در مقابل حزب شیطان نفس تو را تحقیر می کند و می گوید: دست تو خالی است! خدا تو را دوست ندارد! تو همکار ما هستی و خود را جزو حزب خدا حساب نکن!

حزب شیطان کار را تا جایی پیش می برد که شما را به ناامیدی می کشاند و اینطور الغاء می کند که راه بازگشت بسته است! اینجاست که مسلمان خود را می بازد و دیگر هیچ انگیزه ای برای اصلاح نخواهد داشت.

کافی است که یک اشتباه از شما سر بزند و یک بار به شیطان باج بدهید، آنجاست که شیطان از موقعیت کمال استفاده را می کند و شما را در سرازیری سقوط می اندازد. «تو اشتباه کرده ای پس دیگر اعتبار خود را از دست داده ای و باید تا آخر خط با من همراه شوی!»

همه ی این تحقیرها تنها یک هدف را دنبال می کند و آن اینکه: تو نباید در نفس خودت پشتوانه ای داشته باشی و إلا به من باج نمی دهی! عزّت نفس، اعتماد به نفس و توجّه به توانایی ها، همان چیزی است که مانع پیشبرد اهداف من است و من باید این سلاح را از تو بگیرم...

پروژه ی شیطانی تحقیرحالا ببینید نمایندگان شیطان در روی زمین در مقابل اشتباه ما و اینکه یک بار به آنها باج داده ایم، چطور دست به تحقیر زده اند و سعی دارند عزّت ما را مخدوش کنند و اعتماد به نفس ما را کم کنند! ما با آنها ابراز دوستی می کنیم و می گوییم قصد داریم نگرانی های شما را برطرف کنیم، اما آنها موضع قدرت خود را حفظ کرده، از در زور گویی وارد می شوند و دائماً ما را تحقیر می کند. تحریم های پی در پی (در عین اینکه خودشان متعهّد به ادامه ندادن تحریم ها شده اند) این معنا را دارد که: تو باید نسبت به زیاده خواهی های ما لا ابالی شوی و نباید در مقابل حق خوری های ما از خود عکس العمل و اعتراضی نشان دهی!

تحقیر تا جایی پیش می رود که به موضوع هسته ای بسنده نمی کند و می گویند: تو در موضوع های دیگر مثل حقوق بشر نیز باید نسبت به ما کرنش و نرمی نشان دهی! ما به مملکت تو با اهداف حقوق بشری سفر می کنیم و تو حق اعتراض نداری...! ما برای آینده ی تو چشم انداز ترسیم می کنیم و تو باید آنگونه که ما می خواهیم توسعه پیدا کنی!

اینها در کنار آن توافق نامه ی سراسر تحقیری است که به دست آنها املا شد و ما پای آن را امضا کردیم. نتیجه ی آن هم این شد که گفتند: ایران با خرده پولی که به آنها دادیم برای مردمش سبد کالا تهیه کرد!

در چنین وضعیتی است که مقام معظم رهبری دستور می دهند: مردم پیگیر مذاکرات و پیگیر رفتار توهین آمیز غرب در خصوص تحریمها باشند. یعنی مردم ما نباید به حالت سستی و بی غیرتی در آیند و باید نسبت به تحقیرها عکس العمل نشان دهند...

نکند نسبت به این تحقیرها حساسیت خود را از دست بدهیم که در آن صورت پیشرفت شیطان در وجود ما تا جایی پیش خواهد رفت که سرتاسر وجود ما را تسخیر خواهد کرد و تمام سختی هایی که تحمّل کرده ایم به باد خواهد رفت. ما تنها در حالتی در موضع قدرت باقی خواهیم ماند که اقتدار خود را حفظ کنیم و نسبت به توهین های آنها عکس العمل مناسب نشان دهیم و بدانیم که رمز رسیدن به اهداف ما در مقاومت است.


 

و حالا که برخی دولتمران غیرت خود را از دست داده اند، رهبر انقلاب اعلام می کنند: با مذاکره زیر شبح تهدید مخالفم!

اما کجاست گوش شنوا...؟!

  • مهدی جهانشاهی
۱۵
فروردين

الگوی زهرائی سیاست (1)

حضرت زهرا-مقاومتتمایل به دشمن یکی از خطراتی است که قرآن و اهل بیت نسبت به خطرات آن هشدار داده اند.

در الگوی زهرایی سیاست مرز بندی شفاف با دشمن به خوبی نمایان است تا جایی که حضرت زهرا نمادی برای موضع گیری در مقابل جبهه باطل شده اند تا کسی حق و باطل را با هم مخلوط نکند و نتواند در مرز حق و باطل حرکت کند...

این همان چیزی است که سیاست امروز ما به آن نیاز دارد...

امسال ما با نام حضرت زهرا سلام الله علیها شروع شد و به همین خاطر ما هم اوّلین پستها را به نام ایشان ارسال می کنیم.

اگر زهرای مرضیه امروز در عرصه ی سیاست ما حاضر بودند چگونه رفتار می کردند؟ آن حضرتی که خداوند به طور ویژه او را پاکی و عصمت عطا نموده و حتی ائمه بعدی هیچ الگویی ندارند جز ایشان...

باید شاخصه های سیاست را در زندگی چند ساله ی ایشان بررسی کنیم تا بتوانیم آن شاخصه ها را با زمانه ی خود تطبیق دهیم.

زهرای مرضیه را به موضع گیری های صریح و شفافش در مقابل ظالمان می شناسند. آن حضرت در بین ائمه علیهم السلام نمادی بودند در مورد پایبندی نسبت به خطوط قرمز و اعتراض و شکایت نسبت به کسانی که در مورد حقوق اصلی ایشان بی احترامی کردند. این را شما در زندگی چند روزه ی ایشان بعد از ایام غصب خلافت به روشنی شاهد هستید.

در وضعیتی که قدرت به دست ظالمین افتاده و زهرای مرضیه در موضع اقتدار سیاسی قرار ندارند، اما ایشان اصرار دارند بر اینکه ذره ای نسبت به غاصبین خلافت روی خوش نشان ندهند و ذره ای به آنها نزدیک نشوند.

امامت جزو خطوط قرمز بود و در این خصوص آن بانوی پاک ذره ای مماشات به خرج ندادند، بلکه موضع خود را صریحاً اعلام داشتند و در راه حمایت از این حق مسلّم از جان و مال خود کمال استعانت را اتّخاذ نمودند. کاری کردند که دشمن نتواند خود را به ایشان نزدیک کند و بدین صورت بود که آیندگان فهمیدند بین این حزب و آن حزب هیچ مناسبت و مماشاتی وجود نداشته است و خط حضرت زهرا از خطر غاصبین امامت به کلی جداست.

کار تا به آنجا پیش رفت که خلیفه ی اوّل به جهت مناسبات سیاسی قصد عیادت از آن مظلومه را داشتند اما آن حضرت نسبت به این ملاقات کراهت نشان دادند و هنگامی هم که به اسرار ولیّشان امیر المؤمنین به این ملاقات تن دادند به صراحت آن ظالمان را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: شما مرا اذیت کردید و مشمول سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) هستید که فرمود: فاطمه پاره ی تن من است، هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است...

شاید اگر زهرای مرضیه این کار ار نمی کرد امروز مدعیانی تمام خصومتها را انکار می کردند و جرم خلفا را قابل اغماض جلوه می دادند، در حالی که با این رفتار آن حضرت روشن شد که دوستدار زهرای مرضیه نمی تواند جبهه مقابل را به حق بداند و در دل به او تمایلی داشته باشد...

آیات قرآن نیز در این خصوص بسیار متعدّد و صریح هستند: هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (بقره 120) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیه‏گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند؛ و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمى‏کند (مانده 51) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید، در حالى که آنها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‏اند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‏اید؛ (پیوند دوستى با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است! (ممتحنه 1)

 
حضرت زهرا-مقاومت

حالا امروز هم مقام معظم رهبری چندین بار از مجامع علمی خواستند تا چارچوب ها و خط قرمزهای نظام ما را به صورت دقیق بررسی کنند تا معلوم شود مرز استقلال جامعه ما چیست و چه چیزهایی از حیطه ی اختیارات گروه دیپلماسی خارجی خارج است و حق مذاکره در خصوص آن را ندارند...

***

اما این دولت...

تا چه اندازه در اعلام موضع در مقابل دشمن مسلّم صریح است؟

تا چه اندازه دشمن را به دشمنی قبول دارد؟

تا چه اندازه در برابر خطوط قرمز نظام شفافیت دارد؟

تا چه اندازه در توافقات به اصل "استقلال" توجّه داشته است (و این تهدیدی است که رهبری (سال 92) فرمودند: دشمن استقلال ما را نشانه گرفته است).

و تا چه اندازه در بحث فرهنگی و حقوق بشر در برابر دشمن استوار عمل می کند؟ آیا او متعهّد است که نسبت به خطوط قرمز در این زمینه هیچ سستی نشان ندهد؟؟؟

گفتمان انقلاب در این بین چیست؟ توقّع شهدا از ما چیست؟

***

در چنین موقعیتی است که رهبر معظم انقلاب فرمودند:

«مسئولان با جبهه دشمن مرزبندی صریح و شفاف داشته باشند».

خلاصه امروز منتظر آن هستیم که از دولت محترم موضع گیری و مرز بندی های صریح را ببینیم که هیچ یک از خطوط قرمز جامعه اسلامی ما در آن نادیده گرفته نشده باشد و این حکومت را در مسیر اهدافش با چالش مواجه نکند...
  • مهدی جهانشاهی