بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی
۲۹
ارديبهشت

افتخار ما ایرانیان است که تنها حکومت مستقر شیعی بعد از زمان رسول خدا تا کنون به همت شهدای ما و امام شهدا، شکل گرفته است.

قیام مردم  قم

روایات چندی هست که بر قیام امام خمینی قابل تطبیق است و بر هیچ کس دیگری تا کنون تطبیق نیافته است.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

در کتاب تاریخ قم (حسن بن محمد بن الحسن القمی)

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏.

در تفسیر مجمع البیان در ضمن آیه شریفه:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.

وارد است که پیامبر خدا دست زدند به شانه ی حضرت سلمان و فرمودند: هذا ذووه. یعنی این مرد و همشهری های او هستند آن قومی که خدا دوستشان دارد و با مؤمنین خاضع و با دشمنان سرسخت اند.

و در ذیل آیه ی شریفه: فإذا جاء وعد أولیهما بعثنا علیهم رجالا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار؛ از امام صادق تکرار شده:

هم و الله أهل قم.

(آن قومی که یهودیان را تار و مار می کنند اهل قم هستند!)

همچنین از رسول الله ( صلى الله علیه وآله و سلم ) در کتب عامه روایت شده:

یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه.

و فرمودند:

وإن أهل بیتی سیلقون من بعدی بلاء وتشریدا وتطریدا ، حتى یأتی قوم من قبل المشرق معهم رایات سود فیسألون الحق فلا یعطونه ، فیقاتلون فینصرون ، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه ، حتى یدفعوها إلى رجل من أهل بیتی ، یواطئ اسمه اسمی ، واسم أبیه اسم أبی ، فیملک الأرض فیملأها قسطا وعدلا کما ملؤوها جورا وظلما ، فمن أدرک ذلک منکم أو من أعقابکم فلیأتهم ولو حبوا على الثلج ، فإنها رایات هدى.

این به جز روایاتی است که در باب خروج سید خراسانی وارد است.

و به جز روایات منابع اهل سنت! مثل: 

تفسیر جامع البیان، چندین روایت ذیل آیه ی شریفه: یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ (محمد: 38): العجم من عجم فارس. ذکر من قال ذلک: حدثنا ابن بزیع البغدادی أبو سعید، قال: ثنا إسحاق بن منصور، عن مسلم بن خالد، عن العلاء بن عبد الرحمن، عن أبیه، عن أبی هریرة، قال: لما نزلت‏ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ‏ کان سلمان إلى جنب رسول الله صلى الله علیه و سلم‏، فقالوا: یا رسول الله من هؤلاء القوم الذین إن تولینا استبدلوا بنا، قال: فضرب النبی صلى الله علیه و سلم على منکب سلمان، فقال:" من هذا و قومه، و الذی نفسی بیده لو أن الدین تعلق بالثریا لنالته رجال من أهل فارس.

همچنین رجوع کنید به سخنرانی استاد پناهیان در همین موضوع

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
ارديبهشت

خودشان در نامه به شیخ مفید فرمودند:

ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته ، على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم ، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ، ولتعجلت لهم ، السعادة بمشاهدتنا ، على حق المعرفة وصدقها منهم بنا ، فما یحبسنا عنهم إلا ما یتصل بنا مما نکرهه ، ولا نؤثره منهم.

اگر شیعیان ما توفیق اطاعت خدا را پیدا می کردند و در راه وفای به عهدی که بر عهده گرفته اند، با هم همدل می شدند، فیض ملاقات ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت مشاهده ی ما شتابان به سمتشان می آمد... پس هیچ چیز ما را از آنها جدا نکرده است مگر بدی هایی که (خبر آن) از آنها به ما می رسد و آن را سزاوارشان نمی دانیم.

در ملاقاتی هم که علی بن مهزیار اهوازی با آن حضرت داشت، وقتی ابن مهزیار از حضرت گلایه کرد که: آقا کجا بودید؟ چرا از ما جدا بودید؟ حضرت سؤال را به سمت خود ابن مهزیار باز گرداندند و فرمودند:

مَا هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ وَ لَکِنْ حَجَبَهُ سُوءُ أَعْمَالِکُمْ

او هر گز از شما پوشیده نیست، بلکه این اعمال شماست که شما را از او جدا انداخته است!

تقصیر ماست غیبت طولانی شما               بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

گاهی فکر می کنیم که ما منتظر هستیم، در حالی که این امام زمان است که منتظر اصلاح ما است تا خدا منت نهد و اجازه ی تشرف ایشان را به جمع بدهد.

اما آن عهدی که امام زمان فرمود: اگر در وفای به عهد همدل بودند، ملاقات ما نصیبشان می شد، چه عهدی است؟ ما چه عهدی با امام زمانمان بسته ایم؟؟؟

رجوع به مقاله ی عهد یاری

عهد یاری

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
ارديبهشت

کامران غضنفری یادداشتی داره که من رو یاد روزهای آخر عمر پیامبر اسلام می اندازه. ببینید به چه کسایی قدرت داده ایم و هیچ حواسمان نیست!


تاریخ حوادث بیش از سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد درگیری‌های بسیار میان مدافعان نظام جمهوری اسلامی از یک طرف، و نظام استکباری حاکم بر جهان از سوی دیگر بوده است. طی این مدت، هرگاه که دشمنان از رو به رو حمله کرده‌اند، با دفاع جانانه مدافعان نظام جمهوری اسلامی ایران مواجه شده و شکست خورده‌اند. اما هنگامی که از میان عناصر سست عنصر و واداده و دلبسته به غرب، به یارگیری پرداخته‌اند، توانسته‌اند ضربات جبران ناپذیری وارد کنند. این عناصر، غالباً اسم مستعار «میانه رو» و «معتدل» بر خود نهاده و با این پوشش، به همکاری با شیاطین پرداخته‌اند. اساساً یکی از عوامل به ثمر رسیدن پروژه نفوذ دشمن، حضور چنین افرادی با تفکراتی غربگرایانه و غرب دوستانه در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده است یکی از عناصر شاخص این گروه، اکبر. ه می‌باشد که در فروردین‌ماه ۱۳۶۲ به منظور زمینه سازی برای نزدیک شدن به دولت آمریکا و برقراری روابط سیاسی با آن، به امام خمینی (ره) پیشنهاد می‌دهد که شعار «مرگ بر آمریکا» از رسانه‌های دولتی پخش نشود! اما امام با این پیشنهاد موافقت نمی‌کند. وی مجدداً در اسفند ۱۳۶۳ همین پیشنهاد را مطرح می‌کند اما باز هم امام موافقت نمی‌کند. طی این سال‌ها، اکبر. ه تلاش بسیاری می‌کند تا امام خمینی را وادار به پذیرش آتش‌بس تحمیلی و خاتمه جنگ کند زیرا که وی قصد داشت تا بلافاصله پس از خاتمه جنگ، مسئله برقراری رابطه با آمریکا را مطرح کند. در همین ارتباط، وزیر امور خارجه ژاپن، در سال ۱۳۶۳ در دیدار با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق، به وی گفته بود:

 «در ایران دو گروه «سرسخت» و «میانه رو» با دو دیدگاه مختلف وجود دارد. دسته دوم که امیدوار است جنگ از راه‌های مسالمت آمیز پایان یابد، برای برقراری صلح، به ژاپن و کشورهای غربی نزدیک شده است و ژاپن فکر می‌کند تشویق گروه «میانه رو» در ایران می‌تواند به پایان یافتن جنگ منتهی شود.»

هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا، که به هواداری از صهیونیست‌ها شهرت دارد نیز برقراری رابطه با جناح به اصطلاح «میانه رو و معتدل» را به ریگان توصیه کرده بود. طبق نظر کیسینجر، در صورتی که یک جناح «میانه رو» و قدرتمند مایل به گفت‌و‌گو با آمریکا در میان رهبران ایران وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و مصالحه‌ای میان دو کشور برقرار نخواهد شد. بر پایه همین ملاحظه، آمریکایی‌ها مذاکرات محرمانه‌ای را از طریق یک می‌انجی در لندن آغاز کردند و امیدوار بودند با بهره‌برداری از اختلاف نظر میان جناح‌های سیاسی ایران، با ارائه امتیاز به «میانه رو‌ها» برای تحکیم موقعیت آن‌ها تلاش نمایند.

 

روزنامه ایندیپندنت نیز در سال ۱۳۶۵ اشاره می‌کند که اکبر. ه رهبر این جناح به اصطلاح «میانه رو» می‌باشد. این روزنامه می‌نویسد: «ماجرای مک فارلین سبب شده تا تفرقه عمیقی که در رژیم آیت الله خمینی وجود دارد، علنی شود. اکبر. ه به عنوان رهبر جناحی شناخته شده که آماده است با آمریکا به معامله بپردازد.»

مارین ویلمسه نیز در کتاب خود مطر ح می‌کند که: «در زمان جنگ، حکومت ریگان تصور می‌کرد اکبر. ه کسی است که می‌تواند منافع آمریکا را در ایران حفظ کند.»

این تلاش‌ها تا سال ۱۳۶۵ به جایی نرسیده و اکبر. ه و معاونش حسن. ر، نتوانسته بودند امام را وادار به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا کنند؛ تا اینکه در شهریور سال ۶۵ با برنامه ریزی اکبر. ه، یک ملاقات پنهانی میان حسن. ر و مشاور نخست وزیر اسرائیل ـ که حسن. ر تصور می‌کرد وی یکی از مقامات آمریکایی می‌باشد ـ اتفاق افتاد که پرده از چهره نفاق این جماعت برمی‌داشت. البته تا سال‌ها بعد، خبر این ملاقات به بیرون درز نکرده بود. اولین بار، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آهارونوت در تاریخ ۱۵ می‌۱۹۹۴ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۳) گزارش این ملاقات را به زبان عبری منتشر کرد. اما این گزارش در داخل کشور انعکاسی پیدا نکرد. ۱۹ سال بعد، یعنی در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ (۵ تیر ۱۳۹۲) گزارش ملاقات مذکور در پایگاه اینترنتی روزنامه مذکور به زبان انگلیسی منتشر شد. سایت ضدانقلابی خودنویس نیز در تاریخ ۶ تیر ۱۳۹۲ این گزارش را منتشر کرد. در داخل کشور، پایگاه خبری دانا نیز در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۲ طی گزارشی اعلام داشت که سایت‌های خبری ترکیه به نقل از سایت خبری «هفت» ترکیه، خبر مذکور را منتشر کرده‌اند. سایت جام نیوز در تاریخ ۹ تیر و سایت صراط در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۹۲ به خبر مذکور اشاره کرده بودند. سایت تایمز اسرائیل نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳ (۸ مهر ۱۳۹۲) در گزارشی به زبان انگلیسی، ماجرای مذکور را منتشر می‌کند. سایت آرمانشهر در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ به خبر مذکور اشاره می‌کند. سایت خودنویس نیز مجدداً در تاریخ‌های ۱۹ و ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ به صورت مشروح به انعکاس گزارش مذکور می‌پردازد. به رغم موارد اشاره شده، نه اکبر. ه و نه حسن. ر از سال ۱۳۷۳ تا کنون، گزارشات منتشر شده را تکذیب نکرده‌اند و هیچ توضیحی نیز در این رابطه به مردم ایران نداده‌اند. برپایه همین گزارشات، متن ملاقات مذکور را در اینجا می‌آوریم. قابل توجه آنکه ملاقات مذکور به صورت مخفیانه توسط آمیرام نیر ضبط شده بود.

 

زمان: ۳۰ آگوست ۱۹۸۶ (۸ شهریور ۱۳۶۵) مکان: فرانسه، پاریس، هتل پاریزین

نفرات حاضر در ملاقات: آمیرام نیر (مشاور نخست وزیر اسرائیل که در این ملاقات خود را یکی از مقامات آمریکایی معرفی کرده است)، حسن. ر (معاون اکبر. ه)، و منوچهر قربانی‌فر

حسن. ر: «من زبان انگلیسی را متوجه می‌شوم اما متأسفانه نمی‌توانم صحبت کنم؛ لذا قربانی‌فر ترجمه خواهد کرد. لطفاً این جلسه را کاملاً خصوصی در نظر بگیرید. من از طرف دولتم صحبت نمی‌کنم چرا که این جلسه کاملاً غیر‌منطقی است. من اصلاً حس خوبی نسبت به سخنرانی افراطی دیروز امام خمینی ندارم. من فکر می‌کنم این سرسختانه‌ترین سخنرانی او از زمانی است که قدرت را به دست گرفته است. او می‌خواهد همه کسانی را که با مواضع ضد آمریکایی افراطی او همراهی نمی‌کنند، له کند.

این باید برای شما واضح باشد که آنچه الان من می‌گویم، چیزی است که اکبر. ه خواسته است تا بگویم. اگر این کار را نکنم، کار من تمام است. این روز‌ها ما داریم با افراطی‌هایی مثل خمینی و پسرش رهبری می‌شویم. محافظین مرا احاطه کرده‌اند. من چیزی برای خودم نمی‌خواهم، حتی پول. چرا که در جایگاهی هستم که نمی‌توانم آن را خرج کنم چون باعث سوء ظن می‌شود.

اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار می‌کند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک می‌کند که جلو بیاید. متأسفانه شما موضع غلطی اتخاذ کرده‌اید. شما با او بسیار نرم برخورد می‌کنید. شما باید تند‌تر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید. شما قدرت نشان نمی‌دهید.

همه اعتدالیون در کشور ما، روی یک خط باریک حرکت می‌کنند. ما نمی‌توانیم هر هفته با شما ملاقات کنیم یا حتی هر ماه. ما آماده هستیم تا یک همکاری واقعی با شما داشته باشیم. اما ابتدا شما باید به ما کمک کنید تا اسلام واقعی را در کشورمان پرورش داده و گسترش دهیم و برای این کار، ما نیاز به پول و کمک شما داریم تا جنگ با عراق را خاتمه دهیم.

آمیرام نیر: کاملاً واضح است که اگر ایران با غرب ارتباط برقرار نکند، هیچ آینده‌ای نخواهد داشت.‌‌ همان طور که واضح است، ما به طور جدی بر روی مسئله ایران سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. ما امیدواریم به شما اعتدالیون کمک کنیم تا بتوانید خود را تقویت کنید. هر چه لازم است را به من بگویید تا ببینم چه کاری می‌توانیم انجام دهیم.

حسن. ر: در درجه نخست، شما باید محکم مقابل خمینی بایستید، سرسختانه.

آمیرام نیر: برای نمونه، لبنان جبهه‌ای است که ما در آنجا تلاش می‌کنیم تا در مقابل خطر خمینی بایستیم. ما این کار را فوراً انجام خواهیم داد.

حسن. ر: این خوب است. آیت الله‌ها و پاسداران، سه میلیون دلار به لبنان کمک کرده‌اند؛ در حالی که ما در ایران نیاز مبرمی به پول برای رفع ضروری‌ترین احتیاجات معیشتی و امنیتی خودمان داریم. این افراد ملاهای لبنان را جمع کرده و قول تبدیل لبنان به یک جمهوری اسلامی را داده‌اند؛ عجب حرف مزخرفی! من تلاش کردم تا کل این ماجرا را خاتمه دهم اما نتوانستم. اگر چنگ و دندان به خمینی نشان ندهید، شما در همه جای جهان به مشکل برخواهید خورد. اگر او را با نیروی نظامی تهدید کنید، حتی ممکن است دست شما را هم ببوسد و فرار کند.

آمیرام نیر: ما کجا باید قدرتمان را نشان دهیم؟

حسن. ر: مثلاً شما به او بگویید که باید همه زندانی‌های جنگی در لبنان را تا پنج روز دیگر آزاد کنید. در غیر این صورت، ما علیه شما اقدام نظامی‌خواهیم کرد و خودتان مقصر هستید.

آمیرام نیر: ما یک امپراتوری هستیم و در حال حاضر آرام عمل می‌کنیم. شما نحوه عمل ما را در لیبی دیده‌اید. اما ما معتقدیم که استفاده از قدرت، ممکن است ایران را در دست روس‌ها قرار دهد.

حسن. ر: شما باید به وسیله پاکستان و ترکیه، در بین مسلمانان یک جوّ تبلیغاتی علیه خمینی سازماندهی کنید.

آمیرام نیر: ما به افرادی که در ایران معتقدند آینده ایران در گرو اتحاد با غرب است، چگونه می‌توانیم کمک کنیم؟

حسن. ر: شما می‌توانید در باره این موضوع، یک کتاب بنویسید. اما بهترین راه این است که من به ایران بازگردم و با افراد نزدیک به آیت الله منتظری صحبت کنم. ما طرحی را آماده می‌کنیم و من با یک پاسخ نزد شما بازخواهم گشت. اما من می‌خواهم بدانم که آیا شما جدی هستید؟ من باور ندارم که شما واقعاً بخواهید به ما کمک کنید. تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد.»

آنچه که در فوق ملاحظه شد، چیزی جز نفاق و خیانت حسن. ر و رئیسش یعنی اکبر. ه را نشان نمی‌دهد. این‌ها‌‌ همان کسانی هستند که در جامعه، خود را شاگرد امام و یار امام معرفی می‌کنند؛ اما در باطن، دشمن راه امام و منش امام بوده‌اند. سخنان طرف ایرانی در این دیدار و تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا، نشان دهنده دیدگاه یک جریان فکری سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی است که برخی کرسی‌های قدرت را نیز در اختیار دارند. از این رو شناخت عمق نگاه این جریان به غرب، امری لازم است.

یک بار دیگر بخش‌های مختلف این ملاقات خیانت بار را مرور می‌کنیم: ۱ – اولین نکته‌ای که به چشم می‌خورد، آن است که از دیدگاه حسن. ر و اکبر. ه، مواضع امام خمینی علیه آمریکا ـ یعنی‌‌ همان شیطان بزرگ و خطرناک‌ترین دشمن جمهوری اسلامی ایران ـ «افراطی» است و به این ترتیب، امام خمینی (ره) در رأس افراطیون قرار دارد! اینان در کمال وقاحت، امام خمینی را «افراطی» می‌نامند؛‌‌ همان گونه که امروزه نیز این جریان، نیروهای انقلابی و وفادار به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را» افراطی»، اما سرسپردگان به آمریکا و انگلیس را «میانه رو» و «معتدل» می‌نامند!

۲ – حسن. ر می‌گوید من نمی‌توانم از شما پول بگیرم، «چون در موقعیتی هستم که مصرف آن پول باعث سوءظن می‌شود». یعنی اگر مصرف آن باعث سوءظن نمی‌شد، ایشان با کمال میل حاضر بود از دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران پول بگیرد!

۳ – وی سعی می‌کند نقش یک تحلیلگر را برای دشمن بازی کرده و می‌گوید: «اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار می‌کند که ۱۰۰ قدم به عقب برود، در حالی که یک مخالف ضعیف، او را تحریک می‌کند که جلو بیاید. شما با او بسیار نرم برخورد می‌کنید. شما قدرت نشان نمی‌دهید». وی سپس به دشمن چنین خط می‌دهد که: «شما باید تند‌تر باشید. باید از موضع برتری و تفوق برخورد کنید «.

این جریان،‌‌ همان گونه که به دولت آمریکا خط می‌دهد تا در برابر امام خمینی (ره) چنگ و دندان نشان بدهد و محکم برخورد کند تا امام عقب نشینی کند، در ماجرای فتنه خائنانه سال ۸۸ نیز تحلیلش این بود که:» آقای خامنه‌ای فقط با ریختن مردم در خیابان‌ها خواهد ترسید. باید مقاومت کرد تا خامنه‌ای بترسد و تسلیم شود».

۴ – وی از آمریکا درخواست کمک می‌کند تا به کمک آمریکا، اسلام واقعی ـ منظورش‌‌ همان اسلام آمریکایی است ـ را پرورش داده و در کشور توسعه دهد! کاملاً مشخص است اسلامی که اینان به دنبال پیاده کردنش هستند، هیچ خطری را متوجه آمریکا و سایر جنایتکاران و غارتگران بین المللی نمی‌کند. اسلامی که این روز‌ها شاید کلید واژه» اسلام رحمانی» وجه دیگری از آن را به نمایش گذاشته است.

۵ – وی سپس برای اثبات سرسپردگی خود، این چنین برای منافع نامشروع آمریکا در همه جهان، دلسوزی می‌کند:» محکم مقابل خمینی بایستید … اگر چنگ و دندان نشان ندهید، در همه جهان به مشکل برخواهید خورد «.

۶ – وی ضمن ابراز نارضایتی از پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از مبارزین مسلمان لبنانی، اعتراف می‌کند که همه تلاش خود را به کار برده تا جلوی این کار را بگیرد، اما موفق نشده است.

۷ – از دولت آمریکا می‌خواهد تا از طریق دولت‌های پاکستان و ترکیه، یک جوّ تبلیغاتی علیه امام خمینی در میان کشورهای مسلمان به راه اندازد. این مسئله، شدت سرسپردگی این جریان به دشمنان نظام و کینه آنان نسبت به امام را نشان می‌دهد.

۸ – یکی از عوامل انحراف منتظری، ارتباط وی با امثال این فرد بوده که باعث شد منتظری نسبت به جنگ و امام، موضع منفی اتخاذ کند.

۹ – در انت‌ها، وی مانع اصلی ارتباط علنی سرسپردگان و مزدوران غرب با آمریکا را در قدرت بودن امام خمینی (ره) و یاران صادقش اعلام کرده، می‌گوید:» تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب بهبود پیدا نخواهد کرد».

 

البته این جریان، موضوع ارتباط پنهان با دولت آمریکا را از مدت‌ها قبل، بدون اطلاع امام و بدون اجازه امام، شروع کرده و درصدد برقراری رابطه سیاسی با آمریکا بودند. دیوید کریست سرهنگ نیروی دریایی آمریکا و کار‌شناس ارشد تاریخ در پنتاگون، در ماه جولای ۲۰۱۳ کتابی را با عنوان» تاریخ ایرانی: جنگ گرگ و می‌ش؛ تاریخ سرّی مناقشه ۳۰ ساله آمریکا با ایران» منتشر کرد. در بخشی از این کتاب چنین آمده که علی. ه برادرزاده اکبر. ه، در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۵ به همراه ف. و به واشنگتن رفت. وی با اولیور نورث یکی از مقامات آمریکایی و جورج کیو از افسران ارشد سازمان سیا، ملاقات کرد. این سفر دو روز به طول انجامید. علی. ه گفت که ایران خواهان همکاری استراتژیک با آمریکا است و پیشنهاد تشکیل یک کمیته مشترک برای حل و فصل اختلافات دو کشور را داد. به پیشنهاد وی این کمیته، سازوکار مبادلات تجاری میان دو کشور را تعریف می‌کرد و شش ماه بعد هم دو کشور می‌توانستند نمایندگی‌های دیپلماتیکشان را در دو کشور برپا کنند. علی. ه رابطه دوستانه و نزدیکی با جورج کیو برقرار کرده بود. در روز اول، علی. ه از جورج کیو می‌پرسد آیا آمریکایی‌ها می‌توانند کمکی به برقراری آتش بس با عراق بکنند؟ وی سپس می‌گوید که ایران می‌خواهد یک حمله نهایی (سرنوشت ساز) بکند و بصره را بگیرد. جورج کیو از او می‌پرسد خب اگر بصره را بگیرید، می‌خواهید چه کار کنید؟ علی. ه پاسخ می‌دهد: معلوم است، استقلال حکومت شیعه عراق را اعلام می‌کنیم، پایتخت آن هم بصره.

ه‌مان گونه که ملاحظه گردید، طیف سازشکار مذکور در پشت پرده مشغول مذاکره با مقامات آمریکایی برای برقراری روابط سیاسی دو کشور بود؛ یعنی کاری که امام خمینی به شدت با آن مخالف بود. نکته قابل توجه دیگر در سفر فوق آن است که علی. ه پیشاپیش و شاید هم ناخواسته، عملیات کربلای ۴ را در جریان این دیدار لو می‌دهد.

در ادامه سیاست سازشکارانه فوق، اکبر. ه در مورخه ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ با گستاخی و برای تحت فشار قرار دادن امام خمینی، طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «در مورد آمریکا، ما فکر نمی‌کنیم تا قیامت باید روابطمان با این کشور قطع باشد. ما اگر مطمئن شویم که آمریکا قصد شیطنت ندارد، حاضریم روابط برقرار کنیم.»

تلاش‌های متعدد این طیف برای وادار کردن امام خمینی (ره) به پذیرش آتش بس تحمیلی و برقراری رابطه با آمریکا، به جایی نرسید تا اینکه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. موضوع این قطعنامه که از چند ماه قبل در سازمان ملل مطرح شده بود ـ و عمدتاً به نفع صدام و به ضرر جمهوری اسلامی ایران بود ـ، طیف سازشکار و خیانتکار فوق را به تکاپو واداشت تا زمینه‌ای را تدارک ببینند که به مجرد تصویب قطعنامه در شورای امنیت، امام وادار به قبول آن شود. لذا می‌بینیم‌‌ همان روز تصویب قطعنامه، خبر می‌رسد که آمریکا قصد دارد ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کند. این اقدام دقیقاً‌‌ همان چیزی بود که سال قبل، حسن. ر از جانب اکبر. ه مطرح کرده بود و از آمریکا خواسته بود تا چنگ و دندان خود را به امام نشان بدهد و جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامی‌کند. هنگامی که برخی مسئولین به نزد امام می‌روند و خبر نزدیک شدن ناوهای آمریکایی را می‌دهند، امام خمینی می‌گوید اگر نظر من را می‌خواهید، اولین ناوی را که خواست وارد تنگه هرمز شود، می‌زنم. اما بعد از جلسه، اکبر. ه با نظر امام مخالفت می‌کند و می‌گوید که درگیر شدن با ناوهای آمریکا به مصلحت نیست! وی از آنجا که ورود ناوهای آمریکایی را مطابق با نقشه خود می‌داند، مانع از برخورد نیروهای جمهوری اسلامی با آنان می‌شود. اما برخلاف تصور سازشکاران، ورود ناوهای آمریکایی به خلیج فارس نیز باعث نشد تا امام خمینی زیر بار پذیرش قطعنامه تحمیلی برود. اولین کسی هم که مخالفت آشکار خود را با قطعنامه ۵۹۸ اعلام کرد، رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای) بود که یک روز پس از تصویب قطعنامه یعنی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۶، مخالفت خود را با پذیرش این قطعنامه اعلام کرد. آمریکا که از تحمیل خواسته نامشروع خود ناامید شده بود، شروع به درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی ایران کرد و به برخی کشتی‌های تجاری و جنگی و سکوهای نفتی ایران حمله کرد. این درگیری‌ها در ماه‌های شهریور و مهر ۶۶ ادامه داشت. امام خمینی در مهر ماه ۶۶ نیز از مسئولین می‌خواهد تا ناوهای آمریکایی را مورد هدف قرار دهند اما باز هم اکبر. ه با این کار مخالفت می‌کند. طبق گزارش مجله آمریکایی تایم، در مهر ماه ۶۶، برخی مقامات ایرانی به صورت پنهانی برای مسئولین آمریکایی پیغام می‌فرستند که فعلاً این درگیری‌ها را خاتمه دهید تا ما بتوانیم زمینه‌ای فراهم کنیم تا امام خمینی مجبور شود قطعنامه را بپذیرد.

از همین زمان، بحث تغییر جبهه جنگ از جنوب به شمال غرب، مطرح می‌شود. علی رغم مخالفت رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنه‌ای) و علی رغم مخالفت برخی فرماندهان عملیاتی سپاه، اما این طرح با همدستی اکبر. ه و محسن. ر در دستور کار قرار می‌گیرد.

از چندین ماه قبل از این تاریخ، تا چندین ماه بعد از آن، گزارشات متعددی از کانال‌های مختلف اطلاعاتی به اکبر. ه و محسن. ر می‌رسید مبنی بر اینکه صدام مشغول آماده کردن لشکرهای مختلف خود برای بازپس‌گیری فاو می‌باشد. اما اینان به جای آنکه به تقویت نیروهای مستقر در فاو بپردازند، درست برعکس عمل می‌کنند یعنی اکثر نیروهای مستقر در جنوب را از آنجا خارج و به شمال غرب یعنی کردستان عراق می‌فرستند و عمده تجهیزات دفاعی را نیز از جنوب تخلیه می‌کنند. این کار هیچ معنایی جز چراغ سبز نشان دادن به صدام برای حمله به فاو و پس گرفتن آن، نداشت.

در صحنه سیاسی نیز اکبر. ه یک دیپلماسی پنهان را بدون اطلاع امام دنبال می‌کند به گونه‌ای که عبدالله ولیعهد عربستان ـ ملک عبدالله بعدی ـ در ۲۱ دی ۱۳۶۶ اعلام می‌کند که جنگ ایران و عراق در سال جاری میلادی (یعنی سال ۱۹۸۸) به پایان خواهد رسید. به راستی شاهزاده سعودی پیشگو بود، یا اکبر. ه این خبر را به وی اطلاع داده بود؟ در تاریخ نهم اسفند ۶۶، آقای ولایتی وزیر امور خارجه، طی نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل اعلام می‌کند که ایران آماده اجرای طرح اجرایی دبیر کل ـ یعنی در واقع‌‌ همان قطعنامه ۵۹۸ ـ می‌باشد. چهار روز بعد یعنی در تاریخ ۱۳ اسفند ۶۶ نیز محمد جعفر محلاتی نماینده ایران در سازمان ملل، طی یک یادداشت رسمی به رئیس شورای امنیت، اعلام می‌کند که ایران آماده اجرای قطعنامه ۵۹۸ می‌باشد. یعنی پنج ماه پیش از آنکه امام خمینی قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد، آقایان قطعنامه را پذیرفته بودند! جالب است که این اخبار در داخل کشور سانسور می‌شود تا هیچ کس از آن مطلع نشود.

اعلام آمادگی ایران برای اجرای قطعنامه ۵۹۸، به معنای آن بود که اکبر. ه و همدستانش، به صدام و آمریکا پیام داده‌اند که قصد ادامه جنگ را ندارند و بنا دارند تا با پذیرش آتش بس، به جنگ خاتمه دهند.

جورج شولتز وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۶۷ تأیید کرده بود که برخی از مقامات بلند پایه ایران در سال گذشته چند بار به طور غیر مستقیم با آمریکا تماس گرفته بودند.

هنگامی که صدام می‌بیند عمده نیرو‌ها و تجهیزات نظامی از جبهه جنوب تخلیه و به کردستان عراق فرستاده شده‌اند، مطمئن می‌شود که ایران دیگر عملیات بزرگی در جنوب نخواهد داشت؛ لذا پس از شروع حمله ایران در کردستان عراق (عملیات والفجر ۱۰)، هیچ عکس‌العمل جدی نسبت به آن نشان نمی‌دهد چرا که آن را مطابق با نقشه خود می‌بیند. به این خاطر است که صدام با خیال راحت در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ به فاو حمله می‌کند و طی حدود ۲۴ ساعت آن را پس می‌گیرد.

در تاریخ دهم اردیبهشت ۶۷، امام خمینی مجدداً خواهان برخورد با ناوهای آمریکایی می‌شوند اما باز هم اکبر. ه از انجام این کار خودداری می‌کند.

شکست فاو و عدم هدف قرار‌دادن ناوهای آمریکایی، سرآغاز یک سلسله شکست‌ها و عقب نشینی‌های پی در پی در شلمچه (۴ خرداد ۶۷)، جزایر مجنون (۴ تیر ۶۷) و … می‌گردد به طوری که در کمتر از سه ماه، تمام مناطقی را که رزمندگان جان برکف اسلام از سال ۶۲ تا ۶۶ با دادن ده‌ها هزار شهید و ده‌ها هزار مجروح و جانباز تصرف کرده بودند، از دست می‌دهند. در اکثر این موارد نیز پیشنهاد عقب نشینی‌ها یا از جانب اکبر. ه داده می‌شود و یا از جانب محسن. ر.

در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۷، اکبر. ه چندین گزارش اقتصادی، سیاسی و نظامی را در پیش امام می‌گذارد که متعلق به میرحسین موسوی نخست وزیر، خاتمی وزیر ارشاد، رضایی فرمانده سپاه، ظهیرنژاد رئیس ستاد ارتش و یکی هم گزارش خودش مشتمل بر موارد اقتصادی و سیاسی و نظامی، بود. در آن گزارشات گفته شده بود که خزانه خالی است و کشور دیگر پول ندارد و نمی‌تواند جنگ را پشتیبانی کند. مردم هم دیگر به جبهه نمی‌آیند و از جبهه‌ها استقبال نمی‌کنند. از نظر نظامی هم دیگر پیروزی نخواهیم داشت و نمی‌توانیم با حملات دشمن مقابله کنیم. در کتاب» راز قطعنامه» نشان دادیم که هر سه دسته گزارش مذکور، خلاف واقع و کذب بود. امام خمینی (ره) هنگامی که می‌بیند مسئولین اصلی اقتصادی و سیاسی و نظامی، دست‌های خود را به علامت تسلیم بالا برده و تلویحاً می‌گویند که دیگر نمی‌خواهند به جنگ ادامه دهند، با دلی شکسته، جام زهر قبول قطعنامه را سر می‌کشد. نکته قابل توجه آن است که بدانیم این اکبر. ه بود که به نخست وزیر و وزیر ارشاد و فرمانده سپاه و رئیس ستاد ارتش گفته بود که آن گزارش‌ها را بنویسند. در واقع، عامل اصلی تحمیل جام زهر به امام خمینی (ره)، اکبر. ه بود.

امام خمینی (ره) که پس از سرکشیدن جام زهر قبول قطعنامه، از بد عهدی برخی اطرافیان به شدت متأثر و شکسته شده بودند، سخنرانی‌های عمومی خود را قطع و بجز یک مورد که در تاریخ ۸ شهریور ۶۷ در جمع اعضای دولت صحبت می‌کنند، دیگر تا پایان عمر خود هیچ سخنرانی عمومی ندارند. ایشان با قلبی شکسته از خیانت برخی یاران نایار، در نامه مورخ ۶ فروردین ۱۳۶۸، به خیانت آنان چنین اشاره می‌کنند که:

 «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام … از خدا می‌خواهم که به پدر پیر ملت عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا بیش از این طعم تلخ خیانت دوستان را نچشد.»

امروز سال‌ها از آن ماجرا‌ها گذشته اما جریان «میانه رو و معتدل» که طرفدار رابطه با آمریکا و دوستی با کدخدا است، در بخش‌هایی از حاکمیت، قدرت دارد.‌‌ همان گونه که اکبر. ه و حسن. ر در سال ۶۵ از دولت آمریکا درخواست می‌کنند که به جمهوری اسلامی ایران چنگ و دندان نشان بدهد و ایران را تهدید به حمله نظامی‌کند، تا امام مجبور شود با آمریکا کنار بیاید ـ و در این راه، تا توانستند در دوران جنگ علیه رزمندگان و عملیات‌ها کارشکنی کردند ـ؛ چند سال قبل نیز این جریان سازش، از مقامات وزارت خزانه داری آمریکا خواسته بودند تا فشار تحریم‌ها را علیه ایران بیشتر کنند تا مردم هر چه بیشتر تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند و ضمن بدبین شدن به دولت سابق، برای رهایی از این فشار‌ها، به سوی جریان وابسته به اصطلاح «میانه رو» جلب شوند و برای خلاصی از فشار‌ها، خواهان رابطه با آمریکا شوند!

رهبر انقلاب طی یک سال اخیر بار‌ها به خطر «نفوذ» دشمن اشاره کرده‌اند و همچنین همواره بر آگاهی بخشی به مردم و افزایش بصیرت برای مقابله با پروژه‌ها و فتنه‌های دشمنان تأکید داشته‌اند. شناخت ابعاد تحرکات پیدا و پنهان جریان سازشکار که دشمن همواره آنان را به مثابه شاه کلیدهای نفوذ به داخل کشور می‌داند، امری واجب و ضروری است تا با عنایت الهی و بصیرت مردم انقلابی، دشمن در فتنه‌های اکبر پیش رو نتواند به اهداف خود دست یابد.

  • مهدی جهانشاهی
۲۷
ارديبهشت

به یاد علمای انقلابی قدیم که موقعیت شناس بودند و اولویتهای زمانه را به خوبی درک می کردند...

جریان فتوای تنباکوی میرزای بزرگ را هم که نادیده بگیریم، موارد دیگری وجود دارد که علما نسبت به جنس خارجی حساسیت نشان داده اند تا راه نفوذ و استعمار را از این جهت ببندند.


به نقل از مشرق نیوز:

 

حمایت از تولید ملی و استفاده از اجناس ایرانی و پرهیز از مصرف کالاهای خارجی و وارداتی، در تاریخ اقتصاد ایران و مقاطع حساس تاریخی مانند دوره مشروطه، مهاجرت کبری و دوره اشغال ایران توسط نیروهای متفقین و روس و انگلیس، دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق، بارها مورد توجه علما، ملیون و آزادی خواهان و سیاستمداران و مردم قرار گرفته است. 

 



به نوشته بولتن نیوز ، در دوره مبارزات مشروطه، از سال 1285 شمسی که مهاجرت کبری توسط علما آغاز شد و علما نسبت به روند حاکم بر کشور اعتراض داشتند، در دوره اشغال و از شهریور 1320 تا 1323 که اوج جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بوده، در دوره ملی شدن صنعت نفت ایران که نفت ایران تحریم شد و مصدق و افرادی مانند عالی نسب، مصرف نفت در داخل را تشویق کردند و سماور نفتی را جایگزین سماور ذغالی کردند و بر کاهش سفرهای خارجی و مصرف کالاهای وارداتی به خاطر کمبود ارز تاکید کردند و در دوره جنگ ایران و عراق، همواره بر مصرف کالاهای ایرانی، حمایت از تولید ملی و کاهش مصرف کالاهای خارجی، برای عبور کشور از شرایط خاص و گذار به آینده تاکید شده و هر بار، ایرانیان سربلند و با افتخار از تولید و اشتغال داخلی حمایت کرده اند.
یکی از موارد جالب توجه در دوره تاریخ مشروطه، اقدام آیت الله فشارکی و 12 نفر از علمای طراز اول آن زمان در اصفهان است که بر مصرف کاغذایرانی، کفن میت با کرباس ایرانی تاکید داشته اند و در مهمانی هایی که اسراف کنند یا خانه هایی که وافوری بوده اند و تریاک مصرف می کرده اند و همه اهل مصرف گرایی و بریز و بپاش بوده اند و یا به کالای ایرانی بی توجه بوده اند، وارد نمی شدند. 
محمدحسین فشارکی فرزند محمد جعفر عالم و مجتهد اصولی و از بزرگان علمای اصفهان در اواخر عصر قاجاریه  تا اوایل دوره  پهلوی زندگی کرده و در کارنامه سیاسی او مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی دیده می‌شود.
اساتید ایشان  در اصفهان آقایان محمد باقر فشارکی (برادر)، محمد باقر نجفی و محمد هاشم چهارسوقی بودند. 
همچنین اساتید محمدحسین فشارکی در عتبات عالیات آقایان زین العابدین مازندرانی، حبیب الله رشتی و    میرزای شیرازی بوده اند. 
در سال 1285، و در ادامه‏ی نهضت مشروطه، پس از آن‏که خواسته‏های علما و مردم درمورد تأسیس عدالت‏خانه و اجرای قوانین اسلام و... عملی نشد، علما تصمیم گرفتند که به قم مهاجرت نموده و در حرم حضرت معصومه (س) تحصن کنند. 
درنهایت در ۲۴ تیر ۱۲۸۵ش برابر با ۲۳ جمادی‏الاول ۱۳۲۴ق، حضرات آیات سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی در رأس یک گروه هزار نفری به سوی قم حرکت کردند و مهاجرت کبری را شروع نمودند. 
در همین روزها،  ودر آستانه مهاجرت علمای تهران به قم  که به (مهاجرت کبری)، معروف است آیت الله فشارکی و 12 نفر از علمای طراز اول آن اعلامیه پنج ماده‌ای منتشر کردند.
طی طی  این  اقدام بدیع به همراهی ۱۳نفر از علمای طراز اول اصفهان از جمله آقا نجفی اصفهانی، حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، آیت الله ابوالقاسم دهکردی، شیخ مرتضی ریزی، میرزا محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر بروجردی، میرزا محمد مهدی جویباره‌ای، میرزا ابوالقاسم زنجانی، آقامحمدجواد قزوینی و رکن‌الملک شیرازی موارد زیر را متعهد شدند:

در این اعلامیه 5 ماده ای  که در روزنامه حبل المتین کلکته، سال ۱۴، ش۲،۱۹جمادی الثانی ۱۳۲۴ منتشر شده، آمده است:

 

 این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن‌الملک، متعهد و ملتزم شرعی شده‌ایم که مهما امکن بعد ذلک تخلف ننماییم، که فعلا ۵فقره‌است:
        اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمی‌نویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمی‌نماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمی‌شویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
        ثانیا: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه‌های دیگر ایرانی باشد، متعهد شده‌ایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
        ثالثا: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می‌شود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت می‌شود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم لباس‌های غیرایرانی را، اما ماها ملتزم شده‌ایم حتی‌المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
        رابعا: مهمانی‌ها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسی تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی می‌نماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
        خامسا: وافوری اهل وافور را احترام نمی‌کنیم و به منزل او نمی‌رویم زیرا که آیات باهره:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث «لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانواده‌ها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، به‌نظر توهین و خفت می‌نگریم.

آیت اله فشارکی در سال ۱۳۵۳ قمری در اصفهان دارفانی را وداع گفت و در تکیه ریزی ها در تخت فولاد به خاک سپرده شد.

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
ارديبهشت

(((((وقتى روحیه، روحیه‌ى استقلال و مقاومت و ایستادگىِ در مقابل دیگران نیست....)))) این جمله را رهبری در کنایه به کدام یک گفتند: دانشجویان؟ یا دولتمردان؟!

بخوانید و خودتان قضاوت کنید:

هویّت مستقل، اوّلین چیزى است که ما بایستى در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهیم و پرورش بدهیم. بعد آن‌وقت اقتصاد مقاومتى معنا پیدا میکند. این‌جور نیست که بعد ما براى اینکه بخواهیم اقتصاد مقاومتى انجام بگیرد، مسئولین بالاى دولتى بیایند بنشینند صد جلسه پشت‌سرهم تشکیل بدهند و مرتّب آئین‌نامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتى که کامل است انجام نگیرد. الان خب دارند تلاش میکنند که این اقتصاد مقاومتى تحقّق پیدا کند. وقتى روحیه، روحیه‌ى استقلال و مقاومت و ایستادگىِ در مقابل دیگران نیست، خب سخت است دیگر. وقتى عادت میکنیم که یک ذخیره‌اى را -که در خانه‌ها معمولاً خانواده‌هاى عاقل و بافکر ذخیره‌هایى نگه میدارند براى خودشان؛ ما هم یک ذخیره‌ى خداداد داریم و آن نفت است- مرتّب در بیاوریم و بفروشیم، مرتّب در بیاوریم و بفروشیم، بدون ارزش افزوده؛... بعضى از این رؤساى کشورها که آمده‌اند پیش ما، گله کرده‌اند که ما تراز تجارى‌مان با شما همسان نیست، شما به ما بیشتر میفروشید و کمتر میخرید، بنده مکرّر به چندین نفر از اینها گفته‌ام که آنچه شما میخرید، عمده‌اش نفت است؛ نفت یعنى پول، نفت یعنى طلا؛ ما ارزش افزوده‌اى از نفت به‌دست نمى‌آوریم؛ ثروتمان را از زیر خاک درمى‌آوریم و میدهیم به شما. این را نمیشود در حساب تراز تجارى قرار داد. اینها مهم است. هویّت مستقل وقتى بود، از این‌جور زندگى کردن انسان دور میشود؛ آن‌وقت اقتصاد مقاومتى معنا پیدا میکند، اقتصاد بدون نفت معنا پیدا میکند، فرهنگ مستقل معنا پیدا میکند.

هرچه که هست رهبری از خام فروشی نفت که دولت به زیاد شدن روز به روز آن می بالد،ناراضی اند. این اسمش اقتصاد مقاومتی نیست! این هم یکی از آن مچ گیری ها...

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
ارديبهشت

وقتی کشوری به جهت ضعف اقتصادی در معرض آسیب باشد...

وقتی اینهمه اصرار و تأکید بر اجرای عملیاتی اقتصاد مقاومتی باشد...

وقتی خودشان هم اذعان داشته باشند که تنها راه اقتصاد مقاومتی است...

اما...

باز در عمل همان کار خودشان را می کنند و هیچ توجه به اصرار رهبری و ندای مردم نمی کنند...

اسم این را چه می توان گذاشت؟

فقط یک چیز! و آن نفوذ و عمل طبق میل دشمن! در برخی مثالها حتی اسمش را بی کفایتی هم نمی شود گذاشت! مثل آن نمونه ای که رهبری روی آن دست گذاشتند...

در جمع کارگران فرمودند:

من نمیدانم این قضیّه‌ى واردات خودروهاى آمریکایى چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضى‌ها میگویند. خودروهاى آمریکایى را خود آمریکایى‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایى‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ى خودروسازىِ رو به ورشکستگىِ آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!

این است که دیگر وقت مماشات با دولت نیست! وقت آن رسیده که دستش را رو کنیم و از او مچ گیری کنیم...

امروز دیگر کسی نباید شک داشته باشد که برجام به ضرر کشور تمام شده است و رهبری نسبت به آن گلایه دارند!

امروز نباید کسی شک داشته باشد که مشکلات ما به خاطر بی اعتنایی دولت به اقتصاد مقاومتی است...

رهبری از تمام اعتبار خود هزینه می کند برای وادار کردن دولت به اقتصاد مقاومتی؛

ما چرا گامی بر نمی داریم؟؟

 

گوشه هایی از سخنان رهبری در جمع کارگران را مرور می کنیم. بخشی از سخنان مچ گیری از دولت است و دست گذاشتن روی نمونه هایی از بی اعتنایی به اقتصاد مقاومتی، بخش دیگر هم قطع برخی بهانه های واهی و پاسخ از شبهات مسیر اقتصاد مقاومتی است، بخش دیگر هم که به نحوی پشتوانه ی تبلیغاتی اقتصاد مقاومتی است، در دفاع از جنس ایرانی است.

خالی از لطف نیست. این جمله های را مطالعه کنید:

همه‌ی آحاد کارگری باید در فکر این باشند، درصدد این باشند که کیفیّت کار را بالا ببرند؛ این برکت ایجاد میکند، هم برای خود او، هم برای جامعه. در بازار بزرگ مشهد کفّاشی بود که معروف بود کفشهایی که میسازد، چرم کفش و کف کفش پاره میشود امّا دوخت کفش از بین نمیرود؛ یعنی محکم‌کاری این‌جوری است.

بنده برای تولید داخلی حقّ زیادی را قائلم. تولید داخلی بایستی به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلی باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظّف بدانند از تولید داخلی حمایت بکنند. یکی از راه‌ها این است که جنسی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛

من اطّلاع پیدا کردم که در تهران -حالا شاید در شهرستان‌ها هم هست- بعضی از فروشگاه‌ها مقیّد شده‌اند که جز تولید داخلی را نفروشند؛ تابلو هم زده‌اند؛ عکسش را گرفتند برای من آوردند و من دیدم. تابلو زده‌اند، تابلوی بزرگ، که در این فروشگاه فقط تولید داخلی فروش میرود. بارک‌الله! آفرین بر این انسان باغیرت، بر این انسان مصلح! هرچه در این فروشگاه هست، تولید داخلی است. نقطه‌ی مقابلش، فروشگاه‌هایی هستند که وقتی انسان وارد میشود، هرچه چشم میگرداند، تولید خارجی است. متأسّفانه بعضی از این فروشگاه‌ها که فروشگاه‌های بزرگ هم هستند، مربوط به خود دستگاه‌های حکومتی‌اند! چرا این کار را میکنند؟ این کار باید زشت شمرده بشود. شما میخواهی کارگر داخلی را بیکار کنی، کارگر بیگانه را بهره‌مند و برخوردار کنی برای پُز دادن! جنسهای دارای نشان خارجی را [می‌آورند]، یک عدّه پولدار هم -پولدارهای نوکیسه‌ی تازه‌به‌دوران‌رسیده که متأسّفانه در کشور کم نداریم- دنبال نشانهای خارجی‌اند؛ به قول خودشان برندهای خارجی. بنده از این کلمه‌ی «برند» هم خیلی بدم می‌آید. فروش کالای خارجی و مصرف کالای خارجی باید در جامعه به‌عنوان یک ضدّ ارزش شناخته بشود، مگر آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست. آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست، خب بله، اشکالی ندارد؛ ما که دور خودمان حصار نکشیده‌ایم؛ ما با دنیا ارتباط داریم، تعامل داریم، میخریم، میفروشیم؛ ممکن است یک جاهایی هم باشد که تولید داخلی اصلاً به‌صرفه نباشد -از این قبیل هم داریم مواردی را- [واردات‌] اشکالی ندارد. آنجایی که ما تولید داخلی داریم و میخواهیم داشته باشیم و کارگر ما مشغول آن کار است و ارزش افزوده ایجاد میکند، آنجا ما برویم این تولید داخلی را کنار بگذاریم، شبیه این را از خارج بیاوریم با قیمت گاهی چندبرابر و به‌خاطر اینکه این نشان خارجی دارد، نشان فلان کارخانه‌ی معروف فلان کشور اروپایی را دارد، این را مصرف بکنیم، این باید ضدّ ارزش شمرده بشود.

 از کالاهای وارداتی، همین‌طور که عرض کردیم، به‌طور معقول جلوگیری بشود. من طرف‌دار افراط در این قضایا نیستم؛ طرف‌دار حکمت و تدبیر در این قضایا هستم. نمیگویم دروازه‌ها را [ببندید]؛ نه، مراقبت کنید؛ ببینید چه چیزی باید وارد بشود، وارد کنید و چه چیزی نباید وارد بشود، وارد نکنید. من نمیدانم این قضیّه‌ی واردات خودروهای آمریکایی چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضی‌ها میگویند. خودروهای آمریکایی را خود آمریکایی‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایی‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ی خودروسازی رو به ورشکستگی آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!(۵) جلوی اینها بایستی به‌طور جدّی ایستاد. چه کسی بِایستد؟ خود مسئولین، خود وزرای محترم. من میدانم که افرادی هستند، از پشت فشار می‌آورند -منفعت دارند، سود دارند، [لذا] فشار می‌آورند- جلوی این فشارها بِایستند، قبول نکنند. من نمیدانم اینکه میگویند واردات لوازم آرایشی در کشور چند میلیارد دلار است، راست است یا نه؟ من تحقیق نکرده‌ام، شما هم گمان نمیکنم خیلی تحقیق کرده باشید؛ اگر راست باشد بد است. [واردات‌] لوازم آرایشی، چند میلیارد [دلار]! آن‌هم در کشور ما که حالا این‌همه موانع و اشکالات برایش درست میکنند؛ برای اینکه فرض کنید فلان خانواده‌ی پول‌دارِ نوکیسه‌ی تازه‌به‌دنیارسیده دلشان میخواهد این را داشته باشند. شنیده‌ام بعضی‌هایش هم ناسالم است. [در مقابل] اینها بِایستند، مقاومت کنند و نگذارند.

در مبارزه‌ی با قاچاق جدّی عمل کنید. مراد من از قاچاق، فلان کوله‌بَرِ ضعیفِ بلوچستانی نیست که میرود آن‌طرف یک چیزی را برمیدارد روی کول خودش می‌آورد این‌طرف؛ اینها که چیزی نیست، اینها اهمّیّتی ندارد؛ با آنها مبارزه هم نشود اشکالی ندارد. من قاچاقهای سازمان‌یافته‌ی بزرگ را میگویم؛ ده‌ها کانتینر یا صدها کانتینر اجناس گوناگون قاچاق وارد کشور بشود؟ خب، باید برویم برخورد کنیم با اینها؛ ما دولتیم، ما قدرت داریم، ما میتوانیم؛ به‌طور جدّی با اینها برخورد کنیم. چند مرتبه که برخورد جدّی بشود، یا جلویش گرفته خواهد شد یا لااقل بسیار کاهش خواهد یافت.

هرجا کم می‌آورند میگویند فنّاوری تولیدِ داخلی عقب‌افتاده است؛ خب ما این‌همه ذهن فعّال در کشور داریم، ذهنی که میتواند یک موشک درست کند که این موشک دو هزار کیلومتر طی میکند و با کمتر از ده متر خطا به هدف میرسد؛ این چیز کوچکی است؟(۶) (بنده [فقط] خواستم مثال بزنم؛ حالا اسم موشک آمد و جوانها به هیجان آمدند.) من میگویم آن مغزی که میتواند یک چنین موشکی را تولید بکند که دشمنان ما اعتراف میکنند به اهمّیّت این کار، آیا این مغز نمیتواند خودرویی را که فرض بفرمایید مصرفش سیزده لیتر در صد کیلومتر است، برساند به پنج لیتر در صد کیلومتر؟ نمیتواند بکند؟ این مغز عاجز است از این کار؟ چرا به جوانها مراجعه نمیکنید؟ چرا به این ذهنهای خلّاق مراجعه نمیکنید؟ چرا از اینها کمک نمیگیرید؟

اینجا در همین حسینیّه برای من نمایشگاه گذاشتند، بنده آمدم بازدید کردم؛ یک عدّه پسربچّه -جوانهای دبیرستانی- اینجا جمع بودند، کار کرده بودند. من آمدم گفتم شماها چه کار میکنید، این گفت من این را تولید کرده‌ام، آن گفت آن را من تولید کرده‌ام؛ جوان دبیرستانی! خب ذهن ما این‌جور است، سرمایه‌ی انسانی ما این است؛ چرا از این سرمایه‌ی انسانی استفاده نکنیم و برویم سراغ خودروی خارجی برای اینکه فنّاوری پیشرفته‌ای دارد؟ خب این فنّاوری پیشرفته را در داخل به وجود بیاوریم. من مثالهای زیادی دارم که نمیخواهم بگویم و نمیشود گفت، بعضی از اینها محرمانه است؛ اگر شما میدانستید که جوانهای ما کجاها و در چه عرصه‌هایی چه کارهای بزرگی انجام داده‌اند، واقعاً تعجّب میکردید؛ ما ازاین‌قبیل فراوان داریم و اطّلاعات بنده در این زمینه خیلی زیاد است؛ از اینها استفاده کنیم. اینکه [بگوییم‌] ما فنّاوری عقب‌افتاده داریم، بهانه‌ای برای واردات نمیشود.

گاهی از دور (:آمریکایی ها) گلایه میکنند که چرا نسبت به ما بدبینید. خب می‌بینیم چیزهایی را که باید بدبین باشیم؛ نمیشود چشم خودمان را ببندیم. الان در معاملات بانکی کشور ما اختلال وجود دارد که این را همه‌ی مسئولین دارند میگویند. ارتباطات و معاملاتِ متوقّف به مبادلات بانکی، الان اینجا با کندی و با زحمت انجام میگیرد؛ چرا؟ میگویند بانک‌های بزرگ دنیا حاضر نیستند. خب چرا حاضر نیستند؟ مگر مرض دارند؟ بانک برای این به وجود آمده که تعامل ایجاد کند. فلان بانک معروف و بزرگ دنیا چرا نخواهد با بازار هشتاد میلیونی یک کشوری با این‌همه ثروت معامله کند؟ یک مانعی وجود دارد؛ این مانع کیست؟ آمریکا. با کم‌وزیادش، بنده صد بار گفته‌ام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود.

 ما ۳۷ یا ۳۸ سال است که این دشمن را داشتیم و پیشرفت کردیم. من عرض میکنم [اگر] این دشمنی تا صد سال دیگر هم باقی بماند، به کوری چشم آنها ما تا صد سال دیگر مرتّب پیشرفت خواهیم کرد. آمریکا دشمن است؛ چه ما به رو بیاوریم چه نیاوریم دشمن است؛ چه بنده‌ی حقیر در سخنرانی بگویم آمریکا دشمن است، چه نگویم...

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
ارديبهشت

در ادامه ی بحث عوامل ماندگاری انقلابها به جایگاه مقام ولایت می رسیم!

پیش از این در مقاله ی «عصای دست شیطان» گوشه ای از این بحث را باز کردیم. اکنون در ادامه برخی مستندان بحث را مطرح می کنیم.

برخی آنقدر شأنیت حکومت اسلامی را پایین می گیرند که به شک و تردید می افتند: اصلاً این حکومت اسلامی چه فایده ای داشته و بود و نبودش چه فرقی دارد؟!

در حالی که توجه ندارند، به صرف اینکه یک ولیّ مورد تأیید خداوند در آن رأس قرار دارد، ما بزرگترین خیر و برکت را کسب کرده ایم! همین نیمی از راه است و هدف از بندگی را (که بندگی خدا است) در سطح اجتماعی محقّق کرده است. همین که ولیّ الهی در صدر امور قرار بگیرد یکی از آرزوهای انبیا و اولیای الهی در طول تاریخ بوده است که خداوند آن را بر سر ما ارزانی داشته (رجوع کنید به مقاله ی: آن نعمتی که خدا می گوید: اگر شکر کنید زیاد می کنم، کدام است؟)

اکنون یکی از برکات جایگاه ولایت را می خواهیم مرور کنیم.

هیچ سراغ دارید که خداوند قوم یا گروهی را که ولیّ الهی در آن حضور داشته باشد، عذاب کرده باشد؟

مخصوصاً آیا سراغ دارید که قومی که ولیّ الهی در صدر امور آن قرار داشته باشد، گرفتار عذاب الهی شوند؟

آنچه در داستانهای قرآن هست، همیشه پیامبران از درون یک قوم خارج می شده اند و سپس خداوند عذاب خود را بر آنها نازل می کرده است.

خداوند به طور خاص در حق پیامبر خاتم می فرماید: تا وقتی تو در بین مردم هستی من آنها را عذاب نخواهم کرد:

وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (انفال 33)

در این حدیث شریف (و احادیث هم مضمون آن) نیز اهل بیت علیهم السلام خود را امان اهل زمین معرفی می کنند و می فرمایند: هنگامی که خدا بخواهد مردم ر اعذاب کند، ما را از آنها می گیرد و سپس هر چه می خواهد بر سرشان می آورد:

 عن ابى جعفر ع قال‏: سمعته یقول لو بقیت الارض یوما بلا امام منا لساخت باهلها و لعذبهم اللّه باشد عذابه‏ و ذلک ان اللّه جعلنا حجة فى ارضه و امانا فى الارض لاهل الارض لن یزالوا فى امان‏ ان تسیخ بهم الارض ما دمنا بین اظهرهم فاذا اراد اللّه ان یهلکهم ثم لا یمهلهم و لا ینظرهم ذهب بنا من بینهم و رفعنا الیه ثم‏ یَفْعَلُ اللَّهُ‏ بهم‏ ما یَشاءُ و احب.

این هم از آیات قرآن بر می آید که: خداوند پیش از اینکه بخواهد عذاب کند، حتماً منذر و هشدار دهنده ای می فرستد تا اگر مردم سخن او را گوش ندادند، خدا آن قوم را عذاب کند:

 وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (اسراء 15)

روشن است که اگر مردم به حرف آن منذر گوش بدهند (و حتی او را در صدر امور جای بدهند) خداوند وجهی برای عذاب این گروه نمی بیند!

این چیز عجیبی نیست وخدا به کمتر از این هم عذاب خود را از قومی بر می دارد! در برخی روایات وارد است که خداوند به خاطر آبرو و احترام فلان شخص از شیعیان ما عذاب را از اهل آن شهر بر می دارد.

در مقابل، انقلابهای متعددی را در اطراف خود می بینیم که به جهت نداشتن یک رهبر شایسته کارشان ابتر می ماند و انقلابشان منحرف می شود! در حالی که در سایه ی این ولیّ فقیه ما تا کنون انواع خطرات و تهدیدها ر اپشت سر گذاشته ایم...

و قبلاً گفتیم که با وجود ولیّ فقیه دشمنان نخواهند توانست کاری بکنند، تنها وظیفه ی ما این است که از حاکم اسلامی دفاع کنیم و با دست خودمان او را کنار نگذاریم!

 

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

هزار سال منتظر ایستادیم و نیامد.

و هرچه بیشتر ایستادیم، دورتر شد!

ندانستیم که باید منتظر بدویم!

ندویدیم و توقع داشتیم برسیم؟!

اما کسی که ایستاده چطور توقع دارد برسد؟؟؟

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

بیایید چند سال به عقب باز گردیم تا ببینیم کجای کاریم!

آن موقع رهبری اجازه ی نرمش قهرمانانه دادند. دولت اینطور برداشت کرد که: برویم دم کدخدا را ببینیم و او را راضی کنیم!

آخر هم دیدید که نتیجه نگرفتیم!

اما ادعا این است که هنوز به آخر بازی نرسیده ایم و رهبری کار خودش را می کند.

قبل از توضیح ادعا بیایید کمی در مورد نرمش قهمرمانانه فکر کنیم. رهبری توضیح دادند: مثل نرمشی که یک کشتی گیر انجام می دهد تا فرصتی پیدا کند و از رقیب مچ گیری کند.

با کمی فکر به خصوصیات نرمیش قهرمانانه  پی می بریم.

 

1. نرمش قهرمانانه وسط مسابقه و پیکار است و نباید مسابقه را فراموش کرد! هدف برد برد نیست، بلکه هدف برد باخت است!

2. نرمش قهرمانانه یک تاکتیک است و نه یک استراتژی! این نرمش هدف نیست و بلکه ابزاری برای پیروزی است!

3. نرمش قهرمانانه بستر سازی برای حمله است و وقفه ای است که بعد از آن حمله اتفاق می افتد!

4. دشمن نباید احساس فریب از شما بکند، نباید فکر شما را بخواند، بلکه باید فیلم را خیلی طبیعی بازی کرد!

 

با این معیار وقتی همه چیز را به دشمن بدهیم تا برود، آیا اسم آن نرمش قهرمانانه است؟

 

به نظر می رسد شاید نرمش قهرمانانه ی دیگری در حال تحقّق باشد که ما باید به آن توجه کامل داشته باشیم.

رهبری هدف از مذاکرات را- اگر تحریم ها رفع نشود- کسب تجربه ذکر کردند.

بعد از این کسب تجربه و بعد از این که فهمیدیم آمریکا سرمان کلاه گذاشته و قابل اعتماد نیست، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

خشم مقدّس!

شناخت چهره ی استکبار و خشم عمومی مردم، که نتیجه ی آن آمادگی برای حمله است!

به مرجله ی حمله نزدیک می شویم...

خودتان را برای حمله آماده کنید...

برخی سخنان رهبری:

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

ایشان در بخشی از نامه خود ضمن تقدیر و تشکر از تیم مذاکره کننده و منتقدان نوشتند: «این مجموعه‌ی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسأله‌ئی که گمان می‌رود از جمله‌ی مسائل به یاد ماندنی و عبرت‌آموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایه‌ی خرسندی است.»

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

 

رهبر انقلاب:

وقتی که از آبرو ترسیدیم ، از پول ترسیدیم، بخاطر خانواده و دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی ، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، معلوم است 10 نفر مثل حسین هم که بیایند، همه شهید خواهند شد.

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
فروردين

عجیب است که ما فکر می کنیم امنیت و آزادی امروز را به اسم ما سند زده اند و تا آخر قرار است همینگونه در خوبی و خوشی بمانیم! در حالی که خداوند به هیچ قومی قول نداده که ماندگار باشند و ابدی بمانند، بلکه به عنوان یک قانون کلی استثنا ناپذیر فرموده:

وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف 34)

لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (یونس 49)

هر جریانی با هر تفکری که روی کار آید، با هر حرارت و شوری که باشد، روزی به سردی می گراید و محوریت خود را از دست می دهد. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. حتی الهی ترین حکومتها و جریانها، ماندگار نبوده اند و بالآخرة فیض حاکمیت خدا از سرشان برداشته شده و مدال افتخار مزیّن بودن به آداب دینی از آنها گرفته شده و به گروهی دیگر واگذار شده است.

ملک سلیمان با تمام شکوهی که داشت به انقضا رسید و امروز از آن اثری نیست!

مدینه ی فاضله ی نبوی هم پس از ایشان به دست نااهلان افتاد و تغییر ماهیت داد.

قرآن کریم این تهدید را به امت پیامبر ابلاغ کرده بود که نسبت به آینده ی خود بیمناک باشید:

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ (آل عمران 144)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِکَ قَدِیرًا (نساء 133)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکُم مَّا یَشَاء (انعام 133)

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (ابراهیم 19- فاطر 16)

این آیات به اصحاب پیامبر خاتم هم هشدار می دهد که: حتی شما با خدا قرابتی ندارید و استثنا نیستید! اگر شما هم از مسیر خارج شوید، شما را می بریم و در آینده کسانی را سر کار می آوریم که در مسیر باشند.

تا چه رسد به دیگر امتها!

البته این بی ارتباط به اعمال و رفتار امتها نیست و قطعاً آنها خواهند توانست این سستی و رخوت را به عقب بیندازند و تا زمانی که همان مردمان خسته شوند و دیگر نخواهند راه را ادامه بدهند از فیض حاکمیت خدا بهره مند شوند.

مهم برای ما کشف رمز ماندگاری امت ها است.

رهبر انقلاب در مورد عوامل ماندگاری انقلاب ها سؤالی مطرح کردند و جواب آن را به خود ما واگذار کردند. (19 دی 94)

عوامل ماندگاری انقلابها چیست؟؟؟.

چه می شود که انقلابهای فراوانی در آغاز با شور فراوان شروع می شوند اما هیچ کدام از آنها ماندگار نیستند و بالآخره عرصه را واگذار می کنند؟؟ مانند انقلابهای متعددی که در تاریخ معاصر و مقارن با انقلاب اسلامی رخ داده و امروز از هیچ کدام از آنها خبری  نیست.

به قرآن رجوع می کنیم تا پاسخ را از خود خدا درخواست کنیم.

در آیه ای از قرآن کریم، خداوند خطاب به اصحاب پیامبر هشدار می دهد که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم. این آیه بیانگر خصوصیات قوم جایگذین است، خصوصیاتی که [احتمالاً] نبود آنها برای قوم پیامبر خدا تهدید و وجود آنها برای قوم جایگذین ضامن بقاء است.

آیه این است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ (مائده 54)

آنچنان که در این آیه آمده، این قوم جایگذین که محبّ خدا و محبوب اویند، چند خصوصیت ویژه دارند:

1. در مقابل مؤمنین ذلیل و خاضع هستند (یعنی به فکر مستضعفین بوده، از در دوستی بر آنها وارد می شوند).

2. در مقابل کافرین و دشمنان سرسخت هستند و برخورد عزّتمندانه دارند.

3. در راه خدا مجاهدت و تلاش می کنند بدون اینکه ترس و واهمه ای به خود راه دهند (یعنی انقلابی و پویا و به فکر اصلاح جامعه هستند).

در حقیقت خصوصیت اوّل و دوّم مکمل همدیگر هستند و در یک جمله می توان آن را «مرز صحیح داشتن» نسبت به جبهه ی خودی و غیر خودی، دانست.

یعنی- در کنار دو خصوصیت دیگر- این سرسختی و ستیز در مقابل دشمنان است که باعث می شود خداوند یک قوم را برگزیند و منتخب خویش در زمین قرار دهد.

شاهد این برداشت اینکه خداوند همین اصحاب پیامبر را در مقطعی از زمان به واجد بودن این خصوصیات ستوده است:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ... (فتح 29).

اما اینجا به خاطر نداشتن آنها، تهدید می کند که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم!

شاهد دیگر مسأله تطبیقاتی است که برای آیه ی شریفه در روایات بیان شده است. از جمله: اصحاب امیرالمؤمنین، اصحاب سلمان فارسی (که ما ایرانیان هستیم)، و اصحاب حضرت قائم (عج).

این یعنی سنت جاریه ی خدا بر این است که هر قومی را تا زمانی که انقلابی و اهل دشمن ستیزی هستند، سرپا نگه می دارد و به محض اینکه این رویه را کنار می گذارند، خدا هم آن قوم را کنار می گذارد و دست تأییدات خود را از سر آنها رفع کند.

در جانب سلبی مسأله هم صراحت ادله روشن تر و انکار ناپذیر است: اگر دشمن ستیز نباشید کارتان تمام است!

وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ (بقره 113)

تکیه به دشمن باعث ضربه دیدن و ندامت و پشیمانی است و اگر گروهی به دشمن توکل کنند، حمایت خدا را از دست می دهند.

کمتر از این هم کافی است تا تکیه گاه مسلمین، از نصرت خدا خالی شود:

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (بقره 120)

یعنی حتی عمل طبق میل دشمن مایه ی برداشته شدن نصرت الهی و تنها ماندن امت مسلمان است.

مسأله هیچ نیاز به توجیه هم ندارد! روشن است که وقتی گروهی استکبار ستیز نباشند دشمن به راحتی نفوذ می کند و کار را یکسره می کند. به هر حال دشمن دشمن است و چشم دیدن پیشرفت و اقتدار هیچ گروهی غیر از خودش را ندارد!

اولین کسی هم که به خاطر این خطا ضربه دید خود حضرت آدم بود. حضرت آدم وقتی به شیطان اعتماد کرد و او را به عنوان یک خیر خواه تلقی کرد، راه نفوذ شیطان را باز کرد و اینجا بود که وسوسه های او مؤثر واقع شد و بهشت برین از چنگ او در آمد. طبق خواسته ی دشمن فقط چند دانه ای گندم خورد، و آنچه نباید، بر سرش آمد.

سامری هم یک نفوذی در قوم بنی اسرائیل بود که به راحتی مسیر آنها را منحرف کرد.

در بین اصحاب پیامبر هم- که تهدید به انقراض آنها را در آیات قرآن مشاهده کردیم- چنین ضعفی مشاهده می شده است. و لذا آیات متعددی به اصحاب پیامبر هشدار داده است که: خط خودتان را از خط دشمنان جدا کنید:

لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ (آل عمران 28)

...الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا (نساء 139)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا (نساء 144)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (ماءده 51)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (مائده 57)

وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاء وَلَکِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ (مائده 81)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ

نمونه ی این تمایل به دشمن هم در تاریخ عصر پیامبر ثبت شده است:

نهایة: أَتَی عُمَرُ رَسُولَ‏ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: إِنَّا نَسْمَعُ أَحَادِیثَ مِنْ یَهُودَ تُعْجِبُنَا، فَتَرَی أَنْ نَکْتُبَ بَعْضَهَا؟. فَقَالَ: أَ مُتَهَوِّکُونَ أَنْتُمْ [أی متحیّرون] کَمَا تَهَوَّکَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی؟! لَقَدْ جِئْتُکُمْ بِهَا بَیْضَاءَ نَقِیَّةً، وَ لَوْ کَانَ مُوسَی حَیّاً مَا وَسِعَهُ إِلَّا اتِّبَاعِی..

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: إِنَّ عُمَرَ أَتَاهُ بِصَحِیفَةٍ أَخَذَهَا مِنْ بَعْضِ أَهْلِ الْکِتَابِ، فَغَضِبَ، فَقَالَ: أَ مُتَهَوِّکُونَ فِیهَا یَا ابْنَ الْخَطَّابِ؟!

گویا امروز هم پیامبر خدا رو به مردم ما کرده، می گوید: در این ماهواره ها چه هست که در کلام رهبرتان نیست!

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
فروردين

چیز جدیدی نیست که برای انحراف در دین از خود دین استفاده می شود! از گوساله ی سامری گرفته تا قرآنی که معاویه بر سر نیزه کرد تا خرافه گرایی های دینی و پیامبر تراشی هایی که هزاران سال است ادامه دارد.

وادی دین بر خلاف تصور بسیاری از مردم ظرافتهایی دارد که برای عوام درک آنها سخت و مشکل است و پیرایش و تخلیص آن فقیهی کارکشته می طلبد که در منابع دینی غور کرده باشد و با مذاق شریعت آشنا باشد.
انحرافات غیر منتظره ای که شیاطین در مسیر دین ایجاد می کنند بسیاری را که از راههای دیگر انحراف ناپذیر بوده اند، به انحراف کشانده اند و بنا به گفته ی معصومین این انحرافات و بدعتها در آخر الزمان بیشتر هم می شود و به اوج خود می رسد. در طلیعه ی ظهور و دوران منتهی به ظهور مدعیان دروغین سر بلند می کنند و چندی از عوام ـ و گاهی خواص ـ را دور خود جمع می کنند و تشکیلاتی منحرف به راه می اندازند. اینجاست که صیانت دین و تشخیص راه صحیح یک هنر است:

ٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ «2» ثُمَّ قَالَ لِی مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الَّذِی عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.

ائمه معصومین علیهم السلام با روشنگری های خود دوران گذار از حضور به غیبت را به خوبی مدیریت کردند و با یک شیب ملایم کار را به علمای ربانی سپردند و کم کم مردم را به دوری از امام ظاهر عادت دادند. اما دوران بازگشت مردم به دامان اهل بیت دورانی بس مشکل است و بسیاری از مردم به خاطر عجله و تصمیم گیری های عجولانه در دام کسانی می افتند که به نام اهل بیت مردم را به گرد خود جمع می آورند و از گرد علمایی که محور وحدت بوده اند پراکنده می کنند و به ریز گروه های پراکنده تقسیم کنند.
مردم هم که عاشقانه منتظر ورود به دوران جدید و آویخته شدن به ذیل دامان پاک امام زمان هستند، به مقام علم و دانش پشت پا زده، عامیانه در دامان مدعیان دروغین مهدویت آرام گرفته اند!
امروز آن روزی است که بازار مدعیان مهدویت و ارتباط با امام زمان داغ است و اگر ما عالمانه با این فتنه ها برخورد نکنیم به زودی در دام یکی از اینها می افتیم. چنان که شاهدیم هر روز مدعی جدیدی با ترفندی جدید ظاهر می شود و می خواهد به ما بقبولاند که آن مهدی موعود خودش است یا اینکه با او درارتباط است.

 

- وظیفه ی ما در دوران فتنه:
در این میان اولیه ترین وظیفه ما دعا و توسل به دامان امام زمانی است که منتظر واقعی او هستیم. او باید مدد کند که خطای مدعیان دروغین از دیدگانمان به دور نماند.
وظیفه ی بعدی احتیاط و دست به عصا حرکت کردن است. هرگونه عجله و شتاب بی مورد می تواند نتیجه ی عکس بدهد.

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «یَا مِهْزَمُ، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ و هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ و نَجَا الْمُسَلِّمُونَ.

یک اصل مسلم دیگر دراین بین چشم بسته راه نرفتن است. تا زمانی که شما یقین نکرده اید فلان کس امام زمان است هیچ تکلیفی ندارید جز تحقیق، تا اینکه مرور زمان همه چیز را واضح و مسلم کند. همه ی ما امام زمانی را که ندیده ایم اجمالا قبول داریم اما اینکه آن امام زمانی که اطاعت او بر ما واجب است همین شخص باشد، تا زمانی که ثابت نشود تکلیفی ثابت نیست.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة

به ما سفارش کرده اند که ظهور امام زمان بر هیچ کس مخفی نمی ماند و مثل روز روشن خواهد بود و نشانه های الهی در تأیید آن می آید، با این حساب هیچ عجله ای به خود راه ندهید:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَیْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَکُمْ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آیَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَتْ مِنَ النَّاسِ أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا یَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهُ کَالصُّبْحِ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ.

واضح تر از این، خود امام زمان در ابتدای غیبت کبری، خطاب به نائب چهارم نامه ای دادند که:

بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ «1» فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ-

یعنی تا قبل از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی که دو نشانه ی واضح و قطعی بر نزدیک بودن ظهور است، ادعای هیچ کس را در خصوص امام زمان بودن یا رابطه با امام زمان قبول نکنید.

بعد از این سؤال مهمی که باید جواب بدهیم این است که ملاک تشخیص مسیر صحیح از غیر صحیح چیست؟ روزی امام زمان خواهد آمد و خود را به ما معرفی خواهد کرد و همه این را خواهند پذیرفت. اما به چه ملاکی؟ امام زمان علیه السلام چه امتیازی دارد که دیگران ندارند؟ آیا هرکس که گفت من امام زمانم باید بپذیریم؟ یا هر کس که گفت امام زمانم باید نپذیریم؟
در مقام تحقیق اما فقط یک قانون رمزگشای مشکل است و آن توجه به راه مستقیم و پیروی از کسی که جاده ی مستقیم را نشان می دهد. امیر مومنان در وصف اوضاع فتنه و مسیر برون رفت از آن فرمودند:

ِ الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا یَأْتِی الْکِتَابُ وَ آثَارُ النُّبُوَّة

هر کس مسیر مستقیم و مطابق فطرت را می خواهد کج کند و حرفهای عجیب و غریب بزند قابل اعتماد نیست و حتما ریگی در کفش دارد.
مدعیان دروغین به جهاتی سعی می کنند مسیر مستقیم را کج کنند و از جاده ی عمومی کناره بکشند.
مثلا برای اینکه به چشم بیایند و خود نمایی کنند: خالف تعرف (ضرب المثل: مخالفت کن  تا مشهور شوی!)
یا برای اینکه برخی مزاحمتها را دور بزنند و دور از چشم دیگران اغراض خودشان را به پیش ببرند.
یا برای اینکه از بند برخی قیود دینی رها شوند و به خودشان مشروعیت بدهند.
هدف اصلی هم فقط یک چیز است: خلوت کردن جاده ی اصلی!
این راههای کج و غیر مستقیم غالبا در جهاتی مشترک هستند و به انحرافاتی چنگ می زنند و غالبا تکراری هستند و برای انسان آگاه نقشه ی لو رفته حساب می شوند.
برخی از مظاهر ”جاده خاکی زدن”های این عرفانها نوظهور را با هم مرور می کنیم:


۱. نفی زحمت، پیشرفت ساندویچی
یک وعده دهان پر کن و جذاب برای عامه مردم این است که به آنها بگویند فلان کار کوچک را بکنی فلان خیر بزرگ را می بری یا به فلان مقامات معنوی می رسی. می گویند: همین یک کار را بکنی امام زمان را درخواب می بینی! من فلان کار را کردم نتیجه گرفتم و...
درحالی که طراحی خداوند به گونه ای است که بدون زحمت قرار نیست به هیچ چیزی رسید: لیس للانسان الا ما سعی. ان مع العسر یسرا.
نمی شود خدا را دور زد و ساندویچی به چیزی دست یافت! و اصلا ارزشی ندارد که انسان چیزی را بدون رنج و زحمت به دست بیاور. و اصلا اگر ما انسان هستیم و ملائک نیستیم به خاطر این است که بدون زحمت بهشت را به دست نیاوریم!
الحدیث
این چیزی است که بسیاری از آن غافل اند و همچنان دنبال راهی ساده برای پیشرفت، برای نزدیک شدن به خدا، یرای رسیدن به کمال و پشت سر گذاشتن سختیها هستند.
این خصلت تنبلی برای مدعیان مهدویت و تمام کسانی که می خواهند گروهی را دور خود گرد آورند بسیار مفید، کارآمد و به درد بخور است و کمال سوءاستفاده را از آن می برند.
در حالی که دین اسلام راه رسیدن به آسایش و کمال و هر مقصد دیگری را بیان کرده است و گفته است راه پیشرفت معنوی اهمیت به واجبات و محرمات و اخلاص عمل است.
ما چرا اصرار داریم راهی را آزمایش کنیم که هیچ کس امتحان نکرده است؟ راهی را برویم که دیگران نمی دانند و نمی پیمایند و اصلا نمی پذیرند!
 

۲. دور زدن علما و مقام علم
علما به عنوان پیشگامان بصیرت همیشه مزاحم کسانی بوده اند که خواسته اند در دین مردم انحرافی ایجاد بکنند و برای خود دار و دسته ای تشکیل بدهند. به همین جهت پشت پا زدن به مقام علم و عالم برای این مدعیان دروغین یک ضرورت است.
البته گاهی این فرقه های نوظهور چندی از اهل علم را هم با خود همراه کرده اند، لکن پیکره ی علمای تراز اول استوانه ای است که نفوذ در آن به این سادگی نیست و قاعدتا به جهت سلاح علمی که به همراه دارند منحرف کردن آن هم از صراط مستقیم امکان پذیر نیست.
برخی فکر می کنند این اعتبار علما مخصوص دوران غیبت بوده است، در حالی که علما و فقها در زمان حضور معصومین نیز جایگاهی تعریف شده داشته اند و حضرات معصومین با تفویض اختیاراتی به آنها آنها را رابط بین خود و مردم قرار داده بودند.
روشن است که حضرات معصومین با رویه ی فردگرایانه نمی توانسته اند حیطه ی فعالیتهای خود را گسترش دهند و این نیاز بوده است که مطمئن ترین افراد را به شهرهای مختلف بفرستند و پیروان و موالیان خود را به جانب آنها گسیل دهند.

این حدیث را امام معصوم در زمان حضورشان فرموده اند:

العلماء حصون الإسلام (علما قلعه های محافظ اسلام هستند)


۳. گزینشی برخورد کردن با مقوله ی علم
-   شامل دلیل تراشی برای مدعای خود بدون توجه به ادله ی مخالف. واقع گرایی در نظر فتنه انگیزان مهم نیست، بلکه مهم فقط این است که برای مدعای خود بتوانند به اندازه ی لازم مؤید و شاهد و دلیل جمع آوری کنند. در حالی که روش فنی و برهانی مسأله این است که باید به ادله ی مخالف و ادله ی طرف مقابل هم توجه کرد و نتیجه گیری را از جمع بندی تمام ادله به دست آورد.
-   شامل برداشتهای شخصی و غیر متعارف و تصرف در ظواهر  متون و منابع دینی، که در منابع دینی از آن به تفسیر به رأی یاد می شود و به اصطلاح امروزی از آن تعبیر به هرمنوتیک تعبیر می شود (قرآن در این خصوص می فرماید: گروهی از مردم که دلشان تیرگی دارد، از متشابهات و مبهمان قرآن پیروی می کنند تا فتنه بر پا کنند و برای آیه ی مورد نظر تأویل تراشی کنند! [آل عمران 7] کاملاً آیه گویا است که دست و پا زدن برای یافتن تأویل قرآن، بدون توجه به مسلمات موجود در ظواهر دین، از سر بی تقوایی و موجب برپایی فتنه است!).
-   و شامل جولان بین شاخ و برگهای اعتقادات بدون توجه به پایه ها و مبانی معرفتی آن

 

بحث مفصلی است که مجالی متفاوت می طلبد.


۴. احساس محوری در توجه به مسأله اعجاز، به جای عقلانیت محوری

چیزهای دهان پرکنی به عنوان معجزه از خود بروز می دهند که کار آن هرگز جهت دادن به عقل نیست، بلکه دور زدن عقل است.

در حالی که رویه ی پیامبران دقیقاً بر خلاف این بوده است و ابتدا با برهان و دلیل عقلی مخاطب را به سمت حقیقت فرا می خواندند و سپس برای محکم کاری گاهی معجزه نشان می دادند.

در این آیه مشخصاً به این رویکرد الهی در مسأله ی اعجاز اشاره شده است:

وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِینَا آیَةٌ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (بقره 118)

آیات و نشانه های الهی از جنس بیان، از جنس علم و یقین هستند و مخاطب آن عقل انسانی است و نه احساسات و عواطف او!

 

۵. پیشینه نداشتن و ابتر بودن

دین اسلام خود را آخرین دین معرفی می کند، لذا هر مدعی جدیدی حق ندارد خود را به عنوان دین جدید عرضه کند.

دین اسلام هم طبق روایات مسلمی که از پیامبر خدا به ما رسیده اساس آن بر پیروی از قرآن و اهل بیت بنا نهاده شده است (رجوع به حدیث ثقلین) و این مسیر روشن و واضحی است که پایه های آن استوار و محکم و خدشه ناپذیر است. همین مسیر مستقیم امروز به مسیر علمای ما ختم شده است.

این سیستم اجازه ی نفوذ را به هیچ غیر خودی نمی دهد و با اخذ به پایه های مستحکم آن می توان ادعاهای واهی را از ادعای حقیقی تشخیص داد.

هر مدعی جدیدی باید نسبت خود را با دین اسلام و پایه های آن (یعنی قرآن و اهل بیت) مشخص کند و توضیح بدهد که چرا «نوظهور» است و تا به حال کجا بوده است؟

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

دانلود حسن عباسی- الگوی نفوذ در مراکز تصمیم گیری

استکبار و نفوذ: تغییر اولویتها - واگذار کردن مسؤولیتها به دست نااهل

 

دانلود حسن عباسی- گفتگوی ویژه خبری

استکبار و نفوذ: الگوی نفوذ در نهادهای تصمیم گیری-طرح غرب برای نفوذ در ایران

 

دانلود حسن عباسی- نامه رهبری

نقشه استکبار: جنگهای مذهبی و رونسانس جدید-مشارکت شیطان در اموال و اولاد

 

دانلود حسن عباسی-استکبار ستیزی13آبان

استکبار ستیزی: حرکت انبیا در مقابله استکبار-تاریخ مقابله غرب و شرق-فقط اسلام بود که توان مقابله با غرب را داشت-شروع دوباره جنگهای مذهبی-خطرهای پیش رو-خطر نفوذی های داخلی-خطر جنگ نیمه سخت-احتمال حمله غرب به ایران

 

دانلود حسن عباسی-آیا رابطه با آمریکا وضع اقتصادی را بهبود می بخشد؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی-چرا بر سر سوریه هزینه می کنیم؟

بصیرتی

دانلود حسن عباسی- فیلم عمار

بصیرتی: فتنه بصیرت هنر- تعریف دینی هر یک-ارکان بصیرت-فرقان-شناخت حق از باطل-امر به معروف و نهی از منکر

 

دانلود حسن عباسی-هدف غرب تجزیه ی کشورهاست به صورتی که دائم در جنگ بمانند

نقشه استکبار

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

گوش دادن به سخنان رهبری در حرم رهبری را بر خودتان واجب کنید. این سخنان نقشه راه سال هستند.

به جز آنچه در پست قبل آوردیم، برخی بخشهای مهم که همه ی ما باید آویزه ی گوشمان کنیم اینها هستند:

در همین توافق اخیر هسته‌ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همین‌جور بود؛ وزیر خارجه‌ی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم... این یک دوراهی است که طبق سیاستهای آمریکا که میخواهند در ذهن ملّت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه‌ی اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمّل کنیم.

 

یک دوراهی‌ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به‌وسیله‌ی اقتصاد مقاومتی. برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الی‌غیرذلک بایستی به‌وجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند.

...شما وقتی در مقابل دشمن، درحالی‌که میتوانید ایستادگی کنید -که بعداً عرض خواهم کرد- عقب‌نشینی کردید، دشمن جلو می‌آید -دشمن متوقّف نمیشود- و کم‌کم کار را به اینجا میرسانند که اینکه شما میگویید دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و قوّه‌ی قضائیه باید برطبقِ احکام اسلام و شریعت اسلامی باشد، اینها برخلاف آزادی است و لیبرالیسم اینها را قبول ندارد؛

...آنچه در این تحلیل مفقود است و نادیده گرفته شده است، چند مطلب است که من به یکی از آنها اشاره میکنم و آن این است که در همین توافقی هم که ما با آمریکایی‌ها در قضیه‌ی پنج بعلاوه‌ی یک و مسئله‌ی هسته‌ای کردیم، آمریکایی‌ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. بله، به تعبیر وزیر خارجه‌ی محترم ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا از راه‌های انحرافی متعدّد، جلوی تحقّق مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند.

 

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر -هفت هشت ماه دیگر- شروع خواهد شد و تا نُه ماه دیگر این دولت فعلی آمریکا عوض خواهد شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که این دولتی که بعداً به‌وجود خواهد آمد، همین تعهّدات اندکی را هم که این دولت [فعلی] کرده است عمل بکند. الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی‌های انتخاباتی‌شان مسابقه گذاشته‌اند در بدگویی به ایران؛

 

یکی از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحریم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحریم ضربه میبیند؛ متأسّفانه خود ما هم این برداشت را در او تقویت کردیم. یک جاهایی و در یک برهه‌ای دائم تحریم را بزرگ کردیم که آقا تحریم است، تحریم است، باید تحریم را برداریم، اگر تحریم باشد این‌جور به ما ضربه میخورد و مانند اینها؛ از آن‌طرف هم برداشتن تحریمها را باز تقویت کردیم، بزرگ کردیم، بزرگنمایی کردیم که اگر تحریمها برداشته بشود این اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتی که نیفتاد و اگر همین‌جور هم پیش برویم نخواهد افتاد.

 

دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّه‌مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند.

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

ای کاش این آقا شعار می داد و عمل نمی کرد.

اسمش را می‌گذاشتیم پوپولیسم!
اما وقتی شعار می دهد و خلاف حرف و وعده ی خودش عمل می کند اسمش چه می شود؟؟؟

 

حالا رهبر هم با همه ی سعه ی صدر صدایش درآمده! نوبت همدلی و همزبانی رد شده! وقت مطالبه کردن رسیده! «اینقدر با شعار دادن برای خودتان اعتبار خریدید و رأی جمع کردید؛ دیگر بس است! حالا وقت اقدام و عمل است... خودی نشان دهید قبل از اینکه برچسب خیانت به رویکردتان بچسبد!»
گندش در آمد از بس گفتید: «اقتصاد مقاومتی»، و عمل کردید: «اقتصاد واداده و متکی». دیگر این کلمه را بر زبان نیاورید که دارد گندش در می آید. هر وقت گفتید اقتصاد مقاومتی ما را هول برداشت که اینبار چه بر سر دارید!

دیگر نمی شود سرپوش زد و مخفی کرد کارهایی که به ضرر اقتصاد کردید و اسم اقتصاد مقاومتی روی آن گذاشتید.
در این چند مدت صراحتاً رهبری انتقاد خود را از این رویه اظهار کردند و انتقاد بزرگترشان این بود که: چرا اسم اقتصاد مقاومتی روی اینها می گذارید؟ چرا مردم را از این شعار مقدس دلسرد میکنید؟ چرا ناکارآمدی خودتان را به پای اقتصاد مقاومتی می نویسید...
فرمودند:

کارهایی هم دارد انجام میگیرد؛ منتها باید این کارها محسوس بشود، باید اینها دیده بشود. فعّالیّتهای دولتی -فرض کنید فلان معامله‌ای که در فلان‌جا انجام میگیرد- باید مشخّص بشود که این کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد؛ این را ما به مسئولین عزیزمان تذکّر دادیم که فلان‌جا شما دارید فلان‌چیز را میخرید یا فلان‌چیز را معامله میکنید، خیلی خب، در صحنه‌ی عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معامله در کجای این جدول عظیم قرار میگیرد؛ باید مشخّص بشود.

فرمودند: 

ما گفتیم اقدام و عمل. گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم.

و فرمودند:

توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود -خود مسئولین دولتی میگویند- که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه‌گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه‌چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی می‌آورد خطا است؛

وقتی‌که این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجه‌ی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بی‌مورد، صَرف کارهای بی‌جا، صرف اسرافها نشود؛

ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؛ از آنها بهره‌برداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینه‌ی نیروگاه‌سازی در کشور سرمایه‌گذاری خوبی کردیم؛ در زمینه‌ی پتروشیمی سرمایه‌گذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند.

 

اینجا یک سؤال مهم به ذهن می آید و آن اینکه:

آیا بندهای اقتصاد مقاومتی در ذهن روحانی هست؟ یا اینکه کلاً فراموش کرده است اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟!

***************

این کلیپ را گوش بدهید تا ببینید که تفسیر آنها از اقتصاد مقاومتی چیست!

دانلود کنید

  • مهدی جهانشاهی