بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۱۰۷ مطلب با موضوع «مناسبتی» ثبت شده است

۲۲
آذر

جای تعجّب دارد که اصحاب ائمه از فلسفه ی غیبت سؤال می کردند! واقعاً عجیب است! یعنی آنها علّت این سلب توفیق را نمی دانستند که سؤال می کردند؟ یعنی نمی دیدند که هرچه به امام دوازدهم نزدیک تر می شود عمر ائمه کوتاه تر می شود و شیعیان در مقابل دشمنان، توفیق کمتری در حفظ جان امام داشتند!

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آذر

اتفاقی که در زمان هیچ یک از ائمه نیفتاد عمل به این شعار ابتدئی بود که خطاب به ائمه عرضه می داریم: إنی سلم لمن سالمکم. این ابتدائی ترین توقعی است که از هر اجتماعی می رود؛ اینکه با هم کنار بیایند و درگیر نباشند. یاران اهل بیت به این توفیق دست پیدا نکردند که حول یک محور گرد هم آیند. حتی امام حاضر نمی توانست جامع تفرقه های آنها باشد. به کوچکترین اختلاف سلیقه یا اختلاف نظری در مقابل هم موضع گیری می کردند و به شعله های تفرقه دامن می زدند. هر روز به بهانه ای جدید شاخه ای جدید به وجود می آمد و خط خود را از این رودخانه ی نوپا جدا می کرد.

"دوستی" یکی از آن امتحان های پیش پا افتاده بود که جامعه شیعه هیچگاه از پس آن بر نیامد! پول توانست جامع تفرقه های جبهه کفر باشد، اما ریسمان الهی، حبل الله ولایت نتوانست برای جبهه حق بهانه ی دوستی باشد. همه در زبان می گفتند: سلم لمن سالمکم؛ اما پای عمل که می رسید، خود خواهی ها و تعصّبها این اجازه را نمی داد.

امام معصوم باید غصه ی منحرفین و گمراهان را بخورد، کم است! غصه ی کمی یاران را بخورد، کم است! غصه ی ناسازگاری دوستان هم به آن اضافه شده است.

در زمان امیر المؤمنین (ع)، آن حضرت شکایت خود را از اطرافیان خود اینگونه اعلام می دارد:

وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِل‏....ِ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی‏.

در زمان امام باقر (ع):

عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنِّی تَرَکْتُ مَوَالِیَکَ مُخْتَلِفِینَ یَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ إِنَّمَا کُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ.

امام زمان (عج) نیز در یکی از توقیعاتشان فرموده اند:

وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ‏] عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنا

همین خلل قرنها مایه ضعف شیعه و جاماندن او از اهداف بود تا اینکه صفحات تاریخ به زمانه ی ما رسید و در برهه ای از زمان، جهان لبخند شیعیان را به روی هم دید! آن اتفاقی که باید در زمان امام علی و امام حسین علیهما السلام می افتاد حالا امروز در نمایشگاه اربعین به وضوح قابل مشاهده است. مردمانی که زمینه های اختلاف بین آنها بسیار فراهم است، حالا با روی خوش از انسانهایی پذیرایی می کنند که نه از کشور آنها هستند و نه هم زبان انها و نه با رسوم و آداب و فرهنگ آنها! نه فقط انبوه حضور آنها را در کنار خود پذیرفته اند، بلکه از خانه و کاشانه و دارایی و خوراک و پوشاک و وقت و زمان خودشان خرج آنها می کنند. بالاتر از این، نفس خود را زیر پا می گذارند و خاضعانه افتخار می کنند که خادم زائرین امام حسین علیه السلام هستند!

اینها خوب فهمیده اند که امام حسین علیه السلام بهترین بهانه ی وحدت و همدلی استو برچسب "حسینی بودن" کافی است تا تمام اختلافات و تفاوتها نادیده گرفته شود. حتی از زائرینی که به آنها خدمت می کنند سؤال نمی کنند که شما دین و مذهبت چیست و اهل چه مشی و منشی هستی؟! اینها مدال افتخاری دارند که حقیقت «بأبی أنت و أمی و نفسی و مالی» را در عمل اثبات بکنند و از به زبان آوردن این شعار احساس خجالت نکنند! اینها در وسعت بی نهایت به این  شعار حقیقی دین جامه عمل پوشانده اند و این را قوی تر از شعائر نمادین مثل پرچم و عَلم و حسینیه و ... حفظ کرده اند.

مهم خود حسین است و هرکس زیر این پرچم است از خانواده ی ماست. اختلاف جغرافیایی، اختلاف گویشی، اختلاف سیاسی، اختلاف قبیله ای، و حتی اختلافات دینی ساخته ی مسلمین این خانواده ی بزرگ را از هم دور نمی کند و بهانه ی بی مهری نیست.

 امسال دیدم که خانمهای لبنانی نوشته هایی دقیقاً با همین مضمون به دوش انداخته بودند که روی آنها نوشته شده بود: حسین یجمعنا.

این مظهر بزرگترین مواسات و ایثار تاریخی است، یعنی نه تنها آنچه که من دارم دیگران هم باید داشته باشند، بلکه دیگران بر من و خانواده ی من مقدم اند و آنها باید داشته باشند، گرچه من نداشته باشم. هر روز هم این روحیه به جای اینکه به سردی گراید، دارد تقویت می شود و بر شور و شعور آن افزوده می شود.

باید هم همینطور باشد! حق هم همین است و اگر غیر از این باشد شیعیان برای ورود به دوران ظهور صلاحیت ندارند و نمی توانند یاران قابلی برای آن امام منتظر باشند.

یاران مهدی این روحیه را در اعلا درجه ی خود دارند در حدی که یکی از آنها رغبت می کند نیاز خود را از جیب برادر دینی اش تأمین کند و آن دیگری هم ناراحت نمی شود.

چه خوب می شود که ابعاد این مواسات تاریخی گسترده تر شود تا به آن نقطه ی رضایت مندی امام زمان برسد و امام عصر قابل بدانند که پا بر روی قدم های ما بگذارند و همراهی ما را بر غیبت و عزلت ترجیح بدهند.

کاش این مواسات در دیگر زمینه ها (مثل هزینه های ضروری سفر و کرایه ی ماشینها) هم گسترش می یافت و این انصاف را در آنجا هم می دیدیم.

کاش این مواسات را در بین دیگر شیعیان و مردم (غیر از اهل عراق) هم مشاهده می کردیم.

کاش این انصاف و محبّت را در غیر از زمان اربعین و غیر از راه کربلا هم شاهد بودیم.

کاش لا اقل وقتی مسافری را در سرمای هوا، کنار جاده می دیدیم، راضی نمی شدیم که بیخیال از کنار او عبور کنیم.

کاش حتّی این دلسوزی را در غیر از جنبه های مادی نسبت به هم به اجرا می گذاشتیم و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کردیم.

اینطور که بشود واقعاً می توان دنیا را بهشت نامید...

 

در همین زمینه رجوع شود به سخنرانی استاد پناهیان: محبّت در آخرین مراحل انتظار

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
آذر

نمی دانم چه جایی می روم! هیچ نمی دانم چه مکان بلند منزلتی مقصد من است! شما هم نمی دانید! اگر می دانستید الآن اینجا نبودید! شاهدم چیست:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَات‏.

از شوق زیارت قطعاً مرده بودیم، اگر فضیلت زیارت تو را درک کرده بودیم.

زیارت حسین علیه السلام خیلی خاص است! برای افراد خاص است و عمق خاصی دارد.

اما بین زیارتهای ایام مختلف، زیارت اربعین از همه خاص تر است و معنا و مفهوم دیگری دارد. بعد از چهل روز که از شهادت امام می گذرد، این پیاده روی ها یعنی: ای امام و پیشوای من! هنوز در  دل من جا داری و آن شور و عشقم به سردی نگراییده. چهل روز که چیزی نیست، چهل سال هم که بگذرد ما از دامان تو دست بر نمی داریم. به گفته ی زهیر بن قین: اگر هزار بار کشته شوم و زنده شوم و کشته شوم و خاکسترم را به باد دهند و دوباره زنده شوم، باز از یاری تو دست بر نمی دارم...

قدم به قدم این پیاده روی ها معنا دارد. یعنی: هستیم، با تو می مانیم، تا آخر، و هیچ خسته نمی شویم.

امام من! خستگی راه که چیزی نیست، فدای خستگی های دخترت در همین مسیر و راه کربلا تا کوفه. اماما! خرج سفر و دارایی من هم که قابل تو را ندارد، در راه تو از جان هم می گذرم، چون تو دین منی!

این سختی ها هیچ کدام چیزی نیستند که مرا از تو جدا کنند، نیستم مثل آنهایی که تو را به بهای خوشی خودشان فروختند!

قدم قدم گامهایم با تو سخن می گویند! یعنی: می مانم، به راه تو، هستم، پا به پای تو، می میرم، برای تو.

سختی های سفر را به جان می خرم تا لا اقل برای خودم به این نتیجه برسیم هنوز سختی ها مرا از تو جدا نکرده. هنوز شیطان در قلبم نفوذ نکرده و هنوز هجمه های شیطان انسی اراده ام را سست نکرده!

اماما! رفیق نیمه راه نیستم! خیالت راحت! روی ما حساب کن، هزاران 72 تن از دل این انقلاب برایت بیرون آمده. وقتی قیام است...

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
آذر

از بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم / 29 شهریور 1368

«اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر (ص)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‏گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون- از قبیل شهادت حسین بن علی (ع) در عاشورا- به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل های بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادی نخواهند برد
درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه می‏دارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است اما آن ابزار طبیعی که خدای متعال برای این کار- مثل همه‏ کارها- قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و اراده ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، می‏توانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفه شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم
اگر زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) در طول آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سال های متمادی که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه‏ عاشورا و هدف حسین بن علی و ظلم دشمن را بیان نمی‏کردند، واقعه عاشورا تا امروز،جوشان و زنده و مشتعل باقی نمی‏ماند
چرا امام صادق(ع) - طبق روایت - فرمودند که هرکس یک بیت شعر در باره حادثه‏ عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مساله عاشورا و کلا مساله‏ اهل بیت (ع)، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، این‏گونه است
آن روزها هم مثل امروز، قدرت های ظالم و ستمگر،حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنت‏آمیز می‏کردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیه‏ عاشورا - که با این عظمت در بیابانی در گوشه ای از دنیای اسلام اتفاق افتاده - با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقیناً بدون آن تلاش ها، از بین می‏رفت
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(ع) بود
به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(ع) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(س) و مجاهدت امام سجاد(ع) و بقیه بزرگواران، دشوار بود
البته صحنه آن‏ها، صحنه نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکته‏ها باید توجه کنیمدرسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت»

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
آذر

درس اربعین

«فکر نکنید که شهدای راه خدا مرده هستند».

خداوند این مضمون را دو بار در قرآن تکرار کرده است، گویا خداوند به جانب داری از شهدا برخاسته و هشدار می دهد: نکند آنها را مرده حساب کنید! در یک آیه می فرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ. (بقره154) در آیه دیگر می فرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (آل عمران 169) حتّی گمان نکنید که کشتگان راه خدا مرده هستند!

به همین جهت است که اگر ما ادب به خرج بدهیم در هنگام نام بردن از هر شهیدی از نام «شهید» استفاده می کنیم. نمی گوییم: مرحوم فلانی! می گوییم: شهید فلانی. چون شهید را شاهد و حیّ و حاضر حساب می کنیم نه مرده!

حال سؤال اینجاست که شهدا مگر چه فرقی با دیگر مردگان دارند؟ چرا نباید به آنها بگوییم: مرده! آیا آنها حیات مادّی دارند؟ این چه حیاتی است که خداوند می فرماید: بل أحیاء و لکن لا تشعرون! حیات آنها برای شما قابل درک نیست.

جواب: حیات شهدا چند بعد دارد:

******

زندگی روحانی نزد خدا که در همین آیات به آن تصریح شده (احیاء عند ربّهم یرزقون).

گذشته از این شهدا با این دنیا نیز در ارتباط هستند و روزنه هایی از رابطه آنها با اهل این دنیا را در مورد شهدای انقلاب اسلامی نیز دیده ایم. شمه هایی از ارتباط شهدا با زندگی مادی ما در همین دنیا مشاهده شده است، که نشان می دهد شهدا از ما بیدارتر هستند. عنایات شهدا در حق بسیاری راه گشا بوده، چندین مورد سراغ داریم که شهید گمنامی به خواب خانواده خود آمده و محلّ مفقود شدن بدن خود را نشان داده است! بدین گونه است که شهدا خواص افراد زنده را دارند و آثار حیات در مورد آنها یافت می شود.

******

تفسیر دیگری که برخی از مفسرین در مورد این آیه آورده اند این است که: مراد از زنده بودن شهدا، زنده ماندن نام و یاد آنهاست. یعنی شهدا در دلها زنده هستند و یاد آنها در دل مؤمنین تا قیامت باقی می ماند.

این معنایی مجازی برای زنده بودن است که شاعر هم در این شعر به آن اشاره کرده است:

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز *** مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

البته آنچه از آیه بر می آید تنها این مقدار نیست. چون خداوند می فرماید: لا تشعرون (حیات شهدا از نوعی است که برای ما ملموس نیست)، و در ادامه آیه از روزی خوردن شهدا نزد خدا نام می برد و می فرماید: عند ربّهم یرزقون، یستبشرون بما آتاهم الله من فضله: «آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند...

پس مراد خداوند از حیات شهدا نمی تواند همین مقدار باشد، لکن با این وجود یاد شهدا جاوید است و این معنا در مورد شهدا اشتباه نیست و این هم می تواند جزئی از مراد خداوند در این آیه باشد.

واقعاً یاد شهدا و پیام آنها زنده و زندگی بخش است و همین یکی از درسهای اربعین است که مکمّل هدف عاشوراست!

امام خامنه ای فرموده اند: «درسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت».

با مراجعه به تاریخ مشاهده می کنیم که دشمن هرکاری کرد تا این چراغ را خاموش کند: یزید از علما و قضات برای مبارزه و تبلیغات فرهنگی استفاده کرد، بیت المال مردم را بر علیه امام حسین به کار گرفت، از هر دروغ و نیرنگی استفاده کرد تا جلوه اهل بیت را مخدوش کند. اما نتوانست! دست به خون اهل مدینه برد و شیعیان را قتل عام کرد، شیعیانی که خون شهید آنها را بیدار کرده بود. در آخر هم خودش بود که سرنگون شد. یزید سرنگون شد اما پیام شهید خاموش نشد. حتّی قبر امام سد راه ظلم ظالمین بود و لذا چند بار قبر امام را با خاک یکسان کردند اما شهید همچنان زنده بود:

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد              آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

«یریدون لیطفؤوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو کره الکافرون».

 

خداوند برای زنده نگه داشتن یاد شهدا مأمورانی دارد: در مقابل آنهمه فعالیتهای دشمن برای نابود کردن یاد شهید، این حضرت سجاد و حضرت زینب و دیگر اهل بیت علیهم السلام بودند که مقابله به مثل نمودند: در مقابل تبلیغات دشمن سخنرانی نمودند، در مقابل کشتارها مقاومت ورزید تا به اینجا رسید که عزای امام حسین برای میلیونها شیعه از عزای پدرانشان مهم تر و با شکوه تر است. شروع این عزاداری ها چگونه بوده است؟ حضرت زینب در مجلس یزید برای مردم شام روضه خوانی کرده است! حضرت سجاد به هر بهانه ای یاد شهدا را مرور کرده است. امام صادق به شاعر دستور می داد تا برای اهل خانه شعر بگوید و بگریاند. امام رضا دعبل خزائی را دعوت می کند تا اشعارش را در رسای اهل بیت بسراید و .... تا به ما رسیده است.

*****

دقیقاً در این نقطه از زمان نیز ما وظیفه داریم یاد شهدای انقلاب را زنده نگه داریم. در مورد آنها مطالعه کنیم، راه آنها را بشناسیم، پیام آنها را دریافت کنیم و نگذاریم خون شهیدان از جوشش بیفتد یا استمرار اهداف آنها با انحراف مواجه شود.

دستگاه کفر امروز نیز قصد دارد تاریخ دفاع مقدّس را تحریف کند. بنی امیه در عرض 50 سال تاریخ را تحریف کردند تا آنجایی که مسلمانان پسر پیامبر خود را به قصد تقرّب به خدا کشتند و یزید شراب خوار را خلیفه ی رسول خدا نامیدند. امروز نیز کمکاری ما می تواند تا به آنجا منتهی شود که با اینکه رزمندگان ما زنده هستند، تاریخ دفاع مقدّس تحریف شود! امروز مردم ما تصویر دفاع مقدّس را از رسانه دریافت می کنند. فیلمهای ما در نشان دادن تصویر دفاع مقدس چقدر موفّق بوده اند؟ می توان گفت برخی از این فیلمها خیانت به شهداست!

باید از اثر تبلیغات بترسیم. دشمن قصد دارد چهره ی شهدا را مخدوش کند و این مسؤولیت بزرگی به عهده ماست که با پیام آنها به درستی آشنا شویم و برای افراد بی اطلاع روشن گری کنیم.

خلاصه حالا که وظیفه ی زنده نگه داشتن یاد شهید به عهده ماست، باید برای شناختن آنها قدم برداریم و شهدا را به دیگران بشناسانیم تا مدیون خون شهدا نباشیم.

کربلا تمام شد! اما جوشش خون حسین هنوز ادامه دارد. ..

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
مهر

تاریخ درس گرفتنی است. وگرنه اگر قرار باشد همه تجربه ها تکرار شود، گذشت زمان بیهوده و لغو خواهد بود.

از تاریخ «پیامبر دوستانی» که نوه پیامبرشان را در کمال بی رحمی کشتند درس بگیرید. آنها برای امامشان «کارت دعوت» هم فرستادند، اما چه زود خود را به فراموشی زدند!

اشکال کار کجا بود؟ چطور شد که آن همه شور و علاقه به «حضور امام» به سرعت به سردی گروید؟

شاید سرّ مسأله در اینجا بود که اهل کوفه حسین را به خاطر حسین نمی خواستند و از او انتظاری جز نیل به خوشی دنیا نداشتند! پس هنگامی که احساس کردند برای رسیدن به حسین باید از جان و مال خود خرج کنند، همه عقب کشیدند و برای رسیدن به دنیای خود راه دیگری در پیش گرفتند؛ غافل از اینکه حسین را از دست دادند و به دنیا هم نرسیدند... بدین گونه بود که آزمایشگاه الهی پرتگاه آنان شد.

شهدای این انقلاب اما انقلاب را به خاطر اسلام خواستند و با شهادت، آنچه را که در پی آن بودند نقد یافتند.

اما شما در تنگنای دنیا تصمیمی نگیرید که در فردای راحتی مدیون خون شهدا باشید! (به یاد شهید حسین همدانی)

 

فکر می کنیم زرنگ هستیم و به جای انتخاب راهی که خدا نشان داده، راه نزدیک را انتخاب می کنیم! (از کودکی هم همین را به ما یاد داده اند: عکس خرگوش و هویج و انتخاب راه نزدیک تر)؛ غافل که راه نزدیک می تواند بیراهه باشد. راه نزدیک ممکن است کمین گاه دشمن باشد، و ما با این کارها کاری نداریم، فقط به آن مقصد فکر می کنیم، از هر راهی که می خواهد، باشد! مثل مردم کوفه که راه رسیدن به خوشی را در جنگ با حسین دیدند. آیا رسیدند به آنچه می خواستند؟ هرگز! همان که از آن می ترسیدند، سرشان آمد. بعد از حسین، یزید سه سال زنده بود، و سه فاجعه بر سر مسلمانان در آورد: قتل عام مردم مدینه، خرابی خانه کعبه و واقعه هره!

امام حسین این هشدار را به آنها داده بود، اما آنها پشت گوش انداختند. فرموده بود:

من حاول امرا بمعصیة الله کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر

هرکس از راه معصیت در پی رسیدن به خواسته خود باشد، آنچه را که طلب می کرده زودتر از دست می دهد و آنچه را که می ترسیده، زودتر سرش می آید.

در دیگر روایات نیز به این معنا تأکید شده:

من طلب الدنیا بعمل الآخرة کان أبعد له مما طلب

ویل لمن طلب الدنیا بالدین، ویل له

لا یترک الناس شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلا فتح الله علیهم ما هو أضرّ منه.

لقمان: بع دنیاک لآخرتک تربحهما جمیعاً و لا تبع آخرتک بدنیاک تخسرهما جمیعاً.

لا یقدر رجل علی حرام ثم یدعه لیس به إلا مخافة الله إلا أبدله الله فی عاجل الدنیا قبل الآخرة ما هو خیر له.

خیلی از ما چشممان به دست شیطان است! راهی را که شیطان نشان داده نزدیک و نقد حساب می کنیم و به سمت آن هجوم می آوریم و راه پیشنهادی خدا را نادیده می گیریم و به آن اعتقادی نداریم. غافل که نمی دانیم : خداوند امید هر کس را که به غیر او امید ببندد، نا امید می کند(حدیث). راهی که خدا نشان می دهد شاید نسیه بنماید، اما مطمئن باش، راهی که شیطان نشان می دهد نسیه هم نیست و هرگز خواسته ی تو را برآورده نمی کند و سرابی بیش نیست!

ببینید چقدر در زندگی چشممان به دست خداست؟ چقدر این کارها را تکرار می کنیم؟!

-   تأخیر نماز برای پیشبرد کارهای دنیا

-  کلاهبرداری، گرانفروشی، دزدی، کم فروشی، شغلهای مخلوط با حرام که هیچ برکتی برای ما ندارند

-  ریا برای رسیدن به شهرت

-  دوستی با دشمن برای عزّت یافتن (در حالی که خداوند فرموده: الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا)

-  سازش با دشمن برای رفع تحریمها

و ...

با این حال، وقتی می خواهیم خدا را دور بزنیم، چطور رویمان می آید بگوییم: إیاک نعبد و إیاک نستعین!

چرا هیچوقت به این فکر نمی کنیم که کاری کنیم که خدا ما را کمک کند! اگر خدا پشتیبان ما باشد، می دانید یعنی چه...؟!

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
مرداد

می گویند:

ما که علم غیب نداریم تا بتوانیم آدمی را که تا حالا ندیده ایم بشناسیم و بفهمیم چه کاره است! اینهمه رئیس جمهور رأی دادیم فکر کردیم به امام زمان رأی داده ایم اما زود فهمیدیم اشتباه کردیم و از این رأیمان پشیمان شدیم...

: چند معیار را ما اینجا برای شما می شماریم، شما کسانی را که قبلاً به آنها رأی داده اید و از آنها ناراضی  هستید با این معیارها بسنجید و ببینید قابل تشخیص بودند یا نه؟

  1. شعارهای افراطی و بزرگ تر از دهان که اصلاً در حدّ آن نامزد نیست: می دانید که مثلاً یک نماینده ی مجلس کارش فقط در حیطه ی قانون گذاری است، حالا یک نماینده ی مجلس چطور می تواند به شما  قول ایجاد شغل و ساختن خانه و امثال آن را بدهد؟ این شعارها معلوم است که غیر صادقانه و فریبکارانه است. حدود اختیارات دولت از اختیارات قوه قضائیه جداست، حدود اختیارات مجلس از دولت جداست، و حدود اختیارات رهبر از همه ی اینها جداست!
  2. شعارهای غیر همخوان با اصول انقلاب: بسیاری از شعارهای نمایندگان دنیوی و به دور از موازین اسلامی و انقلابی است. توجه به خدا و اهداف مهدوی انقلاب چیزی است که کمتر از کلمات کاندیدهای انتخاباتی پیدا می شود.
  3. سادگی و پرهیز از ریخت و پاش و اسراف: ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی چیزی است که شعار زبانی آن هم حتّی اگر از سر ریا و خودنمایی باشد، خوب است و در جامعه اثر گذار است. در حالی که بسیاری از کاندیدها ابائی ندارند که با ظاهر اشرافی در منظر عموم حاضر شوند. تبلیغات انتخاباتی آنها هم رنگ اشرافی گری دارد. اطرافیان و حامیان آنها هم اشراف زادگان هستند. اینگونه افراد چطور می توانند درد افراد مستمند را بفهمند و از مستضعفان حمایت کنند!
  4. سابقه ی عملیاتی کاندید در مسؤولیتهای پیشین: خیلی بعید است کسی که در عرصه های مسؤولیت پذیری قبلی خود کارنامه ی موفقی نداشته است، در عرصه ی جدید عوض شود و بتواند طور دیگری به انجام خدمت مشغول شود! برعکس این قضیه ممکن است، که کسی سابقه ی خوبی داشته باشد و در عرصه های بعدی کار را خراب کند؛ اما اینکه کسی بدون سابقه ی کاری موفق بتواند کاری موفق ارائه دهد، خیلی دور از ذهن و بعید است! هرچند شعارهای او جذاب و دهان پر کن باشد.

مثلاً دکتر روحانی که در قبلاً مذاکره با آمریکا را تجربه کرده بود و موفقیتی به دست نیاورده بود، حالا چطور می توان به او اعتماد کرد که با همان تیم مذاکراتی بیاید و شقّ القمر کند!

  1. سلامت تبلیغاتی در زمان انتخابات: بسیاری از تبلیغاتی که کاندیدها انجام می دهند خلاف قانون است و بسیاری از آنها منابع مالی مشکوکی دارند که اینها را باید در نظر داشت.
  2. استفاده تبلیغاتی از سوابق مذهبی! می بینیم کسانی که مثلاً در سپاه حضور داشته اند و با اینکه در آنجا هم پرونده ی درخشانی نزد همکاران خود نداشته اند اما حالا از نام این ارگان کمال استفاده را می برند و خود را به آن ملحق می دانند! یا کسانی که در کسوت روحانیت هستند اما روحانیون متعهّد حامی آنها نیستند و از آنها ابراز بیزاری می کنند! لذا این مهم نیست که فلان کاندید، در برهه ای از زمان در زمره ی روحانیان یا فرهنگیان یا رزمندگان بوده است و دائماً این را به رخ مردم می کشد! این مهم است که رفتار و اخلاق و منش او چقدر به خاستگاه او شبیه باشد.
  3. موضع گیری مخالفان نظام و شبکه های ماهواره ای: هرگاه دیدید هجمه ها علیه یک نفر سنگین است، بدانید که آن شخص ارزش این را دارد که به عنوان یک گزینه ایده آل به آن نظر شود. بالعکس، اگر دیدید دشمن از کسی تعریف می کند، بدانید رأی به او رأی به شیطان است و بخواهند یا نخواهد در زمین دشمن دارد بازی می کند.

           یادمان که نرفته ماهواره ها در انتخابات سال 92 برای چه کسی کف می زدند؟! یادمان که نرفته کدام کاندادا با حمایت چه کسانی سر کار آمدند!

  1. حزب یا تشکیلاتی که کاندید خود را به آن ها ملحق می داند، چطور افرادی با چه افکار و رویکردهایی هستند؟ این کاندید با چه افرادی همراه است؟ با چه کسانی هم فکر و هم ایده است؟ بعد از روی کار آمدن او چه کسانی اطراف او را خواهند گرفت؟ اینها را باید دقیقاً مورد توجه قرار داد. این قانون روشنی است که فرد مشکوک را باید از دوستان و اطرافیان او شناخت! این جهت گیری های حزبی و تشکیلاتی ملاکی بسیار مهم و کارآمد هستند که همه باید به آن اشراف داشته باشند. الآن برای مردم ما خیلی زشت است که بعد از نزدیک 40 سال ندانسته باشند که فرق اصول گرایان با اصلاح طلبان در چیست و کدام حزب به آرمان های انقلاب نزدیک تر است؟

 

******

-  آقا ما کار داریم! وقت اینهمه تحقیق و تفحص در مورد اینهمه کاندیدا را نداریم! از ما چه توقع؟!

-  توقع زیادی نیست! اولاً: رأی بدهید و از نظام پشتیبانی کنید.

دوماً: مسؤولانه رأی بدهید و بر معیار شانس رأی ندهید.

سوماً: خدا را در نظر بگیرید و با شیطان معامله نکنید (به دنبال شعارهای دنیا طلبانه و پوچ و تهی افراد نباشید).

چهارماً: اگر خودتان به نتیجه ای نرسیدید به حرف کسی که به او اعتماد دارید گوش دهید.

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
تیر
  • چرا اینقدر رئیس جمهور عوض می شود ولی وضعیت ما هیچ بهبودی پیدا نمی کند؟ حتماً دستی پشت پرده است! دستی فراتر از دست رئیس جمهور! احمدی نژاد هم خواست آنها را لو بدهد ولی او را کله پا کردند!

: چندان هم دستها پنهان نیستند، چرا اصرار داری دنبال دستهای پنهان بگردی؟! وقتی رئیس جمهورهای قبلی مثل احمدی نژاد با کسی شاخ به شاخ نشدند نشانه ی چیست؟

اصلاً می دانی چند نفر از رئیس جمهورهایی که با رأی ما سر کار آمدند تابع نظام سرمایه داری بودند؟ اصلاً می دانی نظام سرمایه داری یعنی چه؟! یعنی همان که تو اسمش را می گذاری «دست های پشت پرده»! می گویند باید عده ای را غول کرد و از جهت اقتصادی چاق کرد تا اقتصاد مملکت را پیشرفت دهند!

اگر یادت باشد رهبر بزرگوار هم از این اخلاق احمدی نژاد تعریف کرد که به فکر مردم تنگ دست بود، کنایه به رئیس جمهورهای قبلی که تابع نظام سرمایه داری بودند...

حالا من نمی دانم چرا مردم دوباره بعد از احمدی نژاد به این تفکّر رأی دادند؟!

  • من که اصلاً رأی ندادم، من مقصّر نیستم! ما هروقت به «علی» رأی دادیم، «معاویه» از آب در آمد!

اتفاقاً تقصیر تو بیشتر است. وقتی رأی نمی دهی یعنی با دست خودت امضا می کنی که «هرچه سر مملکت من می آید، بیاید و برای من مهم نیست».

این که می گویی به علی رأی دادم، اگر منظورت آن دو نفر عمامه به سر بود که شانزده سال کارگردان جامعه بودند، باید به تو بگویم که عقل جناب عالی در چشمانت خلاصه شده. کمی به حرفها و شعارهای آن سید توجه می کردی، کمی به عملکرد اولیه ی آن شیخ پیر و بچه هایش توجه می کردی، حساب کار دستت می آمد و دوباره به آنها رأی نمی دادی.

اینقدری هم سخت نیست! کمی به نتیجه ی مذاکراتی که روحانی و ظریف در زمان خاتمی در همین موضوع هسته ای داشتند توجه می کردی، می فهمیدی که کلید حلّ مشکلات تو دست اینها نیست!

  • اما به احمدی نژاد هم که مردمی و ساده زیست بود، رأی دادیم، آخر خراب از آب در آمد!

منظورت احمدی نژاد اوّل است یا احمدی نژاد آخر که همه ی دور و بری های خودش را هم از خودش دور کرد! خراب شدن احمدی نژاد چه ربطی دارد که ایده و تفکّر او که با آن ایده کار را شروع کرد، ایده ای غلط و خراب باشد؟

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
تیر

عمده نشانه هایی که برای ظهور ذکر می شود- مانند انواع فسادها- علائم غیر قطعی و علائمی هستند که معلوم نیست چقدر نزدیک به زمان ظهور باشند. چند نشانه ای که در روایات به عنوان علائم قطعی ظهور ذکر شده اند آنهایی هستند که با زمانه ی ظهور فاصله ی چندانی هم ندارند.

در بین این نشانه های قطعی، چند نشانه از جنس خروج و قیام به چشم می خورد!

خروج سید خراسانی

خروج سید یمانی

و خروج سید حسنی و کشته شدن او.

ابو بصیر از امام باقر علیه السّلام نقل نموده‏: ... خروج‏ سفیانىّ و یمانىّ و خراسانىّ‏ در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد با نظام و ترتیبى همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده هر یک از پى دیگرى؛ و جنگ قدرت و هیبت از هر سوى فراگیر شود، واى بر کسى که با آنان دشمنى و ستیز کند؛ در میان پرچمها راهنماتر از پرچم یمانىّ نباشد که آن پرچم هدایت است زیرا دعوت به صاحب شما مى‏کند، و هنگامى که یمانىّ خروج کند خرید و فروش سلاح براى مردم و هر مسلمانى ممنوع است و چون یمانىّ خروج کرد به سوى او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدایت است، هیچ مسلمانى را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید، پس هر کس چنین کند او از اهل آتش است، زیرا او به سوى حقّ و راه مستقیم فرا مى‏خواند. (الغیبة نعمانی ص256)

در روایت دیگر:

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام : اى ابا محمّد همانا پیشاپیش این امر پنج نشانه است: نخستین آنها آوازى است در ماه رمضان، و خروج سفیانىّ و خروج خراسانى‏، و کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در دشت‏

در روایت دیگر از یعقوب [بن‏] السّرّاج گوید:

به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: فرج شیعیان شما کى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى که بنی عبّاس به اختلاف دچار شوند و اساس حکومتشان سست گردد و در ایشان کسى طمع ورزد که هرگز طمع و خیال آن را نمى‏داشته ... و سفیانى ظهور کند، و یمانىّ پدیدار گردد، و حسنى‏ به جنبش خیزد...

در روایت دیگر که به خود ما بیشتر قابل تطبیق است، آمده:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

امام باقر علیه السلام گویند: گویا می بینم قومی را که از جانب مشرق خروج کرده اند، حقشان را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود، دوباره حق را طلب می کنند و به آنها داده نمی شود. وقتی چنین می بینند اسلحه بر گردن گذارند (=آماده ی حمله شوند؟) حق را به آنها تسلیم می کنند، ولی آنها حق را نمی پذیرند تا اینکه قیام می کنند، و پرچم را فقط به صاحب این امر واگذار می کنند. کشته های آنان شهیدانند. من اگر این زمان را درک کنم حقیقتاً جان خود را برای یاری صاحب الأمر علیه السلام حفظ می کنم.

این چه پیامی برای شما دارد؟

 

اولاً: می توان گفت: آقا، زمانی می آیند که مردم بفهمند برای رسیدن به ظهور باید آستین بالا بزنند و خودشان برای کنار زدن ظلم و مبارزه با طاغوت پیش دستی کنند. این قیامها هستند که چراغ سبز ظهور هستند و نشان رشد فکری و آمادگی برای پذیرش امام عادل هستند.

البته شاخصه ی این قیامها و جهت گیری آنها برای دعوت از امام زمان است! دعوتی از جنس قیام! هدف هم این است که کار را شروع کنند تا امام زمان ادامه ی آن را به دست بگیرد. اینها داعی به جانب اهل بیت هستند و با این دعوت است که امام زمان منت نهاده قبول دعوت می کنند...

ثانیاً: این نشان می دهد که مسلمانان نه تنها حق قیام و تشکیل حکومت اسلامی دارند، بلکه بر ایشان این یک وظیفه است! (این جواب خوبی برای مخالفین ولایت فقیه است. اگر قیام و تشکیل حکومت اشکال دارد، پس این سادات به چه مجوّزی قیام می کنند؟)

این است که چندی از علائم قطعی ظهور از جنس قیام و حق طلبی است.

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

اگر نصرت خدا نبود امروز ما اینجا نبودیم!

از پیشرفتهای علمی و فنی خبری نبود...

تحریم ها ما را از پا در آورده بود...

داعش امنیت ما را مصادره کرده بود...

و شیطان تمام وجود ما را تسخیر کرده بود.

 

در این بین تنها یار ما همان خدا بوده است: أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.

اما ممکن است همین یاری را هم از دست بدهیم و به گفته رهبر بزرگوار سیلی بزرگی بخوریم! چه زمان؟ از این آیات روشن می شود:

وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ.

و بر ظالمان اعتماد ننمایید، که موجب مى‏شود آتش به شما برخورد کند؛ و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت؛ و پس از آن یارى نخواهید شد!

وَلَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ

هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

حالا باید مواظب باشیم تحریم و مذاکره ما را به این وضعیت نزدیک نکند که در آن صورت دیگر نباید توقع یاری از خدا داشته باشید...

رأی دادن هایمان می تواند همه چیز را عوض کند. مواظب باشید!

چشم به نصرت الهی

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برخی می گویند: امام زمان بیا به فریاد ما برس، بیا و مشکلات ما را رفع کن!

این همان فکری است که مردم کوفه داشتند و به دنبال آن امام حسین را تنها گذاشتند. امام  همین مقدار برایشان ارزش داشت که بیاید و مشکلات آنها را برطرف کند، و وقتی دیدند برای رسیدن به این راحتی باید هزینه پرداخت کنند، پا پس کشیدند و حتّی برخی از آنها در مقابل امام ایستادند!

بنی اسرائیل هم منتظر بودند! آنقدر که خدا به خاطر انتظارشان فرج را سالها تعجیل نمود؛ اما وقتی هنگامه ی یاری رسید و حضرت موسی از آنها خواست تا برای رسیدن به هدف «جهاد» و «استقامت» کنند، پا پس کشیدند و گفتند: موسی تو برو تا ما بیاییم! [ببخشید!] گفتند: تو و خدایت بروید و کارها را جفت و جور کنید، ما اینجا نشسته ایم و نگاه می کنیم!!! اذهب أنت و ربّک فقاتلا إنا ههنا قاعدون (مائده 24)... عاقبتشان هم در ادامه ی آیات آمده...!

آیا امام زمان هیچ کار دیگری ندارد جز اینکه بیاید و مشکل تو را برطرف کند؟؟؟ چرا از امام زمانت انتظار داری؟ منتظر باش! نه اینکه انتظار و توقع داشته باشید.

همین فکر را برخی در نظام جمهوری اسلامی دارند؛ آنها که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد!؟ اینها علاوه بر اینکه هدف را خیلی سست و سطحی انگاشته اند، حاضر نیستند این نظام را برای رسیدن به اهدافش یاری کنند!

دسته ی دوّم کسانی هستند که می گویند: امام زمان بیا تا خودم کمکت کنم... تا پای جان... مثل 72 یار امام حسین، نه مثل مردم کوفه! ما اهل کوفه نیستیم!

این فکر کامل تر از قبلی است و صاحب این فکر وقتی می گوید: امام زمان بیا! کادر یاری امام را هم تعریف می کند. زیرا امام زمان اگر بداند تنها می ماند قیام نخواهد کرد.

از این روست که وقتی برای ظهور امام زمان دعا می کنیم در پی آن اعلام آمادگی می کنیم و می گوییم: اماما خودم یکی از کسانی هستم که پای یاری شما حاضرم فدا شوم.

با این حال این فکر نیز ناقص است! زیرا این فقط یک ادعا و وعده ی تو خالی است! این شخص نمی تواند برای امام زمان تضمینی ارائه کند که اگر ظهور کرد او را یاری کند. این فکر برای پیش از ظهور امام زمان برنامه ای ندارد و تنها می گوید: اگر امام زمان آمد من او را یاری می کنم...

پس معنای واقعی انتظار چیست که بهترین اعمال أمت پیامبر خداست؟

پاسخ این سؤال را باید از قانونی استفاده کرد که ویژگی بارز امام است.

ائمه ی معصومین فرمودند: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى ولا یأتی! امام مانند کعبه است، باید به دنبال او رفت، او دنبال کسی نمی رود!

بله منتظران! انتظار حقیقی این است که همین حالا کمر همت ببندیم و برای یاری امام قدمی برداریم!

باید به دنبال امام برویم، و نمی توانیم توقّع داشته باشیم که خود به خود امام بیاید!

باید همین حالا دست به کار شویم و برای یاری امام عصر گامی برداریم؛ باید همین الآن شرایط را برای حضور امام فراهم کنیم و این خاصیت یاران واقعی امام زمان و منتظران آن حضرت است. پویا بودن و فعال بودن. همین حالا باید خود را به امام زمان اثبات کنیم تا امام کار ما را ببیند و بتواند روی ما حساب باز کند و إلا امام مدعی زیاد دیده است.

فرمودند: برای یاری امام آماده باشید ولو به اندازه ی یک تیر ذخیره کردن! یعنی دست به کار شوید... هر قدر که در توان دارید...

چطور می خواهید خودتان را به امام زمانتان اثبات کنید؟ چطور ثابت می کنید که منتظر هستید؟؟؟ بسم الله! دست به کار شوید! اهداف نهضت امام خمینی همان اهداف حکومت امام زمان است: مبارزه با ظلم! گسترش عدل و داد! ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های دشمن! صبر و تحمّل مشکلات و هر راهی که نشان می دهد شما برای یاری امام زمانتان آماده هستید...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

چه حکمتی داشت که امسال رهبر بزرگوار روی این نکته تأکید کردند؟ دولت در کنار ملّت، وحدت!

معلوم است که زمینه برای تفرقه بین دولت و ملّت بالا رفته. دولت با شعار اعتدال خیلی‌ها را از خودش دور می کند، ملت هم که پنجاه درصد اصلاً به دولت رأی نداده‌اند! آن‌ها هم که رأی داده‌اند با «گرانی» جواب پس گرفته اند!

 

اما این‌ها برای سال قبل هم بود!

به نظرم نکته‌ی شعار سال «عقب‌گرد!» است. در سال‌های گذشته، اولویت‌های اقتصادی مطرح بود و دغدغه‌ی رهبری رفع این مشکل بود که به نحوی برای اهداف انقلاب یک خطر تلقی می‌شد. اما حالا کار از این حرف‌ها گذشته! خطر تفرقه درونی وجود دارد؛ اگر دولت با این سیاست‌ها جامعه را به آشوب نکشاند، جای شکر دارد.

این شعار در سطح وسیع‌تر و بین‌المللی‌تر در سال 86 تکرار شده بود (سال: اتحاد ملی انسجام اسلامی). اما امسال باید مواظب باشیم که حدّ اقل‌ها را از دست ندهیم...

نکته‌ی دیگر که به ذهن می‌زند این است که: در آستانه‌ی نزدیک شدن به انتهای مذاکرات (یا بهتر بگم: در آستانه‌ی شکست دیپلماسی دولت!) حضرت آقا تمام‌قد، حمایت خودشان را از دولت اظهار می‌کنند تا بعداً مردم- و ماهواره‌ها- نگویند که: مخالفت رهبر نگذاشت مذاکرات به نتیجه برسد! اینجاست که حضرت آقا ملّت را هم به حمایت از دولت تشویق می‌کند تا با دست باز پیگیر مقصود خودشان باشند. حواسمان هست که هدف اعلای رهبر بزرگوار از حمایت از مذاکرات این است که- در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات- مردم به این درک برسند که آمریکا قابل اعتماد نیست و مذاکره با او در هیچ شرایطی کارگشا نیست! این هدف نباید دستخوش تبلیغات غلط قرار بگیرد. پیش از این تجربه‌ی مذاکره چند بار تکرار شده است، لکن برای توده‌ی مردم تجربه و بصیرتی را به دنبال نداشته است...

***

حالا دیگر کار دارد به جاهای باریک می کشد و واقعاً روحانی در دوراهی قرار دارد که یا بگوید: غلط کردم و طئوری من شکست خورده است! و یا اینکه به هر قیمتی که شده از ایده ی خودش دفاع کند و حتّی رهبر بزرگوار را هم در تنگنا قرار بدهد که با این نرمش ها و سازش ها کنار بیاید!

رهبر بزرگوار بارها دولت را (تصریحاً و تلویحاً) به خاطر گفتن حرفهای تفرقه افکنانه توبیخ کرده است و حالا با این شعار حکیمانه او را تشویق به این می کند که دنبال تفرقه و اغتشاش نباشد...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

بعضی ها گناهی می کنند که مسیر تاریخ را عوض می کند، اما اصلاً ککشان نمی گزد! انگار مگسی از کنار دماغشان رد شده و آن را از خود دور کرده اند...

یک گناه می تواند مسیر زندگی خود ما را عوض کند، یک گناه می تواند مسیر زندگی دیگری را عوض کند و او را به گمراهی بکشاند. یک گناه هم کلاً دیگری را از ریل زندگی خارج می کند و از صفحه ی وجود محو می کند (: آدم کشی). خداوند در مورد گناه آدم کشی می فرماید: مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا (هر کس یک نفر را بکشد انگار همه مردم زمین را کشته است!).

اما گناه بزرگتر از این هم هست، گناهی که یک موج تاریکی و ظلمت در عالم بیندازد و گروهی از مردم را گمراه کند. از اینجاست که خداوند می فرماید: «الفتنة أشدّ من القتل» (فتنه از آدم کشی هم بدتر است!)

می گویند: پر زدن پروانه روی جوّ اتمسفر تأثیر می گذارد. اما عجیب است که میلیونها نفر به «سازش» رأی می دهند و آب از آب تکان نمی خورد!

هیچ می دانید رأی دادن ما برای کلّ دنیا معنا دارد؟ رأی به مقاومت مستضعفان را تقویت می کند و رأی به سازش روحیه ی مستضعفان را ضعیف و سرخورده می کند.

رهبر بزرگوار در مورد تأثیر انتخابات و آراء، فرمودند: 

به همان شکلی که مقدرات یک انسان در شب قدر ثبت می شود، در انتخابات هم، مقدرات کشور ما و بلکه در یک نگاه دقیق تر، مقدرات و امور «انقلاب » تعیین و مشخص می شود... (24/12/86)

منصفانه قضاوت کنید: قدرت دادن به کسی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارد، چقدر می تواند باعث سست شدن بنیان های نظام شود؟ چقدر می تواند امنیت و آرامش آینده ی ما را به خطر بیندازد؟

هیچ می دانید وقتی با رأیمان پیام می دهیم که: ما گرسنه ایم و از ایستادگی در مقابل کفر خسته شده ایم، این کار می تواند در ظهور امام زمان تأخیر ایجاد کند؟

می دانیم در چه وضعیت حساسی قرار داریم؟

یادم هست وقتی در اواخر دوران احمدی نژاد ما ایستادگی می کردیم و تحمّل می کردیم، چقدر نهضتهای دنیا سرزنده بودند و بیداری اسلامی در حال گسترش بود. اما همینکه از بین آن کاندیداها به کسی که شعار نرمش می داد رأی دادیم، انقلابها فرو کش کرد... داعش ها سر بلند کردند... لحن ها وقیحانه و بی ادبانه شد... و یمنها به خطر افتادند؛

کمی احساس مسؤولیت کنید!

حالا چکار کنیم؟

انتخابات دیگری هم پیش رو هست! انتخاباتی که اگر اشتباه ما در آنها تکرار شود اثرات سوء آن خیی زود فضای جامعه را در بر خواهد گرفت...

هشیار باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

منتظران! منتظر چیستید؟یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

منتظران! منتظر چیستید؟ امام زمان شما قرار است چطور دنیا را برایتان آباد کند؟ اهداف و رویکردهای اصلی او چیست؟ برای رسیدن به اهدافش چه راهی را در پیش می گیرد؟

به دعای ندبه نگاهی کنید...

اگر اهداف حکومت مهدوی همان اهداف کلان جمهوری اسلامی باشد... اگر شما با اهداف این حکومت همراهی ندارید... پس چطور می توانید خود را منتظر امام زمان بدانید؟؟؟

تصوّر شما از جامعه ی مهدوی چیست؟ از روزگار آن دوران چه می دانید که منتظر آن هستید؟ هر کس که منتظر چیزی هست به خاطر توقّعی است که از نیل به آن دارد و به خاطر نگاهی است که به آن دارد و باعث شده است نسبت به آن شوق پیدا کند.

* شاید بگویید دوران امام زمان دوران خوبی مطلق است و امام زمان برای اصلاح اشکالات و گسترش خوبی ها می آید! در آن زمان همه چیز جای خود است! همه مردم کاری را می کنند که باید بکنند و این راستی و درستی هدف حکومت امام زمان است. به دنبال آن هم خلاصی از مشکلات، رسیدن به راحتی و برکت یافتن زمین در انتظار بشریت است،

وقتی امام زمان می آید زمین ذخائر خود را بیرون می ریزد، همه جا پر از راحتی و آسایش می شود. همچنان که خداوند وعده فرمود: إنّ مع العسر یسراً.

مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار      من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

 

گرچه این هدف (فراگیر کردن خوبی ها) هدف بزرگی است اما به اندازه ای ناقص و کلی است که چیزی به دست نمی دهد! امام زمان برای گسترش خوبی ها می آید، اما کدام خوبی ها؟ تعریف شما از خوبی چیست؟ خوبی هایی که امام زمان قصد فراگیر کردن آن را دارد چه معیارها و شاخصه هایی دارد.

امروز هر کسی داعیه ی درست بودن مسیر خود را دارد و از حقّ و حقیقت برای خود تعریف خاصی دارد. حتّی بزرگترین دشمنان ما نیز مثل آمریکا و ... این ادعا را دارند که کاری که آنها می کنند درست است و نگرش دیگران غلط است! امروز آمریکا هم ادعا دارد: نسخه ی نجات بشریت در دست من است! می گوید: آزاد بودن انسان همان خوبی مطلق است! در حالی که تعریف امام زمان از خوبی، این نیست!

لذا این مهم است که بدانیم حقانیت در مکتب کسی که انتظار او را می کشیم چه معیارهایی دارد؟

دقیقاً ارزشهای جاری در حکومت عدل مهدوی چیست و اهداف جزئی آن حضرت چیست؟ این سؤال ماست!

پاسخ این سؤال را من به شما می رسانم: اهداف حکومت مهدوی آنطور که در روایات آمده از این قبیل است: گسترش عدالت (یملأ الأرض قسطاً و عدلاً)، یک پارچه شدن جامعه در کلمه ی تقوا و بندگی خدا (أین جامع الکلمة علی التقوی)، احیای دین به فراموشی سپرده شده (أین محیی معالم الدین و أهله) و از این دست اهدافی که هدف آفرینش و هدف جامع تمام انبیاء الهی بوده است.

اما سؤال دوّم مهم تر است.

* راهبرد امام زمان برای رسیدن به این اهداف متعالی چیست؟ اگر ما قرار است امام زمان را برای رسیدن به این اهداف یاری کنیم، در دستگاه حکومتی ایشان قرار است چه مسیری را در پیش بگیریم؟

در یک مناظره ی انتخاباتی مثلاً همه می گویند قصدشان پایین آوردن توّرم است اما هر یک برای خود راهبرد خاصی دارد و برای رسیدن به اهداف خود راهکار جداگانه ای ارائه می دهد که همین مهم است.

این حرف درستی است که با آمدن امام زمان دنیا آباد می شود، لکن سؤال اینجاست که آیا به محض آمدن امام زمان، همان روزِ اوّل، این همه تحوّل در عالم رخ می دهد؟! چه تصوّر بچگانه ای!

باید به این حقیقت برسیم که رسیدن به راحتی های آن زمان خرج دارد و ما باید بهای آن را پرداخت کنیم تا به آن خوشی ها برسیم! راحتی و آسایش معلول است! باید دید مردم چه کاری انجام می دهند و چه شرایطی مهیا می کنند که خداوند برکاتش را نازل می کند؟ مردم چه کار نیکی انجام می دهند که سزاوار این همه زیبایی می شوند؟ امام زمان چگونه زشتی ها را کنار می زند تا زیبایی ها خودنمایی کند؟

حقیقت این است که ما خود را برای حکومت مهدوی آماده نکرده ایم! چون نمی دانیم در آن زمان چکار می خواهیم بکنیم و چگونه باید امام زمان را یاری کنیم تا آن حضرت عالم را گلستان کنند و عقول را کامل کنند و زمینه ی وحدت کلمه بر کلمه ی تقوا را مهیا کنند!

برنامه های عملی امام زمان که مسیر اهداف آن حضرت را مشخص می کنند، در دعای ندبه آمده است! آنجایی که امام زمان را فرا می خوانیم و می گوییم: کجاست آن امامی که... امامی که چکار قرار است بکند؟ هر یک از این فرازهای "أین..." اشاره به سرفصلهای مهم این حرکت دارد.

اما چیزی که قابل توجّه است اینکه اکثر این فرازهای زیبا اشاره به جهت واحدی دارند که نشان می دهد این جهت مهمترین مرحله و گام اجرایی امام زمان است: با مراجعه به این فرازها و دقّت در آنها روشن می شود که: از 21 فرازی که اشاره به اهداف قیام امام زمان دارد 5 فراز اشاره به اهدف کلی (تجدید و باز گرداندن دین از دست رفته)، و 16 فقره دیگر همگی در خصوص "اهداف سیاسی" این قیام است، از جمله:

مبارزه با: ظلم، أمت و عوج، جور و عدوان، دستگاه شرک و نفاق، اهل فسوق و عصیان و طغیان، گمراهی و شقاق، کذب و افتراء، احزاب سرکش و متمرّد ، اهل تضلیل و ألحاد...

عزّت اسلام و ذلّت کفر، بازگرداندن عزّت از دست رفته و خون خواهی از خون انبیاء و اولیاء الهی.

این اهداف سیاسی همه در یک نقطه متمرکز است و آن: مبارزه با دستگاه شرک و کفر و سلب قدرت از آنها! اهداف ظهور همه اهداف سیاسی و جهانی است و مبارزه با طاغوت سرلوحه ی آن است.

این فرازها را مرور کنید:

این بقیة الله التى لا تخلو من العترة الهادیة

1. این المعد لقطع دابر الظلمة

2. این المنتظر لاقامة الامت والعوج

3. این المرتجى لازالة الجور والعدوان

این المدخر لتجدید الفرائض والسنن

این المتخیر لاعادة الملة والشریعة

این المؤمل لاحیاء الکتاب وحدوده

این محیى معالم الدین واهله

4. این قاسم شوکة المعتدین

5. این هادم ابنیة الشرک والنفاق

6. این مبید اهل الفسوق والعصیان والطغیان

7. این حاصد فروع الغى والشقاق

8. این طامس اثار الزیغ والاهواء

9. این قاطع حبائل الکذب والافتراء

10. این مبید العتاة والمردة

11. این مستأصل اهل العناد والتضلیل والالحاد

12. این معز الاولیاء ومذل الاعداء

این جامع الکلمة على التقوى

...

13. این صاحب یوم الفتح وناشر رایة الهدى

...

14. این الطالب بذحول الانبیاء وابناء الانبیاء

15. این الطالب بدم المقتول بکربلاء

16. این المنصور على من اعتدى علیه وافترى

همین اهداف سیاسی در روایات ما نیز برای قیام مهدوی ذکر شده است: یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً (پاکسازی زمین از ظلم و جور).

یملأ الله به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

این مهمترین هدف قیام مهدوی است. وقتی دستگاه کفر و نفاق که از مهمترین موانع فطرت خداشناسی در زمین است، ضعیف و بی اثر شود، فطرتها خود را نشان می دهند و همه با جان و دل به سمت خدا روی می آورند. کافی است که از سنگ اندازی های جبهه ی شیطان خلاصی یابیم. در آن صورت است که به راحتی خواهیم توانست دستورات خدا را در زمین اجرا کنیم و روح خداپرستی و عبودیت در مقابل او را گسترش دهیم: دیو چو بیرون رود فرشته در آید.

حال اگر منتظر هستیم، باید خود را برای چه کاری آماده کنیم؟ بله! ایستادگی و مبارزه با طاغوت و شیطانیان جهان! همان اهدافی که معمار انقلاب اسلامی ایران برای قیام خود ترسیم کرد...

امام خمینی فرمود: اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود. فرمودند: هدف ما دفاع از مستضعفین جهان است...

این اهداف جمهوری اسلامی است، یعنی همان اهداف حکومت مهدوی! ببینید چقدر با این اهداف همراهی می کنید؟ چقدر منتظرید؟؟؟

اگر از استقامت در مقابل دستگاه طاغوت خسته شده اید، اگر مقابله با کفر را با منافع خودتان در تضاد می بینید، اگر غیرت و جسارتی در مقابل دشمن ندارید، شما منتظر امام زمان هم نیستید...

ما در این وضعیت امروزی خود اهداف بلندی داریم و باید به آنها فکر کنیم. ما برای مبارزه با طاغوت قدم به عرصه گذاشته ایم و باید برای چنین هدف بلندی برنامه ریزی کنیم. مسؤولیتی که بر عهده ماست خیلی بزرگ و با ارزش است.

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

الگوی فاطمی سیاست (2)

 
فدک، حضرت زهرا (س)

...

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به جزئی از حقّمان برسیم!

مهم تر از حق ما این است که حقانیت ما محفوظ بماند و همه بدانند ما بر حق هستیم و حق ما نادیده گرفته شده است...

حق طلبی با حفظ وجهه ی حقانیت:

 

زمخشری می‌گوید: هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: یا اباالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا اینکه هارون اصرار ورزید، آنگاه امام(ع) فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص می‌کنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمی‌گردانی!» هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به حق جدّت مشخص کن. پس امام(ع) فرمود: «مرز اوّلش تا عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهره‌اش تاریک شد. امام(ع) فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». این‌ جا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین، چیزی برای ما باقی نمی‌ماند! امام(ع) فرمود: «به تو گفتم اگر حدّ فدک را مشخص کنم، تو آن‌ را به ما باز پس نمی‌دهی. از این‌ جا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به حقّمان برسیم!

واقع مطلب همان گونه است که از ظاهر کلام امام در مقابل آن خلیفه ی ملعون برداشت می شود. زیرا اگر قرار باشد فدک با تمام نماء و عوائدی که در طول سالها از آن به دست آمده، به امام واگذار شود، معنای آن واگذاری خلافت به امام است، زیرا خلافت تمام کسانی که بعد از رسول خدا بر این مسند نشستند با پشتوانه ی همین اراضی بوده است.

اما چرا امام به بخشی از حق خود رضایت ندادند و با هارون به مصالحه ننشستند؟

یک پاسخ می تواند این باشد که: هدف هارون گرفتن حربه ی تبلیغاتی اهل بیت از آنها بوده است و هارون می خواسته است با دادن بخشی از حق اهل بیت به آیشان، تاریخ را در مورد بی عدالتی های صورت گرفته در صدر اسلام تبرئه کند یا از رنگ آن بکاهد. هارون می خواست اینطور وانمود کند که با پس دادن فدک به اهل بیت تمام حق ایشان را به آنها استیفا نموده است و به وظیفه ی خود در قبال آنها عمل کرده است. پیام امام اما این بود که: حق ما امامت و ولایت بر امت رسول خداست، یا تمام حق ما را بده و یا اینکه نمی گذاریم ظلمهایی که بر ما روا داشته شده به فراموشی سپرده شود...

فدک، حضرت زهرا (س)

جالب اینجاست که خود حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در مورد حق خود به مصالحه ننشستند و با وجود اینکه هیچ حامی و پشتوانه ی مردمی نداشتند اما ذره ای احساس ضعف نکردند، از موضع ضعف وارد نشدند و تمام قد، در مقابل خلفای وقت ایستادند! با این منطق خلیفه ی وقت را محکوم کردند و قباله ی فدک را از او پس گرفتند! گرچه پس از آن، خلیفه ی دوّم از در خشونت وارد شد و بدون هیچ منطقی با ضرب سیلی قباله فدک را از دست آن بزرگ بانو ربود.

***

در جریان تحریمهای ابدای انقلاب، نامه های کودکانی برای ما به یادگار مانده است که نوشته بودند: «برادر رزمنده ی من، گرچه نمی توانم برای جانفشانی به جبهه های جنگ بیایم و در کنار شما بجنگم، اما این غذاها را از دست رنج خود برای شما تهیه کرده ام. من پدر ندارم و به همراه مادرم برای خرجی فرزندان تلاش می کنیم، امیدوارم این هدیه ی ناچیز را بپذیرید و دست من را رد نکنید...»

دلم می‌خواهد به جبهه بیایم ولی افسوس که خیلی کوچک هستم

زیبا‌ترین نامه‌هایی که سی سال پیش نوشته شد!

اینها همه درسی برای دیپلماسی امروز ماست. انتقلاب اسلامی برای خود اهدافی داشته است که ما نباید بر اثر سختی ها آنها را فراموش کنیم. صدها هزار شهید از گوهر های با ارزش خود ما در راه همین اهداف جان خود را نثار کرده اند و ما نمی توانیم به چشم انداز آنها بی اعتنا باشیم!

ایستادگی در مقابل قدرتها و دفاع از تمامیت حقوق این ملّت الهی، چه اندازه برای ما ارزش تبلیغاتی دارد؟ آیا شایسته بود که آن را به ثمنی بی ارزش بفروشیم؟ تا قبل از توافق ژنو همه ی ملّتها داشتند باور می کردند که می توان در مقابل ابرقدرتها نیز ایستاد و به آنها باج نداد! اما حالا حربه ی تبلیغاتی در دست آمریکاست. حالا او به دیگر ملّتها دارد این باور را الغاء می کند که: بزرگ شما که ایران است نتوانست در برابر تحریمها تحمّل کند، شما چطور تاب تحمّل ایستادگی در مقابل ما را دارید؟؟؟

ای کاش از حرف خودمان کوتاه نمی آمدیم و تا آخر به جهان اعلام می کردیم که ما به حق هستیم و آمریکا می خواهد ما را از حق مسلّممان محروم کند.

ای کاش از موضع قدرت وارد می شدیم نه اینکه با صدای بلند بگوییم: «خزانه خالی است» و ما نیاز به توافق با شما داریم!

ای کاش لا اقل در مقابل آنچه فروختیم تمام حق خود را می خریدیم، نه اینکه هم کالا و هم بهای آن از حقوق و دارایی های خود ما باشد...

در اینجا در مورد فواید و ضررهای توافقات حاصله بنای صحبت نداشتیم و تنها هدف این بود که بگوییم: یکی از ضررهای توافق با آمریکا این بود که نگرانی های غرب را پذیرفتیم و به جهانیان اعلام کردیم که آنچنان که تا کنون می گفتیم انرژی هسته ای حق مسلّم ما ... نیست!

  • مهدی جهانشاهی