بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۲
خرداد

شعار امسال «دولت و ملت همدلی و همزبانی» یک فرمان دو سویه به دولت و ملّت است.

همان ملتی که پنجاه درصد آنها اصلاً به این دولت رأی نداده اند و با این حال موظف هستند با این دولت همزبان باشند.

و همان  دولتی که «اعتدال» را پیشه ی خود قرار داده و با این شعار نابجا خیلی از به اصطلاح «افراطی» ها را از خود دور می کند.

وظیفه ی رئیس جمهور این است که (مانند رهبر) راه مدارا و همدلی را با همه ی اقشار جامعه در پیش بگیرد. رئیس جمهور نباید هیچ کس را در مقابل خود قرار دهد و با این کار ایجاد دو دستگی کند!

خلاصه اینکه اعتدال می تواند خیلی خطرناک باشد، آنقدر که آقا امام رضا آن را فتنه ی بدتر از دجال معرفی می کند:

عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا ( علیه السلام ) یقول : إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة على شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا ، ومعاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل ، واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق . (روایت صحیح السند از وسائل الشیعة ج16 ص179).

«برخی از کسانی که دوستی ما اهل بیت را یدک می کشند، فتنه ای بدتر از دجال برای شیعیان ما دارند» از حضرت سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با دوستی دشمنان ما و ابراز دشمنی با دوستان ما! هنگامی که این فتنه پیش آید، حق و باطل مخلوط می شوند و امر مشتبه می شود و هیچ مؤمنی از منافق تشخیص داده نمی شود.

این فتنه دو رکن اساسی دارد:

اوّل اینکه نسبت به دشمنان اسلام ابراز دوستی شود و خط کشی و مرزبندی با آنها کنار برود و با اظهار دوستی آنها مقاصد دنیوی دنبال شود.

دوّم اینکه: با برادران دینی فقط به خاطر اینکه با آنها اخلاف نظر دارند، اظهار دشمنی شود و با برچسبهایی مثل افراطی و عدّه ی معدود، تغذیه شده از جای خاص و ... طرد شوند.

وظایف ما به جای خود و ان شاء الله به آن عمل می کنیم.

اما سؤالمان از رئیس جمهور محترم این است که: آیا آن تفکری که در مجلس شورای اسلامی چندین نماینده دارد، در جامعه ی ما اقلیّت به حساب می آید؟؟؟

چطور ایشان خودشان را ملاک اعتدال معرفی می کنند؟؟؟

 

واکنش رهبری به این فتنه چگونه بوده است:

آنجا که رئیس جمهور نیروهای انقلابی را طرد می کند، رهبری فرمودند: اینقدر جوانهای انقلابی را نکوبند، روزی که برای کشور مشکلی پیش بیاید اینها هستند که سینه سپر می کنند.

و آنجا که رئیس جمهور راه نرمش و مدارا با دشمن را در پیش گرفت، رهبری فرمودند: دولت جواب آمریکایی ها را بدهد. پررویی های آنها را بی جواب نگذارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

آیا همه جا اعتدال خوب است؟ آیا همه جا زیاده روی بد است؟ مثلاً در خوب بودن زیاده روی معنا دارد؟؟ پیامبر خدا فرمودند: لَا سَرَفَ‏ فِی الْخَیْر (در خوب بودن زیاده روی وجود ندارد!). ملاک چیست؟ زیاده روی در چه چیزهایی بد است؟ اعتدال اصلاً چرا خوب است؟ به نظر می رسد که گاهی استفاده ها از تعبیر اعتدال اصولی نیست و در حدّ یک شعار است که شنونده را شاد و خوشحال کند!!

مثلاً اینکه قرآن وعده می دهد دینِ پیامبر را عالم گیر کند و بر تمام ادیان مسلط گرداند، آیا سخن معتدلانه ای است؟ مثلاً بهتر نیست امام زمان با دیگر ادیان هم کنار بیاید و اینقدر آتش جنگ را برافروخته تر نکند؟؟؟

طبق قواعد سر انگشتی دنیا مثلاً آیا شعار بنی صدر اعتدال گرایانه نبود؟! او با احتساب توان نظامی آن روز جامعه می گفت: جنگ جنگ تا یک پیروزی. شعار امام راحل مثلاً افراط گرایانه نبود؟! می گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کلّ عالم! همان که شعار قرآن است (قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة)، پس باید قرآن را هم با این حساب افراطی بدانیم!! اما به هر حال بر خلاف باورها، شعار حضرت امام نتیجه داد و همه ی قدرتها در مقابله با این کشور نوپا اظهار عجز کردند...

پس ملاک چیست؟

اگر ما مسلمان و بنده ی خدا هستیم باید ملاک را (دین) قرار بدهیم. هرچه خدا گفت! مثلاً اگر خدا گفت: باشیطان ذره ای مدارا نداشته باشد، این اعتدال است. اگر خدا گفت: زیر بار ذلت نروید، این اعتدال است. اگر خدا گفت: در مورد واجبات و محرّمات ذره ای تسامح نشان ندهید، همین می شود اعتدال به تعریف قرآنی!

لذا در شعار اعتدال هم باید اعتدال داشت!

این شعار اعتدال از زبان دولت مردان ما چند آفت دارد:

1. اوّلین آفت آن این است که این شعار موضع گیری در مقابل دو دسته اهل افراط و اهل تفریط است! گویا دولتمردان خط حصاری دور خود کشیده اند و هرکس از خط آنها خارج باشد را با برچسب غیر معتدل بودن، از خود طرد کرده اند. در حالی که وظیفه ی یک رئیس جمهور این است که به تمام اختلاف سلیقه های داخلی احترام بگذارد. مخصوصاً که یک خط و یک تفکر در جامعه ی ما در مجلس نماینده دارد! چطور می توان اینها را اقلیت افراطی دانست!

لذا به نظر می رسد اعتدال یک شعار تفرقه انگیزانه است!

دولت نشان داده که نسبت به صدای مخالف سعه ی صدر کافی را ندارد، همین تکیه بر اعتدال نیز یکی از مظاهر آن است.

شاید به همین جهت باشد که رهبر بزرگوار ما شعار سال را طوری قرار دادند که اتحاد و همدلی را تقویت کند و این خلأ را جبران کند.

2. دوّمین آفت اعتدال در وادی سیاست و فرهگ است. اگر اعتدال معنایش تسامح نشان دادن نسبت به ناهنجاری ها باشد از نظر دین مردود است. اگر اعتدال معنایش تسامح در برخورد با سران استکبار باشد از نظر دین ردّ است. اگر اعتدال معنایش غیرت نداشتن در قبال آرمانها باشد این برای آینده ی ما خطر است!

دوستان من! نکند پرده ای روی دیدگان ما بیندازند و ما را از آرمانهایمان دور کنند. اگر شما را از «خیلی خوب بودن» دلسرد کنند راه شما را دور کرده اند.

راهی که شهدای ما آغاز کردند و با ادامه ی آن موفقیتهای متعدّدی برای ما به ثمر آوردند راه تسامح و تساهل در مقابل آرمانها نیست!

مقاومت

 

اگر فکر می کنید روزی می رسد که مقابله ی شیطان و بنی آدم به پایان می رسد سخت در اشتباهید! اگر فکر می کنید امروز در وضعیت جنگ نیستیم در خواب عمیقی قرار دارید.

پس بیایید بیدار باشیم! بصیر و بینا...

بیایید این شعار قرآنی را جایگذین کنیم: صبر! ما ایستاده ایم! پای آرمانها! محکم و با صلابت! تا آخر می مانیم! و به امام زمان ثابت می کنیم که در آزمون بلاها صبر خود را از دست نمی دهیم...

إن تنصروا الله ینصرکم. (همه چیز برای نصرت خدا)

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

منتظران! منتظر چیستید؟یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

منتظران! منتظر چیستید؟ امام زمان شما قرار است چطور دنیا را برایتان آباد کند؟ اهداف و رویکردهای اصلی او چیست؟ برای رسیدن به اهدافش چه راهی را در پیش می گیرد؟

به دعای ندبه نگاهی کنید...

اگر اهداف حکومت مهدوی همان اهداف کلان جمهوری اسلامی باشد... اگر شما با اهداف این حکومت همراهی ندارید... پس چطور می توانید خود را منتظر امام زمان بدانید؟؟؟

تصوّر شما از جامعه ی مهدوی چیست؟ از روزگار آن دوران چه می دانید که منتظر آن هستید؟ هر کس که منتظر چیزی هست به خاطر توقّعی است که از نیل به آن دارد و به خاطر نگاهی است که به آن دارد و باعث شده است نسبت به آن شوق پیدا کند.

* شاید بگویید دوران امام زمان دوران خوبی مطلق است و امام زمان برای اصلاح اشکالات و گسترش خوبی ها می آید! در آن زمان همه چیز جای خود است! همه مردم کاری را می کنند که باید بکنند و این راستی و درستی هدف حکومت امام زمان است. به دنبال آن هم خلاصی از مشکلات، رسیدن به راحتی و برکت یافتن زمین در انتظار بشریت است،

وقتی امام زمان می آید زمین ذخائر خود را بیرون می ریزد، همه جا پر از راحتی و آسایش می شود. همچنان که خداوند وعده فرمود: إنّ مع العسر یسراً.

مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار      من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

 

گرچه این هدف (فراگیر کردن خوبی ها) هدف بزرگی است اما به اندازه ای ناقص و کلی است که چیزی به دست نمی دهد! امام زمان برای گسترش خوبی ها می آید، اما کدام خوبی ها؟ تعریف شما از خوبی چیست؟ خوبی هایی که امام زمان قصد فراگیر کردن آن را دارد چه معیارها و شاخصه هایی دارد.

امروز هر کسی داعیه ی درست بودن مسیر خود را دارد و از حقّ و حقیقت برای خود تعریف خاصی دارد. حتّی بزرگترین دشمنان ما نیز مثل آمریکا و ... این ادعا را دارند که کاری که آنها می کنند درست است و نگرش دیگران غلط است! امروز آمریکا هم ادعا دارد: نسخه ی نجات بشریت در دست من است! می گوید: آزاد بودن انسان همان خوبی مطلق است! در حالی که تعریف امام زمان از خوبی، این نیست!

لذا این مهم است که بدانیم حقانیت در مکتب کسی که انتظار او را می کشیم چه معیارهایی دارد؟

دقیقاً ارزشهای جاری در حکومت عدل مهدوی چیست و اهداف جزئی آن حضرت چیست؟ این سؤال ماست!

پاسخ این سؤال را من به شما می رسانم: اهداف حکومت مهدوی آنطور که در روایات آمده از این قبیل است: گسترش عدالت (یملأ الأرض قسطاً و عدلاً)، یک پارچه شدن جامعه در کلمه ی تقوا و بندگی خدا (أین جامع الکلمة علی التقوی)، احیای دین به فراموشی سپرده شده (أین محیی معالم الدین و أهله) و از این دست اهدافی که هدف آفرینش و هدف جامع تمام انبیاء الهی بوده است.

اما سؤال دوّم مهم تر است.

* راهبرد امام زمان برای رسیدن به این اهداف متعالی چیست؟ اگر ما قرار است امام زمان را برای رسیدن به این اهداف یاری کنیم، در دستگاه حکومتی ایشان قرار است چه مسیری را در پیش بگیریم؟

در یک مناظره ی انتخاباتی مثلاً همه می گویند قصدشان پایین آوردن توّرم است اما هر یک برای خود راهبرد خاصی دارد و برای رسیدن به اهداف خود راهکار جداگانه ای ارائه می دهد که همین مهم است.

این حرف درستی است که با آمدن امام زمان دنیا آباد می شود، لکن سؤال اینجاست که آیا به محض آمدن امام زمان، همان روزِ اوّل، این همه تحوّل در عالم رخ می دهد؟! چه تصوّر بچگانه ای!

باید به این حقیقت برسیم که رسیدن به راحتی های آن زمان خرج دارد و ما باید بهای آن را پرداخت کنیم تا به آن خوشی ها برسیم! راحتی و آسایش معلول است! باید دید مردم چه کاری انجام می دهند و چه شرایطی مهیا می کنند که خداوند برکاتش را نازل می کند؟ مردم چه کار نیکی انجام می دهند که سزاوار این همه زیبایی می شوند؟ امام زمان چگونه زشتی ها را کنار می زند تا زیبایی ها خودنمایی کند؟

حقیقت این است که ما خود را برای حکومت مهدوی آماده نکرده ایم! چون نمی دانیم در آن زمان چکار می خواهیم بکنیم و چگونه باید امام زمان را یاری کنیم تا آن حضرت عالم را گلستان کنند و عقول را کامل کنند و زمینه ی وحدت کلمه بر کلمه ی تقوا را مهیا کنند!

برنامه های عملی امام زمان که مسیر اهداف آن حضرت را مشخص می کنند، در دعای ندبه آمده است! آنجایی که امام زمان را فرا می خوانیم و می گوییم: کجاست آن امامی که... امامی که چکار قرار است بکند؟ هر یک از این فرازهای "أین..." اشاره به سرفصلهای مهم این حرکت دارد.

اما چیزی که قابل توجّه است اینکه اکثر این فرازهای زیبا اشاره به جهت واحدی دارند که نشان می دهد این جهت مهمترین مرحله و گام اجرایی امام زمان است: با مراجعه به این فرازها و دقّت در آنها روشن می شود که: از 21 فرازی که اشاره به اهداف قیام امام زمان دارد 5 فراز اشاره به اهدف کلی (تجدید و باز گرداندن دین از دست رفته)، و 16 فقره دیگر همگی در خصوص "اهداف سیاسی" این قیام است، از جمله:

مبارزه با: ظلم، أمت و عوج، جور و عدوان، دستگاه شرک و نفاق، اهل فسوق و عصیان و طغیان، گمراهی و شقاق، کذب و افتراء، احزاب سرکش و متمرّد ، اهل تضلیل و ألحاد...

عزّت اسلام و ذلّت کفر، بازگرداندن عزّت از دست رفته و خون خواهی از خون انبیاء و اولیاء الهی.

این اهداف سیاسی همه در یک نقطه متمرکز است و آن: مبارزه با دستگاه شرک و کفر و سلب قدرت از آنها! اهداف ظهور همه اهداف سیاسی و جهانی است و مبارزه با طاغوت سرلوحه ی آن است.

این فرازها را مرور کنید:

این بقیة الله التى لا تخلو من العترة الهادیة

1. این المعد لقطع دابر الظلمة

2. این المنتظر لاقامة الامت والعوج

3. این المرتجى لازالة الجور والعدوان

این المدخر لتجدید الفرائض والسنن

این المتخیر لاعادة الملة والشریعة

این المؤمل لاحیاء الکتاب وحدوده

این محیى معالم الدین واهله

4. این قاسم شوکة المعتدین

5. این هادم ابنیة الشرک والنفاق

6. این مبید اهل الفسوق والعصیان والطغیان

7. این حاصد فروع الغى والشقاق

8. این طامس اثار الزیغ والاهواء

9. این قاطع حبائل الکذب والافتراء

10. این مبید العتاة والمردة

11. این مستأصل اهل العناد والتضلیل والالحاد

12. این معز الاولیاء ومذل الاعداء

این جامع الکلمة على التقوى

...

13. این صاحب یوم الفتح وناشر رایة الهدى

...

14. این الطالب بذحول الانبیاء وابناء الانبیاء

15. این الطالب بدم المقتول بکربلاء

16. این المنصور على من اعتدى علیه وافترى

همین اهداف سیاسی در روایات ما نیز برای قیام مهدوی ذکر شده است: یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً (پاکسازی زمین از ظلم و جور).

یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

این مهمترین هدف قیام مهدوی است. وقتی دستگاه کفر و نفاق که از مهمترین موانع فطرت خداشناسی در زمین است، ضعیف و بی اثر شود، فطرتها خود را نشان می دهند و همه با جان و دل به سمت خدا روی می آورند. کافی است که از سنگ اندازی های جبهه ی شیطان خلاصی یابیم. در آن صورت است که به راحتی خواهیم توانست دستورات خدا را در زمین اجرا کنیم و روح خداپرستی و عبودیت در مقابل او را گسترش دهیم: دیو چو بیرون رود فرشته در آید.

حال اگر منتظر هستیم، باید خود را برای چه کاری آماده کنیم؟ بله! ایستادگی و مبارزه با طاغوت و شیطانیان جهان! همان اهدافی که معمار انقلاب اسلامی ایران برای قیام خود ترسیم کرد...

امام خمینی فرمود: اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود. فرمودند: هدف ما دفاع از مستضعفین جهان است...

این اهداف جمهوری اسلامی است، یعنی همان اهداف حکومت مهدوی! ببینید چقدر با این اهداف همراهی می کنید؟ چقدر منتظرید؟؟؟

اگر از استقامت در مقابل دستگاه طاغوت خسته شده اید، اگر مقابله با کفر را با منافع خودتان در تضاد می بینید، اگر غیرت و جسارتی در مقابل دشمن ندارید، شما منتظر امام زمان هم نیستید...

ما در این وضعیت امروزی خود اهداف بلندی داریم و باید به آنها فکر کنیم. ما برای مبارزه با طاغوت قدم به عرصه گذاشته ایم و باید برای چنین هدف بلندی برنامه ریزی کنیم. مسؤولیتی که بر عهده ماست خیلی بزرگ و با ارزش است.

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

چرا مرگ بر آمریکا؟!

چرا مرگ بر آمریکا

 

دشمنی این شیطان با ما امروز شکل دیگری به خود گرفته به گونه ای که برای عده ای ملموس نیست!

تا جایی که عده ای به شک و شبهه افتاده اند که چرا باید این بنی آدم را نفرین کرد؟

برخی نیز چنین نگاهی دارند که باید گفت: مرگ بر استکبار! و نباید گفت: مرگ بر آمریکا...

با یک نفر برخورد کردم که می گفت: از نماز جمعه بدم می آید چون در آن فحش و فحش کاری زیاد است...

حقیقت جریان چیست؟ فایده ی این کارها چیست؟ جز اینکه به دشمنی ها می افزاید و آمریکا را علیه ما می شوراند؟

*****

در این بحث نگاه ما درون دینی است و با مبنای احساسی برخی که می گویند: فحش دادن به دیگران کار زشتی است! کاری نداریم.

دستگاه کفر و بالخصوص قوم یهود قومی هستند که آیات زیادی از قرآن در مقابله با آنها وارد شده است و موضع گیری های صریح قرآن در مقابل این جبهه از روز روشن تر است. به مقتضای روایات متعدّد، تبرّی از دشمنان خدا جزو شاخصه های اصلی دین است و بدون آن دوستی با خدا خالص و حقیقی نمی شود (هل الدین إلا الحبّ و البغض؟).

آیات قرآن هم مؤید همین سخن است: «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى‏ یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (مجادله 22).

درخواست اهل آتش هم از خداوند این است که: ای کاش به دنیا باز گردیم تا بیزاری بجوییم از سردمداران گمراهی، آنهایی که در دنیا از آنها تبعیت می کردیم! (بقره 167)

خداوند بسیاری از مؤمنین را به جهت دوستی با کافران توبیخ می کند: تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ (مائده 80)

سرسختی در مقابل دشمنان خدا رویه ی قرآن است گرچه گاهی تاکتیک ها به صورت موقتی اقتضا کند که مسلمانان نرمش قهرمانانه از خود نشان دهند و به صلح هدیبیه روی آورند. قرآن در وصف مؤمنان می فرماید:

«اشداء علی الکفار رحماء بینهم»

یعنی مؤمنین همان قدر که نسبت به همدیگر بر پایه ی رحم و دلسوزی رفتار می کنند، اما در مقابل جبهه ی کفر به شدّت سر سخت و متنفّر اند.

(برائة من الله و رسوله)، آیات ابتدائی سوره ی توبه است که صریح در اعلام بیزاری و نفرت است.

تعابیر قران نیز در مورد کفار تعابیری تحقیر آمیز و همراه با نفرت است!

از این رو لزوم برائت و اعلام بیزاری نسبت به اینها هیچگونه جای شبهه و دغدغه ندارد و آیات و روایات متعدد ما در این خصوص صراحت دارند. از این رو امام راحل اعلام بیزاری از کفار را در برنامه حجاج گنجاندند و سنت برائت از مشرکین را به این وسعت ترویج دادند!

با توجه به پیشینه ای که از آمریکا سراغ داریم، و با توجه به شناختی که از سردمداران آن داریم، اعلام می کنیم که: دشمنی با آمریکا یعنی دشمنی با نماد استکباری، یعنی دشمنی با پرچمدار کفر، و دشمنی با آمریکا یعنی اینکه می دانیم زیرساخت های این کشور بر پایه ی دشمنی با خدا و یاری شیطان پی ریزی شده است. آمریکا شیطان بزرگ است و با قوّت تمام اهداف شیطان را به پیش می برد. قرآن هم نسبت به وجود «شیاطین انسانی» ما را بیداری داده!(انعام 112)

در ایامی که این دشمن خونخوار در مقابل ما صف کشیده بود و جوانان ما را به خاک و خون می کشید هیچ کس در لزوم تبری و اعلام بیزاری نسبت به او تشکیک نمی کرد و همه می دانستند که باید این دشمن خون آشام را به دشمنی بشناسند.

اما حقیقت این است که لزوم تبرّی از این دشمن آشکار امروز بیشتر و حساس تر است و نیاز ما به این ابراز دشمنی ها بیشتر است. امروز که او از درِ دوستی وارد شده است و در لباس دوست می خواهد با جنگ نرم ما را از اهدافمان دور کند باید بیشتر به خود توجّه بدهیم که این همان دشمن دیروز است که دیروز با زور شمشیر قصد مقابله با ما را داشت و امروز تغییر استراتژی داده است و اهداف او همچنان پابرجا است.

نکند به خواب غفلت گرفتار شویم و وسوسه های این شیطان مجسّم در دل ما مؤثر واقع شود که در آن صورت دیگر نیازی نخواهد داشت تا برای تسخیر ما لشکر کشی کند و با جسم و بدن ما مقابله کند.

امروز که این دشمن با ابزار هنر و حربه ی اقتصادی و تبلیغات ماهواره ای و اینترنتی می خواهد ما را نسبت به جامعه ی خودمان دلسرد کند، تلفات ما رو به افزایش است و عدّه ای گرفتار این پروژه ی گام به گام او می شوند که لازم است ما توطئه را در همان گام نخست خنثی کنیم. هنگامی که دشمن ما را نسبت به بیزاری جستن از جبهه ی خود دلسرد و بی غیرت کند معلوم می شود که دشمن گام نخست را با موفّقیت به پیش آمده و روشن است که پیشروی در گامهای بعدی برای او سهل و میسّر تر خواهد بود. پس امروز روزی است که با صدای بلند باید گفت: مرگ بر آمریکا! مرگ بر همان کسانی که هیچگاه قصد خیرخواهی ما را نداشته اند و تمام همّ و غم آنها این است که برای شیطان یارگیری کنند و جبهه ایمان را ضعیف و بی یاور بگردانند.

برخی می گویند: در بین مردم آمریکا مردمی نیکو سرشت پیدا می شوند که نباید آنها را لعن و نفرین کرد، بهتر این است که به جای مرگ بر آمریکا بگوییم: مرگ بر استکبار!

جواب این است که این شعار مرگ بر استکبار را هر انسان بی سر و پایی بر زبان جاری می کند و حتّی اگر از خود اوباما بپرسید که نظر شما در مورد استکبار و سلطه جویی چیست، خواهد گفت: مرگ بر استکبار!

چرا مرگ بر آمریکا

یعنی آنچه مهم است گذشته از این روحیه ی دشمن ستیزی و استکبار ستیزی، بصیرت داشتن کافی و دشمن شناسی است. دشمن ستیزی باید با دشمن شناسی همراه باشد. باید چشمان خود را باز کنیم و به درستی تشخیص دهیم و بدانیم که امروز سردمدار کفر، آمریکا و حکومت او و اعوان و انصار اوست.

حتّی مردم آمریکا به جهت اینکه از لحاظ فقهی «کافر حربی» به حساب می آیند، از نظر دین اسلام هیچ احترام و جایگاهی ندارد و لذا لعن و نفرین آنها بلا مانع است.

البته این تشکیکها نشانه این است که کسانی که این حرفها را می زنند گرفتار پروژه ی گام به گام شیطان شده اند و شیطان با توجیه های متعدّد توانسته است تا حدودی در وجود اینها نفوذ پیدا کند و تا حدودی دشمن ستیزی آنها را کمرنگ کند. همه این نفوذها از کمرنگ شدن روح استکبار تیزی شروع شده است، از نگفتن «مرگ بر آمریکا»!

فراموش نکنیم که مبارزه با شیطان و ستمگران عالم جزو بلندترین اهداف جمهوری اسلامی ماست. هنگامی به اهدافمان دست یافته ایم که «اسرائیل از صفحه روزگار محو شود».

پاسخ به یک شبهه:

می گویند: با مرگ و نفرین بر آمریکا، آنها را تحریک می کنید تا بیشتر به معارضه با ما اقدام کنند و مثلاً ما را تحریم کنند! این کار خلاف تعامل سازنده با دنیاست!

جواب:

اولاً: در سیاست خارجه همه چیز بر مدار منافع است و حرف زدن ها هیچ تصمیمی را عوض نمی کند! اگر تحریم کردن ایران از جهت اقتصادی برای کشورهای دیگر هزینه باشد، آمریکا به صِرف اینکه مردم ایران آنها را نفرین می کنند، متحمّل این هزینه نخواهد شد! لذا علّت تحریم ها را باید در جای دیگر جستجو کرد...

ثانیاً: اینکه ما یک جمله می گوییم: مرگ بر آمریکا! بدتر از این نیست که بارها آمریکا به مملکت ما خیانت کرده و خون جوانان ما را حلال شمرده! اگر چیزی در بین باشد که با «تعامل سازنده» منافات داشته باشد اینهمه پیمان شکنی ها و ظلمهایی است که آمریکا در حق ما روا داشته است!

ثالثاً: شاید این جمله ضرراتی در رابطه ی ایران و آمریکا داشته باشد، اما منافع آن برای تقویت مظلومین و مستضعفین جهان به مراتب بیشتر است! و همین چیزی است که به خاطر آن هر هزینه ای را حاضریم تحمّل کنیم!

یادمان نرود که روزی اگر کسی به آمریکا «تو» می گفت، شلوارش را خیس می کرد! اما امروز به دنیا اثبات کرده ایم که این قدرت پوشالی در مقابل عزم ملی و نصرت الهی لحظه ای تاب تحمّل ندارد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

شما را چه به اینجا؟!

-  شما را چه به اینجا؟! اینجا «سعیر» است! به قیافه تان نمی آید اهل اینجاباشید! شما دیگر چرا...؟

-  حق با شماست. ما دچار فتنه ها شدیم و از امتحانات زمانه سربلند بیرون نیامدیم...

-  چه فتنه ای؟ نکند در خانه ماهواره مخفی کرده بودید؟!

-  نه! ماهواره هم نداشتیم؛ اما فتنه ها چنان سنگین شد که دامان ما را هم گرفت؛ به هر حال آخر الزمان بود دیگر...!

-  یعنی هیچ راه فراری از فتنه نداشتید؟

-  چرا اتفاقاً خلاصی از فتنه خیلی هم آسان بود؛ جواب همه ی شبهه های ما را یک نفر داشت می گفت؛ کافی بود اخبار را باز کنیم و گوش بدهیم و کمی فکر کنیم؛ پیک الهی ولیّ امر ما بود که ما را نسبت به «شناخت زمانه» آگاهی می داد، اما هر وقت ایشان صحبتی داشت ما با خود می گفتیم: حرف های تکراری! و کانال را عوض می کردیم. به همین سادگی...

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیر (ملک 10).

-  پیامی برای اهل دنیا دارید؟

-  می خواهم به گوش همه برسانم- کوچک و بزرگ، زن و مرد، عالم و عامی- که لا اقل بشنوید و گوش بدهید. برای خودتان تکلیف بدانید که جدیدترین سخنرانی های رهبرتان را رصد کنید و کامل گوش دهید! مخصوصاً آنهایی که وظیفه ی هدایتگری دیگران را به عهده دارد گوش به زنگ سخنان ولیّ امر باشند که در آن صورت هیچ وقت از زمانه عقب نخواهند افتاد.

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

اگر فکر می کنید از شنیدن و گوش دادن بی نیازید سخت در اشتباهید! اگر فکر می کنید چون عقل و درک دارید می توانید به حقّ و حقیقت پی ببرید و از فتنه ها در امان بمانید، در اشتباهید و نیاز به کسب تجربه ی بیشتر دارید!

اگر فکر می کنید (در هم) گوش می دهید و بعد (سوا) می کنید و سخن بهتر را انتخاب می کنید در اشتباهی بزرگتر از قبلی هستید! زیرا:

1. شما باید سخنان جبهه ی خودتان را بشنوید تا این شنیدن، عرصه ی وسیعی برای فکر کردن را برای شما باز کند و جوانب مسأله را برای شما روشن تر کند. در حالی که بدون شنیدن شاید فکر شما به برخی جوانب قد ندهد! همیشه انسان باطل سعی می کند حرف خود را در قالبی زیبا و هنرمندانه به شما تحمیل کند و شاید اگر زرنگ نباشید گول بخورید و ادعایی باطل را تلقی به حقیقت کنید.

2. اگر سخنان یک طرف را شنیده اید باید سخنان طرف مقابل را هم بشنوید تا قدرت مقایسه داشته باشید.

3. ظرف وجود شما فقط عقل نیست! احساسات شما نیز بر انتخاب شما تأثیر گذار است، پس شنیدن هرچه بیشتر سخن حق شما را برای پایبند بودن به آن تقویت می کند. (در کلام امام جواد علیه السلام: المؤمن یحتاج إلی ... قبول ممن ینصحه)

از اینجاست که پیامبر خدا هم نیازمند به شنیدن است و از جبرئیل درخواست موعظه می کند تا نسبت به اهداف خود دچار غفلت نشود و شور و شعور او در مسیر عبودیت به سردی گرایش پیدا نکند. اگر فکر می کنید که شنیدن سخن باطل در وجود شما تأثیری ندارد سخت در اشتباهید، چون هر بار شنیدن و گوش دادن به حرف باطل یک پتک بر سر شماست که شما را فرسوده می کند و روح شما را کدر و خسته می کند و راه را برای نفوذ شیطان هموار می کند! تمام حربه ی شیطان برای اغواء و گمراه کردن انسانها همین است که با تلقین کردن سخنان باطل آنها را «وسوسه» کند. شیطان با همین حربه تا کنون توانسته است اهداف خود را در حد مطلوبی به پیش برد. پس فکر نکنیم که شنیدن سخن باطل بی تأثیر است.

اگر شما فقط عقل هستید، اشکالی ندارد، هر چه می خواهید بشنوید! عقل شما ناقص نیست تا دچار مغلطه شود، احساس هم ندارید تا مسیر عقل شما را منحرف کند. اما هیچگاه یک انسان نمی تواند اینطور باشد!

یک مرحله بالاتر از شنیدن، گوش دادن است که در اعماق وجود انسان تأثیر گذار است. شما قطعاً تحت تأثیر کسی هستید که به سخنان او گوش می دهید و به شنیدن سخنانش علاقه دارید. علاقه ی شما به خدا و پیامبر نیز در همان حدی است که به گوش دادن سخنانشان رغبت دارید! از این رو تبعیت ما از امامانمان نیز ناقص است! چون دغدغه ای برای شنیدن سخنانشان نداریم در حالی که شنیدن سخنان برخی دیگر برایمان دوست داشتنی و جذاب است! امام باقر علیه السلام فرمودند: من أصغی إلی ناطق فقد عبده (هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است! اگر سخنگو از جانب خدا باشد خدا را عبادت کرده و اگر از جانب شیطان باشد شیطان را عبادت کرده) (کافی ج6 ص 434)

گوش دادن شما به هر جریان و شخص نشانه ی علاقه و تمایلی است که به او دارید، گرچه ممکن است این تمایل مخفی باشد! در مرحله ی پس از شنیدن نیز این شنیده های شما است که شما را به سمت خواسته های گوینده تحریک می کند و شما را در مقابل آنچه گوش داده اید منفعل می کند.

به وجود خود نظری بیفکنید نکند از کسانی باشید که ندانسته به گوش دادن به ماهواره راغب هستند و از گوش دادن به رهبر خود فراری! این نشانه ی چیست؟ این رویه به کجا منتهی می شود و در تفکّرات و التزامات شما چه تأثیری خواهد گذاشت؟

فرار از شنیدن سخن حق تازگی ندارد. بسیار بوده اند کسانی که فکر می کرده اند، خودشان عقل دارند؛ فکر می کرده اند می دانند و به همین جهت از شنیدن حق فرار می کردند، غافل از این که نادانسته به شنیدن سخنان باطل علاقه داشتند و تحت تأثیر اینگونه سخنان قرار گرفته بودند. در مقابل سخنان بیداری بخش پیامبر، رفتار کفار چه بود؟ جز اینکه دست در گوش های خود فرو می کردند تا نشنوند!

پاسخ مشکلات ما در کلمات رهبری منعطف است، سخنان رهبری حساب شده و با توجّه به نیازهای روز جامعه است و اگر باور داریم که خداوند دستور داده : اطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم؛ پس باید خوب گوش فرا دهیم و بفهمیم و آنگاه است که بهتر خواهیم توانست تصمیم بگیریم.

به خودتان پاسخ دهید:

آیا جامعه ای که بر محور یک رهبر واحد انسجام نداشته باشد، می تواند جامعه ی متعالی و پیشرفته ای باشد؟

حالا درک کنید که چرا دشمن سعی دارد با هر طریقی این اتحاد و انسجام شما را از هم گسسته کند!

«واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا»

اگر از کسانی هستید که از گوش دادن به سخنان ولی فقیه فرار می کنند، صدای حسرت خود را در عالم قیامت بشنوید. سخنان شما از زبان خدا در قرآن نقش بسته:

«...لوکنا نسمع أو نعقل ما کنا من أصحاب السعیر »

اگر می شنیدیم یا لا اقل درست فکر می کردیم، اکنون از اصحاب سعیر [در جهنم] نبودیم.

شنیدن سخنان رهبری

به خودتان پاسخ دهید: بدون شنیدن چطور می توان فکر کرد!

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

موسی تو برو تا ما بیاییم!

ادامه ی راه

...وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر آنها آورد؟...

بنی اسرائیل یکی از گروههایی بودند که با کمال اصرار از خداوند "منجی" را طلب کردند اما هنگامی که حضور منجی را درک کردند نتوانستند با او همراهی کنند و لذا این مسیر را به سرمقصد نرساندند. دعاهای بنی اسرائیل 150 سال ظهور منجی را برایشان معجّل کرد و موسی از خانه فرعون به دادرسی آنها آمد! لکن این شروع کار بود و برای به نتیجه رسیدن این قیام قرار بود که با منجی همراهی کنند تا به دست خودشان دنیا را بر خود آباد کنند؛ اما چکار کردند؟

خوب است بدانید وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر بنی اسرائیل آورد؟

مائده آیه 20 به بعد:

(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد؛ (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!

 

اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»

 

گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»

 

(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»

 

(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‏ایم»!

 

(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن!»

ادامه راه

دیدید که چطور بنی اسرائیل از بار مسؤولیت شانه خالی کردند و پیشوای خود را تنها گذاشتند؟ اینها خیال کردند که رسیدن به رفاه وظیفه ای است که خدا و پیامبرش عهده دار آن هستند، غافل از اینکه تک تک مردم در این عرصه مسؤولند و باید خودشان برای خودشان دل بسوزانند.

«ای موسی تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید!» این عبارت چقدر آشناست! شبیه سخن کسانی است که می گویند: «جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟!» جواب خدا هم همان جواب است که «شما برای جمهوری اسلامی چکار کرده اید؟؟» آیا نگاهمان به قیام حضرت قائم نیز همین است؟ امام زمان بیاید و دنیا را برای ما آباد کند؟ چه توقّع زیادی!!!

اما شاید شما بگویید که: ما از استقامت خسته شده ایم و دیگر در ادامه ی راه قصد همراهی نداریم! هر چه شد شد! نمی خواهیم به عاقبت خوشش فکر کنیم!

جواب شما آیه ی بعد است که خداوند می فرماید:

خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»

 

آری اینطور نیست که اگر از استقامت دست بکشیم، تنها یک فایده را از دست داده باشیم؛ نه! بلکه هزاران بلا را برای خودمان به ارمغان آورده ایم! این راهی است که بازگشت ندارد...

رزمندگان و شهدای ما راهی را شروع کرده اند، راهی که پایان آن به ما بستگی دارد. می توانیم خود را کنار بکشیم، از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم، همه وظایف را به دوش دیگران بیندازیم و همه ی تقصیرها را متوجه دیگران بدانیم؛ که در آن صورت شوم ترین عاقبت ها را برای خود خریده ایم.

و می توانیم استقامت کنیم! عاقبت آن چیست؟ در این آیه به تصویر کشیده شده است: (فصلت 30 تا 32)

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!

 

ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‏شود!

 

اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

! پروژه ی گام به گام !

شیطان گام به گام

شیطان چگونه به ساختار ایمانی مؤمن نفوذ می کند؟

چگونه او را قانع می کند که مرتکب بزرگترین اشتباهات شود؟

در این پروژه ی شیطان دورترین عاقبت ها نزدیک است...

به اطراف خود نگاهی بیندازید...

در آیاتی از قرآن این عبارت را مشاهده می کنید: لا تتبعوا خطوات الشیاطین (از گامهای شیطان دنباله روی نکنید)!

مراد از گامهای شیطان چیست؟ هدف از این گامها چیست و چه تأثیری در پیشبرد اهداف شیطان دارد؟

شیطان گام به گامجواب این است که شیطان برای کسی که در مقابل او از خود مقاومتی نشان می دهد از پروژه ی گام به گام استفاده می کند. شاید اگر به شما بگویند: بیا دزدی کن! شما فاصله ی خود را از این گناه دور ببینید و بگویید: مرا چه به این کارها! اما اگر یک روز در وضعیتی خاص دست به توجیه زدید و توانستید نفس خود را راضی کنید که مثلاً کم فروشی کنید یا در معامله غشّ و کلکی به کار بندید، در آن صورت طلسم حیا در وجود شما می شکند و رفته رفته در مسیر سرازیری می افتید و در آخر به هر کار غلطی دست خواهید زد (تخم مرغ دزد شترمرغ دزد می شود).

شیطان با گام های اوّل شما را «دور می زند!» و با حیله و نیرنگ در وجود شما نفوذ می کند. آنگاه که در وجود شما جا باز کرد اهداف خود را به دست شما پیش می برد.

مثلاً اعتیاد به بدترین مواد مخدّر هم از یکبار سیگار کشیدن تفنّنی شروع می شود. به هر حال هر کسی را که می خواهند به پشت بام بکشانند او را از پله ها بالا می برند و این توقّع نمی رود که یکباره بال در آورد و پرواز کند.

شاید شیطان گامهای اوّل را پنهانی بردارد، اگر دقّت به خرج ندهید لحظه ای چشم باز می کنید و سرتاسر خود را غرق در بیماری می بیند که دیگر دیر شده است و نفوذ بیماری به ابعاد وجودی شما رسیده است.

مهمترین نکته در این پروژه این است که شیطان شما را نسبت به گام اوّل راحت تر می تواند قانع کند. «این که اشکالی ندارد»، «جبران می کنم»، «یک بار که صد بار نمی شود»، «امتحانش ضرری ندارد» و جملاتی از این دست جملاتی است که شیطان برای وارد کردن شما به گام اوّل استفاده می کند.

پس کلیدی ترین مرحله همان گام اوّل است. لذا شیطان از اینکه ببیند در گام اوّل مؤمن را با خود همراه کرده بسیار خوشحال می شود. در مقابل، خداوند نیز بر همین گام نخست دست گذاشته و خواسته است در همین مرحله مؤمنین را بیمه کند.

خداوند برای کنترل شهوت دستور داده: از نگاه به نامحرم و خلوت با او و حتّی شوخی کلامی با او پرهیز کنند.

دستور داده خشم و نزاع را در همان مراحل اوّلیه برطرف کنند و نگذارند کار به جایی برسد که پل های بازگشت خراب شده است.

دستور داده هیچ گناهی را توجیه نکنند یا کوچک نشمارند و برای ورود به هیچ گناهی بهانه تراشی نکنند.

دستور داده است از دوستی با دوست ناباب پرهیز کنند تا رفته رفته رفتار او را به خود نگیرند.

دستور داده دوستی دشمنان خدا را به دل راه ندهند که در آن صورت به زودی به زمره ی دشمنان خدا خواهند پیوست. لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (مجادله 22)

مخصوصاً دستور داده از ابراز علاقه نسبت به یهود و نصاری به شدت پرهیز کنند که عاقبت آن را به شدّت شوم است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51)

ماهواره گام اوّل نفوذ دشمندر اطراف خود کسانی را ببینید که کمی به آنها مایل شدند و در آخر افکارشان متحوّل شد و واقعاً جزو آنها شدند و حرف آنها از زبان اینها شنیده شد. شیطان بزرگ با هزار ابزار هنر و حیله و هزینه سعی دارد که تنها یکبار شما را به پای سخنان خود بنشاند و جذب ماهواره کند، پس از آن دیگر شما هستید که به سمت او خواهید دوید!

بله! به مقتضای آیه فوق کوچکترین تمایل به سمت آنها چنین عاقبتی دارد که مؤمن در زمره ی کافرین در می آید. این شگرد شیطان است و با این پروژه ی بزرگ تا کنون بسیاری را از راه به بیراهه کشانده است. ابتدا می گویند: آمریکا خیلی قدرت دارد و نگویید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، بعد می گویند: مرگ بر آمریکا نگویید و بگویید مرگ بر استکبار، بعد می گویند: آمریکا با مردم ما صادقانه تر برخورد کرده است، بعد دیگر حال شنیدن سخنان رهبری را ندارند و در آخر می گویند: نظام باید به نظام آمریکایی دگرگون شود و این آخرین گزینه است...!

اگر آمریکا را همان شیطان زمینی بدانیم، امتیازاتی که در مذاکرات داریم به او تقدیم می کنیم، می تواند از همین پروژه ی گام به گام باشد. هربار کمی به او باج می دهید و رفته رفته مطالبات او بیشتر و بیشتر می شود، تا اینکه ...

بیایید ببینیم گام اوّل در سازش با غرب چه دستاوردی برای ما داشت؟

- توافقنامه ای امضا کردیم که خودمان از محتوای آن به صورت دقیق خبر نداشتیم. یعنی راه نفوذ شیطان را به مملکت خود باز کردیم.

- توافقنامه ای امضا کردیم که راه بازگشت ندارد (هیچ گزینه ای توافق نمی شود مگر اینکه همه چیز توافق شود).

- شیطان ما را به بهایی اندک راضی کرد، در حالی که پیروی نکردن از او نفع دنیوی و اخروی بیشتری می داشت.

- راه را برای زیاده خواهی های بعدی باز کردیم.

- به خود باوراندیم که مقاومت در مقابل قدرت شیطان سخت است.

- راه را برای تحقیرهای بعدی باز کردیم و عزّت خود را مخدوش کردیم و از موضع حقانیت پیاده شدیم. تحقیر می کنند و لبخند می زنیم! تحریم می کنند و سکوت می کنیم!

- استقلال خود را به خطر انداختیم و راه را برای مداخله ی آنها باز کردیم.

- پیشروی آغاز شد و بحث هایی مثل حقوق بشر و برنامه ی موشکی را به پیش کشیدند...

- پیشروی ادامه یافت و بحث های نظامی و امنیتی به میان آمد

- پیشروی ادامه می یابد و اگر مواظب نباشیم آنها ما را از مسلمان بودن خودمان پشیمان می کنند! امثال داعش از درون خودمان می جوشند و به جان خودمان می افتند!

- جبهه ی مستضعفین تضیف شد و عربستان جرأت کردند به شیعیان یمن جسارتها را روا بدارند.

- و حالا... بعد از توافق ژنو که چند پله کوتاه آمدیم، حالا در توافق لوزان باید پله های بیشتری کوتاه بیاییم! هر روز هم باید منتظر دبّه در آوردن بیشتر آنها باشیم...

امروز که حسن روحانی در آرزوی توافق هسته ای و با این هدف حاضر است رهبر را زیر پا بگذارد، مردم کشورهای مسلمان را از جمهوری اسلامی دلسرد کند، مردم خودمان را هم دور بزند و هر کاری بکند تا آمریکا را از خود راضی نگه دارد، شروع آن از کجا بود؟؟؟

شروع اینها همه هنگامی بود که رئیس جمهور ما به چند دقیقه گفتگوی تلفنی با اوباما تن داد...

لحظات شادی آنها را به یاد دارید؟؟؟

اوباما لحظه ای که خبر توافق ژنو را شنید

پایان این قضایا نیز یا به مقاومت ما ختم می شود و یا به خوشنودی کامل آنها (هنگامی که دربست همانگونه بشویم که آنها می خواهند): لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم.

شعار امام خمینی و شعار انقلاب ما همیشه همین بود: قدمی از دشمنی با شیطان بزرگ و مقاومت در برابرشان کوتاه نیایید، آینده ی شما به همین گره خورده است.

 

 

********

یادتان هست رهبر انقلاب از توافق دو مرحله ای منع کردند؟

هیچ می دانید توافق ژنو ذاتاً یک توافق سه مرحله ای بود؟

هیچ می دانید در این سه مرحله توافق، چطور دشمن پیشروی گام به گام را طرح ریزی کرد....!

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

پروژه ی شیطانی تحقیر

پروژه ی شیطانی تحقیرشیطان در این عمر چند هزار ساله ی خود با تجربه هایی که کسب کرده روانشناس خوبی هم شده است و خوب می داند چطور برای خود یار جمع کند...

وقتی شیطان نفس شما را در نظرتان خار و بی ارزش کرد راحتتر خواهد توانست از شما باج گیری کند و اهداف خودش را در وجود شما پیش ببرد.

نمونه ی این تحقیرها را در رفتار شیطان بزرگ می بینیم...

یکی از شگردهای شیطان برای اینکه انسانها را با خود همراه کند این است که وجود آنها را در نظر خودشان خار و سبک می کند.

انسانی که نزد خودش ارزش دارد، راضی نمی شود که وجود با ارزش خود را به گناه آلوده کند. انسان به مقتضای حبّ نفس سعی می کند از هر کاری که برای نفس او مضرّ و مایه ننگ او باشد پرهیز کند، لذا این قدردانی که فرد نسبت به نفس خود دارد پرده ی حائلی بین او می شود با هر آنچه نفس او را از ارزش و اعتبار ساقط می کند.

به همین خاطر است که هر انسانی که دست به گناه و ناملایمات روحی آلوده می کند این کار خود را توجیه می کند، تا با توجیه، ارزش و اعتبار خود را حفظ کند و کار اشتباه خود را منافی با پاکی سرشت خود نبیند.

به اموال خود نگاهی بیندازید، نسبت به کدام ها حساسیت بیشتری دارید؟ آیا از آلوده شدن آفتابه ابائی دارید؟ از آلوده شدن جواهرات خود چطور؟ چرا؟ جز این است که جواهرات برایتان با ارزش است و حاضر نیستید نقصی در آن ببینید؟

تا زمانی که انسان نزد خود ارزش داشته باشد نسبت به پاکیزه نگه داشتن آن انگیزه دارد و از این روست که حزب خدا تأکید دارد انسان ارزش وجود خود را بداند؛ در مقابل حزب شیطان سعی دارد فرد را در نظر خودش کوچک و بی ارزش کند.

حزب خدا نفس تو را تعظیم می کند و می فرماید: بهای بدن تو بهشت است، آن را به کمتر از آن نفروش! خدا از روح خود بر تو دمیده و به تو شرافت داده! نفس خود را پاک نگه دارید و اگر اتّفاقاً آن را آلوده کردید راه توبه باز است و می توانید برای پاک کردن آلودگی ها قدم بردارید...

در مقابل حزب شیطان نفس تو را تحقیر می کند و می گوید: دست تو خالی است! خدا تو را دوست ندارد! تو همکار ما هستی و خود را جزو حزب خدا حساب نکن!

حزب شیطان کار را تا جایی پیش می برد که شما را به ناامیدی می کشاند و اینطور الغاء می کند که راه بازگشت بسته است! اینجاست که مسلمان خود را می بازد و دیگر هیچ انگیزه ای برای اصلاح نخواهد داشت.

کافی است که یک اشتباه از شما سر بزند و یک بار به شیطان باج بدهید، آنجاست که شیطان از موقعیت کمال استفاده را می کند و شما را در سرازیری سقوط می اندازد. «تو اشتباه کرده ای پس دیگر اعتبار خود را از دست داده ای و باید تا آخر خط با من همراه شوی!»

همه ی این تحقیرها تنها یک هدف را دنبال می کند و آن اینکه: تو نباید در نفس خودت پشتوانه ای داشته باشی و إلا به من باج نمی دهی! عزّت نفس، اعتماد به نفس و توجّه به توانایی ها، همان چیزی است که مانع پیشبرد اهداف من است و من باید این سلاح را از تو بگیرم...

پروژه ی شیطانی تحقیرحالا ببینید نمایندگان شیطان در روی زمین در مقابل اشتباه ما و اینکه یک بار به آنها باج داده ایم، چطور دست به تحقیر زده اند و سعی دارند عزّت ما را مخدوش کنند و اعتماد به نفس ما را کم کنند! ما با آنها ابراز دوستی می کنیم و می گوییم قصد داریم نگرانی های شما را برطرف کنیم، اما آنها موضع قدرت خود را حفظ کرده، از در زور گویی وارد می شوند و دائماً ما را تحقیر می کند. تحریم های پی در پی (در عین اینکه خودشان متعهّد به ادامه ندادن تحریم ها شده اند) این معنا را دارد که: تو باید نسبت به زیاده خواهی های ما لا ابالی شوی و نباید در مقابل حق خوری های ما از خود عکس العمل و اعتراضی نشان دهی!

تحقیر تا جایی پیش می رود که به موضوع هسته ای بسنده نمی کند و می گویند: تو در موضوع های دیگر مثل حقوق بشر نیز باید نسبت به ما کرنش و نرمی نشان دهی! ما به مملکت تو با اهداف حقوق بشری سفر می کنیم و تو حق اعتراض نداری...! ما برای آینده ی تو چشم انداز ترسیم می کنیم و تو باید آنگونه که ما می خواهیم توسعه پیدا کنی!

اینها در کنار آن توافق نامه ی سراسر تحقیری است که به دست آنها املا شد و ما پای آن را امضا کردیم. نتیجه ی آن هم این شد که گفتند: ایران با خرده پولی که به آنها دادیم برای مردمش سبد کالا تهیه کرد!

در چنین وضعیتی است که مقام معظم رهبری دستور می دهند: مردم پیگیر مذاکرات و پیگیر رفتار توهین آمیز غرب در خصوص تحریمها باشند. یعنی مردم ما نباید به حالت سستی و بی غیرتی در آیند و باید نسبت به تحقیرها عکس العمل نشان دهند...

نکند نسبت به این تحقیرها حساسیت خود را از دست بدهیم که در آن صورت پیشرفت شیطان در وجود ما تا جایی پیش خواهد رفت که سرتاسر وجود ما را تسخیر خواهد کرد و تمام سختی هایی که تحمّل کرده ایم به باد خواهد رفت. ما تنها در حالتی در موضع قدرت باقی خواهیم ماند که اقتدار خود را حفظ کنیم و نسبت به توهین های آنها عکس العمل مناسب نشان دهیم و بدانیم که رمز رسیدن به اهداف ما در مقاومت است.


 

و حالا که برخی دولتمران غیرت خود را از دست داده اند، رهبر انقلاب اعلام می کنند: با مذاکره زیر شبح تهدید مخالفم!

اما کجاست گوش شنوا...؟!

  • مهدی جهانشاهی