بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۴۹ مطلب با موضوع «پرونده هسته ای» ثبت شده است

۰۸
خرداد

آیا مسؤولان ما خائن اند؟

هو وقت می خواهیم کمی از ابعاد اتفاقاتی که دارد می افتد توضیح دهیم میگویند: شما منتخب مردم را خائن می دانید... رهبر به آنها اعتماد دارد اما شما ...

امروز اما شاهد سماجت ها و پافشاری های دولتمردان در قبال به نتیجه رساندن مذاکرات هستیم! تا جایی که  چانه زنی می کنند که از دانشمندان بازجویی بشود یا نه؟! (حالا اسمش را می گذارند: مصاحبه علمی!) این را هم در توافق لوزان پذیرفته اند و دیگر نمی توانند زیر آن بزنند!

از طرفی با توجه به موضعگیری های صریح رهبر بزرگوار که با برخی بندهای توافق لوزان مخالفت کردند (مثل بازرسی از مراکز نظامی و بازپرسی دانشمندان هسته ای)

با این وجود آیا می توان دولتمردانی را که همچنان به ادامه ی مذاکرات پایبند هستند خائن دانست؟ مخصوصاً که این سبک فکری (: سازش و تسامح با دشمن) همان طرز تفکّر بنی صدر است که اجازه ی نفوذ دشمنان را با بهانه های واهی به خاک ایران داد!

موضع رهبری در قبال مذاکرات

جواب:

گذشته از این نکته که رهبر انقلاب (و ما هم به تبع ایشان) مذاکره کنندگان را فرزندان انقلاب می دانیم، چند نکته در توجیه کار آنها قابل ذکر است:

1- دولتمردان خطرات و تبعات این توافق به عمل آمده را توجیه می کنند و خطر آن برایشان جدی نیامده! می گویند: حالا چه می شود یک سری بزنند به حوالی مراکز نظامی، نظارت می کنیم، مواظبیم که نگذاریم خراب کاری کنند! حالا چه می شود با دانشمندان هسته ای گفتگو شود، اسرار هسته ای که نداریم! بعداً برایشان محافظ هم می گذاریم!...

اسم این را می گذاریم خوش خیالی، اما نه خیانت!

2- دولتمردان به دلایلی (که برخی از آنها چندان مخفی نیست) برای به سر انجام رساندن مذاکرات عجله دارند و این باعث می شود که: اولاً قدرت چانه زنی کمتری داشته باشند چون عجله دارند و باید زود کار را به سرانجام برسانند، ثانیاً: برخی موارد از چشم آنها پوشیده بماند و دقت نکنند که چه چیزهایی را امضا کرده اند! اینطور می شود که چیزهایی را امضا می کنند که احاطه ی حقوقی نسبت به آن ندارند.

اسمش را می گذاریم بی تدبیری، اما نه خیانت!

3- دولتمردان خودشان را جای آمریکا می گذارند و با خود می گویند: به نفع آمریکاست که از ما حمایت کند و گفتمان ما را در ایران تقویت کند؛ لذا حتماً با ما راه خواهد آمد و در این مذاکرات ما را بی آبرو نخواهد کرد. غافل از اینکه هدف آمریکا تضعیف اصل نظام است و وقتی می تواند به این هدف اعلا دست پیدا کند، چرا به هدف حد اقلی اکتفا کند؟!

اسم این را هم می گذاریم ساده لوحی، نه خیانت! 

4- جهت چهارمی هم قوّت دارد و آن اینکه: دولتمردان که خوب می دانند برای مردم کاری نکرده اند و نتوانسته اند رضایت آنها را جلب کنند، می دانند که بحث هسته ای و آزاد شدن تحریم ها آخرین خشاب آنهاست و اگر این تیر هم خطا برود دیگر شانسی برای باقی ماندن در فضای سیاست ندارند! لذا سعی می کنند تا قبل از انتخابات مجلس و خبرگان به هر قیمتی که شده مذاکرات را به یک نقطه ی ایده آل برسانند، کمی هم تبلیغات چاشنی آن می کنند و آن را به نام «پیروزی تاریخی» به مردم قالب می کنند! غافل از اینکه آمریکا این را فهمیده است و چون دولت را محتاج توافق می داند، ناز می کند و هر روز درخواست امتیازات بیشتر را مطرح می کند...

اسم این را هم می گذاریم: خود خواهی، نه خیانت!

دلیل های دیگر هم می شود بر شمرد. مثلاً اینکه: بعضی از خطوط قرمز به چشم اینها مهم نمی آید. مثلاً حالا چه می شود ناظران بین المللی سرکی به تجهیزات دفاعی ما بکشند؟ ما که تا یادمان می آید کشور امن بوده و هست... داعش کیلویی چند؟! خطر کجا بود؟!...

دولتمردان ما انگار خیلی برای خودشان سهم قائل اند! انگار فکر می کنند امنیت امروز مردم شانسی به وجود آمده! یا شاید فکر می کنند این امنیت، به خاطر راهبرد آنها بوده! اصلاً اینها تصوّری از روز سختی ندارند احتمالاً روزی که خدایی ناکرده، امنیت ما به مخاطره بیفتد، اولین کسانی که خودشان را می بازند همین طیف آقایون هستند...

 

از نگاه رهبری:

اما از دیدگاه رهبری هم روشن است که تیم مذاکره کننده خائن نیستند (گرچه رهبر انقلاب از وجود برخی افراد خائن در داخل بارها خبر داده اند، اما آنها جزو تیم مذاکره کننده نیستند!)

پس چه؟ اسم این تیم مذاکره کننده را چه باید گذاشت؟ اینهایی که اینطور دارند به ضرر اقتدار کشور و امنیت آن کار می کنند؟

رهبر انقلاب در 1/1/94 در حرم رضوی نظر خود را در مورد این خط فکری بیان نمودند و فرمودند: این یکی از دو نظریه ی کلان در بحث اقتصادی است (نگاه به ظرفیتهای درون کشور/نگاه به آن طرف مرزها) و البته این تئوری ناکارآمد است و صاحبان آن باید با کسب تجربه متوجه بشوند که این مسیر منتهی به مقصد نمی شود...

حتماً رجوع کنید.

 

[و امروز (15/7/94) رهبر انقلاب وجه دیگری از این کم کاری را هم ذکر کردند و کسانی که دم از مذاکره می زنند ما ساده انگار، سهل انگار یا بیخیال نامیدند. یعنی به عواقب حرفی که می زنند توجهی نمی کنند و پشت گوش می اندازند]

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

!امتیاز سوخته!

وعده های شیطان

تا بوده همین بوده که شیطان هرچه وعده داده پوچ و تهی از آب در آمده! مثل وعده هایی که به آدم داد ولی اصلاً به آنچه گفته بود عمل نکرد! لذا خداوند در وصف این وعده ها فرموده: 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا. (وعده می دهد و در حسرت آرزوها فرو می برد، و وعده هایش جز فریب نیست).

کار که از کار می گذرد شیطان مقابل شما می ایستند و در مقابل اعتراض شما که می گویید: چرا به وعده ات عمل نکردی؟! به ریش شما پوزخند می زند و به تمسخر پاسخ می دهد: کنتور که نمی انداخت! یک چیزی گفتم! تو چرا باور کردی؟! 

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ.

  • آیا شیطان هیچ به وعده ی خود وفا نکرده؟

شاید بگویید: شیطان اینقدری هم بد قول نیست! یک چیزهایی بالآخره می دهد. ببینید غرب را چطور ساخته و پیشرفت داده!

بله اتفاقاً شیطان برای اولیای خود خدمات ویژه ارائه می دهد و خدا این قدرت را به او داده که بتواند اهدافش ر اپیش ببرد! «إنّ الشیاطین لیوحون إلی أولیاءهم» «یوحی بعضهم إلی بعض زخرف القول غروراً». همه ی اینها به خاطر این است که حزب خود را به پا نگه دارد و در مقابل خدا برای خود دستگاه و سازمانی داشته باشد. و البته تمام این دم و دستگاه و تشکیلات برای همین دنیاست و در آخرت جز خدا کسی کاره نیست «مالک یوم الدین».

اما شیطان برای حزب خدا هیچ وعده ی قابل تحقّقی ندارد و هرچه که هست فقط سراب است و سراب.  امتیاز سوخته است! یعنی روغن ریخته شده را نذر امام زاده می کند! مثلاً دو وعده ی دهان پر کن به آدم داد: 1. اگر از میوه ی این درخت بخوری فرشته می شوی 2. اگر از این میوه بخوری مثل خدا جاودانه می شوی!

َوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ

(آخر هم می خواست بنشیند و به رسوایی آدم بخندد که به خواسته اش رسید!)

شیطان جوجه تیغی را رنگ کرد و به اسم قناری به آدم قالب کرد: فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى... و اینگونه آدم را به یک شرط بندی ساختگی وادار کرد.

فریفته شدن به شیطانآدم اگر کمی فکر می کرد راحت متوجه می شد که: اولاً مقام خودش از فرشته کمتر نیست! او پیش از این مسجود ملائکه بوده است! ثانیاً جاودانگی اگر به معنای خدایی باشد اصلاً امکان ندارد و اگر به این معنا باشد که خدا فیض وجود را از او قطع نکند، این امتیاز را هم حضرت آدم دارا بود! مثل همه ی من و شماها که خداوند وعده داده ما را «خالد» کند؛ یا در بهشت و یا در جهنّم!

پس نتیجه می گیریم، شیطان می خواهد بدون اینکه به انسان خیری برساند، از او امتیاز بگیرد! یعنی حضرت آدم کلاه گشادی سرش رفت و سر هیچ، بهشت برین را از دست داد!

مثل دولتمردان امروز ما که با وعده های پوچ و تهی و سرابی که از آمریکایی ها تحویل گرفتند، همه ی اعتبار و استقلال و عزّت ما را به حراج گذاشتند!

خوب است نگاهی بیندازید و ببینید وعده های شیطانی طرف غربی در توافقات به عمل آمده چقدر برای وضعیت اقتصادی ما مثمر ثمر واقع شد؟ وعده هایی که روز اوّل آنقدر با ارزش می نمایاند حالا چقدر سراب از کار در آمده است؟ در برابر بهای عزّت و غرور ملی، آمریکا مشتری خوبی برای معامله بوده یا نه؟ حقیقت آن است که هر چه بگذرد سراب بودن این وعده ها بیشتر آشکار خواهد شد... 

یادتان که هست... در توافق ژنو چه معامله ی خفّت باری انجام دادیم؟ اولش روحانی گفت: ساختما تحریمها فرو ریخت... اما هرچه گذشت بیشتر فهمیدیم که چه امتیازهای سوخته ای تحویلمان دادند! حتّی تحریمهایی هم که برداشتند، آنهایی بود که هیچ نیازی به برداشته شدنشان نداشتیم.

آخر هم اگر فرضاً آمریکا تحریم ها را بردارد (که بنا بر قاعده ی فوق بر نمی دارد) مال خودمان را به ما بر گردانده است!

***

شبیه این وعده های شیطانی را در وعده های انتخاباتی جبهه ی اصلاحات نیز شاهد بودیم، جبهه ای که افتخار او کسب اعتبار از کدخدای جهان بود! با وعده هایی که هیچ کدام به تحقّق نپیوست! و مردم ما هم به سادگی فریفته ی این وعده ها شدند...


 

در همین زمینه مشاهده کنید: 

 

امتیاز سوخته: تحریم هواپیمایی

امتیاز سوخته: پتروشیمی

  • مهدی جهانشاهی
۰۱
خرداد

پروژه ی شیطانی تحقیر

پروژه ی شیطانی تحقیرشیطان در این عمر چند هزار ساله ی خود با تجربه هایی که کسب کرده روانشناس خوبی هم شده است و خوب می داند چطور برای خود یار جمع کند...

وقتی شیطان نفس شما را در نظرتان خار و بی ارزش کرد راحتتر خواهد توانست از شما باج گیری کند و اهداف خودش را در وجود شما پیش ببرد.

نمونه ی این تحقیرها را در رفتار شیطان بزرگ می بینیم...

یکی از شگردهای شیطان برای اینکه انسانها را با خود همراه کند این است که وجود آنها را در نظر خودشان خار و سبک می کند.

انسانی که نزد خودش ارزش دارد، راضی نمی شود که وجود با ارزش خود را به گناه آلوده کند. انسان به مقتضای حبّ نفس سعی می کند از هر کاری که برای نفس او مضرّ و مایه ننگ او باشد پرهیز کند، لذا این قدردانی که فرد نسبت به نفس خود دارد پرده ی حائلی بین او می شود با هر آنچه نفس او را از ارزش و اعتبار ساقط می کند.

به همین خاطر است که هر انسانی که دست به گناه و ناملایمات روحی آلوده می کند این کار خود را توجیه می کند، تا با توجیه، ارزش و اعتبار خود را حفظ کند و کار اشتباه خود را منافی با پاکی سرشت خود نبیند.

به اموال خود نگاهی بیندازید، نسبت به کدام ها حساسیت بیشتری دارید؟ آیا از آلوده شدن آفتابه ابائی دارید؟ از آلوده شدن جواهرات خود چطور؟ چرا؟ جز این است که جواهرات برایتان با ارزش است و حاضر نیستید نقصی در آن ببینید؟

تا زمانی که انسان نزد خود ارزش داشته باشد نسبت به پاکیزه نگه داشتن آن انگیزه دارد و از این روست که حزب خدا تأکید دارد انسان ارزش وجود خود را بداند؛ در مقابل حزب شیطان سعی دارد فرد را در نظر خودش کوچک و بی ارزش کند.

حزب خدا نفس تو را تعظیم می کند و می فرماید: بهای بدن تو بهشت است، آن را به کمتر از آن نفروش! خدا از روح خود بر تو دمیده و به تو شرافت داده! نفس خود را پاک نگه دارید و اگر اتّفاقاً آن را آلوده کردید راه توبه باز است و می توانید برای پاک کردن آلودگی ها قدم بردارید...

در مقابل حزب شیطان نفس تو را تحقیر می کند و می گوید: دست تو خالی است! خدا تو را دوست ندارد! تو همکار ما هستی و خود را جزو حزب خدا حساب نکن!

حزب شیطان کار را تا جایی پیش می برد که شما را به ناامیدی می کشاند و اینطور الغاء می کند که راه بازگشت بسته است! اینجاست که مسلمان خود را می بازد و دیگر هیچ انگیزه ای برای اصلاح نخواهد داشت.

کافی است که یک اشتباه از شما سر بزند و یک بار به شیطان باج بدهید، آنجاست که شیطان از موقعیت کمال استفاده را می کند و شما را در سرازیری سقوط می اندازد. «تو اشتباه کرده ای پس دیگر اعتبار خود را از دست داده ای و باید تا آخر خط با من همراه شوی!»

همه ی این تحقیرها تنها یک هدف را دنبال می کند و آن اینکه: تو نباید در نفس خودت پشتوانه ای داشته باشی و إلا به من باج نمی دهی! عزّت نفس، اعتماد به نفس و توجّه به توانایی ها، همان چیزی است که مانع پیشبرد اهداف من است و من باید این سلاح را از تو بگیرم...

پروژه ی شیطانی تحقیرحالا ببینید نمایندگان شیطان در روی زمین در مقابل اشتباه ما و اینکه یک بار به آنها باج داده ایم، چطور دست به تحقیر زده اند و سعی دارند عزّت ما را مخدوش کنند و اعتماد به نفس ما را کم کنند! ما با آنها ابراز دوستی می کنیم و می گوییم قصد داریم نگرانی های شما را برطرف کنیم، اما آنها موضع قدرت خود را حفظ کرده، از در زور گویی وارد می شوند و دائماً ما را تحقیر می کند. تحریم های پی در پی (در عین اینکه خودشان متعهّد به ادامه ندادن تحریم ها شده اند) این معنا را دارد که: تو باید نسبت به زیاده خواهی های ما لا ابالی شوی و نباید در مقابل حق خوری های ما از خود عکس العمل و اعتراضی نشان دهی!

تحقیر تا جایی پیش می رود که به موضوع هسته ای بسنده نمی کند و می گویند: تو در موضوع های دیگر مثل حقوق بشر نیز باید نسبت به ما کرنش و نرمی نشان دهی! ما به مملکت تو با اهداف حقوق بشری سفر می کنیم و تو حق اعتراض نداری...! ما برای آینده ی تو چشم انداز ترسیم می کنیم و تو باید آنگونه که ما می خواهیم توسعه پیدا کنی!

اینها در کنار آن توافق نامه ی سراسر تحقیری است که به دست آنها املا شد و ما پای آن را امضا کردیم. نتیجه ی آن هم این شد که گفتند: ایران با خرده پولی که به آنها دادیم برای مردمش سبد کالا تهیه کرد!

در چنین وضعیتی است که مقام معظم رهبری دستور می دهند: مردم پیگیر مذاکرات و پیگیر رفتار توهین آمیز غرب در خصوص تحریمها باشند. یعنی مردم ما نباید به حالت سستی و بی غیرتی در آیند و باید نسبت به تحقیرها عکس العمل نشان دهند...

نکند نسبت به این تحقیرها حساسیت خود را از دست بدهیم که در آن صورت پیشرفت شیطان در وجود ما تا جایی پیش خواهد رفت که سرتاسر وجود ما را تسخیر خواهد کرد و تمام سختی هایی که تحمّل کرده ایم به باد خواهد رفت. ما تنها در حالتی در موضع قدرت باقی خواهیم ماند که اقتدار خود را حفظ کنیم و نسبت به توهین های آنها عکس العمل مناسب نشان دهیم و بدانیم که رمز رسیدن به اهداف ما در مقاومت است.


 

و حالا که برخی دولتمران غیرت خود را از دست داده اند، رهبر انقلاب اعلام می کنند: با مذاکره زیر شبح تهدید مخالفم!

اما کجاست گوش شنوا...؟!

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

الگوی فاطمی سیاست (2)

 
فدک، حضرت زهرا (س)

...

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به جزئی از حقّمان برسیم!

مهم تر از حق ما این است که حقانیت ما محفوظ بماند و همه بدانند ما بر حق هستیم و حق ما نادیده گرفته شده است...

حق طلبی با حفظ وجهه ی حقانیت:

 

زمخشری می‌گوید: هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: یا اباالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا اینکه هارون اصرار ورزید، آنگاه امام(ع) فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص می‌کنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمی‌گردانی!» هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به حق جدّت مشخص کن. پس امام(ع) فرمود: «مرز اوّلش تا عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهره‌اش تاریک شد. امام(ع) فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». این‌ جا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین، چیزی برای ما باقی نمی‌ماند! امام(ع) فرمود: «به تو گفتم اگر حدّ فدک را مشخص کنم، تو آن‌ را به ما باز پس نمی‌دهی. از این‌ جا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».

امام هفتم (علیه السلام) در چه صددی بودند که با این کلمات از بازپس گیری فدک اباء کردند؟ یک پیام مهم در این داستان نهفته است و آن اینکه: حاضر نیستیم به هر قیمتی به حقّمان برسیم!

واقع مطلب همان گونه است که از ظاهر کلام امام در مقابل آن خلیفه ی ملعون برداشت می شود. زیرا اگر قرار باشد فدک با تمام نماء و عوائدی که در طول سالها از آن به دست آمده، به امام واگذار شود، معنای آن واگذاری خلافت به امام است، زیرا خلافت تمام کسانی که بعد از رسول خدا بر این مسند نشستند با پشتوانه ی همین اراضی بوده است.

اما چرا امام به بخشی از حق خود رضایت ندادند و با هارون به مصالحه ننشستند؟

یک پاسخ می تواند این باشد که: هدف هارون گرفتن حربه ی تبلیغاتی اهل بیت از آنها بوده است و هارون می خواسته است با دادن بخشی از حق اهل بیت به آیشان، تاریخ را در مورد بی عدالتی های صورت گرفته در صدر اسلام تبرئه کند یا از رنگ آن بکاهد. هارون می خواست اینطور وانمود کند که با پس دادن فدک به اهل بیت تمام حق ایشان را به آنها استیفا نموده است و به وظیفه ی خود در قبال آنها عمل کرده است. پیام امام اما این بود که: حق ما امامت و ولایت بر امت رسول خداست، یا تمام حق ما را بده و یا اینکه نمی گذاریم ظلمهایی که بر ما روا داشته شده به فراموشی سپرده شود...

فدک، حضرت زهرا (س)

جالب اینجاست که خود حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در مورد حق خود به مصالحه ننشستند و با وجود اینکه هیچ حامی و پشتوانه ی مردمی نداشتند اما ذره ای احساس ضعف نکردند، از موضع ضعف وارد نشدند و تمام قد، در مقابل خلفای وقت ایستادند! با این منطق خلیفه ی وقت را محکوم کردند و قباله ی فدک را از او پس گرفتند! گرچه پس از آن، خلیفه ی دوّم از در خشونت وارد شد و بدون هیچ منطقی با ضرب سیلی قباله فدک را از دست آن بزرگ بانو ربود.

***

در جریان تحریمهای ابدای انقلاب، نامه های کودکانی برای ما به یادگار مانده است که نوشته بودند: «برادر رزمنده ی من، گرچه نمی توانم برای جانفشانی به جبهه های جنگ بیایم و در کنار شما بجنگم، اما این غذاها را از دست رنج خود برای شما تهیه کرده ام. من پدر ندارم و به همراه مادرم برای خرجی فرزندان تلاش می کنیم، امیدوارم این هدیه ی ناچیز را بپذیرید و دست من را رد نکنید...»

دلم می‌خواهد به جبهه بیایم ولی افسوس که خیلی کوچک هستم

زیبا‌ترین نامه‌هایی که سی سال پیش نوشته شد!

اینها همه درسی برای دیپلماسی امروز ماست. انتقلاب اسلامی برای خود اهدافی داشته است که ما نباید بر اثر سختی ها آنها را فراموش کنیم. صدها هزار شهید از گوهر های با ارزش خود ما در راه همین اهداف جان خود را نثار کرده اند و ما نمی توانیم به چشم انداز آنها بی اعتنا باشیم!

ایستادگی در مقابل قدرتها و دفاع از تمامیت حقوق این ملّت الهی، چه اندازه برای ما ارزش تبلیغاتی دارد؟ آیا شایسته بود که آن را به ثمنی بی ارزش بفروشیم؟ تا قبل از توافق ژنو همه ی ملّتها داشتند باور می کردند که می توان در مقابل ابرقدرتها نیز ایستاد و به آنها باج نداد! اما حالا حربه ی تبلیغاتی در دست آمریکاست. حالا او به دیگر ملّتها دارد این باور را الغاء می کند که: بزرگ شما که ایران است نتوانست در برابر تحریمها تحمّل کند، شما چطور تاب تحمّل ایستادگی در مقابل ما را دارید؟؟؟

ای کاش از حرف خودمان کوتاه نمی آمدیم و تا آخر به جهان اعلام می کردیم که ما به حق هستیم و آمریکا می خواهد ما را از حق مسلّممان محروم کند.

ای کاش از موضع قدرت وارد می شدیم نه اینکه با صدای بلند بگوییم: «خزانه خالی است» و ما نیاز به توافق با شما داریم!

ای کاش لا اقل در مقابل آنچه فروختیم تمام حق خود را می خریدیم، نه اینکه هم کالا و هم بهای آن از حقوق و دارایی های خود ما باشد...

در اینجا در مورد فواید و ضررهای توافقات حاصله بنای صحبت نداشتیم و تنها هدف این بود که بگوییم: یکی از ضررهای توافق با آمریکا این بود که نگرانی های غرب را پذیرفتیم و به جهانیان اعلام کردیم که آنچنان که تا کنون می گفتیم انرژی هسته ای حق مسلّم ما ... نیست!

  • مهدی جهانشاهی