بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

بیا با هم...

همه با هم پیش به سوی ظهور

«اینده از آن متقین است»
متقی باش تا اینده از آن تو باشد

بایگانی

۴۹ مطلب با موضوع «پرونده هسته ای» ثبت شده است

۱۲
بهمن

قابل توجه آنهایی که می گویند: رهبری از روند مذاکرات راضی بود:

 

رهبری به نیم ساعت کار دریادلان مدال داد+ چقدر تمجید و تعریف!

رهبری در قبال سه سال مذاکره، یک آب نبات چوبی داد؟

 

این چند نفر (6 نفر) با نیم ساعت مقاومت از آمریکا «غلط کردم» گرفتند.

تیم مذاکره با سه سال نرمش چه چیزی گرفت؟

 

اینها همه یعنی توقع رهبری در این برهه از زمانه فقط یک چیز است و ان استکبار ستیزی و نرمش نشان ندادن در مقابل آنها...

  • مهدی جهانشاهی
۲۷
دی

از شما سؤالی دارم!

چرا تحریمها بعد از نزدیک سه سال، امروز باید آزاد شود (یعنی چهل روز مانده به انتخابات!).

نه اصلاً سؤالی دیگر: در این وضعیت شما اگر جای آمریکا بودید تحریمها را آزاد می کردید یا نه؟

اصلاً به نظر شما موضع رهبری در قبال آزاد شدن تحریم ها چه خواهد بود؟ تبریک؟ یا سکوت؟

نه اینکه بگویم تحریمها آزاد نمی شود! اتفاقاً اگر زرنگ باشند تحریم ها را هم آزاد می کنند! این را هم نمی گویم که وضع معیشت مردم بهتر نمی شود! اتفاقاً خوب هم می شود! اما نکته اینجاست: بعد از فتنه «سختی»، فتنه «آسایش» بسیار مشکل و پیچیده است، این آزمایش خیلی سخت تر از آزمایش قبلی هم هست! حالا مگر می شود با مردم حرف زد! مردمی که مدتها منتظر آسایش بوده اند، مگر قبول می کنند به کسانی رأی بدهند که اهل مبارزه و ستیز هستند!...

وضع مردم خوب شده؛ الحمد لله! خب که چه؟؟؟

یعنی دشمن از دشمنی دست برداشته؟ یا اینکه اقتصاد مقاومتی تا حالا جواب نمی داد و حالا دارد جواب می دهد؟! یا اینکه کار دنیا عوض شده و جدیداً وعده های شیطان دیگر سراب نیست!

الآن وقت مناسبی است که دشمن پایش را از روی خرخره ی ما بر دارد. دولت هم اگر تکانی به خود بدهد و کم کاری ها را کنار بگذارد، زرنگی کرده است. به هر حال نفوذ منفذ می خواهد. باید با یک نرمش قهرمانانه به قلبها نفوذ کرد و خودی نشان داد؛ چند روزی به این سیره نیاز داریم، حالا بعدی چه می شود مهم نیست! هرچه می شود بشود! تحریم ها هم بعداً بر می گردد، بر گردد، فعلاً وقت نرمش است. مردم منتظر شنیدن خبرهای خش اند...

فتنه ی آسایش چیز جدیدی هم نیست و قبل از این سابقه داشته! مثلاً نفوذ خلیفه ی ثانی به خاطر فتوحاتی بود که برای مسلمین به بار آورد و لقمه نانی بود که به دهان عرب بیابان نشین آن زمان رساند.

حالا تصمیم با خودتان؛ (إن الله مبتلیکم بنهر) ببینید می توانید در زمانه ی تشنگی از آب این نهر کوچک صرف نظر کنید و بیخیال آن شوید؟

  • مهدی جهانشاهی
۱۳
دی
  • مهدی جهانشاهی
۲۲
آبان

به نظرتان عجیب نیست که رهبر بزرگوار در تمام سخنرانی هایشان حتماً در بخشی از سخن سعی در تبیین دشمنی های آمریکا و اسرائیل دارند! شاید به چشم شما واضح بیاید. گفتن ندارد! معلوم است که آمریکا دشمن است! اما نه! دیگر واضح نیست! لا اقل بعد از مذاکراتی که رخ داد همه چیز مخفی شده است! دشمن هم حالا دشمنی اش را مخفی کرده است و در لباس دوست ظاهر شده است، و این است که رهبر ما را سراسیمه و دغدغه مند کرده است...

این دغدغه ی ایشان فقط نیست! قرآن هم بر سر این مسأله خیلی سرمایه گذاری کرده است و این نشان می دهد که فراموش کردن دشمنی ها یک خطر بسیار مهم است. مثل کسی که اگر خواب برود، می میرد!

إنَّ الْکَافِرِینَ کَانُواْ لَکُمْ عَدُوًّا مُّبِینًا

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ

وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید، در حالى که آنها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‏ اند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‏اید؛ (پیوند دوستى با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است!

دغدغه ی رهبری در حد از دست دادن یاران و شکست هیمنه ی اسلام و تشیع است! این است که اینقدر بر سر آن سرمایه گذاری می کنند. واقعاً هم دغدغه به جاست! چرا؟

یک ضرر بسیار واضح مذاکره، که هیچ کس به آن توجه ندارد، همین استفاده های تبلیغاتی است که دشمن از آن دارد می برد و برای ما هیچ مهم نیست!

تا قبل از این ما داشتیم از مذاکره نکردن استفاده تبلیغاتی می کردیم، در مقابل دشمن قدار قد علم می کردیم و بر سر او فریاد می زدیم: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. مظلومان جهان هم به ما نگاه می کردند و روحیه پیدا می کردند.

اما حالا چه شده؟

هیچ! راه نفوذ باز شده! به جای اینکه ما نفوذ داشته باشیم و مردم مظلوم را علیه دولتمردان ظالمشان به تحرّک وا بداریم، حالا داریم به خواب می رویم. دشمنی ها را فراموش می کنیم، و وقتی هم که خواب برویم دشمن می آید و از روی جسد ما عبور می کند و رخنه اش را آغاز می کند.

بعد از مذاکرات برای جوانان انقلابی خودمان هم سؤال شد که: تکلیف مبارزه با استکبار بعد از مذاکرات چیست؟ آمریکا هم آنقدری بد نیست! ببینید داریم با هم دور یک میز با زبان خوش حرف می زنیم!...

عده ای هم که تریبون در دست دارند، این رابطه مسالمت آمیز با شیطان را  تئوریزه می کنند و از قبح آن می کاهند، و رهبر ما از همین کارهاست که به شدت می سوزند و مجبورند بسازند:

 

دانلود کنید: 

رهبری: تاریخ را اینگونه می فهمید؟

حسن روحانی، مردم زنجان

 

اگر احمدی نژاد یک حرف راست داشت این بود که گفت: قطعنامه ها کاغذ پاره اند! معنایش همان است که امام خمینی می فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! یعنی: نمی گذاریم فشارهای او ما را از مسیر منحرف کند. واقعاً هم قطعنامه ها کاغذ پاره اند بودند! چون تا آن وقت که ایستادگی می کردیم کمک خدا با ما بود و آنقدری فشارها را حس نکردیم. اما حالا چه...؟! حالا که می ترسیم بگوییم: قطعنامه ها کاغذپاره اند، کوچکترین فشار دشمن را داریم حس می کنیم...

بر خلاف تصوّری که ما داریم، بیشتر از مسأله هسته ای و هزاران مسأله ی دیگر، همان استفاده ی تبلیغاتی است که برای آمریکا اهمیت دراد! آنقدر که به وسعت رسانه ها برایش هزینه صرف می کند!

با آن حرف هایی که ما می زدیم، حربه ی تبلیغاتی در دست ما بود. اما حالا این حربه به دست دشمن افتاده و این یعنی شروع یک نفوذ گسترده...

این است که رهبری فرمودند: مذاکره با آمریکا یعنی نفوذ!

  • مهدی جهانشاهی
۲۱
آبان

هربار که یک موضع گیری صریح از رهبر بزرگوار به گوشم می رسد، تنم می لرزد! یعنی باز هم قرار است با خواسته های ایشان مخالفت شود؟

بارها پیش آمده که رهبری خطری را پیش بینی کرده اند و برای پیش گیری از آن پیش دستی کرده اند و راه چاره ای در نظر گرفته اند و به مسؤولین مربوطه احاله داده اند، اما هربار مسؤولین کم لطفی کرده اند و به پشت گوش انداخته اند. چوبش را هم خورده اند. انگار نه انگار که مقام بلند پایه ی یک کشور حرف دارد می زند!

ابلاغیه های متعددی از رهبری صادر شده که به فرموده ی خود ایشان تحرّک لازم صورت نگرفته، ابلاغیه هایی از قبیل: مبارزه با مفاسد اقتصادی، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، علم و فناوری، جمعیت، فرهنگ و ...

همین چند روز قبل بود که ایشان فرمودند: تازه چند روزی است که از طرف دولت گزارشی در مورد جزئبات اجرایی اقتصاد مقاومتی به دست ما رسیده است. (یعنی بعد از چند سال گذشت لحظات حساس و حیاتی حالا تازه به فکر افتاده اند و می خواهند کار کنند، آن هم در حد یک گزارش!)

نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام که یادتان هست؟ 9 بند تذکر در مورد نحوه های اجرای برجام در آن قید شده بود. حتماً معنایش این است که لا اقل از 9 مورد از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات عبور شده است! چون رهبری فرموده بودند در جزئیات مذاکرات مداخله نخواهند کرد.  لذا این همان خطوط قرمز است که باید مراعات می شد ولی دولت مردان به آن بی توجهی کرده بودند. و حالا رهبری برای چندمین بار تأکید خود را بر لزوم مراعات آنها اظهار کرده اند. بماند که بعد از این نامه هم اتفاقی نیفتاد و دولت همان کاری را می کند که داشت می کرد!

بیشتر از همه وقتی تنم لرزید که رهبر بزرگوار فرمودند: آنها که نظر رهبری را می خواهند بدانند: مذاکره با آمریکا ممنوع است. با خودم گفتم: مذاکرات هسته ای که تمام شد! پس این چه خطر مذاکره ای است که رهبری از آن نگرانند و قرار است با این خواسته ی ایشان مخالفت شود؟؟؟ چند روزی نگذشت که اخبارش بیرون آمد که: دیدار دوباره ی ظریف و کری در موضوع سوریه! خدایا! در اینجا دیگر ایران چه چیزی را می خواهد واگذار کند تا بتواند با کدخدا کنار بیاید؟؟؟

عجیب است که صدای هیچ کس هم در نمی آید! و همین است که دست رهبری را بسته است تا نتوانند از موضع قدرت با متخلفین مقابله کنند...

این است که هرچه فکر می کنم رهبری خیلی مظلوم است! امام زمان همین صحنه ها را که ببیند بس است تا بداند هنوز هنگامه ی ظهور نیست و هنوز مردم به آن سطح از درک و بصیرت سیاسی نرسیده اند...

  • مهدی جهانشاهی
۱۸
مهر

دانلود کنید:

انسان 250 ساله-حیات سیاسی ائمه (ع) (نوشته مقام معظم رهبری)/دانلود

 

راز قطعنامه -راز جام زهر آلود -کامران غضنفری/ دانلود

 

نقد توافق وین/نبویان/دانلود

 

  • مهدی جهانشاهی
۱۵
مهر

امروز آن روزی است که باید با تمام وجود حمایت خودمان را از مواضع رهبری اعلام کنیم و اگر تعلّل کنیم کار از کار می گذرد و همه چیز خراب می شود!

پیش از این جملاتی را که رهبر بزرگوار در انتقاد از مسیر مذاکره بیان نموده بودند، ذکر کردیم.

شاید آخرین باری که رهبری در مورد مذاکرات تذکراتی بیان نمودند آن موقعی بود که مجلس، قانونی در مورد حفظ دستاوردهای هسته ای تصویب کرد. بعد از آن کمتر ایشان متعرض این موضوع شدند...

و حالا پس از چند ماه وضعیتی پیش آمد که رهبری بتوانند زبان به شکایت بگشایند و صریحاً مخالفت خود را با مذاکرات اعلام کنند.

در شرایطی که نزدیک به ماه محرّم و ماه حماسه تاریخی امام حسین و ماه بیرون رفتن از زیر بار ذلت است...

و در شرایطی که به تازگی گزارش کمیسیون ویژه ی برجام را داشتیم و نمایندگان در آن زوایای اشکالات برجام را برشمرده بودند،

حالا بهترین موقعیت برای این است که رهبری نظر خود را اعلام کنند.

 

پیش از این رهبر بزرگوار فرموده بودند: مذاکره با آمریکا جز در موارد خاص هیچ فایده ای ندارد، ضرر هم دارد. اما اینبار همان استثناءات را هم نفی کردند و فرمودند: مطلقاً فایده ندارد! این یعنی مردم ما باید به آن هدف از مذاکرات (که کسب تجربه بود) رسیده باشند. وقت آن است.

برای ما درسی است که رهبری تا حمایت نشوند به تنهایی وارد میدان نمی شوند! رهبر جاده صاف کن می خواهد! مردم باید بیدار باشند و گرنه...

 

پیش از این رهبر بزرگوار به اشاره از خطرهای "بعد از برجام" گفته بودند.

اما بزرگترین خطری که رهبر انقلاب از جانب برجام متوجه ما دانستند و در این سخنرانی روی آن تأکید کردند، مثلاً از دست دادن صنعت هسته ای نبود! حتی خطر اقتصادی و تحریم هم نبود! آنچه که فکر و خاطر ایشان را مشغول کرده "نفوذ" است!

اگر کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم، آثار نفوذ را به وضوح مشاهده می کنیم! برنامه ای حساب شده برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده...

اگر من جای شیطان بودم، در وضعیت فعلی فشار اقتصادی را روی مردم تشدید می کردم (به شکلی غیر طبیعی وضعیت را بدتر از آنچه که هست جلوه می دادم)، از طرف دیگر نسبت به آینده ی مذاکرات بزرگترین وعده های دهان پر کن را تکرار می کردم. با این حال مردم مجبور به رابطه با آمریکا می شدند و حریص این کار می شدند. حتّی اگر مذاکرات تأثیری در بهبود اقتصاد نداشت، کافی بود که آن فشار کاذب را از سر مردم بردارم تا دچار فتنه ای شدید شوند.

اینطور که نگاه کنید در خیلی از وقایع سیاسی و اقتصادی، کسانی را می بینید که در پازل دشمن دارند بازی می کنند و این دو قطعه پازل را کامل می کنند...

  • مهدی جهانشاهی
۲۶
شهریور

چرا بیدار نمی شویم؟! دارد دیر می شود!

تلنگرها دارد به فریاد تبدیل می شود! گذشت آن موقع که رهبرمان با کنایه و تلنگر سخن می گفتند! حالا دیگر لحن صحبت شدید شده، اما کدام گوش هست که بدهکار باشد؟!

کار از اشاره گذشته و خیلی ها هنوز سرگرم تکرار این جملات اند: رهبرا از تو به یک اشاره....

حالا دیگر عبور از خط قرمزها یک خیال نیست! چیزی است که خود آقا هم آن را اعلان کردند و فرمودند: «البته نظر ما برداشته شدن فوری تحریم ها بود اما دوستان در اینجا، این موضوع را به شکلی معنا کردند و ما هم مخالفتی نکردیم...»

دائم آقا از خطر نفوذ بیگانه می گویند و کسی به روی خودش هم نمی آورد که شاید این خطر ربطی به مذاکرات و توافقات داشته باشد! کسی اصلاً به این معنا توجه ندارد که: اگر وضعیت همینگونه پیش برود این نفوذ به تحقّق خواهد رسید و آنچه نباید بشود بر سر ما خواهد آمد.

به نظرتان عجیب نمی آید که از دفتر بیت رهبری اینهمه تکذیبیه دارد بیرون می آید! رهبری این حرف را نزده... نظر رهبری همان است که... این خط فکری غلط است که القاء می کند...

دغدغه ی آقا چیست؟ این بی تابی ها به خاطر چیست؟

آنچه رهبری از آن زجر می کشند فکرها و بینش های اشتباه است! این فکر که خیال می کنیم تحریمها به خاطر مسأله هسته ای بوده، این فکر که خیال می کنیم دشمنی ها تمام شده، این فکر که خیال می کنیم برجام فرجام مشکلات است و بعد از آن دشمن از دشمنی دست بر می دارد، این فکر که خیال می کنیم برجام چیزی به اسم هسته ای برایمان باقی می گذارد، این فکر که فکر می کنیم روند مذاکرات تحت نظارت و نظرات رهبری به اینجا رسیده است و همه چیز تحت اشراف اوست! و ... و بدتر از همه ی اینها اینکه این افکار خودمان را به مشی و فکر رهبری هم نسبت می دهیم و فکر می کنیم رهبری هم با ما هم عقیده است!

همه چیز بسته به این است که ما بیدار شویم؛ دارد امنیت و استقلالمان لگدمال می شود و هیچ کس کاری نمی کند جز پاس­کاری و خوش خیالی و خود را به خواب زدن ... .

رهبر هم کاری نمی تواند بکند اگر ما بیدار نباشیم و ندانیم چه دارد بر ما می گذرد. ماییم که دست رهبرمان را هم بسته ایم! مایی که حتی حاضر نیستیم سخنان رهبرمان را با دقت گوش دهیم و دغدغه های او را مورد توجه قرار دهیم!

همین یک جمله، چقدر به آن عمل کردیم؟ آنگاه که در ابتدای مذاکرات رهبر بزرگوار فرمودند: مردم در جریان مذاکرات باشند...

«بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»

و فرمودند:

«باید مردم و بخصوص نخبگان را در جریان جزئیات قرار دهند و آن‌ها را از واقعیات مطلع کنند زیرا هیچ چیز محرمانه‌ای وجود ندارد.»

 

ای مردمی که اهل کوفه نیستید! دارد دیر می شود! چرا بیدار نمی شوید...

.

.

.

  • مهدی جهانشاهی
۱۲
شهریور

خداوند در طول تاریخ این سنت را عملاً به اثبات رسانده که هر قومی بخواهند از ایستادگی و مقاومت سر باز بزنند، دچار توقف و «درجا زدن» می شوند!

قوم حضرت موسی کاری را که به آنها محوّل شده بود نیمه کاره رها کردند. از آنها خواسته شد که برای جنگ وارد سرزمین مقدس شوند. اما آنها در جواب گفتند: ای موسی تو و خدایت بروید و این قوم زورگو را بیرون کنید تا ما داخل شویم! (مانده24) بنا به گفته ی قرآن عاقبت این قوم این شد که - علاوه بر از دست دادن ولیّ الهی، حضرت موسی- چهل سال در زمین حیران و سرگردان بودند (همان 26).

در روایات نحوه ی این سرگردانی اینطور توضیح داده شده: 

قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : « کانوا إذا أمسوا نادى منادیهم : استتموا الرحیل . فیرتحلون بالحداء والزجر ، حتى إذا أسحروا أمر الله الأرض فدارت بهم ، فیصبحوا فی منزلهم الذی ارتحلوا منه ، فیقولون : قد أخطأتم الطریق . (البرهان فی تفسیر القرآن ج2 ص267)

یعنی چهل سال کارشان همین بود که صبح تا شب در حال طی مسیر بودند و هر صبح که از خواب بر می خاستند می دیدند همان جای اوّل هستند! فکر می کردند راه را اشتباه آمده اند، در حالی که خداوند به زمین دستور داده بود که آن ها را به دور سر خودشان بگرداند!

انتهای این چهل سال و این سرگردانی ها چه زمانی بود؟ چه زمان خداوند از کوتاهی آنها گذشت و خطای آنها را نادیده گرفت؟

در روایات آمده: تکلیفی که بر عهده ی آنها قرار گرفته بود پس از سرپیچی، از آنها برداشته شد و به عهده ی فرزندانشان قرار گرفت. آنها بعد از حضرت موسی با همراهی جانشین آن نبیّ الهی وارد همان سرزمین مقدس شدند و ستمگران را به مدد الهی از آنجا بیرون کردند. و این بود پایان چهل سال سرگردانی .

عن مسعدة بن صدقة ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) أنه سئل عن قول الله : * ( ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّه لَکُمْ ) * ، قال : « کتبها لهم ثم محاها ، ثم کتبها لأبنائهم فدخلوها ، والله یمحو ما یشاء ویثبت وعنده أم الکتاب » .

 

فلما أراد موسى أن یفارقهم فزعوا ، وقالوا : إن خرج موسى من بیننا نزل علینا العذاب.
ففزعوا إلیه وسألوه أن یقیم معهم ، ویسأل الله أن یتوب علیهم ، فأوحى الله إلیه : إنی قد تبت علیهم ، على أن یدخلوا مصر ، وحرمتها علیهم أربعین سنة یتیهون فی الأرض عقوبة لقولهم : * ( فَاذْهَبْ أَنْتَ ورَبُّکَ فَقاتِلا ) * .

 

این است که تنها راه خلاص در مسیر الهی همان مقاومت است و عاقبت کنار کشیدن از مبارزه و مقاومت چیزی نیست جز درحا زدن!

در همین مسأله ی هسته ای یادتان هست که وقتی مقاومت می کردیم، هر روز صفحه ای از پیشرفت به نفعمان ورق می خورد!

آن روزها رهبر بزرگوار دائماً می گفت: صبر کنید که این پیچ تاریخی خواهد گذشت و در پس آن راحتی در انتظار شماست. این تحریم ها باقی نخواهد ماند و خداوند وعده داده که در پی سختی، راحتی به ارمغان خواهد آمد.

اما مردم ما از مقاومت سر باز زدند. نتیجه چه شد؟ آیا آنهمه مقاومت به ثمر نشست؟! آیا آن آسایشی که در نزدیکی ما بود برایمان به ارمغان نشست؟

نه! معلوم است که نه!

ما بی صبری کردیم و با رأی به کنار گذاشتن مسأله هسته ای اعلام کردیم که از تحریم ها خسته شده ایم! نیتجه اش هم این شد که آن آسایشی که در چند قدمی ما بود، رفت که رفت...

تازه رسیدیم به سر جای اوّل! اگر تحریم ها برداشته شود تازه رسیده ایم به سر نقطه ی آغاز! آن موقعی که هیچ فعالیت هسته ای نداشتیم!

بعد از اینهمه ایستادگی و تحمّل مشقت امروز سرجای اولمان هستیم! مثل آن روزی که نه اقتدار هسته ای بود و نه تحریم و فشاری...

اگر قرار بود هسته ای را از دست بدهیم تا تحریم ها برداشته شود، پس چرا اصلاً از اوّل آستین بالا زدیم و دنبال مسأله ی هسته ای رفتیم؟! چرا اصلاً انقلاب کردیم و سعی کردیم شرّ افراد زورگو را از سرمان دور کنیم؟!

هیچ دیگر رهبر بزرگوار نمی گوید که اگر صبر کنید مشکلات را پشت سر می گذارید! آنچه می گوید فقط این است که: اگر راه امام را کنار بگذاریم سیلی خواهیم خورد...

 

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
مرداد

- می گم که... از توافق چه خبر؟ اینطور که بوش میاد قراره خیلی به سودمون تموم بشه! از الآن شروع کردن برنامه ریزی برای بعد از تحریمها! قراره بنز بیاد جای پژوها... کشورها حمله کردن برای همکاری اقتصادی با ما...

- اما... حالا که فعلاً نه به داره نه به باره! فعلاً که معلوم نیست توافق نهایی بشه! البته با این رویه ی تبلیغاتی که اینها پیش گرفتن حتماً توافق نهایی میشه؛ اینها با این کارها دارن هزینه ی ردّ توافق رو در افکار عمومی بالا می برن. توی امتحان بزرگی هستیم... در مورد وعده های شیطانی قبلاً گفته بودم، حالا این تبلیغات شیطانی به اوج خودش رسیده! خدا رحم کنه...

بگذریم، شما که حواست به این چیزها هست، حواست به اظهارات اون طرفی ها هم هست؟ دائم دارن می گن: ایران پذیرفته که به برنامه نظامی و موشکی اش نظارت بشه! این که می دونی یعنی چی؟ یعنی وقتی آمریکا دستش به اسرار نظامی ما رسید، دستش باز می شه برای حمله به ایران!

- اما این حرفها رو که می گن برای مصرف داخلیه!

- حالت خوبه داداش؟! حرفهایی که پشت تریبون عمومی برای مردم می زنن، آره، برای مصرف داخلیه! اما حرفهایی که جلوی مسؤولین بلندپایه ی کشورشون می زنن هم مصرف داخلیه؟ اون نماینده های کنگره وقتی از جان کری ادعایی بشنون، نمی گن سند حرفت کو؟!

مثلاً همین مسؤولین دولتی ما! ببین حرفهاشون پشت تریبون عمومی، با حرفهایی که توی مجلس برای نماینده ها می زنن چقدر تفاوت داره...!

  • مهدی جهانشاهی
۰۹
مرداد

برخی می گویند: خوب شد! کمی جلوی آمریکا نرمش نشان دادیم و آنها هم آرام شدند و می خواهند دست از سر ما بردارند.

اما...

آمریکا وقتی می بیند که می تواند با تحریمها ایران را پای میز مذاکره بیاورد! می تواند با تحریم ها از ایران باج گیری کند و امتیازات بیشتری بگیرد! حالا چرا باید تنور به این داغی را از دست بدهد؟! اگر شما جای آمریکا بودید به همین راحتی تحریم ها را بر می داشتید؟

این اشکال به دولت هم نیست! بیشتر اشکال به مردم است که در مقابل تحریم ها از خودشان بی صبری نشان دادند؛ حالا کار به جایی رسیده که در توافق صورت گرفته پر واضح است که بنا ندارد تحریم ها را به این سادگی بردارند! مگر اینکه کمال استفاده را از این تنور داغ ببرند! یعنی در مراکز نظامی و تسلیحاتی ما هم نفوذ کنند و به تمام اسرار محرمانه ی ما پی ببرند! آمار دانشمندان ما را در بیاورند و از آنها هم بازجویی کنند.

بنا به تعالیم قرآن، آنها حتی به این مقدار هم راضی نمی شوند!

لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملتّهم (یهود و نصاری از تو راضی و خوشنود نمی شوند مگر اینکه کاملاً تابع آئین آنها شوی)! 

یعنی وقتی یکی از خود آنها شدی می توانی امید داشته باشی که با تو همکاری کنند و دست از سرت بر دارند! اما اینکه بخواهی مسلمان باشی و با این حال از شرّ آنها در امان باشی... آن چه اسلامی است که برای مستکبران قابل تحمّل است و سنگین نمی آید! چطور توقع داشته باشیم که شیطان دست از سر فرزندان آدم بر دارد و آنها را برای پیمودن راه حق، راحت بگذارد!

خلاصه اینکه هسته ای بهانه است!

راه بازگشتی نیست! تنها راه پیش رو مقاومت است و باید تا آخر ادامه داد... تا جایی که شیطان منزوی و ضعیف شود و از سر ناچاری و احساس ضعف پا پس بکشد...

 

برای اینکه بهتر متوجه شوید داشتیم به کجاها می رسیدیم، ولی مسیرمان به کجاها کج شد و چه کلاه گشادی سرمان رفت، این سخنان و اظهارات طرف غربی را از زبان خودشان بشنوید:

وقتی اوباما در کنگره با این سؤال مواجه شد که شما که ابزار تحریم را دارید و می‌گویید تحریم اثر کرده است، چرا آن قدر بر این ابزارتان پافشاری نمی‌کنید و میزانش را بالا نمی‌برید تا ایران بالکل تسلیم شود؟ اوباما در پاسخ گفت:

«میزان تحریم‌ها قبلاً با میزان رشد ایران برابر بود؛ اما از مقطعی ما به خاطر عدم همراهی چین و روسیه دیگر نتوانستیم تحریم‌ها را بیشتر کنیم اما ایران همچنان بر تعداد سانتریفیوژهایش افزوده می‌شد و روزبه‌روز مواد خام بیشتری تهیه می‌کرد. لذا ما می‌بایست این برگ برنده را از ایران می‌گرفتیم که در این توافق این اتفاق افتاد.»

خود آمریکایی‌ها اذعان کرده‌اند که اگر این توافق صورت نمی‌پذیرفت آن‌ها قادر به تشدید بیشتر تحریم‌ها نبودند:

«افزون بر این، اگر توافق مرحله ای حاصل نمی‌شد، تحریم های بین‌المللی با خطر فروپاشی روبرو می‌شد زیرا ایران می توانست ادعا کند که در مذاکره جدی بوده اما غرب جدی نبوده است. در این صورت ما نمی‌توانستیم شرکای خود را به ادامه کار و اجرای تحریم متقاعد سازیم. حالا که توافق حاصل شده است، ما می توانیم برنامه ایران را متوقف کنیم و به عقب برانیم و به ایران یک گزینه بدهیم: به تعهدات خود عمل و برای رسیدن به معامله نهایی با حسن نیت مذاکره کند وگرنه جامعه جهانی با تحریم و فشار بیشتر پاسخ می دهد.»

سایت منبع

*************************

دانلود کنید:

رهبری در مجلس ششم: حد یقف فشار آمریکا کجاست؟

  • مهدی جهانشاهی
۰۴
مرداد

ابتدا چند جمله از اظهارات طرف غربی را با هم مرور می کنیم: (اظهاراتی که در مجامع حقوقی بیان کرده اند، نه اظهاراتی که پشت تریبون آزاد خطاب به عامه ی مردم بیان کرده اند!)

 

1.  نگه داشتن تحریم هزینه داشت.

به جز اظهارات صریح کری که اخیراً در پاسخ به کنگره آمریکا بیان کرد، قبل از این هم این واقعیت را از زبان آنها شنیده بودیم:

اگر آمریکا بخواهد مذاکرات را ترک کند یا اینکه باعث فروپاشی آن شود، نه تنها ما در جلوگیری مسالمت آمیز از یک ایران مسلح به سلاح هسته ای ناکام خواهیم ماند بلکه باعث می شویم که دستیابی به این نتیجه بعید تر شود، رژیم تحریم های چندجانبه ای که ایران را به پای میز مذاکره آورد به احتمال زیاد از هم خواهد گسست و رژیم ایران نیز به احتمال زیاد تصمیم خواهد گرفت تا به برنامه ی هسته ای خود بدون محدودیت و نظارت سرعت بخشد.

دلیل اینکه ما توانستیم تحریم ها را به طور فراگیر و جمعی برضد ایران حفظ کنیم تعهد برای حل و فصل دیپلماتیک مسئله هسته ای ایران بود. بنابراین کشورهای سراسر جهان حتی متحدان خوبی مانند ژاپن و کره جنوبی تمایل داشتند که واردات نفت خود را از ایران محدود کنند زیرا بر این باور بودند که ما در تلاش برای حل و فصل صلح آمیز مسئله هسته ای ایران هستیم. اگر آنها احساس کنند که ما در مسیر دستیابی به توافق صلح آمیز هسته ای نیستیم احتمال دارد که تعهد خود در این زمینه را رها کنند و ما دیگر قادر به حفظ تحریم ها نخواهیم بود.

 

2.  آنچه که برنامه هسته ای را محدود کرد تحریم ها یا تهدید ها نبود، بلکه مذاکره بود!

این تحریم ها در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای موثر نیستند. تحریم ها به آوردن ایران به میز مذاکره کمک کرد. چند سال پیش ایران 164 سانتریفوژ داشت و همانطور که تحریم ها ادامه یافت و گسترش یافت ایران به شرایط کنونی رسید که نوزده هزار سانتریفوژ دارد.

یک حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل ممکن است که پیشرفت هسته ای ایران را دربهترین حالت دو تا سه سال به عقب بیاندازد، این مدت زمان بسیار کمتر از زمانی است که توافقنامه هسته ای مورد مذاکره ی 1+5 با ایران آن را پوشش می دهد.

در تلاش ما برای جلوگیری از رسیدن ایران به سلاح اتمی، تحریم ها به تنهایی جواب ندادند. تحریم ها هرگز به تنهایی نمی توانستند باعث شوند، ایران به نصب سانتریفوژ یا غنی سازی اورانیوم خاتمه بدهد بلکه تحریم ها همواره برای این منظور بودند که به عنوان ابزار، ایران را مجاب به مذاکره جدی کند و این نیز جواب داده است. حال ما در وضعی هستیم که ایران به صورتی جدی با 1+5 تعامل می کند، در حالی که پیشرفت برنامه اتمی ایران متوقف و در برخی موارد نیز برنامه به عقب رانده شده است

از مجموع کلمات فوق می توان برداشت کرد:

به خاطر مذاکره بود که آنها توانستند به این تحریمهای غیر منطقی ادامه دهند و دولتهایی را که در رکود اقتصادی به سر می برند، به پایبندی به این تحریمها مجاب کنند!

از طرفی اگر مذاکره نباشد، برای آنها تحریم کاری پر هزینه و بی فایده است و انگیزه ای از تحریم ندارند. و کافی بود که بحث مذاکرات پیش نیاید تا آنها تحریمها را آزاد کنند!

لذا این تحریمهایی که در ضمن مذاکره می خواهند آزاد کنند، امتیازی صد در صد سوخته است و روغن ریخته را می خواهند نذر امام زاده بکنند.

بلکه بالاتر! اگر نرمش نشان نمی دادیم و پای میز مذاکره نمی رفتیم، تا الآن آمریکا مجبور شده بود که تحریمها را آزاد کند!

از طرفی بارها گفته اند: این تحریمها بود که ایران را پای میز مذاکره آورد.  / این یعنی: اگر ما پای میز مذاکره نمی رفتیم تحریمها در نظر آنها بی اثر بود و مجبور بودند آن را کنار بگذارند.

 

اما از این به بعد، آنها چطور خواهند توانست جامعه ی جهانی را برای ادامه ی تحریم ها متقاعد کنند؟

ساده است! الآن هم چون تحریم ها را اهرم فشاری برای پایبندی ایران به تعهداتش می دانند؛ هیچگاه این اهرم فشار را از دست نمی دهند و به بهانه ی تخلّف ایران از تعهداتش این فشار را شدید تر هم خواهند کرد.

************

یک قاعده:

شیطان اگر شیطان است نمی شود دل او را به دست آورد و با او به توافق رسید!

راه پس زدن شرّ شیطان تنها یک چیز است، زبان خوش حالی نمی شود! مستکبر اگر مستکبر است فقط حرف زور سرش می شود. باید کاری کرد که از اذیت ما قطع امید کند و مجبور شود پا پس بکشد.

این یک قانون قرآنی است...

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

اسطوره ی مقاومت، شهید احمدی روشن

(از زبان همکار شهید)

بیوگرافی و زندگی نامه:

گرایشهای خاصی به معنویت در خانواده ی ایشان و همچنین در شخصیت خود ایشان وجود داشت. تحت تأثیر عموی شهیدش بود و همیشه به عنوان الگو از ایشان یاد می کرد.

با قبولی در دانشگاه صنعتی شریف، از همدان به تهران کوچ می کند.

در دوران تحصیل اوّلین کانون نهج البلاغة را در آن دانشگاه تأسیس کرد. دوستان ایشان می گویند: با تشویق آیت الله حسن زاده و با دست خالی کار را شروع کرد و این کانون را راه اندازی کرد.

همان موقع، مسؤول فرهنگی بسیج دانشجویی شد. اکثر اردوهای راهیان نور (که آن موقع تازه مرسوم شده بود) با برنامه ریزی و پیگیری های ایشان بود.

انتخاب شغل:

بعد از دانشگاه آنچه که در زندگی ایشان جلب توجه می کند این است که ایشان- با توجه به استعداد بالایی که داشتند و توانایی ورود به هر کاری را داشتند- اما در انتخاب شغل خیلی حساسیت نشان می دادند.

اگر ما بودیم در کاری وارد می شدیم که کار کمتری انجام دهیم و پول بیشتری در بیاوریم. اما ایشان که فارغ التحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف بودند وارد سپاه قدس می شوند! با وجود اینکه ایشان ضعف جسمی داشتند و به خاطر بدن نحیف و لاغری که داشتند معافیت پزشکی داشتند، اما وارد نیروی قدس می شوند و کار نظامی می کنند. احساس می کردند که نیروی قدس در آینده ی نزدیک نقش کلیدی در منطقه خواهد داشت.

بعد از مدتی (در حدود سال 80) به گوشش می رسد که قرار است در ایران انرژی هسته ای راه اندازی شود.

به سایت ucf اصفهان مراجعه می کند تا به عنوان کارشناس، کارش را شروع کند. در آن مقطع وقتی با آن سر و وضع ساده و تیپ حزب اللهی وارد سایت می شود، مسؤول مجموعه او را می بیند و از علّت حضور او جویا می شود. می گویند که برای مصاحبه آمده است. همانجا دستور ردّ او را می دهد و می گوید: اینطور آدمی به کار ما نمی آید!

از آنجا خارج می شود، اما چون انتخاب کرده بود که در این صنعت باید خدمت کند و جهش علمی ایجاد کند، نا امید نمی شود و چند ماه بعد به سایت نطنز مراجعه می کند. به واسطه ی یکی از دوستان هم­دوره ای خود که قبلاً وارد آنجا شده بود، وارد سایت نطنز می شود.

در عرصه ی هسته ای:

آن زمان که ایشان وارد این سایت می شود (سال 82) هنوز به صورت صنعتی غنی سازی نداشتیم. چند تیم تشکیل داده بودند و هر کدام سعی می کردند زودتر این مسأله را به نتیجه برسانند، از جمله تیمها شهید احمدی روشن بود با چند نفر دیگر از دوستانشان. ماههای متوالی گاز تزریق می کردند و منتظر بودند تا غنی سازی اتفاق بیفتد اما به علّت های مختلفی این انتفاق نمی افتاد؛ از جمله علتها اینکه در تحریم علمی بودیم و اطلاعات کافی در اختیار ما نبود و به جهت بایکت علمی مجبور بودیم کار را از صفر شروع کنیم.

و از جمله علتها اینکه از حیث تجهیزات و قطعات اوّلیه هم تحریم بودیم و دسترسی ما به قطعات با چالشهایی مواجه بود. قطعات به کار رفته در صنعت هسته ای کاربرد دوگانه ای نداشتند و مخصوص بحث هسته ای بودند. لذا طرح درخواست آن قطعه در بازار جهانی معنایش مشخص بود! حالا تهیه ی این قطعه از دست دشمن چگونه ممکن خواهد بود با اینکه تمام همّ و غم او این است که این قطعه به دست ما نرسد!

گاهی قطعات قلابی یا دستکاری شده به دست ما می رسید که مانع به نتیجه رسیدن تحقیقات می شد. گاهی قطعه ای را به ما می دادند که تا 15 خرابکاری روی آن انجام شده بود! وقتی تست می کردی می دیدی که سالم است، اما وقتی در خط تولید قرار می گرفت ایجاد اخلال می کرد و کسی نمی فهمید مشکل از کجاست؟!

در این مقطع کار ایشان کار علمی محض بود و در اوّل تیر آن سال بود که توانستند اوّلین ماشین سانتریفیوژ را گازدهی بکنند و محصول غنی شده را از خروجی آن دریافت کنند.

ایشان گاهی بعد از گاز دهی به ماشین، پای آن زیارت عاشورا می خواند. گاهی کارشان خیلی طول می کشید و از رفتن به مهمان سرا صرف نظر می کردند و کنار ماشین ها می خوابیدند (با اینکه محیط اکتیو و آلوده بود).

برای کارمندها این طور زحمت ها بی معناست که یک نفر از 24 ساعت 18 ساعت را پای یک ماشین سانتریفیوژ سپری کند.

همیشه این احساس را داشتند که مملکت ما عقب است و فرصت زیادی ندارد و باید هرچه زودتر خودش را به کشورهای پیشرفته ی سلطه گر برساند.

تا اینکه در مدت زمانی کوتاه ایران به این فنّ آوری دست پیدا کرد که این را جز از الطاف خاصه ی الهی نمی توان دانست. اینطور نیست که بشود گفت این حاصل تلاش و تدبیر و زرنگی ما بوده است!

سال 82 تا 84 که ایران تعلیق غنی سازی را می پذیرد، ایشان کار عملی نمی توانستند انجام دهند، نیروهای پژوهشی کار خاصی نداشتند و عده ای حقوقشان را می گرفتند و می رفتند و می آمدند. اما ایشان خودشان می فرمودند: در آن دو سال هرچه مستندات فنی به صورت کاغذی یا اینترنتی وجود داشت مطالعه کردم و چیزی از مستندات وجود نداشت که من مطالعه نکرده باشم.

سال 84 که به صلاح­دید نظام از تجهیزات فک پلومپ شد، جهشی برای شهید احمدی روشن بود و ایشان سعی کرد تک ماشین را به زنجیره ماشین ها تبدیل کند و به سمت صنعتی شدن آن برود.

سعی کرد افرادی که همفکر خود او بودند و انگیزه های یکسانی داشتند وارد کار کند و از آنها کمک بگیرد. صنعت هسته ای در آن زمان صنعت گُنگی بود که آینده ی روشنی نداشت و حقوق و مزایای مناسبی هم نداشت و در معرض انواع تهدید ها هم بود. اینطور سر زبانها افتاده بود که افراد پولدار و بیکار و مجرّد که هیچ کس و کاری ندارند و نیازی هم به پول ندارند، به درد کار کردن در انرژی هسته ای می خورند!

در چنین وضعیتی شهید احمدی روشن افراد دغدغه مند را از صنایع مختلف جمع آوری کرد و وارد این صنعت کرد.

سال 84 تا 88 به واسطه ی فعالیت های امثال این شهید، جهش عظیمی در این عرصه به وجود می آید که غرب را بهت زده می کند.

در جریان سوخت 20 درصد:

در بحث غنی سازی 20 درصد از خود دکتر جلیلی شنیدم که می گفت: در یکی از مذاکرات گفتیم که سوخت رآکتور تهران- که محصول آن رادیو دارو است و کاملاً صلح آمیز است- تمام شده است، اگر واقعاً راست می گویید و با ما خصومتی ندارید سوخت 20 درصد را برای این رآکتور در اختیار ما قرار دهید. همانجا خانم اشتون و دیگران خندیدند و گفتند: شما تحریم هستید و ما این سوخت را در اختیار شما قرار نخواهیم داد. در جوابشان همانجا گفتم: بنا بر این ما خودمان این سوخت را تولید می کنیم. و این حرف را بدون اینکه با مشاور فنی صحبتی کرده باشم و از عملیاتی بودن آن خبر گرفته باشم، گفتم. بعد از جلسه وزیر امور خارجه ی فرانسه در مصاحبه اش گفت: دکتر جلیلی یک بلوف سیاسی زد!

دکتر جلیلی می گوید: بعد از جلسه مشاورین را در جریان حرفی که زده بودم، قرار دادم و از امکان آن جویا شدم. مسؤولین فنی هم گفتند که ما خبر چندانی نداریم و باید بررسی کنیم و ببینیم شدنی است یا نه؟! بعد از آن وقتی پروژه ی 20 درصد تعریف شد- که از ارکان آن در حوزه ی غنی سازی تیم شهید احمدی روشن بود- از زمان ابلاغ پروژه تا وقتی که نظام به نمونه ی 20 درصد دست پیدا کرد، بیش از یک ماه طول نکشید!

در این یک ماه تمام سایتهای دنیا انواع مقالات را نوشته بودند که دسترسی ایران به سوخت 20 درصد، با امکانات و ماشین هایی که دارد، غیر ممکن است و اگر هم دست پیدا کند، فلان اتفاق می افتد (که حتی بعضی از دوستان ترسیده بودند که واقعاً نکند چیزهایی  باشد که ما ندانیم!). با توکل بر خدا این اتفاق افتاد و همه را بهت زده کرد. ابتدا همه تکذیب می کردند و زیر بار نمی رفتند که ایران به این توانایی دست پیدا کرده باشد، اما رفته رفته مجبور به پذیرش شدند.

تغییر کاربری:

در همان ابتدای سال 88 بود که شهید احمدی روشن احساس کرد مشکل بزرگی در این صنعت هست و آن در حوزه ی تأمین تجهیزات. تجهیزاتی که برای توسعه ی غنی سازی نیاز داشتیم یا کم بود و یا خراب کاری شده بود. پمپی داده بودند که گاهی کار می کرد وگاهی کار نمی کرد و تشخیص آن هم خیلی سخت بود.

جالب است که شهید احمدی روشن به راحتی از کار فنی خداحافظی می کنند و وارد کار بازرگانی می شوند. می شنوید که ایشان معاون بازرگانی بوده، در حالی که ایشان مهندسی شیمی خوانده بود و تا سال 88 اصلاً کار بازرگانی نکرده بود. احساس کرد که در این زمینه کمبود داریم و لذا وارد این عرصه شد و در مدّت خیلی کوتاه کارهایی انجام داد که حتّی کسانی که دکترای مدیریت بازرگانی دارند به آن نرسیده بودند و آن کارها را ناشدنی می دانستند.

هم اکنون عده ای از مهندسان بینش و نگرششان این است که: نمی خواهیم، نمی توانیم، نمی گذارند!

در مقابل، شهید احمدی روشن تفکر دیگری را ترویج می کرد که: نمی گذارند، اما می خواهیم و می توانیم!

{

آن شهید از یکی از دوستان سؤال کرد: شما برای فوق لیسانس چه درسهایی می خوانید و چه کلاسهایی شرکت می کنید؟ وقتی آن دوستشان موادّ درسی را خبر دادند، شهید گفت: اینهمه وقت بگذارم تا تازه بتوانم فوق لیسانس بگیرم؟! من با همین لیسانسم پدر اسرائیل را در می آورم!

این بود که همه ی زحمتهای ایشان هدفمند، با کیفیت و دارای خروجی بود. امروز جامعه ی ما پر است از علم های بی نفع و بی ثمر.

}

کار بازرگانی کاری بسیار پیچیده بود. لازم بود قطعه ای را از آمریکا تهیه کنیم و به ایران بیاوریم که آن قطعه فقط و فقط در آمریکا تهیه می شد. حتی اگر روسیه این قطعه را می خواست باید آن را از آمریکا تهیه می کرد. کاربرد آن هم انحصاراً در ماشین های سانتریفیوژ بود. آمریکا هم می دانست که ما به این قطعه نیاز داریم و به هیچ وجه راضی نمی شد که به دست ما برسد. با این حال شهید احمدی روشن به اندازه ی مصرف چند دهه ی کشور این قطعه را تهیه می کند و به کشور می آورد! اینجاست که شست سرویسهای جاسوسی خبردار می شود و تعجب می کند که چطور قطعه ای که انحصار آن در دست ماست به دست اینها رسیده است، با اینکه مواظب بودیم به دست آنها نرسد!

هنوز که هنوز است دوستان بعضی قسمتهای کار ایشان را در نیافته اند و کسی نفهمیده که ایشان چطور این کار را می کرده. ایشان هم به جهت امور امنیتی خیلی از کارها را شخصاً انجام می دادند.

انصافاً هم موردی نبود که ایشان چیزی را خریداری کند و در آن خرابکاری صورت گرفته باشد! در حالی که اگر سرویسهای جاسوسی با خبر می شدند که مقصد این کالا ایران است، قطعاً روی آن خراب کاری انجام می دادند.

حتّی موردی بود که در یکی از تجهیزات مواد منفجره کار گذاشته بودند و طبق برنامه منفجر شده بود و کار را مختلّ کرده بود، روز بعد از آن جلسه گذاشتند و آن قطعه را آوردیم و باز کردیم. ایشان اولین چیزی که گفت، گفت: بروید شماره سریال آن را چک کنید و ببینید از کالاهایی است که من خریداری کردم یا نه؟ دوستان شماره سریال را چک کردند و وقتی معلوم شد از کالاهایی که شهید احمدی روشن تهیه کرده نبوده و پیش از آن تهیه شده بوده، نفس راحتی کشیدند و گفتند: خیالم راحت شد که مسیر خریدم اشتباه نبوده است.

از سال 88 تا 90 اکثر تجهیزاتی را که احتمال خرابکاری داشت و تهیه ی آنها سخت بود، با کمک تولید گران داخلی بومی سازی کرد.

آقای البرادعی وقتی که یکبار از سایت نطنز بازدید می کرد، قطعه ای مربوط به روتور ماشین سانتریفیوژ را می بیند و می گوید: اگر شما این قطعه را زده باشید می توانید ادعا کنید جزو کشورهایی هستید که غنی سازی دارید. دوستان به او می گویند ما این قطعه را هم اکنون در داخل کشور تولید می کنیم؛ و ایشان باور نکرد و خندید!

شهید با استفاده از پیمانکاران داخلی این کار را کرد، و حتّی یکی از تولید کنندگان تعریف می کرد که شهید قطعه ای را برای من آورد و گفت آن را بساز. من گفتم: «آلمان و فرانسه که این قطعه را تولید می کنند، صد و پنجاه سال سابقه ی متالوژی و مواد دارند، چطور از ما توقع دارید که یکساله آن را تولید کنیم». اما احمدی روشن با من کاری کرد که من باور کنم می شود، و شد! چند وقت پیش به یک نمایشگاه آلمانی رفته بودیم و در آنجا به ما گفتند: چه شده که این قطعه را چند مدّت است از ما خریداری نمی کنید؟ و ما گفتیم: این قطعه را بومی سازی کرده ایم. و او هم در آنجا خندید و گفت: باشد تولید کنید! بعد که فرایند تولید را توضیح دادیم، کم کم باورش شد. بعد من با افتخار به او رو کردم و گفتم: ببخشید! آن زمان که شما بالای درخت زندگی می کردید ما تمدّن داشتیم و علم برای ما ارزش داشت!

 

چند ویژگی اخلاقی شهید:

چیزی که در اخلاق ایشان خیلی بارز بود اینکه: اولاً احترام عجیبی به پدر و مادرشان داشتند. وقتی مادرشان زنگ می زند گوشی را از روی میز بر می داشت و بلند می شد و می ایستاد! دست روی سینه می گذاشت و مادرش را «سردار» خطاب می کرد.

نکته ی مهم دیگر این است که ایشان در راه اهداف و آرمانهایشان از مال و جان و حتّی آبروی خودشان هم گذشته بودند. به نظر من سخت تر از مال و جان، آبروی انسان است که گذشتن از آن خیلی سخت است، اما شهید احمدی روشن از آبروی خودش هم گذشته بود و هیچگاه ملاحظه ی این کار را نمی کرد که شاید کاری که می کند به ثمر ننشیند یا اینکه از لحاظ آئین نامه ای باعث آبروی او شود یا اینکه انگی به او بچسبانند!

ایشان اصلاً عافیت طلبی در ذاتشان نبود. وقتی هدف را می دید به سختی آن هدف را دنبال می کرد.

نکته ی دیگر در مورد دغدغه های ایشان بود. وقتی دغدغه ها بلند باشد، همت ها بلند می شود. دغدغه ی ایشان این بود که 1. ببینند ولیّ امرشان از ایشان چه انتظاری دارد 2. از ایشان چه کاری بر می آید؟

بارها می گفت که دغدغه ی من این است که اسرائیل را از بین ببرم...

کسی که چنین دغدغه ای داشته باشد، شب و روز نمی شناسد. همیشه می گفت خیلی عقبیم.

چند روز بعد از شهادت، یکی از دوستان که همراه ایشان بودند تعریف می کند: وقتی از سمت سایت به سمت کاشان می آمدیم، کنار باغ فین، بدون هیچ مقدمه ای ایشان به من رو کرد و گفت: سیّد! قطعاً من شهید می شوم و قطعاً با ظهور آقا بر می گردم نگران نباشید.

و این سید که این حرف را تعریف می کند کسی است که شب آخر کاری با ایشان بگومگوی کاری پیدا کرده بود و با این حال این نقل را تعریف می کند.

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

این را یکی از دانشمندان هسته ای (:فراهانی) برای ما اجرا کرد که واقعاً برای ما شنیدنی بود.

توضیحات مربوطه به هر اسلاید رو در یادداشتهای هر اسلاید نوشته ام (اگه سر در بیارید).

دانلود اسلاید در موضوع هسته ای

 

از جمله سر فصلهای این اسلاید:

•لزوم توجه به موضوع هسته ای
•چرخه سوخت هسته ای چیست ؟
•چارچوبهای تعیین شده توسط مقام معظم رهبری
•خلاصه بیانیه مطبوعاتی لوزان
•نقاط قوت بیانیه لوزان
•نقاط ضعف بیانیه لوزان
•سوالات و ابهامات کلیدی بیانیه لوزان
•پیامدهای احتمالی اجرای توافق
•پس از قطعنامه 1441 در عراق چه اتفاقی افتاد؟
•سهم تحریم در میان عوامل مؤثر در ضعف اقتصادی کشور

****************************************************************

****************************************

*****************

  • مهدی جهانشاهی
۰۵
تیر

ملاحظه1: رهبری از مذاکره جلوگیری نمی کنند چون:

  • این خواسته ی مردم بود که در رأی به روحانی آن را نشان دادند.
  • این خواسته ی دولت است و رهبری تا سر حد ضرورت در کار آنها مداخله نمی کند.
  • خطر آشوب و دو دستگی هست و رهبری صلاح نمی بینند خودشان در این امر مداخله کنند.
  • به گفته ی خود ایشان هدف بزرگتری به نام «تجربه» مدّ نظر است.

ملاحظه2: گاهی 10 جمله تعریف و تمجید از جانب رهبری، مقدمه برای یک جمله انتقاد است! یعنی حمایت ها طبیعی و مقتضای اصل است. آنچه که بیشتر مدّ نظر است انتقادها و اظهار مخالفت هاست. در این حیطه نیز نباید توقع صراحت از رهبر داشت، بلکه به ظرائف کلام ایشان باید دقّت ویژه داشت. (به گفته ی نبویان: رهبری در عکس العمل به شعار «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» فرمودند: کار از اشاره هم گذشت!)

این لحن از حمایت را ببینید: (29/8/92، چهار روز قبل از توافق ژنو):

«بنده اصرار دارم بر حمایت از مسئولانی که اجرای کار برعهده‌شان است، از همه‌ی دولتها بنده حمایت میکنم، از مسئولان - مسئولان داخلی، مسئولان خارجی - حمایت میکنم و وظیفه‌ی ما است ... لذا اینها به کمک احتیاج دارند، من هم کمکشان میکنم، حمایتشان میکنم؛ این یک طرف قضیّه است که قطعی است. از آن طرف اصرار دارم بر تثبیت حقوق ملّت ایران، از جمله مسئله ی حقوق هسته ای؛ اصرار داریم بر اینکه از حقوق ملّت ایران یک قدم عقب نشینی نباید بشود. ما البتّه در جزئیّات این مذاکرات مداخله نمی کنیم.»

ملاحظه3: تعریف و تمجیدهای رهبری هیچگاه به نحوی نبوده که روند مذاکرات را تأیید کند. حد اکثر ایشان فرموده اند: تیم مذاکره کننده را زحمت کش و امین می دانم و به آنها اعتماد دارم، با مذاکره و حلّ مسأله از راه دیپلماتیک موافقم، با توافق خوب موافقم، با توافقی که بخواهد بشود موافقم، با توافقی که حقوق ملت ایران را حفظ کند موافقم. و لکن این جملات کلی نشان نمی دهد که در مذاکرات فعلی یا توافقات گذشته شرایط یک مذاکره ی خوب مراعات شده است. و حتّی نشان نمی دهد که در نظر ایشان راه مذاکره راهکار عملی برای حل مشکلات باشد و به نتیجه برسد!

حال شروع می کنیم و اشارات و فوق اشارات رهبری را در زمینه ی هسته ای مرور می کنیم. آن هم فقط سخنان ایشان در دوره ی ریاست جمهوری دکتر روحانی (و نه حرفهای صریح و قاطعی که در زمان احمدی نژاد می فرمودند و دیگر تکرار نشد!)

(برخی از عبارات پیش رو به اصل مذاکره خرده گیری می کنند و آن را راه ناموفق می دانند، و برخی عبارات انتقاداتی در مورد روند مذاکرات فعلی است). به ادامه ی مطلب می رویم:

  • مهدی جهانشاهی