بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۶۸ مطلب با موضوع «رهبری-بیانات، رویکردها و دغدغه ها» ثبت شده است

۰۹
ارديبهشت

وقتی کشوری به جهت ضعف اقتصادی در معرض آسیب باشد...

وقتی اینهمه اصرار و تأکید بر اجرای عملیاتی اقتصاد مقاومتی باشد...

وقتی خودشان هم اذعان داشته باشند که تنها راه اقتصاد مقاومتی است...

اما...

باز در عمل همان کار خودشان را می کنند و هیچ توجه به اصرار رهبری و ندای مردم نمی کنند...

اسم این را چه می توان گذاشت؟

فقط یک چیز! و آن نفوذ و عمل طبق میل دشمن! در برخی مثالها حتی اسمش را بی کفایتی هم نمی شود گذاشت! مثل آن نمونه ای که رهبری روی آن دست گذاشتند...

در جمع کارگران فرمودند:

من نمیدانم این قضیّه‌ى واردات خودروهاى آمریکایى چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضى‌ها میگویند. خودروهاى آمریکایى را خود آمریکایى‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایى‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ى خودروسازىِ رو به ورشکستگىِ آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!

این است که دیگر وقت مماشات با دولت نیست! وقت آن رسیده که دستش را رو کنیم و از او مچ گیری کنیم...

امروز دیگر کسی نباید شک داشته باشد که برجام به ضرر کشور تمام شده است و رهبری نسبت به آن گلایه دارند!

امروز نباید کسی شک داشته باشد که مشکلات ما به خاطر بی اعتنایی دولت به اقتصاد مقاومتی است...

رهبری از تمام اعتبار خود هزینه می کند برای وادار کردن دولت به اقتصاد مقاومتی؛

ما چرا گامی بر نمی داریم؟؟

 

گوشه هایی از سخنان رهبری در جمع کارگران را مرور می کنیم. بخشی از سخنان مچ گیری از دولت است و دست گذاشتن روی نمونه هایی از بی اعتنایی به اقتصاد مقاومتی، بخش دیگر هم قطع برخی بهانه های واهی و پاسخ از شبهات مسیر اقتصاد مقاومتی است، بخش دیگر هم که به نحوی پشتوانه ی تبلیغاتی اقتصاد مقاومتی است، در دفاع از جنس ایرانی است.

خالی از لطف نیست. این جمله های را مطالعه کنید:

همه‌ی آحاد کارگری باید در فکر این باشند، درصدد این باشند که کیفیّت کار را بالا ببرند؛ این برکت ایجاد میکند، هم برای خود او، هم برای جامعه. در بازار بزرگ مشهد کفّاشی بود که معروف بود کفشهایی که میسازد، چرم کفش و کف کفش پاره میشود امّا دوخت کفش از بین نمیرود؛ یعنی محکم‌کاری این‌جوری است.

بنده برای تولید داخلی حقّ زیادی را قائلم. تولید داخلی بایستی به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلی باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظّف بدانند از تولید داخلی حمایت بکنند. یکی از راه‌ها این است که جنسی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛

من اطّلاع پیدا کردم که در تهران -حالا شاید در شهرستان‌ها هم هست- بعضی از فروشگاه‌ها مقیّد شده‌اند که جز تولید داخلی را نفروشند؛ تابلو هم زده‌اند؛ عکسش را گرفتند برای من آوردند و من دیدم. تابلو زده‌اند، تابلوی بزرگ، که در این فروشگاه فقط تولید داخلی فروش میرود. بارک‌الله! آفرین بر این انسان باغیرت، بر این انسان مصلح! هرچه در این فروشگاه هست، تولید داخلی است. نقطه‌ی مقابلش، فروشگاه‌هایی هستند که وقتی انسان وارد میشود، هرچه چشم میگرداند، تولید خارجی است. متأسّفانه بعضی از این فروشگاه‌ها که فروشگاه‌های بزرگ هم هستند، مربوط به خود دستگاه‌های حکومتی‌اند! چرا این کار را میکنند؟ این کار باید زشت شمرده بشود. شما میخواهی کارگر داخلی را بیکار کنی، کارگر بیگانه را بهره‌مند و برخوردار کنی برای پُز دادن! جنسهای دارای نشان خارجی را [می‌آورند]، یک عدّه پولدار هم -پولدارهای نوکیسه‌ی تازه‌به‌دوران‌رسیده که متأسّفانه در کشور کم نداریم- دنبال نشانهای خارجی‌اند؛ به قول خودشان برندهای خارجی. بنده از این کلمه‌ی «برند» هم خیلی بدم می‌آید. فروش کالای خارجی و مصرف کالای خارجی باید در جامعه به‌عنوان یک ضدّ ارزش شناخته بشود، مگر آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست. آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست، خب بله، اشکالی ندارد؛ ما که دور خودمان حصار نکشیده‌ایم؛ ما با دنیا ارتباط داریم، تعامل داریم، میخریم، میفروشیم؛ ممکن است یک جاهایی هم باشد که تولید داخلی اصلاً به‌صرفه نباشد -از این قبیل هم داریم مواردی را- [واردات‌] اشکالی ندارد. آنجایی که ما تولید داخلی داریم و میخواهیم داشته باشیم و کارگر ما مشغول آن کار است و ارزش افزوده ایجاد میکند، آنجا ما برویم این تولید داخلی را کنار بگذاریم، شبیه این را از خارج بیاوریم با قیمت گاهی چندبرابر و به‌خاطر اینکه این نشان خارجی دارد، نشان فلان کارخانه‌ی معروف فلان کشور اروپایی را دارد، این را مصرف بکنیم، این باید ضدّ ارزش شمرده بشود.

 از کالاهای وارداتی، همین‌طور که عرض کردیم، به‌طور معقول جلوگیری بشود. من طرف‌دار افراط در این قضایا نیستم؛ طرف‌دار حکمت و تدبیر در این قضایا هستم. نمیگویم دروازه‌ها را [ببندید]؛ نه، مراقبت کنید؛ ببینید چه چیزی باید وارد بشود، وارد کنید و چه چیزی نباید وارد بشود، وارد نکنید. من نمیدانم این قضیّه‌ی واردات خودروهای آمریکایی چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضی‌ها میگویند. خودروهای آمریکایی را خود آمریکایی‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایی‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ی خودروسازی رو به ورشکستگی آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!(۵) جلوی اینها بایستی به‌طور جدّی ایستاد. چه کسی بِایستد؟ خود مسئولین، خود وزرای محترم. من میدانم که افرادی هستند، از پشت فشار می‌آورند -منفعت دارند، سود دارند، [لذا] فشار می‌آورند- جلوی این فشارها بِایستند، قبول نکنند. من نمیدانم اینکه میگویند واردات لوازم آرایشی در کشور چند میلیارد دلار است، راست است یا نه؟ من تحقیق نکرده‌ام، شما هم گمان نمیکنم خیلی تحقیق کرده باشید؛ اگر راست باشد بد است. [واردات‌] لوازم آرایشی، چند میلیارد [دلار]! آن‌هم در کشور ما که حالا این‌همه موانع و اشکالات برایش درست میکنند؛ برای اینکه فرض کنید فلان خانواده‌ی پول‌دارِ نوکیسه‌ی تازه‌به‌دنیارسیده دلشان میخواهد این را داشته باشند. شنیده‌ام بعضی‌هایش هم ناسالم است. [در مقابل] اینها بِایستند، مقاومت کنند و نگذارند.

در مبارزه‌ی با قاچاق جدّی عمل کنید. مراد من از قاچاق، فلان کوله‌بَرِ ضعیفِ بلوچستانی نیست که میرود آن‌طرف یک چیزی را برمیدارد روی کول خودش می‌آورد این‌طرف؛ اینها که چیزی نیست، اینها اهمّیّتی ندارد؛ با آنها مبارزه هم نشود اشکالی ندارد. من قاچاقهای سازمان‌یافته‌ی بزرگ را میگویم؛ ده‌ها کانتینر یا صدها کانتینر اجناس گوناگون قاچاق وارد کشور بشود؟ خب، باید برویم برخورد کنیم با اینها؛ ما دولتیم، ما قدرت داریم، ما میتوانیم؛ به‌طور جدّی با اینها برخورد کنیم. چند مرتبه که برخورد جدّی بشود، یا جلویش گرفته خواهد شد یا لااقل بسیار کاهش خواهد یافت.

هرجا کم می‌آورند میگویند فنّاوری تولیدِ داخلی عقب‌افتاده است؛ خب ما این‌همه ذهن فعّال در کشور داریم، ذهنی که میتواند یک موشک درست کند که این موشک دو هزار کیلومتر طی میکند و با کمتر از ده متر خطا به هدف میرسد؛ این چیز کوچکی است؟(۶) (بنده [فقط] خواستم مثال بزنم؛ حالا اسم موشک آمد و جوانها به هیجان آمدند.) من میگویم آن مغزی که میتواند یک چنین موشکی را تولید بکند که دشمنان ما اعتراف میکنند به اهمّیّت این کار، آیا این مغز نمیتواند خودرویی را که فرض بفرمایید مصرفش سیزده لیتر در صد کیلومتر است، برساند به پنج لیتر در صد کیلومتر؟ نمیتواند بکند؟ این مغز عاجز است از این کار؟ چرا به جوانها مراجعه نمیکنید؟ چرا به این ذهنهای خلّاق مراجعه نمیکنید؟ چرا از اینها کمک نمیگیرید؟

اینجا در همین حسینیّه برای من نمایشگاه گذاشتند، بنده آمدم بازدید کردم؛ یک عدّه پسربچّه -جوانهای دبیرستانی- اینجا جمع بودند، کار کرده بودند. من آمدم گفتم شماها چه کار میکنید، این گفت من این را تولید کرده‌ام، آن گفت آن را من تولید کرده‌ام؛ جوان دبیرستانی! خب ذهن ما این‌جور است، سرمایه‌ی انسانی ما این است؛ چرا از این سرمایه‌ی انسانی استفاده نکنیم و برویم سراغ خودروی خارجی برای اینکه فنّاوری پیشرفته‌ای دارد؟ خب این فنّاوری پیشرفته را در داخل به وجود بیاوریم. من مثالهای زیادی دارم که نمیخواهم بگویم و نمیشود گفت، بعضی از اینها محرمانه است؛ اگر شما میدانستید که جوانهای ما کجاها و در چه عرصه‌هایی چه کارهای بزرگی انجام داده‌اند، واقعاً تعجّب میکردید؛ ما ازاین‌قبیل فراوان داریم و اطّلاعات بنده در این زمینه خیلی زیاد است؛ از اینها استفاده کنیم. اینکه [بگوییم‌] ما فنّاوری عقب‌افتاده داریم، بهانه‌ای برای واردات نمیشود.

گاهی از دور (:آمریکایی ها) گلایه میکنند که چرا نسبت به ما بدبینید. خب می‌بینیم چیزهایی را که باید بدبین باشیم؛ نمیشود چشم خودمان را ببندیم. الان در معاملات بانکی کشور ما اختلال وجود دارد که این را همه‌ی مسئولین دارند میگویند. ارتباطات و معاملاتِ متوقّف به مبادلات بانکی، الان اینجا با کندی و با زحمت انجام میگیرد؛ چرا؟ میگویند بانک‌های بزرگ دنیا حاضر نیستند. خب چرا حاضر نیستند؟ مگر مرض دارند؟ بانک برای این به وجود آمده که تعامل ایجاد کند. فلان بانک معروف و بزرگ دنیا چرا نخواهد با بازار هشتاد میلیونی یک کشوری با این‌همه ثروت معامله کند؟ یک مانعی وجود دارد؛ این مانع کیست؟ آمریکا. با کم‌وزیادش، بنده صد بار گفته‌ام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود.

 ما ۳۷ یا ۳۸ سال است که این دشمن را داشتیم و پیشرفت کردیم. من عرض میکنم [اگر] این دشمنی تا صد سال دیگر هم باقی بماند، به کوری چشم آنها ما تا صد سال دیگر مرتّب پیشرفت خواهیم کرد. آمریکا دشمن است؛ چه ما به رو بیاوریم چه نیاوریم دشمن است؛ چه بنده‌ی حقیر در سخنرانی بگویم آمریکا دشمن است، چه نگویم...

 

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

بیایید چند سال به عقب باز گردیم تا ببینیم کجای کاریم!

آن موقع رهبری اجازه ی نرمش قهرمانانه دادند. دولت اینطور برداشت کرد که: برویم دم کدخدا را ببینیم و او را راضی کنیم!

آخر هم دیدید که نتیجه نگرفتیم!

اما ادعا این است که هنوز به آخر بازی نرسیده ایم و رهبری کار خودش را می کند.

قبل از توضیح ادعا بیایید کمی در مورد نرمش قهمرمانانه فکر کنیم. رهبری توضیح دادند: مثل نرمشی که یک کشتی گیر انجام می دهد تا فرصتی پیدا کند و از رقیب مچ گیری کند.

با کمی فکر به خصوصیات نرمیش قهرمانانه  پی می بریم.

 

1. نرمش قهرمانانه وسط مسابقه و پیکار است و نباید مسابقه را فراموش کرد! هدف برد برد نیست، بلکه هدف برد باخت است!

2. نرمش قهرمانانه یک تاکتیک است و نه یک استراتژی! این نرمش هدف نیست و بلکه ابزاری برای پیروزی است!

3. نرمش قهرمانانه بستر سازی برای حمله است و وقفه ای است که بعد از آن حمله اتفاق می افتد!

4. دشمن نباید احساس فریب از شما بکند، نباید فکر شما را بخواند، بلکه باید فیلم را خیلی طبیعی بازی کرد!

 

با این معیار وقتی همه چیز را به دشمن بدهیم تا برود، آیا اسم آن نرمش قهرمانانه است؟

 

به نظر می رسد شاید نرمش قهرمانانه ی دیگری در حال تحقّق باشد که ما باید به آن توجه کامل داشته باشیم.

رهبری هدف از مذاکرات را- اگر تحریم ها رفع نشود- کسب تجربه ذکر کردند.

بعد از این کسب تجربه و بعد از این که فهمیدیم آمریکا سرمان کلاه گذاشته و قابل اعتماد نیست، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

خشم مقدّس!

شناخت چهره ی استکبار و خشم عمومی مردم، که نتیجه ی آن آمادگی برای حمله است!

به مرجله ی حمله نزدیک می شویم...

خودتان را برای حمله آماده کنید...

برخی سخنان رهبری:

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

ایشان در بخشی از نامه خود ضمن تقدیر و تشکر از تیم مذاکره کننده و منتقدان نوشتند: «این مجموعه‌ی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسأله‌ئی که گمان می‌رود از جمله‌ی مسائل به یاد ماندنی و عبرت‌آموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایه‌ی خرسندی است.»

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
فروردين

 

رهبر انقلاب:

وقتی که از آبرو ترسیدیم ، از پول ترسیدیم، بخاطر خانواده و دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی ، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، معلوم است 10 نفر مثل حسین هم که بیایند، همه شهید خواهند شد.

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

گوش دادن به سخنان رهبری در حرم رهبری را بر خودتان واجب کنید. این سخنان نقشه راه سال هستند.

به جز آنچه در پست قبل آوردیم، برخی بخشهای مهم که همه ی ما باید آویزه ی گوشمان کنیم اینها هستند:

در همین توافق اخیر هسته‌ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همین‌جور بود؛ وزیر خارجه‌ی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم... این یک دوراهی است که طبق سیاستهای آمریکا که میخواهند در ذهن ملّت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه‌ی اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمّل کنیم.

 

یک دوراهی‌ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به‌وسیله‌ی اقتصاد مقاومتی. برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الی‌غیرذلک بایستی به‌وجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند.

...شما وقتی در مقابل دشمن، درحالی‌که میتوانید ایستادگی کنید -که بعداً عرض خواهم کرد- عقب‌نشینی کردید، دشمن جلو می‌آید -دشمن متوقّف نمیشود- و کم‌کم کار را به اینجا میرسانند که اینکه شما میگویید دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و قوّه‌ی قضائیه باید برطبقِ احکام اسلام و شریعت اسلامی باشد، اینها برخلاف آزادی است و لیبرالیسم اینها را قبول ندارد؛

...آنچه در این تحلیل مفقود است و نادیده گرفته شده است، چند مطلب است که من به یکی از آنها اشاره میکنم و آن این است که در همین توافقی هم که ما با آمریکایی‌ها در قضیه‌ی پنج بعلاوه‌ی یک و مسئله‌ی هسته‌ای کردیم، آمریکایی‌ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. بله، به تعبیر وزیر خارجه‌ی محترم ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا از راه‌های انحرافی متعدّد، جلوی تحقّق مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند.

 

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر -هفت هشت ماه دیگر- شروع خواهد شد و تا نُه ماه دیگر این دولت فعلی آمریکا عوض خواهد شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که این دولتی که بعداً به‌وجود خواهد آمد، همین تعهّدات اندکی را هم که این دولت [فعلی] کرده است عمل بکند. الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی‌های انتخاباتی‌شان مسابقه گذاشته‌اند در بدگویی به ایران؛

 

یکی از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحریم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحریم ضربه میبیند؛ متأسّفانه خود ما هم این برداشت را در او تقویت کردیم. یک جاهایی و در یک برهه‌ای دائم تحریم را بزرگ کردیم که آقا تحریم است، تحریم است، باید تحریم را برداریم، اگر تحریم باشد این‌جور به ما ضربه میخورد و مانند اینها؛ از آن‌طرف هم برداشتن تحریمها را باز تقویت کردیم، بزرگ کردیم، بزرگنمایی کردیم که اگر تحریمها برداشته بشود این اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتی که نیفتاد و اگر همین‌جور هم پیش برویم نخواهد افتاد.

 

دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّه‌مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند.

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
فروردين

ای کاش این آقا شعار می داد و عمل نمی کرد.

اسمش را می‌گذاشتیم پوپولیسم!
اما وقتی شعار می دهد و خلاف حرف و وعده ی خودش عمل می کند اسمش چه می شود؟؟؟

 

حالا رهبر هم با همه ی سعه ی صدر صدایش درآمده! نوبت همدلی و همزبانی رد شده! وقت مطالبه کردن رسیده! «اینقدر با شعار دادن برای خودتان اعتبار خریدید و رأی جمع کردید؛ دیگر بس است! حالا وقت اقدام و عمل است... خودی نشان دهید قبل از اینکه برچسب خیانت به رویکردتان بچسبد!»
گندش در آمد از بس گفتید: «اقتصاد مقاومتی»، و عمل کردید: «اقتصاد واداده و متکی». دیگر این کلمه را بر زبان نیاورید که دارد گندش در می آید. هر وقت گفتید اقتصاد مقاومتی ما را هول برداشت که اینبار چه بر سر دارید!

دیگر نمی شود سرپوش زد و مخفی کرد کارهایی که به ضرر اقتصاد کردید و اسم اقتصاد مقاومتی روی آن گذاشتید.
در این چند مدت صراحتاً رهبری انتقاد خود را از این رویه اظهار کردند و انتقاد بزرگترشان این بود که: چرا اسم اقتصاد مقاومتی روی اینها می گذارید؟ چرا مردم را از این شعار مقدس دلسرد میکنید؟ چرا ناکارآمدی خودتان را به پای اقتصاد مقاومتی می نویسید...
فرمودند:

کارهایی هم دارد انجام میگیرد؛ منتها باید این کارها محسوس بشود، باید اینها دیده بشود. فعّالیّتهای دولتی -فرض کنید فلان معامله‌ای که در فلان‌جا انجام میگیرد- باید مشخّص بشود که این کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد؛ این را ما به مسئولین عزیزمان تذکّر دادیم که فلان‌جا شما دارید فلان‌چیز را میخرید یا فلان‌چیز را معامله میکنید، خیلی خب، در صحنه‌ی عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معامله در کجای این جدول عظیم قرار میگیرد؛ باید مشخّص بشود.

فرمودند: 

ما گفتیم اقدام و عمل. گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم.

و فرمودند:

توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود -خود مسئولین دولتی میگویند- که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه‌گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه‌چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی می‌آورد خطا است؛

وقتی‌که این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجه‌ی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بی‌مورد، صَرف کارهای بی‌جا، صرف اسرافها نشود؛

ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؛ از آنها بهره‌برداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینه‌ی نیروگاه‌سازی در کشور سرمایه‌گذاری خوبی کردیم؛ در زمینه‌ی پتروشیمی سرمایه‌گذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند.

 

اینجا یک سؤال مهم به ذهن می آید و آن اینکه:

آیا بندهای اقتصاد مقاومتی در ذهن روحانی هست؟ یا اینکه کلاً فراموش کرده است اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟!

***************

این کلیپ را گوش بدهید تا ببینید که تفسیر آنها از اقتصاد مقاومتی چیست!

دانلود کنید

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
فروردين

چند پست قبل گفتیم که مبارزه با جبهه ی نفاق سبک و سیاق متفاوتی دارد. گفتیم که منافق را فقط  یک چیز از دور خارج می کند و آن بصیرت مردم!

اگر چهره ی منافق نزد مردم منکشف نشده باشد خواهد توانست به نفاق و دو رویی خود ادامه دهد و مخفیانه هر کاری بکند، اگر مردم آن چهره ی پلید منافق را نبینند امام حسین هم به مذبح می رود و مردم هنوز یزید را خلیفه ی مسلمین حساب می کنند! اگر بصیرت نباشد حضرت زهرا باید خرج شود تا مردم چهره ی منافق را ببینند، امام حسن و امام حسین هزینه می شوند تا به قیمت خونشان چهره ی یک منافق را رو کنند.

برخی روایات آخر الزمان نیز گویای این مطلب هستند که: فتنه های اخر الزمان برای این است که چهره ی منافقین فاش شود و از دور خارج شوند.

رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : لا تکرهوا الفتنة فی آخر الزمان ، فإنها تبیر المنافقین.
- الإمام الصادق ( علیه السلام ) : تمنوا الفتنة ففیها هلاک الجبابرة وطهارة الأرض من الفسقة.

گفتیم که رسول خدا نیز از مردم گلایه داشت که چرا در مورد منافقین موضع گیری مناسبی ندارند و نفاق آنها را درک نکرده اند!فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَینِ (نساء 88)

دیگر چکار باید بکنند تا نفاق آنها را باور کنیم؟!

مثلاً این که بایستیم و بایستیم تا بنی صدر مملکت را به باد بدهد، بعد مجلس بیاید و رأی به عدم کفایت او بدهد، اسم این را بصیرت نمی گذارند، زودتر از این می شد چهره ی بنی صدر را افشا کرد. همین مجلس هم در مورد بنی صدر دو دل و مردّد بود و برخی از او همچنان دفاع می کردند. 

دیگر چه کار باید با ما بکنند تا آنها را از دور خارج کنیم؟

وقتش نشده که هاشمی از دور خارج شود؟ حتماً باید مملکت را به باد بدهد تا نفاق او را باور کنیم؟

تعابیر رهبری صریح تر و بی پرده تر از دیروز شده، اما همچنان مردم دو دل و دو دسته اند و یکصدا نمی خواهند جبهه ی نفاق را از دور خارج کنند.

ماهواره ها از لیست هاشمی حمایت کردند؛ شورای نگهبان را هرچه توانست تخریب کرد و از جانب رهبری هم جواب گرفت؛ حالا هم برای ریاست خبرگان و خرابکاری های بعد از آن خیز برداشته. باز هم ما مردّد و دو دل هستیم.

چرا هزینه ی از دور خارج شدن منافقین را بر خودمان سنگین می کنیم؟

در این مدت رهبری بارها کلمه ی خیانت و نفوذ را به کار برده و ما اصلاً به روی خودمان نمی آوریم که شاید نفوذ در همین نزدیکی ها باشد...

بیدار شویم... دارد دیر می شود...

 

قبل از این هاشمی در سال 88 خودش را نشان داد و لو رفت و حذف شد؛ قبل از آن هم در سال 84 وقتی رأی نیاورد حذف شده بود.

ما چرا اصرار داریم مهره ی سوخته را از زباله دان بیرون بکشیم و دوباره احیاء کنیم؟

  • مهدی جهانشاهی
۲۱
اسفند

سخنرانی أخیر رهبر بزرگوار در جمع خبرگان نشان داد که اوضاع چندان هم به وفق مراد ایشان نیست و به دغدغه های ایشان کاملاً بی اهمیتی می شود! (قابل توجه آنهایی که همه ی مشکلات را متوجه رهبری می دانند).

کاملاً مشهود است که لحن حضرت آقا صریح تر شده و جدیداً بی پرده تر صحبت می کنند.

این بخشهای سخنرانی را با کمی توضیح از ما، ملاحظه کنید:

 

توجّه بشود در ایّام فاطمیّه، به‌مناسبت ذکر مناقب آن بزرگوار، ذکر شهادت آن بزرگوار، مسائل اختلاف‌افکن مطرح نشود. امروز جزو اولویّتهای اصلی جامعه‌ی روحانیّت این است که نگذارند کاری را که آمریکا دارد با زحمت انجام میدهد، صهیونیست‌ها دارند با زحمت انجام میدهند، ما به‌سهولت این کار را برای آنها انجام بدهیم؛

ظاهراً تعریض به برخی مراجع حاضر باشد که گفتند: وحدت بین ظلمت و نور ممکن نیست!

 مرحوم آقای خزعلی (رضوان الله تعالی علیه) امتحانی از نوع دیگر و بسیار دشوار را دادند؛ ...  آنجایی‌که بحث نزدیکان و منتسبان بود، با کمال صراحت، با کمال شجاعت [ایستادند]

تعریض به هاشمی که وقتی پسرش به زندان افتاد، پشتش را گرفت و به رأی دادگاه تمکین نکرد.

بعضی هستند که مجلس خبرگان از حضور آنها بهره‌مند میشود، نه آنها از حضور در مجلس خبرگان. امثال جناب آقای یزدی یا جناب آقای مصباح، کسانی هستند که وقتی در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، مجلس وزانت بیشتری پیدا میکند. نبودن اینها در مجلس خبرگان، به اینها هیچ‌گونه ضرری نمیزند. بله، برای مجلس خبرگان نبودن اینها خسارت است.

تعریض به تهرانی ها که به این دو بزرگوار رأی ندادند.

و تعریض به مجلس خبرگان که خلأ بزرگان در آن احساس می شود.

شنیده شده که «آقا، خیانت میکنند؛ اسم فلانی را می‌آورند، رأی فلانی را به جایش در می‌آورند»؛ از این حرفها شنیده‌اید؛ مرتّباً یک عدّه‌ای بیرون گفته‌اند و یک عدّه‌ای هم در داخل آنها را بازگو کرده‌اند و همان حرفها را در داخل کشور تکرار کرده‌اند... این نشان داد بی‌اعتباری حرف کسانی را و اقدام کسانی را که یک وقتی یک انتخاباتی مثل سال ۸۸ را نامعتبر دانستند و آن فتنه‌ی مضر و مُهیب را برای کشور به‌وجود آوردند؛ به‌خاطر اینکه متّهم کردند کشور را به اینکه انتخابات انتخابات ناسالمی است؛ نه، انتخابات سالم بود؛ هم امروز سالم بود، هم دوره‌های قبل سالم بود، هم سال ۸۸ سالم بود، هم سال ۸۴ سالم بود؛

بدون شرح

یک نکته‌ی دیگری که باز در این انتخابات واضح شد و بسیار خودش را نشان داد، رفتار کاملاً نجیبانه‌ی کسانی بود که رأی نیاوردند. اگر آن کسانی که رأی نیاورده‌اند، بنا میکردند اعتراض کردن و دعوا کردن و شِکوه و گلایه کردن و در بلندگوها حرف زدن، وضع آرام نمیماند ... برخلاف رفتار نانجیبانه‌ی کسانی که در سال ۸۸ عمل کردند که چون رأی نیاوردند، دعوا راه انداختند، مردم را به خیابانها کشاندند، کار را به زدوخورد کشاندند، برای کشور هزینه درست کردند، دشمن را جری کردند، طمع دشمن را برانگیختند؛

یعنی ما هم اگر می خواستیم می توانستیم از این کارها بکنیم و بهانه ی کافی هم برای زیر سؤال بردن انتخابات داشتیم.

بعضی - باید گفت به تبعیّت ناخواسته و نادانسته از دشمن - برخی از اشکالات را متوجّه میکنند به شورای نگهبان؛ بنده حقیقتاً گله دارم از این‌گونه افراد. شورای نگهبان کار خودش را با جدّیّت، با زحمت فراوان، با تلاش انجام داد. شما هم جای شورای نگهبان باشید، غیر از این عمل نخواهید کرد... لجن‌پراکنی کردن علیه شورای نگهبان حقیقتاً یک کار غیر اسلامی، غیر شرعی، غیر قانونی و غیر انقلابی است.

تعریض به شخص آقای هاشمی که دست راست رهبری نشسته بود. قبل از انتخابات رو به شورای نگهبان گفت: شما خودتان مشروعیتتان را از کجا آورده اید...!

بنده از برادران عزیزمان در دولت درخواست کردم که یک قرارگاه اقتصاد مقاومتی تشکیل بدهند؛ فرماندهی برایش بگذارند... قرارگاه لازم دارد، قرارگاه هم فرمانده لازم دارد. ما پیشنهاد هم کردیم، قبول هم کردند، کارهایی هم دارد انجام میگیرد؛ منتها باید این کارها محسوس بشود، باید اینها دیده بشود. فعّالیّتهای دولتی - فرض کنید فلان معامله‌ای که در فلان‌جا انجام میگیرد - باید مشخّص بشود که این کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد؛ این را ما به مسئولین عزیزمان تذکّر دادیم که فلان‌جا شما دارید فلان‌چیز را میخرید یا فلان‌چیز را معامله میکنید، خیلی خب، در صحنه‌ی عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معامله در کجای این جدول عظیم قرار میگیرد؛ باید مشخّص بشود. یعنی معیار همه‌ی کارهای اقتصادی، فعّالیّتهای اقتصادی ما بایستی برنامه‌ی عظیم و همه‌جانبه‌ی اقتصاد مقاومتی باشد.

تعریضی واضح به دولت که کارهای شما هیچ همخوانی با روح اقتصاد مقاومتی ندارد و فقط شعار می دهید که: داریم اقتصاد مقاومتی را اجرا می کنیم... قرارگاه تشکیل داده ایم و ... چندی پیش رئیس جمهور در جواب خبرنگار یزدی که پرسید برای اقتصاد مقاومتی چکار کرده اید؟ جواب داد: قرارگاه تشکیل داده ایم!

 بنده حدود چهارده پانزده سال قبل از این، مسئله‌ی علم را و عبور از مرزهای موجود علم را و ابتکار علمی را مطرح کردم؛ یک عدّه‌ای گفتند نمیشود؛ بعضی‌ها آمدند در تلویزیون گفتند نمیشود. امروز ملاحظه میکنید که شده؛ همه اعتراف میکنند که شده. سرعت پیشرفت کشور از متوسّط سرعت پیشرفت علمی دنیا چندین برابر بیشتر بود؛ ... [این سرعت] بیشتر بود و الان کم شده؛ این کم شدن را هم من هشدار دادم [امّا] یک عدّه‌ای اعتراض کردند. امروز یا دیروز در خبرها خواندم که وزیر علوم گفته که سرعت پیشرفت علمی کم شده؛ ببینید! این را ما شاید حدود شش هفت ماه قبل از این در صحبتمان گفتیم، 

این هم ضعف دیگر دولت نسبت به دولت قبل است که آن را حاشا می کردند و حالا خودشان اعتراف کرده اند.

ما از لحاظ فرهنگی باید کشور را، ملّت را و جوانان را مصون‌سازی کنیم؛ این برنامه‌ریزی میخواهد. این هدف را اوّل باید قبول کنیم و به آن اعتقاد پیدا کنیم، بعد که اعتقاد پیدا کردیم برویم برنامه‌ریزی کنیم برای این کار

تعریض به رئیس جمهور که قبلاً گفته اصلاً این کار ربطی به دولت ندارد!

با اینکه ایشان یک روحانی هستند اما اصلاً اعتقادی به فرهنگ ندارند!

مراد ما از پیشرفت، پیشرفت صوری نیست، پیشرفت حقیقی است. پیشرفت صوری این است که یک رونق ظاهری به اقتصاد بدهیم، یک مقداری جنس وارد کنیم و زرق‌وبرقی بدهیم؛ ... پیشرفت واقعی این است. دیروز شنیدم که این فرمانده محترم سپاه(۸) که در تلویزیون راجع به این موشکها و مانند اینها صحبت میکرده، گفته است که اگر تمام اطراف کشور ما را هم حصار بکشند که هیچ‌چیزی وارد نشود و هیچ‌چیزی خارج نشود، ما در ساخت این موشکها دچار مشکل نمیشویم؛ 

یعنی از سپاه یاد بگیرید و اینقدر ریاکاری کنید.

این همه واردات پدر کشور را در آورده!

مسئولان آماج این نفوذند؛ برای چه؟ هدف چیست؟ هدف این است که محاسبات مسئولان را عوض کنند و تغییر بدهند؛ یعنی مسئول جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که با ملاحظه‌ی هزینه و فایده احساس کند که باید این اقدام را بکند، این اقدام را نکند؛ نفوذ برای این است به این نتیجه برسد که فلان رابطه را قطع کند، فلان رابطه را ایجاد کند؛ نفوذ برای این است که این محاسبات در ذهن مسئولین عوض بشود. آن‌وقت، وقتی نتیجه این بشود که فکر مسئولین و اراده‌ی مسئولین در مشت دشمن قرار بگیرد، دیگر لازم نیست دشمن بیاید دخالت مستقیم بکند؛ نه، مسئول کشور همان تصمیمی را میگیرد که او میخواهد. وقتی محاسبه‌ی این حقیر عوض شد، تصمیمی را میگیرم که او میخواهد؛ من همان کاری را که او میخواهد مفت و مجّانی انجام میدهم؛

رابطه با سوریه و یمن را قطع کنیم، رابطه با آمریکا را ایجاد کنیم.

رویکرد دولت همین بوده و این قابل مشاهده است. مدافعان حرم که از سوریه بر می گردند می گویند: از وقتی که دولت کمک به سوریه را قطع کرده وضع تغذیه در آنجا سرسام آور شده.

[میخواهند] باور به استقلال را عوض کنند. بعضی‌ها البتّه ناشیگری میکنند؛ می‌بینیم گاهی اوقات در بعضی از مطبوعات، صریحاً استقلال کشور را یک امر قدیمی و کهنه‌شده میدانند و میگویند امروز دیگر استقلال کشورها مطرح نیست. یعنی چه؟ ... نفوذ یعنی این. البتّه این کاری است که دارد انجام میگیرد.

حرفهایی که از مشاورین دولت بارها شنیده ایم.

من میبینم بعضی از برادران ما گاهی اوقات میگویند که ما باید با همه‌ی دنیا رابطه داشته باشیم؛ خب بله، با همه‌ی دنیا - البتّه منهای آمریکا و رژیم صهیونیستی - باید رابطه داشته باشیم؛ ما مشکلی نداریم. اوّلاً همه‌ی دنیا فقط اروپا و فقط غرب نیست؛ در همین حدود چهار سال قبل از این و در همین شهر تهران، مگر اجلاسی تشکیل نشد که بیش از ۱۳۰ یا ۱۴۰ کشور در آن شرکت کردند؟ 

سخنان اخیر رئیس جمهور که این حرفها را تکرار کرد.

با اروپا هم ما مشکلی نداریم، اروپایی‌ها با ما مشکل ایجاد کرده‌اند. بنده به یکی از این رؤسای اروپایی‌که اخیراً اینجا آمده بود گفتم که اروپا باید خودش را از تبعیّت آمریکا در سیاستهایش نجات بدهد. اروپایی‌ها تبعیّت از سیاست آمریکا کردند؛ او ما را تحریم کرد، اینها هم تبعیّت کردند؛ او علیه ما تبلیغات کرد، اینها هم تبعیّت کردند. خب، ما چه کار کنیم؟ در قضایای مختلف، اروپایی‌ها بودند که ابتدای به دشمنی کردند. سر قضیّه‌ی آن قهوه‌خانه‌ی میکونوس، رئیس‌جمهور وقت ما را متّهم کردند و به دادگاه میخواستند بکشانند؛ اسمش را به‌عنوان متّهم در دادگاه مطرح کردند! خب چه‌کار کنیم ما با اینها؟ برویم التماس کنیم؟ برویم بگوییم آقا با ما بهتر از این باشید؟ ما کاری نکردیم با اینها؛ اینها هستند که دشمنی میکنند. اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و با اقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، خواهند بلعید

تعریض به اروپا که حالا فکر کنید اینها آدم های علیه السلامی هستند. جرم اینها کمتر از آمریکا نیست!

اگر کشور ایران اسلامی قوی باشد و غنی باشد، همان کسانی که امروز دارند شاخ‌وشانه میکشند، همینها می‌آیند پشت دروازه‌ی ما می‌ایستند و منّت‌کشی میکنند. البتّه تا الان اتّفاق نیفتاده؛ این رفت‌وآمدهایی که الان هست، هیچ معنای مثبتی تاکنون برای ما نداشته؛ حالا در آینده ممکن است داشته باشد - نمیدانم - امّا تا الان این رفت‌وآمدهایی که وجود داشته، هیچ اثری [نداشته]. این را هم من باز به یکی دیگر از این آقایان رؤسایی که همین چندی پیش اینجا آمده بودند - آقای دکتر روحانی هم حضور داشتند - گفتم که باید روی زمین معلوم باشد؛ روی کاغذ فایده‌ای ندارد که بنشینید مذاکره کنید، تفاهم کنید سر یک چیزهایی که بعد هم تحقّق پیدا نکند و مشروطش کنید به موافقت فلان‌جا،

زیر سؤال بردن رفت و آمدهای تجاری که در یک سال أخیر باب شده و تعریضی به کشورهایی که اعلام آمادگی برای حضور می کنند ولی در عمل هیچ چیز از آنها دیده نمیشود.

 

  • مهدی جهانشاهی
۳۰
بهمن

طبق دو آیه از قرآن هر امتی انقضایی دارد. آیه این است: لکلّ أمّة أحل (اعراف 34 و یونس 49)

دیر یا زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. هر امتی روزی سلسله از هم می گستراند و به پایان عمرش می رسد.

قلدرترین حکومتها سپری شدند و به پایان رسیدند و امروز از آنها خبری نیست! حکام عادل و حکام جائر همه و همه به انقضای خود رسیده اند و این چیز واضحی است.

حتی امت پیامبران الهی هم ماندگار نبودند و بر اثر گرایش مردم به سستی بنیان گسیختند. قوم حضرت موسی و عیسی به آخر خط رسیدند و جای خود را به اقوام آینده دادند، بعضی از آنها اتفاقاً گرفتار عاقبت شومی شدند...

امت حضرت سلیمان با تمام سیطره ای که در عوالم داشتند، اما حکومت را واگذار کردند...

امت پیامبر هم از این قاعده استثنا نبودند و قرآن کریم در زمان حضور پیامبر اسلام، خطاب به مسلمین هشدار می دهد که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم. این آیه خیلی برای ما مهم است و می خواهیم آن را با امروز خودمان مقایسه بکنیم.

آیه این است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ (مائده 54)

همچنین این آیه ی شریفه که دلالت بر انقضای امت پیامبر می کند:

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ 

این آیات به اصحاب پیامبر خاتم هم هشدار می دهد که: شما با خدا پارتی ندارید و استثنا نیستید! اگر شما هم از مسیر خارج شوید، شما را می بریم و در آینده ی دور کسانی را سر کار می آوریم که در مسیر باشند. اینها قومی هستند که خدا اعلام می کند من آنها را دوست دارم و آنها هم من را دوست دارند.

اما این قوم جایگذین چند خصوصیت ویژه دارند که ضمانت بخش ماندگاری آنها است. یعنی: آن خصوصیاتی که از دست دادن آنها باعث می شود انقضای یک امت معلوم شود و خداوند به فکر جایگذین باشد، اینها هستند:

1. در مقابل مؤمنین ذلیل و خاضع باشند (یعنی به فکر مؤمنین و مستضعفین باشند).

2. در مقابل کافرین و دشمنان سرسخت باشند و برخورد عزّتمندانه داشته باشند (یعنی استکبار ستیزی).

3. مجاهدت و تلاش در راه خدا بدون ترس و واهمه (یعنی انقلابی بودن و بی پروا بودن).

عجیب اینجاست که خداوند همین اصحاب پیامبر را در مقطعی از زمان به واجد بودن این خصوصیات ستوده است، اما اینجا به خاطر نداشتن آنها تهدید می کند که شما را می برم و بهتر از شما را می آورم! (رجوع به آیه ی شریفه: فتح 29 مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ).

این یعنی سنت خدا بر این است که هر قومی را تا زمانی که انقلابی و اهل دشمن ستیزی باشند، سرپا نگه دارد. اما به محض اینکه این رویه را کنار بگذارند، خدا هم آن قوم را کنار بگذارد و دست تأییدات خود را از سر آنها رفع کند.

با این توضیح به زمانه ی خودمان می آییم. حالا رابطه ی بین دو کلام رهبری مشخص می شود.

1. دو تهدید رهبری به ملت ما که نشان می دهد خطر نزدیک است و مردم نباید حیاط امنی برای خود در نظر بگیرند! (عبارت ملت ایران سیلی خواهد خود، در 14 خرداد، و عبارت ملت ایران را بدبخت خواهند کرد، در 28 بهمن)

2. تأکیدهای بیشمار رهبری نسبت به استکبار ستیزی و روی کار آوردن کسانی که مرزبندی شفافی با دشمن دارند.

این کلام رهبری را طبق آن ایه ی شریف اینطور معنا می کنیم: اگر ملت ایران استکبار ستیزی را کنار بگذارند، نصرت و کمک خدا را از دست خواهند داد و گرفتار خطرهای بیشماری که از چپ و راست آنها را تهدید می کند، می شوند. این یک نشانه است و یک چیز را به خوبی نشان می دهد؛ آن هم اینکه: قومی که از ستیز و دشمنی با دشمنان خدا خسته شده است، تاریخ انقضایش رسیده است.

اما رهبر بزرگوار چرا این خطر را در حق مردم ایران نزدیک می بیند؟ چرا با این لحن نامتعارف مردم را تهدید می کند و هشدار می دهد

چون یک بار مردم ما اشتباه کرده اند و دولتی را سر کار آورده اند که شعار او دوستی با کلّ دنیا و کنار گذاشتن دشمنی ها بوده است! شاید معنای این رأی این بوده که مردم ما از ستیز با دشمن خسته شده اند و به فکر شکمهایشان افتاده اند.

همین کافی است که خداوند انقضای این امت را اعلام کند.

اما از آنجایی که دولت آقای روحانی با حد اقل رأی روی کار آمده است، لذا خداوند یک فرصت دوباره هم برای جبران به مردم می دهد: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ (اعراف 201)پرهیزگاران هنگامى که گرفتار مسّ شیطان شوند، زود متذکر می شوند (و حواس خود را جمع می کنند) و ناگهان بینا مى‏گردند.

این فرصت دوباره همان انتخابات پیش رو است که در آن باید مردم عملاً اثبات کنند که: دشمن را می شناسند و دشمن شناسان را هم می شناسند و فقط و فقط به دشمن شناسانی رأی می دهند که با دشمن زاویه ی شدیدی دارند.

 

*******

امروز به حمد الله کشور ما در اوج قدرت است و از این حیث ترسی بر این کشور نیست. ترسی که هست فقط ترس موریانه ای است که رهبر به آن اشاره کردند! یعنی خطری که ما را تهدید می کند این است که از درون بپوسیم و بی خاصیت شویم. خطر خطر نفوذ است و این قطعه های نفوذ اگر به دست خود مردم کامل شود، دیگر نمی شود کاری کرد و کار از کار می گذرد.

رهبری هم نقطه ی مقابل نفوذی ها را نمایندگانی معرفی می کند که استکبار ستیزی آنها کامل باشد. 

شعار ولایت پذیری و حمایت از رهبری ملاک نیست! امروز همه دارند از این شعارها می دهند. شعار طرفداری از بیت امام ملاک نیست! آنچه که مهم است این است که این خط قرمزها را در عمل پیاده کنند و به اثبات برسانند.

خطر نفوذ نرم این است که: آمریکا نتوانست مستقماً ما را لیبرال کند، و حالا به فکر آن افتاده که اوّل اعتدال گرا کند تا بعد بتواند قدم به قدم ما را از آن خط قرمزها جدا کند و اهداف خودش را به اجرا برساند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
بهمن

در آستانه انتخابات رهبر بزرگوار وضعیت کنونی را بسیار حساس معرفی می کنند و با لحن خاصی هشدارهایی بیان می فرمایند:

بنده از گفتن حقیقت خسته و ملول نخواهم شد.

(یعنی دائم من دارم می گویم و دائم مردم و مسؤولین دارند بی توجهی می کنند!)

دشمن درصدد آن است که افکار عمومی ما را از اهداف خود و نیّات پلید خود غافل نگه دارد؛ برنامه‌هایی را میچینند، قطعات جداگانه‌ای را در جاهای مختلف تدارک می‌بینند تا این قطعات را به هم وصل کنند، آن‌وقت آن نقشه و توطئه‌ی اصلی آنها تحقّق پیدا کند؛ ما باید نگذاریم. چه کسی باید نگذارد؟ ملّت. کشور مال شما است، کشور مال ملّت است، صاحب کشور، ملّت عزیز ما است؛ او باید نگذارد؛

(اولاً قطعات پازل را رهبری می بینند اما ما به آن توجه نداریم. برخی از قطعات این پازل را در عبارات بعد معرفی می کنند.

ثانیاً: در وضعیت کنونی حساسیت کار به جایی رسیده که شورای نگهبان یا دستگاههای امنیتی و قضایی و یا مثلاً مسؤولین دولتی هیچکدام نمی توانند خطر را از سر ملت رفع کنند (و حتی شاید برخی از آنها جزو پازل دشمن باشند!). کار به جایی رسیده که فقط یک گروه توانایی رفع تهدیدها را دارند، و آن هم خود مردم هستند. از هر گروه دیگری رهبری قطع امید کرده اند و اگر خود مردم هشیار نباشند، آن اتفاقی که نباید بیفتد خواهد افتاد!)

میدانند که سعی آنها برای متوقّف کردن انتخابات کشور به جایی نخواهد رسید، لذا میخواهند اِعمال نفوذ کنند در انتخابات...

(یعنی با وجود تمام رد صلاحیتهایی که شده اما باز مهره های نفوذی در همین افراد تأیید صلاحیت شده باقی هستند و می توانند خطر آفرینی کنند. پیش از این رهبری در مورد نفوذ دشمن در بدنه ی دولت هشدار داده بودند، اما نفوذ دشمن در مجلس از آن هم مهم تر است، چون مجلس کارآمد می تواند مانع دستگاههای نفوذی دولتی شود و با نظارتهای خود نگذارد اهداف شوم نفوذی ها در قسمتهای دیگر حکومت، به کرسی بنشیند (انطور که مجلسیان مانع دلت بنی صدر از اعمال نفوذ بیشتر شدند). لذا رهبری در این سخنرانی شأن مجلس را ریل گذاری برای رویکردهای دولت عنوان کردند).

یکی از کارهایی که آنها امروز بجد دنبال میکنند این است که شورای نگهبان را تخریب کنند؛

(این یکی از آن مهره های دشمن است. اینهایی که شورای نگهبان را تخریب کردند دور از چشم هم نیستند و با یک جستجوی ساده در اینترنت لیست آنها معلوم می شود (کسانی همچون هاشمی و اطرافیان او از آقایون اصلاح طلب و کارگزاران که به خاطر دست داشتن در فتنه ی 88، سالها قبل از دور گردونه خارج شده اند).

اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافی‌گری باشد، ریل‌گذاری او در این جهتها خواهد بود؛ کشور را بدبخت خواهند کرد.

(این یک هشدار و زنگ خطر برای ملت است، یعنی وقتی دولت مرعوب آمریکا است، اگر مجلس هم همینطور باشد، قطعات پازل کامل خواهد شد و دشمن به راحتی خواهد توانست اهداف خود را پیاده کند. مردم ما یک بار در اتخاب رئیس جمهور تصمیم غلط گرفته اند و توقع می رود که دوباره این اشتباه را تکرار کنند. لذا مردم ما مستحق این تهدیدها و هشدارها هستند و سزاوار است که بیش از گذشته به عواقب انتخاب اشتباهشان آگاهی بخشی شوند.).

رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟... اینکه ما عرض میکنیم در انتخابات، مردم با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند، به‌خاطر این است؛ بدانند دشمن چه میخواهد؛ وقتی شما دانستی دشمن چه میخواهد، عکس او عمل میکنی؛

(این یک ملاک به روز و امروزی برای شناخت دلدادگان غرب است. وقتی رادیوی انگلیس اسم می برد و می گوید: به لیست هاشمی که این افراد هستند رأی بدهید، سرنخی از نفوذ کاملاً روشن می شود.

توجه کنید: خواسته ی رهبری این است که به افرادی که در این لیست هستند اصلاً رأی ندهیم! حتی اگر این افراد در دیگر لیستها هم حضور داشته باشند.

یک بار هم قبل از این، همین رسانه ها گفتند که به فلان رئیس جمهور رأی بدهید و مردم ما هم اتفاقاً این کار را کردند و حالا دارند تاوان آن اشتباه را پس می دهند).

همین دو روز قبل از این، مجدّداً بار دیگر یک مسئول آمریکایی گفت ما کاری میکنیم که سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران بزرگ دنیا جرئت نکنند بروند ایران سرمایه‌گذاری کنند. دشمنی را می‌بینید! آمریکا این است... دو سه روز قبل از این، یکی دیگرشان مجدّداً گفت ما کاری میکنیم که سرمایه‌گذارها جرئت نکنند بروند ایران سرمایه‌گذاری کنند. اینکه بنده ده بار گفتم به آمریکایی‌ها نمیشود اعتماد کرد، معنایش این است؛ اینکه میگوییم اینها غیر قابل اعتمادند، معنایش این است.

(این کلام تعریض های متعددی دارد که قابل توجه است.

اولاً این نمونه ای از آفات تعامل با دشمن است و رهبری الگو می دهند که مجلسیِ خوب کسی است که در حدی استکبار ستیز باشد که گرفتار این طعمه های دشمن نشود.

ثانیاً رهبری نوعی اعتراض به رویه ی دولت دارند که چرا مسیر اعتماد را پیش گرفته است.

ثالثاً رهبری پشت پا می زنند به تمام رفت و آمدهای اقتصادی صوری که در این چند ماهه بین ایران و کشورهای ابرقدرت صورت گرفته و دولت آنها را در بوق و کرنا کرده؛ و به یک معنا رهبری همه ی آنها را پوچ و بی مایه معرفی می کنند، یعنی همه چیز فیلم بوده است و با این رفت و آمدها قرار نیست گشایشی حاصل شود.

رابعاً: رهبری با این کار می خواهند حربه تبلیغاتی را از دست دولت و اعتدالیون بگیرند تا نتوانند با این وعده های پوچ و تهی از مردم اخاذی کنند و رأی ها را به سمت خود جلب کنند. یعنی مردم هواسشان باشد که اینهمه رفت و آمدهای اقتصادی قرار نیست ثمری داشته باشد و به امید این غوقاها گرفتار دغلکاری دولتی ها نشوید.

همین نشان می دهد که نفوذی های مجلسی که رهبری نسبت به آنها هشدار می دهند مرتبط به طیف دولتی هستند).

بعضی‌ها نگویند شما مدام آمریکا را وادار میکنید و تحریک میکنید؛ نه، آمریکا تحریک نمیخواهد، آمریکا دشمن است. آمریکا یک روز صاحب ایران بوده است، انقلاب آمده این [کشور] را از دستش بیرون آورده است؛ از پا نمیخواهد بنشیند تا وقتی‌که دوباره خودش را مسلّط بکند. آمریکا این است.

 

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
بهمن

در نگاه خیلی ها جمهوری اسلامی بدهکار است، چون نتوانست مردم را به آن آسایشی که قولش را داده بود برساند.

بعضی ها حتی این را به پای اسلام می نویسند و دور بودن از فرهنگ غرب را مانع پیشرفت می دانند!

این تفکر شاید در دوران روحانی بیشتر هم شد و ذهن ها را به خود درگیر کرد.

اما بیانات رهبری در این ایام در صدد اثبات این ادعا بوده است که: در مرحله ی اجرا، با آن هدف فاصله داریم و در راه رسیدن به هدف با فرسایش هایی مواجه شده ایم. مقصّر هم یا دست اندرکاران دولتی و مجلسی هستند و یا مردمی که به آن مسؤولان رأی دادند! هرچه که هست، مشکل از انقلابی نبودن و عمل نکردن به شعارهای انقلاب است، نه از انقلابی بودن!

برخی از جملات این چند روزه را با هم مرور می کنیم. بقیه اش را هم خودتان پیگیری کنید:

از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند، که باید در مقابل این جریان ایستاد.

انقلاب زنده است و ما در نیمه‌راه انقلابیم. عزیزان من! توجّه دارید که انقلاب یک حادثه‌ی دفعی نیست؛ انقلاب یک دگرگونی است؛ این دگرگونی بتدریج انجام میگیرد. بله، حرکت انقلابی در اوّل لازم است، تشکیل نظام انقلابی لازم است امّا تا وقتی‌که این انقلاب بتواند پایه‌های خود را محکم کند و اهداف خود را تحقّق ببخشد، تدریج وجود دارد، مرور زمان لازم دارد. اگرچنانچه آن هدفها از یاد رفت، آن حادثه فراموش شد، آن‌وقت آن‌جوری میشود که در خیلی از کشورهای بظاهر انقلابی دیده شد...ما به این هدفها هنوز نرسیده‌ایم و در نیمه‌راه این هدفها هستیم.

 

اینکه بنده میگویم «اقتصاد مقاومتی» و تکرار میکنم، به‌خاطر این است. بنده از ده سال، دوازده سال پیش دارم این حرف را با صدای بلند میزنم که اگر اقتصاد کشور را در درون مقاوم‌سازی بکنیم، عمده‌ی مشکلات ناشی از دشمن از بین خواهد رفت

...کشورِ با این عظمت، با این بزرگی، با این‌همه محصولات متنوّع، آدم خجالت میکشد وقتی میبیند -حالا بنده در روزنامه میبینم، شماها در خیابان می‌بینید- انواع و اقسام میوه‌ی خارجی را در خیابان! پرتقال ما، سیب ما روی درخت میماند، آن‌وقت برویم میوه‌ی خارجی وارد کنیم؟

آمریکایی‌ها به این انتخابات چشم طمع دوخته‌اند؛ اینها در ایران دنبال تحوّلند؛ ما هم دنبال تحوّلیم. بنده بارها گفته‌ام که جامعه نمیتواند ساکن بماند، باید پیش برویم، تحوّل پیدا کنیم، تغییر پیدا کنیم؛ منتها تحوّل ما به‌سمت اسلامی شدن کامل [است‌]. چون الان اسم ما اسلامی است امّا خب خیلی راه داریم تا اسلامیِ کامل بشویم؛ مرتّب باید پیش برویم و روزبه‌روز نزدیک‌تر بشویم به آن اهدافی که نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای جامعه‌ی اسلامی معیّن و مقرّر کرده است؛ 

بدیهی است که ما، هم ریزش داریم، هم رویش داریم؛ بارها بنده گفته‌ام این را. کسانی هستند که یک روز انقلابی بودند، بعد فردا به‌خاطر یک عارضه‌ای(یا بحق یا بناحق)، از انقلاب روبرمیگردانند.

 

*******************

در همین زمینه دانلود کنید:

پناهیان-کمکاری مسؤولین علت عقب افتادن جامعه

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
بهمن

این چند روزه چند جمله در سخنان رهبری بُلد بود و روی آن تأکید داشتند.

اول تأثیر مقاومت و اینکه: اگر پیشرفتی بوده (در زمینه ی هسته ای و تحریمها) به جهت مقاومت بوده!

دوم: نتیجه ی به دست آمده از مذاکرات قابل تقدیر است ولی بهتر از این هم می شد که باشد (مثلاً اگر بیشتر مقاومت می کردیم بیشتر نتیجه می گرفتیم)!

و سوّم: کاری که دریاداران سپاه پاسداران کردند کاری بسیار به جا و از نقشه های الهی برای اقتدار بخشیدن به کشور ما بود! (این هم یعنی این دریاداران یک الگوی به ثمر نشسته از انسانهای مقاوم هستند که از مقاومت خود نتیجه گرفتند و همه این را دیدند که با مقاومت این گروه چند نفره چطور آمریکا به غلط کردن افتاد و عقب نشینی کرد و چقدر جایگاه سیاسی مملکت بالا رفت!)

این یعنی همان درس بزرگی که رهبری می خواهند مردم به دست بیاورند و اثر آن را در انتخابات نشان دهند.

در همان سخنرانی پس از روز اجرایی شدن برجام که رهبری با دست اندرکاران انتخابات داشتند، رهبری هم از تیم مذاکره کننده تعریف و تمجید کردند و هم از دریاداران سپاه پاسداران! خیلی دیدنی بود که تمجیدهای ایشان از دریاداران سپاه چنان غلیظ و پررنگ بود که تمجیدها از تیم مذاکره کننده را تحت الشعاع قرار داد.

خودتان مراجعه کنید و مقایسه کنید...

همچنین در سخنان کوتاهی که خطاب به جوانان سپاهی داشتند

  • مهدی جهانشاهی
۲۹
دی

جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری
با سلام و تحیت،
خرسندی خود را از اینکه مقاومت ملت بزرگ ایران در برابر تحریم‌های ظالمانه و تلاش دانشمندان هسته‌ئی در پیشبرد این صنعت مهم و کوشش خستگی ناپذیر مذاکره‌کنندگان، سرانجام طرف‌های مقابل را که برخی از آنان به دشمنی با ملت ایران شهره‌اند، وادار به عقب‌نشینی و رفع بخشی از آن تحریم‌های زورگویانه کرد، ابراز می‌دارم و از جنابعالی و هیئت مذاکره و شخص وزیر محترم و همه‌ی دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم. عجالتاً نظر جنابعالی را معطوف می‌دارم به اینکه:
اولاً: مراقبت شود که طرف مقابل تعهدات خود را به‌طور کامل انجام دهد. اظهارات برخی از سیاستمداران امریکائی در این دو سه روز کاملاً موجب بدگمانی است.
ثانیاً: به همه‌ی مسئولان دولتی تذکر داده شود که حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ی بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است و رفع تحریم‌ها به تنهائی برای گشایش در اقتصاد کشور و معیشت مردم کافی نیست.
ثالثاً: در تبلیغات توجه شود که در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هائی که سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمی‌کنند.
رابعاً: همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ی استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است. این را باید همه‌ی ما درسی بزرگ برای همه‌ی قضایا و حوادث در جمهوری اسلامی بدانیم.
خامساً: بار دیگر تأکید می‌کنم که از خدعه و نقض عهد دولت‌های مستکبر بویژه امریکا در این مسأله و دیگر مسائل غفلت نشود.
موفقیت جنابعالی و دیگر مسئولان کشور را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۲۹ دی ۹۴

قابل تأمل:

اولاً : چه تشکر و قدر دانی سردی! بیشتر تجلیل از مقاومت مردم ایران شد تا اینکه تمجید از عملکرد یا رویکرد دولت باشد! کلمه ی بخشی از تحریم ها هم خیلی خودنمایی می کند. بعد از این تعریف کوتاه هم چندین تذکر و قید و تبصره آمده که آن تشکر اوّل را تحت الشعاء قرار داده.
دوماً : «حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ی بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است»، این جمله یعنی تا حالا در حق اقتصاد مقاومتی کم کاری کرده اید و بعد از این هم حق ندارید (مثلاً در تبلیغات انتخاباتی) وانمود کنید که ما با رفع تحریمها اقتصاد مملکت را متحوّل کرده ایم!
سوّم : «در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است.» این جمله هم شاهکار تاریخی آقایان را زیر سؤال می برد.
چهارم : «همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ی استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است»، این جمله هم (که تعریض به کم بودن این دستاورد دارد) یعنی اگر مردم ایران بیشتر ایستادگی می کردند دستاوردهای بیشتری به دست می آوردند. در جریان قطعنامه 598 هم گرچه پیروزی هایی به دست آمد، اما امام آن را جام زهر نامیدند، چون با مقاومت بیشتر ملت و مسؤولین دستاوردهای بیشتری به دست می آمد. و این است که در این نامه به آن تأکید شده و برای ملت باید تبدیل به یک تجربه ی تاریخی شود.
پنجم : «از خدعه و نقض عهد دولت‌های مستکبر بویژه امریکا در این مسأله و دیگر مسائل غفلت نشود»، یعنی هنوز کار به تمام نرسیده و جوجه را آخر پاییز می شمارند!
  • مهدی جهانشاهی
۱۴
دی

پیش از این رهبری فرموده بودند: ملت امام اگر راه امام را کنار بگذارد سیلی خواهد خورد.

شاید برای برخی سؤال شد که ما چکار می توانیم بکنیم تا به آن نقطه نرسیم؟

بعد از آن رهبری بر روی کلمه ی نفوذ و خطرهای پسا برجام تأکید کردند.

این هم مشکل جدیدی نبود و معلوم نیست کدام روزنه ی نفوذ است که رهبری را اینقدر نگران کرده.

حالا اما امروز (14/10/94) رهبری این روزنه ی نفوذ را نشان دادند و اشاره کردند: معلوم نیست هر کس که نام او در لیستهای انتخاباتی می آید افراد متعهد و انقلابی باشند. دشمن مهره های خود را در همین لیستها می گنجاند. خلاصه یعنی نفوذ قرار است از لیست های انتخاباتی شروع شود! حتی اشاره کردند که دشمن لیست می دهد، یا اینکه مثلا ً در حال وارد کردن سلاح و تجهیزات به کشور است!

شاید رهبری محذوری دارند و نمی توانند با واسطه ی شورای نگهبان و تأیید صلاحیتها عده ای را از دور انتخابات خارج کنند. شاید کار به جایی رسیده که خود مردم باید تصمیم گیر باشند و با رأی ندادن به نفوذی ها آنها را طرد کنند.

به هر حال خوب است خوش بینی یا بی خیالی را کنار بگذاریم و مواظب باشیم دچار یک گناه تاریخی نشویم. گناهی که مسیر آینده خودمان و دیگر کشورهای منطقه را منحرف کند و همه چیز را خراب و نیست ونابود کند.

در رأی دادن هایتان مواظب باشید!

تا به حال چند بار در رأی دادن هایتان خدا را ملاک قرار داده اید؟

***************

اما امروز (19/10/94) دوباره رهبری از لیستهای انتخاباتی یاد کردند و اشاره فرمودند: اگر کسی مثلاً برخی افراد را نمی شناسد و می خواهد به افراد متعهد رأی بدهد، ببیند کسانی که لیست می دهند کدام هایشان افراد دلسوزی برای انقلاب هستند، می تواند به لیستهایی که او می دهد اعتماد کنند.

این کلام مفهوم عمیقی دارد و آن اینکه: امروز گویا رقابت و مبارزه بین جبهه های داخلی است و کار به جایی رسیده که ما باید یکی از چند تفکر و جریان را انتخاب کنیم، و مهمترین وظیفه ی ما در این مقطع شناخت آن احزابی است که واقعا دلسوز نظام و انقلاب هستند و با آرمانها و اهداف آن همسو هستند و این را در عمل نشان داده اند. زشت است برای ما که بعد از نزدیک چهل سال هنوز طیف ها و گروه بندی ها را نشناسیم و با طرز تفکر آنها آشنا نباشیم.

به هر حال امروز در دیدگاه رهبری لیستهای انتخاباتی یک نقطه عطف هستند...

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
دی
  • مهدی جهانشاهی
۰۵
دی

دیپلماسی مکدونالدی-نفوذ فرهنگی غرب در شوروی-بیانات امام خامنه ای

رهبری-برخی سهل انگاری و سهل اندیشی می کنند- مذاکره با آمریکا یعنی نفوذ

حسن عباسی: نفوذی ها را بشناسید

13 آبان-اسناد نفوذ

داستان تسخیر لانه جاسوسی-سیاست های آمریکا در قبال ایران

مستند لانه نفوذ-علت تسخیر لانه جاسوسی

نفوذ تا کنار جایگاه رئیس جمهور

نفوذ علمی

پناهیان: نفوذ و نفوذ پذیران

پناهیان: نفوذی ها درس خوانده ی خارج

توصیه های قاتل شهید علی محمدی-برای آنها که حرف غرب را باور کرده اند

رائفی پور: نفوذ منافق در کادر فیدل کاسترول

روحانی و درس عاشورا-رهبری: تاریخ را اینگونه می فهمید؟

حسن روحانی-مردم زنجان

خاطرات ضرغامی از یک نمونه شناسایی نفوذ فرهنگی توسط رهبر انقلاب-نفوذ در غالب فرهنگ به کام سیاست.

نفوذ ارتش روشنفکران-تفکر لیبرالی دولتها در سیاست و اقتصاد

نفوذ -دکتر شهریار زرشناس- هدف استحاله است

چگونه مک دونالد به ژاپن نفوذ کرد

ویژه برنامه ثریا-دکتر زرشناس-دستگاه های دولتی اتوبان نفوذ برای آمریکا ساخته اند

کشکول-نفوذ علمی-تنش زدایی با ظالم.

مستند الماس برای فریب-طرح دولت در تبعید برای فتنه ی 88- محمد رضا مدحی و جنبش جمع یاران

  • مهدی جهانشاهی