بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۵۷ مطلب با موضوع «پرونده مشکلات» ثبت شده است

۰۴
تیر

اینهمه فساد در جامعه هست. چرا حکومت جلوی اینها را نمی گیرد؟ اینهمه رانت خاری... اینهمه بزن و ببند و سیاسی بازی... اینهمه حق خوری و ظلم... آنهایی که قدرت دارند چرا جلوی اینها را نمی گیرند؟ چرا فکری به حال ما نمی کنند؟ پس چرا اصلاً حکومت تشکیل دادند؟

جواب: ادامه مطلب

  • مهدی جهانشاهی
۲۰
خرداد

برخی می گویند: امام زمان بیا به فریاد ما برس، بیا و مشکلات ما را رفع کن!

این همان فکری است که مردم کوفه داشتند و به دنبال آن امام حسین را تنها گذاشتند. امام  همین مقدار برایشان ارزش داشت که بیاید و مشکلات آنها را برطرف کند، و وقتی دیدند برای رسیدن به این راحتی باید هزینه پرداخت کنند، پا پس کشیدند و حتّی برخی از آنها در مقابل امام ایستادند!

بنی اسرائیل هم منتظر بودند! آنقدر که خدا به خاطر انتظارشان فرج را سالها تعجیل نمود؛ اما وقتی هنگامه ی یاری رسید و حضرت موسی از آنها خواست تا برای رسیدن به هدف «جهاد» و «استقامت» کنند، پا پس کشیدند و گفتند: موسی تو برو تا ما بیاییم! [ببخشید!] گفتند: تو و خدایت بروید و کارها را جفت و جور کنید، ما اینجا نشسته ایم و نگاه می کنیم!!! اذهب أنت و ربّک فقاتلا إنا ههنا قاعدون (مائده 24)... عاقبتشان هم در ادامه ی آیات آمده...!

آیا امام زمان هیچ کار دیگری ندارد جز اینکه بیاید و مشکل تو را برطرف کند؟؟؟ چرا از امام زمانت انتظار داری؟ منتظر باش! نه اینکه انتظار و توقع داشته باشید.

همین فکر را برخی در نظام جمهوری اسلامی دارند؛ آنها که می گویند: جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد!؟ اینها علاوه بر اینکه هدف را خیلی سست و سطحی انگاشته اند، حاضر نیستند این نظام را برای رسیدن به اهدافش یاری کنند!

دسته ی دوّم کسانی هستند که می گویند: امام زمان بیا تا خودم کمکت کنم... تا پای جان... مثل 72 یار امام حسین، نه مثل مردم کوفه! ما اهل کوفه نیستیم!

این فکر کامل تر از قبلی است و صاحب این فکر وقتی می گوید: امام زمان بیا! کادر یاری امام را هم تعریف می کند. زیرا امام زمان اگر بداند تنها می ماند قیام نخواهد کرد.

از این روست که وقتی برای ظهور امام زمان دعا می کنیم در پی آن اعلام آمادگی می کنیم و می گوییم: اماما خودم یکی از کسانی هستم که پای یاری شما حاضرم فدا شوم.

با این حال این فکر نیز ناقص است! زیرا این فقط یک ادعا و وعده ی تو خالی است! این شخص نمی تواند برای امام زمان تضمینی ارائه کند که اگر ظهور کرد او را یاری کند. این فکر برای پیش از ظهور امام زمان برنامه ای ندارد و تنها می گوید: اگر امام زمان آمد من او را یاری می کنم...

پس معنای واقعی انتظار چیست که بهترین اعمال أمت پیامبر خداست؟

پاسخ این سؤال را باید از قانونی استفاده کرد که ویژگی بارز امام است.

ائمه ی معصومین فرمودند: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى ولا یأتی! امام مانند کعبه است، باید به دنبال او رفت، او دنبال کسی نمی رود!

بله منتظران! انتظار حقیقی این است که همین حالا کمر همت ببندیم و برای یاری امام قدمی برداریم!

باید به دنبال امام برویم، و نمی توانیم توقّع داشته باشیم که خود به خود امام بیاید!

باید همین حالا دست به کار شویم و برای یاری امام عصر گامی برداریم؛ باید همین الآن شرایط را برای حضور امام فراهم کنیم و این خاصیت یاران واقعی امام زمان و منتظران آن حضرت است. پویا بودن و فعال بودن. همین حالا باید خود را به امام زمان اثبات کنیم تا امام کار ما را ببیند و بتواند روی ما حساب باز کند و إلا امام مدعی زیاد دیده است.

فرمودند: برای یاری امام آماده باشید ولو به اندازه ی یک تیر ذخیره کردن! یعنی دست به کار شوید... هر قدر که در توان دارید...

چطور می خواهید خودتان را به امام زمانتان اثبات کنید؟ چطور ثابت می کنید که منتظر هستید؟؟؟ بسم الله! دست به کار شوید! اهداف نهضت امام خمینی همان اهداف حکومت امام زمان است: مبارزه با ظلم! گسترش عدل و داد! ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های دشمن! صبر و تحمّل مشکلات و هر راهی که نشان می دهد شما برای یاری امام زمانتان آماده هستید...

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
خرداد

قبل از انقلاب وضع افتضاح بود و پدران ما علیه شاه قیام کردند، بعد از انقلاب انتظار می رفت همه مشکلات تمام شود، اما تازه درد سرها شروع شد! جنگ و فتنه و تحریم و ... هنوز بعد از 30 سال خیلی ها ناراضی هستند و می گویند: نرسیدیم به آنچه می خواستیم.

چیز عجیبی نیست! قوم حضرت موسی هم که داستانش در قرآن آمده برای آمدن منجی دعا کردند تا آنها را از دست فرعون نجات بدهد؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی آمد تازه مشکلات شروع شد! حالا باید آستین بالا می زدند و با دستان خودشان ظالمان و ستمگران را برکنار می کردند. به موسی گفتند:

قَالُواْ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.

«گفتند ای موسی! پیش از آمدن تو اذیت کشیدیم و پس از آمدن تو هم اذیت کشیدیم! موسی پاسخ داد: امید داشته باشید که خدا دشمن شما را هلاک کند و شما را جانشینان زمین قرار دهد، تا ببیند بعد چه می کنید!»

آخر هم طاقت نیاورند و نیمه ی راه، رسالت را ناتمام رها کردند!

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ... [تا آیه:] قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ.

خلاصه معنا: موسی گفت: نعمت های خدا را یاد بیاورید که به شما ارزانی داشت و عقب گرد نکنید! وارد سرزمین مقدسه شوید و ستمگران را از آنجا بیرون کنید. گفتند: ای موسی اینها سرکش و جبار اند و تا آنها اینجا باشند ما داخل نمی شویم. تو با خدایت بروید و آنها را بیرون کنید تا ما داخل شویم! موسی گفت: خدایا من اختیار آنها را در دست ندارم.... عاقبت کارشان این شد که 40 سال سرگردان در زمین می گشتند و جایی برای مأوی گزیدن نداشتند.

پس نباید توقع داشت حتی با ظهور امام زمان، به محض ظهور عالم گلستان شود:

ابن عقده گوید: ... به امام باقر علیه السلام عرض کردم: مرجئه می گویند: زمانی که مهدی (عج) قیام کند، همه چیز رام او می شود و به یک چشم به هم زدن همه ی امور اصلاح می شود و قطره ای خونریزی نمی شود! امام فرمود: نه هرگز، به آن خدایی که جان من در دست اوست چنین نیست! اگر بنا بود به همین سادگی کارها جفت و جور شود این اتفاق برای پیامبر خدا می افتاد و آن حضرت اولی بودند! نه به خدا این اتفاق نمی افتد مگر اینکه خون و عرقتان را با آستین پاک کنید!

خلاصه باید کاری را که شروع کرده ایم تمام کنیم و اگر رفیق نیمه راه باشیم، همان آش است و همان کاسه!

-یعنی اگر امام زمان بیاید و ما پای امام زمان تا آخر بایستیم همه چیز درست می شود؟

: یعنی هدف آسایش است؟ بخوریم و بخوابیم و کار هم نکنیم؟ نه آن آسایشی که تو دنبالش هستی اصلاً توی این دنیا امکان ندارد! چون دنیا دار بلا است...

-نه در آن حد، همین قدر که کارمان برکت داشته باشد و اینقدر بلا و بدبختی نازل نشود! یعنی خلاصه راضی باشیم!

: این مقدار که هیچ نیاز به آمدن امام زمان هم ندارد! همگی تقوا داشته باشید تا خدا برکاتش را نازل کند: لو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض (از آسمان و زمین برکات خدا نازل می شود بر گروهی که مؤمن و اهل تقوا باشند).

اصلاً چرا در زمان امام زمان خدا آنقدر دست و دل بازی می کند؟ استثنائی در کار نیست! مردم قابل می شوند که خدا آن نعمت ها را فرو می فرستد!

 

پس به فکر دور زدن خدا یا دور زدن تحریم ها و مشکلات نباشید! از راهش وارد شوید... زحمت هایی را که تا حالا متحمّل شده اید حیف نکنید! تا آخر راه چیزی نمانده!

مثل یاران حضرت علی نباشید که جنگ صفین را تا نزدیکی خیمه ی معاویه و عمرعاص پیش بردند، اما در آخرین مرحله کار عقب نشینی کردند و کار را نیمه تمام گذاشتند و یک تاریخ، سرخوردگی برای حق طلبان به ارمغان آوردند!

استقامت به خرج دهید! قومی باشید که این معنا را تجربه می کنند که قرآن در حقشان فرمود: الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة...

  • مهدی جهانشاهی
۰۸
خرداد

آیا حاضرید با یک انسان زورگو دوستی کنید؟

بالاتر! آیا کسی را سراغ دارید که دشمن خود را که از او نفرت دارد به خانه ی خود راه بدهد؟ کسی که خانواده ی او را فحش و ناسزا می دهد و احترامشان را زیر پا می گذارد...!

معلوم است حتّی راضی نیستید صدای کسی را تحمّل کنید که به شما فحش ننه می دهد!

اگر هم خیلی بی غیرت باشید این را دیگر زیر بار نمی روید که با قاتل برادرتان زیر یک سقف زندگی کنید؟! هرگز ممکن نیست! شما چنین ننگی را قبول نمی کنید!

اما من بدتر از اینها را سراغ دارم...

خیلی ها را می بینم که ننگ بالاتر از این را تحمل می کنند؟ بله! بالاتر از این، این است که کسی، یک انسان جانی را در قتل برادرش یاری کند!

به دستان خودتان بگاهی بیندازید...

چطور خودمان را گول می زنیم و نفسمان را راضی می کنیم تا سند قتل برادرانمان را در دست بگیریم؟! این جنس آمریکایی که در دست ماست و به داشتن آن افتخار می کنیم، سند کمک به دشمن است برای برادر کشی! پولی که ما به دشمن دادیم، او را تقویت کرد و با این قوّت توانست داعش را به راه اندازد، اسرائیل را تجهیز کند، گلوله ها بر سر مسلمانان فرو ریزد و حتّی امنیت خود ما را در مخاطره قرار دهد.

این چیست در دست ما؟! چرا لا اقل اسم nokia یا apple یا IBM را از روی آن محو نمی کنیم؟ چرا برایمان شرم آور نیست که اعلام کنیم ارز را از کشور خودمان خارج کرده ایم و به دست دشمن رسانده ایم! جنس ایرانی مصرف نمی کنید، نکنید! اما جنس آمریکایی و انگلیسی برای چه؟! معنای pepsi چیست؟

به چه قیمت دنیال خریدن به اصطلاح جنس خوب می رویم؟ موبایل من خراب نشود؛ غذایی که خوردم راحت از گلو پایین برود؛ لپ تاپ من وسط کار هنگ نکند، هرچه می شود، بشود!

چه راحت رضایت می دهیم که گلوله ای که بر سر مردم یمن ریخته می شود، اصل آمریکایی باشد.

جنک اسرائیلی و آمریکایی و انگلیسی را تحریم کنید

  • مهدی جهانشاهی
۰۶
خرداد

سختی ها تقصیر کیست؟

واقعاً مشکلات من به گردن کیست؟! خیلی ها هستند که هیچ برایشان مهم نیست تقصیر به گردن کیست! فقط می خواهند یک نفر باشد که تقصیرها را سر او خراب کنند! می خواهد صاحب کار باشد... می خواهد خانواده باشد... می خواهد رهبر باشد یا ....

این مسأله را به لحاظ دو عالم: عالم معنا، و عالم ظاهر و طبیعت جداگانه دنبال می کنیم!

البته نگاهمان به ظاهر هم باید وجهه ی دینی باشد و با معیارهای اسلامی سهم ها را می سنجیم.

****

به لحاظ عالم ظاهر، بخشی از مشکلات قطعاً به خاطر سنگ اندازی های حزب شیطان است! تا بوده شیطان این کارها را می کرده و این قدرتی است که خدا موقتاً به او داده تا بندگانش را امتحان کند، همچنان که شیطان قدرت یافت حضرت ایوب را تحریم کند؛ و خدا به این سبب صبر حضرت ایوب را آزمود.

منابع ما بالاتر از این را می گویند! بنا بر آنچه از آیات قرآن بر می آید هرگاه یک علَم و نشانه ی هدایت سربلند می کند، در مقابل آن دو شیطان سراسیمه دست به کار می شوند تا هرطور شده نگذارند کار آن مرد خدا پا بگیرد و به سرانجام برسد. آن دو شیطان، یکی شیطان انسی است و دیگری شیاطین جنی!

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا (انعام 112)

این یعنی ما باید تاوان پس بدهیم! تاوان اینکه گفته ایم می خواهیم از زیر پرچم شیطان بیرون بیاییم و مستقل باشیم! تاوان اینکه دست به کار شده ایم و حکومت ستم شاهی را بیرون کرده ایم و حکومت ولیّ الهی را بر خود پذیرفته ایم! کار ما مشکل است! وقتی گفتیم «خدا» را می خواهیم، تازه باید آماده سنگ اندازی های جبهه ی شیطان باشیم و سعی کنیم شیطنت های او را از سر خودمان دور کنیم.

البته اگر ما اجازه ی نفوذ به شیطان ندهیم او قدرتی بر ما نخواهد داشت. اما به هر حال ما این اجازه را به او داده ایم و در اندازه ای که جای پا باز کرده، توانسته ما را اذیت کند. یعنی ادامه یافتن سختی ها و سنگ اندازی های شیطان فقط به خاطر این است که ما به او اجازه ی نفوذ داده ایم و او را در امور جامعه دخالت داده ایم. (وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ: به ظالمین تکیه نکنید که گرفتار آتش می شوید و از جانب غیر خدا دوستی نخواهید داشت و هیچگاه یاری نخواهید شد) (هود 113)

نتیجه ی پذیرش این معنا این می شود که:

اولاً: باید بپذیریم که پیشرفت ما و رفع مشکلات ما به «مبارزه» گره خورده است و این تنها راه است!

ثانیاً: علت کندی برخی از پیشرفتهای ما توجیه می شود؛ چون ما دشمنانی داریم که تمام سعیشان را می کنند تا ما پیشرفت نکنیم و به مقصد نرسیم. برخلاف خیلی از کشورها که جیره خور شیطان هستند و شیطان کاری با آنها ندارد و بلکه در برخی جوانب آنها را کمک هم می کند! ما نباید خودمان را با برخی کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم! شرایطی که ما داریم خیلی متمایز است، و این شرایط را وقتی قبول کردیم که برای حرکت به سمت آزادی و ولایت الله، گام برداشتیم.

در همین راستا بود که مملکت ما سالها زیر سایه ی تحریم سعی و کوشش کرد و طعم پیشرفت درون زا را چشید.

تحریم هایی که به ما تحمیل شد کم چیزی نبود و اگر کمک خدا نبود، می توانست برای سرنگونی ما کافی باشد. یعنی با وجود این تحریم ها نه تنها تعجّب ندارد که وضعیت بازار ما به هم خورده است! بلکه تعجب در اینجاست که چطور کشور ما توانست خودش را در مقابل این تحریم ها واکسینه کند! الآن غرب از ما در تعجّب است که چرا هنوز سر پا هستیم.

خلاصه بخشی از مشکل از طرف غرب و دست اندرکاران شیطان است و این یعنی ما در یک امتحان بزرگ قرار داریم! به هر حال این تحریم ها خیلی مهم و مؤثر بودند.

اما همه چیز این نبود! این درست نیست که چشم بسته همه ی مشکلات را به آن طرف نسبت بدهیم! این هم اصلاً ادعای ما نیست. رهبری فرمودند:

ما ضعف داخلی داریم، همه مشکلات متوجه دشمن نیست/ دانلود

****

بخش دیگر از مشکلات به عهده ی مسؤولین و دست اندرکاران دولتی است؛ رهبری بارها از عملکرد اقتصادی دولت گله کرده و بارها راهکارها و راهبردهای مؤثر را پیش پای آنها قرار داده، اما عملکرد آنها غایتاً نتوانسته رضایت رهبری را تأمین کند و هنوز دستورات متعدد رهبری روی زمین مانده است. فقط هم مقصر دولت مردان نیستند! هرکس به اندازه ای که دستی در کار دارد مسؤول است! از نماینده گرفته تا رئیس جمهور و ...

اما این رئیس جمهور یا نماینده را چه کسی تعیین می کند؟ مردم!

پس انگشت اتهام به طرف خود مردم بر می گردد و آنها باید سهم خودشان را از اشتباه قبول کنند! مردم بودند که به کسانی رأی دادند که خائن به انقلاب از آب در آمدند (امثال بنی صدر و خاتمی و دیگر کسانی که هیچ اعتقادی به رسیدگی به مستضعفان ندارند!) طبیعی است که مردم باید تاوان اشتباهشان را پس بدهند.

****

-  شاید بگویید: رهبر اینجا چکاره است؟ رهبر باید جلوی اشتباهات مردم و مسؤولان را بگیرد!

-  جواب این است که: اتفاقاً قدرت و نفوذ رهبری را هم مردم تعیین می کنند! مردم هر اندازه که در حمایت از رهبری همدل و همزبان باشند، دست رهبری را بازتر خواهند گذاشت تا برای اصلاح مشکلات اعمال قدرت بکند. این در مبانی اسلامی اینگونه تعریف شده است و ائمه ی اطهار نیز آن اندازه ای در امور دخالت می کردند که حمایت مردم اجازه می داد.

حالا خودتان به اطرافتان نگاه کنید و ببینید چند درصد از مردم مطیع امر رهبری هستند و تصمیمات آن بزرگوار را روی چشم می گذارند؟ چند درصد معترض هستند و در مقابل تصمیمات ایشان موضع گیری می کنند؟ این را از هجم کسانی که به جای گوش دادن به سخنان رهبری به حرفهای bbc گوش می دهند و اعتماد می کنند می توانید بفهمید.

اتفاقاً رهبر بیشتر از آنچه که از او توقع می رفته کار کرده و اگر بیشتر از این بخواهد بر دولتمردان فشار وارد کند، دخالت در کار آنها به حساب می آید (در حالی که در مملکت ما وظایف تقسیم شده هستند و کار رهبری تنها مدیریت کلان مسیر انقلاب است). لذا ما نباید توقع داشته باشیم که خرابکاری بکنیم و بعد به گردن رهبر بزرگوار بیندازیم که باید خرابکاری ما را اصلاح کند!

****

اینها به جای خود! اما هنوز یک سهم از اشتباهات باقی مانده است!

مردم هم در این سختی های خودشان سهم دارند! سهم آنها اتفاقاً کم هم نیست! مردم مستقیماً می توانند کاری کنند که مشکلات برطرف شود یا اینکه مشکلات چند برابر شود.

مردم ما فرهنگ تولید ندارند، همت تولید جنس مرغوب را ندارند.

مردم ما فرهنگ مصرف ندارند و إلا با مصرف می توانستند تولید را جهت دهی و مدیریت کنند (همینجا اضافه کنیم که: از رهبر مظلوم نباید توقع بیجا داشت! وقتی خود ما مردم به حرف رهبرمان که دستور داده اند جنس داخلی مصرف کنیم گوش نمی دهیم، از دولتمردان چه توقّع؟!)

مردم ما فرهنگ عرضه هم ندارند! آنقدر دزدی ها و کم فروشی ها زیاد شده که ... بماند!

تا اینجا سه سهم از اشکالات به گردن مردم افتاد و یک سهم به گردن دشمنان و یک سهم به گردن دولتمردان!

اما وارد بُعد معنا می شویم!

آثار گناهدر بعد معنا تماماً تقصیرها به گردن خود مردم است! بله! هرچه می کشیم به خاطر خودمان است! به خاطر گناههای خودمان! این ادعای من نیست! حرفی است که خدا بارها در قرآن تکرار کرده: ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم (هرچه بر سر شما می آید به خاطر کارهایی است که با دست خودتان مرتکب شده اید!)

این اولین باری نیست که در طول تاریخ خشکسالی می آید! بارها تکرار شده و هر بار هم علت آن فقط یک چیز بوده، و آن گناه...

البته لازم نیست شما دست به گناه آلوده کنید و اصراف را به اوج برسانید تا عذاب بیاید! کافی است که دیگران گناه کنند و شما تماشا کنید! یعنی امروز ما داریم در آتشی می سوزیم که انسانهای گنهکار جامغه افروخته اند. دلیل این ادعا هم سخن رسول خداست که فرمودند: إن المعصیة إذا عمل بها العبد سراً لم تضر إلا عاملها ، وإذا عمل بها علانیة ولم یغیر علیه أضرت بالعامة (بحار الآنوار ح97 ص75) هنگامی که معصیت در نهان انجام گیرد تنها به صاحب آن ضرر می زند، اما هنگامی که در عیان صورت گرفت و کسی چهره در هم نیفروخت، ضرر آن به همه می رسد!).

می توان نتیجه گرفت: هزار رئیس جمهور و رهبر عوض شود... امام زمان هم بیاید... باز مشکلات ما باقی خواهد ماند و هشتمان گروی نه است... اگر انسانهای پاکی نباشیم!

گناههایی مثل: تنها گذاشتن ولیّ فقیه و علما، دوستی با دشمنان خدا، ندادن خمس و زکات، ترک نماز و روزه، زنا و ... که همه اینها در جامعه ی ما شایع هستند.

اینطور که حساب کنیم دیگر تعجب نمی کنیم که چرا وضع مان خراب است! تعجّب می کنیم که چطور با اینهمه گناه، خداوند ما را زنده نگاه داشته و آن عذاب خانمان سوز را بر سرمان فرود نیاورده...

****

لذا نتیجه می گیریم: وقتی اشکالات خودمان را کوچک دیدیم، باعث می شود که اشکالات دیگران را بزرگ ببینیم و اشکالات را به گردن این و آن بیندازیم.

سؤال دیگری مطرح است و آن اینکه: اصلاً می شود که وضع ما خوب بشود؟

در پست بعد إن شاء الله...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

بعضی ها گناهی می کنند که مسیر تاریخ را عوض می کند، اما اصلاً ککشان نمی گزد! انگار مگسی از کنار دماغشان رد شده و آن را از خود دور کرده اند...

یک گناه می تواند مسیر زندگی خود ما را عوض کند، یک گناه می تواند مسیر زندگی دیگری را عوض کند و او را به گمراهی بکشاند. یک گناه هم کلاً دیگری را از ریل زندگی خارج می کند و از صفحه ی وجود محو می کند (: آدم کشی). خداوند در مورد گناه آدم کشی می فرماید: مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا (هر کس یک نفر را بکشد انگار همه مردم زمین را کشته است!).

اما گناه بزرگتر از این هم هست، گناهی که یک موج تاریکی و ظلمت در عالم بیندازد و گروهی از مردم را گمراه کند. از اینجاست که خداوند می فرماید: «الفتنة أشدّ من القتل» (فتنه از آدم کشی هم بدتر است!)

می گویند: پر زدن پروانه روی جوّ اتمسفر تأثیر می گذارد. اما عجیب است که میلیونها نفر به «سازش» رأی می دهند و آب از آب تکان نمی خورد!

هیچ می دانید رأی دادن ما برای کلّ دنیا معنا دارد؟ رأی به مقاومت مستضعفان را تقویت می کند و رأی به سازش روحیه ی مستضعفان را ضعیف و سرخورده می کند.

رهبر بزرگوار در مورد تأثیر انتخابات و آراء، فرمودند: 

به همان شکلی که مقدرات یک انسان در شب قدر ثبت می شود، در انتخابات هم، مقدرات کشور ما و بلکه در یک نگاه دقیق تر، مقدرات و امور «انقلاب » تعیین و مشخص می شود... (24/12/86)

منصفانه قضاوت کنید: قدرت دادن به کسی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارد، چقدر می تواند باعث سست شدن بنیان های نظام شود؟ چقدر می تواند امنیت و آرامش آینده ی ما را به خطر بیندازد؟

هیچ می دانید وقتی با رأیمان پیام می دهیم که: ما گرسنه ایم و از ایستادگی در مقابل کفر خسته شده ایم، این کار می تواند در ظهور امام زمان تأخیر ایجاد کند؟

می دانیم در چه وضعیت حساسی قرار داریم؟

یادم هست وقتی در اواخر دوران احمدی نژاد ما ایستادگی می کردیم و تحمّل می کردیم، چقدر نهضتهای دنیا سرزنده بودند و بیداری اسلامی در حال گسترش بود. اما همینکه از بین آن کاندیداها به کسی که شعار نرمش می داد رأی دادیم، انقلابها فرو کش کرد... داعش ها سر بلند کردند... لحن ها وقیحانه و بی ادبانه شد... و یمنها به خطر افتادند؛

کمی احساس مسؤولیت کنید!

حالا چکار کنیم؟

انتخابات دیگری هم پیش رو هست! انتخاباتی که اگر اشتباه ما در آنها تکرار شود اثرات سوء آن خیی زود فضای جامعه را در بر خواهد گرفت...

هشیار باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد

شهرک غرب یک آدم هیکلی را دیدم که کنار جاده ایستاده بود. ادب کردم و سلام کردم. کمی ایستاد و بعد گفت: حاج آقا! چه سلامی؟ چه علیکی؟ خنده ام گرفت و دل دل گفتم: نکند حق تو را هم من خوردم که چاق شده ام!

به افتخار ایشون این مطلب رو گذاشتم: (مطلب مناسب فضای اواخر دوران احمدی نژاده)

{

نگویید تحریم اثر ندارد! ما را بیچاره کرده است! زمین گیر شده ایم! بچه هایمان اسباب بازی می خواهند، اما نمی توانیم هر روز برایشان اسباب بازی بخریم! زنها شکایتشان بلند شده است، دیگر نمی توانیم هر سال سرویس طلایشان را عوض کنیم...

اعتراض، فقر، مصرف گراییچقدر ما بیچاره شده ایم! مغازه های لباس فروشی خلوت شده اند! مردم لباسی را می پوشند که چند ماه پیش می پوشیدند! فرشهای خانه مان تکراری شده اند، کسی نیست اینها را عوض کند و تِم خانه را تازه کند...

چقدر که تحریم ها اثر کرده! بیچاره همسایه! می خواست جوانش را به خانه ی بخت بفرسند؛ پولش نرسید «تیبا»ی پسرش را بکُند «206»! پیش خانواده ی عروس سرافکنده شد؛ چون آنها توانسته بودند [با هزار قرض و وام]، برای دخترشان یک جهیزیه ی دهن پر کن تهیه کنند!

بعضی ها وضعشان بدتر است! بیچاره ها مجبورند در خانه ی 80 متری زندگی کنند، پول ندارند ماهی 800 تومان اجاره بدهند! بعضی ها حتّی نمی توانند با وسیله ی شخصی سر کار بروند؛ مجبورند از وسایل عمومی استفاده کنند...

داریم خفه می شویم! تحریمها جدی است! یک نفر به فکر ما باشد! گذرم به مغازه ی موبایل فروشی افتاد، مدلهای جدیدی آمده بود؛ خیلی زیبا بود! اما پول نداشتم موبایل کهنه ام را عوض کنم...

نگویید تحریم اثر ندارد! دشمن می شنود بیشتر تحریم می کند! آهسته تر! یکی به فکر ما باشد...

چقدر ما بیچاره ایم، چقدر تحریمها اثر کرده...

}

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
خرداد
چشم شما به کدام وعده است؟!
انتخاب با شماست:
وعده های خدا+یاری خدا تا رسیدن به مقصد
یا وعده های چشمگیر شیطان که در ظاهر نقد و زیبا هستند، اما...

راهبرد خدا برای سوق دادن بندگان به کمالات نفسانی و فطری، وعده است، وعده به بهشت و نعمتهای بزرگ آن، وعده به لذتهای معنوی عمیق و پاکیزه، و وعده به همنشینی اولیا و انبیا علیهم السلام و ...

همینطور راهبرد شیطان هم برای اینکه بنی آدم را با خود همراه کند، وعده است!

شیطان البته هنگامی که وعده ای به انسان بیچاره می دهد، هدف او خیرخواهی برای آن انسان نیست و بلکه این وعده ها راهکاری برای جذب آن انسان است.

تفاوت ماهوی وعده های خدا با وعده های شیطان هم همینجاست که خداوند این هدف را دارد که انسان به خیر و سعادت برسد و به انسان راهی را نشان می دهد که به آن خیر و سعادت ختم شود؛ اما در مقابل، شیطان تنها می خواهد انسان را به سمت خودش جذب کند و از این روی هنگامی که به هدف خود برسد دیگر برایش مهم نیست که به وعده ای که داده عمل کند؛ اگر هم گاهی به وعده ی خود عمل می کند برای این است که بتواند یک مرحله ی دیگر انسان را با خود همراه کند و او را بیش از پیش نمک گیر کند!

از این رو در قرآن بارها به این نکته اشاره شده است که نباید به وعده های پوچ شیطان دل بست و فریفته ی آنها شد.

در این آیه به این شگرد شیطان و دیگر شگردهای او اشاره شده:

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا

شیطان به آنها وعده‏ها(ى دروغین) مى‏دهد؛ و به آرزوها، سرگرم مى‏سازد؛ در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمى‏دهد (نساء 120).

در آیه ای دیگر از زبان خود شیطان این نقشه را رو می کند:

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ...

و شیطان، هنگامى که کار تمام مى‏ شود، مى‏ گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!»)(ابراهیم 22)

در آیه ای دیگر نمونه ی عینی این شرارت شیطان را نشان می دهد، شرارتی که مسیر تاریخ را عوض کرد:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ

[در داستان حضرت آدم:] سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!».

با یکی دو تا چاشنی قسم و اظهار دوستی هم حرف شیطان به کرسی نشست و کاری که نباید انجام می شد، شد!

شاید وعده ی خدا کمی نسیه بنمایاند، اما حقیقت این است که وعده های شیطان حتّی نسیه هم نیست و کاملاً پوچ و توخالی است. تظاهر می کند که وعده اش نقد است، اما پای عمل که می رسد، انگار نه انگار قول و وعده ای در کار بوده.

رهبر بزرگوار خطاب به دولتمردان فرمودند:

«مطالبه‌ ما از مسئولین این بوده است که گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده‌ نقد که می‌دهد ـ وعده‌ نقد، نه عمل نقد ـ اعتماد نکنید، چون وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! اینقدر اینها وقیحند»(23/1/94)

کنایه از اینکه: دولتمردان ما نباید از وعده هایی که از آن طرفی ها می شنوند ذوق زده شوند...

لذا باید بدانیم کدام وعده الهی است، و کدام وعده شیطانی!؟

اما شیطان از این وعده ها چه هدفی را دنبال می کند؟

مهمترین هدف شیطان این است که از اعتبار وعده های الهی کم کند و آنها را در نظر مردم کمرنگ و بی اهمیت جلوه دهد! یعنی در مقابل آن وعده های واقعی یک نسخه ی قلابی به انسان تحویل بدهد تا انسان را بر سر دو راهی قرار دهد: وعده ی خدا را انتخاب کند یا وعده ی شیطان را؟! 

بعلاوه وقتی انسان وعده های شیطان را انتخاب کند، روشن است که باید از مسیر گناه وارد شود.یعنی هدف شیطان این است که چشم انسان را به مسیر گناه خیره کند!

وعده های شیطانی را از کجا بشاسیم؟ ملاک تشخیص وعده ی الهی از وعده ی شیطانی چیست؟

یک راه ساده این است که: هرکاری که ما بکنیم و خوشنودی شیطان و آمریکا در آن باشد، این کار دل بستن به وعده های شیطانی است! مثلاً اگر ما استقامت را کنار گذاشتیم و بدون حفظ عزّت پای میز مذاکره نشستیم، اینجا رفع تحریمها می شود یک وعده ی شیطانی!

آن زن در کنگره آمریکا گفت: ما سه گزینه برای مانع شدن ایران از رسیدن به بمب هسته ای پیش رو داریم: یکی جنگ نظامی است که به صرفه نیست! دیگری تحریم است که آن هم جواب نداد و ما هرچه بیشتر تحریم کردیم ایرانی ها بیشتر در مسأله ی هسته ای پافشاری کردند و پیشرفت کردند. راه سوّم مذاکره است که جواب داد...!

خلاصه، ماهیت وعده های شیطانی: وعده ای است که عمل به آن مایه ی خوشنودی شیطان باشد!

ویژگی وعده های شیطانی چیست؟ شبطان چه راهبردی را در وعده هایش دنبال می کند؟

از آنجایی که وعده های شیطان تضمین عملی ندارد، برای اینکه انسان را قانع کند تا در برابر وعده های الهی این وعده های پوچ را انتخاب کند، وعده هایی با ویژگی های ذیل در نظر می گیرد:

1. وعده ای می دهد که به ظاهر نقد باشد (می گوید: دروغ بگو تا همین الآن در این معامله سود بیشتری ببری!)

2. وعده ای می دهد که مطابق حس زیاده خواهی و دنیا طلبی انسان باشد. او سعی می کند که انسان را در حسرت آرزوها فرو ببرد تا با تفکر در این خواسته ها حریص و تشنه ی آنها شود (قرآن به این نکته اشاره کرده: یعدهم و یمنیهم: وعده می دهد و در حسرت آرزو فرو می برد). مثلاً شیطان می گوید: قرض نده! اگر قرض بدهی از دستت می رود؛ در عوض ربا بده تا پولت چند برابر شود

3. شیطان وعده ای می دهد که راه آن میانبر باشد! انسان به خاطر حس زرنگی سعی می کند راه را برای خودش نزدیک کند و لذا این راه میانبر را انتخاب می کند! انسان به خاطر اینکه فکر می کند زرنگ است، راه اصلی را رها می کند و سراغ این راه میانبر می رود!  (مثلاً به جای تشکیل خانواده، دنبال گناه جنسی می رود تا زودتر به آن لذتها برسد.)

4. شیطان وعده ای می دهد که الگوی دنیوی داشته باشد و انسان آن را دیده باشد، (مثلاً می گوید: ظلم کن تا به گنج قارون برسی/ بی حجاب باش تا مثل آمریکایی ها به آزادی برسی!)

انسان ساده، فکر می کند پیشنهاد فوق العاده ای دریافت کرده! و لذا وعده ی خدا را رها می کند و دنبال وعده ی شیطان می رود و بعد از اینکه حسابی خودش را خسته کرد، تازه می فهمد که سرش کلاه رفته و علاوه بر اینکه فرصت را از دست داده و به آنچه می خواسته نرسیده، حالا با خدا طرف است و باید جواب پس بدهد...

همه اش از اینجا شروع شد که: به وعده های الهی اعتماد نکرد و وعده های شیطانی را ترجیح داد...

وعده ی خدا یادمان نرود:

«إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم»

خدارا یاری کنید تا خدا شما را یاری کند و صبر و استقامت به شما بدهد.

«و لینصرنّ الله من ینصره» (حج 40)

خدا وعده می دهد: اگر صبر کنید و استقامت داشته باشید نصرت من را به زودی شاهد خواهید بود، همان نصرتی که تا کنون به یاوران خود وعده داده ام و به وعده ام به نحو أحسن وفا کرده ام، خیر شما در همین است و فقط کمی صبر لازم است...

پیشرفت 30 ساله ی ما (در هر زمینه ای که پیشرفت داشته ایم) به خاطر اعتماد به همین وعده های الهی بوده است و هرچه تا کنون شکست و سرافکندگی نصیبمان شده به خاطر فریفته شدن وعده های شیطانی بوده است...

دائم به ما این پیشنهاد ویژه را می دهند که: اگر از حق خودتان کوتاه بیایید پایمان را از روی خرخره تان بر می داریم!

تا کی می خواهیم راه پیشنهادی آمریکا را در پیش بگیریم؟ می گویند: با ما اعتماد سازی کنید تا وضع اقتصادی شما بهبود پیدا کند؛ مقام معظم رهبری در مقابل، می گویند: کلید حل مشکلات در داخل کشور است نه ژنو و لوزان و ...

اما دولمتردان ما معلوم نیست چه دیده اند که اصلاً حاضر نیستند کلید داخلی را انتخاب کنند! کلاً می خواهند دم کدخدا را ببینند! حتی اگر بدانند چیزی به آنها نمی رسد، حتی اگر بدانند امنیت آینده ی ما به خطر می افتد...

دم کدخدا را ببین!

خدا رحم کند...

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
خرداد

موسی تو برو تا ما بیاییم!

ادامه ی راه

...وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر آنها آورد؟...

بنی اسرائیل یکی از گروههایی بودند که با کمال اصرار از خداوند "منجی" را طلب کردند اما هنگامی که حضور منجی را درک کردند نتوانستند با او همراهی کنند و لذا این مسیر را به سرمقصد نرساندند. دعاهای بنی اسرائیل 150 سال ظهور منجی را برایشان معجّل کرد و موسی از خانه فرعون به دادرسی آنها آمد! لکن این شروع کار بود و برای به نتیجه رسیدن این قیام قرار بود که با منجی همراهی کنند تا به دست خودشان دنیا را بر خود آباد کنند؛ اما چکار کردند؟

خوب است بدانید وقایع داستان حضرت موسی مو به مو برای امت پیامبر نیز تکرار می شود! پس ببینید شما در این داستان کجای کارید؟

اینها راهی را شروع کرده بودند که راه برگشت نداشت و باید آن را تا آخر ادامه می دادند، اما ببیند دست کشیدن از استقامت و ادامه ی راه چه بر سر بنی اسرائیل آورد؟

مائده آیه 20 به بعد:

(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد؛ (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!

 

اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»

 

گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»

 

(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»

 

(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‏ایم»!

 

(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایى بیفکن!»

ادامه راه

دیدید که چطور بنی اسرائیل از بار مسؤولیت شانه خالی کردند و پیشوای خود را تنها گذاشتند؟ اینها خیال کردند که رسیدن به رفاه وظیفه ای است که خدا و پیامبرش عهده دار آن هستند، غافل از اینکه تک تک مردم در این عرصه مسؤولند و باید خودشان برای خودشان دل بسوزانند.

«ای موسی تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید!» این عبارت چقدر آشناست! شبیه سخن کسانی است که می گویند: «جمهوری اسلامی برای ما چکار کرد؟!» جواب خدا هم همان جواب است که «شما برای جمهوری اسلامی چکار کرده اید؟؟» آیا نگاهمان به قیام حضرت قائم نیز همین است؟ امام زمان بیاید و دنیا را برای ما آباد کند؟ چه توقّع زیادی!!!

اما شاید شما بگویید که: ما از استقامت خسته شده ایم و دیگر در ادامه ی راه قصد همراهی نداریم! هر چه شد شد! نمی خواهیم به عاقبت خوشش فکر کنیم!

جواب شما آیه ی بعد است که خداوند می فرماید:

خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»

 

آری اینطور نیست که اگر از استقامت دست بکشیم، تنها یک فایده را از دست داده باشیم؛ نه! بلکه هزاران بلا را برای خودمان به ارمغان آورده ایم! این راهی است که بازگشت ندارد...

رزمندگان و شهدای ما راهی را شروع کرده اند، راهی که پایان آن به ما بستگی دارد. می توانیم خود را کنار بکشیم، از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم، همه وظایف را به دوش دیگران بیندازیم و همه ی تقصیرها را متوجه دیگران بدانیم؛ که در آن صورت شوم ترین عاقبت ها را برای خود خریده ایم.

و می توانیم استقامت کنیم! عاقبت آن چیست؟ در این آیه به تصویر کشیده شده است: (فصلت 30 تا 32)

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!

 

ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‏شود!

 

اینها وسیله پذیرایى از سوى خداوند غفور و رحیم است!»

  • مهدی جهانشاهی
۰۲
ارديبهشت

عزم ملی چه قدرتی دارد؟

قدرت ملی

* تا کی می خواهیم چشم به دست دیگران بدوزیم و منتظر باشیم دیگران امور ما را اصلاح کنند...

* چرا نسبت به توانایی "مردم" غافلیم؟ آیا می دانیم عزم ملی چه قدرتی دارد؟

* نکند شما از "موانع اتحاد" باشید؟

کسی که می داند "دارد" چشم به داشته های دیگران نمی دوزد! اگر ما باور کنیم که قدرت داریم منتظر نمی مانیم تا دیگران امور ما را اصلاح کنند.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: دیدم که تمام خیر جمع شده است در قطع طمع از آنچه در دست دیگران است!

ما با وحدت و وظیفه شناسی همه چیز داریم. اگر ما با هم یکی باشیم خدا هم با ماست...

از کوچکی به ما یاد داده اند که قدرت یک گروه ده نفری بیشتر از ده گروه یک نفری است! اتّحاد و با هم بودن عامل قدرت در عرصه های مختلف است. در دین اسلام نیز به جنبه های مختلف اتّحاد و همدلی توجّه داده شده است، اتحاد در سطح خانواده، در سطح همسایگان، در سطح محله (مسجد)، در سطح شهر (نماز جمعه) و در سطح امّت اسلامی (مناسک حج).

برخی از افراد از قدرت و اختیارات «مردم» غافلند، کسانی که همه تقصیرات را به گردن این و آن می اندازند و خود را هیچ مسؤول نمی بینند از این دسته اند. کسانی که رفع مشکلات را ناشدنی می بینند و بر طبل ناامیدی می کوبند از این دسته اند. کسانی که می گوید: چرا دولت... چرا رهبری... چرا مسؤولین... اینها از تأثیرگذاری «مردم» غافلند و الا یک بار می گفتند: چرا مردم به وظایف خود عمل نمی کنند؟ چرا مردم با هم برای رسیدن به اهداف همدلی نمی کنند؟ چرا مردم با توانی که دارند مسؤولین را مدیریت نمی کنند؟!

هنگامی که یک جامعه مردمی شد دیگر هیچ قدرتی تأثیر گذارتر از مردم نخواهد بود. مردم در کارهای ریز و درشت جامعه کارگذار هستند، مصرف کننده مردم اند، تولید کننده و کارگر... ناظر... مدیر... رئیس... همه و همه از مردم اند.

مردم مصرف کننده اند و می توانند مثلاً جنس مرغوب مصرف کنند و کالاهای نامناسب را تحریم کنند، از کالاهای مملکت خود حمایت کنند و کالاهای وارداتی را تحریم کنند! می توانند با تشویق عملی از هر کار خوبی حمایت کنند و با اعتراض عملی هر کار ناشایستی را منزوی کنند. (نمونه ی آن را مردم ما در جریان تنباکو عملی کرده اند).

مردم تولید کننده اند و می توانند جز جنس مرغوب تولید نکنند، همّت خود را بالا ببرند و نظم کاری را در همه ی زمینه ها اجرا کنند تا کمال بازدهی را از زحمات خود ببینند...

مردم عرضه کننده هستند و می توانند جنس تولید شده را منصفانه به دست مصرف کننده برسانند و در روال طبیعی بازار اخلال ایجاد نکنند.

مردم مدیر و ناظر هستند؛ هر مدیر و ناظری که انتخاب می شود از بدنه ی مردم است و اگر این ناظر در کار خود مانند کسی عمل کند که خدا را ناظر بر خود می بیند، هیچگاه از موقعیت خود سوء استفاده نخواهد کرد.

مردم انتخاب کننده اند و اگر خوب توجّه کنیم قدرت آنها از رئیس جمهور و نماینده ی مجلس بالاتر است! زیرا اگر مردم نخواهند رئیس جمهور به جایگاه ریاست نمی رسد، نماینده در مسند قانون گذاری قرار نمی گیرد یا اگر به قدرت برسد نمی تواند کاری به پیش ببرد! تا کنون مردم ما رؤسای جمهور مختلفی را انتخاب کرده اند و بازخورد این انتخاب خود را دیده اند. این یک واقعیت است که باید آن را پذیرفت.

مردم باید به این باور برسند که هر کاری که می کنند برای خودشان است، اگر به دیگران خیانت کنند در حقیقت به خودشان خیانت کرده اند، اگر در انجام وظایف خود صداقت را مراعات کنند، نسبت به خود صادقانه رفتار کرده اند و بازگشت اعمالشان برای دنیا و آخرت خودشان است. مردم اگر در هر جایی که هستند و هر مسؤولیتی که دارند کار خود را درست و کامل انجام دهند و در حین هر کاری خدا را در نظر داشته باشند خواهند توانست از کار دنیا در مسیر علوّ و کمال دنیوی و أخروی خود قدم بردارند...

مردم اگر دست در دست هم بدهند قدرت فوق العاده ای دارند که بسیاری نسبت به آن غافل اند. قدرت مردم توانست از دل اصلاحات احمدی نژاد به ثمر آورد و از بین هشت کاندیدا یک نفر اصلاح طلب را پیروز انتخابات گرداند.

با این توضیح می توان گفت: اگر مردم نتوانند هیچ کس دیگری نخواهد توانست! پس مردم باید بتوانند و اگر بخواهند با "عزم ملی" می توانند.

قدرت ملیگذشته به ما نشان داده که هرگاه مردم در چنگ زدن به ریسمان الهی به وحدت رسیدند، نصرت الهی نیز به دنبال آن آمده است و از مردم قدرتی الهی به نمایش گذاشته است (که در حقیقت اینجا دیگر قدرت مردم نیست و این خداست که به لطف خود قدرت نمایی نموده است). عزم ملی توانست حکومت شاهنشاهی را به حکومت اسلامی مبدّل کند، عزم ملی توانست ایران را در مقابل چندین قدرت متجاوز محافظت کند، توانست پیشرفت و فناوری را به کمال خود برساند و ...

در نهایت عزم ملی خواهد توانست به ظهور امام زمان منتهی شود؛ خودشان فرمودند: «ولو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». اینجاست که باید به خودمان بیاییم و قدر و منزلت خودمان را بدانیم و بدانیم که هر زمزمه ای که الغاء کننده ی روح «نمی شود» و« نمی توانیم» باشد خائن است.

از این رو چند دسته هستند که خواسته یا ناخواسته مانع اتحاد جامعه اند و به تعالی آن خیانت می کنند:

- کسانی که می گویند: نمی شود و بر طبل ناامیدی می دمند.

- کسانی که همشهری را به عنوان عضو جامعه قبول ندارند و با او همکاری نمی کنند.

- کسانی که به عوامل خارجی علاقه نشان می دهند، مجذوب آنها هستند و خواستار براندازی نظام هستند.

- کسانی که همه ی مشکلات را به گردن دیگران می اندازند و برای خود سهمی در نظر نمی گیرند.

- کسانی که عوامل تفرقه «مانند ماهواره و ...» را ترویج می کنند یا واسط بین این عوامل و بین مردم عوام هستند.

 

پس بیایید با "عزم ملی" در شعار "وحدت و مقاومت" به اتحاد برسیم؛ همان دو شعاری که مقام معظم رهبری فرمودند پیام مردم در انتخابات 22 بهمن بود.

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
فروردين

اقتصاد و فرهنگ در خدمت هم

  • جوانب تأثیر اقتصاد بر بهبود وضعیت فرهنگی
  • جای خالی برخی از فرهنگ های پسندیده در عرصه ی تولید و مصرف

...هنگامی که اشکالات خود را ببینیم برای اصلاح آنها تلاش می کنیم، بخشی از تقصیرات را به عهده می گیریم و در همه ی کاستی ها انگشت اتهام را به سمت دیگران دراز نمی کنیم...

سال پیشِ رو، سالی است که باید در دو حوزه ی فرهنگ و اقتصاد به خود تکانی بدهیم و بعد از شناسایی مشکلات به رفع آنها بپردازیم.

آنچه قابل توجّه است این که: هر یک از فرهنگ و اقتصاد در ابعادی بر روی دیگری تأثیر گذار است. اقتصاد سالم بر روی فرهنگ جامعه تأثیر گذار است و اصلاح فرهنگها نیز در بهبود اقتصادی اثر مستقیم دارد.

در اینجا به صورت فهرست وار به بررسی این دو جنبه می پردازیم:

برخی از جوانب تاثیر اقتصاد بر فرهنگ از این قرار است:

  1. اقتصاد مترقی رضایت عمومی را به همراه خواهد داشت که در آن صورت بستر مناسبی برای توجّه قلبها به سمت خدا و دستورات او مهیا خواهد شد، در صورت فراغ بال از مشکلات و سختی ها بهانه ها برای انحراف از دین کمتر خواهد بود. البته با این وجود این قاعده قابل قبول نیست که رفاه اقتصادی باعث رغبت بیشتر به تدین شود! آنچه از آیات قرآنی بر می آید و در عمل دیده می شود این است که قشر مرفّه جامعه نسبت به خدا و دستورات دینی کم توجّه تر اند؛ لکن با این حال در برخی موارد این قانون صادق است که: «کاد الفقر أن یکون کفراً»!
  2. آنچه در زمینه ی اقتصادی اثر مستقیم بر فرهنگ دارد، عدالت اقتصادی است! آنچه برای مردم درد آور است و تحمّل آن برایشان سخت است این است که ببینند در هنگامه ی سختی و کمبود اقتصادی، عدّه ای در مورد حقوق مردم اسراف به خرج می دهند و حقوق مردم را پایمال می کنند. از این روست که رهبری در بین شاخصه های اقتصاد مقاومتی عدالت اقتصادی را بر توسعه اقتصادی مقدم دانستند.
  3. اقتصاد سالم و قوی می تواند پشتوانه ی کافی برای فعالیت های فرهنگی را فراهم کند. فعالیتهای فرهنگی در بسیاری موارد هزینه بر می باشد و با تخصیص بودجه ی کافی در این عرصه می توانیم به جای اینکه وارد کننده ی فرهنگ باشیم، به صدور فرهنگ ناب اسلامی بیندیشیم. این در حالی است که در چند سال اخیر نهادهای فرهنگی جامعه با کمبود بودجه مواجه شده اند و پیشرفت آنها در برخی موارد با ضعفهایی مواجه شده است.
  4. اقتصاد سالم می تواند مایه ی آرامش در سطح خانواده و باعث تقویت بنیان خانواده شود.
  5. اقتصاد مریض مایه ی حرام شدن مالها می شود که آثار آن بر فرهنگ جامعه بسیار روشن است. تغییر بینشها و بسیاری از بدبینی ها ناشی از مال حرام است.

اما جوانب تأثیر فرهنگ بر اقتصاد بیشتر و بارزتر هستند، از جمله:

  1. در گام اوّل، اعتماد به وعده های الهی و امید به آینده ی روشن عامل قدرت جامعه و عامل تحرّک افراد به سمت اقتصاد سالم و مترقی است.
  2. دخالت دادن خدا در معیشت و کسب و کار بسیاری از کاستی ها را جبران می کند و به کسب و کار انسان شکل می دهد. توجّه به خدا به انسان انگیزه می دهد و مانع خستگی و روزمرّگی می شود. مهمترین شاخصه ی اقتصاد اسلامی این است که کسب و کار انسانها در راستای کسب رضایت خداوند باشد. فرمودند: عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن کسب حلال است.
  3. فرهنگ حیا و صداقت و در افراد ذی نفوذ تنها عاملی است که می تواند در هنگام مواجهه با فرصتها ضامن اجرای عدالت و مانع سوء استفاده از فرصتها شود. حیا از خدا بهترین ناظر برای کسانی است که دستی در کار دارند و اختیاراتی دارند که توان سوء استفاده از موقعیتها را برایشان فراهم می کند.
  4. روحیه ی جهادی برای بهبود اقتصاد در وضع فعلی لازم است. نگاه به اقتصاد باید نگاه به یک عرصه مقابله با دشمن باشد و این می تواند توسعه و رشد اقتصادی را با سرعت بالا پیش ببرد. روحیه ی جهادی در عرصه های مختلف تاریخ انقلاب اسلامی کارهای نشدنی را شدنی کرده است و با همین روحیه خواهیم توانست به راحتی از تنگه ی اقتصادی عبور کنیم.
  5. فرهنگ نظم و عزم بالا در مرحله ی تولید از دیگر نیازهایی است که باید به صورت عمومی در بین کارگران و کارفرمایان رایج شود.
  6. فرهنگ انصاف در مرحله ی تولید و عرضه، مایه ی کیفیت بالای محصولات و منطقی شدن قیمتهاست. بی انصافی مایه ی بسیاری از کم کاری ها و دزدی ها است.
  7. حضرت علی فرمودند: خداوند دوست دارد هر کس کاری می کند آن را مستحکم انجام دهد. عجله اگر باعث افت کیفیت کار شود مذموم است و در رشد اقتصادی اثر سوء دارد.
  8. احترام به حقوق دیگران عامل مهمی برای عدالت اقتصادی است.
  9. آینده نگری یک اصل کلیدی است که طراحان اقتصادی باید به آن توجه کنند، بسیاری از طرحها گرچه در کوتاه مدّت اثرات مطلوبی دارند، اما ماندگاری آنها هیچ تضمینی ندارد. این روحیه باید در مدیران باشد که به دنبال گزارش های تبلیغاتی دهان پر کن نباشند و به اصلاح آینده ی اقتصادی جامعه فکر کنند، گرچه در کوتاه مدّت کسی از آنها هیچ تقدیری نکند!

اینها همه در جانب تولید بود، در جانب مصرف نیز فرهنگ سالم مصرف کالا عامل اصلاح بسیاری از مشکلات است، به عنوان نمونه:

  • مصرف به جا و صحیح عامل پیشگیری از بسیاری از اسرافها و هدر رفت ها است. می توانیم در مورد خریدهای خود به چند سؤال پاسخ دهیم: هدف از خرید چیست و آیا برای جنس خریداری شده جایگزین بهتری نیست؟ انتخاب کالا صحیح بوده است یا اینکه از حد اعتدال خارج بوده است (جنس بی کیفیت تفریط است و جنس تجمل گرایانه افراط است).
  • فرهنگ شاکر بودن و قدر دانی از نعمت ها- علاوه بر اینکه مایه ی برکت یافتن مال است- برای استفاده صحیح از نعمتها کارساز است.
  • تشویق از کالاهای مرغوب و اعتراض نسبت به کالاهای نا مرغوب اگر به صورت فرهنگ عمومی در آید اثر غیر مستقیم بر روی همه ی مشکلات دارد. قانون عرضه و تقاضا این را می گوید که اگر مردم از کاری استقبال نکنند آن کار ادامه پیدا نخواهد کرد.
  • حمایت از کالاهای داخلی برای وضعیت کنونی جامعه لازم است. جوامعی اقتصاد مترقی دارند که پشتوانه ی ارز را در کشور خود حفظ می کنند.

اینها همه نشان می دهد که عزم ملی و مدیریت جهادی چقدر می تواند مؤثر باشد.

با این حال...

شما می توانید به اینهمه کاری که انجام آنها از شما توقّع می رود بی توجّهی کنید، حتّی می توانید بدون اینکه به وظیفه ی خود عمل کرده باشید از کم کاری دیگران انتقاد کنید، اما این کار هم از دست شما بر می آید که: سهم خود را از فرهنگ و اقتصاد ایفا کنید و سپس: به آینده ی روشن جامعه ی خودتان امیدوار باشید، به سرای آخرت خود امیدوار باشید و در پیشگاه الهی سربلند باشید...

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
فروردين

«همان قبلی بهتر بود»!!!

این بدترین جمله ای است که یک ایرانی از صفحه ی ذهن خود گذرانده. هرچه می کشیم از همین جمله است، باز ماندن از پیشرفت، عقب گرد و تمام نارضایتی ها...

این شعار تماماً مخالف با روح انتظار است تمام هشدارهایی که وارد شده است نسبت به ناامیدها و کم بودن انسانهای منتظر، متوجه اینگونه افراد هم می شود. چون حقیقت انتظار امید به آینده ی بهتر و حرکت به سمت آن است. در حالی که این شعار نسبت به آینده هیج اشتیاقی ندارد و سرد و بی عاطفه است. منتظر کسی نیست که در گذشته بماند، بلکه کسی است که امروز شروع کند تا آینده را برای خودش بسازد.

تمام همّ و غمّ مکتب ما این است که به انسان بفهماند باید امروز تو بهتر از دیروز تو باشد و «کسی که دو روز او مساوی باشد ضرر کرده است»، اما تفکّر بعضی این است که امروز بهتر نشدیم پس به وضعیت دیروز برگردیم. خود را به وضعیت دیروزی بر می گردانیم اما غافل از اینکه وضعیت دیروز برای امروز ما بدتر از دیروز است.

همان قبلی بهتر بود؟! کجای آن بهتر بود؟ چرا عقب گرد می کنیم؟ اینهمه تجربه که کسب کرده ایم چه می شود؟ چرا به جای حلّ مسأله صورت مسأله را پاک می کنیم؟ با این فکرها نمی توانیم برای آینده آماده بشویم. قوم حضرت موسی هم می گفتند: همان قبلی بهتر بود (ای موسی قبل از اینکه تو بیایی و پس از اینکه به نزد ما آمدی ما اذیت ها کشیدیم) (اعراف 129). زیان دلشان این بود که تو که منجی ما بودی چرا با آمدن تو وضعیت ما بهتر نشد؟! پس کاش نمی آمدی و اینقدر ما را درگیر نمی کردی!

مشکل از اینجاست که ما در کنار سختی های امروز خود خوشی های گذشته را یادآور می شویم (همان خوشی هایی که تا وقتی داشتیم قدر دان آن نبودیم)، حالا تمام آروزی ما این می شود که آن احساس گذشته را به صورتی مصنوعی زنده کنیم و به آن خوشی ها برگردیم. بدین صورت به نوعی با زمانه منفعلانه برخورد می کنیم. به جای اینکه قوی باشیم و به فکر ساختن آینده باشیم احساس ضعف می کنیم و به وضعیت دیروز تن می دهیم و اینطور می شود که: هر روز بدتر از دیروز...

برخی از ما به جای اینکه به فکر اصلاح آینده باشند و برای رسیدن به حکومت عدل مهدوی تلاش کنند، سرگرم حسرت خوردن از گذشته می شوند و می گویند: کاش دیروز برگردد! و زهی خیال باطل که این آرزویی دست نایافتنی است و تنها ثمره ی آن تن دادن به اشکالات گذشته است، بعلاوه ی برخی اشکالات جدید که مقتضای گذشت زمانه است.

با چنین تفکری نمی توان به آینده ی بهتر رسید، حتّی نمی توان گذشته را همانطور که بود بازسازی کرد. اتفاقاً اگر گذشته به زمان حال ما بازگردد و قدرت مقایسه پیدا کنیم خواهیم دید که خیلی اشکالات در گذشته بوده است که الآن فکر آنها هم آزار دهنده است، لکن ما تنها خوشی های گذشته را در خاطر داریم و به سختی های آن حاضر نیستیم فکر کنیم.

اصلاح مشکلاتدر مقابل با نگاه آینده محوری می توانیم اشکالات گذشته را اصلاح کنیم و با تجربه از تاریخ، جهان را برای پذیرش عدل مهدوی مهیا کنیم.

اما در عرصه کنونی انقلاب:

به عنوان نمونه رهبر معظم انقلاب در بحث انتخابات توصیه نمودند که رئیس جمهوری انتخاب کنید که خوبی های قبلی ها را داشته باشد و اشکالات آنها را نداشته باشد، لکن برخی مردم همان قانون «همان قبلی بهتر بود» را اجرا کردند و برای بهبود وضعیت اقتصادی منش اصلاحات را برگزیدند، گویی اینها فراموش کرده اند که شروع تورّم ها و تمام دردهای اقتصادی مملکت ما از زمان طیف اصلاحات بوده است.

الآن هم برخی دوباره این زمزمه را شروع کرده اند که: همان قبلی بهتر بود، احمدی نژاد! بیا و ما را از دست این رئیس جمهور نجات بده!

این عدّه عادت کرده اند که: از چاله در بیایند و به چاه بیفتند...

البته این شعار را برخی کوته فکرها در مورد اصل انقلاب هم دارند و می گویند: محمد رضا! کجایی که یادت بخیر....! البته خداوند سخن این افراد ناسپاس را بی جواب نمی گذارد و به قانون «کفر نعمت از کفت بیرون کند» آینده ای برای آنها مهیا می کند که انگشت حسرتشان تا ابد در دهان باقی بماند...

***

برای پیشرفت و رسیدن به آینده ی روشن به جای اینکه در گذشته زندگی کنیم باید گذشته را پلی برای ساختن آینده قرار دهیم. از اشتباهات گذشته و اشتباهات گذشتگان باید درس بگیریم و هر بار با قدرتی بیشتر برای آینده برنامه ریزی کنیم. اینهمه تأکیدات قرآن در خصوص درس گرفتن از گذشتگان و نشان دادن ناکامی های آنها و لغزش های آنها برای همین است که ما با استفاده از تجربه ی گذشتگان الگویی خداپسندانه برای آینده ی خود طراحی کنیم.

پس بیایید به جای اینکه بر طبل ناامیدی بکوبیم و دائماً این و آن را سرزنش کنیم، نگاهی به خود و اطراف خود بیندازیم و ببینیم تا کنون چه اشتباهات کلان و خردی انجام داده ایم که می توانیم آنها را اصلاح کنیم و برای رسیدن به آینده ای زیبا امیدوار باشیم...

 
***
مطمئنم دو روز بعد عده ای بر می خیزند و می گویند: همان قبلی بهتر بود بگذار احمدی نژاد برگردد...!
  • مهدی جهانشاهی