بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۶۸ مطلب با موضوع «رهبری-بیانات، رویکردها و دغدغه ها» ثبت شده است

۰۱
آذر

از بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم / 29 شهریور 1368

«اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر (ص)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‏گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون- از قبیل شهادت حسین بن علی (ع) در عاشورا- به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل های بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادی نخواهند برد
درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه می‏دارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است اما آن ابزار طبیعی که خدای متعال برای این کار- مثل همه‏ کارها- قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و اراده ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، می‏توانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفه شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم
اگر زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) در طول آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سال های متمادی که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه‏ عاشورا و هدف حسین بن علی و ظلم دشمن را بیان نمی‏کردند، واقعه عاشورا تا امروز،جوشان و زنده و مشتعل باقی نمی‏ماند
چرا امام صادق(ع) - طبق روایت - فرمودند که هرکس یک بیت شعر در باره حادثه‏ عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مساله عاشورا و کلا مساله‏ اهل بیت (ع)، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، این‏گونه است
آن روزها هم مثل امروز، قدرت های ظالم و ستمگر،حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنت‏آمیز می‏کردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیه‏ عاشورا - که با این عظمت در بیابانی در گوشه ای از دنیای اسلام اتفاق افتاده - با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقیناً بدون آن تلاش ها، از بین می‏رفت
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(ع) بود
به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(ع) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(س) و مجاهدت امام سجاد(ع) و بقیه بزرگواران، دشوار بود
البته صحنه آن‏ها، صحنه نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکته‏ها باید توجه کنیمدرسی که اربعین به ما می‏دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت»

 

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

این را برای آنهایی می گوییم که رهبر بزرگوار را همه کاره می دانند و مشکلات امروزی را بر سر ایشان خراب می کنند.

آنهایی که می گویند: رهبری با قدرتی که دارد باید جلوی مشکلات را بگیرد.

یا مثلاً می گویند: اگر رهبری با مذاکرات مخالف است چرا جلوی آن را نمی گیرد!

نکته ی اوّل: آیا هر دستوری که رهبری داده اند تا به حال اجرایی شده است؟

قبلا هم به بخشی از این محتوا اشاره شده بود.

نمونه هایی از حرف های روی زمین مانده ی رهبری در کلام خود ایشان:

... اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلط‌ترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راه‌های دیگری وجود دارد؛ آنها را به گناه نباید کشاند، آنها را به سمت شکستن پرده‌های تقوا -که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد- نباید کشاند؛ آنها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ. بله، این کارها در دانشگاه‌ها اصلاً وجهی ندارد. بنده البتّه نشانه‌های این قضیه و مشکل را خیلی سال قبل -که از سوی یک تشکّل دانشجوییِ آن‌وقت، یک حرکتی در دانشگاه انجام گرفته بود- دیدم و هشدار هم دادم لکن متأسّفانه دنبال نشد و چوبش را هم خوردیم؛ چند سال چوبش را خوردیم؛ امروز نبایست اجازه این کارها داده بشود؛ (94/4/21)

 

بعضی‌ها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفته‌اند؛ خیال میکنند کار [فرهنگی این است‌]؛ میگویند باید دانشجو شاد باشد! ... نه، کار فرهنگی ماهیّت دیگری دارد، مفهوم دیگری دارد. مسئولین فرهنگی دانشگاه‌ها بفهمند چه‌کار میکنند. (94/8/20)

 

سهم بودجه‌ی پژوهش مهم است؛ چند سال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کرده‌ام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یک نفر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ این‌جور نیست؛ باید سعی بشود. حالا در چشم‌انداز، ۴ درصد از بودجه‌ی عمومی را برای پژوهش در نظر گرفتند؛ ما حالا آن‌قدر همّتمان برای این در کوتاه‌مدّت، بلند نیست؛ امّا همان ۱/۵ درصد یا ۲ درصدی که ممکن است و صحبت است، باید انجام بگیرد؛ هنوز بودجه‌هایی که وجود دارد برای پژوهش، بحث چند صدم درصد است؛ (94/4/13)

 

یک مسئله هم مسئله‌ی نقش‌آفرینی در اقتصادمقاومتیاقتصاد دانش‌بنیان پایه‌ی آن است. البتّه در این زمینه هم حرف زیاد زده‌ایم، دوستان هم مطالبی بیان کرده‌اند، دیگران هم گفته‌اند لکن آنچه درواقعِ عمل باید اتّفاق بیفتد، هنوز اتّفاق نیفتاده. بنده این را عرض بکنم؛ تازه مسئولین دولتی برای برنامه‌های اجرائی اقتصاد مقاومتیدست بنده رسیده؛ تازه چند روزاست! یعنی آنچه در واقع باید تحقّق پیدا کند در اقتصاد مقاومتی، هنوز ما با آن فاصله داریم. (94/8/20)

دانلود کنید: 

[کلیپ] حرفهای روی زمین مانده رهبری

گلایه رهبری در مورد کرسی های آزاد اندیشی

 

اینها به جز گوشه کنایه هایی است که رهبری نسبت به مسؤولین بارها داشته اند و دارند (مثلاً تأکید های چند باره ی رهبری روی یک موضوع معنایش این است که از روند کار راضی نیستند!)

تازه همه ی اینها بجز تذکرات غیر علنی کثیری است که رهبری نسبت به مسؤولین داشته اند و هیچ به گوش ما هم نرسیده است.

این عرایض ما است، حرفهای ما به برادرانمان اینها است. این حرفها را ما در جلسات خصوصی هم گفتیم؛ عمدتاً در طول این یک سال و نیم با رئیس‌جمهور محترم، و بعضاً در موارد نادری هم به مسئول مذاکرات که وزیر محترم خارجه‌ی ما است گفتیم. 

 

نکته ی دوّم: اولویت اوّل رهبر: وحدت و پرهیز از تفرقه

یک حرفی می زنیم! اما به تبعات احتمالی یا قطعی آن هیچ توجه نداریم!

شاید بحث اقتصادی و مبارزه با فساد بحث مهمی باشد، اما نه به قیمت اینکه یک مملکت به آشوب کشیده شود!

شاید بحث حقوق هسته ای مهم باشد، اما نه به قیمت اینکه بین مردم دو دستگی ایجاد شود و توان داخلی تضعیف شود.

برای یک جامعه ی اسلامی (یا غیر اسلامی) امنیت و یکپارچکی یک ضرورت است. حتی مهم تر از وجود یک والی عادل و رهبر خدمتگذار!

حضرت علی علیه السلام: وال ظلومٌ غشومٌ خیر من فتنة تدوم (حاکم ظالم ستمکار بهتر از فتنه ای است که دائمی باشد).

روشن است که مقابله با سران فساد، مخالفتهای شدیدی را از سوی برخی مسؤولان صاحب نفوذ حکومت و عامه مردم، در پی خواهد داشت. مقابله با بحث مذاکرات نیز بجز اینها مخالفتهایی را از طرف دشمنان نظام در پی خواهد داشت.

خنثی کننده ی همه ی این توطئه ها بیداری و بصیرت و در صحنه بودن مردم است. اما بدون داشتن مردمی که در صحنه باشند و به وقایع اهمیت بدهند؛ نه! رهبری نمی تواند کاری بکند.

لذا است که تفرقه و آشوب برای رهبری خط قرمز است.

 

 

  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

به نظرتان عجیب نیست که رهبر بزرگوار در تمام سخنرانی هایشان حتماً در بخشی از سخن سعی در تبیین دشمنی های آمریکا و اسرائیل دارند! شاید به چشم شما واضح بیاید. گفتن ندارد! معلوم است که آمریکا دشمن است! اما نه! دیگر واضح نیست! لا اقل بعد از مذاکراتی که رخ داد همه چیز مخفی شده است! دشمن هم حالا دشمنی اش را مخفی کرده است و در لباس دوست ظاهر شده است، و این است که رهبر ما را سراسیمه و دغدغه مند کرده است...

این دغدغه ی ایشان فقط نیست! قرآن هم بر سر این مسأله خیلی سرمایه گذاری کرده است و این نشان می دهد که فراموش کردن دشمنی ها یک خطر بسیار مهم است. مثل کسی که اگر خواب برود، می میرد!

إنَّ الْکَافِرِینَ کَانُواْ لَکُمْ عَدُوًّا مُّبِینًا

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ

وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید، در حالى که آنها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‏ اند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‏اید؛ (پیوند دوستى با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است!

دغدغه ی رهبری در حد از دست دادن یاران و شکست هیمنه ی اسلام و تشیع است! این است که اینقدر بر سر آن سرمایه گذاری می کنند. واقعاً هم دغدغه به جاست! چرا؟

یک ضرر بسیار واضح مذاکره، که هیچ کس به آن توجه ندارد، همین استفاده های تبلیغاتی است که دشمن از آن دارد می برد و برای ما هیچ مهم نیست!

تا قبل از این ما داشتیم از مذاکره نکردن استفاده تبلیغاتی می کردیم، در مقابل دشمن قدار قد علم می کردیم و بر سر او فریاد می زدیم: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. مظلومان جهان هم به ما نگاه می کردند و روحیه پیدا می کردند.

اما حالا چه شده؟

هیچ! راه نفوذ باز شده! به جای اینکه ما نفوذ داشته باشیم و مردم مظلوم را علیه دولتمردان ظالمشان به تحرّک وا بداریم، حالا داریم به خواب می رویم. دشمنی ها را فراموش می کنیم، و وقتی هم که خواب برویم دشمن می آید و از روی جسد ما عبور می کند و رخنه اش را آغاز می کند.

بعد از مذاکرات برای جوانان انقلابی خودمان هم سؤال شد که: تکلیف مبارزه با استکبار بعد از مذاکرات چیست؟ آمریکا هم آنقدری بد نیست! ببینید داریم با هم دور یک میز با زبان خوش حرف می زنیم!...

عده ای هم که تریبون در دست دارند، این رابطه مسالمت آمیز با شیطان را  تئوریزه می کنند و از قبح آن می کاهند، و رهبر ما از همین کارهاست که به شدت می سوزند و مجبورند بسازند:

 

دانلود کنید: 

رهبری: تاریخ را اینگونه می فهمید؟

حسن روحانی، مردم زنجان

 

اگر احمدی نژاد یک حرف راست داشت این بود که گفت: قطعنامه ها کاغذ پاره اند! معنایش همان است که امام خمینی می فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! یعنی: نمی گذاریم فشارهای او ما را از مسیر منحرف کند. واقعاً هم قطعنامه ها کاغذ پاره اند بودند! چون تا آن وقت که ایستادگی می کردیم کمک خدا با ما بود و آنقدری فشارها را حس نکردیم. اما حالا چه...؟! حالا که می ترسیم بگوییم: قطعنامه ها کاغذپاره اند، کوچکترین فشار دشمن را داریم حس می کنیم...

بر خلاف تصوّری که ما داریم، بیشتر از مسأله هسته ای و هزاران مسأله ی دیگر، همان استفاده ی تبلیغاتی است که برای آمریکا اهمیت دراد! آنقدر که به وسعت رسانه ها برایش هزینه صرف می کند!

با آن حرف هایی که ما می زدیم، حربه ی تبلیغاتی در دست ما بود. اما حالا این حربه به دست دشمن افتاده و این یعنی شروع یک نفوذ گسترده...

این است که رهبری فرمودند: مذاکره با آمریکا یعنی نفوذ!

  • مهدی جهانشاهی
۲۱
آبان

هربار که یک موضع گیری صریح از رهبر بزرگوار به گوشم می رسد، تنم می لرزد! یعنی باز هم قرار است با خواسته های ایشان مخالفت شود؟

بارها پیش آمده که رهبری خطری را پیش بینی کرده اند و برای پیش گیری از آن پیش دستی کرده اند و راه چاره ای در نظر گرفته اند و به مسؤولین مربوطه احاله داده اند، اما هربار مسؤولین کم لطفی کرده اند و به پشت گوش انداخته اند. چوبش را هم خورده اند. انگار نه انگار که مقام بلند پایه ی یک کشور حرف دارد می زند!

ابلاغیه های متعددی از رهبری صادر شده که به فرموده ی خود ایشان تحرّک لازم صورت نگرفته، ابلاغیه هایی از قبیل: مبارزه با مفاسد اقتصادی، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، علم و فناوری، جمعیت، فرهنگ و ...

همین چند روز قبل بود که ایشان فرمودند: تازه چند روزی است که از طرف دولت گزارشی در مورد جزئبات اجرایی اقتصاد مقاومتی به دست ما رسیده است. (یعنی بعد از چند سال گذشت لحظات حساس و حیاتی حالا تازه به فکر افتاده اند و می خواهند کار کنند، آن هم در حد یک گزارش!)

نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام که یادتان هست؟ 9 بند تذکر در مورد نحوه های اجرای برجام در آن قید شده بود. حتماً معنایش این است که لا اقل از 9 مورد از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات عبور شده است! چون رهبری فرموده بودند در جزئیات مذاکرات مداخله نخواهند کرد.  لذا این همان خطوط قرمز است که باید مراعات می شد ولی دولت مردان به آن بی توجهی کرده بودند. و حالا رهبری برای چندمین بار تأکید خود را بر لزوم مراعات آنها اظهار کرده اند. بماند که بعد از این نامه هم اتفاقی نیفتاد و دولت همان کاری را می کند که داشت می کرد!

بیشتر از همه وقتی تنم لرزید که رهبر بزرگوار فرمودند: آنها که نظر رهبری را می خواهند بدانند: مذاکره با آمریکا ممنوع است. با خودم گفتم: مذاکرات هسته ای که تمام شد! پس این چه خطر مذاکره ای است که رهبری از آن نگرانند و قرار است با این خواسته ی ایشان مخالفت شود؟؟؟ چند روزی نگذشت که اخبارش بیرون آمد که: دیدار دوباره ی ظریف و کری در موضوع سوریه! خدایا! در اینجا دیگر ایران چه چیزی را می خواهد واگذار کند تا بتواند با کدخدا کنار بیاید؟؟؟

عجیب است که صدای هیچ کس هم در نمی آید! و همین است که دست رهبری را بسته است تا نتوانند از موضع قدرت با متخلفین مقابله کنند...

این است که هرچه فکر می کنم رهبری خیلی مظلوم است! امام زمان همین صحنه ها را که ببیند بس است تا بداند هنوز هنگامه ی ظهور نیست و هنوز مردم به آن سطح از درک و بصیرت سیاسی نرسیده اند...

  • مهدی جهانشاهی
۱۹
مهر
  • مهدی جهانشاهی
۱۸
مهر

دانلود کنید:

انسان 250 ساله-حیات سیاسی ائمه (ع) (نوشته مقام معظم رهبری)/دانلود

 

راز قطعنامه -راز جام زهر آلود -کامران غضنفری/ دانلود

 

نقد توافق وین/نبویان/دانلود

 

  • مهدی جهانشاهی
۱۵
مهر

امروز آن روزی است که باید با تمام وجود حمایت خودمان را از مواضع رهبری اعلام کنیم و اگر تعلّل کنیم کار از کار می گذرد و همه چیز خراب می شود!

پیش از این جملاتی را که رهبر بزرگوار در انتقاد از مسیر مذاکره بیان نموده بودند، ذکر کردیم.

شاید آخرین باری که رهبری در مورد مذاکرات تذکراتی بیان نمودند آن موقعی بود که مجلس، قانونی در مورد حفظ دستاوردهای هسته ای تصویب کرد. بعد از آن کمتر ایشان متعرض این موضوع شدند...

و حالا پس از چند ماه وضعیتی پیش آمد که رهبری بتوانند زبان به شکایت بگشایند و صریحاً مخالفت خود را با مذاکرات اعلام کنند.

در شرایطی که نزدیک به ماه محرّم و ماه حماسه تاریخی امام حسین و ماه بیرون رفتن از زیر بار ذلت است...

و در شرایطی که به تازگی گزارش کمیسیون ویژه ی برجام را داشتیم و نمایندگان در آن زوایای اشکالات برجام را برشمرده بودند،

حالا بهترین موقعیت برای این است که رهبری نظر خود را اعلام کنند.

 

پیش از این رهبر بزرگوار فرموده بودند: مذاکره با آمریکا جز در موارد خاص هیچ فایده ای ندارد، ضرر هم دارد. اما اینبار همان استثناءات را هم نفی کردند و فرمودند: مطلقاً فایده ندارد! این یعنی مردم ما باید به آن هدف از مذاکرات (که کسب تجربه بود) رسیده باشند. وقت آن است.

برای ما درسی است که رهبری تا حمایت نشوند به تنهایی وارد میدان نمی شوند! رهبر جاده صاف کن می خواهد! مردم باید بیدار باشند و گرنه...

 

پیش از این رهبر بزرگوار به اشاره از خطرهای "بعد از برجام" گفته بودند.

اما بزرگترین خطری که رهبر انقلاب از جانب برجام متوجه ما دانستند و در این سخنرانی روی آن تأکید کردند، مثلاً از دست دادن صنعت هسته ای نبود! حتی خطر اقتصادی و تحریم هم نبود! آنچه که فکر و خاطر ایشان را مشغول کرده "نفوذ" است!

اگر کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم، آثار نفوذ را به وضوح مشاهده می کنیم! برنامه ای حساب شده برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده...

اگر من جای شیطان بودم، در وضعیت فعلی فشار اقتصادی را روی مردم تشدید می کردم (به شکلی غیر طبیعی وضعیت را بدتر از آنچه که هست جلوه می دادم)، از طرف دیگر نسبت به آینده ی مذاکرات بزرگترین وعده های دهان پر کن را تکرار می کردم. با این حال مردم مجبور به رابطه با آمریکا می شدند و حریص این کار می شدند. حتّی اگر مذاکرات تأثیری در بهبود اقتصاد نداشت، کافی بود که آن فشار کاذب را از سر مردم بردارم تا دچار فتنه ای شدید شوند.

اینطور که نگاه کنید در خیلی از وقایع سیاسی و اقتصادی، کسانی را می بینید که در پازل دشمن دارند بازی می کنند و این دو قطعه پازل را کامل می کنند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
شهریور

چرا بیدار نمی شویم؟! دارد دیر می شود!

تلنگرها دارد به فریاد تبدیل می شود! گذشت آن موقع که رهبرمان با کنایه و تلنگر سخن می گفتند! حالا دیگر لحن صحبت شدید شده، اما کدام گوش هست که بدهکار باشد؟!

کار از اشاره گذشته و خیلی ها هنوز سرگرم تکرار این جملات اند: رهبرا از تو به یک اشاره....

حالا دیگر عبور از خط قرمزها یک خیال نیست! چیزی است که خود آقا هم آن را اعلان کردند و فرمودند: «البته نظر ما برداشته شدن فوری تحریم ها بود اما دوستان در اینجا، این موضوع را به شکلی معنا کردند و ما هم مخالفتی نکردیم...»

دائم آقا از خطر نفوذ بیگانه می گویند و کسی به روی خودش هم نمی آورد که شاید این خطر ربطی به مذاکرات و توافقات داشته باشد! کسی اصلاً به این معنا توجه ندارد که: اگر وضعیت همینگونه پیش برود این نفوذ به تحقّق خواهد رسید و آنچه نباید بشود بر سر ما خواهد آمد.

به نظرتان عجیب نمی آید که از دفتر بیت رهبری اینهمه تکذیبیه دارد بیرون می آید! رهبری این حرف را نزده... نظر رهبری همان است که... این خط فکری غلط است که القاء می کند...

دغدغه ی آقا چیست؟ این بی تابی ها به خاطر چیست؟

آنچه رهبری از آن زجر می کشند فکرها و بینش های اشتباه است! این فکر که خیال می کنیم تحریمها به خاطر مسأله هسته ای بوده، این فکر که خیال می کنیم دشمنی ها تمام شده، این فکر که خیال می کنیم برجام فرجام مشکلات است و بعد از آن دشمن از دشمنی دست بر می دارد، این فکر که خیال می کنیم برجام چیزی به اسم هسته ای برایمان باقی می گذارد، این فکر که فکر می کنیم روند مذاکرات تحت نظارت و نظرات رهبری به اینجا رسیده است و همه چیز تحت اشراف اوست! و ... و بدتر از همه ی اینها اینکه این افکار خودمان را به مشی و فکر رهبری هم نسبت می دهیم و فکر می کنیم رهبری هم با ما هم عقیده است!

همه چیز بسته به این است که ما بیدار شویم؛ دارد امنیت و استقلالمان لگدمال می شود و هیچ کس کاری نمی کند جز پاس­کاری و خوش خیالی و خود را به خواب زدن ... .

رهبر هم کاری نمی تواند بکند اگر ما بیدار نباشیم و ندانیم چه دارد بر ما می گذرد. ماییم که دست رهبرمان را هم بسته ایم! مایی که حتی حاضر نیستیم سخنان رهبرمان را با دقت گوش دهیم و دغدغه های او را مورد توجه قرار دهیم!

همین یک جمله، چقدر به آن عمل کردیم؟ آنگاه که در ابتدای مذاکرات رهبر بزرگوار فرمودند: مردم در جریان مذاکرات باشند...

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

و فرمودند:

«باید مردم و بخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آن‌ها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانه‌ای وجود ندارد.»

 

ای مردمی که اهل کوفه نیستید! دارد دیر می شود! چرا بیدار نمی شوید...

.

.

.

  • مهدی جهانشاهی
۲۳
شهریور

گزیده ای از مقاله ای که با این موضوع در سایت khamenei.ir قرار گرفته بود، با کمی اضافات و تغییرات شکلی در اختیار شما قرار می دهم.

پاسخ به آنهایی که رهبر انقلاب را در زمینه ی مفاسد موجود متهم می دانند...

ضرورت نظارت تا بالاترین رده های حکومتی:

رهبر بزرگوار در فرمان هشت ماده‌‌اى به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی در سال ۱۳۸۰ بیان می کنند که: « در امر مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضى دیده شود. هیچکس و هیچ نهاد و دستگاهى نباید استثنا شود. هیچ شخص یا نهادى نمیتواند با عذر انتساب به اینجانب یا دیگر مسئولان کشور، خود را از حساب کشى معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هرمسند باید برخورد یکسان صورت گیرد.»

مقابله با مفسدان اقتصادی و نظام سرمایه داری، آری یا نه؟

اوّلین ضرر [فساد] این است که بیت‌المال خالی می‌شود و پول مردم به جیب یک شخصِ طمّاع و حریص و خودخواه و زیاده‌طلب می‌رود.
ضرر دوم این است: کسانی که می‌خواهند با پول خود در کشور فعّالیت اقتصادی کنند - کارخانه تأسیس کنند، مزرعه راه بیندازند و تولید کنند - وقتی دیدند از راههای نامشروع می‌شود این همه ثروت به دست آورد، آنها هم تشویق می‌شوند که بروند کار نامشروع کنند. عدّه‌ای می‌گویند مبارزه با مفاسد اقتصادی موجب می‌شود که سرمایه‌دار، سرمایه‌گذاری نکند؛ اما من می‌گویم قضیه عکس است؛ اگر با فساد اقتصادی مبارزه نشود، هر سرمایه‌داری وسوسه و تشویق می‌شود که به جای وارد شدن به کار پُردردسر تولید و مقدّمات آن و راههای طولانی دیگر، برود مشغول بند و بست و کارهای فساد انگیز شود. یک فاسد، دیگران را هم به فساد می‌کشاند و تشویق می‌کند. بنابراین ضرر دوم این است که کشور از فعّالیت اقتصادی باز خواهد ماند.
ضرر سوم این است که آدم فاسد وقتی بخواهد از بیت‌المال مسلمانان استفاده کند، به طور مستقیم که او را راه نمی‌دهند؛ مجبور است به مدیران و مسؤولان و هر کسی که سر راهِ او قرار دارد، رشوه بدهد. هر کسی هم نمی‌تواند در مقابل رشوه مقاومت کند. البته بعضی افراد مقاومت می‌کنند، بعضی هم دانسته یا ندانسته تسلیم می‌شوند. بنابراین آدم فاسد برای رسیدن به هدف خود، با رشوه دادن و شیرینی دادن، عدّه‌ای را فاسد می‌کند؛ مدیران را فاسد می‌کند، مأموران را فاسد می‌کند، مأمور بانک را فاسد می‌کند، مأمور فلان وزارتخانه را فاسد می‌کند.
ضرر چهارم این است که وقتی پول و لقمه حرام در بین مردم و نخبگان و زبدگان رایج شد، گناه رایج می‌شود؛ «امرنا مترفیها ففسقوا فیها». وارد شدن در میدان فساد مالی، مقدّمه ورود به میدان فساد اخلاقی و فساد جنسی و فساد شهوانی و انواع و اقسام فسادهاست.
ضرر پنجم این‌که وقتی مدیران و مردمی فاسد شدند، به پایگاه دشمن خارجی تبدیل می‌شوند. دشمن خارجی از آدمهای فاسد، برای اهداف سیاسی خود در کشور، خوب استفاده می‌کند. مبارزه با فساد، یک جهاد همه‌جانبه است. ۱۳۸۰/۱۰/۱۹

نظر رهبر بزرگوار در مورد روند مبارزه با فساد؛ آیا ایشان از عملکرد دستگاهها راضی هستند؟

مگر وضعیت برای مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار [همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد] و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. ۱۳۹۳/۹/۱۷
حالا اسم فساد زیاد آورده میشود. حرف زدن راجع به فساد که فایده‌ای ندارد؛ با «دزد دزد» گفتن، دزد از دزدی دست برنمیدارد؛ باید رفت، وارد شد. مسئولان کشور، روزنامه که نیستند که راجع به فساد حرف میزنند. بله، روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام کنیم؛ حرف دیگر چیست؟ وارد بشوید؛ [اگر] بلدیم اقدام کنیم، جلوی فساد را به‌معنای واقعی کلمه بگیریم. ۱۳۹۴/۲/۹

 

برخی معتقدند فسادهای کلانی که دادگاه برای آن تشکیل شده است، صرفاً بخشی از یک فساد فرا‌گیر است. آیا وضعیت فساد در کشور این‌گونه است؟


فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد. البته نباید بزرگنمایی کرد. بعضیها جنجال و بزرگنمایی میکنند و طوری حرف میزنند که کانّه این سرطان همه جا را گرفته؛ نخیر، این‌طوری نیست. این همه ما دستهای پاکیزه، چهره‌های پاکیزه و انسانهای پاکیزه در دستگاه‌های گوناگون از بالا تا پایین داریم؛ اکثریت هم با اینهاست. ۱۳۸۳/۳/۲۷
فصل دیگر [فعالیتِ تبلیغاتی بیگانگان]، تبلیغات دروغین در باب تعمیم و گسترش فساد است. پیداست که هدف این است که هم افکار عمومی دلسرد و مأیوس شود و هم مبارزه با فساد واقعاً صورت نگیرد. ۱۳۸۱/۶/۴

 

آیا مبارزه های صورت گرفته با فساد در کشور ما، با هدف تصفیه حساب سیاسی بوده است؟

وقتی بحث مبارزه با فساد مطرح میشود، [بیگانگان] یک فصل در این باب صحبت میکنند - میگویند این کار سیاسی است، هدف سیاسی دارد و سیاسیکاری است - تا اصل مبارزه با فساد را زیر سؤال ببرند... وقتی نهضتِ مبارزه با فساد شروع میشود، هر کس بیاید در مقابل آن بایستد و بگوید نخیر، چنین چیزی نیست و این کار، سیاسی است و اگر در جایی برخورد شد، این را به سیاسیگری متّهم کند، به نظرم به این جریان تبلیغاتی [بیگانگان] کمک کرده است. ۱۳۸۱/۶/۴

شأن و جایگاه رهبری؛ چرا ایشان برای مبارزه با مفاسد اقتصادی مداخله‌ی مستقیم نمی‌کنند؟

مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است. برای رهبری، وارد شدن در میدان اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛ ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است. برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند. در زمینه مبارزه با فساد، هم قوّه مجریّه و هم قوّه قضاییّه درگیرند. بنده از هر دو قوّه به‌طور جد خواسته‌ام و آنها درگیرند؛ ورود رهبری این‌جاست. بله؛ اگر روزی معلوم شود دستگاههای قوّه مجریّه و قوّه قضاییّه آماده نیستند کار کنند، رهبری چاره‌ای پیدا نخواهد کرد جز این‌که خودش وارد میدان شود. ۱۳۸۲/۲/۲۲

 

در مجموع عملکرد نظام در تحقق عدالت چگونه بوده است؟

ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، در درجه‌ى اول، یکى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده این است که ما در این زمینه پیشرفت کرده‌ایم؛ البته نه به قدرى که میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه کنیم، پیشرفت کرده‌ایم؛ اگر خودمان را با بسیارى از کشورهاى دیگر که با نظامهاى گوناگون زندگى میکنند، مقایسه کنیم، بله پیشرفت کرده‌ایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه کنیم با آنچه که اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلى فاصله داریم و باید تلاش کنیم. این تلاش به عهده‌ى کیست؟ این تلاش به عهده‌ى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومى به همه‌ى مناطق کشور، پیشرفت کرده‌ایم. یک روزى بود که بیشترین منابع این کشور در مناطق مخصوصى که تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى کشور هیچ حظ و بهره‌اى نداشتند. قبل از انقلاب، یکى از استانهاى بزرگ این کشور پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطه‌ى استان داشت، که متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یک فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! یعنى مردم براى استفاده‌ى از فرودگاه و هواپیما و رفت‌وآمد هوائى، هیچ امکانى نداشتند؛ در حالى که در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ این بى‌عدالتى بود. امروز وقتى نگاه میکنیم، مى‌بینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جاده‌سازى، از لحاظ ساختن بزرگراه‌ها و آزادراه‌ها و جاده‌هاى راحت، سرتاسر کشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد. همان‌طور که اشاره کردم، مناطق متعددى از کشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیارى از شهرهاى آن استان در مضیقه بودند. یک مرکز نیم‌بندِ ضعیفِ درجه‌ى سوم چهارمِ دانشگاهى در کل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقیه‌ى استانها نگاه کنید، مى‌بینید در همه‌ى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنى امکان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است که امکان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون کشور؛ امکانات مادى کشور، منابع مالى، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و کسانى که داراى استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امکان بروز و ظهور دارند. ۱۳۹۱/۷/۲۲

یکى از نمونه‌هاى مهم عدالت اجتماعى، تقسیم و توزیع متناسب فرصتهاى کشور است... در جمهورى اسلامى هرچه پیش مى‌آئیم این معنا را قوى‌تر مى‌بینیم. روستاها در حوزه‌ى مراقبت قرار میگیرند، شهرهاى دوردست در حوزه‌ى مراقبت قرار میگیرند. این همه مسکن‌سازى در روستاها، این همه جاده‌سازى به سمت شهرهاى دور کشور و روستاها، راه‌هاى ارتباطى، ارتباطات گوناگون، نیروى برق، آب مناسب، تلفن، امکانات زندگى، اینها در سرتاسر کشور توزیع شده است. ۱۳۸۹/۱۱/۱۵

 

و در آخر:

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
مرداد

برخی می گویند: خوب شد! کمی جلوی آمریکا نرمش نشان دادیم و آنها هم آرام شدند و می خواهند دست از سر ما بردارند.

اما...

آمریکا وقتی می بیند که می تواند با تحریمها ایران را پای میز مذاکره بیاورد! می تواند با تحریم ها از ایران باج گیری کند و امتیازات بیشتری بگیرد! حالا چرا باید تنور به این داغی را از دست بدهد؟! اگر شما جای آمریکا بودید به همین راحتی تحریم ها را بر می داشتید؟

این اشکال به دولت هم نیست! بیشتر اشکال به مردم است که در مقابل تحریم ها از خودشان بی صبری نشان دادند؛ حالا کار به جایی رسیده که در توافق صورت گرفته پر واضح است که بنا ندارد تحریم ها را به این سادگی بردارند! مگر اینکه کمال استفاده را از این تنور داغ ببرند! یعنی در مراکز نظامی و تسلیحاتی ما هم نفوذ کنند و به تمام اسرار محرمانه ی ما پی ببرند! آمار دانشمندان ما را در بیاورند و از آنها هم بازجویی کنند.

بنا به تعالیم قرآن، آنها حتی به این مقدار هم راضی نمی شوند!

لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملتّهم (یهود و نصاری از تو راضی و خوشنود نمی شوند مگر اینکه کاملاً تابع آئین آنها شوی)! 

یعنی وقتی یکی از خود آنها شدی می توانی امید داشته باشی که با تو همکاری کنند و دست از سرت بر دارند! اما اینکه بخواهی مسلمان باشی و با این حال از شرّ آنها در امان باشی... آن چه اسلامی است که برای مستکبران قابل تحمّل است و سنگین نمی آید! چطور توقع داشته باشیم که شیطان دست از سر فرزندان آدم بر دارد و آنها را برای پیمودن راه حق، راحت بگذارد!

خلاصه اینکه هسته ای بهانه است!

راه بازگشتی نیست! تنها راه پیش رو مقاومت است و باید تا آخر ادامه داد... تا جایی که شیطان منزوی و ضعیف شود و از سر ناچاری و احساس ضعف پا پس بکشد...

 

برای اینکه بهتر متوجه شوید داشتیم به کجاها می رسیدیم، ولی مسیرمان به کجاها کج شد و چه کلاه گشادی سرمان رفت، این سخنان و اظهارات طرف غربی را از زبان خودشان بشنوید:

وقتی اوباما در کنگره با این سؤال مواجه شد که شما که ابزار تحریم را دارید و می‌گویید تحریم اثر کرده است، چرا آن قدر بر این ابزارتان پافشاری نمی‌کنید و میزانش را بالا نمی‌برید تا ایران بالکل تسلیم شود؟ اوباما در پاسخ گفت:

«میزان تحریم‌ها قبلاً با میزان رشد ایران برابر بود؛ اما از مقطعی ما به خاطر عدم همراهی چین و روسیه دیگر نتوانستیم تحریم‌ها را بیشتر کنیم اما ایران همچنان بر تعداد سانتریفیوژهایش افزوده می‌شد و روزبه‌روز مواد خام بیشتری تهیه می‌کرد. لذا ما می‌بایست این برگ برنده را از ایران می‌گرفتیم که در این توافق این اتفاق افتاد.»

خود آمریکایی‌ها اذعان کرده‌اند که اگر این توافق صورت نمی‌پذیرفت آن‌ها قادر به تشدید بیشتر تحریم‌ها نبودند:

«افزون بر این، اگر توافق مرحله ای حاصل نمی‌شد، تحریم های بین‌المللی با خطر فروپاشی روبرو می‌شد زیرا ایران می توانست ادعا کند که در مذاکره جدی بوده اما غرب جدی نبوده است. در این صورت ما نمی‌توانستیم شرکای خود را به ادامه کار و اجرای تحریم متقاعد سازیم. حالا که توافق حاصل شده است، ما می توانیم برنامه ایران را متوقف کنیم و به عقب برانیم و به ایران یک گزینه بدهیم: به تعهدات خود عمل و برای رسیدن به معامله نهایی با حسن نیت مذاکره کند وگرنه جامعه جهانی با تحریم و فشار بیشتر پاسخ می دهد.»

سایت منبع

*************************

دانلود کنید:

رهبری در مجلس ششم: حد یقف فشار آمریکا کجاست؟

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
تیر

«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»(امام خامنه ای 14 خرداد).

این کدام گناه بزرگ است که تبعات آن دامنگیر تمام امت می شود؟

این یک گناه فراگیر و اجتماعی است و إلا گناههای فردی دامنگیر افراد می شود نه اجتماعات. خدا زمانی برای یک اجتماع عذاب فرو می فرستد که غالب مردم از خط قرمزها عبور کنند و یا بی اهمیت باشند و عکس العملی نشان ندهند.

حالا مردم ما در معرض کدام خطاها هستند که شاید سیلی بخورند؟

مردم ما در برهه ای از زمان الگوی ایستادگی برای تمام مردم مستضعف جهان شدند. حالا اگر پشت آنها را خالی بگذارند و به آنها آسیبی برسد، گناه آن دامنگیر ما خواهد شد. این به خاطر فضیلتی است که خدا به ما داده بود و ما الگوی مردم جهان شده بودیم و ملزم بودیم این را حفظ کنیم. همچنان که قوم بنی اسرائیل در برهه ای از زمان بر جهانیان فضیلت پیدا کردند (یا بنی اسرائیل اذکرو نعمتی التی أنعمت علیکم و أنّی فضلتکم علی العالمین)، اما پس از آن این قوم ناشکری کردند و از خدا سیلی خوردند (و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید).

رای به روحانی

تصوّر کنید که رأی به روحانی معنایش خستگی از مقاومت و ایستادگی بود. یعنی تحریم ها ما را خسته کرده و دیگر نمی خواهیم نسبت به آمریکا اظهار دشمنی کنیم. به دنبال این عدم ایستادگی و این اشتباه بزرگ در معرض خطر بلاهای الهی قرار گرفتیم. تا حدودی هم خدا عرصه را بر ما تنگ تر کرد؛ چون امام حسین علیه السلام فرموده بود: هرکس از راه معصیت در پی رسیدن مقاصد خود باشد، آنچه که در پی آن بود را از دست می دهد و آنچه که می ترسید بر سرش می آید.

اما دوباره، کاری کردیم که می توانست جبران اشتباه گذشته باشد: راهپیمایی 22 بهمن و اجتماع با شکوه اربعین حسینی. خدا فرصتی دوباره داد و در معرض یک امتحان بزرگتر قرار گرفتیم! با اینکه هسته ای را کنار گذاشته بودیم، سختی ها و مشقت ها بر ما بیشتر شد تا بار دیگر برای ما مسلّم شود که دست دوستی با آمریکا هیچ دردی را دوا نمی کند. اما ...

اما ما دوباره تحلیل غلط به کار بستیم و فکر کردیم که این سختی ها به خاطر ایستادگی در مقابل ظالم است، در نتیجه آنقدر ستسی نشان دادیم که گویا از جامعه ی الهی دل بریدیم و از آرمانها دست برداشتیم. دوباره در رأی دادن هایمان این خستگی را نشان دادیم و به کسانی رأی دادیم که طرفدار مماشات با آمریکا هستند...

 اینجا می شود که مردم ما یاری خدا را از دست می دهند و مستحق آن سیلی بزرگ خواهند بود. چون خداوند فرموده: وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ... وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ

هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. ... و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

مرا یاد داستان حضرت آدم می اندازد که در یک امتحان کوچک در مقابل شیطان مماشات کرد و باب میل او از میوه ی ممنوعه خورد، سپس با سالها توبه و گریه و توسّل از خدا فرصتی دوباره گرفت. اما در این فرصت دوباره، امتحان سخت تر شده بود و باید سالها با پستی و بلندی های این دنیا دست و پنجه نرم می کرد؛ همه و همه فقط به خاطر یک بله گفتن به شیطان!

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

ملاحظه1: رهبری از مذاکره جلوگیری نمی کنند چون:

  • این خواسته ی مردم بود که در رأی به روحانی آن را نشان دادند.
  • این خواسته ی دولت است و رهبری تا سر حد ضرورت در کار آنها مداخله نمی کند.
  • خطر آشوب و دو دستگی هست و رهبری صلاح نمی بینند خودشان در این امر مداخله کنند.
  • به گفته ی خود ایشان هدف بزرگتری به نام «تجربه» مدّ نظر است.

ملاحظه2: گاهی 10 جمله تعریف و تمجید از جانب رهبری، مقدمه برای یک جمله انتقاد است! یعنی حمایت ها طبیعی و مقتضای اصل است. آنچه که بیشتر مدّ نظر است انتقادها و اظهار مخالفت هاست. در این حیطه نیز نباید توقع صراحت از رهبر داشت، بلکه به ظرائف کلام ایشان باید دقّت ویژه داشت. (به گفته ی نبویان: رهبری در عکس العمل به شعار «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» فرمودند: کار از اشاره هم گذشت!)

این لحن از حمایت را ببینید: (29/8/92، چهار روز قبل از توافق ژنو):

«بنده اصرار دارم بر حمایت از مسئولانی که اجرای کار برعهده‌شان است، از همه‌ی دولتها بنده حمایت میکنم، از مسئولان - مسئولان داخلی، مسئولان خارجی - حمایت میکنم و وظیفه‌ی ما است ... لذا اینها به کمک احتیاج دارند، من هم کمکشان میکنم، حمایتشان میکنم؛ این یک طرف قضیّه است که قطعی است. از آن طرف اصرار دارم بر تثبیت حقوق ملّت ایران، از جمله مسئله ی حقوق هسته ای؛ اصرار داریم بر اینکه از حقوق ملّت ایران یک قدم عقب نشینی نباید بشود. ما البتّه در جزئیّات این مذاکرات مداخله نمی کنیم.»

ملاحظه3: تعریف و تمجیدهای رهبری هیچگاه به نحوی نبوده که روند مذاکرات را تأیید کند. حد اکثر ایشان فرموده اند: تیم مذاکره کننده را زحمت کش و امین می دانم و به آنها اعتماد دارم، با مذاکره و حلّ مسأله از راه دیپلماتیک موافقم، با توافق خوب موافقم، با توافقی که بخواهد بشود موافقم، با توافقی که حقوق ملت ایران را حفظ کند موافقم. و لکن این جملات کلی نشان نمی دهد که در مذاکرات فعلی یا توافقات گذشته شرایط یک مذاکره ی خوب مراعات شده است. و حتّی نشان نمی دهد که در نظر ایشان راه مذاکره راهکار عملی برای حل مشکلات باشد و به نتیجه برسد!

حال شروع می کنیم و اشارات و فوق اشارات رهبری را در زمینه ی هسته ای مرور می کنیم. آن هم فقط سخنان ایشان در دوره ی ریاست جمهوری دکتر روحانی (و نه حرفهای صریح و قاطعی که در زمان احمدی نژاد می فرمودند و دیگر تکرار نشد!)

(برخی از عبارات پیش رو به اصل مذاکره خرده گیری می کنند و آن را راه ناموفق می دانند، و برخی عبارات انتقاداتی در مورد روند مذاکرات فعلی است). به ادامه ی مطلب می رویم:

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
تیر

اینهمه فساد در جامعه هست. چرا حکومت جلوی اینها را نمی گیرد؟ اینهمه رانت خاری... اینهمه بزن و ببند و سیاسی بازی... اینهمه حق خوری و ظلم... آنهایی که قدرت دارند چرا جلوی اینها را نمی گیرند؟ چرا فکری به حال ما نمی کنند؟ پس چرا اصلاً حکومت تشکیل دادند؟

جواب: ادامه مطلب

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برای بصیرت و آگاهی بیشتر نسبت به روند مذاکرات... نسبت به آرمانهای انقلاب و ... حتماً کلیپها رو ببینید.

گلچین شده هستند...

 
  • مهدی جهانشاهی
۱۱
خرداد

کمی آن طرف تر...

آمریکا برای فراهم کردن مقدمات حمله به عراق، «اشاعه ی تسلیحات کشتار جمعی» را بهانه کرد! [همان بهانه ای که امروز از ایران دارد!] لذا در سال 2002 قطعنامه 1441 را علیه صدام صادر کرد. در بند 5 آن آمده:

5. عراق باید امکان دسترسی سریع، بی قید و شرطِ مقامات کمیسیون بازرسی و تحقیق و آژانس بین المللی انرژی اتمی را، به همه تاسیسات، ساختمانها، اماکن، نواحی، اطلاعات، تجهیزات و وسایل نقلیه محرمانه و مخفی خود فراهم کند.
به علاوه مقامات این دو مرجع می توانند به صلاحدید خود با هر فرد مورد نظر خود در داخل و یا خارج از عراق مصاحبه، این افراد و یا خانواده آنها را برای مصاحبه به خارج از عراق منتقل و بدون حضور ناظران دولت عراق با آن­ها مصاحبه کنند...

صدام به امید اینکه بتواند شرّ آمریکا را از سر خود دفع کند، کمال همکاری را با آمریکا کرد و قطعنامه را پذیرفت.

چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا جواب این اعتماد سازی را چگونه داد؟

  • بازرسی ها از عراق با دقت و شدت عجیبی آغاز شد و مکانها و افراد زیادی شناسایی و بازجوئی شدند.
  • یکسال بعد عراق مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد.(سال 2003)

آمریکا آمار نظامی و امنیتی عراق را به دست آورده بود و این یعنی صدام با دست خودش قبر خودش را کنده بود!

  •  دو روز بعد از اشغال عراق ترور دانشمندان عراقی آغاز شد. (به دست موساد + گروهکهای داخلی+سیا)
  •  تا سال 2015 حدود 5500 ترور دانشمند و متخصص عراقی به ثبت رسیده است که 74 درصد این ترورها موفقیت آمیز بوده است.

 

 

به همین سادگلی!

 

حالا متوجه می شویم که چرا رهبر بزرگوار با کمال قاطعیت با امضای پروتکل الحاقی ممانعت می کنند! همان کاری که طبق مفاد توافق لوزان، دولت محترم زیر بار آن رفته است...

 

 

 

این آیه را فراموش نکنیم؛ قرآن کریم:

وَلَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَی
وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏های آنها شوی، و از آیین آنان، پیروی کنی. پیامبر!  بگو: «راه هدایت، همان راه خداست!» و اگر پس از علم و آگاهی، باز در پی برآورده کردن خواسته های آنها باشی، سرپرستی و نصرت و یاری خدا را از دست خواهی داد!

  • مهدی جهانشاهی